پنجشنبه ۲۵ اسفند ۱۳۸۴ - - ۳۹۴۷
خداحافظ مدرسه
خانه كودك ناصر خسرو از سال 80 تاكنون زيرنظر انجمن حمايت از حقوق كودكان فعاليت كرده است
003123.jpg
فريبا منتظرظهور
آتش گردان را تند مي چرخاند. آتش گردان شتاب مي گيرد و آتش درون آن شعله ور مي شود. مي ترسم از دستان كوچكش رها و به سوي رهگذران پرتاب شود. 7 يا 8 سال بيشتر ندارد. نگاهم را مي بيند. سرعت آتش گردان را كم مي كند. اسپند را درونش مي ريزد. اسپند دود مي شود و به هوا برمي خيزد.
پا در منطقه اي مي گذاري كه بايد زود عبور كني. صداي دارو...دارو... را از هر كسي كه كنار خيابان ايستاده مي شنوي. از هر كسي كه به يقين حتي سواد خواندن و نوشتن ندارد. اما اين بار خيابان شكل ديگري به خود گرفته است. وزارت بهداشت و نيروي انتظامي نمايشگاه مبارزه با قاچاق دارو و اعتياد در ناصر خسرو برپا كرده اند. داروهاي غيرمجاز و تقلبي را جمع كرده و به نمايش گذاشته اند. كسي به نمايندگي از آنها پشت تريبون صحبت مي كند. از خطرات داروهاي تقلبي مي گويد. از اين كه بعضي پزشكان از كمپاني هاي بزرگ پورسانت مي گيرند تا اين داروها را در نسخه بنويسند. مردم ازدحام كرده اند. مردي مي پرسد نظام پزشكي چرا مجوز چنين پزشكاني را لغو نمي كند؟! سؤال بي جواب مي ماند. چرا...چرا... به گوش مي رسد. مي پرسم اين مبارزه ادامه دار است يا خير؟ مي گويد نمايشگاه چند روزي بيشتر نيست اما اين كنترل ادامه خواهد داشت.
وقتي فقر و اعتياد گره مي خورند
مشكل اين منطقه فقر نيست بلكه اعتياد است. اگر با منطقه اي فقط فقيرنشين روبه رو بوديم مشكلات به اين اندازه پيچيده نبود، اما وقتي پدر خانواده معتاد است نه تنها تمام درآمدش صرف اعتياد مي شود بلكه مهر و محبت از آن خانه رخت بر مي بندد و امنيت حتي در خانه  نيز وجود ندارد.
اسفندماه سال جاري شهردار تهران در بازديد از منطقه 12 و در جمع معتمدين اين منطقه با بيان اين كه اگر امروز هركدام از آسيب هاي اجتماعي را كه در شهر تهران به وقوع مي پيوندد، بررسي كنيد آغاز يا انتهاي آن به منطقه 12 بازمي گردد پرده از حقيقت مهمي برداشت.
خانه اي براي كودكان
بهمن ماه سال 80 خانه كودك ناصر خسرو زير نظر انجمن حمايت از حقوق كودكان با هدف توانمندسازي افراد محله، كار فرهنگي خود را در اين منطقه شروع كرد.
5 نفر از اعضاي انجمن داوطلب راه اندازي خانه كودك شدند و بر آن بودند در مدت 2 سال كار توانمندسازي افراد محله را به نتيجه رسانده و خانه كودك را به افراد محلي بسپارند. اما در عمل متوجه شدند مشكلات اين منطقه كاري بسيار طولاني مدت مي طلبد. آنها در گام اول 3 كميته كاري مددكاري، بهداشت و آموزش تشكيل دادند.
بگشاي در
مددكاران براي گرفتن آمار و مشخص كردن بافت خانواده ها و وضعيت كودكان منطقه وارد عمل شدند. با مراجعه به خانه ها مشخص شد خانواده ها صددرصد مهاجر (افغان، عراق، ايران و هند) هستند. خانه هايشان اتاق هاي 6 تا 12 متري است و در هر خانه چندين خانواده در اتاق هاي كنار هم با يك دستشويي و شير آب مشترك زندگي مي كنند. 70 درصد افراد منطقه 7 تا 16 ساله هستند. 40 درصد كودكان منطقه داراي سوءتغذيه، 45 درصد وضعيت نامناسب تغذيه و 15 درصد در سطح متوسط هستند. 80 درصد اين كودكان توسط پدر، مادر، خواهر و يا برادر بزرگتر خود تنبيه بدني مي شوند. 30 درصد كودكان كار هستند و 45 درصد از سرپرست هاي خانواده معتاد هستند و 90 درصد كودكان افغان بدون شناسنامه، زندگي مي كنند.
آمار حياتي در ابهام
آمار و وضعيت بهداشتي به دست آمده تأسف بار بود. به گفته داوطلبين خانه كودك، اولين تابستاني كه خانه كودك راه اندازي شد، شپش بين بچه ها بيداد مي كرد. در منطقه فقط يك حمام قديمي 40 ساله بدون بازسازي وجود داشت كه در دو شيفت زنانه صبح تا عصر و مردانه عصر تا شب كار مي كرد. به دليل فقر فرهنگي و مالي بچه ها هر دو يا سه هفته يك بار از اين حمام استفاده مي كردند. خانه كودك تا دو سال هزينه حمام كودكان را بر عهده گرفت و بعدها با مساعدت وزارت بهداشت حمام بهداشتي در منطقه ساخته شد.
بچه ها چون اغلب در خانه ها به دنيا آمده بودند كارت واكسن نداشتند و واكسينه نشده بودند. با كمك مركز بهداشت شرق بچه ها واكسينه شدند و 112 كودك واكسن هپاتيت دريافت كردند. كميته بهداشت آموزش اصول اوليه بهداشت به بچه ها و خانواده ها را آغاز كرد.
سال 83 پس از يك سال ونيم پي گيري كميته بهداشت، مركز بهداشت شرق تهران با استقرار پايگاه بهداشت در خانه كودك موافقت نمود.
طبق قرارداد بين انجمن حمايت از كودكان و بهداشت شرق تهران مي بايست واكسيناسيون و پايش رشد كودك در اين پايگاه انجام شود، اما مسئولان خانه كودك مي گويند پايگاه هميشه با كمبود واكسن مواجه است و مسئولان خانه كودك به سختي واكسن تهيه مي كنند.
در طول هفته 3 روز يك كارشناس مامايي در پايگاه مستقر است. مسئولان خانه كودك معتقدند با توجه به شرايط خاص بهداشتي منطقه حضور كارشناس در تمام روزهاي هفته و به طور منظم ضروري به نظر مي رسد. وقتي زنان منطقه دوبار مراجعه كنند و در پايگاه بسته باشد، ديگر نمي آيند. حتي برايشان به خاطر سپردن اين كه چه روزهايي پايگاه باز است نيز دشوار است. از سويي پايگاه بهداشت فاقد هرگونه امكانات دارويي است.
در مدتي كه پايگاه راه اندازي شده هيچ گونه امكاناتي مانند باند يا سرنگ يا دارو از بهداشت منطقه به اين مركز داده نشده است.
طبق تجويز پزشك مركز، بچه ها بايد 4 ماه از سال قرص آهن بخورند كه با گذشت 6 ماه از تجويز، هنوز امكان ارائه قرص به آنها فراهم نشده است. همه كودكان بايد تست انگل بدهند. يكي از بچه ها سال گذشته دچار شكستگي لگن شده و پلاتين گذاشته اند. حالا بايد پلاتين را از پاي او بردارند كه خود هزينه دارد. همه مشكوك به اختلال در كاركرد غده تيروئيد هستند. براي انجام آزمايشات مسئولان خانه كودك چندين بار به امور پزشكي كميسارياي عالي پناهندگان مراجعه كردند اما بي نتيجه بوده است.
كميسارياي عالي پناهندگان
كميسارياي عالي پناهندگان را پيدا مي كنم. از نگهبان سراغ امور پزشكي را مي گيرم. در ورودي ايرانيان را نشان مي دهد. در ورودي پناهندگان مجزاست. در مقابلش افغان ها و عراقي ها صف كشيده اند. بچه هاي كوچك شان روي پله هاي گوشه و كنار كوچه، بي توجه به اطراف كيكي، تكه ناني را گاز مي زنند. مردي در صف زمزمه مي كند: مي گويند اين شهر ده ميليون باشنده دارد‎/ با اين همه، ما را جايي نيست‎/ نازنين!/ ما را جايي نيست.
عبور مي كنم. مسئول امور پزشكي مرا به سهولت مي پذيرد. خانم دكتر فرجاد در مقابل درخواست حمايت مالي جهت تهيه دارو براي بچه ها و انجام آزمايشات لازم از كودكان مي گويد: اين سازمان بودجه اي جهت پرداخت هزينه دارو و درمان به بيماران سرپايي ندارد. ما طبق ضوابط تنها مي توانيم در طول يك سال فقط يك بار به هر فردي كه در شرايط اورژانس قرار داشته باشد 130 هزار تومان كمك مالي بدهيم. در شرايط خاص نيز كه بيمار در بيمارستان بستري شود سازمان 30 درصد از مخارج را به عهده مي گيرد. خانم دكتر در مورد جهاني بودن معضل فقر صحبت مي كند و من گوش مي كنم.
دستم را تو بگير
سياوش 7 ساله يكي از بچه هاي خانه كودك توسط پيرزن و پيرمردي براي تبادل مواد استفاده مي شد. پيرمرد و پيرزن خود را پدر و مادر او معرفي كرده بودند. مسئولان خانه كودك به سختي متوجه مي شوند آنها پدر و مادرش نيستند و سياوش را تحويل بهزيستي دادند.
كودك 7 ساله تصور مي كرد رد و بدل كردن مواد وظيفه اوست و چون پدر و مادرش بيمار هستند بايد انجام دهد. از مهمترين تلاش هاي خانه كودك آگاه كردن و آشنا كردن كودكان با حقوق اوليه و انساني آنها است.
فاطمه عباس فر معلم علوم خانه كودك ناصر خسرو مي گويد: تمام تلاش اين مركز اين است كه اين بچه ها احساس كنند داراي شخصيت و حقوق انساني هستند و در اين راستا مركز موفق بوده است.
يك وعده غذاي گرم
از حاميان خوب و دلسوز كودكان ناصرخسرو و شوش، معاونت اجتماعي فرهنگي شهرداري منطقه 12 است. شهناز راز مسئول مشاركت هاي مردمي اين سازمان در مورد همكاري هايش با خانه كودك ناصرخسرو و شوش مي گويد: خانه كودك ناصرخسرو و شوش هر دو در يك راستا و زير نظر يك انجمن فعاليت مي كنند. حضور هر دو خانه كودك در منطقه بسيار براي بچه ها مفيد بوده است. ما به هر دو يكسان و در حد توانمان كمك مي كنيم. پيش از اين كه خانه كودك ها فعال شوند اين بچه ها در خيابان ها سرگردان بودند. اهميت زيادي داشت كه اين بچه هاي خيابان شناسايي شده و در يك جا گرد هم آيند. مسئولان خانه كودك اين مسئوليت را پذيرفته بودند، آقاي محمد باصري معاونت اجتماعي فرهنگي منطقه 12 كه توجه خاصي به كودكان دارد، دو ساختمان يكي در شوش و ديگري در ناصرخسرو در اختيارشان قرار داد. از جمله ساير كمك هاي ما پرداخت قبوض خانه كودك ها، كمك هايي در برخي مراسم مذهبي و بازديد ها و ارائه مقداري لوازم تحرير روز اول مهر، تهيه مقداري مواد غذايي و پوشاك نزديك عيد به بچه ها است كه البته به صورت مداوم نبوده است. اميدواريم عمري باشد و اين كمك هاي كوچك را ادامه دهيم. البته اين كمك ها كافي نيست. ما هميشه آرزو مي كنيم افراد خيري باشند و كمك كنند تا اين بچه ها حداقل روزي يك وعده غذاي گرم بخورند و اول مهرماه لباس فرم داشته باشند.
اي كاش دولت بودجه اي به اين امر اختصاص دهد تا بچه ها در اين فضا بتوانند باسواد شده و حرفه بياموزند و در آينده جذب بازار كار شوند.
خداحافظ مدرسه
در سال 81 آموزش رسمي منطبق با كتب آموزش و پرورش ايران در نوبت صبح خانه كودك شروع شد. 35 دختر و پسر كه همه مهاجر و بدون شناسنامه بودند و امكان رفتن به مدارس دولتي را نداشتند در مقاطع اول دبستان تا اول راهنمايي به تحصيل پرداختند. با موافقت كميسارياي عالي پناهندگان افغان، كارنامه رسمي تأييد شده به آنها داده شد.
در سال تحصيلي 83-82 تعداد دانش آموزان صبح به۸۸ نفر رسيد. مدير خانه كودك ناصرخسرو مي گويد: با وجود اين كه تعداد بيشتري كودك نيازمند به آموزش در اين منطقه بودند اما به دليل محدوديت امكانات ما تنها پاسخگوي همين تعداد بوديم. تا اين كه در سال 83 يونيسف اعلام كرد كه تا سال 2009 طرحي به نام آموزش در تمام جهان دارد. ما طرح آموزش دختران افغان را به ايشان پيشنهاد داديم و آنها پذيرفتند؛ به اين صورت كه مقداري از هزينه آموزش 100 دختر افغان را متقبل شدند و ما از طرف انجمن حمايت از كودكان، آموزش را برعهده گرفتيم. تعداد دانش آموزان صبح در سال 84_83 بعد از طرح يونيسف به 146نفر رسيد. سال گذشته و سال جاري همكاري خوبي بين ما و يونيسف وجود داشت؛ به طوري كه آنها در جريان تمام جزئيات قرار مي گرفتند. اما دي ماه سال جاري پس از گذشت 4 ماه از سال تحصيلي ناگهان همكاري خود را با ما قطع كردند. اين موضوع براي ما يك مشكل جدي است. حتي به تعطيل كردن خانه كودك فكر كرديم. چون به واسطه تعهدي كه آنها دادند ما كودكان بيشتري پذيرفتيم. اكنون انجمن سعي دارد به هر نحو ممكن بچه ها تا انتهاي سال تحصيلي بمانند، اما سال آينده با چنين روندي مجبوريم تعدادي از كودكان را ثبت نام نكنيم. در حالي كه مي دانيم خانه هاي اين بچه ها خانه اي امن نيست و در كوچه و خيابان سرگردان خواهند بود. اين كودكان بهره هوشي خوبي دارند. در اين مدت كوتاه 8 نفر از بچه هاي اينجا به دانشگاه رفتند. ما عميقاً متأسفيم كه مجبور شويم آنها را در خيابان هايي كه هزار خطر در كمين شان است رها كنيم تا بدون هيچ آموزش و دلخوشي عمر بگذرانند.
يونيسف در گزارش وضعيت كودكان جهان در سال 2006 نوشته است: كودكان مي توانند نامرئي بشوند و از ديد خانواده، جامعه محلي و دولت ها، سازمان هاي اهدا كننده، جامعه مدني، رسانه ها، بخش خصوصي و ساير كودكان محو شوند. دليل نامرئي شدن ميليون ها كودك نقض حق محافظت از آنهاست. پسرك هنوز كنار خيابان ناصرخسرو نشسته و آتش گردان را مي چرخاند.

اهداف و برنامه ها
اهداف:
۱ - بقا، رشد، سلامت، حمايت و مشاركت كودكان و نوجوانان محل
۲ - برقراري ارتباط دوسويه با خانواده هاي كودكان و نوجوانان محل
۳ - فراهم نمودن شرايط نسبي براي آماده سازي ذهني و عملي كودكان و نوجوانان محل
۴ - آشنايي كودكان و نوجوانان با ابتدايي ترين حقوق خود
۵ - ارتقاء توانمندي ها و استعدادهاي كودكان و نوجوانان محل در قالب فعاليت هاي فرهنگي، آموزشي، ورزشي و...
برنامه هاي اجرايي:
برنامه هاي اجرايي در خانه كودك ناصرخسرو در دو نوبت صبح و عصر انجام مي شود.
نوبت صبح: از تيرماه 1381، مدرسه صبح با هدف آموزش به كودكان ايراني و مهاجر افغاني و عراقي بدون شناسنامه آغاز به كار نمود.
نوبت عصر: با حضور حداقل 30 داوطلب ثابت در طول هفته، برنامه هايي در زمينه هاي زير انجام مي گيرد:
- ورزشي ( شطرنج، پينگ پونگ، بدمينتون،فوتبال، شنا،كوهنوردي و...)
- آموزشي ( تشكيل كلاس هاي تقويتي و رفع اشكال در طي سال تحصيلي، كلاس مشق و زبان انگليسي هفته اي دو روز در سطح مبتدي و بالاتر، قصه خواني و قصه گويي، موسيقي( دف، سرود وفلوت)، كلاس تقويتي (رياضي و علوم)، حرفه آموزي( كمك هاي اوليه، حسابداري، خوشنويسي، آرايشگري، سوزن دوزي و خياطي)، كلاس مهارت هاي زندگي و سوادآموزي)
- هنري، آموزشي ( نقاشي و طراحي، تئاتر و نمايش و نمايش فيلم)
- بهداشت(دادن تغذيه به كودكان در دو نوبت صبح و عصر(شير گرم و... )، گرفتن ويزيت مجاني از درمانگاه محل، بردن كودكان به حمام، كنترل واكسيناسيون كودكان، آموزش پيشگيري از بيماري هايي مانند انگل روده اي، تشكيل كلاس بهداشت و تنظيم خانواده جهت مادران و دختران، تهيه مسواك و خميردندان و دهان شويه، صابون، شانه و ليوان براي كودكان، پي گيري بيماري هاي خاص مانند كم خوني و... و معرفي  اين كودكان به بيمارستان ها، ويزيت ماهانه كودكان توسط پزشك و تهيه دارو، آموزش بهداشت محيط و معرفي افراد به پايگاه هاي بهداشت)
- مددكاري ( بازديد از منازل و تشكيل پرونده، مشاوره هاي فردي و گروهي، مشاوره با والدين، بررسي مشكلات درماني و ارجاع به پزشك، تلاش براي تحت پوشش قراردادن واحد شناسنامه براي برخي خانواده ها و كودكان)
- برگزاري جشن ها و مناسبت هاي ويژه(روز جهاني كودك، روز ترافيك، روز كودك و نوجوان، روز محيط زيست و... )
- كتابخانه ( كتابخانه خانه كودك تحت نظارت و سرپرستي شوراي كتاب كودك با 1060 جلد كتاب اهدايي شكل گرفت)

كوتاه
تكان دادن خانه
كاش مي شد چشمم را ببندم و فراموش كنم تا چند روز ديگر تمام اين خانه را بايد تكانده باشيم. اين حرف تمام كدبانوهاي ايرانيست كه هر ساله فصل خانه تكاني به شب كابوسي دچار مي شوند. فقط مي دانند كه همه جا را بايد رفت و روب كنند. اول پذيرايي يا خواب؟ آشپزخانه هم پركار است. اما از كجاي آشپزخانه بايد شروع كنم.
داشتن يك برنامه ريزي صحيح خانه تكاني اهميت خاصي دارد. اين كه بدانيد از كجا و چگونه بايد شروع كنيد و اين يعني مديريت خانه تكاني.
حرف اول مديريت؛ بايد بداني چه كارهايي را بايد انجام دهي و از كجا و چه ترتيبي بايد شروع كني، اين اصل مديريت خانه تكاني و نيمي از اين هنر است. حالا شروع كن.
* آشپزخانه؛ شامل نظافت كاشي ها، كابينت ها، يخچال و فريزر، لوازم پخت و پز مايكروفر و گاز. پنجره (در صورت بودن)، تميز كردن هواكش، چراغ آشپزخانه و در نهايت شستن يا تميز كردن فرش و ميز ناهار خوري در صورت موجوديت حالا پرونده آشپزخانه بسته شد و فايل جديد پاكسازي براي اتاق خواب باز شد.
* اتاق خواب؛ نظافت ديوار و سقف، شستن پرده و ملافه ها، تميز كردن كمد لباس ها و ميز توالت، شستن كف و در صورت ايده آل تغيير چيدمان سرويس خواب.
* پذيرايي؛ نظافت ديوار و سقف و لوستر، پنجره، شستن پرده، گردگيري مبلمان و لوازم صوتي و لوازم گرمايشي همچون شومينه، بخاري، شوفاژ، شستن يا تميز كردن فرش ها و تغيير دكوراسيون مبل ها در صورت نياز.
* حمام و دستشويي: شستن كاشي ها و لوازم بهداشتي.
مرحله دوم مديريت خانه تكاني، تعيين روز مشخص براي انجام اين فعاليت هاست. هر روز يك كار و سپس نحوه پاكسازي و تميزكاري هاي لازم.
براي تميز كردن ديوار و سقف ها، ابتدا بايد لوازم اتاق را جمع كنيد، تابلوها را از ديوار جدا كنيد پنجره ها را باز كرده و با برس دسته بلند سقف و ديوارها را گردگيري كنيد. اگر رنگ ديوارها قابل شست و شو است، محلول آب ولرم و صابون و مقدار كمي مايع سفيد كننده را با اسفنج و يا تكه اي از پرده تور روي ديوار بكشيد و با دستمال تميز كنيد. هربار قسمت مشخصي از ديوار را تميز كنيد و سپس مرزهاي مشخص شده را پاك كنيد تا لكه اي نماند.

بازتاب
ماهي قرمز
گزارش حسرت ماهي قرمز كوچولو كه در صفحه 13 روز سه شنبه (شانزدهم همين ماه) چاپ شد، بازخوردهاي متفاوتي داشت. شهروندان بسياري در تماس با روزنامه سؤالات متعددي را مطرح كردند و البته گروهي نيز نسبت به چاپ چنين مطلبي اعتراض داشتند. در اين ميان جوابيه اي به دفتر روزنامه رسيد كه امضاي استادان گروه آموزشي بهداشت و بيماري هاي آبزيان دانشكده دامپزشكي دانشگاه تهران را بر خود داشت. با تشكر از اين استادان كه نظرات خود را به شكل مكتوب به دست ما رسانده اند، متن جوابيه عينا در ذيل مي آيد.
با سلام. احتراماً خواهشمند است با توجه به قانون مطبوعات جهت جلوگيري از تشويش اذهان عمومي، جوابيه زير را در ارتباط با گزارش درج شده در روزنامه همشهري مورخ سه شنبه 16اسفند ماه 1384 تحت عنوان حسرت ماهي قرمز كوچولو چاپ كنيد.
۱ -در مصاحبه مدير تشكل غيردولتي زيست محيطي مهرايران درباره بيمار ي هاي قابل انتقال از ماهي قرمز به انسان اشاره شده بود كه بيماري پسوريازيس و سل پوستي از جمله بيماري هايي است كه از طريق ماهي قرمز، لاك پشت و مار آبي منتقل مي شود كه بايد اشاره كرد بيماري پوستي پسوريازيس   به هيچ وجه ربطي به ماهيان ندارد و اين بيماري پوستي، عمدتاً در اثر عوامل ارثي به وقوع مي پيوندد و فقط ضايعات پوستي آن به فلس ماهي شباهت دارد!
۲ - در ادامه گفت وگو اشاره شده بود اين بيماري در مراحل اوليه قابل تشخيص نيست و در مراحل پيشرفته درمان ناپذير و گاه كشنده است كه مشخص نيست اشاره به كدام بيماري (پسوريازيس يا سل پوستي) شده است، اما در خصوص بيماري سل قابل ذكر است كه گرچه اين بيماري نوعي از بيماري هاي عفوني مشترك بين انسان و ماهي مي باشد، ولي بايد اضافه كرد كه اولاً همه گونه هاي بيماري زايي مايكوباكتريوم  در ماهي، سل ايجاد نكرده و لذا احتمال انتقال عوامل سل انساني، گاوي و گوسفندي از طريق ماهي به انسان وجود ندارد. در خصوص سه گونه مايكوباكتريوم (باكتري عامل بيماري سل) مشترك بين انسان و ماهي نيز موارد وقوع خيلي كم است.
۳ - همچنين در گفت وگوي مندرج در متن گزارش از سالمونلا  كه نوعي باكتري است و نه ويروس! به عنوان عامل بيماري مشترك بين انسان و ماهي ياد شده كه مطلبي غيرعلمي است؛ اگرچه احتمال انتقال سالمونلا از طريق منابع آبي آلوده به انسان تحت شرايط خاصي وجود دارد.
با عنايت به مطالب مذكور به نظر مي رسد كه فرد گفت وگوكننده در متن گزارش، شخصي ذيصلاح براي اظهارنظر در زمينه مسائل بهداشت و بيماري هاي آبزيان از جمله ماهيان آكواريومي (زينتي) نبوده و بهتر است اظهارنظر در اين گونه مسائل را به متخصصان و كارشناسان مربوطه واگذار كنند. در خاتمه يادآور مي شود رعايت اصول بهداشتي براي همه افراد مرتبط با ماهيان زينتي شامل آكواريوم داران تجاري، پرورش دهندگان، فروشندگان و خانواده ها به منظور رعايت بهداشت عمومي و فردي و نيز رعايت اخلاق انساني در مورد همه جانوران ضروري است.

اصولي نامه
امير مهنا
همه با همديگر شروع كردند و در حالي كه تلاش مي كردند همديگر را ساكت كنند يكريز حرف مي زدند.
آقاي اصولي يك بار ديگر دهانش را به گوش صاحبخانه نزديك كرد و به محض اطمينان از سكوت ديگران گفت: عرض كردم يكي يكي و بلافاصله ادامه داد: من پيشنهاد مي كنم كه رئيس ساختمون در باره كليات صحبت كند و بعد بريم سراغ كسي ديگه
يكي از همسايه ها فرياد زد: من همين اول حرف آخرو مي زنم، به نظر من رئيس ساختمون بايد عوض شه.
آقاي اصولي گفت: به اونم مي رسيم، اول بايد حرف هاي همديگه روگوش كنيم، حالا حرف هاي ايشونو مي شنويم، بعد هم تصميمات لازم رو مي گيريم همين كه صاحبخانه و مسئول ساختمان خواست حرف بزند يكي ديگر پريد توي حرف اش و گفت: ساختمون افتضاح شده آقا، ايشون بايد بابت اين همه پولي كه گرفتن جواب بدن، اين جا مديريت مي خواد آقا، اگه نمي تونيد لطفاً كارو بسپاريد به يه نفر ديگه
آقاي اصولي گفت: لطفاً اجازه بديد ايشون حرفاشو بزنه، لابد دليلي وجود داره
يكي ديگر گفت: چه دليلي آقا، همه ساختموناي ديگه مثل طلا مي درخشه اما ساختمون ما پر از گند وكثافته
مسئول ساختمان با عصبانيت گفت: خب تقصير خودمونه آقاجون، ساختموناي ديگه با هم هماهنگن، لااقل به حرف هاي همديگه گوش مي كنن يكي ديگر گفت: چه حرفي، چه گوشي؟
همهمه ها داشت دوباره شروع مي شد كه آقاي اصولي شگردش را به كار برد و همه را ساكت كرد.
همان همسايه كه خواستار بركناري رئيس ساختمان شده بود گفت: همين كه گفتم، ايشون بايد كارو به كس ديگه اي واگذار كنه.
مسئول ساختمان گفت: من كه حرفي ندارم آقا، اصلاً از اين لحظه به بعد شما رئيس ساختمان باشيد.
همسايه  گفت: اصلاً حرفشو هم نزنيد، بنده به اندازه كافي گرفتاري دارم.
بحث رياست جديد ساختمان تك به تك به افراد پيشنهاد شد اما هيچ كس نپذيرفت.
آقاي اصولي گفت: بايد كمي صبر كنيم تا در آينده يه فكر اساسي در اين باره بكنيم، پس مسئوليت رياست ساختمون همچنان برعهده رئيس قبلي مي مونه
صاحبخانه و رئيس ساختمان با غضب گفت: اصلاً و ابداً، بنده ديگه از اين لحظه هيچ مسئوليتي رو
نمي پذيرم، ديگه حوصله اين حرف و حديث ها رو ندارم، لطفاً توي همين جلسه تكليف اين قضيه رو روشن كنيد.
آقاي اصولي گفت: آقايون! ما اينجا جمع شديم كه با همديگه حرف بزنيم، لطفاً اجازه بديد جلسه روند طبيعي خودشو طي كنه.
يكي از همسايه ها گفت: ماشاءالله آقاي اصولي چنان لفظ قلم حرف مي زنه كه ماها حس مي كنيم از پشت كوه اومديم.
آقاي اصولي گفت: آخر اين جا جلسه است، بايد حرمت ديگران را رعايت كنم، من كه نمي تونم هر طور كه دلم خواست حرف بزنم.
يكي ديگر از همسايه ها گفت: معذرت مي خواهم آقاي اصولي، شما از طرف كي مي خوايد حرف بزنيد؟
آقاي اصولي گفت: از طرف خودم.
همسايه گفت: پس لطفاً اجازه بديد نوبتتون برسه
آقاي اصولي گفت: خب پس يه نفر ديگه حرفا رو شروع كنه
همه با همديگر شروع كردند به حرف زدن، آقاي اصولي فهميد كه نبايد بيش از اين پافشاري كند، حدود سي دقيقه به همان منوال گذشت، يكي از همسايه ها از جايش بلند شد و گفت: بنده حرفامو زدم، اگه اجازه بديد مرخص شم.
آقاي اصولي گفت: ما كه حرف هاي شما رو نشنيديم جناب، لطفاً تشريف داشته باشيد بيشتر با هم حرف بزنيم همسايه  رفته بود، آقاي اصولي نگاهي به بقيه انداخت كه با حرارت تمام داشتند حرف هايشان را براي همديگر مي زدند، بدون آن كه به ديگران توجهي داشته باشند. آقاي اصولي از اين كه همين چند همسايه هم نمي توانند يكديگر را تحمل كنند ابراز تأسف كرد و توي دل خودش فكر كرد كه اگر به حرف هاي همديگر گوش مي دادند تمام مشكلات حل مي شد.
همسايه ها يكي يكي رفتند و آقاي اصولي هم تك و تنها با مسئول ساختمان تنها ماند، مسئول ساختمان آنقدر برافروخته بود كه با بغض حرف هايش را مي زد. او گفت: به جان جفت بچه هام جناب اصولي، هيچ كدام از اينا فرهنگ ساختمون نشيني رو بلد نيستن، همون آقايي كه از عوض شدن من حرف مي زنه چهار ماهه كه آبونمان ساختمونو پرداخت نكرده، اون يكي ديگه هنوز پول نظافت راهروها نداده اما انتظار داره ساختمون مثل طلا بدرخشه، اون يكي ديگه...
آقاي اصولي او را آرام كرد و گفت: زياد سخت نگيرين، پيش مياد ديگه
مسئول ساختمان هم گفت: از اين به بعد بنده پامو از اين جريان كنار مي كشم و حرص هيچ چيزي را نمي خورم، بنده هم اگه تلاش مي كردم به خاطر زن و بچه خودم بود، منم از اين به بعد مي خوام مثل ديگرون باشم.
آقاي اصولي هم خداحافظي كرد و در حالي كه پله ها را رو به بالا مي رفت با خودش فكر كرد كه از اين به بعد با ساختمان بدون رئيس چگونه بايد سركرد.
آقاي اصولي با اصرار زن و بچه هايش شال و كلاه كرد تا با آنها به خريد برود.آنها تصميم گرفتند براي رسيدن زودتر بخشي از راه را با مترو بروند، همه جا پر از آدم بود. همه مغازه  ها
بلااستثنا با خطوط رنگارنگ نويد تخفيف هاي ويژه داده بودند.آقاي اصولي مي فهميد كه نبايد به اين چيزها اعتماد كند. او مي دانست كه اغلب مغازه داران در اين ايام براي آب كردن اجناس بنجل شان به اين ترفند كهنه و نخ  نما رو مي آورند.
ادامه دارد

گزارش
شهر تماشا
جهانشهر
دخل و خرج
درمانگاه
نمايشگاه
سلامت
شهر آرا
يك شهروند
|  شهر تماشا  |  گزارش  |  جهانشهر  |  دخل و خرج  |  درمانگاه  |  نمايشگاه  |  سلامت  |  شهر آرا  |  
|  يك شهروند  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |