سه شنبه ۱۸ بهمن ۱۳۸۴
گفت و گو با هوشنگ جاويد درباره آيين هاي عاشورايي
مانده از شب هاي دورادور
گفت و گو : م .جباري
مرشد ولي الله ترابي
001206.jpg
001203.jpg
براي نخستين بار برخي از نغمات عاشورايي و مرتبط با سوگواري امام حسين (ع) و واقعه در تئاتر شهر به صحنه مي رود. اين رخداد از آن جهت اهميت دارد كه حاصل پژوهشي ميداني از هوشنگ جاويد ، پژوهشگر تلاشگر موسيقي و فولكلور نواحي ايران است كه چند سالي است وجهه همت اصلي خود را بر شناسايي و گردآوري و البته معرفي چهره هاي خاك خورده موسيقي مذهبي ايران صرف كرده و مي كند. اگر چه تنوع موجود در اين همايش بسيار اندك است و استاداني كه در اين زمينه در همايش حضور يافته اند گوشه اي از تنوع موسيقي مذهبي در ايران را به نمايش مي گذارند ،اما اين حركت مي تواند گامي اوليه و البته محكم باشد براي پرداختن دقيق و با برنامه ريزي افزونتر به اين گونه موسيقيايي كه متاسفانه سالها از ديد مسئولان ودست اندركاران و البته پژوهشگران دور مانده است. همايش آيين هاي عاشورايي از سوي ديگر نشان مي دهد كه حركتها در اين زمينه و البته زمينه هاي مشابه تا چه اندازه فردي است و بيشتر كار دل و عشق است كه مي تواند چنين كارهايي را سر و سامان دهد. در اين عرصه ( شناسايي خنياگران نواحي ايران ) پژوهشگراني چون محمدرضا درويشي ، جهانگير نصري اشرفي ، خانم ثابت زاده و نيز هوشنگ جاويد و ديگران با تكيه بر عشق به كار خويش سعي كرده اند تا اندازه اي كه امكانات اجازه مي دهد به كشف و معرفي اين استعدادها و به قول يكي از محققان زيرخاكي هاي فرهنگ ايران بپردازند. متن زير گفت و گوي ما با هوشنگ جاويد است كه به مناسبت همين همايش انجام شده است.*جناب جاويد ! تاكنون ما عمدتا آيين ها و مراسم عاشورايي را در تعزيه هاي گوناگون مي شناختيم . اما شما در اين همايش گونه هاي ديگري از موسيقي عزاداري را به شهروندان تهراني و البته محققان موسيقي و نمايش معرفي مي كنيد . مي خواستم در ابتدا از تفاوت هاي اين گونه ها با آنچه كه از تعزيه ما مي شناسيم براي ما بگوييد؟
- تفاوت اصلي اين آيين ها دراين است كه اينها اگر چه به واقعه كربلا و حادثه اي كه براي امام حسين (ع) پيش آمد مربوط است ، اما به خود تعزيه به عنوان يك هنر نمايشي موسيقايي ارتباطي ندارد. براي نمونه آيين جوش از ابركوه و نايين از جمله اين مراسم ها است كه متاسفانه در حال رنگ باختن است و اگر اين نسلي كه آخرين راويان اين نغمه ها و آيين ها هستند از بين بروند ديري نخواهد پاييد كه ما بسياري از نغمه ها و مراسم هاي زيبا و پخته شده در اعصار زمان را از دست داده ايم.
*آيين جوش چه نوع آييني است؟
- برخلاف سينه زني معمول كه ميداندار در هنگام سينه زدن خودخواننده و نوحه خوان است ، در مراسم جوش ،سينه زنان در هنگام اجراي خواننده در مراسمي زيبا و نمادين جملات وكلماتي چون حسين را فرياد مي كنند و در يك زمان سرعت سينه زني شدت و حدتي افزونتر به خود مي گيرد كه هم از كلام فاخر برخوردار است و هم از نظر حركتي بسيار زيباست.
آيين ديگر آيين كرب زني است كه در اصطلاح فارسي به آن جسم زني مي گويند. در اين آيين مراسم با دو تكه چوب اجرا مي شود و كرب زن از چنان مهارتي در كار خود برخوردار است كه اسباب شگفتي بيننده را فراهم مي كند. اين كرب ( يا دوتكه چوب ) وقتي صدا مي كند شنونده حس مي كند كه سروي را تكه تكه مي برند و مي ريزند ، سروي كه از آن مي توان به زمين افتادن حماسه سازان كربلا را در ذهن تداعي مي كند و عمق فاجعه را نشان مي دهد. نوع نوحه خواني در اين مراسم هم بسيار زيبا و جاافتاده است.
*شنيديم كه مراسم يادشده سقاخواني هم اجرا مي شود؟
- بله . سقاخواني كه دراينجا اجرا مي شود نوعي چندصدايي است كه توسط چند نفر اجرا مي شود. نگاهي به اين مراسم و دقت در ظرايف آن نشان مي دهد كه ما در سنت موسيقايي خودمان و در برخي از مراسم ها چندصدايي هم داشتيم.
*همانند موسيقي كليسايي كه در واقع نخستين نحله هاي موسيقي چندصدايي در اروپا به شمار
مي رود؟
- دقيقا. خوشبختانه درباره اين گونه مراسم ها يكي از روحانيان خوش ذوق و تلاشگر (حجت الاسلام قمصري) كتابي چند جلدي گرد آورده اند كه در آن بيش از ۶ هزار بيت اشعار مربوط به اين مراسم ها گردآوري و دسته بندي شده است كه در نوع خود كاري ارزنده و قابل اعتناست . ايشان ۶ هزار بيت فقط براي آيين هاي سقاخواني ثبت كرده اند كه نشان مي دهد چه ظرفيت هايي در فرهنگ و فولكلور مذهبي ايران وجود دارد كه فقط يك نمونه از يك آيين آن اين همه شعر را در خود جاي داده است .
*آقاي جاويد ! چگونه شد كه به صرافت جمع آوري نواهاي مذهبي ايران افتاديد؟
- من مدت ۵ سال است كه با هزينه شخصي به دنبال نواهاي مذهبي در سراسر ايرانم. وقتي برخي از اين پژوهشها به جايگاهي برسد كه بتوان از دل آن سمينار يا همايش و يا جشنواره اي را برگزار كرد به سراغ مسئولان مي روم و پيشنهادات خود را با كمترين هزينه كه قابل قياس با بسياري از هزينه هاي صرف شده براي كارهاي ديگر نيست، به آنها ارائه مي كنم و اگر موافقت شد با دعوت از خنياگران نواحي مختلف آن برنامه را اجرا مي كنم.
*شده با برخي از پيشنهادهاي شما مخالفت شود؟
- فراوان. نمونه اخير آن همين مراسم به ياد استاد موذن زاده اردبيلي بود كه در جشنواره امسال برگزار شد و متاسفانه طرح آن را به صورت تمام و كمال من ماهها قبل دادم و حتي به من اطلاع دادند كه با اجراي آن موافقت شده است . اما وقتي جشنواره شروع شد متوجه شدم فرد ديگري كار را به عهده گرفته است و البته به جز در يكي دو بخش بقيه كارها و اجراها بسيار ضعيف بود.
*براي اين برنامه چگونه موفق به جلب رضايت مسئولان مركز هنرهاي نمايشي شديد و چرا از طريق مركز موسيقي ارشاد اقدام نكرديد؟
- وقتي براي برنامه استاد موذن زاده آن برخورد را با من كردند طبيعي بود كه به سراغ آ نها نروم. ضمن آنكه جناب پارسايي از فعاليت هاي من در اين زمينه اطلاع و حضور ذهن قبلي داشت. اگر چه بسيار دير به من خبر دادند كه اين برنامه را اجرا كنم.
* مثلا چند وقت قبل؟
- يك هفته قبل به من گفتندكه ما با كمترين بودجه خواهان اجراي چنين برنامه اي هستيم.
*پس علت اصلي نبود برخي از نوحه خوانان و جوشي خوانان از مناطقي چون گيلان و مازندران براي همين نبود وقت و بودجه بوده است؟
- بله. من در مناطق شمالي برخي نوحه ها را شنيدم كه واقعا بكر و دست نخورده بودند. ضمن آنكه در گيلان به نوعي از كرنا برخوردم كه فقط در مراسم مذهبي از آنها استفاده مي شود.
*در اين مراسم از چاووشي خوانها هم حضور دارند؟
- بله . دو تن از اين چاووشي خوانها از جمله آخرين بازماندگان چاووشي خوانهايي هستند كه با پاي پياده به كربلا سفر كرده بودند كه يكي از آنها حاج عباس اردكاني است كه سن و سال بسيار بالايي دارد.
در كنار چاووشي خوانها من از استاد مرشد ولي الله ترابي خواستم كه نقل مختارنامه را در بعد از ظهر تاسوعا و عاشورا در جلوي تئاتر شهر اجرا كند. همچنين قرار است مرشد طيب غزل خواني كند و به سبك غزل خوانان قديم تهران كلام ورزي و سخنوري نمايد. اين آيين در گذشته در ايام ماه مبارك رمضان و نيز ماه محرم در تهران اجرا مي شد.
بخشي از موسيقي كه در اين همايش اجرا مي شود موسيقي خبري است كه ريشه آن باز مي گردد به دوره رضاخان و محدوديت هايي كه وي براي تعزيه خوانان ايجاد مي كرد.
مي دانيد كه رضاخان سخت مخالف تعزيه بود و به همين دليل تعزيه خوانان براي برپايي مجالس تعزيه در فشار فراوان قرار داشتند و براي خبركردن مردم وتماشاگران به جاي طبل هاي تعزيه كه ممنوع شده بود از نوعي گالن هاي نفت مانند استفاده مي كردند. اين وسيله نام چلك به خود گرفته بود و چلك زنان از مهارت و شگفت آوري دركار خود برخوردارند كه سرعت آنها با برخي از سريع ترين نوازندگان سازهاي كوبه اي برابري مي كند .
نام اين چلك زن علي اكبر دنيا گذشته است كه وقتي از وي پرسيدم اين هنر را از چه كسي ياد گرفتي گفت از يك فرد چوپان به نام محمد علي شبان.
*از موسيقي جنوب هم در اين مراسم حضور دارند؟
- از بوشهر گروهي به اجراي برنامه مي پردازندكه همان اجراي سنتي مراسم عزاداري بوشهري ها است كه با دمام و سنج صورت مي گيرد.
*...و سخن آخر ؟
- اگر مسئولان فرهنگي به شعار حمايت از فرهنگ و هنر هويتمند معتقدند بايد براي اين گونه برنامه ها بودجه و امكانات ويژه اي را اختصاص دهند.
در نظر بگيريد كه من پژوهشگر مي دانستم كه از چند ماه قبل قرار است سوگواره اي ويژه اين گونه مراسم در اين مكان با هزينه مشخص برگزار شود. طبيعي بود كه بسيار بهتر از ايني برگزار مي شد كه يك هفته قبل به شما بگويند ما چنين برنامه اي مي خواهيم. در هر حال اين عاشورا و تاسوعا در تمامي سالها برقرار است و مسئولان هم مي توانند از همين امسال به فكر برنامه اي با كيفيتي بهتر و مناسب تر براي سال بعد بيفتند.
در چنين صورتي است كه من پژوهشگر يا همكاران من در اين مجموعه مي توانند با برنامه ريزي و سفرهاي منسجم به دعوت از افراد و گروههاي شناخته شده در نواحي مختلف ايران بپردازند. اميد كه چنين شود.
نواهاي آسماني
*بخشي از موسيقي كه در اين همايش اجرا مي شود موسيقي خبري است كه ريشه آن باز مي گردد به دوره رضا خان و محدوديت هايي كه وي براي تعزيه خوانان ايجاد مي كرد
* من در مناطق شمالي برخي نوحه ها را شنيدم كه واقعا بكر و دست نخورده بودند، ضمن اينكه در گيلان به نوعي از كرنا برخوردم كه فقط در مراسم مذهبي از آنها استفاده مي شود

تعزيه؛  پيوند فرهنگ، سنت و دين
عادل جهان آراي
001200.jpg
هنر يكي از زيباترين ابداعات بشري است. آنجا كه آدمي در چنبره غم ها و آلام خويش گرفتار مي شود، هنر با هر شكل و قالبش به كمك او مي آيد و تا جايي كه امكان دارد اسباب آرامش جان و روح او را فراهم مي كند.
اگر مهمترين هنر آدمي، زندگي او و تداوم آن بر اين كره خاكي بود؛ اما هنر ظريف كه ارتباط مستقيم با درون و روح انسان دارد هميشه با او عجين بوده است؛ از نقاشي بر ديوار غارها تا نقر و كنده كاري بر پيكره هاي سنگي و چوبي چيزي نبود، جز اينكه انسان تنها را نجات دهد.
هنگامي كه واژه ها ابداع شد، شعر نيز راه خود را پيدا كرد، داستان سرايي و قصه گويي آغاز شد و كم كم فرهنگ و فولكلور شكل گرفت. انسان ها شادي ها و غم هاي خود را نيز در قالب هاي هنري به تصوير مي كشيدند. شايد با اولين قتلي كه در تاريخ بشري اتفاق افتاد يك ژانر هنري نيز خلق شد: ژانري غم انگيز و تراژيك. از آن زمان تا به امروز اصل و اساس طرح ها همان اتفاق آغازين است، اما شكل هاي متفاوت و ويژگي هايي دارند كه بار و ارزش هر كدام را مشخص مي سازد.
در تاريخ ادبي و سنتي ايرانيان نمونه هاي فراواني از تراژدي ها و حماسه ها مي توان يافت كه هر كدام بيانگر بخشهايي از فرهنگ مردم اين سرزمين را تشكيل مي دهد.اما قصه جمعي كوچك كه كاري بزرگ و سترگ را رقم زدند تا به هم آيينان خود درس پايداري و مقاومت را بياموزند قصه ديگري است . ديگر پيروان مردان عاشورا به ياد آنان هر سال بر سر و سينه مي زنند، پي و پايه هنري برگرفته از پيشينيان بنيان گذاشته شد كه تعزيه نام گرفت. تعزيه همانگونه كه از نام آن پيداست به عزا نشستن و سوگواري است. اما اين سوگواري از لحاظ شكلي با تمامي سوگ ها متفاوت است. در اين مراسم مجلسي برپا مي شود كه در واقع بار عزا بر آن حاكم است، اما نمي توان از فضاسازي هايي كه تداعي مكان واقعه را مي كند غافل شد. در اين تصويرسازي هاي ساده، بيننده حس مي كند در كوران واقعه و در گرماگرم نبرد حضور دارد؛ در همين زمان هنري شكل مي گيرد كه تماماً با روح و احساس آدمها سر وكار پيدا مي كند.
تعزيه در چنين هنگامي از قالب يك اجراي ساده و نمايشي خارج مي شود و چند نقش را همزمان ايفا مي كند:۱-تصويرسازي از محل واقعه۲،- بياني منطقي از كنش ها و واكنش هاي پديد  آورندگان آن۳،- به صحنه آوردن تماشاگران۴،- حفظ سنت و آيين ديني و...
تعزيه يك نماد تاريخي است و هم نمادي ديني-آييني. از يك سو راه به تاريخ گذشته ايرانيان مي برد و از ديگر سو نماد دين و آيين اسلام است. بخش تاريخي ملي آن به مرور در سايه نمايه هاي ديني دچار استحاله شد و وجه ديني آن برجسته تر و كاركرد بيشتر و بهتري يافت.
تعزيه نمايشي است كه اگر چه بسياري از الزامات و ويژگي  هاي هنرهاي ديگر را به همراه دارد ولي با اين وجود خود هنري مجزا و داراي شخصيت است. برخي  آن را نوعي تئاتر مي دانند و يا حداقل ژانري هنري. اما تعزيه تئاتر نيست؛ خاصه تئاتري كه به معنا و مفهوم امروزي متداول و مرسوم است. تعزيه گرچه داراي كارگردان، ميزانسن، ديالوگ، ريتم، اجراي صحنه و ... است، اما باز ذاتي مستقل دارد و نمي تواند تئاتر باشد، بلكه نمايشي است از احساس و عاطفه و باورهاي دروني.
اگر به قول «پيتر بروك» تعزيه يكي از قويترين شكل هاي نمايشي است اما با تمامي نمايش هايي كه اجرا مي شوند تفاوتي كيفي دارد.
در تعزيه حماسه جريان دارد كه در گرماگرم اجرا هم قهرمانان و هم تماشاگران را از زمان و مكان خود جدا مي كند و آنها را به طور حسي به سرزمين و دنياي ديگري مي برد. معمولاً اغلب تماشاگران از متن و موضوع تعزيه آگاهي دارند، با اين وجود گرد بازيگران آن حلقه مي زنند و به روايتي گوش مي دهند كه سالها شنيده اند، اما در تئاتر بيننده  يا تماشاگر الزاماً از موضوع اثر مطلع نيست، و گام به گام وارد ماجراي قصه مي شود، آن هم معلوم نيست كه در پايان با داستان ارتباط برقرار مي كند يا نه؟ در تعزيه تماشاگر مي خواهد با متن داستان و يا قهرمانان آن ارتباط برقرار كند. تماشاگران گاهي چنان غرق ماجرا مي شوند كه كاراكترهاي منفي داستان را دشنام مي دهند و يا بر سر و روي او گرد و خاك مي پاشند. نمادها هنگام اجرا واقعي جلوه مي كنند و تماشاگر اين حس را ندارد كه آنها در حال ايفاي نقشند. تعزيه ساختار نقش ها را تخريب مي كند. اين ساختارشكني شايد از مولفه هايي باشد كه سبب مي شود تعزيه را با نمايش هاي ديگر متمايز سازد و به هيچ نمايشي شبيه نباشد.
تعزيه چنان است كه گويي در آن يك زندگي با تمامي غم ها و سختي ها جريان دارد. پايانش براي همه مشخص است: غم انگيز و درد  آور.
اما اين نمايش چرا همه را به دنبال خود مي كشاند، همه آناني كه آن را مي بينند هم از مضمون آن با خبرند و هم شخصيت هاي آن را مي شناسند، ولي با همه اين اوصاف ساعت ها به انتظار مي نشينند تا پايان ماجرا را با چشم هاي گاه اشكبار خود تماشا كنند.
شنونده تعزيه هيچ گاه خسته نمي شود، رجزخواني ها او را به وجد مي آورد، اشتلم خواني ها توجه او را جلب مي كند و مخالف خواني ها خشم او را برمي انگيزد. موافق خوانان در دل او مهر و علاقه و عشق مي افكنند و چنان احساسات او را تحت تأثير قرار مي دهند كه گاه بي قرارش مي كنند،  با همه اين اوصاف او مبهوت و نگران، سرنوشت قهرمانان را به نظاره مي نشيند.
تعزيه يك ضرورت تاريخي است كه براساس حادثه اي غم انگيز و تاريخي پديد آمد. ضرورت تاريخي پيدايي تعزيه به اين علت بود كه هم خود نوعي ابزار مبارزه باشد و هم وسيله اي براي تبليغ اهداف واقعه اي تاريخي به نام عاشورا. در تعزيه چهره هاي منفي با الفاظ و واژه هاي خاص كه بار منفي دارد معنا مي شوند. هر چه نماد ابليسي و شيطاني است از آن چهر ه هاي پليد است. نمايش تعزيه صحنه مبارزه حق و باطل است، در يك سوي حق و مردانگي ايستاده است كه اتفاقاً خيل تماشاگران را به همراه دارد و در ديگر سوي سربازان ستم و بيدادگري ايستاده اند كه منفور مردم اند. در واقع تعزيه سبب مي شود كه يك جريان تاريخي به شكلي ديگر رخ نمايد، به گونه اي كه اگر در روز واقعه مردان حق از نيروي اندكي برخوردار بودند، اما امروز آنها تنها نيستند؛ بالعكس از ميان اين خيل شيدا و شيفته هيچ كس طرفدار آن سپاه سياه و منفور نيست. سپاه ظلم اينجا تنهاست و سپاه دادگري و عدالت هزاران سرباز و پيرو دارد.
تاريخ تعزيه را چنان ساخت و  آراست كه همزمان فرهنگ، سنت و دين را با هم در مي آميزد و در يك نقطه به وحدت مي رساند.
در قاموس تعزيه اسطوره، حماسه، مذهب،  آيين و حتي برخي از مراسم نمايشي بومي قرار دارند كه در پاسخ به نوعي نياز تاريخي و حتي انساني گرد آمدند. همان نيازي كه اگر پاسخ گفته نشود، روح و روان او را مي خورد و وي را گرفتار خويش مي سازد. تعزيه هنري است كه در نگاه كلي و گسترده  اش شامل تمامي هنرها مي شود. فقط گريه كردن و عزا گرفتن نيست، گاهي سبك شدن، رها شدن و برآوردن نيازها نيز هست. در هيچ جايي گريه را نمي خرند يا به استقبالش نمي روند،  ولي در تعزيه مردم براي تماشاي صحنه هايي مي روند كه مي دانند بايد گريه كنند، چنان با قهرمانانش يكي مي شوند كه گاهي برخي بر سر خود مي كوبند و چهره هاي خود را نيز مي خراشند.
تعزيه يكي از قدرتمندترين نمايش هايي است كه تماشاگران را از جا مي كند. اين قدرت تعزيه هماني است كه ريشه در تاريخ، مذهب، اسطوره و حماسه دارد. همان مولفه اي است كه فرهنگ، سنت و دين را به هم پيوند مي دهد.
ابزار و وسايل تعزيه ساده است. چنان ساده كه گاه بدون كمترين وسيله اي هم اجرا مي شود، اما باز اثر خود را روي بيننده مي گذارد.
در تعزيه صوت و لحن نقش محوري و اساسي دارند. اجراي نمايش با آواهاي مناسب و خوش، ديدني، دلپذير و اثر كننده مي شود. موسيقي تعزيه شايد يكي از مهمترين نوع موسيقي باشد كه شنونده را متحول مي كند. فقط اجراي نمادين نيست كه اشك بيننده را جاري مي سازد، بلكه اشعار و نواهاي تعزيه خوان هاست كه دل بينندگان را به درد مي آورد. موسيقي تعزيه، موسيقي حماسه و نبرد است،  كسي كه هنر خواندن نداند يا صوتي خوش نداشته باشد، كمتر به اين وادي مي آيد. چرا كه بايد چنان اشعار را بخواند كه شنونده آنها را همراه با لذت شنيداري باور كند. تعزيه در گذر تاريخ گرچه با فراز و فرودهايي همراه بود اما كيفيت خود را حفظ كرد، از لحاظ كمي و شكلي يقيناً دچار تطور و تحول شد، ولي آنچه كه سبب پايايي آن شد ذات ستيزندگي و مبارزه جويي آن بود. مردم در طول تاريخ نياز داشتند كه در قالبها و شكلهايي دادخواهي كنند و به افشاي ستمگران بپردازند، تعزيه قالب و ساختاري دارد كه اين امكان را به دادخواهان مي داد تا فريادهاي در گلو مانده خود را به گوش مردم برسانند. اساساً يك وجه تعزيه تصوير كردن اعمال ستمگران است. تعزيه خوانان با نمايش قساوت هاي يزيديان بر نفرت تاريخي مردم به آنها مي افزودند. وقايع تعزيه گرچه در ماه محرم و ماجراهاي پيرامون آن مي گذرد و گاهي آن را در ماه محرم اجرا مي كنند، اما نمايشي است كه در هر فصل سال هم مي تواند اجرا شود و اتفاقاً اثرهاي يكسان و همانندي دارد، اين ويژگي  سبب شد كه تعزيه بيشتر ماندگار شود، زيرا تعزيه هنري زيبا و غم انگيز است.
يك قصه بيش نيست غم عشق وين عجب
از هر زبان كه مي شنوم نامكرر است
وتعزيه تكرار مداوم داستان عشق است.

موسيقي
ادبيات
اجتماعي
انديشه
سياست
فرهنگ
ورزش
|  ادبيات  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  موسيقي  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |