آسيب شناسي فرهنگي و اجتماعي فعاليت ها در گفت وگو با دكتر محمدرضا ناري ابيانه
خانه تكاني در افكار، ابزار و روش ها
|
|
عباس اسدي
آسيب شناسي فرهنگي فعاليت ها و اقدامات اجتماعي براي تقويت «شادابي اجتماعي» يكي از مؤلفه هاي پژوهشگران، انديشمندان و صاحب نظران است. در اين زمينه كمتر مقوله هاي فرهنگ و اجتماع، آسيب شناسي شده است. برنامه ها، ايده ها و آرمان ها در بسياري از موارد بدون مطالعه جنبه هاي روانشناختي و فارغ از جغرافياي زمان به مجريان سپرده شده و آنها فارغ از اين كه تا چه ميزان تأثير برجاي مي گذارد در اجراي آن همت كرده اند، در حالي كه اگر اقدامات فرهنگي به صاحبنظران سپرده شود دامنه تأثيرگذاري مطلوب و بهينه آن صدچندان خواهد شد.آسيب شناسي مسائل فرهنگي موضوع گفت وگوي ما با دكتر «محمدرضا ناري ابيانه» است. وي كه فارغ التحصيل رشته پزشكي است بيش از آن كه دغدغه درمان و تجويز نسخه براي بيماران نارسايي هاي جسمي داشته باشد، دلمشغول ناكارآمدي بخشي از ارگان ها و نهادهاي فرهنگي است كه در جامعه اي ناشاد و افسرده رخ نموده و دامنه آن روز به روز گسترده و گسترده تر مي شود. دكتر ابيانه كه مديركل مراكز فرهنگي _ هنري شرق تهران است بنا دارد در حوزه اي كه مسئوليت پذيرفته است ديدگاه ها و نقطه نظرات خود را در حوزه محله اي و منطقه اي عملياتي سازد. متن اين گفت وگو در ادامه از نظرتان مي گذرد.
* آقاي دكتر بسياري از افراد جامعه اعم از صاحبنظران، جامعه شناسان و آسيب شناسان اجتماعي بر اين باورند كه بخش عمده اي از مسائل و مشكلات پيرامون جامعه ما ريشه در فرهنگ و نوع نگاه مابه اين پديده ها دارند. شما به اين مسأله چگونه نگاه مي كنيد؟
- قبل از آن كه بخواهم چنين نگره اي را رد يا تأييد كنم بايد به يك نكته به عنوان يك معضل اجتماعي دامنگير امروزين مديريت جامعه اعتراف كنم و آن نگاه جزيره اي به بسياري از مسائل پيرامون جامعه است. اين ديدگاه قبل از آن كه فرهنگ را يك پروسه و يك دوره زماني ببيند كه در گذر زمان شكل مي گيرد به آن به عنوان يك پروژه مي نگرد. وقتي چنين نگاهي شكل مي گيرد و متأسفانه، دامنه آن اغلب حوزه هاي مديريتي را دربر مي گيرد در مقابل تغيير و تحولات مقاومت مي كند و وقتي مديري مي خواهد اين قالب را بشكند و طرحي نو دراندازد با مقاومت ها روبه رو مي شود به همين خاطر عرصه فرهنگ يكي از مشكل ترين عرصه هاست.
اگر دقت كنيم مي پذيريم كه رفته رفته با ورود به هزاره سوم تحولات شگرفي در عرصه هاي گوناگون در حال شكل گيري است، عصر انفجار اطلاعات، رويكرد جامع جهاني از ابزارمحور به دانايي محور را به سمتي رهنمون مي كند كه فرهنگ را يك پروسه بدانيم و تلاش كنيم در حوزه منابع انساني، ابزار و ثروت جهاني، قدمت اطلاعات سهم خود را به كف آوريم زيرا تا تحرك و پويايي نداشته باشيم كسي چيزي در انبان ما نمي گذارد، بلكه خود بايد وارد ميدان و كارزار نهضت توليد علم شويم و فرهنگ را با بهره گيري از ريشه تاريخي غني و جوهره دين به گونه اي عرضه كنيم كه جذابيت هاي آن روز به روز بيشتر شود.
در مورد مسائل و مشكلات فرهنگي بايد بگويم، مشكلات فرهنگي امروز ما بخشي مديريتي ،بخشي ابزاري، اندكي ناشي از روش هاي نادرست و غيركارآمد و تا حدي هم محتوايي است. در حوزه مديريتي بايد نگاه كلان و ملي را بر نگاه هاي سليقه اي و جناحي ترجيح بدهيم. در حوزه ابزاري بايد بپذيريم ابزارهاي تازه، وارد ميدان شده اند و ما با بهره گيري از ابزار روزآمد بايستي منويات و ديدگاه هاي خود را بازتاب دهيم. در حوزه روش ها بايستي بپذيريم كه روش هاي منسوخ و نخ نما در حوزه فرهنگ ديگر جواب نمي دهد، بلكه بايد در روش هايمان تجديد نظر كنيم و آنچه را كه پيش از اين آزموده ايم و پاسخ نگرفته ايم رها كرده و تجربيات موفق را به نسل هاي آينده انتقال دهيم.
در بخش محتوايي واقعيت اين است كه ادبيات گفتاري ونوشتاري در حوزه فرهنگ نمي تواند تأثيرگذاري قابل توجهي داشته باشد و در اين زمينه بايد ادبيات تصويري متمايل به زبان و ادبيات جهاني را يافته و با اين روش با دنيا سخن بگوييم. متأسفانه در اين زمينه شاخص ها هنوز تعريف و تبيين نشده اند و به خاطر نبودن اين شاخص ها آنچنان كه بايد و شايد نتوانسته ايم موفق شويم.
* فكر مي كنيد چه رويكردي در قالب فعاليت هاي حوزه مديريتي رخ نموده كه با وجود پيشينه تاريخي چندين هزار ساله هنوز نتوانسته ايم جايگاهي متناسب با شأن و منزلت خود را به دست آوريم.
بايد خود را نقد كنيم و نقد را از درون آغاز كنيم، بايد به اين نكته مهم و حياتي باور داشته باشيم كه در سطوح استراتژيك بدون توجه به مسائل جهاني قادر به تصميم گيري نيستيم. شما در كشوري زندگي مي كنيد كه ۱۷ سازمان، نهاد و جريان متولي كار فرهنگي هستند، در عرصه برنامه ريزي اغلب به صورت مستقل، غيرهماهنگ و سازمان محور فعاليت مي كنند. اين اقدام فرهنگي غير متمركز در بسياري از موارد به موازي كاري مي انجامد. در حوزه هايي كه نيازهاي فوري و فوتي وجود دارد هيچ كس نيست كه پاسخگوي نيازهاي مردم باشد و در حوزه هايي كه نيازي براي آن وجود ندارد، چندين سازمان و نهاد به صورت موازي كار مي كنند. در فعاليت اين نهادها چيزي كه مشترك است و همه آن را مشاهده مي كنيم فقدان تنوع و نوآوري، سطحي نگري بدون نيازسنجي و مخاطب شناسي و ابزارشناسي است و كسي هم در مقابل اين كم كاري، كاستي ها و نقصان پاسخگو نيست. شما بايد خيلي جسور، معتقد و باورمند باشيد كه اين قالب هاي تكراري را بشكنيد و با تأسي به فرهنگ ديرينه و تمدن پر مغز اين سرزمين كاري را صورت دهيد كه پاسخگويي به نيازهاي مخاطبان شما باشد.
* شما به عنوان يكي از مديراني كه ۴۰ مركز فرهنگي را تحت مديريت داريد اگر بخواهيد طرحي نو دراندازيد، آيا با مقاومت مديران و حوزه هاي متولي امور فرهنگي و اجتماعي مواجه هستيد؟
بگذاريد مثالي بزنم. سازمان فرهنگي -هنري شهرداري نه مقام قانونگذار دارد كه در نقش شوراي عالي انقلاب فرهنگي و فرهنگستان هاي جمهوري اسلامي ظاهر شود، نه سياستگذار كلان اجرايي است كه بار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي را به دوش بكشد، نه دستگاهي پژوهشگر است كه وارد حيطه هاي تخصصي حوزه و دانشگاه شود و نه مسئول برگزاري جشنواره ها و تربيت هنرمندان و هنروران است كه جامه رقابت با حوزه هنري را بر تن كند. سازمان فرهنگي _ هنري دستگاهي است كه بايد در سطح فرهنگ عمومي و براساس «نياز اصلي» مردم شهر تهران از رهگذر تصدي مراكز فرهنگي متبوعش و اتخاذ راهبردهاي علمي و كارآمد، ارتقاي فرهنگ شهري تهران را وجهه همت خويش كند، تلاش براي حل مسائل و مشكلات فرهنگي _ اجتماعي مي تواند تهران را به زيستگاه فرهنگي تبديل كند. اين گونه چارچوب گذاري در سياست ها و برنامه ها، موجب همگرايي در طراحي ها و هم افزايي در توان عمليات است و مانع ديگر كاري ها و فرسايش فكرها و توان هاست. اگر شما بخواهيد آنچه را گفتم اجرايي و كاركردي كنيد قطعا با مقاومت مواجه مي شويد اما اگر به چيزي باور داريم بايد آن را عملي كنيم.
اشاره داشتيد به اينكه عملكرد مديران در حوزه فرهنگ و مسائل اجتماعي بايد محله اي باشد، تا چه ميزان به مشاركت محله ها در حوزه فرهنگ و گشايش مسائل اجتماعي باور داريد؟
هر مركز فرهنگي به نوعي مدير وضعيت فرهنگي پيرامون محله شهري خود است. پذيرفته نيست كه در نزديكي يا همسايگي يك مركز فرهنگي، ناهنجاري هاي بارز فرهنگي و اجتماعي نمود پيدا كند. محله گرايي داراي دو مؤلفه «انس با محله» و «تكامل با نهادهاي محلي» است. انس با محله به معناي اعتمادسازي ورود به زندگي و روابط اجتماعي يك محله است. تعامل با نهادهاي محلي به معناي مشاركت هاي مالي و يا به دوش كشيدن وظايف ساير نهادها نيست، هر نهاد كاركرد اجتماعي و فرهنگي و هنري خود را دارد و تعامل نهادهاي محلي به معناي بهره گيري از ظرفيت ها و منابع مشترك براي مديريت فرهنگي يك محله است.
واقعيت اين است كه در كنار محله گرايي وظيفه اصلي ما در سازمان فرهنگي _ هنري شهرداري تهران، حركت در مسير بهبود فرهنگ شهري تهران است. فرهنگ شهري يا شهروندان تنها فرهنگ ترافيك يا زباله نيست، هر نوع رفتار شهري و شهروندي فرهنگ خود را دارد و برنامه هاي پيشنهادي بايد ناظر به بهبود و توسعه فرهنگ شهري در تمامي حوزه ها باشد؛ به عبارتي در طراحي برنامه ها بايد تبيين اجتماعي و تأثير آن در فرهنگ شهري همواره رعايت شود.
* در برنامه ريزي اجتماعي براي شهروندان به ويژه در حوزه مسائل اجتماعي و فرهنگي چه اولويت هايي را پيش رو داريد؟
روزآمد كردن فعاليت ها و تلاش ها نياز امروز جامعه است و اگر كسي مي خواهد آسيب هاي اجتماعي را مهار و فرهنگ دگرخواهي را تقويت كند بايد از ابزارهاي روز، نگاه هاي مدرن و نوين و آسيب هاي پيش روي جوامع شناخت كافي داشته باشد. اكنون بايد اولويت ها را مشخص كنيم و براساس آن تلاش نماييم ،بدون شناخت اولويت ها راه به سرمنزل مقصود نخواهيم برد.
ما در بحث اولويت ها مي توانيم انتخاب كنيم و متناسب با نياز زمانه حركت و تلاش خود را هماهنگ سازيم. در بحث ضرورت هاي زمانه و مقطعي بايد تضمين كنيم كه افراد جامعه با حضور در اين عرصه مي توانند به يكسري نيازهاي خود دست پيدا كنند و پاسخگويي به اين نيازها را در حركت هاي ملي همداستان سازند. در برابر آسيب هاي اجتماعي موجود و آسيب هايي كه از اين پس ممكن است دامن جامعه را بگرد با برنامه هاي علمي، كارشناسانه و روزآمد قدرت دفاع اجتماعي را بالا ببريم و به گونه اي رفتار كنيم كه قدرت تخريبي اين آسيب ها به حداقل ممكن برسد.
در برابر تهديدهايي كه ممكن است حوزه اجتماع و فرهنگ را نشانه رود اهرم هاي پيشگيرانه را به كار بنديم و به اين نكته باور داشته باشيم كه اگر اقدامات و تدابير پيشگيرانه را در برابر تهديدها نداشته باشيم، در مواقع لزوم خلع سلاح شده و نمي توانيم كاري از پيش ببريم.
در برابر آنچه به عنوان كمبود احساس مي كنيم و اين كم و كاست هويت و مليت ما را خدشه دار مي كند برنامه اي جبراني تدارك ببينيم. واقعيت اين است كه ما در بسياري از عرصه هاي فرهنگ و اجتماع يك سري كمبودهايي داريم كه متأسفانه تاكنون درباره آن چاره نينديشيده ايم، اكنون اين بستر فراهم شده است كه كمبودها را با طراحي و برنامه ريزي برنامه هاي جبراني به حداقل برسانيم.
ما در برنامه هاي فرهنگي و اجتماعي در بسياري از موارد خلاءهايي را شاهد هستيم كه هنوز براي آن برنامه هاي ايجادي پيش بيني نكرده ايم. اگر مي خواهيم كه خلاءها نتوانند قدرت تخريب كنندگي داشته باشند بايد طرحي نو دراندازيم و با بهره گيري از ايده هاي نو، انديشه هاي نوين، بهره مندي از ابزارهاي روز آنچه را به عنوان خلاء خودنمايي مي كند ايجاد كنيم. البته يك واقعيت را نمي توان انكار كرد كه ما توانمندي ها و پتانسيل هايي هم داريم كه بايد قدرت و تأثيرگذاري آن را ارتقا دهيم و با بسيج افكار عمومي و به ميدان آوردن بيشتر مشاركت عمومي آنچه را تاكنون از آن بهره مناسب گرفته ايم تقويت سازيم.
* اقاي دكتر، تهراني خسته از مه دود و پرتنش، بيش از هميشه نيازمند شادابي و نشاط براي دميدن روح كار و تلاش است. فاصله طبقاتي بسيار ژرف و دغدغه و دلواپسي ناشي از دو مشكل بزرگ و لاينحل ترافيك و آلودگي هوا نشاط و سرزندگي را از اغلب مردم گرفته است، چگونه مي توان روح اميد و نشاط به پيكره افسرده شهر وارد كرد؟
من اين واقعيت را انكار نمي كنم كه تهران شهري خسته و پرتنش است. بازگرداندن شادابي اجتماعي به تهران از اولويت هاي مديريت فرهنگ شهري است. در طراحي برنامه ها بايد بهره گيري از قابليت ها و زمينه هاي مناسب و متناسب براي گسترش نشاط اجتماعي در اولويت قرار گيرد. البته صرف نظر از اين كه تهران شهري خسته و پرتنش است توسعه اين شهر تأثير منفي بر حفظ هويت فرهنگي آن داشته است تا جايي كه خيلي ها مي گويند تهران شهري بي هويت شده است.
نگاه هويت گرايانه در تمام شئون زندگي شهري و تلاش براي بازسازي هويت فرهنگي و اجتماعي تهران بايد بر ارائه برنامه ها سيطره داشته باشد.
ما در حوزه فعاليت هاي فرهنگ به شدت از كليشه اي شدن _ كه بزرگترين آفت يك فرآيند و برنامه فرهنگي است -پرهيز داريم، متأسفانه اين آفت، ستاد و مراكز سازماني را به شدت تهديد مي كند. هنگامي كه طراحي برنامه اي مبتني بر يافته هاي آرشيو و بايگاني طرح هاي غيرموفق باشد، مطمئن باشيد ركود فرهنگي بر جامعه حاكم شده و افسردگي پديدار خواهد شد. بي ترديد سرمايه اصلي يك مدير و مسئول فرهنگي، نوآوري خلاقيت و جوشش فرهنگي است؛ جوششي كه مي تواند در تمام اجزا و مراحل يك فرآيند فرهنگي جاري شود. ما بر اين باوريم آنچه كه مي تواند يأس و نوميدي را از جامعه بزدايد همانا جلب مشاركت هاي مردمي در بسياري از شقوق اجتماعي به ويژه در حوزه هاي تصميم سازي و تصميم گيري است، بهره گيري از ابتكارات و خلاقيت هاي مردم و نهادهاي مردمي يكي از راهبردهاي اساسي برنامه ريزي است. البته نهادهاي مردمي تنها تشكل هاي غيردولتي به معناي مصطلح آن نيست، همه مردم و ساير مجموعه مردمي مي توانند در فكر، برنامه ريزي و اجرا، نقش هدفداري را ايفا كنند. براي گسترش فرهنگ بايد فرهنگ را متناسب با اقتضاي زمان، نيازهاي مردم و مبتني بر باورهاي حاكم بر جامعه تقويت كرد.
|