پنجشنبه ۱۱ اسفند ۱۳۸۴
چگونگي تبديل رابطه هرمي به مدني
001959.jpg
عكس: مسعود خامسي پور
معصومه كيهاني
دوران بلوغ در سير رشد كودك، مرحله بسيار حساس و پيچيده اي است كه خانواده ها تنها با آگاهي از ويژگي هاي آن، آمادگي ايجاد ارتباط مناسب با نوجوان را كسب مي كنند.
دكتر محمدولي سهامي كه سال ها به عنوان روانپزشك كودك و نوجوانان با مشكل خانواده ها و آثار گاه فاجعه آميز بي توجهي به برخي واقعيت ها در اين زمينه، از نزديك روبه رو بوده، معتقد است ساختار خانواده در چگونگي تربيت كودك و نوجوان بسيار مؤثر است. به گونه اي كه اگر اين ساختار در اعمال مديريت و قدرت درست عمل كرده و متوجه تغييرات روحي- رواني نوجوان در دوران بلوغ و پس از آن باشد؛ و در واقع تفاوت قوانين «پايه» و «ثانوي» را بشناسد و رابطه هرمي در دوران كودكي را به موقع به رابطه اي مدني تبديل كند؛ مي توان انتظار داشت كه نوجوانشان دچار ضربه عاطفي و اختلال رفتار در مناسباتش نشود. مشروح گفت وگو با دكتر سهامي در پي مي آيد.

* آقاي دكتر، اگر اجازه دهيد صحبت را از خانواده  آغاز كنيم. شما جايگاه خانواده را در رشد كودك و اساساً شخصيت فرد چگونه ارزيابي مي كنيد؟
- واقعيت اين است كه بچه هاي ما برخلاف حيوانات كه خيلي زود مستقل مي شوند و روي پاهاي خودشان مي ايستند، به شدت وابسته به حمايتي هستند كه در زندگي مي گيرند و به شكل هاي گوناگون مثل گريه كردن و با اداهاي مختلف، مي خواهند توجه مادر و پدرشان را به خود جلب كنند و نزديك آنها باشند.
بنابراين، ما در خانواده بزرگ مي شويم و خانواده جايي است كه ما را مي سازد. جايي كه ابتدا در آن مدل گيري مطرح است و هر كار پدر و مادر مي كنند، مورد تقليد بچه ها قرار مي گيرد و اما خانواده همان گونه كه قدرت ياددهي، تربيت و حمايت دارد، ممكن است به فرد، ضربه هم بزند. ضربه هاي اصلي زندگي مان را ما در خانواده مي خوريم. يك راننده تاكسي و سبزي فروش سر محله و يا مأمور بانك ممكن است ما را دلخور كند، ولي ضربه عاطفي كمتري مي تواند به ما بزند. ضربه عاطفي را ما از همديگر در خانواده مي خوريم. متأسفانه در خانواده همه اش خير و صلاح نيست. خانواده جايگاهي اساسي و مهم در زندگي ما دارد. هم مي تواند به ما ضربه بزند و هم مي تواند ما را تربيت و قوي كند. از هر كسي بپرسيد، متوجه مي شويد كه همه از گرفتاري هاي اجتماعي گله مي كنند؛ اما اين گرفتاري ها با گرفتاري هاي داخل خانه فرق مي كند. بنابر اين با توجه به اين نكته، ساختار خانواده خيلي مهم است.
در خانواده قوانيني داريم كه در طول تاريخ پياده شده است. منتهي معمولاً آنها ابلاغ نمي شوند. بچه ها قوانين را مي دانند، ولي كسي به آنها نمي گويد. ولي چه بهتر كه قوانين به آنها ابلاغ شود، چون باعث ايجاد روابط راحت تر و بهتري است. اين قوانين مي تواند همين قوانين ساده باشد مثل اينكه ما از شما انتظار سلام داريم؛ بچه هايي كه اين اتاق مي خوابند صبح بايد در اين ساعت از خواب بلند شوند يا كسي نبايد در اين خانه داد و فرياد كند. ولي بيشتر خانواده ها اين قوانين را به بچه ها ابلاغ نمي كنند.
* عدم ابلاغ قوانين چه مشكلاتي ايجاد مي كند؟
- شما بچه اي را مجسم كنيد كه در اين خانواده مي خواهد بزرگ شود. بچه اي كه توانايي اش به اندازه اوليا نيست و تنها چيزي كه اوليا را وادار مي كند با هر ساز اين بچه برقصند، غريزه آنهاست، به خصوص غريزه مادري كه به واقع به آنها قدرت تحمل فوق العاده اي مي دهد.
اما در اين خانواده، قدرت چگونه پياده مي شود؟ آنچه منطقي به نظر مي رسد، اين است كساني كه اين خانواده را نگه مي دارند و حفظ مي كنند، بايد از كساني كه نه در سن و سال آنها هستند و نه علم آنها را دارند، قوي تر باشند. در اينكه بزرگ ها با بچه ها بايد فرق داشته باشند، شكي نيست؛ اما اين فرق بايد نشان داده شود. به هر حال بزرگ ها حقوق بيشتري دارند. در اين مرحله است كه شما به بچه خود مي گوييد من انتظار دارم تو اين كار را بكني و انتظار داريد كه فرزندتان به حرف شما گوش دهد. طبيعي است اين مسئله در يك سيستم دموكراتيك، پياده شدني نيست.
ما بايد متوجه اين نكته ظريف باشيم كه اگر به بچه خود دستور مي دهيم، در واقع به اين طريق ارزش هايمان را به آنها منتقل مي كنيم و در اين چارچوب، نياز به معذرت خواهي از سوي پدر و مادر نيست. البته اگر بدجوري با اخم و درشت گويي نظرتان را بگوييد، ايجاد مسئله مي كند. ولي درخواست را با حمايت و با محبت مي توان مطرح كرد و مي توان با محبت از بچه خواست كه كاري را انجام دهد و بچه ها نيز بايد بدانند هر كاري را كه مي كنند نبايد آن را دوست داشته باشند و كارهايي است كه دوست ندارند، ولي بايد آنها را انجام دهند.
* در چه سني بايد در چنين ارتباطي با بچه بود؟
- در سن هفت سالگي بچه بايد بداند لازم نيست وقتي به مدرسه مي رود، حتماً اين كار را دوست داشته باشد؛ ولي اين انتظار از او وجود دارد كه به مدرسه برود و تحصيل كند. بعضي از بچه ها وقتي غذاهايي را دوست ندارند، اصلاً به آنها لب نمي زنند. اينها مسئله است. برخي پدر و مادرها فكر مي كنند اگر اجازه دهند بچه هر كاري را دوست دارد بكند، به او محبت كرده اند.
در صورتي كه اين بچه فردا بايد با بچه هايي رقابت كند كه آنها ناملايمات زندگي را طي كرده و خود را در اين مسير، ساخته اند. حالا فرقي نمي كند اسم اين سيستم را پدرسالاري يا مادرسالاري بگذاريم، يعني فرقي براي بچه نمي كند كه عملاً پدر، شماره يك خانه باشد يا مادر. اين مسئله در رشد عاطفي كودك تأثيري ندارد. اما وقتي خود بچه شماره يك يا شماره دو خانه باشد، آن وقت اين هرم قدرت به هم مي ريزد و ما شاهد اختلال رفتاري در خانواده هستيم. به گونه اي كه بچه، اوليا را وادار مي كند كه كارهايي برخلاف ميل شان انجام دهند كه اصلاً با عقل جور در نمي آيد. يعني قضيه به اندازه اي غيرطبيعي است كه اوليا جرأت نمي كنند آن را به ديگران بگويند. اين مشكل را عموماً طبقه متوسط تهران دارد.
* آقاي دكتر حالا كه به مسئله رئيس خانه و فرد شماره يك خانواده اشاره كرديد لطفاً بفرماييد به نظر شما در ايران چه كسي فرد شماره يك خانواده محسوب مي شود؟
- به نظر مي رسد در سيستان و بلوچستان و خراسان، اغلب، مردها و در شمال ايران، زن ها شماره يك هستند و در تهران، اين نسبت، حدود ۵۰-۵۰ است. سابقاً فردي شماره يك محسوب مي شد كه عضله بيشتري داشت. اما در حال حاضر، شماره يك كسي است كه عملاً مي داند اوضاع و احوال چگونه است و از قيمت ها و هزينه ها اطلاع دارد. در ضمن، فردي كه نان و پول به خانه مي آورد نيز، شماره يك محسوب مي شود. البته اگر چه مردها پول به خانه مي آورند، ولي بيشتر وقت ها زن ها به لحاظ اطلاعاتي كه دارند شماره يك محسوب مي شوند. ولي اين مسائل تا آنجا كه من مي دانم، مسئله ساز نيست. اما زماني كه بچه اي فرد شماره يك يا دو مي شود به گونه اي كه اوليا مجبور مي شوند جلوي بچه، خودشان را كوچك كنند يا التماس كنند يا با بچه به گونه اي صحبت كنند كه واقعاً در حد يك فرد بزرگتر نيست؛ اينها مهم و مسئله ساز است.
فراموش نكنيد بالاخره موقعيتي كه اوليا بايد با بچه خود به عنوان يك فرزند بزرگ حرف بزنند خواهد رسيد. پس، عجله نكنيد. بهتر است در سنين ۱۶-۱۵ سالگي آنها بتوانند با بچه شان رفاقت كنند و بچه ها مادرشان را نه به عنوان يك مادر بلكه به عنوان يك زن بشناسند و به طور متقابل، آنها هم همين طور.
* آقاي دكتر! اگر ممكن است در مورد اينكه رابطه هرمي از چه سني بايد شكل بگيرد، بيشتر توضيح بدهيد.
- تغييرات در بچه ها از ۱۰سالگي به بعد با نمودهاي مشخصي آغاز مي شود. براي مثال، به پسر در ۱۵ سالگي مي شود كليد خانه را داد يا به او اجازه داد كه ديرتر به خانه بيايد. به هر صورت، هر پدر و مادري بهتر است متوجه تغييراتي كه بايد بدهند، باشند و گرنه خود بچه اين كار را مي كند. پدر و مادرها بايد كاملاً متوجه باشند كه كجا بايد دنده را عوض كنند.
اين خيلي مهم است. اين مسأله بستگي دارد به تغييراتي كه در نوجوان ظاهر مي شود. آنجاست كه ما وارد دوره قبل از بلوغ مي شويم. آن علايم وقتي ظاهر شد، در آن زمان بايد دنده عوض شود.
ما ارزش هايمان را عملاً قبل از بلوغ بايد به بچه ها بدهيم. چرا كه بعد از بلوغ، ديگر فايده اي ندارد. اگر قربون، صدقه بچه ۱۵ ساله هم برويد كه فلان كار را نكن، مي گويد به شما مربوط نيست. چه برسد در آن سن به او بگوييد اينگونه لباس بپوش يا اينگونه عمل كن.
* علايمي كه بچه ها در اين دوران نشان مي دهند چيست؟
- جدا از تغييرات ظاهري، من مي خواهم در مورد اتفاقاتي كه در مغز آنها رخ مي دهد، صحبت كنم. يكي از مهم ترين تغييرات، اين است كه نوجوان خودش احساس مي كند به گونه ديگري نگاهش مي كنند؛ به خود مي گويد من كه همان جوان سابق هستم، چرا اين جوري نگاهم مي كنند.
نگاه ها گاهي جنسي مي شود و گاهي هم احترام آميز است. مثل افراد بزرگ با او تعارف و رفتار مي كنند. مفاهيم هم از نظر ديگران تغيير مي كند، به گونه اي كه براي مثال كش رفتن مي شود، دزدي و شوخي كردن اسمش مي شود توهين. به اين ترتيب نوجوان ها نسبت به اين تغييرات آگاه مي شوند. شايد هم در اين مورد با مادرشان صحبت مي كنند. در اين مرحله در آنها احتياج مبرمي به دوست يابي ايجاد مي شود. به اينگونه كه اگر نوجواني به دنبال دوست نرود، بايد نگران شد، چرا كه به اين ترتيب، نوجوان ها به دوستانشان نزديك مي شوند و از رازهايشان به هم مي گويند. آغاز اين دوست يابي از علايم توجه به جذب احترام اجتماعي است. اهميت دنياي بيرون از اهميت دنياي درون بيشتر مي شود. در حالي كه عكس آن خطرناك است كه يك بچه ۱۷-۱۶ ساله گير پدر و مادرش باشد و به فرد ديگري به عنوان دوست يا مسائل ديگر علاقه نشان ندهد؛ اين، نگران كننده است.
از علايم ديگر، جنسي شدن است كه در ايام بلوغ در نوجوان ظاهر مي شود. ما نقش جنسي مان را اينكه من بدانم پسرم يا دخترم، خيلي زود در ۳ سالگي مي فهميم، ولي حس جنسي شدن، در واقع در سفري به دست مي آيد كه از نقطه اي كه فرد با همجنس خودش راحت تر است، شروع مي شود و با كشش به طرف غيرهمجنس ختم مي شود. اين سفري است كه در دوران بلوغ طي مي شود.
در اين سفر گاهي انسان دچار دست انداز مي شود و عجيب اينكه بيشتر، پسرها توي اين دست انداز مي افتند و دخترها راحت تر جنسيت خود را مي پذيرند. پسرها شك مي كنند كه آيا ما به اندازه كافي مرد هستيم؟ در واقع مي توان اين دوره را دوران سرگشتگي ناميد.
دوران بلوغ يك دوران بي سنت است، يعني بچه ها رسم و رسومات شان را خودشان درست مي كنند. اتفاقي كه در دوران بلوغ مي افتد، اين است كه بچه ها نسبت به پدر و مادر غريبه مي شوند. مادر مي گويد چي كار داري مي كني، اين سي دي چي بود، كي تلفن زد؟ در واقع، مادر فكر مي كند قبلا بچه اش را مي شناخت و مي دانست او چه كار مي كند، اما حالا اطلاعي از كارهاي او ندارد و اين گرفتاري پيش مي آيد. مادر مرتب مي گويد نكن، نكن و جوان هم مي گويد، مي كنم. بيشتر پدر و مادرها اجازه نمي دهند بچه ها آنها را به عنوان يك انسان بشناسند. بعضي از مادرها كه خوب رفتار مي كنند، در واقع اجازه مي دهند بچه ها به عنوان يك زن آنها را بشناسند؛ نه، تنها در قالب يك مادر.
* منظورتان دقيقا چيست؟
- براي اينكه پدر و مادرها معمولاً مواظب هستند كه بچه ها زياد از گذشته آنها اطلاعي نداشته باشند و براي مثال ندانند در بچگي و نوجواني از چه چيزهايي خوش شان مي آمده يا چگونه به همكلاسي شان حسودي مي كرده اند... در حالي كه بچه ها دوست دارند اين مسائل را بدانند. ايجاد چنين رابطه اي در دوران پس از بلوغ خيلي خوب است، اما پدر و مادرها براي اينكه نمي توانند يك رابطه خوب با بچه ها ايجاد كنند و در واقع نمي توانند با هم راحت حرف بزنند، زياد به ما مراجعه مي كنند.
در اين دوره الگوپذيري هم خيلي زياد است مثل موارد لباس هاي عجيب و غريب پوشيدن و ژل زدن به مو كه در خانواده ها بر سر آنها دعواها مي شود.
صفات ديگري كه در اين دوران در نوجوانان ظاهر مي شود، اين است كه ايثارگر مي شوند و برخلاف وحشتي كه ما داريم، وجدان در آنها به صورت خيلي قوي شكل مي گيرد و با سؤالات اصولي و فلسفي روبه رو مي شوند.
* وقتي بچه، فرد شماره ۱ يا شماره ۲ خانه باشد، ما شاهد اختلال رفتاري در خانواده هستيم
* نبايد صحبت كردن به بچه ها را مشروط به موفقيت آنها بكنيم
* وقتي تغييرات در سن بلوغ ظاهر مي شود، زمان مناسبي است كه به بچه ها حقوق بيشتري بدهيم

* متاسفانه بيشتر هم جوابي در اين رابطه نمي گيرند... .
- بله و مسائل ديگري هم در اين زمينه هست. اينكه ما عموما به آن اندازه از بچه هايمان محافظت مي كنيم كه توجه به آنچه در دنياي بيرون مي گذرد، نداريم. براي مثال به پسر ۱۸ ساله مي گوييم، برو دندان هايت را بشور و فكر نمي كنيم همين نوع برخورد، اجازه بزرگ شدن به او نمي دهد و او همين طور بچه مي ماند. يا پسر ۱۸ ساله مي گويد برايم «زانتيا» بخر و اصلا فكر نمي كند شما چقدر پول داريد. وقتي يك بچه ۶-۵ ساله نمي تواند به اقتصاد خانه كمك كند، لزومي ندارد به او فشار بياوريد، ولي يك نوجوان كه در مرحله بلوغ است، بايد بفهمد كه نان درآوردن با چه مشكلات و سختي هايي همراه است و چقدر پدر و مادر براي اين زندگي از خودشان مايه مي گذارند. متأسفانه ما پدر و مادرها به بچه ها مي گوييم هيچ كار نكن، فقط درس هايت را بخوان. در حالي كه خيلي مهم است يك دختر و پسر جوان به خانواده و كارهاي خانه كمك كنند، ظرف ها را بشويند، از بچه هاي كوچك حمايت كنند و خيلي كارهاي ديگر. چرا كه اينها همه با هم زندگي مي كنند.
اينجا يك نكته اي هست و آن اينكه هرچه بچه ها بزرگ تر مي شوند، كمتر به «مادري كردن ها» احتياج دارند. در حالي كه مادرها با بي توجهي به اين مسأله مهم، شروع مي كنند به پدري و مادري كردن بيشتر و اصلاً اين فكر براي بچه ها تداعي مي شود كه گويا پدر و مادرها معطل بچه ها هستند، ولي خيلي مهم است كه بچه ها اين پيغام را بگيرند كه ما پدر و مادرها به هيچ وجه معطل آنها نيستيم و خودمان كار داريم... مي توانيم شام را با هم درست كنيم، اگر بابا كار دارد، ديگران مي توانند خريد كنند و به هر حال بايد اين تفكر شكل گرفته باشد كه چون همه با هم زندگي مي كنيم، پس كارها را هم بايد همه با هم انجام دهيم، در حالي كه اوليا بيشتر اين گونه با بچه برخورد مي كنند كه حالت خوب است، چايي خوردي، اين كار را برايت بكنم؟ درست را خواندي؟ درست مثل اينكه زندگي خودمان محو مي شود. در حالي كه در اين شرايط بايد زندگي خودمان پررنگ تر بشود، براي اينكه بچه ها در حال بزرگ شدن هستند. اگر يك مادر به عنوان يك زن بتواند اين مسأله را براي خودش روشن كند كه چرا با وجودي كه بچه ها بزرگ شده اند تا اين اندازه آنها را به خود مي چسباند _ درست به گونه اي كه گويا كمبودي دارد كه به زور اين كار را مي كند- خيلي كار مهمي انجام داده است.
* آقاي دكتر مشكل اينجاست، حالا مادري كه از اين مسأله اطلاع پيدا مي كند با توجه به وابستگي شديدي كه بين او و فرزندش ايجاد شده و به هر حال در اين زمينه اشتباه كرده، ديگر به سختي مي تواند اين فاصله عاطفي لازم را شكل بدهد...
- اين مادر اگر با بچه اش زياد قاطي بوده، اشتباه نكرده است، چون بچه احتياج به مادر خوب دارد، ولي حالا احتياجش كم شده است.
* بالاخره يك دفعه كه نمي شود اين رابطه را كم كرد...
- بله، ولي خيلي مهم است كه شما به عنوان مادر، اطلاعات خودتان را در اين زمينه زياد كنيد و اجازه دهيد بچه تان هم مثل شما رشد كند. يك مادر بايد فكر كند اگر از او نقش مادري را بگيرند، نقش هاي ديگري براي او مانده است مثل نقش همسري.
* در صحبت هاي قبلي تان اشاره كرده بوديد كه بايد پدر و مادر انتظار داشته باشند كه بعضي قوانين توسط بچه ها شكسته شود، اما بعضي قوانين هم وجود دارند كه هميشه پابرجا هستند، مثل دزدي نكردن، اگر ممكن است در اين مورد توضيح بيشتري بدهيد.
- در دوران بچگي، ما براي بچه ها قانون مي گذاريم كه بهتر است به آنها گفته شود، اما در دوران بلوغ، قانون ها به دو نوع تقسيم مي شوند كه بچه لزومي ندارد آنها را بداند، ولي پدر و مادرها بهتر است در اين مورد اطلاعات كافي داشته باشند. قوانيني كه قوانين پايه محسوب مي شوند و به نظام ديني و عرفي ما و به سنت خانوادگي ما مربوط است مثل دروغ نگفتن ،دزدي نكردن ،عدم تجاوز به حقوق ديگران عدم مصرف موادي كه در مملكت ضدقانون است؛ اين قوانين را ما به بچه ها مي گوييم.ما به بچه هاي خود مي گوييم چه سنت هايي داريم، پدر بزرگ چه جوري بوده، چه آبرويي و چه اسطوره اي داريم؛ اين، قوانين پايه است.
قوانين ديگري هم هست كه به بچه هايمان مي گوييم شب زود بيايي خانه، ساعت ۸ ديرتر نيايي، مبادا سيگار دستت ببينم، پول جيبي هايت را در بانك نگهداري كن و همه پول هايت را جمع كن، دندان هايت را بشور و ... همين چيزهايي كه معمولاً مي گوييم، اينها در واقع، قوانين ثانوي محسوب مي شوند. اما مشكل اينجاست كه گاهي دو تا قانون را مثل هم تلقي مي كنيم... يعني وقتي بچه بوي تنباكو و سيگار مي دهد كه احتمالاً ممكن است بيرون سيگار كشيده باشد، احساس مي كنيم كه او قوانين پايه را شكسته و چون امروز سيگار كشيده، فردا هروئيني مي شود. وحشت، همه وجودمان را مي گيرد. تقاضايم اين است كه ما پدر و مادرها خودمان بدانيم قوانين پايه مان چيست. اما در مورد قوانين ثانوي، چند راه داريم. ما مي توانيم خود قانون را عوض كنيم يعني كار غيرقانوني را قانوني اش كنيم، براي مثال به فرزندان بگوييم كه مي تواني شب از ساعت ۹ ديرتر هم بيايي. يا مي تواني هر جور مي خواهي پول هايت را خرج كني و يا اينكه اساساً عكس العمل كمتر نسبت به قانون نشان دهيم. و راه ديگر اينكه عكس العمل مان را هم نشان دهيم ولي توي دل مان بهم نريزد كه ما، مادر بدي هستيم و بچه ما در حال از دست رفتن است.
* پدر و مادرها معمولاً فكر مي كنند اطلاعات آنها نسبت به بچه ها، خيلي بيشتر است و خيلي نگران اين مسئله هستند كه بايد اين اطلاعات را به آنها منتقل كنند. به نظر شما جايي براي اين نگراني هست؟
- بله، اين مسئله هست كه ما پدر و مادرها بايد بپذيريم كه نوجوان هاي ما، بهتر از ما مي دانند و مي فهمند كه در خيابان چه مي گذرد. علت اينكه ما نگرانيم و مي ترسيم اين است كه نمي دانيم بيرون از پنجره چه خبر است. متأسفانه ما در مورد بچه ها، بدترين حدس  و گمان ها را داريم. در حالي كه مايل هستيم به آنها بفهمانيم كه ما مي خواهيم يك خانواده مدني داشته باشيم؛ خانواده  اي كه در آن احترام متقابل وجود داشته باشد و اين خانواده ها ان شاءالله يك روز جامعه مدني ما را بسازند، افرادي كه به حرف هم گوش داده و به نظر همديگر اهميت بدهند، نسبت به هم تعلق داشته باشند و دنبال فتح و پيروزي نروند، بپذيرند كه مي شود داد و ستد كرد و از يك چيزهايي گذشت و به عقايد سايرين احترام بگذارند. اگر اين قوانين را بخواهيم در خانواده ها پياده كنيم، وقتي كه اين تغييرات ظاهر مي شود، زمان مناسبي است كه به بچه ها حقوق بيشتري بدهيم.
* آقاي دكتر، ساز و كار اين قضيه كه متناسب اين تغييرات، حقوق بيشتري به بچه ها داده  شود،  به چه صورت است؟ چگونه مي شود به طرز صحيحي اين روند را پيش ببريم؟
- ساز و كار آن، اين است كه وقتي پسر من ۱۸ سالش است. ديگر به او نمي گويم برو درس بخوان و مشق بنويس، بلكه از او مي خواهم كه يك وضعيت خوب اجتماعي كسب كند و در حد يك دكتر يا مهندس تحصيل كند.
* آقاي دكتر، معمولاً مطرح مي شود كه درست نيست پدر و مادر در اين موارد دخالت كنند و به بچه ها چيزي را ديكته كنند.
- نخير، من به عنوان پدر يا مادر، از فرزندم انتظار دارم و به او مي گويم حداقل اگر دكتر نشوي، به اندازه من بايد سواد داشته باشي، البته اوليا بايد دقت كنند كه تأييد بجاي پدر و مادر خيلي كليدي است و مهم است آنها اين پيام را بگيرند كه اگر درس بخوانند و درس نخوانند، مورد علاقه پدر و مادرشان هستند. اساساً نبايد محبت كردن را مشروط به موفقيت بچه ها بكنيم. به هر حال از او مي خواهم حداقل همسطح خودم باشد. يعني به او هدف مي دهم كه جاده دست خودش است. چون با آدم بزرگ اين گونه رفتار مي كنند.
من اگر سابقاً به پسرم مي گفتم درس بخوان و موهايت را شانه كن، در حال حاضر به او مي گويم مواظب بدنت باش. اين يعني مواظب كبدت، دندان هايت و همه موارد ديگر باش. به بدن خودت احترام بگذار. آن موقع، ديگر به او نمي گويم كه اين چي بود خوردي؟ چرا ويتامين نمي خوري؟... اين حرف ها را فقط به بچه مي توانيم بگوييم يعني درحالي كه او بزرگ شده دوباره همين حرف ها را به او مي گوييم.
* آقاي دكتر، وقتي كارهايي كه بايد بكنند، نمي كنند، بايد چه عكس العملي نشان داد. چون مشكلات آنها در نهايت، بار پدر و مادر مي شود. اين تضادي است كه متأسفانه وجود دارد.
- تضاد براي جدايي خوب است. اگر كاري را كه بايد بكنند، نمي كنند، با اصرار و التماس ما هم، آنها را انجام نمي دهند. من به دخترم نمي گويم كه چرا اين لباس را پوشيدي و يا چرا اين كار را نكردي...
به او مي گويم دخترم شما بايد آبروي من و خودت را حفظ كني. اين موضوع را در يك سطح باز به او مي گويم و بعد هم وقتي مي بينم پسرم فوتبال بازي مي كند، پس متوجه مي شوم مواظب بدنش هست. وقتي به دانشگاه مي رود و درس مي خواند و با آدم هاي مرتب راه مي رود، پس آبروي من را حفظ مي كند. بايد به آنها اجازه اين مانور را بدهيم. در حالي كه ما كمتر در عمل، اين اجازه مانور را به فرزندانمان مي دهيم.
بچه ها بايد متوجه اين مسئله مهم باشند كه پدر و مادر عشق مي دهند، پول مي دهند و آنها را بايد حفظ كرد، نه اينكه جلوي آنها ايستاد و فرياد و عربده كشيد. متأسفانه وقتي بچه ها شاخ و شانه مي كشند، پدر و مادر هم وحشت مي كنند و بعد التماس به بچه ها شروع مي شود و به يك باره قضايا به گونه اي مي شود كه وقتي به شما مي گويند، تعجب مي كنيد. براي مثال، وقتي پسري به سربازي نمي رود پدر و مادر مي گويند چي كار كنيم و نگران مي شوند. در حالي كه سربازي مربوط به فرزند است و ربطي به پدر و مادر ندارد.
* مشكل اينجاست آقاي دكتر كه به هر حال فشار تصميم گيري ها و برخوردهاي نادرست بچه ها به پدر و مادر وارد مي شود و اين است كه نمي توانند نسبت به اين نوع رفتارهاي آنان بي تفاوت باشند.
- در هر صورت، وقتي پدر و مادر مضطرب مي شوند شرايطي به وجود مي آيد كه بچه ها از آن اضطرابي كه خودشان به دليل برخورد ناصحيح شان بايد دچار آن شوند، آزاد شوند؛ چون پدر و مادر به جاي آنها نگران هستند. در اين شرايط مثل آن است كه ما مسئوليت هاي آنها را به دوش مي گيريم. متأسفانه به همين دلايل در خانواده ها آن قدر اين روابط غيرعرفي پيش رفته است كه وقتي آنها را مي شنويم دچار نوعي شوك مي شويم. براي مثال در اين شهر، مواردي پيش مي آيد كه مادر، از بچه اش كتك مي خورد. البته همين پسري كه مادرش را كتك مي زند در بيرون از خانه، خيلي آدم موقر و مثبتي به نظر مي رسد و با ديگران هم خيلي مؤدب است و اينجاست كه من توصيه مي كنم در اين دوره، دوستان بچه هاي خود را بشناسيد چون آن چيزي كه پسرتان را مي ترساند، اين است كه يك موقع دوستش بفهمد كه او مادر خود را كتك مي زند. كسي كه بيرون از خانه همه در موردش به به و چه چه مي كنند... يعني يك فرد ۲۰ ساله، در خانه مي شود يك بچه ۵ساله، داد مي زند و شيشه مي شكند و همه از دست او فرار مي كنند و اين زندگي همين گونه ادامه پيدا مي كند. واقعاً قابل تأسف است.
بنابراين بچه ها بايد بدانند و بپذيرند دنيا اصلاً جاي عادلانه اي نيست بلكه همگي، پدر و مادر و بقيه، تلاش مي كنيم كه يك وضع آبرومندي داشته باشيم. اين حرف ها كه چرا ما را به دنيا آورديد، حرف هاي درستي نيست. مگر تا حالا از كي سؤال شده كه مايل است به دنيا بيايد كه حالا كسي به نبود اين سؤال در مورد خودش اعتراض كند؟
به هرحال اگر تغييرات در خانواده، به درستي انجام پذيرد، آنها به نقطه اي مي رسند كه اعضاي خانواده به راحتي و مؤدبانه مي توانند از هم انتقاد كنند. يكي مي تواند دليل بياورد كه به پول بيشتري نياز دارد و ديگري نيز مي تواند دليل بياورد كه در حال حاضر من پول بيشتري نمي توانم بدهم و موارد ديگر.
آقاي دكتر از اينكه وقت تان را در اختيار ما قرار داديد خيلي تشكر مي كنم.

همايش ها
هفدهمين همايش جامعه پزشكان متخصص داخلي
۱- زمان برگزاري: ۲۸-۲۵ ارديبهشت ۸۵
۲- مكان برگزاري: ايران / تهران: مركز همايش هاي زكرياي رازي، دانشگاه علوم پزشكي ايران
۳- تلفن: ۶-۸۸۹۷۵۳۸۳+ / دورنگار: ۸۸۹۵۱۱۲۵+
۴- نيم نگاه: هفدهمين همايش طب داخلي، فرصتي براي گردهمايي متخصصان داخلي به منظور بحث و تبادل نظر درباره گوارش، غدد، قلب و عروق و بيماري هاي آن، خون، روماتولوژي، ريه و دستگاه تنفس، نورولوژي، كليه و دستگاه دفع ادرارو بيماري هاي عفوني است. پژوهشگران علاقه مند به ارسال مقاله مي توانند مقالات خود را به دبيرخانه همايش ارسال نمايند.
همايش جراحي بافت هاي نرم در حيوانات كوچك و خانگي
۱- زمان برگزاري: ۸-۶ مارس ۲۰۰۶
۲- مكان برگزاري: آمريكا / بلك برگ
۳- پست الكترونيكي: aclapsad@vt.edu
۴- صفحه الكترونيكي:
http://www.conted.vt.edu/sasts/
۵- مسئولين برگزاري: دانشكده دامپزشكي دانشگاه ايالتي مريلند
۶- نيم نگاه: همايش در دو بخش كارگاه آموزش و بررسي مقاله ها برگزار مي شود. در بخش بررسي مقالات پژوهشگران به بررسي مقاله هاي برگزيده درباره بازگرداندن معده جابه جا شده به جايگاه خود با عمل جراحي (Grastropexy) در حيوانات كوچك، برداشتن تومورها (غدد) يا قسمتي از روده كوچك با عمل جراحي و پيوند زدن اعضا، جراحي ترميمي اسفنگتر پيلور براي گشاد كردن معبر آن (Pyloroplasty)، باز كردن جدار معده به خارج براي تغذيه مصنوعي (Gastrostomy Tube)، شكافتن كليه (Nephrotomy)، برداشتن كليه (Nephrectomy)، برداشتن مثانه يا شكافتن مثانه براي برداشتن پوليپ يا استفاده از سوند، رفع تنگي ميزراه با جراحي، جراحي گوش و برداشتن مجراي گوش به دليل مشكلات موجود در اين بخش، جراحي گوش داخلي،درمان پركاري تيروئيد، درمان انسداد و يا آسيب به مجاري ادراري تحتاني، تغذيه مصنوعي و جراحي مورد نياز براي اين مسأله و... مي پردازند. در بخش كارگاه آموزشي كه بعدازظهر هر روز برگزار مي شود، كليه روش هاي جراحي به صورت عملي آموزش داده مي شوند.
001953.jpg
همايش اكوكارديوگرافي و اصول آن
۱- زمان برگزاري: ۱۱-۱۰ مارس ۲۰۰۶
۲- مكان برگزاري: آمريكا / بلك برگ
۳- مسئولين برگزاري: دانشكده دامپزشكي دانشگاه ايالتي مريلند
۴- پست الكترونيكي: Janetodd@vt.edu
۵- صفحه الكترونيكي:
http://www.conted.vt.edu/intecho/
۶- نيم نگاه: همايش با هدف بحث و گفت وگو درباره آشنايي با اكوكارديوگرافي در حيوانات و ضرورت تسلط دامپزشكان بر اين علم، اكوكارديوگراف يك نياز براي سيستم قلبي- عروقي سالم به منظور شرايط قلب و عروق، آشنايي با دستگاه هاي پيشرفته اكوكارديوگرافي و عملكرد آنها، اكوكارديوگرافي دوبعدي، آشنايي با اكوكارديوگرافي M-Mode ، آشنايي با امواج دوپلر (Doppler)،اكوكارديوگرافي رنگي دوپلر،اكوكارديوگرافي در سگ ها، بررسي مطالعات موردي انجام شده درباره اكوكارديوگرافي حيوانات و شيوه هاي جديد اكوكارديوگرافي در حيوانات كوچك و... برگزار مي شود.
سومين همايش تجارت چين
۱- تاريخ برگزاري: ۲۹-۲۸ مارس ۲۰۰۶
۲- مكان برگزاري: چين/ شانگهاي
۳- پست الكترونيكي: Conferencesasia@economist.com
۴- صفحه الكترونيكي: http://www2.economistConferences.com/doc/ap/chbrando6/i.htm
۵- نيم نگاه: در سومين همايش تجارت چين سخنراناني از مركز تجارت جهاني(WTO) حضور داشته و درباره نكاتي چون، بهره گيري از شيوه تقسيم بندي وظايف در كار و تأثير آن در پيشرفت كار، تأثير دانش و نيروي انساني در پيشبرد كار، تلفيق شيوه هاي سنتي و مدرن به منظور دستيابي به نوآوري در تجارت، رسانه ها و تأثير آن بر صنايع مختلف، ظرفيت ها و توانايي هاي كنوني و آتي چين، آينده صنعت در كشور چين و تأثير آن بر كشورهاي منطقه و همسايه چين، تبديل صنايع كوچك به پايگاه هاي تجاري معتبر از طريق ارتقاي كيفيت توليد و صادرات محصولات، بسته بندي و تكنولوژي هاي جديد، بسته بندي و بازار جهاني، صادرات و واردات در آسيا، امنيت غذايي و تلاش هاي چين در اين زمينه، چين و صنعت غذا، طرح ها و برنامه هاي آتي چين در تجارت و... به بحث و گفت وگو مي نشينند.
001956.jpg
دومين همايش بسته بندي سالم(AsepticPak2006)
۱- تاريخ برگزاري: ۲۸- ۲۷ مارس ۲۰۰۶
۲- مكان برگزاري: چين/ شانگهاي
۳- پست الكترونيكي:ying@Cmtsp.com.sq
۴- صفحه الكترونيكي: http://www.cmtevents.com
۵- نيم نگاه: يكي از ويژگي هاي مورد توجه در صنعت غذا، شيوه بسته بندي و اطمينان از سلامت مواد مورد استفاده در بسته بندي مواد غذايي است؛ چرا كه بسته بندي از مهم ترين عوامل جهت حفظ سلامت مواد غذايي، افزايش مدت ماندگاري محصولات غذايي در عين حفظ كيفيت مواد غذايي و از همه مهمتر تأمين سلامت انسان ها است. همايش با هدف بررسي نكاتي چون بررسي كيفيت مواد مورد استفاده در ساخت بطري هاي مورد استفاده در صنعت غذا چون بطري هاي ساخته شده از PET و HDPE (نوعي پليمر)، افزايش مدت ماندگاري(self life) مواد غذايي همزمان با حفظ كيفيت توليدات بسته بندي شده، بررسي استانداردهاي جديد FDA(سازمان غذا و دارو) در زمينه صادرات بسته بندي و حفظ كيفيت مواد غذايي، امنيت غذايي و استانداردهاي جديد، رقابت در صنعت غذا، بررسي بسته بندي انواع محصولات غذايي به ويژه نوشيدني ها، روغن ها و غذاهاي فاسدشدني و غذاي كودك، تكنولوژي هاي برتر مورد استفاده در صنعت غذا، نكات ويژه(بحراني) درباره بسته بندي مواد غذايي، آزمون هاي ويژه جهت سنجش كيفيت بسته بندي مواد غذايي و... برگزار خواهد شد.
مهتاب خسروشاهي

بازاردانش
نقش ايمان در علم (عالمان در جست وجوي حقيقت)
مترجم: بتول نجفي/ ويراستاران: دبليو مارك ريچاردسون و ديگران/ ناشر: پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي/ چاپ اول، ۱۳۸۴/ ۲۰۳ صفحه، وزيري/ ۱۲۰۰ تومان.
در سال ۱۹۹۶ ميلادي مركز الهيات و علوم طبيعي، واقع در بركلي كاليفرنيا، تدارك برگزاري كنفرانسي تحت عنوان «علم و جست وجوي معنويت» (SSQ) را فراهم كرد. قرار بود در اين كنفرانس اهم مسائل مشترك بين علم و دين مورد بررسي قرار گيرد. براي غناي هر چه بيشتر اين كنفرانس، مركز الهيات و علوم طبيعي ۲ رشته كارگاه و به فاصله شش ماه، قبل از برگزاري كنفرانس علم و جست وجوي معنويت، داير كرد. هر رشته مشتمل بر چهار گروه مستقل از هم در حوزه هاي فيزيك، كيهان شناسي، علوم زيستي و علوم كامپيوتر بود و هر گروه ۱۵ عالم برجسته در آن حوزه را، كه علاقه مند به مسائلي مشترك بين علم و دين بودند، دربرمي گرفت. نهايتاً همه اين گروه ها در برگزاري كنفرانس علم و جست  وجوي معنويت كه در دانشگاه كاليفرنيا، در ژوئن ۱۹۹۸ برگزار شد، شركت كردند. همراه با اين كنفرانس برگزاركنندگان با برخي از افراد شركت كننده در آن كارگاه ها مصاحبه هايي ترتيب دادند كه حاصل آن دو جلد كتاب بود. بعضي از مصاحبه شوندگان متدين به يكي از اديان ابراهيمي و بعضي معتقد به نوعي معنويت بودند.
اين كتاب، منتخبي از آن دو جلد كتابي است كه گفته شد، مصاحبه با دانشمنداني را دربردارد كه به درجات مختلف متعهد به يكي از سه دين ابراهيمي هستند. در اين مصاحبه ها از ميزان تأثير دين بر علما و كار علمي شان صحبت مي شود و آنها اهم مسائل مورد مناقشه بين علم و دين در قرن بيستم را بررسي كردند. البته مواضع برخي از مصاحبه  شوندگان با جهان بيني اسلامي تعارض دارد، كه به گفته مترجم چون آنها نقش اساسي در استدلالات نداشته اند و بطلان آنها از نظر خواننده مسلمان تحصيلكرده روشن است به رد آنها در پاورقي كتاب پرداخته نشده است.
قرآن و علوم طبيعت
تأليف: دكتر مهدي گلشني/ ناشر: پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي/ چاپ سوم، ۱۳۸۴/ ۲۶۱ صفحه،  وزيري/ ۲۰۰۰ تومان.
اين كتاب داراي شش فصل و مبتني بر مقالاتي است كه بدواً براي عرضه در برخي كنفرانس هاي بين المللي تهيه شده بوده و همگي در مجلات داخلي يا خارجي چاپ شده اند. فصل مشترك همه آنها اين است كه تماماً مربوط به قرآن و علوم طبيعت هستند.
در فصل نخست، تلقي اسلام از دانش مطرح شده است. در آنجا هدف نويسنده اين بوده است كه نشان دهد توصيه اسلام براي كسب دانش منحصر به معارف خاص شريعت نيست، بلكه مشتمل بر هر دانشي است كه وسيله نزديكي ما به خدا شود. تمام دانش ها، چه علوم طبيعت و چه علوم خاص شريعت، همه وسايل قرب به خدا هستند و تا وقتي كه اين نقش را ايفا مي كنند اهميت دارند.
در فصل دوم، نويسنده تلاش دارد كه دلايل اهميت علوم طبيعي از ديدگاه اسلام را بيان كند و دو دليل عمده براي اين مطلب ذكر مي كند: اول، نقشي كه اين علوم در شناخت خداوند ايفا مي كند و دوم، نقشي كه اين علوم در استقلال و اعتلاي امت اسلامي دارند.
در فصل سوم، اهميت سازگاري فعاليت هاي علمي باارزش هاي اخلاقي و در فصل چهارم ضرورت پيوند علم با حكمت بيان شده است.
در فصل پنجم برداشت، از دلايل اشاره به پديده هاي طبيعي در قرآن مجيد آمده است. در فصل آخر، مسئله شناخت طبيعت از ديدگاه قرآن مطرح شده است.
هدف
نويسنده: الياهو. م گلدرت/ مترجم: داريوش نقشينه/ ناشر: پيك آوين چاپ اول، ۱۳۸۴/ ۳۴۴ صفحه، وزيري/ ۲۷۰۰ تومان.
«هدف» ، كتابي است كه در قالب يك رمان به بيان مشكلات توليد و پروسه برخورد با آنها مي پردازد.
شفا و درمان با قرآن(گنجينه  نجات از بلاها و بيماريها به همراه داستان هاي شگفت)
نويسنده: مجتبي رضايي/ ناشر: اسماء/ چاپ اول، ۱۳۸۴/ ۲۱۲ صفحه، وزيري/ ۱۶۰۰ تومان.
پيشگيري و درمان بيماري ها (با گياهان، ميوه ها و غذاهاي مناسب)
تأليف: جابر رضواني/ ناشر: جهان آرا/ چاپ اول، ۱۳۸۴/ ۴۷۵ صفحه، وزيري/ با جلد سلفون/ ۳۰۰۰ تومان.
به جرأت مي توان گفت كه كم ضررترين داروها، داروي گياهي است، در اين كتاب نيز مسائلي در زمينه پيشگيري از بيماري ها و معالجه آنها به وسيله گياهان، ميوه ها و غذاهاي مناسب به چاپ رسيده است.
پژوهش كاربردي در تعليم و تربيت
تأليف: علي سيدطاهرالديني/ ناشر: آرمان رشد/ چاپ اول، ۱۳۸۴/ ۹۵ صفحه، وزيري/ ۱۳۰۰ تومان.
اين كتاب ضمن بررسي نقشه جغرافيايي تحقيقات در اين حوزه، به شيوه هاي به كارگيري پژوهش در هنگام عمل مي پردازد و با ذكر نمونه هاي متنوع، فرآيند اين نوع تحقيق را بازيابي مي كند.
بررسي توليد و انتشار سم HF
در فرآيند غني سازي اورانيوم

گردآوري و تأليف: رضا بدريان/ ناشر: مرسل/ چاپ اول، ۱۳۸۴/ ۴۰۸ صفحه، وزيري/ ۳۵۰۰ تومان.
در فصل اول اين كتاب، روش تهيه و خواص فلوئوريد هيدروژن مورد بحث قرار گرفته است و در فصل دوم نيز به استفاده و كاربرد آن در صنعت فرآوري و غني سازي اورانيوم پرداخته است.
فصل سوم به كنش پذيري (HF) فلوئوريد هيدروژن و فصل چهارم به انتشار آلاينده ها در محيط، اختصاص دارد.
در فصل  هاي پنجم و ششم به ترتيب به انتشار، UF در محيط و رفع آلودگي در كارخانه پرداخته شده است.
ايمني زيستي در صنعت فناوري زيستي ميكروبي
مولفان: مهناز مظاهري اسدي _ حميد راشدي _ عباس اخوان سليمي / ناشر: موج سبز/ چاپ اول، ۱۳۸۴/ ۴۰۰ صفحه، وزيري.
اين كتاب داراي ۹ فصل است كه فصل نخست به موضوع ايمني زيستي در صنعت فناوري زيستي ميكروبي اختصاص دارد.
فصل دوم، چشم انداز، خط مشي و مسئوليت ها در آزمايشگاه هاي صنايع فناوري زيستي، مورد بررسي قرار گرفته است. در فصل سوم درباره جنبه هاي فيزيكي خروج غيرقابل كنترل مواد در عمليات توليدي در كارخانه هاي فناوري زيستي بحث شده است. در فصل چهارم و پنجم به ترتيب حصار واحدهاي فرآيند در فناوري زيستي و حصار در فرآيندهاي پايين دست، مورد بحث و بررسي قرار گرفته است.
فصل ششم نيز به موضوع ايمني در فرآيندهاي مرتبط با ليوفيليزاسيون (فرير _ دراير) اختصاص دارد. فصل هفتم و هشتم به نقش پروژه ايمني زيستي صفتي و مديريت پسماند فرآيندهاي زيستي _ صنعتي پرداخته است و در فصل هشتم، روش هاي نمونه برداري به منظور تست و بررسي ايمني تجهيزات و فعاليت هاي فناوري زيستي تشريح شده است.

علم
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
فرهنگ
كتاب
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  علم  |  فرهنگ   |  كتاب  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |