يكشنبه ۹ بهمن ۱۳۸۴
تماشاي انديشيدن
000750.jpg
عادل جهان آراي
جشنواره تئاتر فجر بخشي از برنامه هاي خود را به گراميداشت برتولت برشت اختصاص داد، كه در حقيقت بيانگر قدرداني از كار شخصيتي است كه در طول چندين دهه تئاتر جهان و ايران را تحت تأثير قرار داده است.
برشت از پيشگامان تئاتر جديد است كه تئاتر حماسي نام گرفت، اما چيزي كه در آثار او به وضوح رنگ و صبغه فراوان دارد توجه به آرمان ها و ايده آلهاي بشري است. همين نگاه، برشت را نه فقط در چارچوب هنر تئاتر، بلكه در هنرهايي چون شعر و داستان سرايي به شهرت رساند. مطلب زير نگاهي دارد به زندگي و ديدگاه هاي برشت.
نظريه هاي برشت در حوزه تئاتر شهرت فراوان و جهاني دارد. وي رهيافت نمايشي خود را «حماسي» مي نامد تا هم حوزه وسيع تري را القا كند و هم اختلاط شيوه هاي داستان سرايي و نمايش را مورد تاكيد قرار دهد. برشت مي خواهد تماشاگران نمايش را با ديدي انتقادي و نه انفعالي،  تماشا كنند و مايل است كه به تماشاگران نقش فعال تري بدهد

«برشت بزرگترين نمايشنامه نويس معاصر است. او نوآوري است كه هنر تئاتر را دگرگون كرده و راه هاي تازه و شگفت  به روي نويسنده، بازيگر و تماشاگر گشوده است.»
جمله فوق در حقيقت دريچه اي را به روي آدمي مي گشايد تا شاكله اي كلي از برشت در ذهنش تصوير شود. اين جمله بخشي از ديدگاه هاي «ژان پل سارتر» است كه برشت را به تصوير كشيده است.
«نوآور» ، «دگرگون كننده» و «گشاينده راه هاي تازه و شگفت» پيش روي نويسنده، بازيگر و تماشاگر مؤلفه هايي است كه همزمان هر كسي و يا هر هنرمندي نمي تواند چنين ويژگي و توانايي را داشته باشد. اما برشت واجد اين توانايي بود و توانست در فضاي سياه و سرد نازيسم، دنياي هنر تئاتر را متحول كند و راهي نو را براي مقابله با ستمگري هاي نازيسم بگشايد. وي سعي كرد تا لايه هاي تودرتو و مخوف نازيسم و پيروان آن را به مردم آلمان و ملتهاي ديگر جهان بنماياند.
«كنت تايتان» هم به موازات ديدگاه سارتر، برشت را «اتفاقي» مي داند كه فقط يك بار در هر نسلي رخ مي دهد. اين گونه نگاه ها بيانگر جايگاه و عظمت والاي انديشه  وكار برشت است.
زندگي برشت
برتولت اويگن برشت، شاعر و نويسنده شهير آلماني روز دهم فوريه ۱۸۹۸ (۲۱بهمن ۱۲۷۶) در «آوگسبورگ» متولد شد. برشت سال ۱۹۰۴ به درخواست مادرش براي شروع تحصيل وارد مدرسه اي مذهبي شد و در آنجا دروس ديني و تاريخ پروتستان ها را آموخت. سال ۱۹۰۸ وارد دبيرستان شد و از آنجا فعاليت هاي ادبي خود را آغاز كرد و مقالات متعددي در مجله مدرسه به چاپ رساند. اتفاقاً يكي از اين مقالات خشم مسئولان مدرسه را برانگيخت. مقاله «جان باختن براي خاك پدري شيرين و تحسين آفرين است» موفقيت هاي فراواني را براي او رقم زد.
وي نوشته هايش را با نام هاي «برتولت اويگن» و بعدها «برت برشت» منتشر مي كرد. در سن ۱۸ سالگي دبيرستان را به پايان رساند و براي ادامه تحصيل در رشته هاي فلسفه و پزشكي وارد دانشگاه مونيخ شد. سال ۱۹۱۸به خدمت سربازي اعزام شد و از آنجايي كه دانشجوي پزشكي بود در بيمارستان هاي پشت جبهه خدمت مي كرد و در همين سالها، شعرهايي را سرود كه همگي رنگ طغيان و عصيان داشت.
وي اولين نمايشنامه خود را در۲۱سالگي نوشت. «بعل» بعد از آنكه به روي صحنه رفت هياهو و جنجال بسياري را به دنبال داشت. سال ۱۹۲۰نمايشنامه «آواي طبل ها در شب» را نوشت و جايزه كلايست را به خاطر همين نمايشنامه دريافت كرد.سپس نمايشنامه «در انبوه شهرها» را نوشت. سال۱۹۲۲با «ماريانه تسف» ازدواج كرد و اولين فرزند آنها سال۱۹۲۳متولد شد.
اولين نمايشنامه حماسي او «آدم آدم است» بود كه سال ۱۹۲۵به رشته تحرير درآمد. وي بعد از جدايي از ماريانه تسف در سال ۱۹۲۹با «هلنه وايگل» ازدواج كرد. وايگل يكي از بهترين بازيگران تئاتر آلمان بود ونقش هاي فراواني را در نمايشنامه هاي برشت بازي كرد.بسياري از منتقدان،حضور وايگل در زندگي برشت را عامل مهم موفقيت هاي او مي دانند. «ترانه هاي پر مفهوم» از جمله نمايشنامه هاي برشت بود كه «وايگل» آن را در بسياري از مجالس طرح مي كرد و حتي باعث شد تا پليس بازجويي هاي متعددي از او به عمل آورد.«وايگل» تا آخر عمر برشت با او زندگي كرد و در مصايب، دربه دري ها و آوارگي هاي او شريك بود.
پس از آتش سوزي رايشستاگ و روي كار آمدن هيتلر، تبعيد و در به دري هاي برشت نيز آغاز شد. در فوريه ،۱۹۳۳ آلمان را ترك كرد. برشت در اين باره مي  نويسد:«مجبور بودم يك روز پس از آتش سوزي رايشستاگ، آلمان را ترك كنم. تبعيد و فرار نويسندگان و هنرمندان آغاز شده بود، به شكلي كه دنيا تا آن روز به خود نديده بود.»
اولين پناهگاه او سوئيس بود و سپس پاريس، كپنهاگ، لندن، فنلاند و در نهايت آمريكا اقامتگاه هاي ديگرش بودند. سال ۱۹۴۷توسط دولت ايالات متحده محاكمه و سپس از آمريكا اخراج شد.بعد از بازگشت به آلمان در برلين شرقي اقامت گزيد و فعاليت هاي تئاتري خود را به همراه همسرش از سر گرفت.«كبوتر صلح» پيكاسو، علامت ويژه اي بود كه برشت براي گروه خود برگزيد و آن را بر پرده تئاتر خود جاي داد.
«روزهاي كمون» آخرين نمايشنامه اي بود كه برشت به رشته تحرير در آورد. سال ۱۹۵۵ «جايزه بين المللي صلح ميان ملل» را دريافت كرد و سرانجام در دهم آگوست ۱۹۵۶براي آخرين بار نمايشنامه «زندگي گاليله» را با گروه «برلينر آنسامبل» تمرين كرد و روز چهاردهم آگوست بر اثر سكته قلبي در برلين درگذشت. برشت پيش از مرگش نوشته بود: «مرا به سنگ نبشته نيازي نيست، اما چنانچه شما آن را لازم دانستيد، آرزومندم كه بر آن بنويسيد:او شيوه هايي پيشنهاد نمود، ما از آنها پيروي كرديم.»
آثار و انديشه هاي برشت
در ميان آثار برشت اگر چه نمايشنامه هاي او از اقبال فراواني برخوردارند، اما علاوه بر اين چند دفتر شعر، يك رمان (كسب و كار آقاي ژول سزار) تعدادي داستان و نوشته هايي درباره انديشه ها، شيوه هاي هنري، سبك و هنر او، نيز در خور اعتنا هستند. با اين وجود آنچه كه برشت را به عنوان چهره اي جهاني مطرح كرد، ديدگاه هايش در زمينه تئاتر و اجراي تحسين برانگيزي كه به عنوان كارگردان انجام داد و نمايشنامه هاي او بود.
بعد از آنكه تب اكسپرسيونيسم در اروپا فروكش مي كند، رهيافتي جديد و در عين حال مبارزتر _ كه به تدريج «تئاتر حماسي »خوانده شد _ پا بر صحنه گذاشت. اروين پيسكاتور (۱۸۹۳ _ ۱۹۶۶) نخستين كسي بود كه در اين شيوه كاركرد، اما اين سبك امروزه با نام«برتولت برشت »شناخته مي شود، زيرا وي توانست با نظريه هاي خود تئاتر حماسي را شخصيت و وجهه اي جديد ببخشد.برشت نمايشنامه نويسي را ابتدا در نهضت «دادائيسم» و «اكسپرسيونيسم» تجربه كرد و در همين دوره نمايشنامه هايي چون «بعل» و «آواي طبل ها در شب» را نوشت و سپس با «آدم آدم است» به سبك شناخته شده خود رسيد. «اپراي سه پولي» نخستين موفقيت او بود كه با موسيقي «كورت وايل» و طراحي «كاسپار نِهر» روي هم بيش از ۴۰۰بار اجرا شد.
اغلب آثار برشت در دوران تبعيد او نگاشته شد. نمايشنامه هايي چون «ترس و نكبت رايش سوم»- كه در بيست و هشت صحنه اعمال غيرانساني نازي ها را به نمايش مي گذارد- «ننه دلاور» (كه نمايشي از ايستادگي و در عين حال جانور خو شدن زني در طول جنگ ۳ ساله است) «زندگي گاليله»، «زن خوب سچوان»، «ارباب پونتيلا»، «قيام آرتورو اويي» و «دايره گچي قفقازي» از جمله آثار مطرح او است كه سالها بعد از درگذشت او به زبان هاي مختلف ترجمه و اجرا شده است.
برشت اغلب آثار خود را بعد از بازگشت به آلمان به همراه همسرش «وايگل» اجرا كرد.
نظريه هاي برشت در حوزه تئاتر شهرت فراوان و جهاني دارد.وي رهيافت نمايشي خود را «حماسي» مي نامد تا هم حوزه وسيع تري را القا كند و هم اختلاط شيوه هاي داستان سرايي و نمايش را مورد تاكيد قرار دهد. برشت مي خواهد تماشاگران نمايش را با ديدي انتقادي و نه انفعالي،  تماشا كنند و مايل است كه به تماشاگران نقش فعال تري بدهد. وي سرانجام به نظريه فرايافت «فاصله گذاري» رسيد. در اين فرايافت وقايع صحنه چندان غريب مي نمايند كه تماشاگر در باب آنها سؤال مي كند. برشت براي آفرينش اين مراقبه انديشناك و براي آن كه تماشاگرانش وقايع صحنه را با زندگي واقعي اشتباه نكنند، در تئاتر خود نياز به وسايلي مانند نور، نوازندگان و تغييرات صحنه داشت كه تماشاگران بتوانند آن را ببينند.
برشت پاره هاي مختلف نمايش را عمداً جدا مي كرد و در لابه لاي آنها آواز و قطعاتي روايي مي گنجاند تا به اين وسيله توجه تماشاگر را به ذات نمايشي تئاتر خود جلب كند.
منظور برشت آن بود كه فاصله اي ميان تماشاگران و وقايع صحنه ايجاد كند تا بتوانند وضعيت دراماتيك صحنه را به صورتي انتقادي ارزيابي كنند. مي خواست با اين شيوه تماشاگرانش را از شرايط اقتصادي و اجتماعي خود در خارج از تئاتر آگاه كند تا نسبت به نظام اجتماعي و اقتصادي خود بي اعتنا نباشند و در تغيير آن بكوشند.
به نظر برشت تماشاگر بايد وقتي كه از سالن تئاتر بيرون مي آيد تغييري يافته باشد. نبايد گذاشت كه تماشاگر در گرداب انتظار و غافل گيري و دلهره و رحم غرق شود.
هدف «تئاتر حماسي» و فن «فاصله گذاري» برشت اين است كه تماشاگر بايد در قبال وقايع نمايش و حتي نحوه نمايش توانايي انديشيدن داشته باشد.
برشت مي خواهد با سبك خود تماشاگر را هميشه جوينده و بيدار و هشيار نگه دارد تا هيچ آهنگي و هيچ امري او را گيج و مبهوت نكند. وي خواهان تئاتري است كه بر شيفتگي تماشاگر راه مي بندد و جوهر آن در پرتو انديشه، درخشان مي شود. به نظر برشت تماشاگر نبايد از دنياي خويش منفك شود تا به دنياي هنر پاي بگذارد. نبايد اسير بشود، برعكس بايد هنر را در دنياي واقعي خويش وارد كند و همه حواسش بيدار باشد.
برشت مي نويسد: «تئاتر به هيچ توجيهي جز لذت تماشاگر نياز ندارد... كسي كه از تئاتر بيش از اين مي  خواهد يا مي خواهد بيش از اين بارش كند، فقط آن را تدنّي مي  دهد...
اما در تئاتر مي توان لذت هاي ساده و ضعيف و لذت هاي بغرنج و قوي سراغ كرد. لذت هاي قوي در آثار بزرگ دراماتيك به اوج مي رسند، اين گونه لذت ها گوناگون  تر، غني تر، رازگشاتر، پرتضادتر و نتيجه بخش تر از لذت هاي نوع نخست است.»
فنون تئاتري برشت وسايلي است براي رسيدن به هدفي. اين هدف هم جنبه هنري دارد و هم جنبه اجتماعي. به نظر برشت اين هدف «تكامل بخشيدن توأم دو هنر است: هنر بازيگر  بودن و هنر تماشاگر  بودن.»
 {منابع:
۱- زندگي گاليله، نوشته برتولت برشت،  ترجمه عبدالرحيم احمدي
۲- تاريخ تئاتر جهان، اسكار. ك.براكت،  ترجمه هوشنگ آزادي ور

حورا ياوري، منتقد ادبي مقيم نيويورك؛
نقد ادبي در ايران خيلي اميدواركننده است
ايسنا:  حورا ياوري - مولف ايراني مقيم نيويورك و عضو مركز مطالعات ايراني دانشگاه كلمبيا - برخلاف بسياري از نويسندگان و منتقدان داخلي معتقد است نقد ادبي در ايران وضع خيلي اميدواركننده اي دارد.
ياوري كه به تازگي كتاب «زندگي در آينه» پيرامون گفتارهايي در نقد ادبي را در ايران منتشر كرده است، در گفت وگويي درباره ضرورت نگارش اين اثر و ويژگي هاي آن، اظهار داشت: اين كتاب مجموعه اي از مقاله هايي است كه طي ساليان گذشته با توجه به زمينه كار ي ام و آشنايي با روانشناسي نوشته ام و به صورت پراكنده در مجله هايي همچون «نگاه نو»، «كلك» و يا «گفت وگو» منتشر هم شده اند، كه سعي كردم از زاويه نقد ادبي - روانشناختي به متن هاي ادبي موجود در اثر نگاه كنم.
او افزود: اما اين نقد ادبي - روانشناختي برخلاف آنچه كه در دهه هاي گذشته معمول بوده، كارش آسيب شناسي روان نويسنده يا شخصيت هاي داستاني نيست،  بلكه كارش پيدا كردن نقطه هاي تلاقي بين شعر، داستان، جامعه، فرهنگ و دوراني از تاريخ است كه اين مقوله ها در آن دوران به وجود آمده است.
ياوري يادآور شد: نقد، گذشته از ويژگي هاي ساختاري، زباني و كلامي متن به نقد اجتماع و فرهنگ مي رسد و اگر در مقاله هاي كتاب دقت شود، ديده مي شود كه در تمام متن ها هدف اين بوده است كه از طريق ساختارهاي روايي كه در متن ها هست ارتباط آنها را با ويژگي هاي فرهنگ، تاريخ و دوراني كه اين متن ها به آنها متعلق هستند، پيدا كنيم.
ياوري ادامه داد: مثلا «تاريخ بيهقي» يك تكنيك روايي دارد؛ اين تكنيك به كار گرفتن داستان ها و روايت ها از دوره هاي تاريخي ديگر است و افزودن آنها به متني كه بيهقي در زمان سلطان مسعود غزنوي دارد مي نويسد، اما او چون نمي تواند حرفي را كه در زمانه خودش بايد بزند به زبان بياورد، حرفش را از طريق داستان ها، شعرها و روايت هايي كه از دوره هاي تاريخي مختلف است مي گيرد و به تاريخ خودش اضافه مي كند و آن را اين گونه به زبان مي آورد؛ كه اين يعني در زمان بيهقي آزادي بيان وجود نداشته، اما ذهن فرهيخته اي مثل ذهن بيهقي قادر بوده كه براي اين مشكل زمانه اش راه حل بينديشد و آن به كار گرفتن تكنيك روايي است.
او با اشاره به نوشته هاي جلال آل احمد نيز متذكر شد: آثار جلال هم نشان دهنده روندهايي است كه جامعه و تاريخ ما در آنها طي شده است. يكي از آنها به وجود آمدن انساني است كه بايد به خود و زندگي خودش پاسخ دهد؛ اين كه از خود بپرسد در كجاي جهان ايستاده است و اين سرآغاز نوشتن خود زندگينامه و اتوبيوگرافي مي شود به مفهوم مدرني كه امروز در غرب به آن اشاره مي كنند. در واقع هدف كلي من در نوشتن اين مقاله ها در كتاب نيز چنين بوده است.
حورا ياوري درباره انتشار اين اثر در ايران عنوان كرد: به هر حال طيف گسترده دريافت كنندگان اين مقاله ها و سخن ها - البته اگر ارزشي براي خواندن و شنيده شدن داشته باشند - در ايران هستند و الزاما ًكتابي كه تمام منابعش را از ادبيات و تاريخ ايران مي گيرد، بايد در ايران منتشر شود و به دست كساني برسد كه اين زمينه ها را تعقيب مي كنند.
او در ادامه درباره وضعيت نقد ادبي در ايران توضيح داد: اگر كتاب هايي را كه الان منتشر مي شوند با آثار ۵۰ سال گذشته در همين زمينه مقايسه كنيم به تفاوت و فاصله خوشحال كننده اي مي رسيم.
وي تصريح كرد: بسياري از نمونه هاي نقد ادبي در گذشته به خصومت و جنگ تن به تن بين ناقد و نويسنده بيشتر شبيه بوده تا به نقد ساختاري يا ويژگي هاي كلامي، زباني و ادبي يك متن؛ در حالي كه امروز تقريبا در بسياري از نقدها درباره داستان ها مطلقا اشاره به نويسنده ندارند و بيشتر با اثر، سر و كار دارند كه در آن ديدگاهي فلسفي و تئوريك را دنبال مي كنند، يعني مي دانند از چه زاويه اي دارند به متن نگاه مي كنند و دنبال چه پاسخ هايي هستند.
او خاطر نشان كرد: گمان مي كنم نقد ادبي در ايران خيلي اميدواركننده است.
اين منتقد ادبي مقيم نيويورك درباره اين كه چرا آثار ايراني ها در خارج از مرزهاي ايران كمتر مورد معرفي و توجه قرار گرفته است، بيان داشت: اين پرسش مهمي است. بسياري از دلايل دخالت دارد كه اغلب آنها خارج از حوزه عملكرد نويسندگان و شاعران ايراني است . بايد ديد اهميت زبان فارسي نسبت به زبان هاي ديگر چگونه است؛ نسبت به اسپانيولي براي آمريكا و يا زبان عربي براي بسياري از كشورهاي اروپايي.
ياوري با اشاره به افزايش ترجمه و انتشار آثار ايراني و استقبال از آنها در سال هاي اخير گفت: افق روشن تر است. جمعيت كتابخوان آمريكا كه با آنها آشنا هستم، علاقه زيادي به خواندن آثار خارجي ها دارد و آثار فارسي هم از اين امر جدا نيست. شواهد چند سال اخير نشان مي دهد كه زمينه براي شناخته شدن ادبيات فارسي در آمريكا نسبت به گذشته خيلي فراهم تر شده است.
حورا ياوري در ادامه درباره وجه مشترك انتخاب نويسندگان و شاعراني همچون شاهرخ مسكوب، جلال آل احمد، فروغ فرخزاد، سيمين دانشور و... براي تاليف كتابش توضيح داد: شايد علت اصلي انتخاب آنها همين نياز و ويژگي كارشان در مورد شناختن خودشان باشد، به ويژه درباره كساني مثل فرخزاد،  مسكوب و آل احمد كه نياز چاره ناپذيري به روبه رو شدن با خودشان حس كرده اند و خواسته اند به اين پرسش پاسخ بدهند. داستان هاي ديگر از نويسندگان ديگر نيز بود، ولي با زمينه ذهني من خيلي پيوند برقرار نمي كردند، بنابراين معيارم همين پرسش خودشناسي است كه شاعران و نويسندگان ما به عنوان برگزيده ترين افرادي كه فرهنگ و دوران در خودش پرورش مي دهد با آن چگونه روبه رو شده اند و از چه راهي به آن پاسخ داده اند.

بررسي كتاب
نقاش احساسات
000753.jpg
مازيار سوادكوهي
برتولت برشت (زندگي،آثار، انديشه ها) ‎/تحقيق و پژوهش: پروين حسن خاني ‎/ناشر:مؤلف۱۰۰۰،نسخه، چاپ اول ۱۳۸۴ ، ۳۲۶ صفحه
برشت از نويسندگان و شاعران بزرگي است كه در ايران از جايگاه خاصي برخوردار است. سالهاست كه آثار او به انحاي مختلف و گاه با ترجمه هاي متفاوت چاپ و منتشر مي شود. آنچه كه از نوشته ها و تحقيق ها بر مي آيد اكثركارهاي برشت در ايران ترجمه شد و نيز بسياري از نقدها و نظرهايي كه در باره برشت به رشته تحرير در آمد ترجمه شده است.
يكي از دلايلي كه سبب مي شود كارهاي برشت اين همه مورد اقبال مردم با فرهنگها و باورهاي متفاوت واقع شود، انساني و آرماني بودن نوشته هاي اوست. جايگاهي كه انسان خوب در انديشه او دارد شايد ناخودآگاه هم خوانندگان و هم هنرمندان را به سوي آثارش جلب مي كند. برشت مي نويسد:«اگر در منزلگاهي هستيد كه انسان، ياور انسان است، از ما به تأمل، ياد كنيد.» با اين وصف انسان محور انديشه اوست، انساني كه در عمل و در انديشه اش سر آزار ديگران نداشته باشد.
برشت در دوراني رشد و نمو يافت كه جهان صحنه درگيري، جنگ و تبليغات ضدانساني و خشن نازيسم و فاشيسم بود كه يك تنه همه بشريت را به چالش مي طلبيد. قرن بيستم شگرف ترين عصر تاريخ است. عظيم ترين تغييرات اجتماعي و متوحش ترين جنگ هاي تاريخ در اين قرن رخ داد. بالاخص دهه هاي آغازين قرن كه همزمان با حيات بزرگاني چون برشت بود. وي مي توانست در آن فضا زندگي كند و زير پرچم نازيسم هورا بكشد، اما نه تنها با آنها همآوا نشد، بلكه تمامي انرژي و نيروي خود را صرف مبارزه با نيروهاي اهريمني كرد. شايد به همين دليل بود كه برشت قرن بيستم را «عصرآشوب» مي ناميد: «در عصر آشوب، به شهرها آمدم، به هنگامي كه گرسنگي فرمان مي راند. در روزگار طغيان به ميان مردم آمدم و به شورش آنان پيوستم.» وي هر آنچه كه مي نوشت همه سر ناسازگاري با انديشه هاي فاشيستها داشت. براي او فرق نمي كرد كه كجا زندگي كند و چگونه روزگار بگذراند؛ براي او همه جاي زمين ميدان مبارزه با نازيسم بود. او چون انساني مي انديشيد و رفاه بشريت آرزويش بود، مي دانست كه فاشيسم و استبداد به تنها چيزي كه فكر مي كند نابودي همه كساني است كه با آنها قدمي و يا قلمي هماهنگ و هم انديشه نيستند.
وي پليدي ها و فجايع فاشيسم را با پوست و گوشت خود تجربه كرد و شاهد قرباني شدن كساني بود كه از فاشيسم متنفر بودند.
برشت در طول زندگي اش لحظه اي از انديشه هاي پاك و آرماني خود دست نكشيد، بعد از آنكه نازيست ها او را از زادبوم خود دور ساختند و خانه وزندگي او و فرزندانش را مصادره كردند،پس از گذر از چند كشور سرانجام به آمريكا رفت، در آن كشور، كه به اصطلاح مهد آزادي و دموكراسي بود!، نيز به مبارزه خويش ادامه داد تا جايي كه سردمداران ايالات متحده انديشه هاي او را تاب نياورده و وي را از اين كشور اخراج كردند.
به نظر برشت نويسنده فقط نمي تواند مسئوليت خود را در نوشتن چگونگي فجايع خلاصه كند، بلكه او نيز مثل همه مبارزان وظيفه دارد كه در راه نابودي آن قدم بردارد.
برشت نويسنده اي است كه نياز به بازشناسي مجدد دارد، هنوز مي توان از ديدگاه ها و انديشه هايش استفاده هاي فراوان كرد، كمااينكه بعد از گذشت چندين دهه بسياري از كارگردانان براي اجراي تئاتر به سراغ آثار او مي روند. آثار او هميشه حرفي براي گفتن و موضوعي براي انديشيدن و فكر كردن دارد. با آنكه بسياري از كارهاي او داراي شناسنامه و تاريخ مشخصي هستند ولي نوشته هايش شامل مرور زمان نمي شود و از اين قدرت برخوردار است كه در زمانهاي ديگر مورد استفاده قرار گيرد.
نمايشنامه هاي او را كارگردانان بزرگ ايران بارها و بارها روي صحنه بردند. و از سوي ديگر برخي از كارهاي او مانند «مادر» و «ننه دلاور و فرزندانش» به فيلم در آمدند كه اتفاقا از فيلم هاي قابل اعتناي جهان سينماست.
بسياري از كارهاي برشت روايت زندگي آدمهايي  است كه تحت تأثير جريانهاي روزانه زندگي تغيير ذائقه مي دهند،  به گونه اي كه مي توان گفت برشت نقاش احساسات و روحيات آدمهاست. وي سعي داشت با ساده ترين زبان روان آدمها را بكاود و چهره هاي متفرق و چندگانه آنان را به تصوير بكشد. كاراكترهايي كه خلق مي كرد در پس فضاي سوررئاليستي و يا تخيلي نبود، بلكه وي با ذكاوت خاص خويش و با ابزار زبان و تصوير طبيعي مردم، نقش هاي آنان را باز مي نماياند. در آدم آدم است، ننه دلاور، بعل و... برشت با تبحر و دانش خود در روان آدمها رسوخ كرده و لايه هاي پنهان آنها را كشف و پيدا مي كند. تئاتر حماسي او در واقع حماسه زندگي انسان ها را براي بقاي روح آرماني و هستي آدمي به تصوير مي كشد.وي چه در نمايشنامه ها ،چه در اشعارش سعي داشت كه به قول ارنست فيشر ديوار جهل، دروغ و تيرگي را درهم بشكند. برشت معتقد بود كه بايد از هنر؛ از زيبايي، از طبيعت و از زندگي لذت برد و كساني كه چنين توانايي را ندارند از ساختن دنيايي كه در آن نيكي و انسانيت باشد،  عاجز هستند. وي مهمترين ابزار براي رسيدن به چنين توانايي را «زبان» مي دانست. زيرا زبان با ساختن مفاهيم به عقل كمك مي كند كه راهي نو و آرماني را پيدا كند.
شايد تا به حال از خود نپرسيده ايم كه آثار برشت چه چيزي دارد كه اين همه مورد اقبال خوانندگان قرار مي گيرد و از سويي ديگر هنرمندان و كارگردانان تئاتر ايران و ساير كشورها سعي مي كنند با قرائت جديد آثار او را بازسازي  كنند. همين ويژگي و ماندگاري آثار اوست كه نويسندگان و پژوهندگان به آثار او رجوع مي كنند و پيرامون نوشته هايش به كنكاش مي پردازند. كتاب «برتولت برشت» (زندگي، آثار و انديشه ها) حاصل پژوهش «پروين حسن خاني» است كه در واقع همه آثار برشت را براي خواننده ها به شكلي موجز و مفيد تصوير كرده است. نويسنده اين اثر با تقسيم بندي بخش ها و فصلها توانسته به خوبي آثار برشت را در مجموعه اي گرد آورد كه خواننده چندان نيازي به بازكاوي تك تك آثار او نداشته باشد. اين اثر شايد كار بسياري از خواننده ها را در فهم راحت و شناخت سريع برشت آسان كرده باشد.
كتاب به چهار بخش تقسيم مي شود كه هر بخش خود دفتري مستقل و مجزاست. بخش اول: شرح زندگاني و دوران برشت را شامل مي شود. در بخش دوم نمايشنامه هاي برشت را از لحاظ سبك كار، ويژگي ها، ساختمان و نقش آن توضيح مي دهد. بخش سوم آثار برشت،  آثار نمايشي، گزيده شعرها وساير آثارش را تدوين كرده است. بخش چهارم به نظريات برشت پيرامون موضوعات مختلف و نظر ديگران راجع به برشت اختصاص دارد. كتاب به گونه اي تدوين شده كه خواننده هم مي تواند يك بخش آن را به طور مستقل مطالعه كند و يا كتاب را از ابتدا واكاوي كند.

هنر
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سياست
فرهنگ
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |