چهارشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۸۴ - سال سيزدهم - شماره ۳۹۴۶ - Mar 15, 2006
تهران كوچه به كوچه خط به خط
مردمي سازي رسانه
فقدان سازوكارهاي ارتباطي ساكنان تهران را به سوي گم شدن در توده شهر سوق مي دهد، اما وجود رسانه هاي محلي به رواج خرده فرهنگ جماعتي كمك و هويت يابي را در متن اين توده عظيم آسان مي كند
دكتر اصغر محكي - روزنامه نگار و مدرس دانشگاه
008583.jpg
حدوداً از هر ده نفر ايراني، يك نفر در كلانشهر تهران زندگي مي كند. زندگي شهري تهراني ها، زندگي همه مردم ايران و نه فقط زندگي خود تهراني ها را تحت تأثير قرار مي دهد. تهران فقط يك شهر نيست، يك منظومه شهري است، چون از به هم پيوستن مجموعه روستاها و شهرهاي كوچك كنار هم توسعه يافته است.
تهران، كلانشهر يا «شهر شهرها» است. تهران ماهيتي دارد كه معرف كشور ايران است، يعني مركز و پايتخت بودن. نفوذ و تأثير تهران، از جامعه ملي ايران هم فراتر مي رود و ابعاد بين المللي هم دارد. گسترش شهر تهران فقط ناشي از افزايش جمعيت ساكنان آن نبوده و نيست و مهاجرت شهرنشينان و روستانشينان ديگر كشور، بر افزايش جمعيت و وسعت تهران بيشتر مؤثر بوده است.
توسعه تهران، تأثير بسيار زيادي، نه تنها بر عادات و شيوه هاي رفتار، بلكه الگوهاي انديشه و احساس مردم هم داشته است. بعضاً براي تهران يك «فضيلت متمدنانه» قائلند كه ناشي از نگرش به اين شهر به عنوان «منبع پويايي» و «خلاقيت فرهنگي» است. در تهران فرصت هاي توسعه اقتصادي و فرهنگي بالاتر و انتظار ساكنانش اين است كه وسايل زندگي آسوده و رضايت بخش در آن مهياتر از ساير نقاط كشور باشد.
از طرف ديگر، آن روي سكه، براي خيلي ها، تهران تبديل به جهنمي سياه از دود و ازدحام گروه هايي از جماعت پرخاشگر و بي اعتماد است. به رغم تلاش هاي صورت گرفته هنوز شرايط زندگي مردم فقير در بخش هايي از اين شهر اسفبار است، ولي بدتر از آن اختلاف طبقاتي زياد در ميان محلات اين شهر است. اختلافي كه علاوه بر سطح اقتصادي،  ابعاد فرهنگي و اجتماعي هم دارد. تهران را در متن دو مفهوم مشخص مي شود: «توسعه شگفت انگيز» و «نابرابري هاي آشكار».
همين ويژگي هاي منحصر به فرد تهران در مقايسه با ساير نقاط كشور، ما را وا مي دارد كه رويكردي بوم شناختي براي تحليل آن را ضروري بدانيم. براي كلانشهرنشينان تهراني، الگوهاي مكان يابي و سكونت، براساس مقتضيات بوم شناختي خاصي صورت مي گيرد و اصل اساسي آن «سازگار» كردن خود با شرايط متغير در امر تأمين معاش است. معمولاً ما تصوير كلي شهر تهران را بصورت نقشه اي تقريباً پنج ضلعي و يك دست نشان مي دهيم، حال آن كه بايد نقشه تهران را منطقه اي و يا حتي محله اي ديد تا بتوان شناختي واقعي تر از آن به دست آورد. ارزش زمين و ماليات املاك و مستغلات در محله به محله تهران متفاوت است.
اقشار بسياري از تهراني ها در شرايطي دشوار در محلاتي شلوغ، ساختمان هايي كهنه و رو به زوال كه اجاره پاييني دارند، ساكن هستند. اما چشمان ما عادت كرده بود كه تصاوير و عكس هاي خيابان هاي نو سازي شده و ساختمان هاي شيك اداري و برج هاي بلند تهران را در رسانه ها ببينند.
به خاطر تجمع مؤسسات اداري و تجاري در نقاط نزديك به مركز شهر تهران، ساكنان مرفه تر به حواشي بالا دست شهر نقل مكان كرده اند و بر حسب نياز، توقع دسترسي آسان و سريع به قطب هاي تجاري ـ اداري شهر را دارند. عقب ماندگي در توسعه حمل و نقل عمومي، همراه با رشد شتابان صنعت خودروسازي در كشور، وجود توان مالي براي خريد خودرو توسط اين گروه از ساكنان تهران به علاوه اقشار وسيع متوسط الحال كه از طريق ليزينگ و وام و ساير تسهيلات به خودرو دست يافتند، معضل حمل و نقل و ترافيك را در تهران، مشكل عمومي ساخته است. مشكلي كه در ريتمي مداوم در ساعاتي خاص در مسيرهايي خاص شدت و دوام بيشتري دارد.
نواحي مختلف تهران، به يكديگر وابستگي متقابل دارند. اين امر تا حد زيادي ناشي از تخصصي شدن گروه هاي مختلف و نقش هاي شغلي آنان است و بر نحوه انطباق آنها با محيط شهري تأثير گذاشته است.
در اين ميان، بعضي از گروه هاي شغلي، اين ويژگي را دارند كه گروه هاي متعدد ديگري به آنها وابسته اند و در واقع گروه هاي شغلي خاصي در تهران، اهميت ويژه دارند و حتي نقش مسلط را ايفا مي كنند.
مشاغلي مانند بانك يا شركت هاي بيمه، خدمات ضروري زيادي را براي مردم فراهم مي كنند و در نتيجه توزيع مكاني استقرار آنها در سطح شهر و مناطق مختلف آن، بر آهنگ فعاليت ها و تحرك شهري تأثير مي گذارد و هم بر كيفيت زندگي ساكنان تهران و هم بر تناوب و تفاوت نرخ ها و قيمت ها و هم ساعات ازدحام. لذا ترتيب زماني زندگي روزانه مردم و نيز سلسله مراتب محلات در اين شهر، تحت تأثير نحوه استقرار و فعاليت مراكز شغلي و خدمات شهري قرار گرفته است. شايد اگر توسعه شهر تهران فرايندي طبيعي داشت، مختصات و مسائل آن شكل و صورتي ديگر مي يافت كه با شكل فعلي قطعاً متفاوت بود.
شهرنشيني در تهران به عنوان يك شيوه زندگي
شهرنشيني، شكلي از زندگي اجتماعي است. تأثيراتي كه زندگي در كلانشهر بر زندگي اجتماعي ساكنان آن مي گذارد بسيار زياد است. تهران براي اكثر افراد ساكن در آن هم سكونتگاه، هم كارگاه، هم مركز پويش و فعاليت مستمر روزمره، هم محل هويت جويي، هم معبر ارتباط گيري با ديگران و هم مدار زيست اقتصادي، سياسي وفرهنگي آنان است.
ميليون ها تهراني در فضاي مجاور هم زندگي مي كنند، بي آنكه يكديگر را بشناسند و اين تفات بنيادي اين كلانشهر با بيشتر شهرهاي كوچك و روستاهاي اين كشور است.
بيشتر تماس ها بين تهران نشينان، زودگذر، جزيي و در راستاي هدف هاي غيرشخصي است و لذا اين ارتباطات روزمره به خودي خود كمتر رضايتبخش هستند. برخوردها و گفت وگوهاي روزمره با كسبه، كارمندان ادارات، بليت فروش ها، رانندگان و ...، تماس هايي است گذرا كه خود به خود هدف نيستند، بلكه وسيله اي هستند براي هدف هاي ديگر.
تحرك زياد و تماس هاي زودگذر، باعث ضعيف شدن حلقه هاي پيوند بين مردم شهر مي شود و تا اندازه زيادي رقابت را جايگزين همكاري كرده است.
تراكم زندگي اجتماعي در شهر تهران، به تشكيل محلاتي منتهي شده كه هر كدام ويژگي هايي دارند و در برخي از آنها مي توان صفات اجتماعات كوچك را پيدا كرد. در محلات قديمي تر و نيز در نواحي مهاجرنشين، هنوز مي توان شاهد انواع ارتباطات سنتي بين خانواده ها بود. در واقع زيبايي كار در همين جاست كه در تراكم كلان بيگانگي ها، محلات معبري مي شوند تا مردم خلأ عاطفي ناشي از گسست پيوندها و ارتباطات زودگذر را از طريق عمق بخشيدن به تماس هاي شخصي و ارتباط گيري بيشتر با مختصات فيزيكي و غيرفيزيكي محله، جبران و پركنند و فارغ از الگوي وسيع بيگانه پروري شهر، لذت تعامل با هم محله اي را بچشند و با مسجد و ميدان و خشت هاي كهنه ديوارهاي قديمي محله، سيدپير دستفروش كنار كوچه، حاج صفر لبنياتي، جواد آقاي نانوا و سوپر آقاي حسيني انس و الفت بگيرند.
چنين روابطي، هرچند محدود و معدود، مانع از چيرگي كامل روابط رسمي و غير شخصي خشك فرساينده ميان شهرنشينان تهراني مي شود. خيلي ها در تهران از بي تفاوت شدن آدم ها نسبت به اطرافيانشان مي نالند. ريشه اين بي تفاوتي ها در رسمي شدن و غير صميمانه شدن و ناپايداري روابط روزمره است.
فقدان سازوكارهاي ارتباطي (از جمله نشريه محلي) ساكنان تهران را به سوي گم شدن در توده شهر سوق مي دهد، اما وجود رسانه هاي محلي به رواج خرده فرهنگ جماعتي كمك مي كند و هويت يابي را در متن اين توده عظيم آسان مي كند.
به كمك رسانه  محلي، هم محله اي ها مي توانند حول زمينه ها و علايق همانند، در جهت ايجاد ارتباطات محلي همكاري كنند و با هويتي بازيابي شده با خرده فرهنگ هاي ديگر تعامل و ارتباط معنادار و پيوند سازنده داشته باشند. تنوع خرده فرهنگ ها، خاص شهرها و جوامع بزرگ و گسترده است وگرنه شهرهاي كوچك و روستاها ماهيتاً طوري هستند كه اجازه پيدايش خرده فرهنگ هاي متنوع را نمي دهند.
كساني كه ممكن است در شهر خود چندان متوجه اشتراكات فرهنگي با همشهري هاي خود نباشند، پس از مهاجرت به تهران، بسيار مشتاقند در محله هايي ساكن شوند كه حجم بيشتري از همشهري هاي خود را در آنجا مي توانند پيدا كنند و در حين ارتباط گيري با آنها، مدام يادآور مايه هاي مشترك فرهنگي و بومي خود مي شوند تا بدين ترتيب خودّيت خود را در گستره وسيع و رنگارنگ تهران حفظ كنند و البته از حمايت جمعي همشهري ها و هم محلي ها برخوردار باشند. بسيار شنيده ايم كه مي گويند: «شهر بزرگ، دنياي بيگانه هاست» با وجود اين در اين دنياي بيگانه ها، پيوندهاي عاطفي و انساني از راه توسعه روابط شخصي و حمايت از آن، ايجاد مي شود. اين مهم به ابزارها و سازوكارهايي نياز دارد كه نشريه محلي يكي از آنهاست.
نشريه محلي، تجربه زندگي در كلانشهر را با نگاه محله محور در راستاي توسعه پيوندهاي شخصي، ايجاد و گسترش روابط انساني و عاطفي، كمك به هويت يابي، مساعدت در جهت توسعه مشاركت و همكاري ها، اشاعه دوستي هاي بي شائبه و تحكيم سنت هاي فرهنگي، دنبال مي كند. در عين حال نشريه محلي، كمك مي كند تا خود را به گونه اي مؤثر با مقتضيات زندگي در يك كلانشهر سازگار كنيم بدون آنكه آسيب جدي از مشكلات آن ببينيم.
گرچه روابط اجتماعي غيرشخصي و گمنام، بخشي گريزناپذير از وجوه متعدد زندگي شهري است اما ما مجبور نيستيم مرگ عاطفه و صميميت و غرق شدن در شلوغي و هياهو را منفعلانه نظاره گر باشيم، چون همشهري محله مي تواند ما را با طعم شيرين سيب شميران، بوي خوش خاطره امامزاده هاي شهر، طنين زيباي خاطرات قديمي كوچه پسكوچه هاي گلوبندك و نواحي دل انگيز قصه هاي مادربزرگ محله زرگنده آشتي دهد.
همشهري محله مي تواند با زبان هم محله اي ها با ما سخن بگويد، از اشتراكات حرف بزند و از نيازهاي مشتركمان. از صفاي با هم بودن و از ضرورت كنار هم ماند.
كاركردهاي همشهري محله
۱ـ شناخت  خود و ديگران نزديك : برخي از شيوه هاي شناخت، با رسانه ها ، بويژه رسانه هاي مكتوب، گسترش مي يابند و تقويت مي شوند، مشروعيت زيادي به دست مي آورند و گونه اي راضي كننده و جذاب در ميان مردم پراكنده مي شوند.
همشهري محله مي تواند از راه مطرح كردن نمادها، اشخاص و باورهاي محلي، سطح شناخت و آگاهي ساكنان محله را نسبت به محيط پيرامونشان وسعت دهد. به نظر «جيمز لال» (صاحبنظر ارتباطات)، ارائه مردم پسند خرده اطلاعات، كه مي تواند با انتشار روزمره اخبار و برنامه هاي سرگرم كننده صورت گيرد، باعث مي شود كه اين خرده اطلاعات در داد و ستد اجتماعي، سكه رايج شوند و به توسعه روابط جمعي كمك كنند.
نشريه محلي، مي توان تصور زماني و مكاني را (كه از ويژگي هاي بسيار ضروري خودآگاهي هستند) افزايش دهند. بدين ترتيب اين نشريه مي تواند شكاف طبيعي در ارتباطات انساني را كاهش دهد. شكاف در ارتباطات انساني را مي توان ريشه بسياري از ناهنجاري هاي فرهنگي و اجتماعي جوامع امروزي دانست.
۲ـ انطباق محلي: اگر روزنامه هاي سراسري، به بازانديشي و سازماندهي تصورات ما از زمان و فضا در ابعاد ملي و جهاني كمك مي كنند، نشريه محلي بر پايه خرده فرهنگ و بر مبناي بنيادي  بومي تر، به ما كمك مي كند تا با محيط نزديك خودسازگاري پيدا كنيم. در شرايطي كه امواج تلويزيون ماهواره اي، سبك زندگي و دغدغه هاي برون مرزي را نمايش مي دهند و رسانه هاي سراسري داخلي نمايش دهنده هنجارهاي ملي هستند، رسانه جماعتي و محلي، ما را با آنچه در همين نزديكمان قرار دارد و كمتر به وجود آن و ضرورت آن و اهميت آن انديشيده ايم آشنا مي كند.
۳ـ آشنايي با مشي و مقررات محلي: برخلاف قوانين و مقررات كشوري و بين المللي كه مدون انتشار يافته و مورد تأكيد مستمر رسانه هاي ملي و جهاني هستند، قواعد محلي عمدتاً نانوشته و مبتني بر عرف هستند . نشريه محلي به تدوين و انتشار قواعد محلي كمك مي كنند تا از اين طريق، وقوف جمعي نسبت به آنها به دست آيد و از برخوردهاي ناخواسته ناشي از توجيه نبودن نسبت به عرف محلي پيشگيري شود.
۴ـ قرار دادن فرهنگ مردم در متن زندگي : «ريموند ويليامز» فرهنگ را «شيوه خاصي از زندگي» مي داند كه ارزش ها، سنت ها، باورها، اهداف مادي و سرزمين، آن را شكل مي دهند.
فرهنگ، نظام بوم شناختي پيچيده و پويايي است از مردم، اشيا، جهان بيني ها، كنش ها و شرايط كه همه اينها در ارتباطات روزمره تغيير پيدا مي كنند.
فرهنگ، متني است كه همه جزييات زندگي روزمره ما را دربرمي گيرد. فرهنگ از توان آفرينش گري مردم عادي پديد مي آيد و فرهنگ مردمي از مردم زاده مي شود.
فرهنگ مردمي، به كوچه و خيابان نزديك است و نه به برج عاج، و در محيط زندگي روزمره مردم ريشه دارد. چشم اندازها و صداهاي مربوط به فرهنگ مردمي را بيش از هر رسانه ديگري، مي توان در نشريه محلي طنين  انداخت.
۵ـ پوياسازي مخاطب محلي: نظريه پردازاني كه معطوف به رسانه هاي كلان هستند، درباره قدرت تأثير اين رسانه ها بر مخاطبان ديدگاه هاي متفاوتي ارائه كرده اند. اما اگر نگاه ما به رسانه به عنوان ابزار خدمت به مردم و نه وسيله به خدمت گرفتن مردم باشد، بيشتر از آنكه درباره تأثير رسانه ها بر مردم بينديشيم درباره شيوه اي كه مردم مي توانند رسانه را به خدمت خود درآورند و آن را ابزار واقعي خدمت به خود سازند بازانديشي خواهيم كرد. رسانه محلي مي تواند محل حضور ظرفيت هاي محلي در خود باشد. خبرنگاران افتخاري محله، خود نشريه را اداره و تغذيه مي كنند. معناي ديگر اين حرف اين است كه قدرت كنترل رسانه در سطح خرد و محلي توزيع خواهدشد و رويكردي جديد را در مردمي سازي رسانه شاهد خواهيم بود.

شهردار تهران :
«همشهري محله »
مهم ترين ركن و ابزار مديريت شهري است
008592.jpg
عمق استراتژيك در كشورمان توجه به مردم است و مهم ترين قدرت ما، قدرت مردمي اين نظام است.
مشاركت معنادار مردم در عرصه هاي عمومي بسيار جدي و مهم است و يكي از نقاط شركت  مردم در عرصه عمومي شهر تهران همين همشهري محله است. روزي كه من توفيق خدمت در شهرداري تهران را پيدا كردم به پنج اصل اشاره كردم كه دومين و مهم ترين آن مديريت و توزيع قدرت و ساختار در مجموعه شهرداري براساس محله گرايي و محله محوري بود. اگر قبول كنيم كه رسانه يكي از مهم ترين اركان مديريت شهري است و در حوزه ساختارگرايي، محله گرايي را اساس كار قرار دهيم، همشهري محله مهم ترين ركن و ابزار مديريت در اداره شهر است و خبرنگار و روزنامه نگار شهري يك خدمتگزار به مردم و شهر است. وقتي او بجا و به حق حضور دارد، مردم احساس بي قدرتي و بي پناهي نمي كنند.
او حرف بحق مردم را در جاي خودش، پياده مي كند و با صداي رسا به گوش مسئولان مي رساند. با مجموعه همشهري محله است كه مي توانيم بستر مشاركت مردم را در عرصه هاي مختلف فراهم كنيم.
آخرين نكته هم اينكه به هر حال خميرمايه روزنامه همشهري مجموعه اي است كه با نگاه اجتماعي - فرهنگي در اين شهر ايفاي نقش مي كند.
من باز هم تأكيد مي كنم كه اين رويكرد بايد باقي بماند و تقويت شود. و از سياست بازي بايد فاصله بگيريم و به جاي آن تدبيرورزي، خردورزي و سياست ورزي را در اين مجموعه بزرگ پيشه كنيم و توجهي هم به نخبگان جامعه و نقش آنها داشته باشيم.

حسن بيادي، نايب رئيس شوراي شهر تهران:
هر محله يك روزنامه مي خواهد
008589.jpg
براي حل مشكلات تهران نياز به حضور نهادهاي مختلف و از همه مهم تر حضور مردم و شهروندان را مي طلبد.مشاركت مردم مخصوصاً مشاركت محلي آنها براي حل مسائل تهران امروز به يك ضرورت تبديل شده است. در شهري مثل تهران هر چه به محله نزديك تر شويم طيف گسترده اي از مخاطب را به دست آورده ايم.هر چقدر در اطلاع رساني در رسانه محلي دقيق تر و فعال تر عمل كنيم مخاطب رسانه را راضي تر كرده ايم و در فرهنگسازي و هدايت شهر مؤثر خواهيم بود.به نظر من به عنوان نمونه «همشهري محله» اگر اطلاع رساني صحيح انجام دهد مردم محلات تهران اقبال بيشتر به آن خواهند داشت.من به اين عقيده دارم كه هر كدام از محلات تهران نه به يك هفته نامه محلي كه به يك روزنامه محلي نياز دارند و مي توانند يك روزنامه داشته باشند.آن قدر تحولات در مناطق و محلات اين شهر اتفاق مي افتد كه مي تواند خوراك يك روزنامه را تأمين كند. به نظر من اين رسانه در حال حاضر به نقطه مطلوب خودش نرسيده.چرا كه براساس نيازسنجي محلات شكل نگرفته است. رسانه محلي پس از نيازسنجي مي تواند كار فرهنگسازي خودش را آغاز كند.آموزش حقوق شهروندي از رسانه محلي آغاز مي شود.ما بايد به مردم ياد بدهيم از سطح خانه وندي به محله وندي و منطقه وندي و شهروندي برسند.مي توان با آموزش، كسي كه تنها درگير مسائل خانواده اش بوده و از تحولات محله خودش خبر ندارد به يك باره در مسائل كلانشهري مشاركت داد. مشاركت مردم در سرنوشت خود نياز به آموزش داردو از سطح محلات آغاز مي شود و به نظر من رسانه محلي مؤثرترين نقش را مي تواند در اين خصوص بازي كند.اين جمله را هم اضافه كنم كه رسانه محلي مي تواند به يك محله هويت بدهد.
درست است كه در رسانه محلي مقياس جغرافيايي كوچك شده اما شأن افراد و محله كم نيست و نبايد محله را كوچك گرفت.محله كوچك است اما شخصيت ها كوچك نيستند.

رسانه محلي از نگاه نماينده مردم تهران در مجلس شوراي اسلامي
گامي به سوي هويت بخشي به شهر
008577.jpg
دكتر محمد خوش چهره پيش از آنكه نماينده مردم تهران در مجلس شوراي اسلامي باشد، يك استاد دانشگاه است. جالب است بدانيد كه دو ديپلم، دو ليسانس، دو فوق ليسانس و دو دكترا دارد. دكتراي اقتصاد و توسعه و دكتراي معماري و شهرسازي. در هر دو رشته هم تدريس مي كند و به قول خودش از يك استاد معمولي بيشتر كلاس گرفته است. البته در روزهاي چهارشنبه، پنجشنبه و جمعه كه جلسه علني مجلس برگزار نمي شود. خوش چهره كه شوراي مشاوران شهردار تهران را در دوره شهردار پيشين گردهم آورد،با توجه به سابقه فعاليت در تهران و نيز تحصيلاتش، به نشريه محلي مردم تهران نگاه ويژه و از نوع ديگر دارد.
در آخرين مقالات برنامه ريزي شهري گفته مي شود علت افزايش جرم و جنايت اين است كه از الگوهاي محلي استفاده نمي كنيم. لذاست كه در نشريه همشهري محله بايد هويت دهي سرلوحه كار قرار گيرد. هويتي كه دارد از دست مي رود و نبايد بگذاريم اين اتفاق بيفتد
در كلانشهرها، معيار محله است و محله است كه به آن هويت مي بخشد. محله تعريف وكاركرد خاص دارد. محله يك تركيب پيچيده از كالبد، كاركردهاي فيزيكي و اجتماعي است. محله هايي درتهران هست كه به كل شهرهويت بخشي مي كند...» اما چرا تهران بي هويت شده؟ « يكي از علتهايي كه موجب بي هويتي تهران شده، گسترش بي رويه و بدون منطق شهرسازي است.» دكتر خوش چهره معتقداست كه براي رهايي از بي هويتي بايد به الگوهاي محلي مراجعه كنيم: « الان در آخرين مقالات برنامه ريزي شهري گفته مي شود كه علت اينكه جرم و جنايت زياد شده اين است كه از الگوهاي محلي استفاده نمي كنيم. لذاست كه در نشريه همشهري محله بايد هويت دهي سرلوحه كار قرار گيرد. هويتي كه دارد از دست مي رود و نبايد بگذاريم اين اتفاق بيفتد.»
تاريخ سخن مي گويد
به نظر نماينده مردم تهران در مجلس شوراي اسلامي ، واشكافي تاريخ تهران و توجه به گذشته آن ، يكي ازكارهايي است كه همشهري محله مي تواند در راستاي هويت دهي به تهران انجام دهد. خانه ها و محله هاي قديمي و تاريخ ساز شهرمان، در دسترس ترين آنهاست:« خانه هاي قديمي تهران چه بخشي از تاريخ شهر و كشورمان را روايت مي كند؟ بايد پيشينه آنها مشخص شود . البته هستند منطقه هايي در تهران كه تازه ايجاد شده اند و سبقه تاريخي ندارند ولي ديگر محلات كه اين گونه  نيستند را بايد به طور دقيق تر شناسايي كنيم.»
رسالت نشريه محلي مردم تهران
«تلاش و سماجت همشهري محله قابل تقدير است اما نكاتي در اين ميان وجود دارد. نكته اول ترمينولوژي است يعني شناخت واژه ها . همشهري محله رانبايد صرف مجله دانست. مثل هنر كه براي هنر يا ورزش براي ورزش نيست. اينها ابزاري است براي يك سري هدف . بنابراين مأموريت  نشريه محلي بايد براي چند نفرجا بيفتد. ابتدا دست اندركاران نشريه كه خيلي مشخص براي خودشان و در مرحله بعد براي مخاطب بايد جا بيافتد، نفربعد اسپانسر نشريه(شهرداري تهران) است كه بايد واقف به اين اصل باشد كه احساس مي كنم اين گونه نيست كه براي همشهري محله يك تهديد است. بايد جايگاه شما به اسپانسرتان هم تعريف شود.» اما رسالت نشريه محلي مردم تهران چيست؟ « دست اندر كاران همشهري محله مي گويند در تحول محله و هويت دهي به آن مؤثر بوده است. اما با توجه به مقايسه تيراژ نشريه و تعداد خانوار هر منطقه اين رقم خيلي پايين است. پس مي توان گفت تنهاحركتي به سوي متحول كردن برداشته  شده و هنوز كار قطعي صورت نگرفته است.»
استفاده از ظرفيت ها
«متأسفانه سيماي شهر به هم ريخته و رها شده است. همچنين مسئله ورزش در تهران.» يك نكته جالب! دكتر خوش چهره مقام قهرماني كاراته و جودو در سطح كشوري دارد. البته خود اذعان دارد كه مدارج عالي ورزشي خود را پيش از انقلاب كسب كرده است. خوش چهره اهتمام به مسئله ورزش در جامعه و شهر را بسيار مهم مي داند : «ورزش بايد تحت مديريت واحد اداره شود. ما مشكل كمبود امكانات ورزشي نداريم. بلكه ضعف ما در مديريت فضاهاست. در انگلستان شاهد بودم كه زيرزمين خانه اي كه به عنوان پاركينگ از آن استفاده مي شد، بعد از ظهرها با نظر معتمدين محل به سالن ورزشي تبديل مي شد. ببينيد! پس با امكانات كم هم مي توان بنيه هاي ورزش شهر را قوي كرد! بايد در همشهري محله اين مسئله نهادينه شود و مردم از آن آگاه شوند... حتي در دوره آقاي احمدي نژاد طرحي مطرح بود كه مديريت پارك ها به معتمدين محل واگذار شود كه بنا بر دلايلي نشد. نكته بعد سيماي شهر است . بايد به شهرداري القا شود كه خانه ها و سيماي شهر را جدي بگيرد. مردم هم همين طور كه همشهري محله مي تواند هر دو وجه را پوشش دهد .
از مدرسه ها هم نبايد غافل شد. تنها نبايد به يك صفحه مدرسه اكتفا كرد و بايد پتانسيل معلمان، دانش آموزان و فضاي آموزشي هر منطقه را در نظر گرفت. معلم اگر تصوير خود را در صفحه نشريه ببيند . خودو دانش آموزان احساس مي كنند جدي گرفته شده اند و به آنها توجه مي شود.»
دارايي هاي همشهري محله!
همشهري محله قابليت هاي فراواني دارد كه مهم ترين آن نيروي جوان و خلاق است. به اعتقاد من بايد در تحريريه نشريات، دانشجويان رشته هاي معماري و شهرسازي و نيز علوم اجتماعي هم حضور داشته باشند. دليل اين عقيده را هم مي گويم: هر شهر تبلور چهار فعاليت است. ۱ـ سكونت كه دوپنچم سطح و كاربري شهر را به خود اختصاص مي دهد
۲ ـ حمل و نقل يا رفت و آمد ۳ـ كار و فعاليت ۴ـ فراغت. براي همين بايد در اين چهار زمينه كارشناس و خبرنگار در تحريريه حاضر باشد تا مخاطب عام و مخاطب خاص را راضي كند.

موج دوم همشهري محله
دكتر حسام الدين آشنا
مدرس دانشگاه
008595.jpg
شايد دو سال پيش انديشه راه اندازي و پايدار ماندن نشريه اي محله اي بيشتر به يك آرزو و آرمان مي مانست، اما امروز اين نشريه  نه تنها راه اندازي شده و پايدار مانده است، بلكه وجود دارد و روزنامه نگاراني ترتبيت كرده است كه مي توان از آنها به عنوان كساني كه به قله هاي بلندتر مي انديشند، بلكه به عنوان كساني كه قله ها را بالاتر برده اند ياد كرد.اين روزها مي توان به موج دوم همشهري محله انديشيد.
موج دومي كه در آن خبرنگاران، گزارشگران، عكاسان و نويسندگان از عمق محله ها مي آيند و هرچه بيشتر در عمق محله زيست مي كنند. نشريه اي كه شاخص سنجش براي فرداي آن نه فقط شمارگان انتشار بلكه نسبت آفرينندگان پيام و مصرف كنندگان پيام است.
همشهري محله سكوي آغازي است براي روزنامه نگاران ملي و بين المللي فردا.
همشهري محله، محلي است براي آزمون و خطاي دانشجويان روزنامه نگاري فردا. دانشجوياني كه هيچ گاه در اين سال هاي گذشته فرصت تجربه و آزمون در نشريات بزرگ و سازمان هاي پرهزينه را نداشته اند.
سازمان هاي بزرگ حاضر به ريسك و پذيرش خطر و به كارگيري روزنامه نگاران جوان و جوياي نام را ندارند.
اما همشهري محله اين فضا را فراهم كرده تا استادان روزنامه نگاري فردا بتوانند همه مثال هاي خود را از اين نشريه بزنند. دانشجويان تكاليف خود را در اين نشريه به انجام برسانند. خدا را چه ديده ايد.
شايد همشهري محله فقط يك نشريه نماند. شايد ما راديوي محله، تلويزيون محله و شايد هم بقيه چيزهاي محله را به تدريج از همين نشريه همشهري محله فراهم كنيم.

شهررا به صاحبانش بسپاريم
اميرواعظي آشتياني
عضوشوراي شهرتهران
شهروند مداري به مفهوم ساده، احترام متقابل به شهروندان درحيطه شهري است.مشاركت مردم درسرنوشتشان دريك جامعه، شهروند مداري محسوب مي شود . امروزه دركشورهاي توسعه يافته براي انسان (شهرنشين وروستانشين )تعريف مشخص ومنطقي همراه با احترام به حقوق شهروندي وجود دارد .
البته آنچه مسلم است درفرهنگ اسلامي ايراني ما، احترام به حقوق ديگران داراي اهميت فراواني است، اما اين مسئله نبايد موجب شود كه ما دستاورد هاي ديگران را ناديده بگيريم بلكه با توجه وعنايت به تجربه ها ودستاوردهاي علمي و بومي كردن آنها وباتركيب با مباني ديني وكاركارشناسي قوي وبا تعمق، زمينه شرايط شهروند مداري وتعريف شهروند را فراهم كنيم.
بايد از حضور مردم در سرنوشت خودشان در چارچوب قانون حمايت كنيم و مشاركت آنان را در ابعاد مختلف اقتصادي ، اجتماعي ، فرهنگي و... افزايش دهيم.
بايدبسترهاي لازم براي ايجاد سازمانهاي غيردولتي، تعاوني ها ، انجمن ها و كارهاي گروهي براساس قانون كشور، فراهم شود وبراي شهروند احساس فعال بودن درتصميمات جمعي درمحلات وتقسيمات كوچكترشهري، ملموس باشد . توجه به ظرفيتها وتوانايي هاي نهفته مردم بابهره گيري ازسازمانهاي غيردولتي محلي كه درقانون هيچ محدوديتي براي شكل گيري آن وجود ندارد، مي تواند توان مديريت شهري را بالا برده ومنابع درجهت خواست مردم هزينه شود.
با اين اقدام شهروندان درمقياس كوچك، حركتي راهبردي ومنسجم را شكل مي دهند، كه نتيجه آن درسطحي بسياركلان مؤثر است .البته مشاركت مردم به اين معنا نيست كه دركارهاي اجرايي ورودكنند ، بلكه اين شرايط بايد فرهنگ سازي ، تعريف ونهادينه شود كه شهروندان درخصوص مسايل پيرامون خود احساس مسئوليت كرده تا زمينه مناسبي براي اداره كلانشهرفراهم گردد.
باحضورمردم درسرنوشت شهرو سپردن شهربه صاحبان آن، نكات تاريك وكورمديريت شهري روشن شده وزمينه عدالت اجتماعي فراهم خواهد شد.
ارايه خدمات دركلانشهرها، كه با مشكلات عديده اي روبروهستند، با حضورمردم كمترشده وحتي مي توان براي اجراي پروژه هاي بزرگ ازپتانسيل مالي تعاوني ها ، انجمنهاي محلي وافراد حقيقي وحقوقي بهره برد وشهروندان رانيزدرسودهاي مالي سهيم كرد.شهروندمداري باتعريف حضورشهروندان درتصميمات ، نتايج بي شمار و ارزنده اي دارد ، كه پس ازتحقق ، شاهد آن خواهيم بود.

مدرس رشته روزنامه نگاري:
نبض خبرهاي «محله» بايد تندبزند!
عاليه رضاييان
008532.jpg
حسين قندي و كلامش هر دو درس آموز است. اعتماد به نفس او هنگام پاسخ دادن به پرسش هايت به تو يادآور مي شود كه بيش از اين بايد روزنامه نگاري محلي را جدي بگيري. نفس چنين اقدامي را همه تأييد مي كنند، ولي همان «همه» هرگز حاضر نيستند از استانداردهاي يك نشريه محلي بگذرند.
نگاه نقاد او براي همه كساني كه روزنامه نگاري محلي را دغدغه خود مي دانند مغتنم است.
به عنوان يك روزنامه نگار علمي وتجربي چه تحليلي از روزنامه نگاري محلي داريد؟
در مبحث تقسيم بندي روزنامه ها يك تقسيم بندي كلي وجود دارد. مي گوييم نشريات كشوري. خود اين دو شاخه مي شود؛ نشريات كشوري و نشريات بين المللي. قبلاً در منطقه خاورميانه تنها دو روزنامه بود كه بصورت بين المللي چاپ مي شد: «كيهان» و «الاهرام». ما در حال حاضر چنين نشريه اي نداريم، در نشريات كشوري تقسيم بندي ديگري وجود دارد و آن نشريات منطقه اي است، يعني چند استان را تحت پوشش قرار مي دهد. بعد نشريات استاني است كه تنها در يك استان منتشر مي شود و بعد هم نشريات شهري و روستايي. ما نشريات روستايي نداريم، اما در شهرهاي بزرگمان اين ابتكار را «همشهري» به خرج داد كه نشريات محلي داشته باشيم. اگر اشتباه نكنم ۲۲ منطقه تهران ۲۲ نشريه دارند. اين يك ابتكار جالب بود. زماني كه تصميم گرفته شده همشهري منتشر شود تا شهر بزرگي مثل تهران نشريه اي داشته باشد. نشريات محلي از دل اين نشريات بيرون مي آيند. اين تقسيم بندي، تقسيم بندي درستي است.
چه ضرورت هايي ما را به سمت انتشار نشريات محلي سوق مي دهد؟
نشريات محلي در همه دنيا به اين دليل به وجود مي آيند كه ركن اساسي مباني ارتباط جمعي را كه اطلاع رساني است، به مردم منتقل كنند، حالا در كنار اطلاع رساني سرگرمي هم داشته باشد، آموزش هم داشته باشد، و حتي تبليغ، چرا كه تبليغ و اقناع،  بخشي از اطلاع رساني است. درواقع در جاهايي به مخاطبان جهت مي دهد و به عبارتي، جريان سازي مي كند. اين كارها را بايد يك نشريه محلي انجام دهد.
مخاطبان چه نقشي دارند؟
نمي توانيم همه مناطق را يك جور ببينيم. به همين خاطر بايد برنامه ريزي شود. مثلاً در منطقه ۶ نظرسنجي شود كه آيا نشريه اي كه در اين منطقه مي خواهد منتشر شود مي تواند كفاف آدم هايي را كه در اين منطقه زندگي مي كنند بدهد و مي تواند آنها را از اين چهار منظر ببينيد يا نه. از آنجايي كه ما در ايران عادت به نظرسنجي نداريم در نتيجه اول نشريه را منتشر مي كنيم و بعد مي گوييم مخاطب دارد يا نه، كه معمولاً چيزي در حدود ۹۰ درصد نشريات ما (اين آمار بي ربط نيست) سير قهقرايي دارند، چرا كه قبل از انتشار، مخاطب شناسي نكرده اند. حالا اين كه اين نشريات با توجه به الگويي كه پيش تر گفتم و اركاني كه بايد رعايت كنند چه قدر بازخورد مي گيرند مهم است.
دايره خبررساني در نشريه محلي بايد تا چه اندازه ريز باشد؟
اگر كاسبي در محل به عنوان امين مردم شناخته مي شود يا به عنوان كسي كه در خريد و فروش دغلكاري ندارد و شما او را معرفي كنيد، بايد بازخورد اين مطلب برايتان مهم باشد. در بررسي هايي كه انجام دادم در يكي از شماره ها ديدم تقريباً هيچ نظر سنجي نشده و يك كادر مشخصي از نشريه جدا نمي شود. يكي از نشريات محله را چند وقت پيش بررسي مي كردم. خبري در آن بود مربوط به بازديد شهردار منطقه از كهريزك. اين كار خيلي خوبي است. به مردم اعلام مي كنيد چنين جايي وجود دارد و اين افراد ايثار كرده اند و در دوران جنگ فداكاري كرده اند و ما مديون آنهاييم كه حالا حالشان خوب نيست و گرفتاري هايي دارند تا مردم هم بروند به آنها سر بزنند، اما عكس اين خبر به جاي اين كه عكس جانباز باشد عكس شهردار بود. درست است كه كار خوبي است، اما شهردار وظيفه اش است كه اين كار را بكند. اگر من بودم، حتماً به آن جانباز بيشتر مي پرداختم. يك نشريه محلي بايد تأثيرگذار باشد.
چه قدر اطلاع رساني ها، مي تواند خارج از جنس خبر باشد؟
نشريه بايد به گونه اي باشد كه صبح كه از خواب بيدار مي شوم يا من بروم آن را تهيه كنم يا براي من به منزل فرستاده شود به من بگويد امروز قرار است اين كوچه آسفالت شود، راه بسته است از اينجا نرو، بلكه از اين مسير برو. بايد به من راه هم ياد بدهد يا به من بگويد اگر دندانت درد مي كند، دليلي ندارد از منطقه ۶ به منطقه ۲۲ بروي. مثلاً در منطقه اي كه ما زندگي مي كنيم ۲۷ دكتر دندانپزشك وجود دارد كه با تو تنها چند قدم فاصله دارند، اين هم آدرسشان. پس من اگر اين اطلاعات را از اين نشريه محلي نگيرم، قرار است چه چيزي بگيرم؟ قرار است اين نشريه چطور به من كمك كند تا از سرقت پيشگيري كنم. بايد هشدار بدهد كه مثلاً كساني كه ديوار منزلشان كوتاه است چند شب قبل دزدي دستگير شد كه از ديوار بالا رفته بود، ديوارهايتان را تا فلان قدر بالا ببريد، چون ممكن است اين سارق چند روز بعد خانه شما هم بيايد. اما من اين چيزها را در نشريه اي كه در منطقه محل زندگي ام چاپ مي شود نمي بينم.
البته اين آگاهي ها در نشريات «همشهري محله» بيشتر شده و ستون هايي حاوي اطلاعات محلي به چاپ مي رسد...
اين خيلي كار خوبي است. از سوي ديگر سعي مي شود خبر كه همه آن را بايد يكسان ببينند، به سمت معنويت برود. ممكن است خبرهاي معنوي داشته باشيم، ولي به ياد داشته باشيم كه ذات و نبض خبر اتفاق است. مي گوييم رويدادي اتفاق افتاده است. من بايد به مخاطبان بگويم اين اتفاق در منطقه من افتاده است. اين را نمي گويم، بلكه مي روم سراغ نكات ديگري. اين رويداد كه الان در اين منطقه افتاده براي اهالي اين محل چه قدر مهم است؟ شايد خبري كه براي شما اهميت دارد براي منطقه ۱ اهميت نداشته باشد. خبري ممكن است براي همه ۲۲ منطقه ارزش داشته باشد. چه كسي بايد اين را تشخيص بدهد و از اين زاويه به خبر نگاه كند؟
چرخه توزيع براي اين نشريات چه قدر مهم است؟
اين كه خارجي ها مي گويند «روزنامه با صبحانه» دليل دارد، چرا كه اول صبح از تمام اتفاقات آگاه شوند. اين چيزي است كه براي همه ما هم بايد باشد. اين نيست كه روزنامه را صبح بگيرم و شب ساعت دوازده بخوانم، مگر اين كه بگوييم در نشريات محلي خبر را مي شود تفكيك كرد و رفت سراغ كاسب موفق و تعاوني موفق و … اين چه ارزشي مي تواند داشته باشد؟ اما يك وقت هست مثلاً در محله اي يك طباخي هست كه غيربهداشتي كار مي كند، خوب اين بايد معرفي شود و مردم هم بدانند اگر اينجا آمدند، بايد چه بخورند و چه نخورند.
حرف من اين است كه نشريه محلي بايد در زندگي من مؤثر باشد و خواندن آن واجب باشد، به گونه اي كه اگر يك روز اين نشريه را نخوانم چيزي گم كرده ام. تصور نكنيد اگر مي گويم اين نشريه فلان نقص را دارد، نشريات كشوري ما بي عيب و نقص هستند. نه، آنها هم مشكلات ديگري دارند. نمي شود بالا را نديد و از نشريات محله انتظار همه كار داشت. بايد يك سياست كلي بر اين نشريات حاكم شود كه هر منطقه بداند قرار است چه كند.
روزنامه نگاري محلي در ايران چه جايگاهي دارد؟
روزنامه نگاري روزنامه نگاري است. حالا يك نفر در يك نشريه محلي كار مي كند، محدوده اش كوچك تر است. يكي در نشريات استاني كار مي كند و ديگري هم ممكن است در نشريات بين المللي كار كند. روزنامه هاي سايبر را هم كه نگاه مي كنيد، مي بينيد تخصصي شده اند و مي گويند فقط در اين بخش كار مي كنيم. ممكن است در سايت عمومي اش سه خبر پزشكي مي دهد، اما در سايت سلامت ۵۰ خبر پزشكي بدهد. در نشريات محلي هم همينطور است، فرقي نمي كند.
اينطور كه من با دانشجويانم كه بعضي در «همشهري محله» كار مي كنند، سر و كار دارم تصور مي كنم دانشجويان مي آيند تا كار ياد بگيرند و پله پله بالا بروند. به عقيده من فرقي نمي كند يك روزنامه نگار كارش را از كجا شروع كند. تنها كار در نشريات محلي خبرنگار را محدود مي كند. من چنين تفاوتي نمي بينم. وقتي در منطقه يك خبري اتفاق مي افتد، شما كه خبر را چاپ مي كنيد و نشريات كشوري هم بايد آن را چاپ كنند. اما نحوه اين خبرها خيلي فرق مي كند.
چه سبك هايي از خبر نويسي در نشريات محلي مناسب تر است؟
ما نبايد تصور كنيم كه همه بايد با يك زبان و با يك ريتم خبر بنويسيم. در حالي كه در كلاس هاي روزنامه نگاري چيزي حدود نه يا ده سبك خبر تدريس مي شود. اين كه چرا خبرنگار اين را ياد نمي گيرد به عقيده من به اين مربوط مي شود كه خبرنگار نمي خواهد ياد بگيرد. تصور اين است كه هرم وارونه مي نويسم و خبر در سه پاراگراف تمام مي شود، در حالي كه گاهي در خبر جنايت يا آتش سوزي كه در يك محل اتفاق مي افتد، بايد ضمن خبر هشدار هم داد. اين را نمي شود در يكي ـ دو پاراگراف تمام كرد. بايد آموزش هم همراه خبر باشد. خبرنگار اگر كلامي از حرف سردبير عقب نشست، به عقيده من نبايد به كار گرفته شود. واهمه نداشته باشيد، خبرنگار زياد است و به راحتي مي شود جايگزين كرد. تنها كسي كه به سردبير كه در رأس هرم يك روزنامه است اعتبار مي دهد خبرنگار است. گذشت زماني كه يك نفر روزنامه در مي آورد. در هر مجموعه [منطقه] شما بايد حداقل ده تا پانزده نفر كار كنند و به نشريه شما اعتبار بدهند.
در مورد عكس هاي به كار رفته در نشريه چه نظري داريد؟
چيزي كه من زياد مي بينم فقدان عكس هاي مناسب است. من نتوانستم بفهمم عكس روي جلد شما كه با شرح هم چاپ مي شود يعني چه و با كدام مطلب داخل نشريه هماهنگي دارد. قاعده اين است كه بگوييم شرح در فلان صفحه هر كدام از تيترهاي بالاي لوگو بايد معلوم باشد كه چرا چاپ شده و در كدام صفحه. ما هيچ نشانه اي از صفحه اي كه تيتر آن روي جلد آمده نمي بينيم. بايد مدتي دنبال آن گشت؛ پيدا شد كه شد، نشد از خير خواندن آن مي گذريم. در يكي از مناطق عكس دو پليس كه راه مي رفتند چاپ شده بود. واقعاً توجيه اين عكس چيست؟ در حالي كه شما مي دانيد، قدرت عكس از نظر بصري به حدي است كه همه چيز را تحت الشعاع قرار مي دهد.
خود شما چه مدلي را از يك نشريه محلي توقع داريد؟
براي من مدل مهم نيست. خبر خودش مدلش را تعيين مي كند. من از يك نشريه شهري يا محلي توقع دارم مشكل من را حل كند. مي دانيد كه يكي از تعابير خبر اين است كه بايد در زندگي ما تأثير بگذارد. يا ما از خبر متنفع شويم يا متضرر. مدلش فرقي نمي كند. وقتي سرقتي صورت گرفته، من مطلع مي شوم و به همسرم توصيه مي كنم كيفت را اينطور روي شانه ات نينداز، بيا اين مدل را انتخاب كن و يا… اين خبر من را متنفع مي كند. اين خبر، خبر حادثه است، اما براي من مفيد است. يك خبر ممكن است اين باشد كه تذكر دهد مهلت كوپن ها رو به پايان است و اين تعاوني در اين خيابان جنس كوپني شما را مي فروشد. مدلش را خود خبر تعيين مي كند و شما ضمن آن كه خبر را به مردم مي دهيد آنها را از مسائل مربوط به آن هم آگاه مي كنيد اعتماد متقابل بين مردم محل و نشريات محلي مهم است. مردم براي گفتن حرف زياد دارند. اين حرف را شما تشخيص مي دهيد در چه مدلي عنوان كنيد.
«همشهري محله» به جايگاهي براي جذب و آموزش نيروهاي مستعد تبديل شده. اين امر به لحاظ آموزش خبرنگاران قابل توجه و ارزشمند است، آيا اين امر از نظر حرفه اي «همشهري محله» را از ارائه كار حرفه اي و قوي بازمي دارد؟
به لحاظ آموزشي اين كار خوب است، اما با وجودي كه من درس روزنامه نگاري خوانده ام هر كس از من بپرسد روزنامه نگاري را از چه كسي ياد گرفتي، مي گويم از سردبيرم. او به من مي گفت براي هر خبر پنج تيتر بزن، در حالي كه براي بعضي از خبرها نمي شد اين كار را كرد. خيلي از خبرها دو ـ سه پاراگراف بيشتر نبود. اگر از هر پاراگراف هم يك تيتر مي زدم، باز دو ـ سه تيتر كم مي آوردم. اما اصرار داشت پنج تيتر بزنم. حالا دليل آن اصرارها را مي فهمم. چرا؟ براي اين كه خوب است گاهي آدم در مخمصه اي بيفتد تا راه بيرون آمدن را پيدا كند. سردبيرها از عوامل آموزشند. اين كه در «همشهري» كساني باشند كه در نشريه هاي محله حضور يابند و چند ساعتي براي آموزش وقت بگذارند كار خوبي است. نشريه اي كه امسال منتشر مي شود سال بعد بايد دو گام جلوتر رفته باشد. اگر به اين مرحله رسيده باشيد، فعاليتتان مؤثر بوده. فكر مي كنم بعد از دو سال فعاليت وقت آن رسيده كه بصورت مستقل توزيع شويد، نه ضميمه «همشهري». خودتان را جدا كنيد.
مسيري را براي سال سوم انتشار همشهري محله پيشنهاد مي كنيد؟
چون اين نشريه اولين نشريه محلي در كشور ماست، ابتكار فوق العاده و نيازي ضروري است. فقط انتظار من به عنوان يك همشهري و شهروند تهراني اين است كه من با استفاده از اين نشريه بتوانم بهتر زندگي كنم و به من كمك كند. اگر به اين مرحله برسد و رشد تدريجي و تكاملي اش را طي كند، يك يادگار باقي در كشور خواهد بود. به عقيده من، اين نوآوري و ابتكار بايد به روز رشد كند و بهتر شود.

فرهنگ، زير ذره بين همشهري محله
اميد محسني
آن قدر در هياهوي اقتصاد و سياست و كلان نگري در حوزه هاي اجتماعي و فرهنگي تأمل كرديم كه فراموش مان شد درد در حال گسترش بيگانه شدن از سنت ها، فرهنگ هايي به قدمت محله هايمان و هنر زندگي كردن در كنار هم، گريبان شهر را مي فشرد.
شايد همين جا، نقطه عطفي بود براي مديريت شهري تا علاوه بر ايجاد چشماني بازتر و بيناتر از گذشته، خود را در آينه نشريه اي ببينيد كه قدم به قدم در محله هاي كوچك و بزرگ كلانشهر تهران به دنبال نخبه ها و جوانان فعال پرسه مي زند و الگوهاي هر چند كوچك اما تأثيرگذار را مي يابد. به حقيقت پيوند خورد، همان ايده آلي كه در كوچه پسكوچه هاي قديمي و گاه نوظهور محله ها انديشه هاي نابي را در عرصه هاي فرهنگي و مذهبي به سازمان هاي فعال در اين بخش هديه داد .پوشش خبري نمايشگاه هاي كوچك و بزرگ كه تا قبل از حضور همشهري محلات در پستوي رويدادهاي كلان هنري و مذهبي پنهان مانده بود سر بر مي آورند و مشوق جواناني مي شوند كه جنس فعاليت هاي شان خودآگاه به بافت اجتماعي و فرهنگي ساكنان مناطق گره خورده است و شايد همين ادعا دليل محكمي براي اثبات ضرورت نگرش محلي در سطح شهر تهران محسوب شود كه مديريت شهري را نيز در نگاهي علمي و تخصصي، به سوي ناحيه محوري و محله گرايي هدايت مي كند.
بديهي است گسترش چنين تفكري در عرصه هاي فرهنگي و مذهبي تصميم گيران را با ظرفيت هايي روبرو مي سازد كه از يك سو مي تواند قالب فعاليت هاي غيردولتي و استعدادهاي نهفته در مناطق را شناسايي نمايد و از سوي ديگر كمبودها و نيازهاي محلي را به شكلي مستمر و مداوم از دل جملات ساده و بي رياي خبرنگاران «همشهري محله» در معرض ديد مسئولان قرار دهد.پس اغراق نكرده ايم اگر بگوييم حوزه هاي فرهنگي و مذهبي و فعاليت هاي خودجوش محلي، تا قبل از حضور همشهري محله در هاله اي از بي توجهي ها قرار گرفته بود و حال دريچه اي تازه براي تعامل بيش از پيش ميان مديريت شهري، شوراي شهر و اهالي محله هاي مختلف تهران باز شده است كه مي تواند خلاهاي آينده را در بوته نقد و بررسي صاحبنظران رفع كند.به هر حال شناخت نوع و جنس فعاليت هاي فرهنگي و مذهبي، برون رفت از انزواي مراكز فعال، مشاركت شهروندان در جشنواره ها و همايش ها، بهينه سازي برگزاري مراسم مذهبي در محله ها و شناسايي استعدادهاي نهفته از جمله كاركردهاي همشهري محله محسوب مي شود كه با تزريق ايده هاي كارشناسانه تر از سوي مسئولان شهري و فرهنگي مي تواند به گام هاي بلندي در جهت پويا نمودن فرهنگ شهرنشيني تبديل شود.

گفت و گو با صاحب نظران علوم ارتباطات درباره روزنامه نگاري محلي و همشهري محله
ميكروسكوپ به جاي تلسكوپ
008550.jpg
008553.jpg
008556.jpg
008559.jpg
۱ـ تهران هر روز بزرگ و بزرگ تر مي شود. تهران فقط يك شهر نيست. حتي ديگر فقط يك كلانشهر هم نيست. حالا تهران يك آزادشهر است!
مهاجرپذيري هيچ قاعده اي ندارد. ساخت و ساز اگرچه قانونمند شده اما باز هم به درستي كنترل نمي شود. اوضاع ترافيك و آلودگي هوا روز به روز بد و بدتر مي شود.
تلاش مديريت شهري براي بهبود اوضاع هرچند شدت گرفته اما اين همه دواي درد تهراني ها نيست...
۲ـ از ميان اين همه شبكه راديويي و تلويزيوني و اين همه روزنامه سهم شهروندان تهراني به اندازه نيست. صداي خيلي ها و خيلي از صداها شنيده نمي شود.
در ميان انبوه خبرهاي رنگارنگ كسي خبري از اين همه مشكلات شهر نمي گيرد. تهران حالا از يك شهر، از چند شهر و حتي از يكي ، دو كشور هم بزرگ تر است. تهران صدا مي خواهد.
اين همه رسانه تلسكوپ به دست گرفته اند و آسمان هاي دور را رصد مي كنند. هيچ كس با اين تلسكوپ ها پيش پايش را نمي بيند. تلسكوپ به درد ديدن ترافيك تهران نمي خورد. با تلسكوپ نمي شود مشكلات شهري را ديد. چيز ديگري لازم است. چيزي شبيه ميكروسكوپ تا بشود همه چيز را ديد. خيلي ريز و به دقت. تهران به جاي تلسكوپ ميكروسكوپ مي خواهد...
۳ ـ بيست ودو نشريه هر هفته ويژه مناطق بيست ودوگانه تهران چاپ مي شوند تا نقش همين ميكروسكوپ ها را بازي كنند. دو سال است ۲۲ نشريه چاپ مي شوند تا به جاي دور دست ها نگاهي به اطراف بيندازند. همشهري محله دو سال است كه هر هفته ۲۲ نشريه ويژه مردم تهران منتشر مي كند تا نشريه محلي مردم تهران باشد. در آستانه سومين سال انتشار همشهري محله با تعدادي از صاحبنظران علوم ارتباطات و روزنامه نگاري درباره همشهري محله و روزنامه نگاري محلي گفت وگو كرده ايم.
***
«محلي نويسي» در عرف به نشريات محلي دور از مركز اطلاق مي شود كه گستره توزيع آنها يك شهر، شهرستان، يا استان باشد. «محلي نويسي» عمري به درازاي تاريخ مطبوعات ايران دارد.
راپورتچي ها و وقايع نگاران محله ها نخستين خبربياران و خبرفرستان مطبوعات ايران هستند.
اما جست وجو براي يافت پيشينه «محله نويسي» در مطبوعات ايران كوششي بي اثر است. مهم ترين و تنها كار صورت گرفته در اين حوزه مجموعه نشريات همشهري محله است كه در اين زمينه انجام شده است. سيد فريد قاسمي مورخ مطبوعات با تأكيد بر متفاوت و بديع بودن همشهري محله مي گويد: «ما محله نويسي و ويژه نامه هاي محلي داشته ايم اما كار با مختصات همشهري محله به لحاظ شيوه و گستردگي در تاريخ مطبوعات ايران بي سابقه است. كار كنوني همشهري محله بسيار متفاوت تر و گسترده تر از معدود كارهاي صورت گرفته است...»
دكتر احمد توكلي ـ روزنامه نگار و استاد دانشگاه ـ كه در راه اندازي مجموعه همشهري محله نقشي تاثيرگذار و مهمي داشته است، در اين باره مي گويد: «حداقل تا جايي كه من اطلاع دارم همشهري محله يك تجربه نادر است. چون من در راه اندازي همشهري محله هم مشاركت داشتم همواره اين دغدغه ام بود كه نمونه اي از اين ماكت را پيگيري كنم. اما تاكنون نتوانسته ام جايي مشابه آن را پيدا كنم.»
دكتر يونس شكرخواه نيز تاكنون با نمونه اي از نشريات محلي مانند همشهري محله برخوردي نداشته است. او مي گويد: «من از ابتداي انتشار همشهري محله اين موضوع را جست وجو مي كنم و تاكنون نمونه اي نديده ام. تنها شنيده ام كه در برخي كشورهاي اسكانديناوي و فرانسه نمونه هاي مشابهي بوده است. »
دكتر حسين نمكدوست نيز درباره پيشينه نشريات محلي ديدگاه مشابهي دارد: «با قاطعيت مي گويم در ايران پيشينه اي براي اين كار وجود ندارد. در جهان هم مي شود گفت دست كم كاري در اين ابعاد و وسعت نبوده است.
در دنيا نشريات ويژه آگهي محله ها بسيار زياد است اما عموماً زير دسته Free News Peaper تلقي مي شوند و ناشرشان خصوصي است. در دنيا اگرچه نشريات محلي گسترش يافته اند اما نمونه اي با اين شكل وجود ندارد. »
ضرورت و كاركرد
مجموعه نشريات همشهري محله دو سال است كه بصورت هفتگي و منظم هر هفته ويژه مناطق بيست ودوگانه شهري تهران در ۱۶ صفحه رنگي توليد و عرضه مي شود. در تمام طول اين دو سال كوچك ترين وقفه اي در كار توليد اين نشريات به وجود نيامده است. حجم بالاي كار و سرعت زياد توليد از مهم ترين ويژگي هاي اين نشريات هستند. اما براي انتشار چنين نشرياتي چه ضرورتي وجود دارد و اين نشريات محلي چه كاركردي مي توانند داشته باشند؟
دكتر توكلي اطلاع رساني را مهم ترين كاركرد نشريات محلي مي داند: «ذره بين برداشتن و راه افتادن توي كوچه و محله و ارزش هاي خبري را در سطح محله دنبال كردن فضاي رشد را توسعه مي دهد.كاوش كردن در لايه ها و زواياي پنهان كوچه و بازار و بيروني كردن فرايند توسعه به رشد كمك مي كند. اگر ما بپذيريم كه رسانه ها به طور كل فرهنگساز هستند، نقش رسانه هاي محلي اهميت پيدا مي كند.»
با بروز پديده اينترنت، آغاز به كار ماهواره هاي پخش مستقيم و ... نگراني ها درباره از بين رفتن فرهنگ هاي بومي و تكثر فرهنگ ها افزايش يافته است. در چنين فضايي اهميت رسانه هاي محلي دو چندان مي شود.
يونس شكرخواه ، در اين باره مي گويد: «... دور، دور رسانه هاي محلي است. من مطمئنم همان طور كه Radio Community (راديوهاي جماعتي) در دنيا جواب داد، در جامعه اي كه سطح سواد بالا باشد ـ كه در ايران بالاست ـ اين نشريات مي توانند موفق عمل كنند. به اعتقاد من آينده از آن نشريات محلي است.»
جهان بزرگ امروز در حال كوچك شدن و جهان كوچك امروز در حال بزرگ شدن است. ما در عصر وسايل ارتباط جمعي با گستره جهاني قرار داريم و اين مفهوم ارتباط جمعي است. در عين حال سا ل هاست كه متخصصان ارتباط جمعي از دگرگوني در اين حوزه اظهار نگراني مي كنند. شكل گرفتن رسانه هاي اختصاصي با مخاطب محدود نشان از همين موضوع دارد.
دكتر نمكدوست مي گويد:در كنار رويكرد كلان به وسايل ارتباط جمعي با گستره جهاني شاهد حركت به سوي رسانه هاي اختصاصي تر با مخاطب محدودتر هستيم. در رويكرد اول به سمت رساندن يك پيام واحد بصورت همزمان به مخاطب هرچه وسيع تر و پرشمارتر و در رويكرد دوم به سوي رساندن پيام اختصاصي خود به تعداد مخاطب محدودتر حركت مي كنيم. نشريات محلي از جنس اين دسته است.»
دكتر نمكدوست با اشاره به اينكه شهروندي داراي سه ركن آگاهي، علاقه مندي و درگير شدن است، درباره كاركرد اين نشريات در زندگي شهري مي گويد: « من براي اينكه نسبت به محله خودم درگير بشوم بايد علاقه مند به آن باشم. لازمه اين علاقه مندي، آگاهي است. نشريات محلي از جمله همشهري محله همين كاركرد را دارند. اين نشريات با آگاهي كه در اختيار ما مي گذارند امكان علاقه مند شدن و درگير شدن نسبت به محله را براي ما به وجود مي آورند. در نتيجه براي محله مسأله يابي مي كنيم و براي حل آن دنبال راه  مي گرديم.
«مقدسي» هم درباره ضرورت و كاركرد نشريات محلي مي گويد: «حكومت ها براي حفظ قدرت در جهت تقويت يك فرهنگ ملي با اتكا بر نقاط مشترك اقدام مي كنند. اين حركت منتج به انسجام و وحدت مطلوبي مي شود كه مي تواند در تصميم گيري هاي كلان نقش آفريني كند. در كنار اين موضوع حكومت ها به اين نكته رسيده اند كه اين فرهنگ كلان بايد بر ستون هاي كوچك تري استوار باشد كه اين ستون ها همان فرهنگ بومي هستند.
توصيه به ريزبيني
رسانه ها مي آيند تا وسعت ديد ما را گسترش دهند . حساسيت ما را بالا ببرند و ما را با مسائل كلان درگير كنند. اما به نظر مي رسد در اين مسير ما چيزي را از دست داده ايم. ديد ما آن قدر گسترش يافته و آن قدر مسائل كلان را مورد توجه قرار داده ايم كه ديگر فضاي نزديك اطرافمان را نمي بينيم. رسانه هاي محلي مي توانند با طرح مسائل كوچك و مهم زندگي، يك بار ديگر حساسيت ما را در اين حوزه ها فعال كنند . اما اين تفاوت كاركرد در رسانه هاي سراسري و محلي بايد نوعي تفاوت روش را هم به دنبال داشته باشد. منطقي نيست اگر بخواهيم رسانه محلي را با همان الگوهاي قبلي اداره كنيم اما نتيجه جديد و متفاوتي بگيريم.
دكتر احمد توكلي درباره اقتضائات يك نشريه محلي مي گويد: «اين نشريه بايد زبان نرم تري داشته باشد. اصولاً جايگاه نرم خبر همين نشريات محلي است. نوع كاركرد اين نشريات شهري و اجتماعي است. بنابراين هرچه از سياست فاصله بگيرد، متناسب تر است.
اين نشريات بايد به لحاظ مديريتي يك هدف كلان را مورد توجه قرار دهند؛ مثلاً ايجاد مشاركت اجتماعي، بالا بردن روح تعاون محلي و محله گرايي. اين نشريات بايد با همين رويكرد وارد زندگي مردم شوند، به تهيه خبر بپردازند و اطلاع رساني كنند.»
اما مقدسي، نگاه ديگري درباره تفاوت شيوه عمل در نشريات سراسري و محلي دارد. او مي گويد: «برخلاف نشريات سراسري، نشريه محلي بايد به دنبال وجوه افتراق بگردد. يعني مصداق هايي كه يك محل را از محل ديگري متمايز مي سازد كشف كند. بعد هم با تأكيد بر ويژگي هاي مثبت اين وجوه افتراق را پيگيري كند. با تأكيد بر ويژگي هاي مثبت. چون دنبال تضاد نيست بلكه مي خواهد نقش تقويت كننده براي قوام فرهنگ ملي را ايفا كند.
حركت روي باند محدود
اما روزنامه نگاري هميشه روزنامه نگاري است. يونس شكرخواه اعتقاد دارد وقتي ما در حوزه روزنامه نگاري محلي عمل مي كنيم در حقيقت در مقياس خردتري روزنامه نگاري مي كنيم و تنها بايد مختصات روزنامه نگاري محلي را شناسايي كنيم. دكتر شكرخواه در يك جمله كوتاه همه چيز را خلاصه مي كند: «اگر ما در روزنامه نگاري سراسري از تلسكوپ استفاده مي كنيم در روزنامه نگاري محلي ميكروسكوپ به دست مي گيريم.»
او مهم ترين فاكتورهاي روزنامه نگاري محلي را اين طور شرح مي دهد: «نخستين مورد پاسخ جدي به نيازهاي همه مخاطبان است. در روزنامه نگاري سراسري وقتي مي خواهيم رويدادي را پوشش بدهيم اصلي ترين فاكتور دامنه تأثيرگذاري رويداد است. يعني هرچه آدم هاي بيشتري تأثير بگيرند شانس خبر شدن و تيتر اول شدن آن رويداد بيشتر مي شود. در روزنامه نگاري محلي ـ مدل همشهري محله كه مدل ويژه اي است ـ چارچوب تعريف شده است. شمال و جنوب روشن است. ما با مخاطب هدف سروكار داريم. وقتي مي گوييم روزنامه نگاري محلي به نظر اولين نكته اين است كه آيا فرد پاسخ  نيازهايش را پيدا مي كند يا خير؟
در مدل همشهري محله نمي توانيد از پاركي بنويسيد كه در حوزه شما نيست هرچند خيلي هم جذاب باشد. در اين روزنامه نگاري ،بافت، موقعيت جغرافيايي، تركيب جمعيت و ... در شيوه انجام كار و نتيجه آن مانند يك رگلسيون چند متغيره دخالت مي كند. اگر در روزنامه نگاري سراسري مي شود از برخي فاكتورها صرفنظر كرد در همشهري محله نمي شود اين طور عمل كرد. ويژگي اين كار اين است كه بايد سينه به سينه مخاطب حركت كند.
مورد دوم هم مربوط به توجه به مخاطب است. ما در روزنامه نگاري سراسري روي broad band(باند پهن) حركت مي كنيم در حالي كه در روزنامه نگاري محلي با Narrow band (باند محدود) مواجه هستيم.
اينجا مخاطب منتظر سيگنال است تا ببيند آيا علائم او جدي گرفته مي شود يا خير؟
در حالي كه در روزنامه نگاري سراسري مشكل محل سكونت يك شهروند در خوش بينانه ترين حالت در ستون تماس هاي مردمي منعكس مي شود. حتي حذف و عدم انعكاس اين مورد در روزنامه سراسري مشكلي ايجاد نمي كند. اما در روزنامه نگاري محلي اين يك خطاي بزرگ است. در روزنامه نگاري محلي خبرنگار مثل مينياتوريست است . اگر دستش بلغزد كل اثر به هم مي خورد اما در روزنامه نگاري سراسري اين لغزش دست ها خيلي به چشم نمي آيد. چون همه چيز روي مخاطب هدف متمركز نيست و خود را نشان نمي دهد.
تغيير پارادايم حاكم بر فضاي رسانه اي سومين موردي است كه بايد به آن توجه كرد. در دوران گذشته با بزرگ تر و سراسري تر شدن رسانه ها در واقع به پارادايم حاكم براي هر نوع تغيير اجتماعي يا هر نوع حركت معطوف به توسعه و دگرگوني تبديل مي شدند. حالت اين نوع ارتباط از بالا به پايين بود. باور رسانه  اين بود كه چون منتشر مي كند ديگران مي پذيرند و بايد به آن عمل كنند.
اما در روزنامه نگاري محلي ما نمي توانيم از بالا به پايين حركت كنيم. پارادايم روزنامه نگاري محلي از پايين به بالا است. در اين الگو سردبير نمي تواند از بالا براي ساكنان منطقه و مشكلات آن دستورالعمل صادر كند. چون مخاطب اعتقاد دارد شما و همشهري محله آمده ايد تا به او كمك كنيد. قرار نيست او پاي سخنراني شما بنشيند، بلكه اين شما هستيد كه به عنوان تحريريه بايد پاي حرف هاي او بنشيند. بنابراين در مقياس محلي بازي بايد از جامعه هدف يعني محله مورد نظر شروع بشود.
مدل كلاسيك در رسانه هاي سراسري اين است كه جمعي محدود براي جمعي وسيع پيام توليد مي كنند. اما در عصر حاضر رسانه ها فراگير شده اند و زمان آن رسيده كه جمعي وسيع براي جمعي وسيع پيام توليد كنند. همه هم سردبير باشند، هم خبرنگار و هم مخاطب.
تحريريه اي به وسعت يك شهر
دكتر شكرخواه اعتقاد دارد در روزنامه نگاري محلي نبايد با عادت روزنامه نگاري سراسري عمل كرد. چون روزنامه نگار در روزنامه سراسري هميشه نسخه مي پيچد. اما در روزنامه نگاري محلي بايد خودش را عادت بدهد كه نسخه هاي ديگران را بخواند.
شكرخواه مي گويد: «خبرنگار در روزنامه نگاري محلي بايد طوري روزنامه نگاري كند تا به مردم محله آموزش بدهد تا آنها هم بتوانند براي نشريه بنويسند. فقط تلفن نكنند و شكايت كنند. اگر شهروندي مثلاً درباره ترافيك محل سكونت خود نظري دارد اين موضوع را مكتوب كند.
همشهري محله بايد به مردم بياموزد كه چگونه خبر بنويسند. چه طور مقاله بنويسند. يعني بعد از مدتي هر منطقه اي تحريريه اي داشته باشد به وسعت همان منطقه و مجموعه همشهري محله تحريريه اي داشته باشد به وسعت يك شهر.
در جستجوي تئوري
براي روزنامه نگاري محلي هنوز بصورت جدي تئوري پردازي نشده است. دست كم منابع فارسي در اين زمينه به شدت با ضعف روبرو هستند. پرسش اساسي اين است: فارغ از توصيه هاي متفرقه و غيرمنسجم، روزنامه نگار در نشريه محلي براساس كدام الگو بايد عمل كند؟ مثلاً ارزش هاي خبري در روزنامه نگاري محلي همان كاركردي را دارند كه در روزنامه نگاري سراسري؟
آيا قواعد خبرنويسي در هر دو نوع روزنامه نگاري سراسري يكسان هستند؟ چه تفاوت هايي ميان شيوه هاي تهيه انواع گزارش در روزنامه نگاري محلي و سراسري وجود دارد؟
دكتر نمكدوست اين پرسش ها را اين طور پاسخ مي دهد: «براي روزنامه نگاري محلي در برخي كشورهاي دنيا تئوري پردازي شده است. اما اين تئوري ها براي نمونه كارهايي است كه همانجا توليد مي شوند. تنها نمونه جدي روزنامه نگاري محلي در ايران، همشهري محله است. تئوري هاي موجود در دنيا لزوماً به كار ما نخواهند آمد. چون همشهري محله يك فرمت جديد است. براي اين فرمت جديد بايد الگوهاي جديد خلق كرد. مشكل ما تنها تفاوت ايران با جوامعي كه به سوي روزنامه نگاري محلي رفته اند و در اين زمينه تئوري دارند نيست. ما فقط با مشكل بومي كردن اين تئوري ها مواجه نيستيم. بلكه فارغ از اين تفاوت ها بايد توجه داشت جنس كار همشهري محله از اساس تفاوت دارد. بايد كشف كنيم كه ما چه ميزان و چه تئوري هاي اختصاصي لازم داريم. حرفه روزنامه نگاري با بقيه حرفه ها و متفاوت است. در روزنامه نگاري نمي توان فارغ از فضاي كار و در يك لابراتوار مفاهيم را بررسي و بعد هم نهايي كرد. مثلاً اين طور نبوده كه سبك هرم وارونه در يك آزمايشگاه يا كارگاه روزنامه نگاري كشف و تكميل شده و بعد هم در اختيار همه قرار گرفته باشد. بلكه همه چيز همزمان با انجام كار شكل مي گيرد. در حقيقت نسبت تئوري و توليد در روزنامه نگاري با نسبت اين دو در علوم ديگر برابر نيست.
تئوري هاي موجود ممكن است بصورت كلان كاربرد داشته باشد اما براي جزييات بايد الگوها را كشف كرد. همشهري محله در حال حاضر لابراتوار عظيم توليد دانش روزنامه نگاري محلي است. ادبيات محله نويسي، مخاطب شناسي محلي، گرافيك محلي و ... بايد در همين لابراتوار توليد شوند.
رضا مقدسي، هم در اين زمينه با دكتر نمكدوست هم عقيده است. مقدسي، با اصرار بر لزوم ايجاد زبان مناسب و متناسب با ويژگي هاي هر منطقه در همشهري محله مي گويد: «بايد ادبيات خاص هر منطقه توليد شود . »
يك اتفاق بزرگ
وقتي همشهري محله آغاز به كار كرد بسياري پيش بيني مي كردند يك سال هم دوام نياورد. پنجشنبه هفته گذشته اما مراسم دومين سالگرد انتشار همشهري محله با حضور تحريريه بزرگ و جوان اين نشريه برگزار شد. همشهري محله كاري را آغاز كرده كه بسياري نسبت به دوام و موفقيت آن خوشبين  نبودند. اما بعد از دو سال فعاليت همشهري محله به عنوان دومين عامل فروش و افزايش تيراژ روزنامه پس از ضميمه آگهي ها شناخته شده است.
عملكرد همشهري محله، نقاط ضعف و قوت و آينده اين كار آخرين موردي است كه مورد پرسش قرار گرفته است.
دكتر احمد توكلي مي گويد: «همشهري محله خوب جلو آمده است. اما نيازمند يك اتاق فكر است. اتاقي كه بتواند فارغ از روزمرگي نشريه درباره اينكه به كجا مي رويم فكر كند؟ بدون تعارف بگويم در همشهري محله حتي در بحث پرداختن به مطالب يا حتي سياستگذاري ها هم يك وحدت رويه نمي بينيم. همشهري محله بايد نقاط قوت مناطق خود را به سرعت به ديگر نشريات خودش تسري دهد. يعني بيست ودو منطقه شهري خودش را مثل ظروف مرتبط به هم وصل كند. يك گروه تحقيق و نظرسنجي مدام ،عالمان اجتماعي و شهري،  روزنامه نگاران و شهرداران را به چالش بكشد و راه حل براي بهتر شدن پيدا كند. »
دكتر يونس شكرخواه نيز كار محلي را ارزشمند مي داند و ضمن موفق ارزيابي كردن عملكرد همشهري محله مي گويد: «روزنامه هاي سراسري نبايد به همشهري محله بي توجهي كنند. بسياري از سوژه ها و اخبار را مي توانند از همشهري محله بگيرند و به عنوان يك منبع خبري به آن استناد كنند...
در همشهري محله اگر آموزش چاشني كار شود و نشريه خدمات محور باشد هم تاثيرگذاري بيشتري خواهد داشت و هم توان جذب آگهي خوبي به دست خواهدآورد.
در عصر حاضر ارتباطات حالت متكثر پيدا كرده است. در فضاي وب  و سايبر آنچه موجب تكثر مي شود وبلاگ ها هستند كه در برابر جريان فراگير رسانه اي هستند.
همشهري محله هم يكي از همين مصاديق تكثر رسانه اي است. همشهري محله در حال ايفا كردن نقش وبلاگ ها در فضاي مكتوب است. ضمن اينكه مدل ارتباطي در نشر مكتوب يك طرفه تر از فضاي وب است. همشهري محله در حال تغيير دادن اين مدل است.»
رضا مقدسي، نيز از همشهري محله به عنوان فرصتي دو سويه براي استادان و دانشجويان ارتباطات و روزنامه نگاري ياد مي كند: «دانشجويان و علاقه مندان مي توانند كاري متفاوت را در همشهري محله تجربه كنند. علاوه بر اين همشهري محله فرصتي است براي استادان صاحب نام ارتباطات تا دانش خود در اينبا ره را آموزش دهند و با ورود به كار اجرايي اين داشته ها را تكميل كنند.»
دكتر نمك دوست بر اين باور است كه همشهري محله آينده روشني خواهدداشت اگر بحث آموزش و توليد تئوري را جدي بگيرد: «اگر همشهري محله وارد فرآيند پژوهش و توليد علم شود موفق خواهدبود. ضعف اساسي موجود در فضاي روزنامه نگاري ما فاصله زياد ميان آموزش و توليد است. همشهري محله مي تواند اين گسستگي را جبران كند.
همشهري محله مي تواند موقعيت ساكنان تهران را به شهروندان تهراني ارتقا دهد. هدف همشهري محله ايجاد احساس تعلق خاطر است.
همشهري محله يك سازمان بزرگ است و بزرگ ترين تحريريه تاريخ مطبوعات ايران را تشكيل داده است. اين كار يك تجربه خاص است كه بايد تكنيك خاص خودش را پيدا كند. همشهري محله الان براساس تئوري هاي علمي توليد نمي شود چون اساساً در اين زمينه توليد تئوري نشده است. اين ضعف همشهري محله نيست. ضعف صاحبنظران ما است. همشهري محله در حال حاضر به سيستمي احتياج دارد كه مرتب توليد را مانيتور كند و اين بستري باشد براي توليد تئوري.
مهم ترين دستاورد همشهري اين است كه روشن مي كند تهران يك جامعه يك دست نيست. شهروند تهراني يك تيپ خاص نيست كه براساس اين تيپ خاص او را فهم و تفسير بكنيم. من همشهري محله را يك شانس مناسب براي ايجاد تحول در عرصه توليد تئوري هاي روزنامه نگاري مي دانم. نظرم اين است كه مسئولان هم نگاهي به اين نشريه بيندازند. »

دستاوردي كه بايد به جهان معرفي شود
008535.jpg
سخنراني دكتر كاظم معتمد نژاد؛ پدر علوم ارتباطات ايران در جمع خبرنگاران «همشهري محله»
كاري كه شما در دوسال اخير درايران انجام داده ايد نمونه اي است كه مي شود آن را در سطح جهان معرفي كرد. در اين زمينه مي توانيم كنفرانس بين المللي و منطقه اي تشكيل دهيم و اين كار را به عنوان يكي از دستاوردهاي انقلاب اسلامي خودمان معرفي كنيم چرا كه چنين نمونه اي در دنياي امروز وجود ندارد.
همان طور كه مي دانيد ارتباطات روزبه روز تخصصي تر مي شود و از ارتباطات همگاني و توده گي بيشتر نام و عنوان باقي مي ماند. نيازها روزبه روز بيشتر شده و از اين رو با جماعت هاي كوچك تر سروكار داريم پس به عنوان روزنامه نگار بهترين كار اين است كه از امكانات محلي بهره بگيريم و اطلاعاتي كه وسايل ارتباط جمعي در اختيار مردم قرار نمي دهند منتقل كنيم. اين نوع ارتباط همراه با صميميت، صلابت و مجاورت است و اين چيزي است كه همشهري محله توانسته است به دست آورد. همبستگي اجتماعي را به طور دقيق از طريق اين نوع ارتباط مي توان تأمين كرد.
اين كار باعث مي شود مردم دلگرم شده و كشورهاي ديگر نيز بدانند چه كارهاي بزرگي در ايران انجام مي شود. اداره كردن بيست ودو يا بيست وچهار [مسافروجمعه] نشريه در طول هفته كار ساده اي نيست درحالي كه خيلي ها در انتشار يك ماهنامه يا هفته نامه در مي مانند. اين كار در كشور ما و براي نسل هاي آينده يك يادگار محسوب مي شود و در آينده بزرگي اين كار بيشتر مشخص خواهد شد. نشريات اين گونه در كشورهاي ديگر سابقه زيادي ندارند و كشورهاي غربي بيشتر سعي كرده اند نشريات حومه شهرهاي بزرگ باشند و در آن محيط رشد كنند و كمتر در داخل شهرهاي بزرگ شاهد آن هستيم.وجود نمونه هاي چاپي در اين وسعت دستاورد ماست كه مي بايد به دنيا معرفي كنيم. اطمينان دارم شما جوانان راه صحيح انقلاب را ادامه خواهيد داد و توجه داريد كه ايران ما درحال حاضر بيش از هر زمان ديگري به آگاهي هاي صحيح نياز دارد. اگر مي خواهيم در زمينه هاي اقتصادي و صنعتي پيشرفت كنيم بايد راه صحيح در اختيار افراد گذاشته شود. به همين دليل ما روزنامه نگاران مسئوليت بسيار مهمي داريم و بايد در راه انتشار اخبار صحيح از هيچ كوششي دريغ نكنيم.

زبان دوست داشتني همشهري محله
پيام دكتر حداد عادل
نماينده مردم تهران و رئيس مجلس شوراي اسلامي خطاب به خبرنگاران همشهري محله
تهران بزرگ تر از آن است كه يك روزنامه بتواند با آن حرف بزند. همشهري محله يك هفته نامه صميمي است كه سادگي و دلچسبي خاصي را دارد. گاهي كه نشريه را با دقت تورق كرده ام، ديده ام كه فضاي همشهري محله از حرف هاي نامفهوم و نشريه پردازي هاي گنگ و كلي به دور است و بسيار ملموس حرف مي زند. به عبارتي دلچسب است، با زبان مردم حرف مي زند و زبان فارسي مردمي تهروني و دوستداشتني، در اين نشريه شنيده مي شود. اين يك ويژگي مهم و بارز همشهري محله است. در جامعه شناسي شهري از واقعيتي به نام احساس همشهري گري صحبت مي كنند. در شهرهاي كوچك اين احساس قوي تر است. در پنجاه  ـ شصت سال پيش كلمه «بچه محل» خيلي بيشتر از امروز به كار مي رفت و ما رفقاي خودمان را به عنوان بچه محل مي شناختيم و صدا مي زديم و اين بخشي از هويت ما بود كه در كجاي تهرون زندگي مي كنيم. متأسفانه اين احساس يعني همبستگي دروني ميان افرادي كه در يك شهر يا در يك محله زندگي مي كنند، روز به روز ضعيف تر مي شود و اين نكته خوبي نيست. زيرا پيوندهاي اجتماعي را سست مي كند. اصولاً افراد در شهر خود يك سلسله ارزش ها و آداب و سنت ها و عرف هايي را رعايت مي كنند كه در شهرهاي ديگر اين كارها را نمي كنند. همشهري محله به محله هويت مي بخشد و اين احساس را تقويت مي كند. اين از ديگر فوايد انتشار همشهري محله است. ويژگي ديگر همشهري محله خبررساني به مردم يك محله است. از واقعيت هاي آن محله و آنچه در اطراف آنان مي گذرد به مردم خبر مي دهد. خلاصه شناخت بيشتري از محله مي دهد. همشهري محله، محله را براي هر فرد ساكن محله ورق مي زند و به آنها مي گويد كه در اطراف شما چيزهايي است كه به آساني و ارزاني در دسترس شما قرار دارد. همشهري محله باعث شده افرادي كه هيچ وقت خود را در روزنامه نمي ديدند و فكر هم نمي كردند كه حرفي يا عكسي ازآنها در روزنامه منتشر شود، بالاخره روزنامه اي مي شوند. مثل اينكه از پينه دوز ساكن محله با پنجاه سال سابقه كار از سابقه او و حرف و مشكلاتش مي نويسيد. احوال او را مي پرسيد و در همشهري محله منعكس مي كنيد. بايد به سراغ مردم رفت. مردمي كه زيربناي اين مملكت هستند، ستون هاي اصلي اين مملكتند، شما احوال آنها را مي پرسيد. آنها هم خودشان را در روزنامه مي بينند . اين باعث ايجاد نوعي صميميت و دلبستگي بيشتري مي شود. اين گونه مردم روزنامه خوان مي شوند. روزنامه خوان كه شدند كم كم بيشتر فكر مي كنند و آگاهي هاي اجتماعي خود را ارتقا مي دهند و سپس سياسي مي شوند و از نظر شأن اجتماعي، جان مي گيرند. پس اين كار، كار مفيدي است. همشهري محله بايد اين زمينه را ايجاد كند كه مردم خوب و گمنام محله ها خود را در آن مشاهده كنند.

مستوري در حجاب معاصرت
سيد محمد موسوي
امروز مجموعه بزرگ « همشهري محله» انتشار يكصدمين شماره خود را گرامي مي دارد. رويداد قابل تاملي كه دو سال است در پي گره خوردن مداوم هفته ها انتظارش را مي كشيديم. اگرچه ممكن است در نگاه اول انتشار شماره صد آنقدرها جالب نظرها نباشد كه با ذوق زدگي از آن ياد كنيم اما وقتي اين عدد را در بيست و دو منطقه شانزده صفحه اي ضرب كنيم، نتيجه سي و پنج هزار و دويست صفحه چيزي نيست كه بشود براحتي از كنارش گذشت.در هر حال اين اتفاق به عنوان بخشي از تاريخ معاصر مطبوعات كشور قابل ملاحظه است.نگاه تاريخي به اين گونه رخدادها يكي از راه هاي بررسي پديده هاي پيراموني مخصوصاً در حوزه فرهنگ است. تاريخ به ما اطمينان مي دهد پديده ها، چگونه و با چه هدفي و در چه بستري از زمان رنگ واقعيت به خود گرفته اند و جمع شدن اين پاسخ ها كمك مي كند تا قضاوت قريب به واقعيت در ذهن ها رقم بخورد.از سوي ديگر در برخي حوزه هاي علوم، تاريخ پژوهي دقيقاً با نگاه به عملكرد افراد مؤثر در آن حوزه تعريف مي شود همانگونه كه براي دستيابي به تاريخ فلسفه به تاريخ فلاسفه مراجعه مي شود. آنها كه در قوام و شكل گيري وقايع مؤثرند تاريخ مي سازند و سرآخر شايد معلوم نشود كدام يك مهم ترند؛ تاريخ يا تاريخ سازان.اگرچه نگاه تاريخي در بدو امر حركت در طول زمان را تداعي مي كند اما نبايد از اهميت عرض زمان غافل شد، پهنه اي كه وسعت آن به بي  انتهايي طول زمان پهلو مي زند. حركت در عرض ـ مخصوصاً در حوزه فرهنگ ـ روابط فرهنگي و نتايج حاصل از درگيري فكت هاي مختلف را روشن تر و امكان شناخت و ارائه تحليل هاي نزديك به حقيقت را سهلتر مي كند «همشهري محله» در اين مختصات قابل توجه است؛ حركتي طولي در امتداد يكصد هفته بي وقفه و حركتي عرضي در معبري كه وقايع ريز و درشت پايتخت را لحظه لحظه مرور كرده است. پس مي شود سي و پنج هزار و اندي صفحه را در گستره مكان و زمان به تماشا نشست و هفته نامه ها را در امتداد ۴۴ سال ورق زد. در اين مختصات پازل همشهري محله با دو هزار و دويست پازل كامل شده است.اين محاسبه ها به نوعي بازي و رياضي مانندتر است اما «همشهري محله» در اين دو هفته اي كه استراحت مي كند تا نيمه بعد را در سال آينده با قوت و قدرت بيشتري آغاز كند فرصت دارد نگاهي ژرف تر به گذشته و آينده اش بيفكند . حالا ديگر مخاطبان تعيين مي كنند «همشهري محله» كودكي دو ساله است كه بايد رسم ايستادن و گام زدن و پيش رفتن بياموزد يا مردي ۴۴ ساله كه جهانش را شناخته است و به پيرامونش به روشني مي نگرد. نگاه ساده ما اگر چه از دو دوتا چهارتاي منطق رياضي جدا نيست اما د رنهايت به تلازم عقل و عشقي دلباخته كه از فرصت نفس گير زمان رهاست و مي خواهد در ميان همه دستاوردهايش يكصدمين شماره اش را رونمايي كند.همشهري محله با اينكه ساده نيست اما كار را صميمانه و ساده گرفته، چون جايگاهش در دل هاي ساده و صميمي مردم تهران است. چيزي شبيه تاريخ شفاهي كه در حجاب معاصرت خود مستور مانده است.

نگاهي به نقش همشهري محله در ترويج اصول مشاركت شهروندي
بذر آگاهي، ميوه توسعه
مسعود احمدوند
008517.jpg
فعاليت در سه عرصه اطلاع رساني، سرگرمي و آموزش كار ويژه مطبوعات به شمار مي رود. بر اين مبنا نشريات بيست ودوگانه همشهري محله طي دو سال گذشته توانسته اند علاوه بر اينكه در دو عرصه نخست فعاليت چشمگيري داشته باشند در بخش آموزش نيز در چارچوب مباحث توسعه و اصول آن قدم بردارند.
همشهري محله با استفاده از ظرفيت هاي كسب شده طي دوران فعاليت مستمر، فراتر از روايت كننده روزمرگي هاي محلات تهران در مقام نهادي آموزشي طبق الگوي توسعه ايفاي نقش كرده است. نهادي كه مروج و مبلغ اصول توسعه يافتگي در سطوح فردي و اجتماعي است.در آستانه سومين بهار همشهري محله، اين نشريه براي رسيدن به اوج چنين جايگاهي مي بايست در سياستگذاري روزهاي پيش رو به عناصر دخيل در توسعه يافتگي توجه ويژه اي داشته باشد. مطلب حاضر، اشاره به اين عناصر و ذكر موفقيت هاي همشهري محله در اين زمينه سعي دارد پيوند برقرار شده ميان روزنامه نگاري محلي و علم سياست را تبيين كند.
حركت به سمت فرهنگ سياسي مشاركتي
وجهي از فرهنگ، فرهنگ سياسي نام دارد . فرهنگ سياسي كه محصول تاريخ نظام سياسي است در رفتار عمومي و تجارب شخص ريشه دارد. فرهنگ سياسي عبارت است از انگاره ها و ايستارها نسبت به اقتدار، مسئوليت هاي حكومت و الگوهاي مربوط به جامعه پذيري سياسي. آشنايي با انواع فرهنگ هاي سياسي و نقش همشهري محله در ترويج نوعي از آن فرهنگ از آن رو اهميت دارد كه محيط نظام سياسي يك فضاي فرهنگي، ارزشي، هنجاري و نمادي است. بدين معنا كه هر نظام سياسي براي مشروعيت دادن به «داده هاي» سياسي، اقتصادي و اجتماعي خود مي بايد در تبادل و تعامل دائمي با محيط به سر برد. يكي از راه هاي تقويت پيوند ميان اعضاي جامعه و نظام سياسي ارائه داده هاي مناسب از سوي نظام به جامعه براي تأمين خواسته ها و نيازهاي اعضاي آن است. براي ارائه داده هاي مناسب لازم است نهاده هاي مناسب وارد سيستم شود. نهاده ها مجموعه اي از تقاضاها و حمايت هاي افراد جامعه هستند. همشهري محله به عنوان نزديك ترين رسانه به ذهن مردم كانالي است كه تقاضاي اعضاي جامعه را به نظام سياسي منتقل مي كند. اگر تقاضاهايي كه وارد سيستم مي شوند منطقي، طبق ظرفيت نظام، همگون و غيرمتعارض باشند قطعاً تأثير بسياري بر ساخت تصميمات و ارائه نهاده ها خواهند داشت. اين ويژگي ها رابطه مستقيمي با آموزش سياسي دارند. آموزش سياسي كه همشهري محله در راستاي آن گام برداشته است فرايندي مستمر و هميشگي است كه به اعضاي جامعه آگاهي مي رساند. آگاه سازي حرمت گذاري به خويشتن را افزايش مي دهد. درجه بالايي از احساس مسئوليت اجتماعي را ايجاد مي كند و ابزار مؤثر تجهيز و غني سازي ذخاير انساني است.
در واقع آموزش سياسي با آگاهي رساندن به فرد الگوهاي سياسي را به او مي آموزاند. اين الگوهاي سياسي در نهايت به ايجاد فرهنگ سياسي مشاركتي منجر مي شود. در فرهنگ سياسي مشاركتي (فعال) مردم به طور نسبي در نهاده ها (طرح خواست ها و تقاضاها) و نيز داده ها (استراتژي ها، قوانين و طبقه بندي اولويت ها) نقش دارند و نسبت به رفتار نخبگان سياسي حساسند. در اين فرهنگ مردم از لحاظ رواني باور دارند كه مي توانند به نظام سياسي كمك كنند و برتصميمات مؤثر واقع شوند. در دو سال گذشته سياست هاي همشهري محله به گونه اي تنظيم شد كه مردم را به سمت فرهنگ سياسي مشاركتي سوق دهد و در اين زمينه گامي بزرگ در فرايند توسعه جامعه برداشته شد.اگر همشهري محله در سال سوم انتشار خود به فرايند آموزش سياسي نگاه دقيق تري داشته باشد مي تواند به عنوان يكي از ابزارهاي مهم براي برقراري توازن نسبي ميان نهاده ها و داده ها به كار رود.
برداشت هاي يكپارچه از مفاهيم كليدي
همشهري محله طي مدت انتشار، سعي كرد به يكي ازا صول ثابت متدولوژيك توسعه يعني همسويي و انطباق انديشه هاي افراد يك جامعه چارچوبي منسجم بدهد. منظور از انسجام زمينه اي است كه انسان ها را به هم نزديك مي كند، ميان آنها تلاقي ايجاد مي كند، معاشرت آنها را معنا مي دهد و به هدف جمعي آنها جهت گيري روشن و كارآيي مي بخشد.همشهري محله توانست گامي در جهت ايجاد اجماع نظر پيرامون استنباط هاي كلان و مشترك از مفاهيم كليدي بردارد تا پيش از انتشار همشهري محله به طور مستند نمي توانستيم درباره استنباط مشترك و عمومي مردم محله هاي تهران نسبت به مفاهيم كليدي اظهار نظر كنيم. اما در حال حاضر با توجه به مراجعه مكرر خبرنگاران مناطق مختلف براي پرس و جو درباره مفاهيم اثرگذار مي توانيم برداشت مردم محله هاي مختلف نسبت به يك موضوع را استنتاج كنيم. اين وجه از آن رو مهم است كه اگر اين فرايند منظم و با برنامه ريزي مناسب به پيش رود منجر به شفافيت فرهنگي خواهدشد. شفافيت فرهنگ فضاي مه آلود و مبهم سايه افكنده بر مباحث جامعه  را مي زدايد و براي برنامه ريزان روشن مي سازد براي چه جامعه اي چه چيزي را طراحي كنند.
همشهري محله در سومين سال انتشار بايد پنجره اي را كه در اين زمينه گشوده است به افق پايدار پيوند زند.
تقويت فردگرايي
همشهري محله به عنوان نشريه اي كه مسير خود را در چارچوب توسعه تعريف كرده است به كوچك ترين واحد اجتماعي و در عين حال مؤثرترين عامل در روند توسعه يافتگي يعني فرد توجه ويژه اي مبذول داشت. با حضور هشمهري محله ارزش خبري «شهرت» شكست و هر يك از افراد محله تنها به سبب اينكه شهروندي از مجموعه تهران محسوب مي شد اهميت خبري پيدا كرد. اين مسئله پيامدهاي زير را دربرداشت:
۱ـ پاسخ به نيازهاي رواني مردم
در تقسيم بندي هرمي نيازهاآنچه به رأس هرم نزديك است و اهميت بيشتري دارد، نيازهاي رواني مانند اعتماد به نفس، خودباوري و پذيرش جمعي است. همشهري محله وقتي سراغ از چهره هاي گمنام محلات گرفت، به همين نياز مردم پاسخ گفت. نياز ديده شدن، شنيده شدن و باور به اينكه وجود دارند و وجود داشتنشان مهم است. نيازي كه هيچ كدام از رسانه هاي ديگر به سبب ماهيتشان نمي توانند پاسخي براي آن داشته باشند. همشهري محله با اين حركت بسياري از شهروندان را از پژمردگي نجات داد و درباورشان گنجاند كه مي توان سبز ماند.
پاسخگويي به نيازهاي رواني از منظر توسعه سياسي از دو جنبه حايز اهميت است:
الف ـ اگر اعتماد به نفس و خودباوري در ميان افراد جامعه وجود نداشته باشد، برنامه ريزي براي توسعه و انتظار اجرايي شدن آن بيهوده است.
ب ـ در جامعه اي كه نيازهاي رواني افراد ارضا نشود، زمينه براي بروز نابهنجاري، نابساماني و انحراف بيشتر است. شهروند از اينكه در ميان شتاب روزهاي گذار ناديده انگاشته شده احساس سرخوردگي مي كند .
واكنش نخست از ديدگاه توسعه سياسي و واكنش دوم از نگاه امنيتي خطري بزرگ به شمار مي رود. از اين روست كه كارشناسان براي نشريات محلي در ايجاد امنيت و سلامت اجتماعي نقش ويژه اي قائلند. همكاري گسترده و تنگاتنگ پليس تهران با همشهري محله طي دو سال گذشته و رسيدن به نتايج اميدبخش شاهد مثالي بر اين مدعاست.
۲ـ ترويج فردگرايي مثبت
همشهري محله عاملي است كه شهروندان با تكيه بر آن شخصيت فردي خويش را تقويت مي كنند و آگاهانه با مسائل جامعه اي كه در آن زندگي مي كنند برخورد مي نمايند. همشهري محله به فرد اهميت داد تا جايي كه خود را در آينه يك رسانه رسمي بييند. در رسانه هاي ديگر عموماً موضوعات گزارش  ها، مقالات و حتي گفت وگوها حول مسائلي است كه در سطح كلان و ملي مورد توجه اند ليكن همشهري محله به دغدغه هاي فردي پرداخت و انگيزش هاي فردي ايجاد كرد. همشهري محله فرد را به عنوان موضوع مغفول رسانه ها كشف كرد و پروراند و ثابت كرد به تعداد اهالي هر محله مي توان موضوع گزارش، گفت وگو، يادداشت و مقاله داشت.
۳ـ تقويت همگرايي
يكي از ويژگي هاي جوامع توسعه يافته همگرايي همزمان با فردمحوري است. همشهري محله با توجه به اين تمايز به تقويت روحيه جمعي، همكاري و همگرايي ميان افراد يك محله پرداخت. تأكيد بر منافع گروهي، چشم پوشي از خواست هاي فردي به نفع جمع، تعديل منافع و ترويج تحمل، مدارا و گفت وگو معيارهايي اند كه خبرنگاران همشهري محله بر مبناي آنها به تهيه مطلب مي پردازند.
باور محلات و باروري هم محله اي ها
همشهري محله از دو منظر ديگر نيز به ياري توسعه يافتگي تهران آمد:
۱ـ تعلق محلي :همشهري محله به محيط اجتماعي نيز به عنوان جزيي از پازل توسعه توجه كرد. همشهري محله در اين زمينه نظر اهالي تهران را به دو گزاره اساسي رهنمون ساخت: «محله تان را دوست داشته باشيد» و«در بهبود اوضاع محله اي كه دوستش داريد شريك شويد»
نگارش در اين زمينه ها موجب شد همشهري محله مردم تهران را در خلأ فرض نكرده و آنها را با بومي كه بدان تعلق دارند ترسيم كند. ترويج تعلق به محله از چند جهت به مسير توسعه يافتگي كمك كرد:
الف ـ برجستگي نمادهاي محلي مانند بناهاي مشهور و تأكيد بر تاريخ مكتوب و بيش از آن تاريخ شفاهي محلات تكيه گاه هايي براي پيوند فرد و محله فراهم كرد.
ب ـ تهران به سبب بافت ويژه سياسي و اقتصادي شهري مهاجرپذير است. همشهري محله با تأكيد بر هويت محلات روحيه همبستگي اجتماعي را تحكيم كرد و خرده فرهنگ هاي مختلف را دور يك ميز نشاند. اگر مهاجران مختلف با محيط زندگي ارتباط پيدا نكنند زمينه مساعدي براي گريز از مسئوليت پذيري و مشاركت اجتماعي مي يابند.
۲ ـ ترويج فعاليت هاي غير دولتي :همشهري محله با اين استدلال كه حضور انجمن ها و گروه هاي غيردولتي اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي، احساس، انگيزه و توانايي مشاركت را ميان مردم تقويت مي كند با پوشش فعاليت اين انجمن ها و گروه ها به ترويج فعاليت هاي آنها پرداخت.
مسير نو
ساختار همشهري محله طي دو سال گذشته در موضوعات سياسي و اجتماعي بر مقوله هاي مرتبط با توسعه بنيان گذاشته شد. اكنون سياستگذاران نشريات همشهري محله وقتي به برافروختن چراغ سوم اين مجموعه برمي آيند بايد توجه داشته باشند سوي اين چراغ روشنگر مسير سرنوشت سازي در تاريخ سياسي و اجتماعي تهران است.
پرهيز از جانبداري گروهي و جناحي، تأكيد بر شهروندمداري به جاي دولت محوري، نزديكي به زبان و دغدغه مردم و دور شدن از جايگاه ارشادي و هدايتي عواملي بوده اند كه مردم محلات تهران را با منشوري از علايق و ديدگاه هاي مختلف گرد چراغ همشهري محله جمع كرده است و بي شك دوري از اين ويژگي ها چراغ پرفروغ را به محاق خواهدبرد.

مردمي ترين پروژه مطبوعاتي ايران
رسانه از يك سو شهروندان را براي زندگي شهري آموزش مي دهد و نسل جديد را براساس معيارها و ضوابط آن مي پروراند و از سوي ديگر فضا و فرصتي براي ارتباط دو سويه مردم و مديران شهري آماده مي سازد. هم مشكلات و مسائل مردم را مستقيماً به مسئولان اطلاع مي دهد و هم مردم را از خدمات و تلاش هاي ارزشمند مديران آگاه مي كند كه در غير اين صورت هرچه هم خدمات بزرگ صورت گيرد تا مردم از آنها مطلع نشوند نتيجه مطلوب براي تحقق اهداف مورد نظر حاصل نخواهد شد.
در جنين فضايي مشاركت و تعامل و همراهي مردم براي ساختن شهر و منطقه بهتر، بزرگ ترين دستاورد فعاليت رسانه است و هنگامي كه يك رسانه واقعاً مردمي بود و مردم آن را به دور از تعارف و شعار و هياهو پذيرفتند تازه موقعيتي براي تاثيرگذاري مي يابد و چنين مقبوليت و مشروعيتي زمينه ساز حضور فعال رسانه مي شود.
شهرداري تهران به عنوان مهم ترين نهاد مديريت شهري در الگوي مديريت واحد پيش از هر مأموريت ناچار است به فرهنگسازي بينديشد و ناگزير براي به ثمر رساندن تلاش ها و خدمت هاي بزرگ خود بايد از رسانه به عنوان ابزار اطلاع رساني و آموزش بهره مند شود.
«همشهري محله» امروز شريك غم و شادي اهل محل است و يكي از موفق ترين نمونه هاي فعاليت رسانه اي مردمي و به تعبير دقيق تر مردمي ترين نشريه كشور ارزيابي مي شود.
اين نشريات را شهرداري تأسيس كرده و مديريت مي كند اما جالب اينجاست كه حتي مردم هم همشهري محله را بولتن اداري شهرداري نمي دانند.
اكنون از يك سو بر طبق آمار «همشهري محله» مهم ترين عامل فروش روزنامه همشهري، پس از نيازمنديها است. و بيشترين محبوبيت و موقعيت را در ميان مردم به دست آورده و از سوي ديگر در ميان مسئولان و دست اندركاران اداره امور جامعه مورد توجه واقع شده است.
در چنين شرايطي مديريت شهري بي سابقه ترين فرصت و بي نظيرترين ظرفيت ارتباطي با شهروندان را به دست آورده و كانال مؤثر و مطمئني براي انتقال پيام هاي هشداردهنده، آموزشي و اطلاع رسان است.

مهمترين كاركرد نشريات محلي
تبديل «شهرنشين» به «شهروند»
گفت وگو با «فريدون صديقي» روزنامه نگار
داود پنهاني
نشريه محلي بايد شكل همان منطقه باشد، شكل آدمها، شكل نيازهاي مردم
008580.jpg
سال ها فعاليت و قلمزني در نشريات مختلف، فريدون صديقي را به مردي با دانش در اين حوزه مبدل كرده است. او گستره كاركرد نشريات محلي را در چارچوبي كلان  قرار مي دهد و باور دارد كه مي توان انبوه شهرنشينان را به جهان شهروندي وارد كرد. او از نمونه هاي مشابه و موفق مثال مي زند و معتقد است در صورت توجه به نكات كليدي فعاليت در چنين عرصه اي يك نشريه محلي و منطقه اي در يك شهر بزرگ، گاه حتي در تيراژ گوي سبقت را از يك روزنامه سراسري در كل كشور بربايد.
آقاي صديقي! براي انتشار نشريات در قالب مناطق مختلف شهري چه ضرورت هايي وجود دارند؟
اطلاع رساني يك كاركرد، شيوه و روشي ديرپاست. به نظر مي آيد از زماني كه اولين روزنامه ها شكل گرفتند، در مورد اطلاع رساني، اين باورپذيري را نيز در جامعه ايجاد كردند. در نتيجه، اهميت و ضرورت اطلاع رساني، صورت بندي ها و كاركردها و شيوه ها، تنوع و تكثر زيادي پيدا كرد. اين در حالي است كه اشاعه رسانه ها به مفهوم نياز به كسب اطلاعات عمومي، تفنن و سرگرمي است. وقتي از اين  منظر به پديده نگاه مي كنيم، آنوقت مي فهميم كه تنوع در شكل روزنامه اي مكتوب يا به صورت تصويري يا سمعي بر مي گردد به كثرت رسانه اي، تنوع آن و نياز مخاطب. هرحوزه زيستي با نوعي از مفاهيم، مضامين و رويدادها و پديده هاي مختص آن جغرافيا آميخته است. به همين دليل، ضرورتهايي باعث مي شود تا ما به رسانه محلي گرايش پيدا كنيم. بنابراين مي توان گفت كه اين نياز مخاطب در درك و توجه به رسانه است كه باعث تعدد، تنوع، كوچك شماري و خرده نگري مي شود. مي خواهم در ابتدا بر ضرورت، چنين فعاليتي تأكيد كنم. اين ضرورت وجود دارد و فاكتور مهمي از اين ضرورت نياز جامعه در قالب تنوع فرهنگ ها و جغرافياهاي زيستي است. يعني آدمي كه در تهران زندگي مي كند با آدمي كه بيرون از تهران زندگي مي كند، در كنار مطالبات اجتماعي، سياسي، اقتصادي و ...، تفاوت بسياري دارد. بخشي از اين وجوه افتراق به جغرافيايي كه آنها در آن زندگي مي كنند باز مي گردد. منظور از جغرافيا، جغرافياي آمد و شد است و خيابان، كوچه، پارك، مدرسه، بقالي و ... هر چيزي. پس اين جغرافيا كه وسيع مي شود اين ضرورت را با خود به همراه مي آورد. كلانشهري مثل تهران كه اندازه يك كشور - و حتي چند كشور - جمعيت دارد ضرورت تقسيم بندي و بخش كردن براي انتشار نشريات محلي يا منطقه اي را نيز با خود دارد . شايد اين امر ما را به اينجا برساند كه روزي صاحب راديوهاي منطقه اي و محلي بشويم يا وقتي كه صحبت از تلويزيون هاي كابلي مي كنيم، آن تلويزيون ممكن است فقط يك منطقه را تحت پوشش قرار دهد . بنابراين تأكيد من بر اين نكته است كه اين ضرورت اجتناب ناپذير است و نياز به انتشار چنين نشرياتي قطعاً  وجود دارد.
با توجه به كثرت روزنامه هاي سراسري، نشريات محلي و منطقه اي چه حرفي براي گفتن مي توانند داشته باشند؟
هر نشريه در چنين مقياس هايي در برگيرنده اطلاعات و پاسخگوي نيازهايي است كه آن منطقه طالب آن است يعني به نظر من كار فقط منحصر به خبر يا گزارش نيست يعني اگر شما در يك منطقه جغرافيايي آگهي هم چاپ مي كنيد، مي توانيد با آن آگهي نيز اطلاع رساني كنيد .
اين حوائج نيازهاي زيست محيطي در جغرافيايي است كه آنها به آن نياز دارند. به عنوان مثال اگر مي بينيم كه بيشترين تعداد فوتباليست ها در منطقه ۲۰ تهران ساكن هستند در صفحات ورزشي ويژه نامه منطقه ۲۰ بايد به سراغ اين افراد رفت و در زمينه برگزاري مسابقات ورزشي در آن منطقه اطلاع رساني كرد چرا كه برخي از اين خبرها در روزنامه ها منتشر نمي شود. به عنوان مثال در اين منطقه تيم هاي منطقه در حمايت از مردم زلزله زده بم در ورزشگاه محلي خودشان مسابقه اي برگزار مي كنند. هيچ روزنامه اي اين خبرها را چاپ نمي كند. اين در واقع يك موضوع خرد از يك موضوع بزرگ است. بنابراين مي توان به اقتضاي جغرافياي انساني منطقه به نيازهاي آن منطقه پاسخ گفت. آن نياز مي تواند فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي يا هنري و ادبي هم باشد. اين نيازهاي «بخشي» در نهايت به نيازهاي كلان سراسري وصل مي شود كه به عنوان نيازهاي كلانشهر تهران شناخته مي شوند. كيفيت مطالبات اكثر جاها شبيه هم است. مطالبات مردم تهران با مطالبات مردم شهرستانها شبيه هم است، اگر تفاوتي وجود دارد در حجم مطالبات است نه در كيفيت آنها.
آيا ويژگي هاي جغرافيايي و زيست محيطي يك منطقه بايد بر فرم و شكل صفحه بندي اين نشريات تأثير بگذارد؟ به عبارتي آيا هر نشريه محلي بايد گرافيكي خاص داشته باشد؟
قطعاً هر جايي بايد صدا و رنگ خودش را داشته باشد. يعني كسي كه در تهران زندگي مي كند وقتي نشريه منطقه ۱۲ را ورق مي زند بايد سريع بفهمد كه اين نشريه متعلق به آن منطقه است. گرچه هر كار مي تواند وجوه اشتراكي نيز با مناطق ديگر هم داشته باشد ولي بايد مطالبي از هر منطقه را در اختيار من مخاطب قراردهد تا از طريق آن بفهمم كه منطقه ۲۰ با منطقه يك فرق مي كند.
شرط موفقيت در انجام چنين كاري چيست؟
شرط موفقيت در انجام چنين كاري را شناخت جمعيتي و نداشته هاي مناطق مي دانم، يعني اگر قرار است كه يك نشريه براي منطقه ۱۲ منتشر شود، مديريت آن نشريه بايد در درجه اول آن منطقه را بشناسد، شمار جمعيت آن منطقه را بداند، تقسيم بندي آن را براي شناخت منطقه به دست آورد، تعداد بقالي ها و ... اينكه طيفهاي اجتماعي سكنه چگونه است. كارمند يا كارگرند يا كاسب ؟ بيشتر تحصيل كرده اند يا بي سواد و ...بايد از اين نكات اطلاع حاصل كند. وقتي بر ماهيت جامعه وقوف پيدا كنيم خود به خود به دركي از نيازهاي آنجا نيز پي مي بريم. مي توانيم به دنبال سوژه در آن منطقه برويم اما اگر فاقد اين دانش باشيم به شكل كور وارد منطقه مي شويم و در نتيجه فكر مي كنيم مثلاً همان چيزي كه منطقه ۸ مي خواهد منطقه ۴ هم مي خواهد. قطعاً اين طور نيست و تفاوت وجود دارد. گاهي يك خيابان مرز ميان دو منطقه مي شود همين موجب بروز تفاوت در نيازهاي آنان مي شود.
در كدام حوزه ها بايد با تأمل بيشتري به توليد مطالب پرداخت تا به افت كيفي و تضعيف نشريه منجر نشود؟
كل مناطق وجوه مشتركي با هم دارند اما نشريه اي كه مربوط به شهرداري است ـ مثل نشريه همشهري ـ بايد در جستجوي تبديل شهرنشين ها به شهروندان باشد. به عبارتي شهرداري از اين طريق به دنبال شهروند كردن مردم است. چون ممكن است يك نفر از منطقه اي دور افتاده بيايد و اين نشريه را تهيه كند، اين آدم الزاماً شهروند نيست. براي اينكه با مناسبات منطقه اي و شهري آشنا نيست از جغرافياي آن اطلاع ندارد، با سازمان و مراكزي كه قرار است به وي خدمات ارائه كنند يا او به آنها خدمات بدهد، آشنا نيست.
پس در اين وضعيت روزنامه همشهري مي بايد در درجه اول به فكر آموزش اصول اوليه شهروندي به شهرنشينان باشد تا از اين طريق شهرنشينان را به شهروند تبديل كند. ما بايد بدانيم در كدام مناطق ما شهروندان بيشتري زندگي مي كنند. اين خود يك اتفاق است كدام مناطق بيشترين ميزان مراجعات را به شهرداري دارند؟ بايد كار را براي خودمان تعريف كنيم يعني اگر وزن برنامه  را اين بدانيم كه هدف از تولد اين نشريه، شهروند كردن شهرنشينان است بايد از اين منظر به اين نشريات نگريست. در يك منطقه، آب و برق به حد كافي وجود ندارد مشكل مردم به عنوان مثال عدم دريافت برنامه هاي شبكه سوم سيما است. به خاطر همين است كه مي گويم بايد آن جغرافيا را درك كرد و شناخت.
اين نشريات بايد به چه شكلي و در چه قطعي به چاپ برسند؟
قطع نشريه ،طراحي صفحات، تقسيم بندي صفحات آن، حجم آگهي اي كه در آن مي ريزيم، همه اينها بايد مشخص شود. آيا آن آگهي پوشش جزئي اطلاع رساني دارد يا نه پوشش كلان را مد نظر قرار داده است؟ اينها همه بايد تعريف شوند. در مورد انتخاب ستون ها بايد دقت كرد. آيا نشريه در طي روز ساعاتي را مشخص كرده كه اهالي منطقه با فلان تلفن تماس بگيرند و مسائل خود را بازگو كنند؟ بخش دوم كار به نظر من به طراحي صفحات مربوط مي شود اينكه مي خواهد با گفت وگو پر شود يا با گزارش؟ اصلاً  خود نشريه مي تواند ميزگرد برگزار كند و شهردار منطقه را در مقابل معتمدين منطقه قرار دهد.
آيا آن نشريه شبيه همين نشرياتي خواهد شد كه از دكه مي خريم؟
آن نشريه بايد شكل همان منطقه باشد، شكل آدمها، شكل نيازهاي مردم. همه اين كارها نياز به مطالعه دارد يعني بايد كاركارشناسي لازم روي منطقه انجام داد بعد وارد آنجا شد. با اينكه امروز عصر زورخانه به سر رسيده اما ممكن است مناطقي از تهران هنوز به زورخانه نياز داشته باشند، ولي در منطقه اي ممكن است بخشي هم باشد كه به باشگاه بيليارد نياز دارد كه بايد اين را درك كرد و بايستي به اين نيازها رسيد.
به عبارت بهتر اين كه نشريه مورد بحث ما هنگامي موفق خواهد شد كه اولاً  انعكاس نيازمنديها و مشكلات مردم باشد و دوم اينكه اطلاعات مورد نياز ساكنان آن منطقه را به آنها ارائه دهد. مخاطب بايد احساس كند كه با گرفتن اين نشريه، جغرافياي محيطي خود را پيدا مي كند و بداند كه آن نشريه تا چه اندازه به نيازهاي روزمره اش پاسخ مي گويد.
پس شما به طور كلي معتقديد كه در صورت توجه به اين موارد نشريات مناطق مي توانند تجربه اي موفق از كار درآيند؟
دقيقاً! اما ما بايد موضوع را بشناسيم و زاويه نگاه به آن را هم فرا بگيريم. اگر كادر و نيروهاي مسئول اين كار بتوانند چنين فراورده اي ارائه دهند حتماً  مي توان به موفقيت دل بست. اين نشريه در صورت موفقيت و پيشرفت مي تواند به صورت مستقل منتشر شود به شرطي كه بتواند با مخاطب ارتباط برقرار كند. اين موضوع نياز به كار كارشناسي پيگيرانه دارد، كار دردمندانه، كارشناسي و محققانه. بايد از تخصص كامل و كافي در شناخت موضوع، طراحي و پرداخت آن استفاده كرد نبايد فكر كرد چون نشريه، بخشي و منطقه اي است بايد ساده گرفت. نه! اصلاً  اينگونه نيست. مي توانم اينگونه ادعا كنم اگر كامل ارائه شود، ممكن است تيراژ نشريه اي كه در منطقه منتشر مي شود از تيراژ يك روزنامه هم بيشتر باشد. دسترسي به چنين موفقيتي همانگونه كه گفتم نيازمند شناخت ويژگيهاي لايه هاي اجتماعي آن منطقه است و از اين طريق مي توان به موفقيت آن نشريه اميدوار بود.

خبرهايي كه راه مي روند
محمد رضا نوروزپور
مردم، صبح كه از خواب بيدار مي شوند دوست دارند بدانند در مدت زماني كه خواب بوده اند و يا از آخرين باري كه ديروز از يك نفر پرسيده اند «چه خبر؟» در اطرافشان چه اتفاقاتي افتاده است.علاقه برخي از مردم به اخبار فراتر از دور و اطرافشان است. آنها ممكن است بخواهند از اتفاقاتي كه در كشورشان افتاده، مطلع شوند و حتي شايد در سطحي بين المللي و جهاني، يك نفر از خودش مي پرسد: «بگذار ببينم آنفلوانزاي مرغي امروز به كدام كشور جهان سرايت كرده است؟»
براي خيلي ها اما، اخبار مفهوم ديگري دارد. پيرمردها در گوشه اي از پارك جمع مي شوند و اخبار روز محله را با هم مرور مي كنند. آنها درباره فوت يكي از معتمدين منطقه كه همه اموالش را براي تنها پسر خود باقي گذاشته سخن مي گويند و يا از اين نگرانند كه امسال نيز مانند همه سال هاي گذشته وعده هاي دولت درباره بهبود وضعيت رفاهي بازنشستگان تو خالي از آب درآيد.
بچه هاي مدرسه پسرانه از شايعه سر كلاس حاضر نشدن معلم هاي خود به خاطر عقب افتادن معوقاتشان صحبت مي كنند و به دلشان صابون مي زنند كه مدرسه تعطيل مي شود. دخترها اما در كنار بررسي اين موضوع، خبر داغ تري براي هم دارند و اينكه در يكي از محلات، خياط جديدي ساكن شده كه با قيمتي مناسب، بهترين لباس هاي مد روز را مي دوزد، بچه ها هيجان زده در اين باره صحبت مي كنند و اهميتي نمي دهند كه نمايندگان مجلس در همان روز با جد و جهد زياد در حال بررسي لايحه  بودجه سال آينده هستند.اينها اخباري هستند كه به كار مي آيند. به همين دليل «مايك گليسر» روزنامه نگار برجسته آنلاين امريكايي در مقاله تازه اي كه به بررسي رشد سريع روزنامه نگاري محلي در سايت هاي اينترنتي و وبلاگ ها پرداخته مي نويسد: «آنچه سبب رشد و رونق سايت ها و وبلاگ هاي خبري محلي شده كارايي آنها، قابل لمس بودن آنها براي مخاطبانشان و قدرت در برگيرندگي  آنها است». از نگاه گليسر اين روزها اخبار بايد براي مخاطبان حكم آشنايي را داشته باشد كه به آنها لبخند مي زند و آنها را دعوت به نشست كند. هر وقت خبري لبخند نزند خواننده رغبتي به خواندن آن نخواهد داشت. خبر بايد زنده باشد، يعني روح زندگي در آن حس شود.
در روزگاري كه همه روزنامه هاي سراسري از كم شدن خوانندگان و مخاطبان خود ناله و فرياد مي كنند، آمارها از ثابت ماندن و يا حتي بالا رفتن خوانندگان روزنامه ها و رسانه هاي محلي خبر مي دهند. چرا كه مردم دوست دارند اخباري درباره خودشان بخوانند. آنها دوست دارند خودشان را ببينند و از خودشان بشنوند.
تعريف روزنامه نگاران از يك روزنامه يا نشريه محلي به ظاهر تعريف ساده اي است: «خبري كه شايد از منطقه زندگي شما به كار كسي نيايد، محلي است. «و يا بالعكس» «هر خبري كه تنها در شعاع چند كيلومتري منطقه زندگي شما ارزشمند است، محلي حساب مي شود».اگر يك انبار بزرگ در شهر شما يا منطقه اي كه در آن زندگي مي كنيد آتش بگيرد، ولو اينكه تنها خسارت مالي به بار بياورد و تلفات و مجروحي نداشته باشد، به طور حتم براي نشريه محلي شما ارزش خبري خواهد داشت. در يك يا هر محله كوچك تر اين اتفاق مي تواند خبر يك روزنامه شود. آتش سوزي براي روزنامه شهر مجاور اما، از ارزش خبري كمي برخوردار است. روزنامه شهري كه در ۱۰۰ كيلومتري محل آتش سوزي واقع شده، اساساً در اين رويداد هيچ ارزش خبري پيدا نخواهد كرد.رسانه هاي محلي كمتر به پوشش اخبار ملي و بين المللي مي پردازند و بصورت هدفمند يا بنا بر شرايط زماني و مكاني، با زندگي افراد يا موضوعاتي درگير مي شوند كه هر روز يا هر هفته با آنها سرو كار دارند. تا سال ۲۰۰۰ بيش از هفت هزار نوع روزنامه محلي هفتگي در امريكا منتشر مي شده كه هر يك از آنها به طور ميانگين نه هزار نسخه تيراژ داشته اند و در آمدزايي آنها نيز بسيار چشمگير و قابل قبول بوده است.
آنچه هم اينك ذهن بسياري از فعالان رسانه اي و روزنامه نگاري را در امريكا و بسياري از كشورهاي پيشرفته به خود مشغول داشته، پيدايش پديده هاي جديدي مانند «روزنامه نگاري مدني يا شهري» (civic journalism) و نيز «روزنامه نگاري شهروندي يا مشاركتي» است.
شايد بتوان به جهات گوناگون پديده روزنامه نگاري مدني را شكل رشد يافته و البته متفاوتي از «روزنامه نگاري محلي» دانست كه با تكيه بر تغيير نيازها و علايق خوانندگان رشد كرده است.
«روزنامه نگاري مشاركتي» را كه پديده اي بسيار جوان و نو است، البته نبايد؛ «روزنامه نگاري مدني» كه محصول كار روزنامه نگاراني حرفه اي درباره مسائل خاص شهري و شهروندي است، اشتباه گرفت.
روزنامه نگاري مشاركتي كه شايد بتوان Wikinews را نيز بخشي از آن دانست و يا حتي آن را نيز نوع ديگري از روزنامه نگاري مشتق از فن آوري هاي روز تفسير كرد به نوعي از روزنامه نگاري اطلاق مي شود كه خبرنگاران آن را، شهروندان عادي تشكيل مي دهند. در اين نوع از روزنامه نگاري كه به شدت و خصوصا از طريق سايت هاي آنلايني چون ohmynews.com آغاز و در حال توسعه است، هر شهروندي يك روزنامه نگار است.
در امريكا روزنامه نگاري مدني يا شهري (Civic Journalism) خبرنگاران را تا حد زيادي از سياستمداران، رويدادهاي كلان، آنها كه هميشه در اكثريتند و آنها كه هميشه صدايشان شنيده مي شود جدا كرد و آنها را با خود به درون خانه ها، كارگاه ها، انواع مشاغل، مدارس، خيابان ها و كوچه ها برد.
از آنجا كه ماهيت روزنامه  نگاري مدني پرداختن به زندگي جاري در جامعه، آن هم در شهرها و اجتماعات كوچك (كاميونيتي) است نزديكي و قرابت زيادي با روزنامه نگاري محلي دارد. آنچه در اين نوع از روزنامه نگاري مهم است عبارت است از:
ـ تلاش براي خارج كردن روزنامه ها و روزنامه نگاران از وضعيت ناظران دور افتاده و منفك از مردم و تبديل آنها به شركت كنندگاني فعال و مؤثر در زندگي اجتماعي مردم عادي جامعه.
ـ  تبديل روزنامه به محلي براي طرح مباحث مرتبط با موضوعات اجتماعي مردم يا گروه هاي مردمي.
ـ ارجحيت دادن به موضوعات، رويدادها و مشكلاتي كه براي مردم عادي جامعه مهم است.
ـ در نظر گرفتن افكار عمومي در خلال بحث يا مناظره با اعضاي يك گروه مردمي.
ـ تلاش براي به خدمت گرفتن تكنيك هاي روزنامه نگاري به منظور ارتقا سطح مشاركت اجتماعي در ميان توده ها.
اگرچه يك روزنامه مدني، لزوماً يك روزنامه محلي نيست. امروزه كاركرد روزنامه  نگاري مدرن و محل اصلي ظهور و بروز آن در امريكا، كانادا و برخي ديگر از كشورها، مطبوعات و رسانه هاي محلي است و روزنامه هاي سراسري، تنها بخش محدودي از صفحات خود را به آن اختصاص مي دهند.
از اين رو تركيب روزنامه نگاري مدني با روزنامه نگاري محلي نوعي روزنامه نگاري هدفمند را پديد مي آورد كه مي تواند براي تك تك افراد جامعه و يا گروه هاي كوچك اجتماعي (كاميونيتي) بسيار مفيد بوده و براي جامعه هويت ساز و فرهنگ ساز باشد.

محله  رسانه اي
محمد جلال ذوالاكرام
008529.jpg
نشريات محلي را مي توان محل برخورد و تقاطع دو مفهوم بنيادين جامعه  امروز ايران دانست :«رسانه» و «محله»! اگر چه كسي نمي تواند نقش«رسانه» را در معادلات اجتماعي امروز منكر شود، اما آيا «محله» هم به همان اندازه واجد تاثير در جامعه امروز ايران است؟ واقعيت آن است كه تا كنون كمتر به اين واحد اجتماعي توجه شده و كمتر كسي از ميان انديشمندان جامعه شناسي به واحدي همچون «محله» به مثابه  واحدي تاثير گذار و قابل توجه در معادلات اجتماعي توجه كرده است.در اكثر متون جامعه شناسي، خانواده به مثابه  خردترين واحد اجتماعي بررسي مي شود و سپس شهر، به عنوان واحد دوم مورد توجه قرار مي گيرد.محله ، در اين ميان تقريبا از ياد مي رود.اما موفقيت قابل توجه نشريات محلي(از جمله همشهري محله) ، به همراه برخي واقعيت هاي جامعه  ايراني ما را مجاب مي كند كه نگاهي دوباره به مفهوم محله و نقش آن در اتفاقات اجتماعي بيندازيم.
بار ديگر نگاهي به مفهوم «رسانه محلي» بيندازيم، اين اصطلاح شنونده را بيشتر به ياد شبكه هاي راديو  ـ  تلويزيوني محلي مي اندازد.اين شبكه ها، كه خرد ترين شبكه هاي موجود در تلويزيون و راديو هستند، معمولاً صرفاً براي ساكنان يك شهر، يا استان تهيه و ارائه مي شوند، نمونه هاي موجود در ايران، به تفكيك استان سازماندهي شده و سعي مي كنند، مسايل و مشكلات و علايق و نيازهاي خاص ساكنان استان خود را پوشش دهند.اگرچه جامعه  مخاطبان اين نوع شبكه ها، به نسبت شبكه هاي سراسري، ناچيز و كم مقدار جلوه مي كند، اما بي شك چندين برابر مخاطبان هركدام از نشريات «همشهري محله» است.در پرجمعيت ترين منطقه تهران، كه احتمالا منطقه  ۴ است، در بهترين حالت، هر شماره  نشريه  «همشهري» نمي تواند بيش از ۳۰۰ هزار خواننده را به خود علاقه مند سازد، يعني سقف موفقيت نشريات محلي، چيزي حدود ۳۰۰ هزار خواننده است (كه تحقق حتي يك چهارم آن هم عملاً محال است) اين در حالي است كه شبكه اي تلويزيوني مثل شبكه  تهران (به عنوان پر مخاطب ترين شبكه  محلي) هم اكنون نيز احتمالا در طول روز بسيار بيش از اين مقدار مخاطب دارد، و مي تواند آنها را جذب كند.رسانه اي از جنس همشهري محله، آنچنان دايره مخاطبان محدود و كوچكي دارد، كه شايد نتوان نام آن را رسانه  جمعي گذاشت.
شايد لازم باشد، در اينجا بار ديگر پرسش محوري تكرار شود: چرا نشريه اي محلي، همچون همشهري محله، در جامعه اي مثل جامعه  ايران امكان حيات مي يابد و با موفقيت به حيات خود ادامه مي دهد؟
مارشال مك لوهان ، يكي از بزرگترين نظريه پردازان رسانه، كه كمابيش با خوش بيني به اين پديده نوي دنياي مدرن مي انديشيد، سعي داشت نقش بزرگ رسانه را در شكل دادن به زندگي انسان هاي مدرن، بازشناسي و ترسيم كند.او نشان داد كه كليشه هاي آفريده شده توسط رسانه هاي جمعي، چه نقش عظيمي در شكل تماس انسان هاي معمولي با پديده هاي زندگي روزمره دارد.امروزه، اين نقش چنان براي ما ايرانيان ملموس و هر روزه شده كه شايد نياز چنداني به جدل در اين باب نباشد، نگاه كوتاهي به شكل روابط در جامعه  ايراني، نشان از تاثير عميق رسانه دارد. مارشال مك لوهان، و نيز تقريبا تمام انديشمندان ديگر مباحث نظري رسانه، بر كاركرد «يكسان ساز» رسانه هاي جمعي تاكيد دارند، آنان به درستي معتقدند كه رسانه، در جهت يكسان سازي توده ها عمل مي كند، و با خلق، تكثير و ارائه  معاني يكسان، براي افراد متفاوت، مختلف و انبوه، آنان را به هم نزديك مي سازد و نوعي يكپارچگي توده وار در سطح مناسبات و روابط اجتماعي حاكم مي سازد.از اين منظر، رسانه در عصر پسا صنعتي، به مثابه  ابزاري براي نگاه و بينش توده اي، كلان و كل نگر، ارزيابي مي شود، به اين معنا كه رسانه دشمن اصلي «تك بودگي» (Singularity) دانسته مي شود و به جنگ عناصر، افراد و گروه هاي متفاوت و منحصر به فرد (Singular) مي رود، تفاوت ها را از بين مي برد و احساس يكپارچگي در بين دايره مخاطبان خود ايجاد مي كند.
از اين منظر،به روزنامه نگاري محلي ـ به معنايي كه در همشهري محله شاهد هستيم ـ نگاهي بيفكنيم، شايد در نگاه نخست، پديده  متناقض و پارادوكسيكال به نظر برسد، چرا كه اين پديده، محل تقاطع و برخورد دو مفهوم كاملاً متناقض است.از سويي محله، به عنوان واحدي خرد، منحصر به فرد و متمايز، نياز به آن دارد كه هويت خويش را ، به مثابه  واحدي مستقل حفظ كند؛ و از سوي ديگر رسانه، چونان ابزاري تماميت ساز، كل نگر و يكپارچه گرا، به معناي واقعي كلمه، با هرچه تمايز و تفاوت است، دشمني مي كند و به ستيز برمي خيزد، در نگاه نخست، اين دو آشتي ناپذير مي نمايند، اما پديده روزنامه هاي محلي، نيازمند دقت و بررسي بيشتري است، چرا كه موفقيت نسبي اين روزنامه هاي محلي، يك واقعيت است، و نمي توان به سادگي از كنار آن گذشت.
پيش از آنكه بخواهيم بحث را ادامه دهيم، لازم به نظر مي رسد كه نگاهي هم به تحليل فيلسوف فرانسوي ژان بودريار از مبحث رسانه بيندازيم.در واقع هر بحثي راجع به رسانه و نقش آن در يك جامعه، بي توجه به نظرات بودريار، ناقص و غير منطقي جلوه مي كند.بودريار، علاوه بر آنچه كه مك لوهان در باب تاثير رسانه بر رفتار اجتماعي ارائه كرد، بر ويژگي مهم ديگر رسانه هاي امروزي نيز تاكيد كرد، و آن رسانه اي كردن «امر اجتماعي» بود.بودريار به درستي، نشان داد، كه واقعيت در عصر رسانه سالاري، جز آنچه كه از طريق رسانه به مخاطب خورانده مي شود نيست.او در چندين و چند اثرش مانند «جنگ خليج اتفاق نيفتاد» و «ديزني لند» نشان داد، در زندگي امروزه، واقعيت و نيز امر اجتماعي تا پيش از ظهور رسانه ايش ، به رسميت شناخته نمي شود و به محض اينكه وارد رسانه شد، بالكل قلب ماهيت داده و به يك واقعيت رسانه اي تبديل مي شود، واقعيت رسانه اي كه بودريار از آن با عنوان «حاد ـ واقعيت» برعكس امر واقعي، چيزي شبيه به يك نمايش است، يك شوي تلويزيوني كه مخاطب خود را سرگرم مي كند و او را از روزمرگي در مي آورد.او براي مثال از «جنگ خليج» نام مي برد، و اينكه اين جنگ براي مردم اروپا و آمريكا، جز در تلويزيون و گزارش زنده  «سي.ان.ان» اتفاق نيفتاده است.به عنوان مثالي وطني مي توان از واقعه  يازده سپتامبر نام برد.فرض كنيد در روز يازده سپتامبر دوهزار و يك كسي به شما تلفن مي كرد و خبر مي داد كه به آمريكا حمله شده است (كما اينكه شايد براي برخي از شما واقعا اين اتفاق افتاده باشد)، شما چه مي كرديد؟ آيا غير از اين است كه بلافاصله به سراغ تلويزيون يا دستگاه رايانه مي رفتيد تا از صحت و سقم خبر مطمئن شويد و آيا اگر مي ديد كه تلويزيون هيچ اشاره اي به اين واقعه نمي كند و يا هيچ شبكه  اينترنتي خبر از آن نمي دهد، بازهم آن را جدي مي گرفتيد؟ واقعه  بزرگ و تاثيرگذاري مثل «فروپاشي برجهاي تجارت جهاني» ، تنها وقتي امكان ظهور و حضور در عرصه  اجتماعي را پيدا مي كند كه رسانه بر آن صحه گذارد، آنهم از طريق دراماتيزه كردن واقعه و سرگرم كننده كردنش، پخش چندباره  اين اتفاق از شبكه هاي مختلف تلويزيوني، ماهواره اي و اينترنتي، و پيگيري آن از طريق انجام مصاحبه هاي فراوان و ارائه  تحليل هاي متفاوت .به پيروي از بودريار مي توان گفت كه «حادثه  يازدهم سپتامبر» تنها براي ساكنان نيويورك اتفاق افتاد، و براي ما چيزي بيش از يك شوي تلويزيوني سرگرم كننده، كه با لذتي نشئه آور پيگيري مي كرديم و زندگي ما را از يكنواختي درآورد نبود.
ناچاريم باز به پرسش نخستين بازگرديم:«همشهري محله و مجلات و رسانه هايي از اين قبيل، در راستاي چه نيازهاي حركت مي كنند؟ و به چه مراكزي خدمت مي كنند؟» با توضيحاتي كه داديم، شايد بتوان اين پرسش را به اين شكل نيز بيان كرد :«دست اندازي رسانه، به واحد خردي چون محله، با توجه به اينكه محله، خرد ترين واحد اجتماعي پس از خانواده است، به چه نتيجه اي منجر مي شود؟» اينجا، مي توان دو فرضيه  اصلي را پيش كشيد، كه يكي خوش بينانه، و ديگري همراه با سوء ظن به نظر مي رسد.فرضيه  نخست را مي توان اين گونه بيان كرد كه رسانه  محلي، در واقع قدم آخر پيشرفت رسانه است، هر محله (كه در مورد همشهري محله به منطقه  شهرداري تبديل شده است) ، براي ابراز و بيان نيازها و خواست هاي خود، نياز به آن دارد كه در رسانه ها، جايي براي خود دست و پا كند، و در واقع افراد هر محله، براي برآوردن نيازهاي خود، ناچارند وارد بازي سرگرم كننده  واقعيت رسانه  اي شوند، به همين دليل هم، همشهري محله، به مثابه  تجلي نيازهاي عمومي ساكنان يك محله، عمل مي كند و پيگير نيازهاي محله، در انبوه معناهاي رسانه اي است.در تاييد اين نظريه مي توان شواهد بسيار آورد، حجم عظيمي از مطالب همشهري محلات مختلف، به بيان خواستها و كمبودهاي اهالي محله اختصاص دارد، و در بسياري از موارد نيز پيگيري مشكلي خاص از طريق اين نشريه، باعث رفع آن شده است.
اما همين فرضيه را اگر از سويي ديگر بنگريم، بالكل تغيير شكل مي دهد، و به ديدگاهي بدبين نسبت به همشهري محله تبديل مي شود.شايد بتوان همشهري محله را اينگونه نيز تبيين كرد: «اين نشريات گام ديگري است در جهت تسلط مفاهيم رسانه اي بر زندگي روزمره. رسانه، امروزه حتي از واقعيت هاي ساده ، كوچك و بي اهميت يك كوچه  تنگ و تاريك نيز نمي گذرد و مي خواهد حتي آن را هم به واقعيتي رسانه اي تبديل كند، و از ذات و طبيعت خويش تهي سازد» اين فرضيه نيز تا حدودي قابل تاييد به نظر مي رسد.خانواده اي كه تا ديروز ، گمنام و سر به زير، به كار خير مشغول بود، و جوانان محل را با كمك هاي مالي سر و سامان مي داد، امروز به چهره اي رسانه اي تبديل مي شود كه همه در محل آن را مي شناسند به او احترام مي گذارند، فلان مشكل محلي، مثلا فلان گودالي كه شهرداري پرش نكرده بود و مايه  لعن و نفرين تمام اهالي محل بود، امروز تبديل به موضوعي براي گزارش مي شود و اهالي محل با لبخند و خوشحالي عكس آن را كه در همشهري محله به چاپ رسيده است، دست به دست مي گردانند و خدا را شكر مي كنند كه كوچه و محله شان آنقدر مهم بوده كه در همشهري گزارشي درباره آن به چاپ برسد، در واقع اين فرضيه روي ديگر فرضيه  پيشين است.و اين ريشه در ماهيت دوگانه رسانه هاي امروز دارند.رسانه هاي امروزي اگرچه به واقع بازتاب دهنده نيازهاي مخاطبان خويشند، اما هرچه بيشتر اين نيازها را مورد بررسي قرار مي دهند، هرچه بيشتر مطالبات را منعكس مي كنند در واقع بيشتر به تغيير ماهيت اين مطالبات دست مي زنند، رسانه ها ، همانطور كه مك لوهان و بودريار ، هر دو به درستي خاطر نشان كرده اند، ماهيتي دوگانه دارند، هم معني سازند و هم معني سوز، وقتي بودريار از «حاد ـ  واقعيت» نام مي برد، هم بر ويژگي معنا سازي رسانه تاكيد دارد و هم بر معنا ستيزي آن.
خواهيم و نخواهيم، همشهري محله ثابت كرده است كه حضوري جدي در عرصه  رسانه دارد، همشهري محله ثابت كرده است كه خواننده  خود را دارد و از جايگاهي ثابت در ميان ساختار محلات مختلف تهران برخوردار است.چه ديدگاه خوشبينانه اي در تحليل همشهري محله داشته باشيم و چه با سوءظن به آن بنگريم، به هر حال فردا صبح، كودكي با ذوق و شوق ، همشهري محله را به دوستانش نشان مي دهد و با سري افراشته مي گويد: «اين چاله را مي بينيد كه روزنامه عكسش چاپ شده؟ اين چاله روبروي خانه  ماست و حتي من يكبار پايم در همين چاله گير كرد و شكست، خبرنگار همشهري با من هم مصاحبه كرد!» و اگرچه شايد در همان لحظه ماموران شهرداري مشغول پر كردن چاله باشند، اما بي شك دوستان آن كودك در دل خواهند گفت : «كاش يكي از اين چاله ها روبروي خانه  ما هم بود تا نام ما هم در همشهري محله چاپ مي شد!»

هميشه دير رسيديم
عليرضا بندري
هميشه اتفاقي كه بايد در اين سرزمين بيفتد يا نمي افتد و يا آن قدر دير مي افتد كه ديگر فايده اي ندارد. «همشهري محله» اتفاقي است كه در نيمه هاي اين دير و زود افتاد و عاقبت به خير شد.
خيلي ها تصور نمي كردند در اين آشفته بازار رسانه هاي مكتوب، صاحب جسارتي پيدا شود و به جاي عكس يك سياستمدار يا ستاره سينما، «عكس يك» خود را در بين كساني كه چهره شان خيلي به چشم نمي آيد، جست و جو كند.پس بيراه نيست كه «جسارت» را خشت اول اين عمارت نيمه تمام بدانيم و به آنها كه از رسانه هاي صاحب اعتبار، راه خود را كج كردند و به ساختماني شماره ۱/۱۴۴ خيابان شهيد طالقاني آمدند، لقب «جسور» اعطا كنيم. در اواخر پاييز سه سال پيش، كمتر كسي فكر مي كرد آن همه هياهو، دويدن ها، دست بر پيشاني كوبيدن ها و خون دل خوردن ها جز تجربه اي محكوم به شكست و دور ريختن بودجه اي ـ نه چندان ناچيز ـ سرنوشت ديگري داشته باشد. اما امروز ـ در روزهايي كه زمستان ۸۴ نفس هاي آخرش را مي كشد ـ آنهايي كه تازه ردپاي خود را محكم مي ديدند از آسمان آبي بالاي سر، سهم مي خواهند.
همشهري محله، اتفاقي جدي است كه به رغم تمام «نبايد » ها، «نمي شود»ها، «اما» ها و «اگر»ها افتاد و خود را به جامعه رسانه اي مملكت، تحميل كرد. هر چند هنوز خيلي ها «افتادن» اين «اتفاق» را برنمي تابند و اين «تحميل» را «تحمل» نمي كنند. در هزاره سوم ميلادي و در كشورهاي توسعه يافته، سخن گفتن از «لوكال مديا» و «رسانه هاي محلي» هيچ تعجبي ندارد اما در اين سرزمين ـ كه اتفاق ها خيلي دير مي افتند ـ اين تعابير، گاه به دشنامي نابخشودني مبدل مي شودكه آدمي را ناخواسته و بي دليل به پوزش وا مي دارد.
۲۲ سردبير، ۲۲ معاون سردبير، ۲۲ خبرنگار ثابت. ۲۲ مسئول روابط عمومي و بالاخره ده ها خبرنگار حق التحريري از ادامه فعاليت يك بنگاه عظيم رسانه اي خبر مي داد و خيلي ها اين عظمت را نمي ديدند. حرفه اي ها، فارغ از نگاه هاي سياسي به همشهري محله آمدند و ماندني شدند.
دانشگاه كوچك من
وقتي نقشه كلانشهر تهران روي ميز ايده پردازان همشهري محله پهن شد، كمتر كسي فكر مي كرد، رسانه اي در قامت يك دانشگاه در حال شكل گيري باشد. دانشگاهي با ۲۲ دانشكده و دانشجوياني كه با شوق بي پايان بر كفپوش هاي دو رنگ ساختمان شماره ۱/۱۴۴ رژه مي رفتند.
«رفقاي خوب» با تلفن دعوت شدند و دوستان ناديده با پيغام و واسطه تراشي آمدند. اتفاقي كه بايد خيلي پيش ترها مي افتاد، بالاخره افتاد و كوچه پسكوچه هاي متروك شهر، صاحب رسانه شدند. به همين سادگي از پارتيشن هاي خفقان آور رسانه به خيابان ها زديم و به ميدان پير پايتخت سري زديم و خود را به فلاش دوربين پولارويد عكاس هاي بي پناه سپرديم و زمزمه كرديم: «عكس دلتنگي هايم را بي هوا بگير سيد». به همين سادگي!
خط خطي روي شب
«ما همه با هم همشهري محله را ساخته ايم»
اين جمله خيلي به دل نشست اما تمام حكايت نبود. ما با تحقير متوسط ها كنار آمده بوديم. ما تهمت سياسي كاري را تاب آورده بوديم. فقط خدا مي داند وقتي خبر پرواز ناغافل «مهدي صادقي» را آوردند، به ما چه گذشت. فقط خدا مي داند آن غروب دلگير را با چه دلي، تاب آورديم.حالا همشهري محله، خانه ماست. خانه اي با ديوار صداقت وسقف رفاقت كه با هم ساخته ايم. از اهالي خانه، چند نفري از دوستان دور ونزديك رفته اند. به دور ونزديك ـ بعضي ها گاهي تا چند قدمي ما مي آيند. دلمان مي گيرد براي آنها كه براي هميشه از پيش ما رفته اند.
عشق با يك فنجان چاي تلخ
تلخي ها را به حافظه بادها سپرده ايم. حتي شكايت آن مرد را هم از ياد برده ايم كه با بي انصافي محض، ادعا مي كرد از عكس پدر كهنسالش، استفاده ابزاري كرده ايم. پاي شكسته خبرنگار محله ۹ را هم به دست فراموشي سپرده ايم. ما ياد گرفته ايم تمام خستگي هاي جهان را با يك استكان چاي تلخ از تن بتكانيم و نااميدي ها را در پستوي خانه هامان قايم كنيم و از عشق بنويسيم. خانه من به بزرگي همين كلانشهر است كه براي مردم خوبش مي نويسم. نگران چيزي نيستم. بالاخره ماهي كه به پنجره ديگران مي تابد، به پنجره من هم سرك مي كشد. قلم را در دست مي فشارم و فقط به شماره صد و يك همشهري محله فكر مي كنم.خورشيد پرتقالي، پشت پنجره است. به تنه خوردن و طعنه شنيدن عادت كرده ام. ما «سوته دلان» با كاغذهاي هنوز خط خطي نشده، تنها مانده ايم. عقاب  هاي جوان، آسمان شهر را قرق كرده اند. صداي خسته «جمشيد مشايخي» از دره به غروب نشسته «امامزاده داود» به گوش مي رسد:«هميشه دير رسيديم» اشك هايم را پاك مي كنم. دير رسيديم اما بالاخره رسيديم.

تهران در ۳۰۰ هزار فريم
همشهري محله نه تنها در قالب نوشتاري روزنامه نگاري تحول ايجاد كرد بلكه با نگاه دقيق به تحولات اجتماعي پايتخت قاب كليشه اي ثبت شده در ذهن شهروندان را شكست و چهره اي تازه از تهران و مردمش تصوير كرد.
قاب همشهري محله براي يك مسئول همانقدر جا دارد كه براي يك شهروند عادي.
عمق ميدان تصاوير به جاي تمركز بر پرده نقره اي يا صحنه ورزش به جريان زندگي گره خورد.
همشهري محله با بيش از ۳۰۰ هزار فريم عكس كه لحظه هاي شادي و غم تهران را جاودانه كرده اند، بانك تصويري پايتخت را ايجاد كرد. بانكي كه سرمايه آن از كوچه پسكوچه هاي شهر و از چهره آشناي مردم آن جمع آوري شده است. تاريخ تصويري بافت مختلف محلات تهران گنج گرانبهايي است كه همشهري محله به داشتن آن مي بالد.

محله ، مسافر ، جمعه
اجتماعي
اقتصادي
دانش فناوري
بـورس
زادبوم
حوادث
خارجي
سياسي
سينما
داخلي
شهرستان ها
شهري
راهنما
ورزش
صفحه آخر
همشهري ضميمه
|  اجتماعي   |   اقتصادي   |   محله ، مسافر ، جمعه   |   دانش فناوري   |   بـورس   |   زادبوم   |   حوادث   |   خارجي   |  
|  سياسي   |   سينما   |   داخلي   |   شهرستان ها   |   شهري   |   راهنما   |   ورزش   |   صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |