سه شنبه ۲ اسفند ۱۳۸۴
تبريك در بامهاي هيلاري-واپسين بخش
مرگ و زندگي در هيماليا
مريم رضايي
عكس: جواد گلزار
001584.jpg
001581.jpg
در بخش نخست اين گزارش، درباره سختي هاي صعود به اورست، پيروزيها، دردها، ملالها، لحظات سخت تصميم گيري، مشكلات بودجه اي و... گفتيم و از جدال مرگ و زندگي بلندپروازترين عاشقان كوه يعني آنها كه به اورست رفتند، نگاشتيم.رويكرد اصلي اين گزارش، ثبت رخدادهاي ناگفته نخستين صعود بانوان ايران به قله اورست بود. اين تصميم به گفته رئيس كميته هيماليا نوردي درست در زماني اتخاذ شد كه شنيده شد بانوان بسياري از كشورهاي منطقه آسيا از جمله مالزي، اندونزي و برخي از كشورهاي عربي قصد صعود به اين قله را دارند. فدراسيون كوهنوردي با علم به اين موضوع، تصميم گرفت نام بانوان ايران را كه از لحاظ سطح فن و تكنيك و صعودهاي داخل و خارج بسيار مطلوب بودند، به عنوان اولين ها ثبت كند. اين برنامه با همه كم و كاستي ها سرانجام با برافراشتن پرچم ايران بر بلنداي بام جهان يعني اورست ثبت شد.

*آيا در بخش انعكاس اخبار صعود بانوان ايران ، تيم هاي صعودكننده با بد اقبالي مواجه شدند؟!
- خير، بد اقبالي از اين جهت كه ما نتوانستيم از اين اتفاق تاريخي در ايران به خوبي ياد كنيم و بانوي ايراني با اين همه اوصاف و امكانات صرف شده ، اهميت شايان خود را نيافت. فقط وقتي به ديدار مقام معظم رهبري رفتيم، وقتي كه ايشان گفتند وظيفه خود مي دانم از همه شما تشكر كنم، در قبال آن همه جنجال هاي سياسي پيش رو، خب طبيعي است كه بقيه هم در اين بخش بايد اين كار را مي كردند اما بها ندادند.
* چرا در بخش خود شما ۲ و ۳ ميليون بودجه تبليغاتي ديده نشد؟
- اگر بخواهم صادقانه بگويم واقعاً نداشتيم و حتي بدهي بالا آورديم. حتي اكنون كه بيش از ۹ ماه از صعود مي گذرد ما هنوز حقوق و پادشاه قله را نگرفتيم!
* گفته مي شود كه بودجه صعود بانوان ۸۰۰ ميليون تومان بود.
- خير. كل بودجه صعود براساس برآوردها معادل ۴۰۰ ميليون تومان بود كه با توجه به هزينه هاي انجام شده به ۳۵۰ ميليون تومان رسيد، البته اين مبلغ جداي از بودجه هايي بود كه فدراسيون بابت اردوها از محل بودجه خود فدراسيون هزينه شده بود.ما با حدود ۳۰ ميليون تومان از ايران خارج شديم و وقتي كه تيم در كاتماندو مستقر شد و سال كه تحويل شد رياست فدراسيون ناچار شد تيم را به سرپرست دوم بسپرد و به ايران برگردد، زيرا شركت طرف قرارداد حداقل بايد ۱۰۰ ميليون تومان پول مي گرفت كه به دليل ارتباطات اين چند ساله و اعتمادسازي كه شده بود اين شركت قبول كرد با درصد كمي تيم را بپذيرد.
لذا آنها قبول كردند تيم را به منطقه صعود اعزام كنند و رئيس فدراسيون به ايران برگشت و حداقل ۱۰ تا ۱۵ روز با تعطيلات نوروزي وقت تلف شد تا با حدود ۱۰۰ ميليون پول بازگردد.
ما ناچار بوديم آنجا براي هر نفر حداقل ۴كپسول اكسيژن تهيه كنيم. خريد چادرهاي ارتفاع و كفش ها، حتي لباس هايي كه داشتيم لباس هاي دست دوم بود و ناچاراً با وجود مشكلات از لباس دست دوم استفاده كرديم. كاپشني كه ۳ سال است در صعود استفاده شده يا لباسي كه يك صعودكننده خارجي به نصف قيمت واگذار مي كند .بايد بدانيم كه او مي داند لوازم تقريباً كار خود را كرده اند، اما ما ناچار بوديم. به هر حال ما با وجود عدم امكانات كافي دست به صعود زديم.
* آيا اين لطمه به صعود و گروه نمي زد؟
- به نظر من اگر اعتقاد وجود داشته باشد، خير.
* اعتقاد به چه معنايي؟
- يعني با حداقل امكانات هم مي شود كار را تمام كرد. مي توان بسيجي ديد و اگر قرار باشد تمام امكانات ويژه به ياري بيايند تا صعودي انجام شود، من فكر مي كنم اين صعود از ارزش هاي حقيقي خود تا حدي فاصله مي گيرد.
* يعني شما قدرت اراده افراد را مي خواهيد با كمبود تجهيزات، ارتقا دهيد يا در نتيجه اجبار اين خودبه خود به وجود مي آيد؟
- خير. به هر حال اين توانمندي و تقويت اراده با هماهنگي گروه و كار جمعي و همدلي اتفاق افتاده و مي افتد. گروه ايران از اين حيث در منطقه بسيار بحث برانگيز بود. غذاي خود را به ديگران تعارف مي كرد يا مباحث مشابه. به هر حال اگر من و گروه اعتقاد به صعود نداشتند، حتي اگر همه امكانات دوبل بود، باز هم صعود غيرممكن مي نمود.ببينيد بحث مرگ و زندگي است. وقتي من نتوانم با اين موضوع كنار بيايم و هر روز برج هاي يخي زير پايم فرو مي ريزد و مي بينم كه گروه هاي ديگر دچار سانحه مرگ شدند و من از كنارشان عبور كرده و ممكن است چند دقيقه ديگر يكي از ما دچار همان سانحه شويم، آيا به جز اعتقاد، مفهوم ديگري براي ادامه صعود مي ماند.
* به نظر شما چند درصد اعتقاد و چند درصد ابزار و ادوات در صعود مهم هستند؟
- به اعتقاد من ۸۰ درصد اعتقاد مطرح است كه در مسير كارهاي سخت هيماليا نوردي ياري مي رساند و در بدترين شرايط، گروه را جمع و جور مي كند.
* امكانات شما در صعود بانوان به اورست چه بود؟
- ما ۱۰ نفر«شرپا» داشتيم، در حالي كه در صعودهاي قبلي ۴ تا «شرپا» بيشتر نداشتيم و در صعودهاي قبلي خود ما نقش شرپا را هم بازي  كرده ايم و بيش از ۱۰ كيلو بار را خودمان حمل كرده ايم، علاوه بر لوازم خودمان!در اين صعود، قوي ترين شرپاها را داشتيم و يكي از شرپاها از لحاظ سرعت صعود، ركورددار بود. سردار تيم شناخت كامل از اعضاي تيم هاي ايراني داشت و امكانات بيس كمپ هم بسيار خوب بود. من فكر مي كنم كه امكانات خوبي را به كار گرفتيم.
* زمان اردو چقدر طول كشيد؟
- از تهران به تهران حدود ۳ ماه طول كشيد. حدود ۷۸ روز در منطقه بوديم.
* گفته مي شود كه زمان صعود شما خيلي طول كشيد و از حد معمول و برنامه بيشتر شد، چرا صعود را ادامه داديد؟ گفته مي شود كه بسياري از گروه هاي خارجي با توجه به شرايط منطقه از صعود منصرف شدند. شما با چه استدلالي مانديد و صعود را كامل كرديد؟ آيا به عواقب آن خوب انديشيده بوديد؟
- امسال نه ما، بلكه تمام تيم هاي صعودكننده به هواي خيلي بد برخورد كردند و جو دنيا عوض شده بود. وقتي تيم ما وارد شد، ما پيش بيني مي كرديم كه اواسط ارديبهشت تيم ما صعود خود را انجام دهد، اما كار صعود به ۱۰ خرداد ماه رسيد و حتي همان روزي كه قرار شد صعود انجام شود، واقعاً دل و جرأت سرپرست تيم بود كه كار را به اجرا درآورد.در عرض مدتي كه در منطقه بوديم، كل صعود ما به ارتفاع ۷ هزار و ۲۰۰ متر رسيده بود، يعني تيم آقايان رسيده بودند و خانم ها هم به ارتفاع ۷ هزار متري رسيده بودند. بهمن و توفان بسيار و سنگين بود و به دليل تجربه، چادرهاي ما در جاي دورتري قرار داشت و به رغم اينكه ساير گروه هاي خارجي با بهمن سختي روبه رو شدند و تلفات هم داشتند تيم ايران از اين بابت در امان بود.در طي اين مدت به دليل شرايط اقليمي سخت، ما در كمپ ها مانديم و وقتي اعلام شد كه در اين روزها، يكي دو روز هوا خوب خواهد بود و خيلي از تيم ها جمع كرده بودند و برگشتند، اما تيم ايران قصد صعود خود را كرده بود.
* البته بنده موضعي ندارم و حتماً آگاهي و تجربه شما كمك بزرگي براي اين صعود بوده، اما چرا با وجود بازگشت همه تيم ها شما مانديد، آيا به عواقب جاني آن هم فكر كرديد؟
- چه ما اين صعود را انجام مي داديم يا نمي داديم براي همه اعضا هزينه هاي آن داده شده بود، يعني براي هر نفر ۱۰ هزار دلار پرداخت شده بود. اين موضوع فقط از لحاظ هزينه هاست، اما بايد تأكيد كنم كه ما براي سال سوم بود كه صعود اورست را داشتيم. ما در سال ۸۱ قله لوسته را از همين منطقه صعود كرديم و تا نزديك ۸ هزار متري، مسير دقيقاً مشابه است و فقط در كمپ چهار كه به سمت اورست مي رود، مسير تغيير مي كند، لذا تجربه و آگاهي كمك كرد تا از همه امكانات صرف شده، نتيجه هم بگيريم.
در كوهنوردي، شكار زمان خيلي مهم است، يعني همه اسباب را آماده و مهيا كرده ايد، اما زمان شليك خيلي سرنوشت ساز است.
* آيا اعضاي تيم هم از اين لحاظ آمادگي كامل را داشتند تا صعود را نهايي كنند؟
- صددرصد. ۳ ماه بود كه تيم با تمام تلاش خود در منطقه كار مي كرد تا در يك روز خاص صعود را نهايي كند.
* مي خواهم پرسشي را مطرح كنم،  البته بايد تاكيد كنم من خودم اعتقادي به زنانه و مردانه بودن ورزش ندارم، اما اگر شما بخواهيد مقايسه اي كنيد با تجربه شما كدام توانمندي ها در حوزه بانوان در قياس با آقايان پررنگ تر بود؟
- در بخش فن و تكنيك در ايران، البته آنقدر آموزش ها تكرار نمي شود كه بحث خاصي را ارائه دهيم، اما خانم ها صعودهاي زيادي را در داخل داشتند و در قالب انجمن هاي ورزش بانوان صعودهاي خارجي هم داشتند و سطح آگاهي و تجربه در مجموع خوب بود، اما به لحاظ اينكه يك مدت ورزش بانوان، در زمان جابه جايي هيأت ها و انجمن ها به فدراسيون ها متوقف شد، لذا فن و تكنيك آنها نسبت به آقايان كمتر شده بود، اما اگر پا به پا بخواهند حركت كنند و در زمينه تكنيكي، سرپرستي، مربيگري به اعتقاد من مي توانند يكسان عمل كنند.
* براساس بعد خلقت و علوم روان شناختي، بانوان احساسي تر و آقايان عقلي تر عمل مي كنند، با اين منظر صعود را چگونه ديديد؟ آيا اين موضوع موثر بود يا يك مانع و بازدارنده بود؟
- اگر بر اساس تجارب سخن بگويم خوشبختانه بحث هاي گروهي و انتقال تجارب اعضا، گروهي فكر مي كردند و گروهي تصميم مي گرفتند، لذا اين موضوع باعث مي شد كه كمك رسان باشد.
* من سؤال خود را طور ديگري مطرح مي كنم. اين همكاري هاي جمعي در گروه بانوان قوي تر بود يا در تيم آقايان؟
- البته در هر دو گروه همكاري ها مناسب بود، اما به هر حال معذوريت ها باعث گذاشتن برخي حد و مرزهايي هم بوده است. ببينيد يك تيمي در سطح تيم ملي حركت كرده است و برخي از آنها از جمله آقايان از شناخت نسبي نسبت به يكديگر برخوردار هستند و شناخت ما از بانوان هم نسبي بوده است و شايد نتوان گفت كه همكاري هاي جمعي در كدام يك از گروه ها بيشتر بود، اما همه ما سعي مي كرديم كه اين را بپذيريم كه به يك مأموريتي آمده ايم كه براي كشورمان بسيار بااهميت است و بايد اين كار را با هماهنگي به نتيجه برسانيم.
* با تكيه بر سخنان شما، پرسش خود را طور ديگري مطرح مي كنم كه هر صعود از قابليت هايي برخوردار است و با ناشناخته هايي مواجه است كه به رغم همه آگاهي ها و تجربه ها، نيازمند حضور و آگاهي مدام است، لذا رفتارهاي جمعي و همكاري هاي گروهي، خود مي تواند در موفقيت يا عدم آن بسيار تأثيرگذار باشد، يعني غير از صعود قله شما با صعود درون فرد هم مواجه هستيد و فرد از درون هم خودساخته و فتح مي شود، لذا اين مباحث در طول زمان سه ماهه و يك صعود بزرگ اتفاقات بزرگي را به همراه داردو رفتارهاي انسان دوستانه حقيقي را ايجاد مي كند. از اين بعد بنده قصد داشتم يك تفكيكي ارائه دهيد و تجربه هاي گروه هاي زنان و مردان را مقايسه كنيد؟
- واقعاً هر صعود تجربه هاي خاص خود را علاوه بر آگاهي هاي صعودهاي قبلي دربردارد و تيم ايران به جرأت يكي از همدل ترين تيم ها نه فقط در ميان خود، بلكه در قياس با گروه هاي خارجي در طول مسير بود. اين را من خودم نبايد بگويم. شما اگر در مسير بوديد، مي ديديد كه از كمك هاي دوستانه ايراني ها با ساير گروه ها، برخي از آنها به شدت به وجد مي آمدند. يادم هست كه در يك صعود يك زن و شوهر با هم بودند، اما زماني كه يكي از آنها متوقف شده بود نفر دوم راه خود را ادامه داده بود، اما هدف در گروه ما كمك به يكديگر براي يك صعود واقعاً جمعي بود. و فقط جايي كه به رغم كمك هاي همه عوامل در صعود، يك نفر از صعود بازمي ماند و خودش قادر به ادامه نبود، اجازه برگشت داده مي شد.
* در مسير صعود اگر از سخت ترين تصميم ها بخواهيد ياد كنيد، كدام تصميم سخت ترين بود؟
سخت ترين تصميم را به اعتقاد من آقاجاني- رئيس فدراسيون كوهنوردي- به عنوان سرپرست گرفت و آن، اين بود كه عليرغم اعلام هواشناسي و باقي ماندن فقط ۵ روز از فصل صعود- كه بعد از آن كل منطقه از تيم هاي صعودكننده خالي مي شد و اين خبر كه فقط يك روز هواي خوب وجود خواهد داشت و آن يك روز زماني بود كه به ۸ هزار متري مي رسيديد ايشان تصميم را گرفتند.البته بعد از نظرسنجي از اعضاي گروه اجازه صعود را دادند. معمولاً وقتي به زمان حمله براي صعود رسيده باشيم، از اعضاي گروه درخواست مي كنيم كه نفرات حمله را مشخص كنيد. بعد از جمع بندي، سرپرست اعلام كردند عليرغم هواي پيش  رو حركت كنيد تا ببينيم چه پيش مي آيد.
* تيم هم به لحاظ رواني و روحي و جسمي آمادگي اجراي اين تصميم گيري را داشت؟
- بله. اعضا هم به خوبي آماده بودند و مي خواستند رها شوند تا به مقصد برسند. من نيز به عنوان سرپرست تيم حمله، دو تصميم سخت را گرفتم؛ يكي اينكه در كمپ سوم زماني كه خانم بهرامي حالشان خراب شد و دكتر ويزيتشان كردند و ايشان هم ظاهراً آماده بودند، من اعلام كردم كه ايشان بايد برگردند زيرا توجيه شده بودند كه تصميم سرپرست بايد قابل اجرا باشد و ايشان تنها خواهشي كه كردند اين بود كه از اعضاي آقايان كسي همراه ايشان براي بازگشت، اعلام نشود و بقيه صعود را ادامه دهند. دومين تصميم سخت نيز وقتي بود كه در ارتفاع ۸۵۰۰متري، خانم سلماسي اعلام كرد چشم چپم يخ زده و نمي بيند. در مرحله اول احساس كردم شايد از نظر روحي آمادگي ندارد و تجارب هم مي گويد وقتي يكي نفر مسئله اي را مطرح مي كند سريع به آن مورد توجه نكنيد و جوانب را هم بسنجيد. بر اين اساس اصرار كردم. واقعاً  هم سه نفر از اعضاي گروه بانوان چيزي به صعود نهايي آنها باقي نمانده بود و يك نفر داشت كم مي شد. گفتم چشم هاي ما هم يخ زده چون در شب عينك ها را برداشته بوديم اما ديدم ايشان اصرار دارند و مي گويند چشم من از صعود برايم مهمتر است لذا با اين جمله من تصميم سختي را كه بايد مي گرفتم اعلام كردم تا ايشان برگردند؛ چون ايشان تصميم خود را گرفته بود.
* پيش بيني شما براي تعداد صعودكنندگان نهايي تيم بانوان چند نفر بود؟
- ما پيش بيني مي كرديم كه ۵نفر صعود كنند اما دو نفر صعود را تمام كردند. به هر حال عوامل جنبي براي صعود اين دو نفر بسيار مؤثر بود. درست است كه آنها تلاش خود را كردند اما تيم حمايت كننده بسيار تلاش كرد تا اين صعود، كامل انجام شود. در حقيقت صعود هرگز انفرادي نيست بلكه حمايت هاي جمعي و مادي، اين امكان را فراهم كرد و نبايد اين نكته را از نظر دور داشت.
* گفته شده كه اين دو نفر خانم هم نتوانستند صعود را به طور كامل انجام دهند. البته بنده هيچ موضعي ندارم و فقط آنچه را كه گفته مي شود، طرح مي كنم.
- وقتي ما به قله جنوبي رسيديم با ارتفاع ۸۸۰۰ متر، خانم ها به همراه آقايان زارعي و قيچي ساز به قله جنوبي رسيده بودند و استراحت مي كردند. در قله جنوبي كپسول اكسيژن عوض مي شود و با يك كپسول جديد حركت مي كنند. در حقيقت، در اين مسير هيچ ريسكي نمي شود تا صعود قله به خطر بيافتد. در آنجا حدود حداكثر ۱۰۰ متر به قله اورست مانده بود. بنده با بي سيم تماس گرفتم و گزارش كامل براي حركت به قله را دادم. به من گفته شد كه بمانم تا انتهاي تيم هم برسد و بعد از آن حركت كنم. وقتي از قله جنوبي سرازير مي شويد دهليز را رد مي كنيد و به بام هاي هيلاري مي رسيد. در آن روز ۱۱۰ نفر هجوم آورده بودند تا قله را صعود كنند. هيلاري مكاني است كه يك نفر به سختي از آن عبور مي كند و اين تعداد در صف ايستاده بودند تا رد شوند. آقاي زارعي و قيچي ساز و خانم ها صادق و كشاورز از ما جدا شدند و رفتند در صف. زماني كه ما رسيديم با گروهي كه برمي گشتند و هجوم آورده بودند مواجه شديم و در نهايت وقتي به قله رسيدم كه خانم ها صادق و كشاورز در قله بودند و من كپسول اكسيژن را درآوردم، با بغض به آنها تبريك گفتم و صعود كامل شد.

ورزش
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سياست
فرهنگ
موسيقي
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  موسيقي  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |