سه شنبه ۲ اسفند ۱۳۸۴
موسيقي
Front Page

رستنگاه آواي هزاران
گفت وگو با فرهود صفرزاده پژوهشگر موسيقي
و مؤلف كتاب هنرستان موسيقي تبريز
كيميا اميري
001587.jpg
001590.jpg
فرهود صفرزاده از آن دسته محققاني است كه مطالعات خويش را به حوزه موسيقايي محدود نكرده است. وي به دليل دلبستگي به حوزه هاي فكري، و نيز تاريخي ايران سعي كرده است، مطالعات خويش را چند جانبه صورت بندي كرده و به همين دليل پژوهش هاي وي صبغه اي چندوجهي يافته اند. وي متولد شهر تبريز است و مقالات و نوشته هاي خواندني از وي در نشرياتي چون فصلنامه مقام، ماهور، ماهنامه جهان كتاب و... منتشر شده اند. صفرزاده در تمهيد و برگزاري نشست هاي تخصصي موسيقي در بنياد ايران شناسي نيز كوششي جدي صرف كرده است. ايجاد واحد پژوهش در اداره كل فرهنگ و ارشاد اسلامي آذربايجان شرقي و نيز برگزاري چندين كارگاه پژوهشي در تبريز از ديگر تلاش هاي پژوهشگرانه وي است.
صفرزاده سعي كرده ضمن تماس با جريانات مهم موسيقي در مركز، چراغ موسيقي سنتي و پژوهش در اين زمينه را در شهر تبريز روشن نگه دارد. وي به تازگي كتاب «هنرستان موسيقي تبريز» را به بازار كتاب عرضه كرده است كه تنها پژوهش  متكي به اسناد و دست نوشته هاي تاريخي موجود در اين باره به شمار مي رود. هنرستان موسيقي تبريز از آن جهت اهميت دارد كه فعاليت هاي آن در حد هنرستان موسيقي تهران بوده است، لذا دانستن تحولات اين مركز آموزشي مي تواند، دست اندركاران موسيقي را در اين زمينه ياريگر باشد. متن زير حاصل گفت وگوي ما با وي است كه مي خوانيد:
* چرا به تاليف كتاب هنرستان موسيقي تبريز پرداختيد؟
- مقصود من از تاليف اين كتاب، گردآوري و چاپ يادنامه يا مجموعه اي از سند و عكس نبود. بلكه مي خواستم به دو موضوع بپردازم. نخست آن كه، هنرستان موسيقي تبريز كه در سال ۱۳۳۵ تاسيس گرديد، چرا در سال ۱۳۵۴ به دانشسراي هنر تبديل شد؟ و تحليلي از عملكرد ۱۹ ساله  آن داشته باشم. دوم آن كه اگر شهر تبريز از چنين تجربه اي برخوردار است از آن چه استفاده اي براي فعاليت دوباره هنرستان موسيقي كه گويا قرار است از مهر ماه ۱۳۸۵ راه اندازي شود، مي تواند بكند.
بسيار مشتاق هستم كه مسئولان و دست اندركاران فرهنگي و هنري كشورمان با مطالعه اين كتاب، در باره سرانجام بي فرجام چنين فعاليت هاي فرمايشي در شهرستان ها بيشتر بيانديشند و اگر مي توانند طرحي نو دراندازند.
* ولي در نگاه اول، كتاب مجموعه اي از سند و عكس به نظر مي آيد؟
- متأسفانه بله، ولي تمام سندها و عكس هاي كتاب براي ارجاع و استناد در متن كتاب به كار رفته اند. به عبارت ديگر، من براي رسيدن به دو هدفي كه پيشتر گفتم نياز به استناد و ارجاع به منابع نوشتاري و شنيداري داشتم كه سندها و عكس هاي كتاب،  بخشي از منابع نوشتاري ام بودند و حتي يك برگ سند يا عكس بدون استفاده در كتاب ديده نمي شود.
* براي نگارش اين كتاب از چه منابع نوشتاري و شنيداري استفاده كرده ايد و در اين راه، با چه مشكلاتي مواجه بوديد؟
- منابع نوشتاري ام عبارت است از بيش از هفتاد عنوان كتاب كه در كتابنامه ذكر شده اند و سندهايي كه در پايان هر فصل آمده اند. منابع شنيداري هم، مصاحبه هايي بود كه با برخي از مسئولان و هنرجويان هنرستان توانستم انجام دهم. مشكل يا مشكلاتي هم در كار نبود، از بس كه نبود!!
* گفتيد يكي از اهدافتان بررسي و تحليل عملكرد ۱۹ساله هنرستان موسيقي تبريز بود، ارزيابي تان از عملكرد آن چيست؟
- فصل پنجم كتاب، به اين موضوع اختصاص دارد ولي به طور مجمل مي توان گفت، هنرستان موسيقي تبريز واحدي از هنرستان هاي موسيقي ايران بود و آسيب شناسي عملكرد اين هنرستان، بدون توجه به مجموعه هنرستان ها و سياست هاي كلان فرهنگي كشور در دوره پهلوي، امكان پذير نيست. اين هنرستان از سال ۱۳۳۵ تا ۱۳۵۴ روندي كم فراز و پرنشيب داشت كه سرانجام به تعطيلي و تبديل آن به دانشسراي هنر تبريز كشيده شد. البته اگر هنرستان هاي موسيقي پايتخت نيز گرفتار مشكلات آموزشي و اداري هنرستان هاي شهرستان ها بودند، فرجام بهتري نداشتند.
* گفتيد كه گويا قرار است از مهرماه ۱۳۸۵ هنرستان موسيقي تبريز بازگشايي شود. فكر مي كنيد كه آيا مسئولان بايد تدابيري را براي پيشگيري از بروز دوباره مشكلاتي كه اين هنرستان در دوره اول فعاليتش با آنها مواجه بود، بيانديشند؟
- شهر تبريز به دليل موقعيت خاص جغرافيايي اش محل تلاقي و تعامل جريان هاي سياسي- اجتماعي و به ناگزير فرهنگي- هنري مختلفي بوده و جريان هاي موسيقي متنوعي از قبيل موسيقي عاشقي، كلاسيك، آذري، ايراني، مذهبي، ارمني و... در آن وجود دارد. لذا برنامه ريزي براي هرگونه فعاليت فرهنگي و هنري از جمله موسيقي به مطالعه، تأمل و دقت بيشتري نياز دارد. تأسيس هنرستان موسيقي در تبريز هم، موضوعي است كه علاوه بر زيرساخت هاي فيزيكي و سخت افزاري، پتانسيل هاي انساني، كيفي و نرم افزاري مطلوبي را مي طلبد. اميدوارم مسئولان توجه داشته باشند كه تأسيس هنرستان موسيقي، بدون توجه به عوامل كيفي در كنار مسايل كمي، نقش بر آب زدن است.
* آيا در پيشينه هنرستان موسيقي تبريز، رگه هايي از فعاليت براي تدوين تئوري موسيقي برمبناي موسيقي رديفي ايران، ديده مي شود؟
- نه، هنرجويان هنرستان موسيقي تبريز هم مثل ساير هنرستان هاي موسيقي ايران، گرفتار اين مشكل، يعني نداشتن تئوري موسيقي بر مبناي موسيقي هاي شرقي بودند. انگار كه شخصي زبان فارسي را با دستور زبان انگليسي فرا گيرد. البته بايد توجه داشت كه پيشينه بحث هاي جدي براي ضرورت تدوين چنين تئوري هايي در ايران به دو دهه اخير برمي گردد.
* چه آثاري در دست تأليف داريد؟
- كتاب هنرستان موسيقي تبريز، نخستين كار من در زمينه موسيقي تبريز بود و اميدوارم آخرين نيز باشد. اكنون اگرچه روي چند موضوع درباره موسيقي ايران كار مي كنم ولي دوست دارم مجموعه مقالات منتشر شده و نشده ام را هر چه زودتر به سرانجام برسانم.
* در پايان، حرفي در باره موسيقي تبريز داريد؟
- هروقت به وضعيت موسيقي در تبريز فكر مي كنم اين شعر شفيعي كدكني به ذهنم مي آيد كه:
من دانم و تنهايي باغي كه رستنگاه آواي هزاران بود
وينك، خنيا گرش خاموش و آرايه اش خونابه  برگان پاييز است.

نگاه
وعده هاي انجام نشدني
سيد ابوالحسن مختاباد

معاون هنري وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي در تازه ترين مصاحبه خود نكاتي را بيان كردند كه برخي از محورهاي آن به حوزه موسيقي ارتباط دارد كه ضمن خواندن اصل اين سخنان برخي نقطه نظرات در اين زمينه را براي شفاف تر شدن روند اطلاع رساني مي آوريم . ابتدا آن سخنان كه در گفت و گوي آقاي ايماني خوشخو از خبرگزاري ميراث خبر عنوان شده است:
«در حال حاضر تالار مناسب براي اجرا وجود ندارد اما استفاده از سالن هاي كوچك هم بهتر از برگزار نكردن كنسرت است. ما به دنبال حل اساسي اين مشكل هستيم. در بودجه امسال ساخت تالار فارابي با ظرفيت بيش از چهار هزار نفر در مجموعه فرهنگي اي كه قرار است در خيابان شهيد بهشتي ساخته شود، ديده شده است.»
تا آنجايي كه نگارنده به ياد دارد ساخت اين تالار قرار بود در دوره وزارت آقاي مهاجراني انجام شود . در همان سالها نگارنده براي پيگيري ماجرا و دستيابي به اطلاعات دقيق تر در اين زمينه به دفتر مهندس طراح اين تالار در يكي از خيابانهاي منتهي به خيابان دولت رفت و با مهندس كار كه طراحي ساختمان اجلاس سران را نيز برعهده داشت مصاحبه اي انجام داد كه به دليل تداوم نيافتن اين كار منتشر هم نشد . آن سال هم معاون پيشين وزير ونيز وزير ارشاد از ساخت چنين تالاري خبر داده بودند و گفته بودند كه بودجه آن از محل دفتر رياست جمهوري تهيه خواهد شد . آن قول و فعل ها عمل نشد نمي دانم ، اما به نظر مي رسد تا زماني كه پيشنهاد معاون وزير در رديف بودجه نيامده و به صورت قانوني در مجلس به تصويب نرسيده بايد به اين سخنان با ديده ترديد نگريست . اين نكته را از اين بابت مي گويم كه هم اكنون در كميسيون تلفيق بودجه اتفاقاتي چون كاهش ده ميلياردي بودجه در حال رخ دادن است كه طبيعي است نخستين بودجه هايي كه از دم تيغ حذف مي گذرد بودجه هاي فرهنگي و هنري ، به خصوص در بخش عمراني اند كه با اين حساب بايد سخنان جناب معاون را در زمره وعده هاي تحقق نايافته تلقي كرد ، مگر آنكه خرق عادتي صورت بگيرد و تيغ آنها بيشتر از تيغ نمايندگان ببرد كه نگاهي به تاريخ تصويب بودجه در مجلس چنين امري را غير ممكن مي نماياند.
او همچنين سخنان برخي از اعضاي شوراي سياستگزاري دفتر امور موسيقي را مبني بر عملي نشدن تصميمات شورا به خصوص درباره جشنواره موسيقي فجر رد كرد و افزود: «شوراي سياست گذاري هفته اي يك بار جلسه دارد و تمام برنامه هاي دفتر موسيقي زير نظر آن برگزار مي شود. ما محدوديتي براي اين شورا نداريم و تصميمات آن را اجرا مي كنيم.»
با توجه به اينكه سخنان گفته شده درباره جشنواره موسيقي فجر و نيز تصميمات شوراي سياستگزاري دفتر امور موسيقي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي را سخنگوي اين شورا ( داريوش پيرنياكان) عنوان كرده است و نگارنده در گفت و گو با برخي از ديگر اعضاي شورا تاييد سخنان آقاي پيرنياكان را از آنها شنيده است ، لذا مي ماند موضع گيري تازه تر جناب پيرنياكان در باره سخنان آقاي ايماني . انتقاد اصلي به جشنواره موسيقي فجر به نحوه تقدير از اهل موسيقي بازمي گشت كه به نظر مي رسد سخنان آقاي معاون شايد براي برخي ها توجيه مناسبي باشد ، اما براي افكار عمومي و به خصوص اهل موسيقي چندان محلي از اعراب نخواهد داشت .

بازتاب
بي توجهي به اساسنامه

شنبه گذشته سومين مجمع عمومي كانون خوانندگان آواز در تالار وحدت برگزار شد. در اين مجمع كه با حضور پر شور اعضاء در همان نشست اول به حد نصاب رسيد برخي موارد مشاهده شده است كه متاسفانه به رويه اي براي تمامي مجامع عمومي كانونها تبديل شده است و چون نوعي بدعت گذاري و انحراف از اساسنامه به شمار مي رود ، لذا نكاتي را درباره مجامع عمومي خانه موسيقي به صورت كلي ياد آور مي شويم كه اميدواريم در اصلاح اين مجامع و حركت آن به سمت قانوني شدن موثر افتد.
مجمع عمومي بالاترين ركن تصميم گيري در هر نهاد صنفي مدني و يا حقوقي است. پس، اگر تصميماتي به تصويب اين مجمع برسد براي آن نهاد حكم قانون اساسي يا حكم دادگاه تجديد نظر و حتي ديوان عالي كشور را براي يك شهروند دارد. بر همين بنيان تصويب بسياري از مصوبات دراين گونه مجامع اگر با دقت نظر اعضا همراه نباشد ، مي تواند آسيبهاي جدي به كار وارد سازد.
نكته ديگر بي توجهي به اساسنامه است. متاسفانه در خانه موسيقي هم اعضاء و هم نمايندگانشان در هيئت مديره به اساسنامه توجهي ندارند و جالب توجه اينكه اساسنامه خانه موسيقي درسايت اين خانه در دسترس نيست. در همين زمينه مقايسه كنيد سايت انجمن صنفي روزنامه نگاران ايران را كه اساسنامه آن در سايت به صورت كامل قرار دارد. در هر حال در نظر بگيريد كه فردي مطلع از جريانات حقوقي بخواهد عضو خانه موسيقي شود و طبيعي است كه ابتدا بايد اساسنامه را بخواند. چرا ؟ چون اساسنامه شناسنامه هر نهاد و ارگان است و در آن شرح وظايف و هدفهاي آن نهاد به خوبي آمده است.
از سوي ديگر در مجامع مختلف كانونها برخي اتفاقاتي رخ مي دهد كه بسياري از آنها ناشي از بي اطلاعي شان از اساسنامه است. براي نمونه تمامي كانونها طبق اساسنامه موظفند كه حداقل سالي يك بار مجمع عمومي برگزار كنند ،اما در عمل تنها هيئت مديره اصلي اين كار را صورت مي دهد. دليل آن هم اين است كه بازرسها بايد تنها يك سال باشند و نه دو سال و اگر قرار است بازرسي دو سال دراين سمت باقي بماند بايد مجدداً نامزد شده و در انتخابات مجمع عمومي راي بياورد.
نكته خلاف اساسنامه ديگر همانا بي توجهي به زمان نام نويسي براي نامزدي است كه طبق اساسنامه بايد ۱۵ روز زودتر از مجمع عمومي اعلام شود كه متاسفانه تاكنون چنين اتفاقي نيفتاده است و جالب توجه اينكه در انتخابات بازرس هيئت مديره اصلي نيز آقايان هيئت مديره فرض را بر اين گرفتند كه كسي غير از آقاي نوربخش كانديداي بازرسي نمي شود و در همان روز مجمع اعلام كردند كه هركسي كه مي خواهد نامزد شود اعلام كند و اين البته از آقاي نوربخش بعيد بود كه خود رشته حقوق خوانده اند و به جاي آنكه به عنوان بازرس به هيئت مديره بابت عدم رعايت اساسنامه تذكر دهند ، خود بر امري غير قانوني صحه نهادند. نكته جالب در مجمع عمومي كانون سازسازان رخ داد و متاسفانه در كانون خوانندگان موسيقي به شكلي ديگر تكرار شد. در اين مجمع هيئت مديره كانون سازسازان گمان مي كردند كه بازرس نماينده هيئت مديره است ،براي بازرسي از مواردي كه اين هيئت به وي احاله ميدهد ، در حالي كه اصولا بازرس ،نماينده مجمع عمومي است براي نظارت بر هيئت مديره كه خلاف اساسنامه كار نكند و در صورت مشاهده تخلف ، نوع و چگونگي تخلف را به مجمع عمومي گزارش كند.
جالب اينكه گزارش بازرس در اين مجمع قرائت نشد و جالبتر اينكه مجمع عمومي به همان بازرس راي دادند. در كانون خوانندگان موسيقي ايراني به جاي بازرس كانون ، بازرس علي البدل هيات مديره نشسته بود كه مشخص نيست كه چه ربطي به كانون ياد شده داشت. همچنين رئيس هيات مديره كانون خوانندگان به جاي گزارش به مجمع عمومي براي تخلف بازرس به هيات مديره اصلي گزارش دادند و اين نشان مي دهد كه دوستان ما در هيات مديره اين كانون ( كه يك تن از آنان درس حقوق خوانده و يك تن ديگر نيز به دليل بودن در كسوت حسابرس خبره بايد صدها اساسنامه را زير و رو كرده باشند ) يا چندان در بند   رعايت اساسنامه نيستند و يا اينكه نمي خواهند مطابق قانون و اساسنامه كار كنند.
با توجه به اين كه در دور تازه اين كانون هم همان تركيب قبلي راي آوردند ، لذا انتظار طبيعي آن است كه در دوره هاي بعدي به اين موارد توجه شود.
يك عضو كانون خوانندگان ايراني خانه موسيقي
001593.jpg
آذر هاشمي، داريوش پيرنياكان، نصرالله ناصح پور، هنگامه اخوان، شفيعي و فاضل جمشيدي عكس: مسعود خامسي پور

|  اقتصاد  |    اجتماعي  |   انديشه  |   سياست  |   فرهنگ   |   موسيقي  |
|  ورزش  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |