|
|
|
|
|
شركت واحد بر سر دوراهي
اتوبوسراني؛ سوددهي يا نيازمندي
|
|
سيدمحمد فياض
اين روزها بحث هاي گوناگوني در خصوص نحوه اداره شركت واحد و نوع ساختار اداري آن در محافل مختلف مطرح است. عده اي مشكل عمده اين شركت را در جدا بودن آن از شهرداري و تنها راه حل معضلات را پيوستن به مجموعه شهرداري و اداره مستقيم آن توسط شهردار تهران مي دانند و عده اي نيز بر اين اعتقادند كه قانون و اساسنامه شركت واحد اجازه چنين كاري را نمي دهد و معتقدند شوراي شهر تهران همانگونه كه شهردار را انتخاب مي كند، مدير عامل و اعضاي هيات مديره شركت واحد را نيز انتخاب مي كند و احيانا جهت نيل به هدف اول يعني واگذاري مديريت شركت واحد به شهرداري، نياز به تغيير قانون و اساسنامه اين شركت است.
79سال پيش اولين قانون در موضوع اتوبوسراني تهران در مجلس شوراي ملي وقت به تصويب مي رسد و براساس آن يك كمپاني تجاري دانماركي اجازه مي يابد با حداقل 21 اتوبوس، خطوط اتوبوسراني آزاد در شهر تهران و شميران داير كند. مدت اين امتياز 15ساله بوده و در سال 1331 با تصويب قانون تاسيس شركت اتوبوسراني عمومي در شهرها عمر آن پايان يافته و امتياز اتوبوسراني در داخل شهرها به شهرداري واگذار مي شود. آئين نامه اجرايي قانون مذكور در سال 1334 تصويب مي شود.
براين اساس به شهرداري ها اجازه داده شد نسبت به تاسيس شركتي سهامي اقدام كنند، مشروط به اينكه حداقل 51 درصد سهام آن متعلق به شهرداري و بقيه متعلق به اتباع ايراني ساكن در محل باشد. در پي قانونمند شدن موضوع حمل ونقل مسافر در داخل شهرها، شركت اتوبوسراني تهران و حومه در تاريخ۲۰/۱/۱۳۳۵ تاسيس مي شود.
در زمان تصويب قانون تاسيس شركت واحد اتوبوسراني عمومي در شهرها، حمل ونقل مسافر به عنوان يك عمل تجاري سودده مطرح بوده و نگرش قانونگذار نيز مبتني بر اين موضوع بوده است. پس از گذشت مدتي باتوجه به مشكلات به وجود آمده، نگرش قانونگذار در اين رابطه تغيير كرده، به نحوي كه براي جبران كسري بودجه لازم جهت اتوبوسراني، قانونگذار در سال 1351 با الحاق يك تبصره به قانون مذكور، به شهرداري ها اجازه داد در صورت اقتضا و براي بهبود وضع اتوبوسراني و نقل وانتقال مسافر در داخل و حومه هر شهر و با تصويب انجمن شهر، نسبت به واگذاري، بهره برداري تمام يا قسمتي از خطوط اتوبوسراني و باتوجه به صرفه و صلاح ساكنان شهرها و رعايت آئين نامه معاملات شهرداري به بخش خصوصي اقدام كنند.
بعد از پيروزي انقلاب اسلامي مصوبات متعددي در رابطه با بهبود وضعيت اتوبوسراني تهران به تصويب رسيد كه از جمله مهمترين آنها قانون الزام دولت در مورد تهيه لايحه خودكفايي شركت واحد اتوبوسراني در سال 1363 بود كه در عمل به دست فراموشي سپرده شد.
در حال حاضر براساس ماده 16 اساسنامه شركت واحد، مجمع عمومي عادي شركت - حسب تبصره۳ ماده واحده قانون تاسيس شركت اتوبوسراني عمومي در شهرها و در حال حاضر شوراي محترم اسلامي شهر تهران است- هيات مديره را انتخاب و هيات مديره منتخب نيز براساس ماده 19 اساسنامه از بين خود يك نفر را به عنوان مدير عامل انتخاب مي كند.
باتوجه به تبصره يك ماده واحده مذكور، تمامي سهام شركت واحد اتوبوسراني تهران در حال حاضر متعلق به شهرداري تهران است بنابراين تامين بودجه مورد نياز شركت نيز با شهرداري تهران است.
عمده مباحث مطروحه فعلي در خصوص مديريت شركت واحد، برداشت هاي متفاوت و متضاد از تبصره هاي يك و سه ماده واحده است؛ عده اي معتقدند باتوجه به تبصره يك و تعلق تمام سرمايه شركت به شهرداري تهران و تامين بودجه مورد نياز آن از سوي شهرداري، مي بايستي مديريت شركت توسط شهردار انتخاب و همسو با برنامه هاي شهرداري باشد.
عده اي نيز معتقدند بحث مديريت شركت و سرمايه شركت، دو مبحث جدا از هم هستند.
واضح آنكه در فرض اول، اداره امور به نحو مطلوب تري انجام خواهد گرفت ولي اين امر مستلزم تغيير در قانون تاسيس شركت اتوبوسراني عمومي خواهد بود.
صرف نظر از اين در هويت حقوقي اتوبوسراني تهران و اطلاق عنوان شركت به آن ترديد وجود دارد زيرا اولا مشمول تعريف قانونگذار از شركت ها نيست چون حسب صراحت ماده 571 قانون مدني، شركت عبارت است از اجتماع حقوق مالكان متعدد در شيء واحد به نحو اشاعه، در حالي كه فعلا شهرداري تهران تنها مالك سرمايه اتوبوسراني تهران است و تعدد مالكان متصور نيست. ثانيا عملكرد اتوبوسراني تهران به هيچ وجه تجاري نبوده تا در زمره شركت هاي تجاري و بالطبع مشمول قانون تجارت قرار گيرد.
در هر حال همانگونه كه قبلا گفته شده به موجب تبصره 3 ماده واحده قانون مذكور، حق راي نسبت به سهام شركت واحد با شوراي شهر و در حال حاضر با شوراي اسلامي شهر تهران است.
اين حق نيز قائم به شخصيت شورا بوده و قابل توكيل و تفويض به غير نيست. بديهي است با وجود تصريح قانونگذار، تفويض اختيارات قانوني فوق نياز به تجويز قانونگذار و نيز تعيين مفوض اليه دارد.
به نظر نگارنده اساسنامه فعلي شركت و قوانين موجود به شرح زير مي تواند تا حدي راهگشاي مشكلات فعلي باشد.
در تبصره يك ماده واحده قانون تاسيس به شهرداري جهت استفاده از امتياز نقل و انتقال جمعي مسافر در داخل شهر اختيار داده شده كه شركت تشكيل دهد يا به نحو ديگري از آن امتياز استفاده كند. امروزه مشاهده مي شود از مجموع 81 شهر كشور كه داراي اتوبوسراني هستند اين امر تنها در سه شهر انجام شده و در ساير شهرها سازمان هاي اتوبوسراني، تحت مديريت مستقيم شهرداري ها فعاليت مي كنند. باتوجه به قسمت ذيل تبصره يك و همچنين بند پ ماده 17 اساسنامه، با عدم تمديد مهلت قانوني شركت يا انحلال آن مي توان با ايجاد يك سازمان جديد، تمامي اموال و امكانات شركت را به سازمان جديد منتقل و تحت مديريت شهرداري، همان خدمات قبلي را ارائه داد.
راه حل ديگري كه در اين رابطه وجود دارد اين است كه همسو با برنامه هاي دولت، خصوصي سازي در شركت واحد اجرا شود؛ به اين صورت كه چون وفق تبصره يك ماده واحده، امكان واگذاري 49درصد سهام شركت به بخش خصوصي مقدور است و همچنين طبق تبصره 13 قانون مذكور نيز شهرداري ها مجازند در صورت اقتضا براي بهبود وضع اتوبوسراني و نقل و انتقال مسافر در داخل و حومه شهرها بهره برداري تمام يا پاره اي از خطوط اتوبوسراني را به بخش خصوصي واگذار كنند، بنابراين حسب مورد، اجراي يكي از دو شكل فوق يا هر دو آنها ميسر خواهد بود كه دراين راستا مي بايست شرايط را در كوتاه مدت به گونه اي فراهم كرد تا شركت واحد بتواند بهاي تمامي خدمات خود را از مسافر دريافت كند.
بديهي است اين امر باعث افزايش قيمت بليت از 200 ريال به رقمي حدود 1500 ريال خواهد شد و در اينجا دولت و شهرداري مي تواند يارانه مورد نظر بابت هر بليت را به شركت واحد يا بخش خصوصي پرداخت كرده و به تدريج در راستاي برنامه هاي كلي دولت در حذف يارانه ها و واقعي شدن بهاي خدمات، نسبت به تعديل قيمت ها اقدام شود.
راهكار سوم نيز اصلاح قوانين موجود و انطباق آن با شرايط فعلي جامعه است.
|
|
|
جوابيه روابط عمومي فرهنگستان زبان و ادب فارسي
تبرئه تمام غلط ها در دادگاه تاريخ
|
|
رضا ولي زاده
روابط عمومي فرهنگستان زبان و ادب فارسي در پاسخ به گزارشي كه با عنوان شهر مملو از ديكته پر غلط در صفحه 12 روز يكشنبه، 18 دي ماه منتشر شد، جوابيه اي به دفتر روزنامه ارسال كرده و طي آن، گزارش ياد شده را فاقد پايه هاي علمي خوانده است كه مخاطب، با خواندن آن مي تواند از نگاه و مواضع فرهنگستان نسبت به زبان فارسي مطلع شود.
آن گزارش، كاربردهاي غلط برخي واژه ها را براساس ساخت كاربردي زبان فارسي امروز مطرح كرده است، در حالي كه فرهنگستان در مقام پزشكي قانوني زبان فارسي در جوابيه خود به عقب رفته و با توسل به متون كهن نظير تاريخ بيهقي يا شاهنامه فردوسي سعي مي كند ثابت كند كه افعالي نظير مي باشد، نمود، گرديد و... كاركردهاي چندگانه اي دارند و مي توانند به جاي فعل هاي ديگري نيز استفاده شوند. اگر قرار بود ما امروز كاركرد واژگان زبان فارسي را با قواعد قرون گذشته هماهنگ كنيم، پس حيات زبان بايد سال ها پيش از اين متوقف مي شد. فعل كرد در همان متون گاه حتي به معناي نوشتن نيز آمده است: ... او كه تاريخ سيستان بكردي... ؛ پس بر اين اساس و بنابه تحليل هاي فرهنگستان اگر امروز كسي فعل كرد را به معناي نوشتن به كاربرد، هيچ ايرادي به او وارد نيست.
ما در نيمه دوم سال 1384 و آغاز سال 2006 ميلادي زندگي مي كنيم، نه در قرن سوم يا چهارم و همه زبانشناسان جهان معتقدند زبان به عنوان يك موجود زنده حق حيات دارد. به دنبال تغيير شكل ارتباطات افراد جامعه و پيشرفت ابزارهاي ارتباطي، رفته رفته محدوديت دلالت معنايي هر واژه به عنوان يكي از ويژگي هايي كه كاركردهاي رسانه اي زبان را سرعت مي بخشد پذيرفته شده و زبان، خارج از اراده هاي سازماني و آكادميك، مسير خود را ادامه مي دهد.
فرهنگستان زبان و ادب فارسي با چنين نگاهي خود را به عنوان موزه دار زبان فارسي معرفي مي كند و در مقام وكيل مدافع زبان فارسي كهن نسبت به هرگونه پيشنهادي كه ضعف و انتقادي را متوجه آن كند واكنش هاي تندي نشان مي دهد كه هيچ كمكي به زبان فارسي نخواهد كرد.
اين جوابيه، بار سنگيني از دوش آن گزارش كه فضاي محدودي در اختيار داشت برداشته است و دقيقا بنابه همان استدلال هايي كه در اين جوابيه آمده واژه هاي مورد نظر گزارش همشهري صحيح است.
همچنين در آن گزارش واژه خورد به معناي ريزريز شده آمده بود كه اشتباه است و خورد بن فعل خوردن است كه اين نكته از نگاه تيزبين ديده بانان فرهنگستان دور مانده است.
و اما نكته ديگر اينكه آيا در فرهنگستان زبان و ادب فارسي مرجع علمي مشخصي براي رسيدگي به اين امور وجود ندارد كه ويراستار نشريه فرهنگستان چنين وظيفه اي را در كمال ادب! و فرهنگ! به عهده گرفته است؟ خدايش رحمت كناد؛ ياد حرف هاي شاعري مي افتم كه 50 سال پيش گفت بي اعتنايي به تطور زبان فارسي، بي حرمتي به تمام نسل هايي است كه اين تطورات را باعث شده اند.
روابط عمومي فرهنگستان زبان و ادب فارسي به جاي يك جوابيه صرفا علمي پاسخ خود را با موضع گيري هاي شخصي و ادبياتي كه هم شأن نهاد وزيني چون فرهنگستان نيست همراه كرده است؛ چنان كه گويي روزنامه همشهري مقابل اين نهاد موضع گرفته است. در حالي كه روزنامه همشهري نيز با انتشار آن گزارش قصد داشت تا گامي همسو با تلاش فرهنگستان براي دوام و قوام زبان فارسي بردارد و حتي در اين مسير چشم بر خطاهاي موجود در نهادهاي هم خانواده خود نبسته كه عكس آن گزارش نيز خود گوياي اين نكته است. ما به حكم وظيفه مطبوعاتي خود جوابيه روابط عمومي فرهنگستان را منتشر مي كنيم تا خواننده گرامي خود به قضاوت اين ماجرا بنشيند.
***
شهر پر غلط و منتقدان پر غلط تر
*مرتضي قاسمي
چندي پيش، (دقيقا يك شنبه، 18 دي ماه 84)، در صفحه 12 روزنامه همشهري، نوشته اي انتقادي، با عنوان شهر مملو از ديكته پر غلط به چاپ رسيده بود كه با خواندن آن مطلب عميقا دلم به درد آمد. نه اين كه آن چه نويسنده انگشت بر آن نهاده بود اين بلا را بر سر دل من آورده باشد؛ نه! آن چه دل من و دل هر خواننده آگاه ديگر را به درد مي آورد ناآگاهي نويسنده محترم است از آن چه كه درباره آن قلم فرسايي كرده اند، و اين ادعايي است كه اثبات آن را در ادامه نوشته ام خواهم آورد.
اما پيش از آن لازم مي دانم به اين نكته اشاره كنم كه انتقاد شايد به ظاهر امر ساده اي به نظر برسد، اما اگر نگويم اطلاعاتي جامع، دست كم اطلاعاتي در حد معمول از موضوع لازمه كار است، كه اگر چنين نباشد واي بر هر چه نقد و منتقد! از آن گذشته، بي گدار به آب زدن و حاصل تلاش ساليان سال يك شخص يا سازمان را زير سؤال بردن و ايراد جستن، با انتقاد صحيح و سازنده تفاوتي دارد به قاعده فاصله زمين تا آسمان؛ آن هم در موضوع پيچيده و حساسي چون زبان و پديده هاي زباني.
قصد آن ندارم كه زياد بر طول و عرض نصايح و شكواييه ام بيفزايم، اما از گفتن اين مقدار ناچار بودم؛ پس به سراغ پاسخ گويي به مطالب عنوان شده اين دوست عزيز مي روم:
نهار/ناهار: درباره اين واژه به سخن استاد ابوالحسن نجفي استناد مي كنم: بعضي از فضلا استعمال نهار را به جاي ناهار مطلقا مردود مي شمارند و نويسندگان را از آن برحذر مي دارند. اما كلمه نهار لزوما غلط نيست، زيرا مي توان آن را مخفف همان ناهار فارسي دانست. بزرگان ادب فارسي نيز آن را به كار برده اند: گفتم دلا چه بود كه گستاخ مي روي / گفتا شراب داد مرا يار بر نهار (مولوي، ديوان كبير). (غلط ننويسيم، ابوالحسن نجفي، چاپ يازدهم، مركز نشر دانشگاهي، ص 382).
مي باشد / است / هست: در اين قسمت از نوشته دوست عزيزمان مي خوانيم كه: در زبان فارسي مصدر باشيدن اصلا وجود ندارد و اين فعل غلط، اغلب به جاي افعال است و هست به كار مي رود. در اين باره نيز لازم است بگويم كه ما در فارسي مصدر باشيدن داريم، كما اين كه در فرهنگ بزرگ سخن به عنوان مدخل اصلي آمده است. استعمال مي باشد منحصر به دوره معاصر نبوده و طبق تذكر استاد نجفي شاهد كهن نيز دارد: بعضي از فضلا معتقدند كه در نوشته هاي معتبر فارسي هرگز مي باشد به جاي است به كار نرفته و بنابراين استعمال آن غلط است. اين حكم درست نيست. البته موارد استعمال مي باشد به نسبت است بسيار اندك است، ولي بزرگان شعر و نثر فارسي گاه گاه آن را به جاي اين به كار برده اند: چون بوعلي درآمد، شيخ گفت: ما را انديشه زيارت مي باشد. بوعلي گفت: ما در خدمت مي باشيم (اسرار التوحيد، 210). (غلط ننويسيم، ابوالحسن نجفي، چاپ يازدهم، مركز نشر دانشگاهي، ص 377). و هم چنين در كتاب دستور زبان فارسي 2، در شرح افعال ناقص مي خوانيم: فعل هاي ناقص مشهور عبارت اند از: استن، باشيدن، بودن، بايستن، نهفتن، خستن. (دستور زبان فارسي 2، دكتر حسن انوري / دكتر حسن احمدي گيوي، چاپ بيست و يكم، 1380، انتشارات فاطمي، ص 69).
متخصصين / متخصصان: اين قسمت از مقاله دوست گرامي مان اولين شوك را به بنده وارد كرد. ايشان معتقدند كه واژه متخصصين يعني دو متخصص ! در توضيح اين مطلب عرض مي كنم كه علامت هاي جمع در عربي ات و ين است. آن چه كه منظور شماست علامت مثني در زبان عربي است كه ين ماقبل مفتوح ناميده مي شود و تلفظ آن "ain" است، نه "in". البته بنده نيز ترجيح مي دهم كه از علامت جمع فارسي استفاده كنم، اما چنين استدلال اشتباهي كه متخصصين يعني دو متخصص بسيار مخرب تر از به كار نبردن علامت جمع فارسي است.
شئونات / شئون: در كتاب دستور زبان فارسي 2 مي خوانيم: برخي از جمع هاي مكسر عربي، گويي به دلايل و علل زبان شناسي و جز آن، در فارسي، ارزش و مفهوم جمع بودن خود را از دست مي دهند و يا رنگ باخته و كم رنگ مي گردند و در نتيجه دوباره با نشانه هاي جمع فارسي و عربي جمع بسته مي شوند؛ چنان كه جواهر جمع جوهر معرب گوهر در فارسي به معني مفرد به كار مي رود و با ات به صورت جواهرات جمع بسته مي شود. (دستور زبان فارسي 2، دكتر حسن انوري / دكتر حسن احمدي گيوي، چاپ بيست و يكم، 1380، انتشارات فاطمي، ص 91). در ادامه نيز چند مثال ديگر مي بينيم: امورات، نواقصات، لوازمات، قيودات، نذورات و... . واژه شئونات نيز هم در لغت نامه دهخدا و هم در فرهنگ فارسي معين مدخل شده است.
نمودن / كردن: دومين شوك در اين قسمت از نوشته ايشان گريبان گير بنده شد. به گفته ايشان: عبارت لطفا شئونات اسلامي را رعايت نماييد يعني: لطفا شأن هاهاي اسلامي را رعايت نمايش دهيد. !!! نمودن يكي از همكردهاي زبان فارسي است كه در معناي كردن سال هاي سال است مورد استفاده قرار مي گيرد. در فرهنگ بزرگ سخن، ذيل مدخل نمودن، معني شماره 4 آمده است: به صورت فعل همكرد در معني كردن به كار مي رود. مثالي از تاريخ بيهقي: شكر نمود بعد از آن كه علاج كرد سخن هاي سربسته را. (لغت نامه دهخدا، ذيل مدخل شكر نمودن). و من هم چنان در عجبم كه چگونه اين دوست عزيز راضي شدند اين طور حكم كلي بدهند كه: بن فعل نمود ، نما است و تمامي شكل هاي مختلف اين فعل چيزي جز معناي نمايش دادن را نمي رسانند. در حالي كه تنها در فرهنگ بزرگ سخن 10 معني براي اين فعل ذكر شده كه يكي از آن ها نشان دادن است و نه نمايش دادن !!
گشتن / گرديدن / شدن: و باز هم يك ضربه ديگر! ايشان معتقدند كه گرديدن يعني چرخيدن . بي هيچ حرف و حديثي به سراغ فرهنگ بزرگ سخن مي رويم و معني شماره 1 آن: از حالي به حالي ديگر درآمدن. در اين معني اغلب به عنوان همكرد يا به عنوان فعل ربطي به كار مي رود و نشان دهنده تغيير و دگرگوني است؛ شدن؛ گشتن: ... همين كه ساغر زرين خور نهان گرديد / هلال عيد به دور قدح اشارت كرد (حافظ).
ناگفته نماند موارد صحيحي نيز در مقاله ايشان وجود داشت كه به درستي به آن ها اشاره كرده بودند؛ اشاره ايشان به رسم الخط واژه خلأ ، ايرادي كه به استفاده نابه جا از حرف ربط كه گرفته بودند، اشاره به استفاده نادرست از واژه درب به جاي در و به كارگيري اشتباه واژه خورد به جاي خرد در تركيب پول خرد ، همگي صحيح هستند. البته عكسي كه به همراه آن مطلب چاپ شده بود و نشان گر واژه دوگانه غريب و قريب در تابلوهاي خيابان ها بود نيز نكته تأسف باري است كه حاكي از بي توجهي مسئولان به زبان فارسي است.
و اما باز گرديم به ادامه آن نوشته؛ دوست عزيزمان پس از آوردن مثال هاي اشتباه و آن نمايش دردآور، شمشير را از رو بسته و يكسره به فرهنگستان زبان و ادب فارسي تاخته اند، تا جايي كه حتي به تكه كاغذي كه بر سر در آسان بر فرهنگستان نصب شده نيز رحم نكرده، استفاده از واژه آسان بر به جاي آسانسور را نوعي وسواس در برابر اهمال فرهنگستان در انتخاب درست افعال در متون اين نهاد دانسته اند. البته منظور ايشان از افعال، همان مواردي است كه ذكر خير آن ها گذشت. در جايي ديگر نيز اذعان داشته اند: توان و حساسيت فرهنگستان بيشتر نسبت به معادل سازي و جلوگيري از شيوع واژه هاي بيگانه متمركز شده است و نسبت به غلط هاي مصطلح و مشهور زبان فارسي و خطاهاي فاحش در نوع به كارگيري واژه ها و فعل ها، املاي صحيح كلمات و استخوان بندي جمله در زبان فارسي چندان توجهي ندارد. البته بنده به هيچ وجه تقصير را متوجه ايشان و كسان ديگر كه چنين تصوري از فرهنگستان در ذهن مي پرورانند نمي دانم؛ چرا كه با همه تلاشي كه فرهنگستان در راه شناساندن اين سازمان و فعاليت هاي آن داشته، متأسفانه موضع گيري هاي عجيب و غريب مخاطبان و صاحبان رسانه ها، كه هيچ دليل خاصي نيز براي آن نمي بينيم، باعث چنين قضاوت هايي درباره فرهنگستان شده است. صداوسيما به عنوان بزرگ ترين رسانه عمومي و تأثيرگذارترين آن ها، تنها به بخش واژه گزيني فرهنگستان توجه نشان داده است؛ آن هم براي ساخت برنامه هاي طنز!!
* ويراستار خبرنامه فرهنگستان زبان فارسي
|
|
|
زاويه ديد
مجالي براي باد نيست
سابقه استفاده از گاز طبيعي به عنوان سوخت خودرو به سال هاي اوليه دهه 1930 در ايتاليا برمي گردد. بحران هاي نفتي، تلاش براي امنيت انرژي، ارزاني گاز طبيعي در مقايسه با سوخت هاي فسيلي مايع، بحران آلودگي هواي شهرهاي بزرگ و عوامل متعدد ديگر، مهم ترين دلايل روي آوردن به اين سوخت از سوي برخي از كشورها به عنوان رايج ترين سوخت جايگزين در خودروها بوده است.هم اكنون نزديك به چهار ميليون و هفتصد هزار خودروي گاز طبيعي سوز (CNG) در سراسر جهان تردد مي كنند كه آرژانتين با 1/5 ميليون، برزيل با يك ميليون، پاكستان با 700 هزار و ايتاليا با 382 هزار خودروي گازسوز داراي بالاترين آمار خودروهاي گازسوز در حال تردد در جهان هستند.در ايران نيز سابقه استفاده از گاز طبيعي فشرده در خودروها به سال 1354 برمي گردد كه با تبديل 1200 دستگاه تاكسي در شيراز آغاز و در سال 1362 با تبديل 1200 دستگاه تاكسي ديگر در مشهد ادامه يافت. در همان سال ها در شهرهاي مزبور جايگاه هايي نيز براي عرضه گاز طبيعي احداث شد.
زيرساخت هاي لازم براي توليد خودروهاي گازسوز كارخانه اي و خودروهاي پايه گازسوز در شركت هاي خودروسازي نيز از پيشرفت خوبي برخوردار بوده است و اميد مي رود توليد انبوه محصولات گاز طبيعي سوز در اين شركت ها نيز به سرعت قابل قبولي برسد. تاكنون بيش از 120 جايگاه گاز طبيعي در كشور به بهره برداري رسيده است و تعداد زيادي جايگاه نيز در دست ساخت بوده يا برنامه ريزي شده است.در ساير كشورهاي جهان حركت به سمت اين خودروها رو به افزايش است، چنانچه اتحاديه اروپا سهم خودروهاي گازسوز را در سال 2020، 10 درصد كل خودروهاي آن اتحاديه مصوب كرده است.
ايمني خودروهاي گازسوز
برخلاف تصور عمومي، خودروهاي گاز طبيعي سوز (CNG) داراي ايمني بالايي هستند. به سبب مشخصه هاي ذاتي گاز طبيعي نظير سبك بودن آن نسبت به هوا، دماي بالاتر خوداشتعالي گاز طبيعي نسبت به بنزين، امكان اشتعال گاز طبيعي در صورت وجود نشتي هاي احتمالي در خودروهاي گازسوز را كاهش مي دهد. مخازن گاز طبيعي فشرده بدون هيچ گونه فرآيند جوشكاري از لوله هاي بدون درز و با روش هاي پيشرفته صنعتي ساخته مي شوند. اين مخازن داراي استانداردهاي سختگيرانه اي بوده و آزمون هاي متعددي نظير آزمون آتش، آزمون گلوله، پرتاب از ارتفاع، خستگي و... را مي گذرانند و براي استفاده در دوره عمر مخزن كه معمولا 20 سال است، ايمني كامل را دارا هستند.
مخازن در طول عمر خود بنا به توصيه هاي استانداردي و رويه هاي موجود به طور مرتب و در دوره هاي منظم مورد بازرسي و كنترل قرار مي گيرند تا در صورت وجود هرگونه آسيب احتمالي، راهكار مناسب جهت رفع عيب يا تعويض آنها اتخاذ شود.موارد ايجاد حادثه انفجار و آتش سوزي در اين خودروها گزارش نشده است، مگر در موارد معدودي كه با دستكاري سيستم از سوي مالكان اين گونه خودروها همراه بوده است. اين موضوع به نوبه خود حاكي از ايمني بالاتر خودروهاي گازسوز نسبت به خودروهاي بنزين سوز و LPG سوز است. تعبيه شيرهاي مجهز به سيستم ايمني دمايي و فشاري روي مخازن CNG اين امكان را فراهم مي آورد تا حتي در صورت قرارگيري مخزن در آتش و ايجاد فشارهاي غيرمعمول داخل مخزن، موجب تخليه گاز و جلوگيري از هرگونه انفجاري شود.
همچنين خودروهايي كه در كارخانجات خودروسازي به صورت گازسوز توليد مي شوند نيز جهت اخذ مجوزهاي توليد انبوه ملزم به رعايت كلي استانداردهاي مرتبط هستند. الزامات ايمني نصب مخزن و سيستم گاز، ايمني در تصادفات، ايمني در آتش سوزي، عدم نشتي، اصلاح و تغيير برخي مشخصه هاي خودرو كه تحت تأثير وزن افزوده مخزن قرار مي گيرند ازجمله مواردي است كه در اين خودروها رعايت مي شود.اشغال فضاي مفيد صندوق عقب ناشي از نصب مخازن گاز و كاهش توان در موتورها، ممكن است در بعضي موارد باعث نارضايتي مالكان خودروهاي گازسوز شود، ولي مي توان گفت معايب مزبور براي دوره گذار بوده و با توسعه و اصلاح سيستم ها، اين معايب قابل رفع هستند.
جانمايي مخزن در داخل شاسي و بدنه خودرو، اصلاحات در سيستم تعليق و ترمز و طراحي موتورهاي پايه گازسوز كه فقط در شرايط اضطراري با بنزين كار مي كنند باعث خواهد شد كه خودروي گازسوز به خودرويي كاملا مطلوب تبديل شود.
گاز طبيعي؛ پاك و اقتصادي
صرفه جويي هاي اقتصادي قابل توجه ناشي از كاهش مصرف بنزين و پاك تر بودن اين خودروها نسبت به خودروهاي با سوخت هاي بنزين و ديزل از نتايج بسيار مهم و اساسي طرح گازسوز كردن خودروهاست كه در شرايط كنوني يكي از راه هاي كنترل مصرف بي رويه سوخت هاي بنزين و ديزل و كاهش آلاينده هاي مضر زيست محيطي است.مصرف روزافزون سوخت هاي فسيلي مايع (بنزين و سوخت ديزل) در خودروها و هزينه بالاي استخراج و پالايش آنها از يك طرف و پايين آوردن سهم عمده موتورهاي درون سوز در نشر آلاينده هاي مضر محيط زيست از طرف ديگر، مهم ترين چالش هاي فراروي پژوهشگران صنعت خودرو در سال هاي اخير بوده است.ذخاير عظيم گاز طبيعي در ايران، ارزان بودن آن نسبت به سوخت هاي مايع، شبكه گسترده گازرساني در كشور و مصرف بسيار بالاي سوخت هاي معمول، انتخاب اين سوخت را به عنوان سوخت جايگزين از لحاظ اقتصادي توجيه پذير مي سازد. كاهش هزينه هاي درمان و مرگ و مير ناشي از كاهش آلاينده ها در صورت استفاده از گاز طبيعي در خودروها را كه بالغ بر ميليون ها دلار مي شود را نبايد فراموش كرد.كاهش آلاينده هاي محيط زيست به خصوص در شهرهاي بزرگ يكي ديگر از اثرات استفاده از سوخت گاز طبيعي است كه نبايد از نظر دور داشت.
منبع: قلم سبز ايران
|
|
|
راپورت خبرنگار
پرواز را به خاطر بسپار
احسان ناظم بكايي- سريع باشين، بدويين، بايد يه ساعت زودتر برسيم ؛ در حالي كه پدر چمدان را به دوش مي كشد و اين حرف ها را مي زند، در اتوماتيك هتل با نزديك شدن او، باز مي شود و هجمه سرماي خشك مشهد مي پاشد به صورتش. تا چند لحظه بعد كه همه خانواده سوار آژانس شوند او خودش را با بخاري ماشين گرم مي كند.وقتي همه آمدند، آژانس راه مي افتد. پدر نگاهي به ساعت مچي اش مي اندازد و مقداري روي صندلي جلو جابه جا مي شود. چشم هاي مادر لابه لاي خيابان ها و درخت ها دنبال چيزي مي گردند و با ديدن گنبد زرد آرام مي گيرند.بچه هايم بيشتر فكر امتحاناتشان هستند كه پس فردا شروع مي شود.
آژانس درست جلوي در فرودگاه هاشمي نژاد مي ايستد. هريك از اعضاي خانواده، چمداني، كوله اي، پلاستيكي دستشان دارند و در اولين ساعات شب وارد محوطه فرودگاه مي شوند.هواي داخل سالن گرم است و البته تمامي صندلي ها هم پر. روي بعضي هايشان هم به جاي آدم، چمداني قرار دارد.صدايي از بلندگو بلند مي شود: پرواز شماره ... ايران اير به مقصد تهران، با 3ساعت تاخير، ساعت يك و پانزده دقيقه پرواز مي كند .
انگار آب سردي روي همه پاشيده باشند، وامي روند و چمدان ها روي زمين ولو مي شود.
بيا بريم دشت، كدوم دشت... مردم همه دور تلويزيون هايي كه بالاي سرشان قرار دارد جمع مي شوند و يك ساعتي را با برره حال مي كنند. يك ساعت بعد هم با حل جدول روزنامه سپري مي شود. كم كم پدر با چمدان راه مي افتد تا به سمت باجه تحويل بار برود كه دوباره صدا بلند مي شود: مسافران محترم، براي گرفتن شام با ارائه بليت مراجعه كنند .
چند نفري به سمت باجه مي روند تا شام بگيرند. پدر روي صندلي ولو مي شود. بوي كنسرو مرغ مانده سالن را پر مي كند. دوباره صداي بلندگو تمام سالن را پر مي كند: پرواز شماره... ايران اير به مقصد تهران، كنسل شد... . كل پروازهاي ايران اير، كنسل...، كل پروازها به مقصد تهران كنسل شدند .
بهت و حيرت، همه آنهايي را كه در سالن هستند در خود فرو مي برد. پسرخانواده خيلي دلهره دارد: اگه به موقع نرسم تهران، به امتحان نمي رسم ها .داخل نمازخانه جا براي نشستن نيست، براي همين مردم روي سنگ سرد كف فرودگاه مي خوابند. دوباره صدا از بلندگو بلند مي شود: مسافرين محترم، براي تهيه مجدد بليت مراجعه كنند . چند نفر جلوي اطلاعات شلوغ مي كنند ولي بقيه حال ندارند از جايشان بلند شوند.
دوباره بلندگو به كار مي افتد: 20 اتوبوس شما را رايگان به مركز شهر مي برد ولي آنهايي كه سوار مي شوند فقط تا كنار شهر مي روند.چيزي به نماز صبح نمانده، هركس پارتي اي چيزي دارد، دنبالش مي گردد. يكسري سعي مي كنند لهجه مشهدي تمرين كنند تا شايد مسئول بخش فروش بليت، به همشهري هايش بليت بدهد!
آخرين پيام بلندگو آب پاكي را روي دست همه مي ريزد: پرواز فوق العاده ساعت هجده و سي دقيقه امروز . خانواده با چمدان هايي كه روي زمين مي كشند، شل و وارفته از سالن خارج مي شوند. پوره هاي برف به سرو صورتشان مي خورد. روي زمين يك لايه نازك برف نشسته. پدر رو به يك پيكان داد مي زند:
دربست، ترمينال اتوبوس .
|
|
|