پنجشنبه ۱۱ اسفند ۱۳۸۴
درباب ضرورت تبليغ دين با ابزارهاي مدرن
منبرهاي ديجيتال
001932.jpg
رضا بابايي
نوشتار حاضر، ديداري تازه با نسل جديدي از بلندگوهاي مدرن است كه پس از توضيحاتي كوتاه درباره نفوذ و گستر ه اينترنت، به يكي از امكانات بديع و شگفت آن مي پردازد كه«وبلاگ»نام گرفته و اكنون شهرت عالم گيري يافته است. امكانات بي حد و اندازه اين پديده پُرتوان و جذّاب، همگان را وامي دارد كه براي ابلاغ مرام يا اظهار آرمان هاي شخصي يا ملّي يا الهي خود، بدان روي كنند، و از قابليت ها و خدمات رايگان آن سود برند. نيز پاره اي از برتري ها، امكانات، كارايي ها و امتيازهاي آن را مي شمارد و آن گاه با ديگر رسانه هاي مرسوم ـ به ويژه نشريات كاغذين ـ مقايسه مي گردد. سپس اين نكته را يادآور مي شود كه آيا توجيهي براي غفلت نويسندگان دين گرا، از اين محيط پر جنب و جوش و فعال و بي مهري بدان وجود دارد. وبلاگ نويسي، اين توانايي را دارد كه نوع جديد و مدرن تري از تبليغ ديني را پذيرايي كند: تبليغ ديجيتالي.
***
از غارنوشت  تا تارنوشت
اين صفحه هاي ديجيتالي كه نَسَب به ديواره هاي غار مي رسانند، ميزباني به دست و دل بازي شبكه جهاني اينترنت دارند كه در هر خانه اي، گوشه اي و حتي گاه اتاقي را در اختيار خود گرفته است. چنين است كه مي توان گفت مسير اطلاع رساني و تاريخ فرهنگ نگاري و انديشه گزاري انسان كه با «غارنوشت» آغاز شده بود، اكنون به « تارنوشت»، بار انداخته است. شهروندان جهان، به  اختيارِ توأم با ناگزيري، ذهن و روح خود را چنان تسليم اين فضاهاي مجازين و كاوش گري  هاي آن كرده  اند كه گويي باغچه اي كوچك در حياطي خلوت و سنتي، زير پاي مرغان گرسنه خانگي قرار گرفته  است.حجم عظيمي از اين سرزمين عجايب را وبلاگ  ها يا وبلاگ شهر تشكيل مي دهد.
ايران نت
بيش از يك  دهه از ورود اينترنت به ايران مي گذرد. در اين مدّتِ نه چندان طولاني، همه ايرانيان هم داستان با همه مردم جهان اين معجزه بشري را، آغوش استقبال گشوده اند و آن را توانمندترين فناوري انسان معاصر در عرصه هاي اطلاع رساني، آموزش، تحقيق، تبليغ انديشه، تبليغات تجاري، اخبار، سياست، اعتراض، تجارت، جشن، همايش، آمار، جنگ  رواني، رايزني، طنز، بازي و تفريح، مكاتبات، مخابرات، ارتباطات شخصي، دوست يابي، ازدواج، گفتگو، تخليه هاي رواني، دانلود نرم افزار، اينترنت، وبلاگ، كامپيوتر (بله، خودِ اينترنت و وبلاگ و كامپيوتر از اصلي ترين موضوعات نشريات اينترنتي است) و... يافته اند.
اينترنت در ايران مانند بسياري ديگر از رسانه ها چندان جايگاه و مرتبه واقعي خود را نيافته است. به دليل حساسيت هاي اخلاقي و سياسي، بسياري از سرزمين هاي آن ممنوع الورودند و براي شمار فراواني از كاربران، هنوز بيش از وسيله اي براي سرگرمي و گذران وقت نيست.
وبلاگ و وبلاگ نويسي در ايران
وبلاگ مكان و فضايي در شبكه جهاني اينترنت است كه معمولا مبدأيي شخصي و غير تجاري دارد. تفاوت عمده آن با سايت يا وب سايت، در رايگان بودن آن و بهره گيري بي مزد و منت از سِروِرهاي عمومي است. وبلاگ ها نيز برخلاف اكثر سايت ها در فاصله هاي زماني كوتاه (گاه هر يك ساعت و حتي كمتر از آن) به  روز مي شوند و گستره عظيمي از موضوعات را پوشش مي دهند. امكان انتشار انديشه ها و عقايد تا به امروز تنها براي بخش خاصي از جامعه، همچون نويسندگان، انديشه مندان، دولت مردان و اديبان فراهم بوده است؛ اما وبلاگ اين امكان را براي اقشار مختلف، اعم از زن و مرد، و پير و جوان ايجاد كرده است اين صفحه هاي شيشه اي كه همه گونه فاصله هاي زماني و مكاني را ميان نويسنده و خواننده برداشته است و نوشتن در آنها همزمان است با خواندن آن براي هر كس كه در هر جاي دنيا آن لاين باشد، روزنامه ها يا مجلات شخصي انسان هاي بي شماري است كه نويسنده، سردبير، ويراستار، ناشر، موزّع، حروف چين، صفحه آرا و طراح آنها يك نفر است؛ يعني نويسنده، سردبير مجله خويش است و نيز ناشر و ويراستار آن و...
اين نيز گفتني است كه نبايد نقش اين ابررسانه هاي مدرن را در همه كشورها يكسان دانست. در مناطقي از جهان كه روزنامه ها و رسانه هاي مشابه آن، بار و كاركرد احزاب را نيز به دوش مي كشند و گاه به آموزشكده هاي سيار نيز تبديل ماهيت و تغيير شغل مي دهند، وبلاگ ها حضور و ظهوري قوي تري دارند و نقش آفريني آنها را به عيان مي توان ديد(۱).
امتياز ديگر وبلاگ، استقلال آن است. از آن جا كه وبلاگ ها هزينه اي جز تلفن و اينترنت، بر نويسندگان خود تحميل نمي كنند، قادر به حفظ استقلال مالي و فكري خود هستند. نيك مي دانيم كه استقلال و خودمختاري، آرزوي همه صاحبان قلم و انديشه است. آنچه بيش از همه اين آرزو را براي جمع كثيري از اهالي قلم دور از دسترس كرده است، وابستگي هاي مالي آنان و يا اكثر رسانه ها به مراكز قدرت و سرمايه است. ايستادن روي پاهاي خود، وبلاگ نويسان را امكان داده است كه بتوانند درباره آنچه مي خواهند و مي پسندند، قلم زنند. بايد پذيرفت كه اين سكه روي ديگري نيز دارد؛ زيرا پاسخگو نبودن به هيچ مرجع رسمي و غير رسمي، بسياري از وبلاگ ها را به خانه هاي فساد و دريدگي هاي چندش آور بدل كرده است. اين تفاوت عمده كه حساب وبلاگ  را از همه رسانه هاي سنتي جدا مي كند، منشأ كاركردي ديگر نيز براي آن مي شود. وقتي نويسندگان چنين محيط هايي، خود را رها و آزاد از هرگونه قيد و بندي مي بينند، هر آنچه را كه در دل و انديشه دارند، بي هيچ گونه ملاحظه اي مي نويسند و همين بي ملاحظگي و بي پروايي و رهاشدگي مطلق، وبلاگ ها را به محلي براي ديدار با پنهاني ترين لايه هاي اجتماع تبديل مي كند. بدين رو است كه برخي هوشمندانه وبلاگ ها را «دماسنج اجتماع» ناميده اند؛ يعني جايي كه مي توان دريافت كه جوانان و طبقه متوسط شهري جامعه چگونه مي انديشند، خواسته هاي آنان چيست و چه آمال و آرزوهايي را در سر مي پرورانند. به همين دليل بر همه صاحبان انديشه و مرام و مقام است كه براي آگاهي از موقعيت مرام و انديشه خود نزد مردمي كه خويشتن را مجبور به هيچ گونه سانسور و رياكاري نمي بينند، ساعاتي از اوقات روز و شب خود را به وبگردي اختصاص دهند تا مخاطبان ساكت و آرام خود را در مدارس، مساجد، بازار، دانشگاه و يا هر جاي ديگر جامعه بهتر بشناسند.
توش و توان وبلاگ ها
در مجموع مي توان برتري ها و مميزات وبلاگ را در شاخص هاي زير خلاصه كرد اين موارد فقط برخي از شاخصه ها است:
۱. آزادي عمل و قلم. نويسندگان وبلاگ ها آزادند كه هر چه مي خواهند و هر قدر كه مي توانند و هرگونه كه خود مي پسندند، بنويسند. اين مقدار آزادي و بي قيدي، زيان هاي بسياري نيز به  بار آورده است؛ اما از آن جا كه تعداد خواننده و شمار مراجعان به هر وبلاگ، در سرنوشت اينترنتي آن سخت مؤثر است، وبلاگ نويسان مي كوشند به سمت رعايت اصول و مراعات اخلاق عمومي و رعايت ضوابط علمي و دامن زدن به جذّابيت هاي موجّه تر پيش روند، تا بتوانند به حيات مجازي خود در اين فضاهاي به  شدت رقابتي ادامه دهند. در حقيقت، وبلاگ نويسي مجبور و محكوم به پيروي از هنجارهاي ملّي و بلكه فراملّي است؛ زيرا در غير اين صورت، بدون هيچ گونه عامل فيزيكي و خارجي از حجم حضور خود خواهد كاست و چاره اي جز گوشه نشيني نخواهد داشت.
يك معناي ديگر آزادي در وبلاگ، آزادي در موضوع است. بسياري از موضوعاتي كه گروهي از اهل قلم، مايل به قلم زدن درباره آنها هستند، عاري از هرگونه همخواني و همسويي با موضوعاتي است كه مطبوعات رسمي كشورها براي خود برگزيده اند. اگر دانشجويي جوان يا طلبه اي پرشور، قصد كند تجربيات دوران تحصيل خود را با همه جزييات و نكات ريز و درشتش، اكنون ـ نه پس از سپري شدن دوره آنها ـ بنويسد، آيا رسانه هاي موجود كشور قادر به پوشش دادن به نوشته هاي او و ديگر هم قطاران او هست؟
۲.«لينك»ها : ميان بُرهايي است كه مراجعان را براي سفر به هر نقطه ديگر در اينترنت و وبلاگستان ايصال الي المطلوب مي كنند. هر وبلاگ مي تواند ترمينالي باشد براي مسافرت وبگرد به سايت ها، وبلاگ ها و ديگر مناطق اينترنت. لينك ها، آدرس هايي هستند كه كليك بر روي آنها، ما را به فضاها و سرزمين هاي ديگري در جهان پهناور اينترنت مي برد. بدين رو، هر وبلاگ، دريچه اي است براي ورود به ده ها يا صدها فضاي ديگر كه با وبلاگ ميزبان هم خواني دارند.
۳. چندرسانگي. يك نشريه يا كتاب يا روزنامه سنتي، تنها قادر است از طريق يكي از حواس ما با ما ارتباط برقرار كند؛ اما در وبلاگ ها مي توانيم هم زمان با خواندن، گوش و چشم خود را نيز به كار گيريم. بدين رو وبلاگ ها رسانه هاي شنيداري ـ ديداري ـ نوشتاري ـ گفتاري اند!
۴. نظردهي(كامِنْت). هر خواننده مي تواند نظر خود را ـ اعم از موافقت، مخالفت يا پيشنهاد ـ در زير هر نوشته وبلاگي بنويسد و به سمع و نظر نويسنده و خوانندگانِ پس از خود برساند. بدين ترتيب نويسنده نيز در مدتي كوتاه از بازتاب و بازخورد نوشته خود آگاه مي شود. اين امكان بسيار مؤثر و مفيد، در هيچ رسانه ديگري نيست. اينكه نويسنده بداند خواننده او درباره نوشته اش چه ديدگاه و يا واكنشي دارد، در تكميل مقاله و اصلاح انديشه او تأثير شگرفي دارد. نويسندگان ديني، بيش از ديگران به اين ظرفيت بي مانند وبلاگ احتياج دارند؛ زيرا خوانندگان آثار ايشان در بيان آرا و انظار خويش، بيش از ديگران، مبتلا به خودسانسوري يا ملاحظه كاري و متأسفانه گاه رياكاري هستند. فتأمَّل! كامنت ها دليل و توجيهي براي اين گونه ملاحظات و شرم هاي مذموم نمي گذارد. مگر نه آن است كه گفته اند: لاحياءَ في الدين و قُرِنَ الحياءُ بِالحِرْمان.
۵. گفتمان فعال و رودررو. شايد بتوان گفت مهم ترين سود علمي وبلاگ ها ناظر بودن بر يكديگر است. خواننده وبلاگ مي تواند پس از مطالعه يك مقاله مهم در يك وبلاگ، ده ها نقد و بررسي آن را در ديگر وبلاگ ها پي گيرد. هرگاه مقاله يا خبر يا نكته درخوري در يكي از وبلاگ ها ظاهر مي شود، به سرعت ـ گاهي به فاصله يك ساعت ـ نوشته هايي ناظر بر آن در وبلاگ هاي مختلف قابل دستيابي است. نقد يك مقاله در نشريات سنتي گاه چنان با تأخير صورت مي گيرد كه ديگر فايده اي بر آن مترتب نيست. به همين دليل است كه وبلاگ نويسان به  رغم آنكه از هرگونه نظارت و كنترل بيروني فارغ اند، مي كوشند سنجيده تر سخن گويند؛ زيرا به  تجربه دريافته اند كه نوشته هاي سست و بي بنيان در اينترنت دو گونه واكنش را برمي انگيزد: سكوت تلخ و تمسخر. نويسندگان دوست مي دارند كه نقد شوند؛ اما اگر چنان ننويسند كه ارزش نقد را داشته باشد، به ديوار سكوت برمي خورند و يا استهزاي تني چند را بايد تاب آورند.
001941.jpg
مروّجان مرام هاي گوناگون و مبلغان انديشه هاي مختلف، اكنون با همه توش و توان اينترنتي خود وارد اين ميدان شده اند؛ جولان  گاهي كه فرار از آن، كار را نه  بسامان كه زار خواهد كرد. آيا تعاملِ كاغذي و مواجهه سنتي با چنين ابزار پُرتواني كه خود را به آخرين دست يافت هاي تكنولوژي فوق مدرن مسلح كرده است، بردن تيغِ چوبين در كارزاري سخت و آهنين نيست؟
تبليغ دين در جهان مجازي
گشت وگذار در اين شهر شيشه اي كه مردم بومي آن، مستأجران توريست هاي خود هستند، ما را با رهگذراني آشنا مي كند كه سخن به زباني ديگر مي گويند و جز متاع بديع نمي جويند. بر دانش آموختگان ديني است كه بدانند و از ياد نبرند كه محيط وب، مخالف و ناهمسو با دانسته هاي ايشان است. حضور مؤثر در فضاهاي مخالف كه نوشته ها و گفته هاي هم دلانه در آن كمتر مي توان يافت، نياز به هوشمندي و فراست ويژه اي دارد. فراست و هوشمندي نويسنده دين ورز، او را به پرهيز از تعجيل در نتيجه گيري و اهتمام بيشتر به آوردن استدلال هاي رنگارنگ و پي در پي مي كند. در وبلاگستان، نوشتنْ «وسيله» نيست كه تنها به كار پيام رساني و مخابره انديشه هاي نويسنده آيد؛ نوشتن، در وبلاگ ها معاني ديگري نيز يافته اند: بودن، زندگي كردن، نفس كشيدن، تبديل تكّه هاي وجود به كلمات، معاشقه با واژه، زمزمه  در گوش دوستان نديده، سر به هر جاي كشيدن و از هر دري سخن گفتن، گشودن عقده هايي كه عمر ما را گره آلود كرده اند، و گستردن مرزهاي وجود خود تا هر جايي كه قلمرو نور است و موج و بينايي.
نويسنده، آن نيست كه مي تواند بنويسد؛ آن است كه نمي تواند كه ننويسد؛ همچون شهرزاد قصه گو كه هر شب قصه مي گفت تا شمشير مرگ از نيام خليفه بيرون نيايد، و ميان او و بودن فاصله نيندازد. داستان هاي او براي شنيدنِ خليفه نبود؛ براي بودن و ماندن خود بود.نويسندگاني كه به چنين حس و حالي نرسيده اند، بهتر آن است كه هرگز ننويسند، و اگر نوشتند، بدانند ناقص الخلقه اي را بر زمين گذاشته اند كه ميان زادن و مردن او، فاصله اي نيست.
مروّجان مرام هاي گوناگون و مبلغان انديشه هاي مختلف، اكنون با همه توش و توان اينترنتي خود وارد اين ميدان شده اند؛ جولان  گاهي كه فرار از آن، كار را نه بسامان كه زار خواهد كرد. آيا تعاملِ كاغذي و مواجهه سنتي با چنين ابزار پُرتواني كه خود را به آخرين دست يافت هاي تكنولوژي فوق مدرن مسلح كرده است، بردن تيغِ چوبين در كارزاري سخت و آهنين نيست؟
سوگمندانه بايد اقرار كرد كه كمترين سهم از اين جهان بزرگ، نصيب نويسندگان و انديشوراني است كه درد دين دارند و سوداي دين گستري. غفلت و قهر خواسته يا ناخواسته از اين گونه عطاياي مدرنيته، واماندن از قافله اي است كه شتابان در حال گذار است و از آن جز خاكستري بر جاي نمي ماند: «از كاروان چه ماند جز آتشي به منزل». به گمان نگارنده، نويسندگان مذهبي بايد هر چه زودتر اين گنج شايان را كه در ويرانه هاي اينترنت، خاك عصيان مي خورد، مُهر گشايند و درون آن را سخت بكاوند. اگر مخالفت با «بلندگو» در زمان اختراع و آغاز رواج آن در ايران، هر لحظه يك ماه ما را عقب مي انداخت، بيگانگي و ناآشنايي با ابزارهاي جديد اطلاع رساني، هر دم به منزله سال ها توقف است و سكون و ركود و حسرت. ديري نيست كه شماري از نويسندگان ديني و طلاب جوان حوزه ها اين عرصه را بازشناخته  و خود را به امواج بي امان آن سپرده اند، و كجا دانند حال ايشان را سبكباران ساحل ها. با اين همه تا تبديل وبلاگ نويسي به فرهنگ و يك هنجار حوزوي، راه دور و درازي در پيش است. براي كوتاه كردن اين راه سنگلاخي، بايد دائم به خود نهيب زد و پرسيد: در كجاي شريعت مقدس اسلام و در كدام سخن معصوم (ع) از تبليغ دين مبين با ابزارهايي كه سنت را پشت سر گذاشته اند، نهي شده است؟ چگونه است كه ما براي چاپ يك كتاب در شمارگان دو يا سه هزار، خود را به آب و آتش مي زنيم، و گاه از صرف گزاف ترين هزينه ها نيز بيمي به خود راه نمي دهيم، اما قدمِ همتمان در آستانه ورود به چنين محيط هاي بكر و آماده اي مي لرزد؟ كدام حجت و بيّنه اي، مديران را از تهيه امكانات اوليه، آموزش و تشويق طلاب براي آشنايي با دنياي جديد ارتباطات منع كرده است؟ آيا امكان يافتن هزاران مخاطب و خواننده وبگرد، اهميتي كمتر از چند صد خواننده كتاب و روزنامه و مجله دارد؟ آيا نبايد هراسيد از روزي كه وقتي چشم مي گشاييم و جايگاه خود را در جهان كنوني مي بينيم، همان دم دريغ خوريم و به ياد آريم كه مي توانستيم كجا باشيم كه اكنون نيستيم؟
سخن آخر
وبلاگ ها به لحاظ موضوع، تنوع حيرت آوري دارند. رهگذران و وبگردان درباره هيچ موضوعي نيست كه نتوانند در وبلاگ ها و سايت هاي اينترنتي مقالات فراواني بيابند: از شير مرغ تا جان آدمي زاد. اما در اين بازار مكاره، بيشترين خوانندگان و خواهندگان نصيب وب نويساني است كه دست كم اصول دهگانه زير را پايبند باشند:۱.گُزيده گويي؛۲. نغزگويي؛۳. سادگي؛۴. نكته سنجي؛۵. هم زيستي مسالمت آميز با ديگر شهروندان اينترنت؛۶. آمادگي ذهني و قلمي براي حضور در محيطي آكنده از چالشگرانِ ناهمدل، اما زيرك و ترزبان؛۷. مهارت هاي قلمي؛۸ . تنوع مطالعاتي؛۹. آشنايي با محيط هاي گوناگون اجتماعي؛۱۰. توانايي در آغشتن قلم به طنز و مطايبه.
چنان چه وبلاگ هاي دين گرا نيز بخواهند در اين جهان بزرگ و مجازي، جايگاه درخوري را به اشغال خود درآورند، ناگزير از رعايت اصل هاي پيش گفته اند؛ يعني بايد قلم خود را چنان نرم و روان بچرخانند كه گويي آب در كام تشنگان مي ريزند. از هرگونه اغلاق و درشت گويي و ژست هاي عالمانه سخت بپرهيزند، و نوشته آنان خالي از كشفي كوچك و نغزگويي نباشد. نغز گويند و لُغَز نفروشند و زبان به كليشه گويي نگشايند و گارد نگيرند و نيك بدانند كه مخاطب آنان پس از مطالعه وبلاگ ايشان به ده ها نوشته و وبلاگ ديگر نيز سر مي كشد. چنين تصوري، وبلاگ نويس را به كوتاه نويسي و گيرايي و نكته سنجي هاي هوشمندانه فرامي خواند. از ياد نبايد برد كه حوصله وبگردان بسي كمتر از همت كتاب خوانانِ حرفه اي است، و تنوع گرايي بر اغلب آنان غالب.
محتواي اكثر وبلاگ هاي دين گرا و اسلامي در ايران، انشاي شاعرانه و دكلمه هاي احساسي با نثرهاي فانتزي ـ و البته گاه بسيار ناشيانه و ساده انگارانه ـ همرا با بزرگداشت مراسم ديني و يادكرد بزرگان ديني يا ملّي است؛ يعني بيشتر مشغول اسلام سرايي اند تا اسلام شناسي. هر وبلاگ نويسي براي گسترش حوزه قلمي خود در اين آشفته بازار كه هر روز صدها حجره جديد و نوبنياد در آن باب مي شود، بايد به ملازمات و ملائمات وبلاگ تن دهد و هوشيارانه به ماهيت غير تجاري و كاملا جوانانه اين گونه محيط ها گردن نهد. نيز بداند كه وبلاگ ها عرصه هاي به شدت رقابتي اند، و بر خلاف نشريات داخلي كه همه چيز در آنها كنترل شده و تحت نظارت است، در آن جا هيچ عاملي جز جذابيت هاي قلمي، ذوقي و سمعي ـ  بصري، خريدار ندارد. بدين رو جايي براي حرف هاي كليشه اي و دعوي هاي شعارگونه و اُشتلم هاي آمرانه و پرگويي هاي تعصب آميز نيست. به ديگر سخن، تبديل وبلاگ به منبرهاي ديجيتال بايد بسيار هوشمندانه و با بهره گيري از امكانات و ناظر به طبيعت رسانه هاي اين چنيني باشد؛ وگرنه مقرون به صواب و سزاوار ثواب نخواهد بود.
ديگر آنكه وبگردان گونه اي از مخاطبانند كه تا با آنان زندگي مجازي خود را آغاز نكنيم، قادر به تأثيرگذاري بر آنان نيستيم. به سخن ديگر، آنكه به قصد تبليغ مرام و باورهاي خود يا انتقال احساسات دروني خويش به ميان وبلاگ ها مي آيد، تنها در صورتي توفيق را نصيب خواهد برد كه به اين قصد و غرض اكتفا نكند؛ يعني بيشتر براي همزيستيِ هم دلانه و همراهي مهربانانه، به وبلاگستان حضور دوستانه رسانده باشد و براي تأثيرگذاري هرگز نبايد عجله كند. آنكه مي آيد تا فقط حرف خود را زده باشد و ديگر هيچ، پارازيت وار از محل توجّهاتِ جدّي و حرمت آميز دور خواهد ماند. مبلغ وبلاگ نويس يا وبلاگ نويسِ آرمان گرا، تا مدت ها به مسالمت در ميان وبلاگ نويسان زندگي نكرده باشد و حسن ظن همگان را برنيانگيخته باشد، حضوري محسوس و مؤثّر نخواهد داشت.
آنچه گفته آمد
به  چندين جهت منطقي و دليل عرفي، انديشه گران را گريز و گزيري از ورود به دنياي پر هياهوي وبلاگ ها نيست:
۱. امكان ارتباط پويا، متقابل و دوسويه با مخاطبي كه نمي شناسيم؛ آنان كه دستي در مقوله تبليغ و اطلاع رساني مدرن دارند، نيك مي دانند كه هر قدر بتوان ارتباط سريع تر و زنده تري با ديگران برقرار كرد، موفقيت هاي بيشتري را مي توان نصيب برد. اكنون نبايد تبليغ كيش و ترويج آرمان را با سخنراني و مقاله پردازي يكسان انگاشت. تبليغ ديني، فرايندي بسيار پيچيده و حساس و آسيب پذير است كه بدون توفيق در برقراري ارتباط زنده و نزديك با مخاطب، كارامد و كامياب نخواهد بود.
۲. مبلغان هماره بايد آشنايي خود را با خواسته ها، دل مشغولي ها و حساسيت  هاي فكري ـ روحي مخاطبان خود، افزايش دهند. از آن جا كه نويسنده و خواننده وبلاگ مي توانند هويت خود را ناشناخته نگه دارند، اين امكان فراهم مي شود كه هر دو، به دور از تعارفات معمول و محافظه كاري هاي زيان بار سخن بگويند. اين گونه بي ملاحظگي هاي مثبت، مبلغ را سريع تر و كارامدتر از روش هاي معمول، به گرانيگاه ها مي رساند و در وقت و توان او صرفه جويي مي كند. وبلاگ نويسي كه درد دين دارد و متكي به انديشه خود است، جز به زخم ها نمي انديشد و گرديدن گرد گره هاي كور ، شغل اوست.
۳.وبلاگ به دلايل بسياري ،كه برخي رابازگفتيم،شگفتي جهانيان را نيز برانگيخته است. اين جايگاه و گستره حيرت انگيز، نويسندگاني را كه دغدغه دين گستري دارند، سالياني است كه به خود مي خواند. اين است و جز اين نيست كه بي اعتنايي و بي مبالاتي در برابر جهان فراخ و جنجالي وبلاگ ها، ميدان بزرگي را براي تاخت و تازهاي هوشمندانه و امروزين، از دست مبلغان و مروجان هر كيش و مرامي مي گيرد و آنان را به خلوت هاي سرد و تاريك فراموشي تبعيد مي كند.
۴. ناگفته نماند كه اينترنت و همه فرزندان آن، مانند وبلاگ، ماهيت ابزاري دارند و همچون ديگر ابزارهاي بشري، كاركردي جز افزايش سرعت و توسعه و كارامدي ندارند. بنابراين نمي توان هماره شكست يا توفيق خود را به گردن آن بگذاريم؛ زيرا «ابزار» همان گونه كه از ماهيت و طبيعت آن برمي آيد، در مرتبه دوم اهميت و كارايي است. پيش از آن، بايد در اصلاح انديشه و روش هاي ذهني خود بكوشيم. ابزار، هر چه قوي تر و كارامدتر باشد، فقط در برآوردن آنچه از او خواسته مي شود، موفق تر است. همين. ذهنِ مشوش و ناهمگون با نيازهاي واقعي انسان معاصر، با ورود به محيط هاي اكتيوي همچون اينترنت، تشويش و ناهمگوني خود را بيشتر آشكار مي كند. بدين رو نبايد درمان همه دردهاي خود را در تبديل ابزارهاي سنتي به ارتباطات مدرن جستجو كنيم. پيش از آن بايد انديشه خود را بازسازيم وكاستي هاي آن را بشناسيم و ناراستي هايش را اصلاح كنيم.
۵. در اين نوشتار عيبِ مي را نگفته، هنرش را گفتيم. جا دارد كه در تحقيق و نوشته اي ديگر، به زيان ها و آسيب هاي وبلاگ كه برخي اجتناب پذير و برخي ناگزير است، نيز پرداخت.
اكنون همين قدر مي افزاييم كه اين رسانه غول آسا كه از چراغ جادوي اينترنت سربرآورده است، آسيب هاي فراواني نيز به زبان ، فرهنگ و هنجارهاي انساني زده است. گسيختگي افسار نثر، انتحال (سرقت علمي)، ارضاي شهوت شهرت طلبي برخي و هنجارشكني هاي بي حد و مرز، از آن جمله است. خوانندگان و وبگردان، نيك مي دانند كه در ميان هزاران وبلاگ ، كمتر مي توان قلم ها و انديشه هايي را جست كه برخوردار از سلامت و صلابت باشند. البته در جنب آن همه آلودگي هاي قلمي و تصويري، محيط هاي بسياري را نيز مي توان يافت كه از زبان گويا و انديشه پويا برخوردارند و اين دنياي مجازي و موازي را لذت بخش مي كنند. اما مقايسه و ارزيابي وبلاگ هاي خواندني با وب نوشت هاي هرز، شعله هاي اميد را از سركشي بازمي دارد. گويا خوانندگاني هم كه رايانه خود را به قصد وبگردي روشن مي كنند، بيشتر رونق افزاي هرزنويسان و هنجارشكنان اند. بنابر آمار غير رسمي _كه بيشتر حاصل تيزبيني هاي برخي آشنايان به چنين محيط هايي است_ تعداد بازديدكنندگان از وبلاگ ها و سايت هاي روشنفكرانه، در مجموع يك درصد كساني است كه وقت خود را صرف مطالب و جذابيت هاي جنسي مي كنند.
ناگفته نماند كه جهان شيشه اي اينترنت، همچنان كه مجازي است، موازي نيز هست. يعني اگرچه شهري است با قوانين و هنجارهاي خود، اما جدا از دنياي واقعي نيست. آلودگي هايي اين دنياي سبك سر، آيينه اي است محدّب كه بيرون از خود را در ابعادي بزرگ تر نشان مي دهد. با اين همه بايد انصاف داد كه اينترنتِ ايراني، اگرچه تمايلي به تسليم شدن در برابر قانون هاي رسمي را ندارد، اما از مراعات قوانين نانوشته و نامرئي نيز ناگريز است. وبلاگ نويسان نيك مي دانند كه حياتِ اينترنتي و اعتبارشان در اين شهرآشفته، به گردن نهادن در برابر مقرراتي است كه خاستگاه هاي انساني و عرفي دارند. اين مقررات اگرچه بر روي هيچ كاغذي نيامده است و اگر آمده، حكم سند براي دادگاه و قاضي را ندارد، اما گاه چندين برابر قوانين كاغذي، كارايي و هيبت دارند.
۶ . مديران ارشد حوزه هاي علميه و يا هر نهاد ديگري كه دين و كاركردهاي ديني را براي انسان معاصر، همچنان ضروري و بي بديل و رقيب مي دانند، بايد هر چه زودتر به سوي تشكيل مجالسي پيش روند كه در آنها منابر ديجيتال برپا است. منبر، نخستين و مؤثرترين رسانه اسلامي در همه ادوار تاريخي بوده است. اين رسانه ارجمند كه همچنان پويا و گويا است، هرگز جايگاه خود را در ميان متدينان و صاحب دلان از كف نخواهد داد؛ اما به تنهايي نيز قادر به كشيدن بار تبليغ ديني بر دوش خود نيست. اهتمامِ انحصارطلبانه به يك يا دو رسانه موجود، گرهي از كار فروبسته ما نمي گشايد، كه بر ناهمگوني ما با دنيايي كه در آن زندگي مي كنيم، مي افزايد. اگر روزي توانستيم همه مخاطبان بالقوه خويش را به استفاده از يك رسانه يا استقبال از يك نوع برنامه تبليغي قانع يا مجبور سازيم، بسندگي به يك روش تبليغي نيز موجه مي نمود؛ اما يك دست سازي مخاطبان هرگز در امكان نخواهد بود و حوزه هاي ديني هماره بايد خود را براي حضور در محيط هاي نو و بكر آماده كنند؛ زيرا غيبت از هر مسابقه اي، به معناي واگذاري آن به رقيبان است.
تجربه به ما آموخته است كه چنين فعاليت هايي در حوزه، بدون مقدمه چيني هاي رسمي و زمينه سازي هاي معنوي، امكان وقوع نخواهند يافت. هرچند دير يا زود دانش آموختگان حوزه، خود بدان سو خواهند رفت، اما حضورخود جوش، با همه امتيازهايي كه دارد، به كُندي صورت مي گيرد.
پي نوشت ها
۱.نمونه آشكارومثال زدني آن ،اعتراض وبلاگ نويسان ايراني به اطلس منتشرشده ازسوي «نشنال جئوگرافيكـ »بودكه نام «خليج فارس » رابه خليج عربي تحريف كرده بود.اين اعتراض مبتكرانه اثركردوموسسه مذكورواداربه تغيرموضع شد.
۲.ر.ك:محمدي ري شهري ،محمد،منتخب ميزان الحكمه،ص۱۵۹.روشن است كه مراد از حيا در اين گونه روايات ، نوع مذموم آن است. .

تازه هاي انديشه
001938.jpg
مي دانم كه هيچ نمي دانم
گفت وگوهايي در باب سياست، فيزيك و فلسفه / ترجمه: پرويز دستمالچي / ناشر: ققنوس / چاپ اول: ۱۳۸۴ / شمارگان: ۱۶۵۰ نسخه / بها: ۱۵۰۰ تومان
عنوان سقراط وار كتاب «مي دانم كه هيچ نمي دانم» به انگيزه چند گفت وگو و دو سخنراني از كارل رايموند پوپر، فيلسوف معاصر تحليلي انتخاب شده است. او كه يكي از سرسخت ترين ناقدان انديشه هاي تماميت خواهانه در حوزه فلسفه سياسي به شمار مي رود، آراي خود را در گستره خردگرايي انتقادي پرورانده است. كتاب حاضر كه حاوي چند گفت وگو با روزنامه دي ولت آلمان با پوپر است، شامل موضوع هايي چون: سياست، علم، فلسفه، روشنفكري، تكنولوژي و... است.
ازجمله ويژگي هاي اين كتاب، به گفت وگو نشستن با فيلسوفي است كه به صراحت در راه كشف حقيقت معروف است و كتاب با اين هدف تدوين يافته كه نگاهي گذرا و فشرده و البته قابل دسترس براي همگان به آراي پوپر در افق مسائل جديدتر داشته باشد. درواقع مسائلي كه در كتاب به بحث گذاشته از دو سنخ اند: دسته اي از مسائل كه پوپر كمابيش بدان ها در آثارش پرداخته و در اينجا با بيان روان تر و مثال هاي جديدي همراه شده اند و دسته اي ديگر كه گفت وگوكننده پوپر را وادار به موضع گيري در باب مهم ترين تحولات سياسي عصر مي كند. هرچند كه اعلام برخي از آنها از طرف وي از تازگي برخوردار نيستند. ازجمله، ويژگي هاي ديگر اين كتاب، عنوان هاي جالب و ژورناليستي است كه براي برخي از سرفصل ها برگزيده شده است: ما همچون نوازنده اي كه پيانو مي نوازد مغزمان را مي نوازيم، آلماني ها نبايد دست خيرخواهانشان را گاز بگيرند، روشنفكران متكبر و رشوه خوارند و...
درمجموع، كتاب حاضر را كه با دو سخنراني پوپر با عنوان «خود رهايي از دانش» و «اعتقاد به غرب چيست؟» پايان مي يابد، مي توان در حكم مقدمه اي براي فهم بهتر و ورود به آثار اين فيلسوف بزرگ تلقي كرد.
001935.jpg
سازوكارهاي جريان قدرت
قدرت،گفتمان وزبان(سازوكارهاي جريان قدرت درجمهوري اسلامي ايران)،نشرني،سيدعلي اصغرسلطاني،چاپ اول: ۲۷۲،۱۳۸۴ص.
***
كتاب ،به گفته مؤلف درمقدمه ،تحقيقي است ميان رشته اي كه اززبان شناسي به علوم اجتماعي سياسي مي رسد.مؤلف درتوضيح اين سازوكارتطبيقي به سه مفهوم قدرت،گفتمان وزبان اشاره مي كند.اوپرسش اصلي پژوهش خودرا «چگونگي جريان قدرت درمطبوعات» مي داند و براي پاسخ به اين سؤال،اين فرضيه راپيش مي كشدكه قدرت پنهان درگفتمان هاي سياسي ،ازراه فرايندهاي دوگانه «برجسته سازي» و «حاشيه راني» به طوركلي در اجتماع وبه خصوص درمطبوعات جريان مي يابد(صص۱۱۰- ۱۲۸).مهم ترين متغيرها ازميان متغيرهاي سه گانه دراين پژوهش ،مفهوم قدرت وزبان است.نگرشي كه براساس آن به اين دومفهوم پرداخته مي شود،پساساختارگرايي است .دراين جا مفهوم پساساختارگرايانه قدرت ،مبتني برانديشه هاي ميشل فوكواست .اين نگرش درتقابل كامل باايده قدرت برمبناي تقسيم اجتماع به دوقطب فرمان دار وفرمان برداراست .
مفهوم مهم ديگر «زبان» است.نگاه به زبان نيز دراين تحقيق ،نگاه پساساختارگرايانه است .درحوزه زبان شناسي ،پساساختارگرايي به معناي گذر از نگرش هاي دوگانه ساز سوسوري به درهم شكستن اين دوگانه سازي ها توسط دريداست.درسايه نگرش هاي پساساختارگرايانه به قدرت وزبان، نگاه به مطبوعات نيزشكل مي گيرد.به اين ترتيب هم مي توان به نهادهاي مطبوعاتي ،اراده وقدرت بخشيد و هم مي توان سوژه ها ونيروهاي انساني گرداننده نهادهاي مطبوعاتي وبه تبع آن خود اين نهادها را درسايه قدرت فوكويي معناكرد.
كتاب درقالب دوبخش وهفت فصل سازماندهي شده است.بخش اول شامل مباحث نظري است .بخش دوم كتاب تلاشي است براي بررسي تحولات سياسي اجتماعي ايران درقالب نظريه گفتمان.كانون توجه اين تحقيق بررسي منازعات معنايي اصلاح طلبان ومحافظه كاران ازسال ۱۳۷۶ تا۱۳۸۲وبازنمايي آن درمطبوعات است .
001944.jpg
تاريخ عرفان مسيحيت
عارفان مسيحي تاليف «اولين اندرهيل »  و ترجمه احمدرضا مويدي و حميد محموديان كتابي است كه لزوم خواندن آن در اين آشفته بازار تفرقه پراكني هاي جهاني براي دوركردن انسان هااز يكديگر بيش از هر زمان ديگري است.
اين كتاب توسط مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب به چاپ رسيده و در شمارگان ۳ هزارجلد عرضه شده است. پژوهش در اديان مختلف جهان، آشنايي با آموزه ها و انديشه ها و نوع نگرش آنان به خدا، انسان و جهان و به ويژه آگاهي از معنويتي كه ارائه مي كنند، راه گفت و گوي عادلانه و همدلي مومنانه را هموار مي سازد.
كتاب عارفان مسيحي اثر عرفان شناس برجسته معاصر خانم آندرهيل در پي آن است تا با بيان شرح حال عارفان مهم مسيحي گزارشي از تاريخ معنوي و عرفان مسيحي ارائه كند.
مقدمه مولف، درآمد، عرفان در رساله هاي پولس قديس، عرفان در قرون اوليه مسيحي، عرفان مسيحي در اوايل قرون وسطي، فرقه عرفاني فرانسيسيان، عرفان انگليسي قرون وسطي، عرفان آلمان و فلاندرز، كاترين لي نيايي و كاترين جنوآيي، عرفان در اسپانيا، عرفان فرانسوي در قرن هفدهم، چند عارف پروتستان و عارفان جديد فصول تشكيل دهنده اين كتاب هستند.
در بخشي از مقدمه مولف اين كتاب چنين آمده است: «هر كوشش واقعي براي عرضه گزارشي از عارفان مسيحي، در نهايت مستلزم بيان تاريخ دين شخصي- آن هم به فشرده ترين شكل ممكن _ و رابطه آن با حيات جمعي مسيحي است.بي ترديد براي چنين كاري كتا بهاي زياد، ساليان دراز و اطلاعاتي بسيار عميق در باب نفس انساني لازم است. در اين كتاب كوچك فقط مي توان به غنا و تنوع مطالبي اشاره كرد كه هر كس بخواهد تاريخ معنوي و عرفاني مسيحي را بيان نمايد، ناگزير از پرداختن به آنهاست...»

انديشه
اقتصاد
اجتماعي
علم
فرهنگ
كتاب
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  علم  |  فرهنگ   |  كتاب  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |