ضروري ترين راهكار
براي نجات آموزش و پرورش
|
|
محمدتقي رادشهيدي
هر چند كه حرف و حديث و بحث از مدرسه محوري بوده و هنوز هم هست، ولي قوانين و نظام آموزشي ما از بالا ديكته مي شود و تا مدرسه محوري راه درازي است. به عبارت ديگر، سازمان مديريت و وزارت آموزش و پرورش منويات خود را به اجرا درمي آورند. سازمان مديريت حتي در ريزترين مسائل و نكات آموزش و پرورش دخالت دارد و براي جزئي ترين امور، قانون صادر مي كند. حوزه ستادي هم علاوه بر صدور بخشنامه و دستورالعمل به تبع سازمان، دستوراتي هم خود دارد كه به مناطق و مراكز تابعه ابلاغ مي شود. از سويي، چون بازنگري اساسي و كلي صورت نمي گيرد، بخش بزرگي از اين مقررات كه به هر دليل، نابه جا و غيرضروري بوده و به تبع خود، علت پيدايي ادارات جورواجور و كاغذبازي گسترده مي شود، جا خوش مي كنند. جالب اين است كه در اصل اين مقررات و ادارات ترديد روا نمي دارند چنان كه آنها هم كه دلسوزند تنها به فكر اجراي درست اين مقرراتند، نه حذف آنها. در نتيجه، اين مقررات مكرراً تبصره ها و ذيل هايي پيدا مي كنند و دور و تسلسل و به جاي حل مشكل، با هر بخشنامه و طرحي كه مي دهند مشكلي بر مشكلات مي افزايند، چنانكه عماد خراسان گفته است:
باده پيش آر كه رفتند از اين مكتب راز اوستادان و فزودند معماي دگر
باري اين بار ديوان سالاري بر دوش آموزش و پرورش سنگيني مي كند و بنا به آن مثل معروف كه «سنگ بزرگ علامت نزدن است» ، معلم و كارمند وقتي بي ثمري اين وضع را مي بينند، «بي تفاوت» مي شوند. از سوي ديگر اين رويه چنان بودجه تلف مي كند كه ديگر چيزي به مدرسه نمي رسد تا ماجراي شهريه و كمبود بودجه در صف، همچنان ادامه يابد.
با اين وصف، اگر كاغذبازي و ديوان سالاري بيداد مي كند و طرح دعاوي عليه آموزش و پرورش در ديوان عدالت اداري بسيار است و ارباب رجوع در اتاق ها و راهروهاي ادارات آموزش و پرورش سرگردانند، آيا اين همه ناشي از ضعف در اجراست؟ آيا اين همه اداره كل و ادارات و واحدهاي داخلي آن ضروري است و اين همه آيين و مقررات به جا بوده و خوب اجرا نشده است؟ براي نمونه واحد «تحول اداري» تاكنون چه سود و ثمري داشته؟ نظام پيشنهادها چه كرده؟ طرح تكريم ارباب رجوع نتيجه اش چه بوده؟ نحوه ارزشيابي فعلي به چه هدفي رسيده؟ گروه هاي ممتاز در رشد معلم چه نقشي داشته؟ واحد آثار و تاليفات به جز تشويق به كتاب سازي به چه منظوري نائل شده و سرانجام اين بساط فوق العاده ارشد و خبره و... جز تشتت و تفرقه و كاغذبازي چه ارمغاني با خود آورده است؟
اينها مشتي از خروار بود كه تنها بخشي از زوايد يك اداره كل را تشكيل مي دهد كه تازه اين اداره بخش هاي ضروري هم دارد، چه رسد به اداراتي كه اساساً بودنشان توجيهي ندارد.
اگر اين همه بخشنامه و اداره كارساز بود، آمار و نتايج پيشرفت در آموزش، بيشتر و بهتر از اينها مي بود؛ در حالي كه نتيجه معكوس داده است. واقعيت اين است كه چون جوانب امر را نسنجيده اند، طرح ها يا پيشنهادهايي كه البته در نظر اهلش، سودمند جلوه كرده، براي آموزش و پرورش ضرر به بار آورده است. تاكنون كمتر ديده شده كه مديران در برابر اين وضع عكس العمل نشان دهند و اگر هم بخواهند، قانوناً چندان اختياري ندارند، زيرا اغلب اين مقررات از سازمان مديريت و برنامه ريزي مي آيد كه اوامرش را لازم الاتباع مي دانند. به عبارت ديگر آموزش و پرورش در بسياري از تصميم گيري ها مستقل نيست و در نتيجه از «ستاد» در اغلب موارد تنها اسمي باقي مانده و به جاي «كارشناس» بيشتر، كارگزيني هايي هستند كه اوامر سازمان مديريت را اجرا مي كنند و كارشناسي واقعي (كار ستادي) يعني فكر و نقد و نظر و تصميم گيري جاي خود را به كار روتين و انجام فرامين سازمان كذا داده و ستاد را تا حد يك كارگزيني تنزل. هر روز اداره و واحد جديدي براي اجراي دستورات سازمان برپا مي شود و امكانات و عوامل جديدي مي طلبد كه مستلزم بودجه است و چنين است كه درصد بالاي بودجه آموزش و پرورش تلف مي شود و اين درحالي است كه همواره با كمبود مدرسه و... مواجهيم. اما چيزي كه در اين بوروكراسي كمتر بدان توجه مي شود، كاغذ گرانبهاست كه بسيار كم ارزش و پيش پا افتاده شده است و با رشد قارچي و سرطاني كتاب «مجموعه قوانين و مقررات اداري و استخدامي» - كه روز به روز باد كرده و چاق شده است- كاغذ هم به همين ميزان تلف مي شود.
و اما در بخش آموزش، دانش آموز بي انگيزه است و معلم نگران گذران زندگي، مدرك گرايي بيداد مي كند، سطح علمي تعليم پايين است و آمار افت تحصيلي و مردودي بالا كه نتيجه، ۱۸۰ ميليون جلد كتاب درسي يك بار مصرف است كه به معني سوخت سالانه بخش معتنابهي از بودجه و مانع بزرگ ترويج بازار كتاب و كتابخواني است. اين سيستم كتاب درسي محور، معلم را تا حد يك واسطه بين كتاب درسي و شاگرد تنزل مي دهد و استقلال و ذوق و هنر معلمي و جوشش و ايجاد انگيزه در دانش آموز را از او مي گيرد و از عوامل بزرگ مشكلات آموزشي است.
اگر اين زوايد حذف نگردد، چهره واقعي آموزش و پرورش نمايان نمي شود تا بتوان متناسب با اندامش قبايي دوخت، چه رسد به اينكه ادامه يابد و علاوه بر اين طرح ها و پيشنهادهاي جديد هم مزيد بر علت شود و آموزش و پرورش عرصه خطا و آزمون باشد. كما اينكه در بخش آموزش هم با تغييرات كتاب درسي چنين است. در چنين وضعي با افزودن بر بودجه آموزش و پرورش هم چندان گشايشي حاصل نمي شود، زيرا زوايد اداري، آن را مي بلعد و هل من مزيد مي طلبد. پس آيا با ادامه اين روند اميد بهبود هست؟ با وضع موجود اگر ستاد و ادارات را تعطيل كنند و مدارس را به حال خود بگذارند، بي گمان بهتر از اين خواهد بود. پس اولويت برنامه آموزش و پرورش بايد يك خانه تكاني همه جانبه باشد و در غير اين صورت، موفقيتي حاصل نخواهد شد.
پيشنهاد
اساساً در يك آموزش و پرورش در حال گذار، نخست به جاي آنكه بدانيم چه مي خواهيم، بايد بدانيم كه چه نمي خواهيم. زيرا نكته بسيار مهم در حذف زوايد و خانه تكاني در ساحت اداري و آموزشي آموزش و پرورش، تنها صرفه جويي و جلوگيري از اتلاف بودجه نيست؛ در اين است كه بدون انجام اين مهم به هيچ وجه به درستي نمي توان دانست كه آموزش و پرورش چه راهي را بايد طي كند و چگونه برنامه اي داشته باشد. براي رسيدن به اين مقصود، بايد مديراني با اين باور فرهنگي با دولتمردان و دست اندركاران سازمان مديريت فراهم آيند و هرچه آيين نامه و مقررات و اداره كل و جزء و واحد اداري را با اين ديدگاه از نظر بگذرانند كه با توجه به پيشينه و نتايج هر كدام و سود و زيان بودن يا نبودنشان، كدام يك عقلاً و منطقاً (و از حيث كار فرهنگي) ضروري و كدام حذف شدني است. بدين شرط كه پيشتر، كارشناسان كارشناسي كرده باشند و به اين گونه نباشد كه برخي كه منافع خود را در ابقاي وضع موجود مي دانند براي ماندن هر آيين و اداره زايد، وجهي بتراشند. ديگر اينكه مبنا را چنان بگذارند كه آموزش و پرورش در تصميم گيري هاي كلان مستقل باشد تا كار با رويه اي درست پيش برود و از ناهماهنگي ها كاسته شود.
تنها در اين صورت است كه آموزش و پرورش از زير اين بار سنگين قد مي كشد و تكاني مي خورد و پس از اين همه اتلاف بودجه با اين صرفه جويي بزرگ، مي تواند بخش بيشتري از مخارج ضروري را تامين كند و از افزايش بودجه به درستي استفاده شود تا فرهنگيان جان تازه اي يابند و از سردرگمي بي تفاوتي به در آيند. با جايگزين كردن كتاب از بازار آزاد به جاي كتاب هاي درسي يك بار مصرف، با استقلال معلم، جاذبيت كلاس درس و شوق به تحصيل فزوني مي گيرد و انگيزه آموزش و كتابخواني هم.
|