يكشنبه ۹ بهمن ۱۳۸۴
تجربه تأسيس حكومت اسلامي از مدينة النبي تا دوران معاصر
از مدينه تا مدينه
000762.jpg
دكتر مظفر اقبال ‎/ مترجم: رضا محتشم
هزار و چهارصد و بيست و چهار سال قمري پيش، حدود ۵۰۰ مسلمان كه نخستين ماه رمضان را روزه گرفته بودند، در مسجد تازه ساز پيامبر جمع شده بودند. برخي از آنان ۱۹ ماه قبل از مكه هجرت كرده و ملك و دارايي هاي خود را جا گذاشته  بودند. عده اي ديگر نسل ها بود كه در اين شهر مي زيستند اما هرگز ماه رمضان را روزه نگرفته بودند. آنان همگي شهروندان يك حكومت دين سالار بودند كه قانون اساسي مكتوب با عنوان ميثاق المدينه داشت. جمعيت چند نژادي و چند ديني آن شامل مسلمانان، يهوديان، افراد زاهد، بي خدايان و حتي كافران بود. ارتش منظم و بيمارستان وجود نداشت اما دست كم يك مدرسه يا شايد بيشتر در يك مسجد برقرار بود.
اين حكومت تازه تأسيس تجربه اي در حكومت داري بود كه هيچ بديلي در تاريخ بشر نداشت، نه به اين خاطر كه پيامبر رئيس آن بود- چون پيامبران قبلاً رهبري حكومت ها را بر عهده نداشتند- بلكه به خاطر چگونگي شكل گيري آن بود.

نخستين حكومت اسلامي كه هزار و چهارصد و بيست و شش سال قمري پيش در مدينه تأسيس شد، با فرايندي شكل گرفت كه ريشه هاي تاريخي عميقي در سنت پيامبري داشت. تمام پيامبران قبل از محمد(ص) يك رويه را پي گرفته بودند: دعوت از مردم به خصوص اقشار بلندپايه و قدرتمند كشور براي پذيرش پيام پيامبر. اين پيام از آنان مي خواست از مشي رفتاري خاص و قانون كرداري خاصي پيروي كنند و عدالت را در زمينه هاي اجتماعي، اقتصادي و سياسي رعايت كنند. پيامبر اسلام(ع)- به مدت ۱۳ سال طولاني پيام خود را در مكه ترويج كرد اما كمتر از هزار نفر آن را پذيرفتند. ايشان نتوانست در مكه حكومت تشكيل دهد اما هجرت ايشان به مدينه به پيدايش نخستين حكومت اسلامي ظرف مدتي كوتاه منجر شد. اين نخستين حكومت اسلامي همچنان آرماني براي مسلمانان است؛ چه از نظر روش ونحوه شكل گيري چه از نظر ماهيت آن.
بايد متذكر شد اين حكومت با فرمان راهپيمايي هاي طولاني، تصويب قوانين يا اعمال مقرراتي مانند طول ريش افراد تأسيس نشد(نمونه آن طالبان درافغانستان). بلكه به طور اندامواره اي از طريق تحول مردان و زناني پديد آمد كه در آن زمان در مدينه زندگي مي كردند. اين تحول فرايندي دروني بود كه بي شك با تغييرات زيادي در ظاهر، رفتار و كردار بيروني و روابط بين شخصي همراه بود اما به هر حال فرايندي دروني بود كه جهان بيني آنان و اولويت هاي اين مردان و زنان را تغيير داد. هدف آنان از زندگي،  آرمان ها و اميال آنها چنان دستخوش تحول شد كه اين حيات زميني را نوعي آمادگي براي زندگي در جهان آخرت مي دانستند كه تا ابد طول مي كشد. اين تغيير بينش به قدري كلي و بنيادي بود كه تمام زندگيشان را عوض كرد؛ از نحوه امرار معاش تا نحوه لباس پوشيدن، ازدواج، دوستيابي، تجارت و مسافرت.
پيدايش اين نخستين حكومت اسلامي در زمان جاري رخ داد و فرايند تاريخي راستيني بود كه هر مورخ بي طرفي مي تواند آن را بررسي كند. اين حكومت يك شبه به وجود نيامد. تقريباً يك دهه طول كشيد تا به وجود بيايد اما وقتي به وجود آمد، آن قدر قدرتمند بود كه ظرف مدت ۵۰ ساله كوتاهي پس از مرگ پيامبر(ص) ، مرزهاي آن گسترش يافت و از يك سو آسياي مركزي و از سوي ديگر بخش اعظم آفريقا را در بر گرفت.
اين گسترش بدون مشكلات و تلاطم خاص خود نبود و بيشتر مورخان غربي و اسلام ستيزان ،دوره پس از پيامبر اسلام را صرفاً با نزاع داخلي و ناهماهنگي همراه مي بينند اما تحليل هايي از اين دست، از وضعيت انسان غفلت كرد كه بنا بر ماهيتش نمي تواند دور از نزاع، مناقشات و ناهماهنگي ها باشد. اما آنچه همچنان واقعيت تاريخي تغييرناپذير است، اين حقيقت است كه حكومت اسلامي ظرف مدت كوتاه يك دهه در مدينه تأسيس شد و پيدايش و گسترش بعدي آن زندگي ميليون ها نفر را متحول كرد چون اين افراد جزيي از نظم اجتماعي، سياسي و اقتصادي جديدي شدند كه در آن آگاهي از جهان آخرت، واقعيت برتر بود.چون تأكيد ما در اينجا بر روند پيدايش حكومت اسلامي است، به چگونگي سازگاري نهادهاي مختلف حكومت اسلامي با اين ملاحظه برتر در مورد جهان آخرت نخواهيم پرداخت اما به همين بسنده مي شود كه هر حكومتي از بينش خاصي در مورد زندگي مردم حمايت مي كند و حكومت اسلامي بنا بر تعريف، حكومتي است كه نوعي بينش اسلامي را در مورد زندگي ترويج و تشويق مي كند كه مبتني بر قرآن و سنت شريف پيامبر است.
سؤال اصلي ما اين است: در روزگار ما حكومت اسلامي چگونه مي تواند تشكيل شود؟ بر اساس آنچه تا به حال گفته شد، بايد روشن شده باشد كه حكومت اسلامي را نمي توان تأسيس كرد. بلكه اين حكومت بايد از طريق فرايند هدايت، شده الگوي پيامبر به وجود آيد. اين رويه آن چنان روشن و واضح است كه هر انديشمند مسلماني كه به اين موضوع پرداخته است، در خلال هزار و چهارصد سال گذشته به همين نتيجه رسيده است. رويه اي كه پيامبر اسلام در پيش گرفت، شامل تحول گروهي كوچك از مردان و زنان در قبال زندگي كاملاً وقف شده به خالق و پس از آن انتشار اين بينش جديد نسبت به زندگي در جامعه نه چندان بزرگي از مؤمنان بود. وقتي كه اين گروه هسته اي پديدار شود، تحت فرماندهي رهبر خود براي تغيير واقعيت هاي اقتصادي، اجتماعي و سياسي به طور مثبت عمل مي كند. اين فرايند به طور اجتناب ناپذيري به رويارويي با نظم موجود اجتماعي، سياسي و اقتصادي مي انجامد. اين حساس ترين مرحله پيدايش حكومت اسلامي است. در اين مرحله است كه خميره رهبر جنبش اسلامي و جامعه هسته اي كوچك به آزمون گذاشته مي شود.
تقريباً همه انديشمندان مسلمان در قرن اخير به روشني اين رويه را براي پديداري حكومت اسلامي در روزگار ما تبيين كرده اند، اما هيچ كدام نتوانسته اند اين فرايند را به فرجامي موفقيت آميز برسانند به جز امام خميني. موفقيت وي و شكست رهبراني مانند سيدابوالعلامودودي و جنبش هايي نظير اخوان المسلمين دستمايه اي عالي براي فهم رويه پيدايش حكومت اسلامي است. اين امر در بخش هاي بعد كاويده خواهد شد اما بايد همواره روشن باشد كه يك حكومت اسلامي كه از طريق اين رويه به وجود مي آيد، حكومتي نيست كه اسلام را اعمال كند، بلكه حكومتي است كه در آن اسلام زيسته مي شود. البته اين حكومت بر اساس نص  الهي قانون مي گذارد و خوب را امر و منكر را نهي مي كند. اما همه حكومت ها قوانيني مي گذارند و ارزش هايي را اشاعه مي دهند كه فكر مي كنند خوب است و آنهايي را كه فكر مي كنند بد است ممنوع مي كنند. فرق بين اين دو نوع حكومت در خاستگاه اين قوانين و ارزش هاست. در حكومت اسلامي، اصول تقنين از كتاب خدا و سيره شريف پيامبرش سرچشمه مي گيرد.
رويه پيدايش حكومت اسلامي در روزگار ما را تعدادي از انديشمندان قرن بيستم تبيين كرده اند اما هيچ كدام از آنان به مانند سيدابوالعلامودودي با جزئيات دقيق آن را توصيف نكرده است. صورت بندي منسجم و نظام مند مودودي از اسلام به منزله شق قابل قبول فلسفه هاي سياسي سكولار در زماني آغاز شد كه بيشتر سرزمينهاي اسلامي زير يوغ استعمار بود و اسلام را دست كم غرب نيروي پايان يافته تلقي مي كرد. پيدايش وي در مقام رهبر عمده تجديد حيات اسلامي يك الگوي كلاسيك دارد: ابتدا خود را با فرايند آرام فهم اسلام دگرگون كرد و سپس در پي دگرگون كردن ديگران برآمد. در سالهاي بعد، وي دگرگوني خود را نوعي «بينش» بيان كرد، گويي اسلام را با تمام اهميت آن در سالهاي پاياني دهه ۱۹۲۰ كشف كرد و هنگامي كه اين بينش از اسلام در وجود وي تثبيت شد، بايد هدف زندگي اش را «تلاش در مسير حقيقت، اشاعه راه آن و تحقق اين بينش» قرار مي داد.
همان طور كه قبلاً گفته شد، حكومت اسلامي در روزگار ما مي تواند از طريق رويه ديرينه و الهي تحول گروهي كوچك از مردان و زنان و تبديل آنان به مؤمنان واقعاً فداكار شكل بگيرد كه بعداً جامعه كوچكي را حول رهبر جذب مي كنند. آن گاه اين جامعه اوليه به هسته اي از نظم اقتصادي، اجتماعي و سياسي جديدي تبديل مي شود. اين رويه اي بود كه پيامبر اسلام و نيز تمام پيامبران قبل از ايشان و تمام مصلحان از آن پس در پيش گرفتند. واقعاً جز اين راه ديگري براي تحقق اين مقصود وجود ندارد و مودودي اين موضوع را بسيار خوب فهميد.
مودودي اين روش تأسيس گروه هسته اي را ابتدا در پاتان كوت در سال ۱۹۳۸ و سپس با تأسيس جماعت اسلامي در آگوست ۱۹۴۱ پي گرفت. در اين زمان بود كه مسلمانان شبه قاره هند تحت رهبري رهبران سكولاري بودند كه حول محور دستور كار يك حزب سياسي گرد هم آمده بودند. اين حزب با تأييد حاكمان استعماري تأسيس شده و بسيار از زمين داران و جنايتكاران متأثر بود. تأسيس «جماعت اسلامي » يكي از مهمترين رخدادها در تجديد حيات اسلامي در قرن بيستم بود، هرچند كه عده كمي اهميت آن را در آن موقع درك كردند.
تا زمان تأسيس جماعت اسلامي در لاهور، افكار سياسي مودودي به روشني در آثارش ابراز شده و وي مسير پيدايش حكومت اسلامي را توصيف كرده بود. بيان مسير تجديد حيات اسلامي و نهايتاً پيدايش حكومت اسلامي توسط مودودي ريشه هاي استواري در سنت اسلامي داشت به طوري كه حقانيت آن باعث شد تا وزن بسيار زيادي پيدا كند چون حقانيت همواره قدرت  ذاتي دارد. اين امر در تأثير مودودي و «جماعت» بر اسناد اصلي كشور و دولت جديد در طول سالهاي اوليه شكل گيري پاكستان بازتاب دارد. قطعنامه سال ۱۹۴۹ و قانون اساسي ۱۹۵۶ هر دو نشانه اين تأثير شگرف است، هرچند كه نه او و نه جماعت اسلامي ، قدرت سياسي از نظر پيروزيهاي انتخاباتي نداشتند.
اما درست در زماني كه كادر تازه شكل گرفته جماعت و هسته دروني نيمه تعليم ديده در آستانه تحول شخصي عميق بودند و آماده تبديل به جامعه اي به هم پيوسته، پويا و قدرتمند مي شدند كه مي توانست تحول كل كشور را سبب شود و به پيدايش حكومت اسلامي بيانجامد، چيزي درذهن مودودي تكان خورد. اوبه جاي پي گرفتن مسير پيامبر، تصميم گرفت مسير انتخابات، سياست خياباني و راهكارهاي سكولار در پيش بگيرد. اين در سال ۱۹۵۱ بود. جماعت در انتخابات پنجاب شركت كرد و هيچ كدام از نامزدهاي آن بيش از چند رأي كسب نكردند.
اين تحول گيج كننده در دوره سياسي مودودي، كل مسير رخدادها را در پاكستان تغيير داد و با وجودي كه جماعت اسلامي همچنان بر تاريخ بعدي پاكستان تأثير دارد، امكان پيدايش حكومت اسلامي را كسي از بين نبرد جز صريح ترين تبليغ كننده آن.
گروهي از ديگر انديشمندان كه حول محور جماعت اسلامي گرد آمده بودند، به مودودي توصيه كردند اين مسير را نپيمايد اما كوتاه بيني شخصي و علاقه به دستاوردهاي سريع به قدري ديد وي را ضعيف كرده بود كه نتوانست چيزي به جز دستاوردهاي آني سياسي ببيند، هرچند كه اين دستاوردها گذرا از آب درآمد. با اين حال، در اين فرآيند ،وي انحرافي در رده هاي جماعت ايجاد كرد؛ همان جماعتي كه به سختي براي تشكيل آن تلاش كرده بود. وقتي با مخالفت سران ارشد جماعت روبه رو شد كه تمام مسير رخدادهاي منتهي به پشت پا زدن مودودي را به افكارش بررسي كرده بودند، از جماعت كناره گرفت. اما از آنجايي كه موقعيت وي در جماعت مركزي بود، مي دانست استعفايش فشار شديدي بر شورا وارد مي كند و اين درست اتفاقي بود كه افتاد. استعفايش را پس گرفت و كساني كه مخالفش بودند، استعفا كردند. به اين شكل زمينه براي ظهور رهبري بلامنازع و خودكامه يك نفر در جماعت كه براي پيروي از مسير پيامبر شكل گرفته بود، هموار شد. اين پشت پا زدن به آرمان نه فقط جماعت اسلامي را تا حد يك حزب سياسي سكولار تقليل داد، بلكه امكان پيدايش حكومت اسلامي را از بين برد. مولانا امين احسان در نامه اي تأثيرگذار خطاب به مودودي نوشت: «جماعت كه بر پايه الگوي سنت پيامبري برخاسته بود، حالا راهكارهاي غيراخلاقي و سكولار را اقتباس كرده بود چون رهبر آن از اين اصل حمايت مي كرد كه اصول عمل گرايانه ،روش شناسي ديگري را به غير از پايبنديهاي ايدئولوژيك اقتضا مي كند.»
امين احسان بعداً يكي از بهترين تفاسير قرآن در قرن بيستم (تدابيرالقرآن) را نوشت. اين پيمان سكولار غيراسلامي و كاملاً غيراخلاقي كه پس از ۱۹۵۱ فلسفه اصلي جماعت اسلامي شد، نه فقط آرمان شريفي را كه براي آن تأسيس شده بود، از ميان برد بلكه جلوي پيدايش حكومت اسلامي را در پاكستان گرفت. يك بار ديگر، اثبات شد حكومت  اسلامي فقط زماني پديد مي آيد كه رهبران جنبش اسلامي نسبت به شيوه پيامبر وفادار بمانند. اعتبار اين اصل در سال ۱۹۷۹ ثابت شد كه مردي ۷۹ساله توانست انقلابي را رهبري كند كه منجر به شكل گيري نخستين حكومت  اسلامي در تاريخ معاصر شد: امام خميني در جايي موفق شد كه مولانا مودودي شكست خورد.

انديشه
اقتصاد
اجتماعي
سياست
فرهنگ
ورزش
هنر
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |