بلوغ زودرس نياز مبرمي به چارچوب امني در خانواده دارد
رويا راوري- در بسياري از افراد احساس گناه، سردرگمي، افسردگي و درماندگي پررنگ تر از ديگران جلوه مي كند. اين افراد قطعا قادر به سازگاري و تطبيق با محيط و شرايط به وجود آمده خود نيستند. درچنين شرايطي سازش با مقررات و قوانيني كه معمولا فرد را درچارچوب از پيش تعيين شده اي نگه مي دارد به مراتب مشكل تر است.
اين افراد با چنين توضيحاتي دچار بلوغ زودرس شده اند.
درواقع بايد راحت تر گفت، نوجواناني كه دچار احساس گناه مي شوند و هيچ دركي از شرايطي كه به آنها تحميل شده ندارند، دچار بلوغ زودرس شده اند. آنان در چنين شرايطي و در ناباوري خود به دنبال هويت شفاف مي گردند.
اين دوران يكي از مرموزترين و شايد پيچيده ترين دوراني باشد كه هر انساني ممكن است به آن دچار شود.
نوجواناني كه در اين دوران از حمايت و آموزش هاي خوب و صحيحي برخوردار نيستند، آسيب هاي روحي و رواني جدي آنها را تهديد مي كند و حتي ممكن است اين آسيب ها جامعه را هم دربربگيرد يا از آن بي نصيب نماند.
بلوغ زودرس و بزهكاري نوجوانان
بلوغ زودرس مي تواند نقش مهمي در بزهكاري نوجوانان داشته باشد. از اين جهت كه در اين دوران فرد در بي ثبات ترين دوران عاطفي خود به سر مي برد؛ دوراني مبهم از نظر شناخت خصايص و دوران تمايلات متضاد. قيود و محدوديت هاي مختلف در نظر او زشت، بي معني و ظالمانه است، چراكه مي خواهد مسائل را خود تشخيص دهد، بنابراين او براي رسيدن به آرامش خاطر و احساس گريز از اين سردرگمي، دست به رفتارهايي كه معمولا نامتعارف است، مي زند. از سوي ديگر هر رفتاري كه مخالف با هنجار و مقررات جاري باشد و قبح آن باعث شكستن موازين موجود و پسنديده قانوني شود، بزهكاري تلقي مي شود.
اختلال در رشد عواطف ممكن است به بزهكاري منحرف شود. بزهكاري به عوامل اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي بستگي دارد.
شيوع آن در نوجوانان پسر بيشتر از نوجوانان دختر است. بزهكاري كه يك اختلال عاطفي اجتماعي به حساب مي آيد، عملي است كه فرد را در برابر خواسته هاي نامتعارف ارضا كند.
بزهكاري يك پديده رواني، اجتماعي و اقتصادي است كه علل متعددي دارد كه از مهمترين آن مي توان به احساس طردشدگي، ناامني، محروميت از دوستي و محبت، احساس حقارت در خانه و مدرسه، رفتارهاي نامناسب والدين و اختلالات خانوادگي، حسادت شديد نسبت به خواهران و برادران، فقر اقتصادي و تبعات بلوغ زودرس كه كنترل نشده باشد، اشاره كرد.
پس قطعا روابط همبستگي ميان آنها (يعني بلوغ زودرس و بزهكاري) وجود دارد. اردشير مبرم - پژوهشگر علوم اجتماعي - در اين زمينه مي گويد: افرادي كه دچار بلوغ زودرس مي شوند، مجبور به انجام كارهاي جديد مي شوند كه احساس گناه مي كنند و اگر اين احساس مكررا تكرار شود، فرد تصور آدم بي شرافتي از خود دارد و سردرگمي بر او غالب مي شود.
سردرگمي و بلاتكليفي فرد در اينكه چگونه بايد با اين احساسات روبه رو شود، او را مجبور مي كند براي رهايي از اين احساس پوچ دنبال راه حلي برود، بنابراين فرد در اين تكاپو، آرامش خود را از دست مي دهد و اين فعل و انفعالات باعث بروز توقعات بي جا و خواهش هاي متضاد در وي مي شود، اما آيا واقعا بلوغ زودرس به تنهايي در نوجوانان باعث مشكل مي شود؟
براساس نظر كارشناسان مي توان گفت كه نفس بلوغ زودرس به معناي اين نيست كه باعث مشكل مي شود، بلكه باعث تسريع در آغاز اختلالات و انحرافات رفتاري در فرد مي شود، مخصوصا زماني كه فرد در خانواده ناآگاه يا گسسته باشد.
بلوغ زودرس و خانواده
بايد نگران پرده هاي شرم و حياي بي مورد والدين بود كه حياتي ترين دوران فرزندان خود را با رفتارهاي نادرست، بغرنج تر و مشكل تر مي كنند؛ والديني كه با نگرش هاي نه چندان مثبت، بلوغ و به خصوص بلوغ زودرس فرزندان خود را نوعي خطر تلقي مي كنند. اين نگرش نوجوانان را دچار سرخوردگي و حقارت مي كند.
نوجواناني كه به هر دليل از مسائل بلوغ بي اطلاع و بركنار مي مانند، نمي توانند از نيروهاي خود به طور مناسب استفاده كنند و دقيقا نمي دانند كه چه نقشي در رابطه با خود بايد ايفا كنند.
ادامه دارد
|