پنجشنبه ۱۱ اسفند ۱۳۸۴
ادبيات و۱۰فيلم آبگوشتي از شاملو
عكس: علي شيرژيان
001980.jpg
محمد مطلق
يادم مي آيد ۴- ۵ سال پيش  گفت وگويي با قاسمعلي فراست داشتم كه هم موضوعش را فراموش كرده ام و هم اينكه كجا چاپ شد، اما فراست آن زمان مسئله عجيبي مطرح كرد كه لااقل براي خود من خيلي تازگي داشت؛ ايشان به صراحت و سادگي از ادبيات عوامانه طرفداري كردند و حتي اين گونه  ادبي و اين دست كتاب ها را براي فرار از بحران مخاطب و آشتي مردم با كتاب ضروري دانستند. نكته جالب تر اينكه هيچ وقت نديده ايم نويسنده چنين آثاري طرف گفت وگو باشد و يا در يك ميزگرد شركت كند و نظر بدهد.فكر مي كنم موضوع به همين سادگي ها نيست، اصلاً  از كجا معلوم همان هايي كه آثارشان فروش نمي رود و تا حد امكان پز روشنفكري مي گيرند و از بحران مخاطب و كتاب نخواني مردم گلايه مي كنند، خود در دسته بندي ها و طبقه بندي هاي علمي جزو توليدكنندگان نسخه هاي اصيل ادبي باشند؟
آيا كتابي كه فروش نرفت، نسخه خواص پسند و هر اثري كه فروش رفت، عوام پسند است؟ كتاب عامه پسند و عوام پسند چه تفاوت هايي با هم دارند و با اين دست از آثار بايد چگونه برخورد كرد؛ حمايت، آنچنان كه فراست اعتقاد دارد و يا محكوم كردن يك سويه؟
***
كتاب هاي پول ساز
محسن باقرزاده، مدير انتشارات طوس علت اصلي چاپ چنين كتاب هايي را پول ساز بودن آنها مي داند: «اين كتاب ها از يك طرف براي ناشر پول ساز هستند و از طرف ديگر خواندن شان براي خواننده راحت تر است، همه جاي دنيا هم طرفداران زيادي براي كتاب هاي عوام پسند وجود دارد.» در تحليل باقرزاده كتاب سازي شاخه اي از ادبيات عوام پسند مي تواند باشد: «كتاب سازي يك شگرد است. فرض كنيد انتخاب چند شعر از مجموعه هاي مختلف و چاپ آنها در يك مجموعه و يا برعكس يعني تبديل يك كتاب به چند مجموعه كوچكتر؛ البته من اعتقاد دارم اگر روي كتاب جديد تحليلي زنده انجام شود و اثر همراه با تحليل به چاپ برسد، هيچ اشكالي ندارد. به عنوان مثال زماني كه امير ارسلان، سندبادنامه و مختارنامه براي اولين بار چاپ شد، حروف سربي وجود نداشت و اينكه الان ما بخواهيم بدون تحليل و صرفاً  به خاطر تغيير حروف  سنگي به سربي اين آثار را تجديد چاپ كنيم در واقع كتاب سازي كرده ايم، اما چه بهتر كه تحليل و تحقيقي هم در كتاب گنجانده شود كه اثر از نو زنده شود.»
جالب آنكه نشر طوس خود از اين دست كتاب هاي تاريخي چاپ كرده اما مدير اين مؤسسه مي گويد كتاب هاي وي با آنكه مقدمه اي تحليلي دارند، در مقايسه با چاپ همين آثار از سوي ناشران ديگر كم فروش ترند. آيا معني اين حرف آن است ذائقه مردم با فيگور آكادميك كتاب ها جور در نمي آيد؟ اما اجازه بدهيد به تفكيك تخصصي كتاب هاي عاميانه و بازاري از ديدگاه اين ناشر هم بپردازيم: كتاب هايي مثل طالع بيني، فال بيني، كف بيني، كتاب هاي آشپزخانه اي و ...جزو كتاب هاي بازاري هستند كه مي توانند شاخه اي از آثار عوام پسند باشند. به نظر من كارهاي عوام پسند و كتاب هايي از اين دست بد نيستند و براي خوانندگان تازه  كار مفيدند. نمونه عالي كتاب هاي عوام پسند كتاب هاي ذبيح الله منصوري است و يا نوشته هاي خسرو شاهاني كه در مجله خواندني ها ستوني داشت به نام «كارگاه نمدمالي »، من تمام كارهاي او را مي خواندم، رويكردي طنز داشت و در كارگاه خودش زمامداران و نويسندگان و هنرپيشه هاي آن زمان را نمدمالي مي كرد، اما اگر بخواهيم در همين سطح بمانيم، فاجعه است.وي نقش ناشر و ارتباط دوستانه او با مشتري را براي راهنمايي و جلوگيري از درجا زدن خواننده بسيار مؤثر مي داند: «ناشر مي تواند به مشتري خود كمك كند تا سطح مطالعه او بالا بيايد. به عنوان مثال پس از آنكه مدتي خواننده كتاب هاي عوام پسند را خواند مي تواند به طبقه اي از نويسندگان روي بياورد كه واسط ميان دو جريان عوام پسند و خواص هستند مثل كارهاي صدرالدين الهي. ايشان استاد روزنامه نگاري دوران خودش بود و آنچه كه در مجله تهران مصور مي نوشت پله اي فراتر از ادبيات عوام پسند بود.»
سينا ميرزايي، شاعر و مدير نشر مديا، پيش از آنكه خود مجوز مؤسسه انتشاراتي بگيرد، چند مجموعه در حوزه شعر به چاپ رساند، اما به گفته خودش هيچ يك از آنها به فروش نرفت و روي دستش باد كرد.
راستي به ياد داريد چند شاعر خانمي را كه دو سال پيش در اعتراض به سيستم توزيع، كتاب هايشان را مقابل دانشگاه تهران دستفروشي كردند؟ البته سينا ميرزايي چنين رويه اي را در پيش نگرفت، يعني نه به سيستم توزيع و چاپ و نشر اعتراض كرد و نه به كتاب نخريدن مردم. ميرزايي خودش را تغيير داد و به يكباره از او كتابي ديديم به نام «طيب در گذر لوطي ها» كه سر از ديزي سراها و جگركي ها وباطري سازي ها و چايخانه هاي سنتي در آورد. اين كتاب با همان ادبيات عوامانه و چند تصوير از لوطي ها و مشتي  خاطره  نه چندان پخته كه حياتشان در فضاي دروازه غار معنا مي گيرد، در اين وانفساي فروش چهار بار با تيراژ ۵ هزاري تجديد چاپ شد و در حال حاضر مي رود كه پنجمين چاپ خود را آغاز كند. طيب در گذر لوطي ها، هم ناكامي فروش آن همه مجموعه شعر را براي شاعران جبران و هم نشر مديا را به مخاطبان عامه معرفي كرد. ميرزايي خود مي گويد: «نويسنده هاي امروز از عوام و مردم فاصله گرفته اند و من با چاپ طيب خواستم تا به اين قشر نقبي بزنم. به طور كلي اهل ادب و بويژه خودم كه بيشتر كار شعر كرده ام، زباني با گرايش هاي شخصي داريم و من تصميم گرفتم اين رويكرد را تغيير دهم، به همين دليل از تاريخ شفاهي شروع كردم و خواستم كساني كه اهل كتاب نيستند به واسطه طيب در گذر لوطي ها وارد حيطه كتابخواني شوند. همچنانكه آن مرد پرفروش يعني ذبيح الله منصوري واسطه اي است ميان مردم و تاريخ.
به اعتقاد ميرزايي، طيب در گذر لوطي ها بيش از آنكه مربوط به ادبيات عوامانه و عوام پسند باشد، كتابي است عامه پسند و اساساً  بين اين دو مقوله تفاوت بسياري وجود دارد: «به نظر من اين دو حيطه از هم جدا هستند، كسي كه كار عامه پسند مي  كند در نهايت جنبه هاي هنري و ادبي را هم مي توان در كارش ديد هر چند خفيف تر اما ادبيات عوامانه به كل عاري از سويه هاي زيبايي شناسي است مثل آثار فهيمه رحيمي و يا در زمان خودش مهدي سهيلي و يا مريم حيدرزاده كه ارتباطي با جنبه هاي هنري برقرار نمي كنند. به اعتقاد من نويسند ه اي مثل صادق هدايت در برخي آثارش جنبه هاي عوام پسند پررنگ است، اما در همان آثار هم از هنر و ادبيات غافل نمانده، تفاوت اين موضوع با وضعيت كساني كه فقط براي فروش مي نويسند زياد است.متأسفانه اهل نشر در اين روزگار سخت براي آنكه با ورشكستگي دست به گريبان نباشند، دست به هر اقدامي مي زنند، من اين اقدام را ستايش مي كنم چه نتيجه كار عامه پسند باشد چه عوام پسند.
شاعر بزرگي مثل شاملو در زمان خود ۱۰ فيلم آبگوشتي و كوچه بازاري نوشته و يك فيلم كارگرداني كرده كه خودش هم مي دانسته سطح نازلي دارد، اما او براي اينكه از نظر مالي سرش به سنگ نخورد چنين كاري را مي پذيرد. سؤال من اين است كه چرا شاملو مي تواند و حق دارد فيلم آبگوشتي بسازد، اما ناشر بدبخت امروز نمي تواند كتاب عوام پسند چاپ كند؟
به اين نكته هم توجه كنيد كه غالب ناشران اهل كتابند ولي از روي آگاهي دست به اين كار مي زنند. منتقد و شاعري مثل ميرشكاك به صراحت اعلام مي كند ۲۰ سال براي پول نوشته، حال چه اشكالي دارد من هم كتابي بنويسم كه ۲۰ هزار جلد فروش كند.» بد نيست بدانيد آوازه طيب در گذر لوطي ها به آن سوي آبها هم رسيده و اين كتاب در كشورهاي انگليس، فرانسه، آمريكا و كانادا هم فروش داشته است.
راستي قضيه چيست؟ بالاخره بازاري نوشتن و عامه پسند نوشتن هنر است يا نه؟ ناشران حق دارند چنين كتاب هايي چاپ كنند و يا اينكه بايد با چماق نقد بر سرشان كوفت كه فرهنگ و ادبيات اين كشور را به آب داديد:
«در تجديد و تجدد وا شد ادبيات شلم شوربا شد»
راضيه تجار، يكي از نويسندگاني كه ارتباط تنگاتنگ با چاپ و نشر و ادبيات ژورناليستي دارد، ادبيات عوامانه را اين گونه تعريف مي كند: «چه بخواهيم و چه نخواهيم چنين پديده اي وجود دارد و خاص كشور ما هم نيست.
جماعتي كه رويكردي به مطالعه ندارند معمولاً  با همين ادبيات بازاري شروع مي كنند. پيش از انقلاب پاورقي ها چنين كاركردي داشتند كه مسير رو به رشدي دارد و في نفسه مي تواند پس از مدتي تغيير در انتخاب را سبب شود. اما بعضاً  اگر در همين حيطه بمانند و يك گام جلو نروند خطرساز است. به اعتقاد من بايد از طريق رسانه ها و با صور مختلف براي جماعتي كه در همين قد و قواره مانده اند، راهكار ارائه داد.» اما آيا اين رشد و ترقي را مي توان براي خود نويسندگان عوام پسند هم در نظر گرفت و يا آنكه آنها ايستاده اند و خوانندگان بايد از ايشان بگذرند؟ تجار مي گويد: «بعضي از اين نويسندگان در همان حد متوقف مي مانند، بعضي ها موضوعاتي را انتخاب مي كنند كه شايد در زندگي شان وجود نداشته و تجربه نسبت به ماجرا ندارند. آنها اغلب ماجراهاي ايده آل و جوان پسند را به داستان تزريق مي كنند و با جذابيت هاي كاذب خواننده را دلمشغول مي سازند. اكثر اين نويسنده ها علاقه اي به ارتقا ندارند و در جذبه پول غرق مي شوند، آنها نه با مطبوعات مصاحبه مي كنند و نه دوست دارند در مورد آنچه كه نوشته اند بازخواست شوند.»
لطفاً  به شگردهاي جالب نويسندگان عوام پسند توجه كنيد، باور كنيد خود من از كشف اين موضوع شگفت زده شدم: «در بعضي مواقع افرادي علاقه مند از شهرستان ها و حتي تهران كه معمولاً  هم خانم هستند، كتاب هاي ناپخته اي را براي چاپ به تهران مي فرستند، اين آثار معمولاً  در اختيار يك نفر قرار مي گيرد تا ويرايش شود و ماجراها كمي جذاب تر گردد، بعد هم تند و تند به نام يك نويسنده به چاپ مي رسد در حالي كه نويسندگان متعددند. ناشر هم استقبال مي كند، كتاب چاپ چندم مي خورد و همه از چنين تجارتي راضي مي شوند.
اسدالله امرايي، مترجم پركار به هيچ وجه به تعريف ادبيات عوام پسند اعتقاد ندارد، شايد هم حق با او باشد، چرا كه به يك معنا اساساً عوام اهل كتاب نيستند تا اينكه كتابي براي آنها نوشته شود:«اين كتاب ها همه عامه پسند هستند نه عوام پسند براي اينكه عوام اصلاً كتاب نمي خوانند و ما به كسي عوام مي گوييم كه معمولاً سواد خواندن و نوشتن هم ندارد.
در غرب نوعي از رمان ها وجود دارند كه به كتاب هاي پرفروش معروفند، اين كتاب ها معمولاً جيبي هستند و ارزان قيمت، از نظر متن هم بسيار ساده و روانند و روابط پيچيده اي در زبانشان حاكم نيست، در اين رمان ها طرح داستان و گره هاي داستاني چندان پيچيده نيستند، معمولاً عنصر خير به پيروزي مي رسد و هميشه اين شر است كه مكافات عمل مي بيند، پليس هاي اين رمان ها آدم هايي با شخصيت هاي شسته و رفته هستند و در نهايت اينكه خواندنشان چندان احتياج به فكر كردن ندارد.
اين كتاب هاي پرفروش در غرب همان كتاب هاي عامه پسندند اگرچه گاه جهشي هم در نويسندگانشان به وجود مي آيد و پس از ده كتاب مي بينيم نمونه اي باارزش ادبي بيشتري از نويسنده چاپ مي شود» .اما كتاب هاي عامه پسند در ايران از ديد امرايي شاخصه هاي ديگري را برجسته مي كند:
«در ايران كتاب هاي عامه پسند معمولاً عنصر جنايت و وحشت را با خود دارند، همين طور نوعي مسائل جنسي و اين داستان ها، داستان هايي هستند كه نشانه هاي زميني ندارند» . وي اين داستان ها را آبكي توصيف مي كند و مي گويد: «زماني در اين داستان هاي آبكي عامه پسند آدم ها بي دليل عاشق مي شدند، بي دليل آدم مي كشتند و در نهايت با دخالت يك عنصر بدون توجيه موضوع حل مي شد. شايد هم به نوعي اعتقادات عوام در آن نوع ادبيات رسوخ مي كرد مثل سريال هاي تلويزيوني كه وقتي داستانش شروع مي شود، انتهايش را مي توان حدس زد، اما به هر حال مي نشينيم و تا آخر هم نگاه مي كنيم. در واقع هيچ خوراك فكري پشت ماجرا نيست.اين كتاب ها تا حدودي لازمند براي اينكه پس از مدتي خواننده را خسته مي كنند و آنها احتياج به ارتقا را در خود حس مي كنند يعني به نوعي فتح بابي هستند براي بالا آمدن خواننده وگرنه هيچ وقت بازار آنچناني نداشته اند نه پيش از انقلاب و نه پس از انقلاب.»
نتيجه و راهكار
فكر مي  كنم نتيجه بحث روشن باشد اگرچه نه روشن روشن، يعني كتاب هاي عامه پسند و عوام پسند خوبند به شرط اينكه هم نويسندگان اين كتاب ها ردپايي از اصول هنري و ادبي را در آثارشان به جاي بگذارند تا انگيزه ترقي در خواننده به وجود آيد و هم خود نگاهي به قله ها داشته باشند. از طرف ديگر ناشران به جاي كتاب سازي هاي بي محتوا كه اغلب به نوعي شعبده بازي مي ماند، يعني تبديل يك كتاب به چند كتاب و بالعكس و يا حركت صرف روي خط چاپ آثار عوامانه يا نازل ترين محتوا، مي توانند هر جا كه لازم شد (هر جا كه احتياج مبرم به پول سازي وجود داشت) آثاري عامه پسند را به چاپ برسانند؛ آثاري كه اقبال عام دارند اما لزوماً  توجه عمومي نسبت به آنها به معناي بي محتوا بودن اثر نيست زيرا چنين رويكردي پيش از هر چيز توهين به شعور مخاطب است.و اما چند راهكار نه چندان ساده براي جلوگيري از سهل گيري نويسنده، ناشر و خريدار؛ باقرزاده وجود صفحات تخصصي كتاب با ادبياتي جذاب را موثرترين راه مي داند و تجار اعتقاد دارد بايد ابتدا از مدارس شروع كرد بعد هم مي توان «ان. جي. او» هايي شكل داد تا كتابخواني و ذائقه كتاب پسندي را تربيت كند. اما وي از سياست هاي دولت و وزارت ارشاد هم شكايت دارد: «دولتمردان، ناشران و همه آنهايي كه دستي در فرهنگ دارند و مي توانند كاري كنند تا ادبيات ناب رشد كند و اين ادبيات مخاطب عام را هم جذب كند بايد اول صداي نويسندگان تثبيت شده را به گوش جامعه برسانند. كاري نكنند كه نويسنده خود درگير پيچ و خم هاي چاپ و نشر شود. اثر خوب كم نيست اما بايد آنها را در دسترس قرار دهند. ما توزيع مناسب نداريم. دولت به جاي اينكه از نويسنده حمايت كند از ناشر حمايت مي كند، ناشر هم براي جذب كمك هاي مدام چند كتاب دم دستي چاپ مي كند و بلافاصله به انبار مي ريزد تا شايد روزي روزگاري كسي پيدا شود و چند جلد بخرد. اينكه نشد كار!» و اين قصه همچنان سر دراز دارد...

پيشخوان
001986.jpg
گسيختن رشته توقعات معمول ما
در باب طنز‎/ نويسنده: سيمون كريچلي ‎/ ترجمه: سهيل سمي ‎/ ناشر: ققنوس‎/ نوبت چاپ: اول _ ۱۳۸۴
رشته طنز و ذات طنزنويسي داراي شاخه هاي گوناگوني است كه تاكنون آثار زيادي درباره آن نوشته شده است. كتاب در باب طنز يكي از كتابهاي قابل اعتناست كه با عنصر طنز به صورت علمي و ريشه اي برخورد كرده، اين كتاب با احتساب بخش مقدمه داراي هفت فصل است.
مقدمه، آيا طنز انساني است؟ خنديدن به جسم خويش _ نظريه پسا ،قولوني- ماشين خنده _ نگاهي به برگون وويندهام لويس، خارجي ها مضحكند _ روح قومي فرهنگ عامه در طنز- همه خيط كاشتيم _ طنز به مثابه عرف عام و چرا فرا ، خود دوست شماست _ برداشت من و فرويد از طنز درونمايه اين كتاب را تشكيل داده اند.
در بخشي از مقدمه اين كتاب چنين آمده است: «لطيفه، رشته توقعات معمول ما را از جهان تجربي مي گسلد. مي توان گفت كه طنز نتيجه گسستگي ميان موجوديت معمول اشياء و نحوه بازنمود آنها را در لطيفه يا ميان توقع ما و واقعيت است، رايج ترين نوع لطيفه اين است كه بر خلاف انتظارمان، جمله اي غافلگيركننده بشنويم، آنچه در اين جا باعث خنده ما مي شود اين است كه آنچه انتظارش را داشته ايم، نقش بر آب شده است.»
سيمون كريچلي در اين كتاب از ارسطو و سيسرون آغاز مي كند، نظريه هاي طنز را قدم به قدم در مي نوردد، فرويد و باختين و مايرماس را فراموش نمي  كند و تلاش مي كند با بهره گيري از مثالها و اسطوره ها به ژرفاي عجيب و جذاب طنز راه يابد.
001992.jpg
رهسپار شهر مقدس
متون مقدس بنيادين از سراسر جهان ‎/نويسنده: ميرچاالياده‎/مترجم: ماني صالحي علامه‎/ناشر: فراروان‎/نوبت چاپ: اول _ ۱۳۸۴
ريشه يابي متون مقدس بنيادين در سراسر جهان يكي از كارهاي بزرگي است كه در زمينه شناخت اديان به دست ما رسيده است.
ميرچاالياده استاد بزرگ اديان تطبيقي جهان در اين اثر، متون روايات ديني را از سراسر جهان گردآوري و بر حسب موضوع طبقه بندي و به دانشجويان و علاقمندان به تاريخ اديان جهان و مطالعات ديني عرضه كرده است.
در اين مجلد (جلد اول) برگزيده هايي از متوني همچون قرآن، اوستا، ريگ ودا ، اوپانيشادها، سروده هاي همري،ساگاهاي اسكانديناوي و... همراه با گزيده هاي روايات شفاهي اقوام بومي استراليا، آمريكاي شمالي و جنوبي، قبايل آفريقايي، شمن ها و جادوگران سيبري و آسياي مركزي و ساير اقوام و نژادهاي سراسر جهان را مي خوانيد.
همان طور كه در مقدمه مولف هم آمده اين كتاب در اصل براي خوانندگان غربي (اروپايي و آمريكايي) تاليف شده كه دين رسمي آنها مسيحيت بوده و طبعا كتاب مقدس مسيحي شامل (تورات، زبور و انجيل) به آساني در دسترس آنها قرار داشته و مولف نيازي به نقل و بازنويسي مطالبي از آن نديده است.
بنابراين مطالبي از كتاب مقدس كه در ضميمه هاي انتهاي هر فصل آمده، متعلق به مترجم است كه براي استفاده خواننده  فارسي زبان انتخاب و نقل شده است.
001989.jpg
انكشاف سوسيال دموكراسي
پيشينه هاي اقتصادي _ اجتماعي جنبش مشروطيت و ...‎/نويسنده: خسرو شاكري‎/ ناشر: نشر اختران ‎/ نوبت چاپ: اول ۱۳۸۴
نويسنده در اين اثر، ريشه هاي جنبش ملي و دموكراتيكي را كه در آغاز قرن بيستم پديد آمد، مي كاود كه پيشينه آن در نخستين دهه هاي قرن نوزدهم رديابي مي شود، يعني در زماني كه پيامدهاي فشارهاي توامان روسيه و انگليس براي واردكردن ايران به بازار جهاني، اين كشور را دچار آشفتگي ساخته بود، البته كشور نه اشغال شد و نه مستعمره، اما اقتدار دولت سست شده و بالاتر از همه، تعادل اجتماعي كشور به هم خورد كه به خانه خرابي تعدادي از صنف هاي سنتي انجاميد.اين بحران، كه در سراسر قرن نوزدهم ادامه يافت باعث مهاجرت گسترده دهقانان و پيشه وران از هستي ساقط شده به قفقاز شد.
در بخشي از پيشگفتار اين كتاب چنين آمده است: «اثر حاضر تلاشي است به منظور بازسازي و بررسي تاريخ خط مشي سياسي جناح چپ در ايران و پيشينه هاي روسي _ قفقازي آن در دوره انقلاب مشروطيت ايران، يعني هنگامي كه براي نخستين بار ريشه گرفت و رشد كرد...»
نويسنده اين كتاب يعني خسرو شاكري، متولد ۱۳۱۷ تهران است.
وي از دانشگاه دولتي كاليفرنيا ليسانس و سپس از دانشگاه اينديانا فوق ليسانس دريافت كرد. او دو سال هم به عنوان دانشجوي محقق در دانشكده اقتصاد لندن و دانشگاه هايدلبرگ به پژوهش اشتغال داشت. وي رساله دكتراي خود را در رشته تاريخ در دانشگاه پاريس (سوربن) تحت هدايت پروفسورهاي برجسته فرانسوي چون بنيگسون، هاپت، فرو، و رود نسون به پايان برد.

خارج از فهرست
تقسيمات عوامانه
001977.jpg
ابراهيم زاهدي مطلق
تقسيم كردن آثار هنري به عامه پسند و غيرعامه پسند از آن رندي هاي روشنفكري است كه مي خواهد هنر را دوپاره ممتاز و پست تعريف كند. اين تعريف اگر چه در ذا ت خود اصالت ندارد، اما اين امكان را به تقسيم كنندگان مي دهد كه چند هدف را تعقيب كنند:
۱- خود را از «سايرين» جدا كنند.
۲- هر چه سختي و درشتي و ناهنجاري در آثارشان هست، با توجيه «خاص پسند» بپوشانند.
۳- هنر را يك كالاي لوكس قلمداد كنند تا به زعم خود از دسترس عوام دور بدارند.
اگر چه هدفهاي تقسيم كنندگان هنر عام پسند به اين سه مورد محدود نمي شود، اما نكته اي كه تقسيم كنندگان رند به آن توجه ندارند، نقطه مقابل عبارت «عام پسند» است؛ نقطه مقابل عام پسند چيست؟ اگر خاص پسند را بگذاريم، بايد تعريف دقيق و جامعي از «خواص» ارايه كنيم. اين تعريف آن قدر ناقص است كه نمي توان به آن تكيه كرد.
در كشور ما- كه نه روشنفكرش از مايه  هاي روشنفكري به طور كامل برخوردار است و نه عوامش بي بهره از معيارهاي روشنفكري_ نمي توان هنر عامه پسند را دقيقا به نحوي تعريف كرد كه گويا اثري عوامانه پديد آمده است.
از آن جا كه _ متاسفانه _ در جامعه ما به آثاري عامه پسند گفته مي شود كه اقبال عمومي پيدا مي كنند نه آثاري كه درون مايه هاي سست و بي  محتوا دارند، نمي توان چنين قاطعانه به تقسيم آثار هنري پرداخت. هنر _ به شرط هنربودن _ قابل تقسيم نيست؛ اگر چه قابل ارزيابي  كيفي است كه كار منتقدان است.
هنر را كسي نمي تواند مثل سيب لبنان يا پرتقال شهسوار در بسته بندي هاي درجه ۱ و ۲ و ۳ به مشتري عرضه و مشتريان را هم براساس كالاي مورد علاقه شان به رعيت و خرده بورژوا و سرمايه دار بزرگ طبقه بندي كند.
طبقه بندي هنر از تفكر طبقاتي كساني برمي خيزد كه نمي توانند - و نمي دانند يا نمي خواهند بدانند هنر را منطبق بر «خلاقيت» درك كنند.
اگر هنر را _ آنگونه كه هست- خلاقيت بدانيم و باور كنيم، درجه بندي آن و اطلاق واژه  عامه پسند يا... به آن را عملي در شأن هنر تلقي نمي كنيم. آثار هنري در همه جاي عالم و از هر نوعي، توانسته است مخاطب عام و خاص داشته باشد؛ گو اين كه درجات ارتباط با آثار هنري به عمق انديشه هاي مخاطب ارتباط داشته و دارد.
هنر، به دايره كشف بازمي گردد و شهود؛ در اين دايره غيرمحصور است كه حصارهاي خيالي مي شكند و رشته ها مي گسلد تا «خلق» صورت گيرد. و چه كسي است از «مخلوق» ايراد بگيرد يا آن را به پسند عوام و خواص نسبت دهد؟
هنر يا اثر هنري يا به دايره كشف و خلق وارد شده يا نشده است؛ در صورتي كه اثر و پديده، نام هنر به خود بگيرد، مجرد از آن است كه قابل تقسيم باشد. به همين دليل اين تقسيم بندي ها نه از نوع شناساكردن، بلكه از جنس تقسيم بندي پديدآورندگان و مخاطبان از هر دو طرف است. يعني نظير به نظير آن اتفاقي كه در تقسيمات اجتماعي صورت گرفته و مي گيرد. با اين تفاوت كه اين تقسيم بندي  ها آن قدر رندانه و زيركانه است كه كمتر كسي به دوپاره شدن آدمها در اين شكل اعتراض مي  كند. طرفه آن كه جماعت روشنفكر _ هر چه روشنفكرتر- در اين تقسيم بندي دخيل  تر و مصرترند.

مرور يك مرجع
داستانهاي عامه پسند
001983.jpg
الهام صادقي
صحبت از ادبيات عامه پسند يا اگر كلي تر بگوييم كتاب هاي عامه پسند، اگر چه در بساط ميزگردها و گزارش هايمان مغفول نمانده اما جز حرف هاي كلي و نظرهاي شخصي چيزي مكتوب پيرامون آن در بساط نداريم.به عبارت ديگر جدا از برخي پژوهش هاي ميداني يا كتابخانه اي پيرامون كتاب هاي عامه پسند، منبع مرجعي كه بحث هاي نظري و كاربردي را فراخور موضوع مطرح كرده باشد وجود ندارد. اما در ميان همان بحث ها و ميزگردها وقتي حرف از ادبيات و كتاب هاي عامه پسند به ميان مي آيد، مي شود گفت قريب به اتفاق نگاه ها و اشاره ها به داستان هاي عامه پسند متوجه مي شود؛ داستان هايي كه گاه بسيار خواندني اند و بسياري از ما به اصطلاح تحصيلكردگان اصلاً با آنها كتابخواني را شروع كرده ايم و حتي هنوز نيز آثار آن در نوشته هايمان مشهود است.داستان هاي عامه پسند در ميان اهل كتاب، حكايت غريبي دارد. شبيه آنچه سياستمداري درباره «شهريار» ماكياولي گفته بود كه شب با آن به رختخواب مي رويم و نهايتاً بالش نازمان مي شود و صبح تا باز هنگام خواب ضمن عمل به فرامين آن، دشنام و تقبيح است كه نثار كتاب مي كنيم. با اين اوصاف در اين ستون قصد ما تنها معرفي يك مرجع است و اين بار درباره داستان هاي عامه پسند و سخن گفتن پيرامون اين ژانر ادبي را بايد بگذاريم وقتي ديگر كه شما هم كتاب مرجعي را كه امروز معرفي مي شود ، بخوانيد.
سنت اينكه فصلنامه اي به عنوان منبعي مرجع تلقي شود، شايد در ميان ما كمي غريب باشد اما در نظام فرهنگ غربي اين مسئله بعيد كه نيست، بسيار قريب نيز هست.
يكي از اين فصلنامه ها كه گاه با موضوع يابي هوشمندانه خود و بصيرت مترجمان و هيأت تحريريه اش شماره هاي مرجعي را راجع به موضوعات مختلف پديد آورده، فصلنامه «ارغنون» است.
فصلنامه فلسفي، ادبي، فرهنگي ارغنون در شماره ۲۵ خود كه در پاييز ۱۳۸۳ منتشر شده با عنوان داستان هاي عامه پسند ۱۲ مقاله كه بيشتر از دوسوم آنها مقاله هايي عالي هستند را با محوريت داستان هاي عامه پسند ترجمه وتأليف كرده درمجموعه خود فراهم آورده است .
ارغنون كه به نوعي رسالت خود را ترجمه و احياناً تأليف مقالات پايه و اساسي درباره موضوعات برگزيده خود در يك مجموعه مي ديد، در اين شماره با مقالاتي از بودريار، اكو، مورتي، تالكين و استوري، مجموعه خوبي را در اختيار خواننده قرار مي دهد.
اين مجموعه غير از آشنايي دادن با برخي محورهاي مطروحه در بحث داستان هاي عامه پسند، با نگاه نقادانه و گاه توصيفي به آثار داستاني نويسندگاني چون آگاتاكريستي، چندلر، فلمينگ و... كوشيده تا فضايي را كه يكي از موضوعات مورد توجه و علاقه بسياري از مردم است و در همه نوع آن ( كتاب، كارتون، فيلم سينمايي، كميك استريپ و سريال تلويزيوني) همواره جذاب بوده را بازشناسي كند.
مقاله «داستان هاي عامه پسند» از جان استوري كه اولين مقاله مجموعه نيز هست با بحثي درباره نظرگاه هاي مختلف راجع به جايگاه ادبيات عامه پسند شروع مي شود و سپس به موضوع ايدئولوژي در متن و چگونگي تبيين آن از نگاه لويي آلتوسر و پي يرماشري مي پردازد. اين مقاله نسبتاً مفصل كه توسط مترجم توانا آقاي حسين پاينده از فصل سوم كتاب داستان(نوشته جان استوري چاپ ۲۰۰۳ دانشگاه ادينبورگ) ترجمه شده به نظريه دريافت جايگاه خواننده در فرآيند قرائت متن از ديد بعضي متفكران نيز مي پردازد. از ديگر موضوعات مطروحه در اين مقاله بررسي كار كرد فيلم ها و رمان هاي جميزباند بر حسب يك دوره بندي تاريخي و رويدادهاي سياسي و فرهنگي و پژوهش هاي فمينيستي درباره داستان هاي عامه پسند عاشقانه است. مقاله دوم با عنوان «درباره داستان پريان» نوشته جي. آر.آر تالكين و ترجمه مراد فرهادپور است. تالكين در اين مقاله كه بخش هايي از يك رساله طولاني است به (داستان پريان) به مثابه يك شكل يا نوع ادبي نگاه مي كند و تلاش دارد تمايز يا پيوند آن با اسطوره و ساير شكل هاي قصه را مشخص كند.
از غريب تا شگفت (تزوتان تودوروف، ترجمه انوشيروان گنجي پور)، يوتوپياها (اچ.جي.ولز، ترجمه ع. فخر ياسري) و درباره ريموند چندلر (فردريك جيمسن ترجمه مازيار اسلامي) از ديگر مقالات شماره ۲۵ ارغنون هستند.دو مقاله ديگر ساختارهاي روايي در فلمينگ از نشانه شناس و رمان نويس بلندآوازه، امبرتواكواست كه حامد يوسفي آن را ترجمه كرده. يان فلمينگ كه خالق شخصيت جيمزباند است در اين مقاله در زير ذره بين اكو قرار گرفته و ساختارهاي روايي داستان هايش برحسب نشانه هاي آنها كاويده شده است.
مقاله ديالكتيك ترس نيز (نوشته فرانكو مورتي و ترجمه جواد گنجي) با عناوين فرعي دراكولا، بازگشت امر سركوب شده و استراتژي وحشت كه ترجمه مقاله خواننده هراسناك چاپ ۲۰۰۰ را تلج است به دنبال تحليلي ماركسيستي _ روانكاوانه از رمان دراكولا است.
از شخصيت هاي برجسته جهاني كه مقاله اي از او در اين فصلنامه ترجمه شده ژان بودريار- فيلسوف پست مدرن فرانسوي- است كه وانموده ها و داستان علمي_ تخيلي ترجمه علي ملائكه از اوست.
داستان علمي _ تخيلي چيست؟ از آدم رابرتز ترجمه آيدا مهري و سيروس اميري كه به چيستي داستان هاي علمي- تخيلي مي پردازد و از مفصل ترين مقالات مجموعه نيز هست و محافظه كاري آگاتا كريستي (از آليس لايت ترجمه جامعه شناس بزرگ كشورمان دكتر يوسف اباذري)، نيز از بهترين مقالات مجموعه اند.
اما تنها مقاله تأليفي اين فصلنامه با عنوان «مسيحاي شر و تناول شيطاني» از محمدرضايي راد تفسيري اسطوره شناختي بر رمان دراكولاست. در اين مقاله تلاش شده چگونگي تحول يك شخصيت تاريخي به اسطوره شر مورد تحقيق قرار گيرد و دلايل رواج داستان هاي خون آشام بازكاوي شود. آقاي رضايي راد در مسير همين بازي وي و تفسير اسطوره شناختي خود به بن مايه اسطوره اي تناول و قرباني در آيين هاي آفرينشي ماقبل مسيحي باز مي گردد.

كتاب
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
علم
فرهنگ
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  علم  |  فرهنگ   |  كتاب  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |