پنجشنبه ۲۵ اسفند ۱۳۸۴ - - ۳۹۴۷
ديدار با استاد محمدرضا شجريان
بداهه خواني همه اعتبار ماست
003228.jpg
عكس: رضا جلالي
سحر طاعتي
محمدرضا شجريان در مهرماه 1319 در شهر مقدس مشهد متولد شد. از چهارسالگي به خوانندگي علاقه مند شد و گاهگاهي در منزل زمزمه هايي مي كرد و چون پدرش صدايي خوب و خوش آواز داشت او را تشويق مي كرد و مي خواست كه براي او بخواند. محمدرضا هم با لحن كودكانه اش براي پدر مي خواند. در اوايل از هر كسي چيزي ياد مي گرفت و آوازهاي خوانندگان معروف را دنبال و از سبك آنان پيروي مي كرد. چون صداي صاف و رسايي داشت در سال 1337 راديو خراسان او را به همكاري در رشته آواز دعوت كرد. شجريان در آغاز كار بدون همراهي ساز، با خواندن اشعار لطيف عارفانه توجه هنردوستان را به خود جلب كرد و ديري نگذشت كه آوازه شهرت او به تهران رسيد و براي اجراي برنامه هايي در گلها توسط روانشاد داود پيرنيا دعوت شد. در سال 1345 با اين برنامه همكاري اش را شروع كرد و اولين برنامه اش برگ سبز شماره 216 در مايه افشاري بود كه به همراهي سنتور شادروان رضا و به صورت زنده اجرا شد. پس از آن در بيش از يكصد برنامه گلها شركت جسته و در حدود 250 برنامه ديگر را در راديو اجرا كرد. او تقريباً 75 تصنيف جديد و قديم را كه اكثر آنها توسط موسيقدانان معروف بازسازي شده اجرا كرده كه هريك از آنها از لطافت و شيوايي خاصي برخوردار است. شجريان در ميان شعراي ايران به مولانا،  سعدي و باباطاهر عشق مي ورزيد، ولي بيش از همه مريد حافظ است و بيشتر اشعار آوازهاي خود را از اين بزرگان شعر و ادب انتخاب كرده است. او از سال 1345 نيز با استاد احمد عبادي آشنا شد و شاگردي و دوستي او را برگزيد و از سال 46 در كلاس استاد مهرتاش تعليم شيوه و سبك ايشان را فراگرفته و از سال 50 با استاد فرامرز پايور آشنا شده و تعليم سنتور و رديف هاي آواز استاد صبا را دنبال كرده و از سال 52 نزد استاد عبداله دوامي كليه رديفهاي موسيقي كلاسيك و اصيل ايراني و تصانيف قديمي و شيوه تصنيف خواني را آموخت. در سال 54 به استاد نورعلي خان برومند مراجعه كرده و سبك و روش  خوانندگي سيدحسين طاهرزاده را فرامي گيرد. در خلال اين ايام نيز شيوه خوانندگي اقبال السلطان، تاج اصفهاني، ظلي، اديب خوانساري، قوامي و بنان را از روي صفحات و نوارها به دقت دنبال كرده و به رمز و راز و شيوه هاي خاص هريك از آنها به گونه اي راه يافته و آشنا شده كه از عهده اجراي هريك از آن سبكها به خوبي برمي آيد. از سال 54 تدريس هنرجويان را در رشته آواز در دانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران به عهده مي گيرد و تا سال 58 كه اين رشته تعطيل شد به تعليم دانشجويان مشغول مي شود.
شجريان از اواخر سال 57 تا تيرماه 58 مجموعاً 5 سرود ميهني خواند كه از طريق نوار كاست عرضه شده و از اين تاريخ به بعد در خانه به تحقيق و تدوين رديفهاي آوازي و گاهي هم تدريس هنرجويان قديمي اش ادامه مي دهد. او هدفش را تنها اعتلاي فرهنگ، ادب و موسيقي ايران زمين مي داند و هنر خود را فقط براي پيشبرد و حفظ موسيقي سنتي وطنش ايران مي خواهد.
اين استاد آواز ايران تاكنون كنسرتهاي متعددي را در ايران و خارج از كشور روي صحنه برده است. او در حال حاضر با شروع پروژه باغ هنر بم در تلاش است كه اين شهر را با اين اقدام فرهنگي خود سر و سامان دهد و با كنسرتي كه با عنوان هم نوا با بم گذاشت، هزينه اوليه اين پروژه را فراهم كرد كه هم اكنون بخشي از اين پروژه پيش رفته. گفت وگوي اختصاصي كه ما با اين استاد فرزانه انجام داديم در دو بخش صورت گرفته كه بخش اول در خانه هنرمندان ايران در دفتر بهروز غريب پور رئيس خانه هنرمندان ايران در خصوص پروژه باغ هنر بم و بخش دوم در جريان سفرمان با ايشان به بم و درباره جريان موسيقي در كشور انجام شده...
استاد درباره پروژه باغ هنر بم توضيح دهيد كه از كجا شكل گرفت و در حال حاضر در چه مرحله اي قرار دارد؟
بعد از فاجعه اي كه در بم اتفاق افتاد به اين فكر افتاديم كه كنسرتي را براي كمك به بم برگزار كنيم. بعد از آن به اين نتيجه رسيديم كه كمكها را بيشتر كنيم و از مردم و نهادهاي صنفي و مردمي ياري بگيريم و پروژه اي را در بم داشته باشيم. با انجمن شهر بم جلساتي را برگزار كرديم و رئيس اين شورا به ما گفتند كه علاوه بر اين كه خانه هاي مردم خراب شده، روحيه مردم نيز خراب شده است و ما بايد به اين دليل امور هنري را هرچه زودتر در اين شهر جدي بگيريم و شما به جاي اين كه با اين كمكها درمانگاه بنا كنيد، مدرسه موسيقي بسازيد. چون ديگران درمانگاه و كمكهاي ديگر را انجام مي دهند ولي كسي به فكر هنر نيست و چون شما تخصصتان در اين زمينه است و امكانات بسياري را در اين خصوص داريد، همه با اين سفارش آمديم، با اين آگاهي و هدف كه مجتمع فرهنگي پروژه باغ هنر بم را در اين شهر ايجاد كنيم. در اين راستا شهرداري و انجمن شهر بم 14 هكتار از پاركي را در اختيار ما قرار دادند كه در آن يك باغ سنتي و بناي پروژه را احداث كنيم. طراحي اين ساختمان را بهار مشيري و آقاي خواجه نصيري و اجراي آن را نيز علي جهاندار بر عهده گرفتند كه هم اكنون هم در حال پيشروي است و اميدواريم با كمكهاي مردمي و نهادهاي صنفي زودتر به هدفمان برسيم و امور هنري را در بم ارائه كنيم.
تا به حال كدام يك از نهادهاي فرهنگي، دولتي، نيمه دولتي و خصوصي شما را همراهي كردند؟
خانه هنرمندان، خانه موسيقي، خانه سينما، انجمن شاعران و همچنين تعدادي از هنرمندان از جمله مجيدمجيدي، پري صابري و چند تن از نويسندگان اعلام آمادگي كردند كه كمك خواهيم كرد و ما نيز اميدواريم هرچه زودتر اين كمكها به ما برسد. همچنين با انجمن شركتهاي مهندسي آشنا شديم كه در جلسات پي درپي با آنها، به ما قول دادند كه حدود يك ميليارد تومان به ما كمك كنند.
با برآوردي كه انجام داديد به نظر شما تا چند سال ديگر اين پروژه به بهره برداري مي رسد؟
پروژه بايد در عرض 2 سال تمام شود. طبق برآوردي كه انجمن شركت مهندسين انجام داده در حال حاضر حدود 4 ميليارد تومان بودجه براي به اتمام رسيدن آن نياز داريم. البته اگر زمان آن اضافه نشود، چون هرچه بيشتر زمان ببرد به گراني مي خوريم و هزينه ها بالا مي رود.
003186.jpg
اگر ما بتوانيم كاري كنيم كه جوان ها تشويق به پيگيري آواز شوند و رديف، شيوه و بداهه پردازي را بياموزند، در واقع شخصيت موسيقي ايراني كه همان بداهه خواني و بداهه نوازي است، حفظ مي شود
عكس: محمدرضا شاهرخي نژاد

كمكهاي خارجي چه ميزان بوده؟
- تا به حال نتوانستيم كمكهاي خارجي را دريافت كنيم در صورتي كه خيلي از ايرانيهاي خارج از كشور دوست داشتند در اين پروژه ما را همراهي كنند اما چون ما در تحريم هستيم، هرگونه پولي كه مي خواهد از آمريكا و اروپا وارد ايران شود فرستنده زير سؤال مي رود و راههاي قانوني براي اين كه پول خارج از كشور به دست ما برسد، وجود ندارد مگر اين كه از راههاي ديگر اين اقدام انجام گيرد.
شما در ابتداي راه تعدادي كنسرتهاي خيريه براي اين پروژه برگزار كرديد كه بعد از مدتي متوقف شد؛ چرا چنين اتفاقي افتاد؟
با برگزاري كنسرت نمي توان هزينه هاي اين پروژه را تأمين كرد. ما همان سه شب كنسرتي را كه با عنوان هم نوا با بم برگزار كرديم براي پروژه در نظر گرفتيم اما بايستي بقيه هزينه ها از طريق مشاركت عمومي و نهادهاي مردمي فراهم شود، مخصوصاً اگر بتوانيم كمكهاي خارج از كشور را نيز دريافت كنيم.
راديو و تلويزيون به عنوان يك رسانه ملي تاكنون چقدر توانسته اند در پيشبرد كارهاي شما مؤثر باشند و در آينده چقدر مي توانند دخيل باشند؟
تا حالا ما زياد از راديو و تلويزيون استفاده نكرديم به غير از يك مورد كه چندي قبل اعلام كردند، ولي اميدواريم اين رسانه بيشتر به اين مسئله بپردازد و به ياد مردم بياورند كه همچنان بم و مردم آنجا در انتظار كمكهايشان هستند. اميد است اين رسانه بيشتر به باغ هنر بم بپردازد و آن را معرفي كند كه اين پروژه به خوبي پيش برود.
حالا اجازه بدهيد كمي هم به موضوع جشنواره اي كه گذشت بپردازيم. با توجه به اين كه جشنواره موسيقي فجر يك رويداد بزرگ موسيقي است و با وجود اين كه افراد كمي را ديديم كه توانستند در زمينه موسيقي آوازي خوش بدرخشند، اين روند را به چه صورت ارزيابي مي كنيد و به نظر شما اين جشنواره چه تأثيري را توانسته در روند موسيقي ايجاد كند؟
هر برنامه اي در هر زمينه اي كه داراي گردهمايي هنرمندان باشد بي تأثير در تأثيرگذاري هنرمندان بر روي هم و بي تأثير در رشد هنر نيست و در طول سالها كه شاهد بوديم جشنواره موسيقي فجر هنرمندان را از گوشه و كنار ايران در تهران دور هم جمع كرده كه كنسرتي را برگزار كنند، خوب و مفيد بوده و اميدواريم كه اين روند ادامه داشته باشد.
با توجه به اين كه هم اكنون اساتيد آوازشناس در ايران انگشت شمار هستند، به نظر شما سرنوشت اين حوزه از موسيقي ايراني چه خواهد شد و براي بالندگي آن چه بايد كرد؟
- هنر ما و اصالت آواز و موسيقي ما در بداهه خواني و بداهه نوازي است، يعني تمام اعتبار ما در اين بداهه (خلاقيت لحظه اي) خلاصه مي شود. هنرمندي كه مي خواهد، بداهه نواز و بداهه خوان باشد، بايد كلاس رفته و رديف بداند و در آن واحد آهنگسازي كند و كار ارائه دهد كه اين كار سختي است و ممارست زياد مي طلبد. اگر ما بتوانيم كاري كنيم كه جوان ها تشويق به پيگيري آواز شوند و رديف، شيوه و بداهه پردازي را بياموزند، در واقع شخصيت موسيقي ايراني كه همان بداهه خواني و بداهه نوازي است، حفظ مي شود؛ اما متأسفانه امروزه تكنولوژي  در همه دنيا كاري كرده كه زياد به اصالتها توجهي نمي شود و كاروان تكنولوژي همه را به دنبال خود مي كشاند، كساني كه دست اندركار مسائل فرهنگي هستند بايد به اين نكته توجه داشته باشند كه تكنولوژي مستهلكشان نكند و بتوانند اصالتها را حفظ كنند.
مراكز موسيقي كشور از جمله انجمن موسيقي، خانه موسيقي و يا مركز موسيقي، تا چه اندازه بر موسيقي تأثيرگذار بوده اند؟
هنوز كه هيچ تأثيري نگذاشته اند و بايد در درازمدت شاهد تاثيرات آنها بود؛ چون ممكن است اصولاً برنامه هايشان براي رفاه هنرمندان و يا پشتيباني از آنها تنظيم شده باشد؛ اما ما تاكنون تاثير اين نهادها را بر خود موسيقي نديده ايم؛ البته نااميد هم نيستيم و كمي بايد صبر داشت تا تأثيرات آنها را ببينيم.
از نظر آسيب شناسي، موسيقي امروز ما با چه مشكلاتي روبه رو است؟
توليد آهنگهاي زودگذر و لحظه اي، خود به موسيقي ما آسيب مي رساند و اگر در زمينه گسترش دانش و تجربه موسيقي، پيگيرتر باشيم بهتر از اين است كه موسيقي لحظه اي داشته باشيم؛ ضمن آن كه در خصوص موسيقي پاپ مي توان گفت كه اين موسيقي نسبت و ربطي به موسيقي ما ندارد. اما به هر حال عده اي به آن عادت كرده و عده اي از جوان ها هم دنبال آن هستند. ولي اين موسيقي هميشه نمي تواند جوابگوي نيازهاي عاطفي و روحيه جامعه ما باشد. به هر حال بخشي از موسيقي اصيل ما آن نوع موسيقي است كه بتوان از طريق آن به دوران هاي گذشته و زنده كردن خاطرات سفر كرد؛ موسيقي كه هنرمندان ديگر رشته ها نيز در كنارش به هنر خود بپردازند.
شما به عنوان يكي از اساتيد بزرگ موسيقي ايران و خارج از كشور فعاليتهاي هنري زيادي انجام داده ايد. به نظرتان براي اين كه يك رسانه در پيشرفت موسيقي تأثيرگذار باشد، آن هم رسانه اي مثل صدا و سيما چه اقدامات اساسي بايد انجام شود؟
003225.jpg
مهمترين بخش آموزشي كشور، راديو و تلويزيون است. اين رسانه ها حتي از دانشگاه و مدرسه تأثير بيشتري در امور هنري و تربيتي دارند چون در تمام خانه ها وجود دارند و خانواده ها هم مدام جلوي تلويزيون حاضرند و اين رسانه بيشتر از محيط مدرسه و دانشگاه با مردم ارتباط دارد. راديو و تلويزيون در همه جاي دنيا حساس ترين بخش آموزش مملكت را عهده دار است. حساس ترين بخشهاي اقتصادي، سياسي و به طور كلي تمامي مسائل در اختيار راديو و تلويزيون است. پس اين رسانه ها در مقولاتي چون هنر بايد بسيار دقت كند و نمي شود كه هرچه به دستشان رسيد، پخش كنند، بلكه بايد با برنامه ريزي و انتخاب موسيقي درست، در زمان و مكان مناسب اقدام به پخش آن كنند.
از قبل از انقلاب تاكنون هنوز هيچ كدام از رسانه هاي مذكور آن طور كه بايد حرمتي براي هنر قائل نشدند و توجهي هم به كاربرد آن در جامعه و روحيه مردم ندارند. راديو و تلويزيون بايد همه نوع موسيقي خوب دنيا را پخش كنند تا مردم با موسيقي هاي خوب دنيا آشنا شوند. اما متأسفانه امروزه يك خواننده، مد روز مي شود و از صبح تا شب صدايش را از تمام رسانه هاي گوناگون پخش مي كنند كه اين كار درستي نيست.
با توجه به اين كه به موسيقي كودك توجه چنداني نمي شود، صدا و سيما چه نقشي را مي تواند در اين زمينه ايفا كند؟
مهمترين بخش آموزش موسيقي، موسيقي كودكان است كه متأسفانه هم اكنون چنين چيزي را اصلاً نداريم و بايستي توجه زيادي به آن بشود؛ ضمن آن كه براي يك كودك نمي شود موسيقي شجريان گذاشت. البته درصد كمي از بچه ها هستند كه توجه دارند اما شايد 98 درصد آنها موسيقي كودكانه خودشان را مي خواهند. صدا و سيما بايد موسيقي را براي سنين مختلف در ساعات مختلف و مطابق با ديدگاههاي مختلف پخش كند.
به عنوان سؤال آخر برنامه شما براي اجراهاي داخلي و خارجي به چه صورت است؟
براي اجراهاي داخلي به اين بستگي دارد كه ما سالنهايي كه براي كنسرت ساخته شده اند و مشكلاتي براي ما ندارند را در اختيار داشته باشيم تا بتوانيم در ايران كنسرتي را برگزار كنيم زيرا سالنهايي كه در ايران وجود دارد هيچ كدام مناسب كنسرت نيستند غير از تالار وحدت كه اينجا هم از نظر جمعيتي ظرفيت كمي دارد و با نيازي كه در تهران هست تالار وحدت در مقابل جوابگويي به اين نيازها صفر است. البته اميدواريم دوستان به فكر باشند كه سالنهاي بزرگتري را براي ارائه كنسرتها، تئاترها و هنرهاي مختلف نمايشي ايجاد كنند تا نياز مردم برآورده شود. اگر سالن خوب باشد ما نيز امكان بيشتري براي برگزاري كنسرت داريم و بيشتر از طريق آن با مردم ارتباط برقرار مي كنيم اما چون سالنها چنين مشكلاتي را دارند ما نيز از اجرا صرف نظر مي كنيم.
در خارج از كشور چه طور؟
هر چند وقت يك بار در اروپا و آمريكا كنسرتهايي را داريم و 8 7 كنسرت را در يك فصل برگزار مي كنيم؛ به طور ي كه اسفندماه امسال نيز چند كنسرت در آمريكا خواهيم داشت چون در آنجا مشكلاتي براي كنسرت نداريم به دليل اين كه بهترين سالنها در اختيار ماست و راحت هستيم اما در ايران مشكلات فراوان است مخصوصاً به خاطر اشتياقي كه مردم دارند و هم تعداد شبهايمان براي برگزاري كم است و هم اين كه جايمان كم. همچنين مشكل ديگري كه ما داريم رساندن بليت به دست مردم است. تعداد بليت هايمان شايد يك بيستم نياز كساني است كه مي خواهند به كنسرت بيايند و اينها همه به اين خاطر است كه كنسرت كم ارائه مي شود و اشتياق مردم زياد است.

اقدام شجريان التيام بزرگ براي بم
دكتر عباس اسماعيلي- رئيس شوراي شهر بم- اقدام استاد شجريان را در ساخت دو پروژه باغ بم و مدرسه موسيقي، التيام بزرگي براي مردم شهرستان بم برشمرد.وي از بم به عنوان يك شهر تاريخي و هنردوست ياد كرد و گفت: اولين هنرپيشه زن ايراني از اين شهرستان بوده است.
موسيقي مقامي بم حرف اول را در ايران مي زند. مرحوم ايرج بسطامي، داريوش رفيعي، كورس سرهنگ زاده و... همه از اين شهر بودند. مدرسه عمارت بم در سال 1304 و قبل از تاسيس دانشگاه تهران ساخته شد.
وي افزود: زلزله بم تكاني بود كه به دنيا وارد شد و تمام مردم جهان را متاثر كرد و در همين راستا استاد محمدرضا شجريان با توجه به نياز جوانان اين شهر و براي كاستن غم مردم، باغ هنر و مدرسه موسيقي را راه اندازي كرد كه قسمت مهمي از آن ساخته شده است. ضمن تشكر دوباره از استاد شجريان لازم مي دانم از خانه موسيقي و تمام كساني كه ما را ياري دادند تشكر كنم. نبايد فراموش كرد كه براي مردم بم افتخار بسيار بزرگي است كه هنرمند بزرگ كشورشان در خارج از كشور برنامه داشته و عوايد آن را براي ساخت اين دو پروژه مهم در بم صرف كند.

نگاه روز
بن بست آواز
امير ايوبي
آواز ايراني با محمدرضا شجريان به بن بست مي رسد. اين جمله البته نه به شجريان، بلكه به ركود موسيقي ايراني و بخصوص آواز در سالهاي گذشته بر مي گردد. شجريان با فعاليت هايش در اين عرصه نشان داده كه هيچ وقت خواهان چنين سرانجامي براي موسيقي نبوده و نخواسته سد راهي شود كه از يكصد سال گذشته تاكنون با فراز و نشيب هاي بسيار به اينجا رسيده و بزرگان بسياري را به خود ديده است. او سعي كرده شاگردان بسياري را پرورش دهد و حتي اصرارش روي آوردن همايون - كه تا پيش از اين به نواختن تنبك علاقه مند بود - به اين عرصه نشان مي دهد كه نمي خواهد يكه تاز باشد، چرا كه حضور خوانندگان ديگر در اين عرصه و امكان مقايسه كار آنان باعث رونق گرفتن آواز و ايجاد انگيزه در مردم براي گوش سپردن به آثار مختلف و دلزده نشده از تك صدايي و تكنوازي و تكروي مي شود. حتي عقيده دارد كه شاگردانش زماني كسي خواهند شد كه از شجريان تمرد كنند: اگر از شجريان گذر نكنند همان تكرار من هستند. من بارها گفته ام كه اگر شاگردان من موسيقي را در سطح من اجرا كنند، به اين معناست كه موسيقي در جا زده است. آنها بايد چند گام از من و گذشتگان جلوتر باشند. اگر شاگردان تكرار استاد باشند، موسيقي در جا زده است. شاگردان بايد چند گام فراتر از استادان خود باشند. متاسفانه در حال حاضر اين وضع به شكلي ديگر حاكم است. شاگردان از استادان عقب ترند. هنوز به سطح استادان خود نرسيده اند. اين جاي نگراني است. من بر خلاف شما فكر مي كنم. من ناراحت نمي شوم كه شاگردانم از من جلوتر بروند، برعكس خشنود هم خواهم شد! اگر عقب تر باشند براي موسيقي ايراني جاي تاسف خواهد بود .(1)
محمدرضا شجريان خواننده گزيده كاري است. با نوازندگان و آهنگسازان توانايي همكاري كرده و اين به دليل تلاش فراوان او از دوران كودكي است كه در مدرسه قرآن قرائت مي كرد و جوايز بسيار در اين رشته به دست مي آورد. از كودكي روي صداي خود كار مي كرد، بدون اينكه معلمي داشته باشد تا اينكه نزد مرحوم برومند رفت و اين آغاز راهي درخشان بود كه تا به امروز هيچ وقت نشيب نداشته است و از اين رو علاقه مندان آواز ايراني هيچ صدايي را برتر از صداي شجريان نيافته اند. آنان ماهها براي آمدن اثر تازه اي از او به بازار به انتظار نشسته اند. سالها در انتظار اجراي كنسرتي از او در تهران يا هر شهر ديگري بوده اند و اين انتظار گاه آنقدر به طول انجاميده كه عطاي ديدن اجراي زنده شجريان را به لقايش بخشيده اند و بعد ناگهان شنيده اند شجريان در تهران كنسرت خواهد داشت. سيل علاقه مندان او و موسيقي ايراني و حتي كساني كه شناخت چنداني از شجريان و هنرش ندارند، از شهرهاي مختلف به سوي پايتخت سرازير شده، چندين شب در صف خريد بليت خوابيده اند و آدم هاي خوش اقبال بالاخره توانسته اند روبه روي شجريان بنشينند و چشم به دهان او بدوزند كه با صلابت بي مثال موسيقي ديگري مي آفريند.
علاقه به شجريان به صرف هنر او نيست. او با انجام پروژه باغ هنر بم از هنرمند بودن صرف تبديل به انسان نيكوكاري شده كه مصرانه در تلاش است تا در شهري كه ديگر هيچ روحيه اي براي مردمش باقي نمانده، با ساخت مدرسه موسيقي حيات و روحيه اي دوباره بدمد و در اين راه با هر نهادي كه حاضر است به تكميل اين پروژه كمك كند، وارد مذاكره شود؛ اگر چه آن نهاد را از نظر عملكرد هنري و موسيقايي قبول نداشته باشد. اما و اگر براي فعاليت هاي موسيقايي و البته فعاليت هاي اجتماعي اش بسيار است. اگر شجريان هر سال در ايران كنسرت داشت باز اين همه جمعيت براي ديدن كنسرت هاي او شبانه روز براي خريد بليت تلاش مي كردند؟ چرا او كه خواهان اعتلاي موسيقي ايران است در اين سالها تلاش نكرده با گروههاي جوانتر كه حرفي براي گفتن در موسيقي ايراني دارند، اجراي مشتركي داشته باشد؟ مگر شجريان وقتي جوان بود با بزرگان كنسرت برگزار نمي كرد؟
اما شجريان هيچ وقت نخواسته در موسيقي ايراني تبديل به بت شود. او نمي تواند براي اين هنر پدري كند چرا كه جو موجود موسيقي ايران چنين امكاني را به او نمي دهد. در شرايطي كه وجود مشكلات بسيار هنرمندان را از يكديگر دور كرده و فهم مشترك را از بين برده است، او مي خواهد در گوشه اي خلوت شاگردانش را تربيت كند و با رفتن راهي بدون خطا به جوانان علاقه مند به آواز ايراني بياموزد تا با تلاش بيشتر اين بت ها را بشكنند تا موسيقي در اين كشور پوياتر از گذشته به حيات خود ادامه دهد.

زندگي نامه
شجريان به روايت شجريان
تولدم روز اول مهرماه سال يكهزار و سيصد و نوزده خورشيدي در مشهد است؛ در خانواده اي كه پدربزرگم (علي اكبر) صداي بسيار رسايي داشته و به زيبايي، آواز مي خوانده است.او از مالكان بزرگ مشهد بوده و از خواندن در جمع پرهيز داشته؛ گاه براي دوستان سرشناسي كه به ديدارش مي آمده اند، مي خوانده است. پدرم (مهدي) از صدايي پرطنين و رسا برخوردار بود و در جواني، آوازخواندن را شروع مي كند ولي خيلي زود در محيط بسته و سنتي، به قرائت قرآن رو آورده و تا آخر عمر بر همان عقيده باقي ماند و آواز را رها كرد و در قرائت قرآن، جايگاه خاصي در مشهد پيدا كرد و شاگردان زيادي براي تلاوت قرآن تربيت كرد كه از جمله خود اينجانب است.
تمام وقت من از شش سالگي به خواندن قرآن با صداي خوش مي گذشت. در دوازده سالگي، شهره خاص و عام بودم و در مجامع بزرگ مذهبي يا سياسي آن موقع، تلاوت اول برنامه با من بود. به علت توانايي در تلاوت قرآن با صداي خوش، چشم و چراغ همه اعضاء و دانش آموزان مدرسه و مردم بودم. در سال چهارم دبيرستان بر خلاف خواسته ام به دانشسراي مقدماتي رفتم و راه معلمي پيش گرفتم و از بيست سالگي به معلمي در دهات خراسان پرداختم. يك سال بعد ازدواج كردم؛ با دختري كه او هم معلم دبستان بود. همسرم خيلي با من همراه بود و با كمك او بر مشكلات مالي يك زندگي بسيار محقر پيروز شديم.
از نوجواني براي فراگيري گوشه هاي آوازي به هر دري مي زدم و از هر كسي كه شمه اي اطلاع داشت سؤال مي كردم. به ندرت دسترسي به راديو پيدا مي كردم تا موسيقي دلخواهم را بشنوم؛ آن هم، زمانش كوتاه بود و حاصلي نداشت، تا اينكه در محيط شبانه روزي دانشسرا ميسر شد برنامه گلها و برنامه ساز تنها را بشنوم و تمريناتم را شروع كنم. كمي بعد، دبير موسيقي مان- آقاي جوان- نيز راهنمايي و كمك كردند. بيشترين تمرينات سازنده در دوران معلمي در خارج شهر بود كه فراغتي داشتم و اغلب به كوه و صحرا مي ز دم و تكنيك و متد را با سليقه خودم تجربه و تمرين مي كردم و صداهاي گوناگون و تحريرها و چهچه ها را دستور كار خود قرار داده بودم. دوست همكلاسي ام (ابوالحسن كريمي) از ابتداي كار معلمي، سنتوري با خود آورده بود كه بنوازد. ترغيب شدم كه مضراب دستم بگيرم و ببينم مي شود زد يا نه. بعد ديدم عجب كار مشكلي است؛ تا صبح دم نشستم و آنقدر تمرين كردم تا توانستم آهنگي را دست و پا شكسته اجرا كنم و از آن به بعد، سنتور شد يار غار من.
چندي بعد صداي سنتور جلال اخباري را از راديو مشهد شنيدم و خوشم آمد. پيدايش كردم و با هم دوست شديم. ساز مي زد و من هم مي خواندم و تمرينات آواز با ساز و فراگيري نت و نواختن صحيح سنتور را با ايشان شروع كردم.
از همان ابتداي كار كه صداي سنتور مشقي ام بسيار بد بود، به فكر افتادم كه سنتوري بسازم. كمي نجاري مي دانستم. با زير و رو كردن تمامي كاروانسراها و چوب فروشي ها و با دادن يك انعام 5 توماني، الواري پهن از چوب توت بيست ساله را پيدا كردم. آن را مطابق اندازه ها بريدم. در آن زمان، كسي در مشهد گوشي سنتور نمي فروخت؛ مجبور شدم صد عدد ميخ نمره شش بخرم و آنها را با سوهان دستي، كوچك كنم. اين سنتور كه دوازده خركه بود، ساخته شد و من با يك دلبستگي عجيب به اين ساز، تمرينات سنتورم را بيشتر كردم. با اينكه براي اولين بار بود چنين كاري كرده بودم و در مورد پل گذاري سنتور تجربه و اطلاعي نداشتم ولي سنتور، صداي دلنشيني داشت. غير از آن سنتور، سنتورهاي ديگري ساخته يا در حال ساخت داشتم كه كار پل گذاري را براي موزون تركردن صداها، تا به حال ادامه داده ام و خوشبختانه به نتايج قابل توجهي هم رسيده ام. در نظر دارم در آينده كتاب يا جزوه اي درباره تجارب كار پل گذاري هاي گوناگون كه روي سنتورها كرده ام همراه با نتايج آنها منتشر كنم تا در اين زمينه، كار مفيدي انجام داده باشم.
در سال هاي بعد از چهل، با هنرمندان راديو خراسان آشنا شده بودم ولي حاضر به ضبط برنامه موسيقي نبودم. در راديو خراسان گاه اشعار عرفاني و مذهبي و گاهي تلاوت قرآن داشتم.
سال 1345 خوشيدي به اصرار دوستم ابوالحسن كريمي براي شركت در امتحان شوراي موسيقي، به اتفاق او به تهران رفتم. راهي براي نام نويسي و شركت در امتحان پيدا كرديم. در اتاق شورا ميز كنفرانس بزرگي بود و حدود 12 تا 13 نفر اعضاء شورا نشسته بودند. آقاي مشير همايون شهردار- رئيس شورا و آقايان حسنعلي ملاح، علي تجويدي و مختاري و ديگران بودند. گفتند: بيات ترك بخوان ! . من هم از مايه بلند، دو سه بيتي خواندم و در مايه بم فرود آمدم. ضربي با يك شعر هم به درخواست آقاي ملاح خواندم. بعد آقاي تجويدي پرسيدند: تصنيف هم مي خواني؟ . چون تصنيف خواندن را دوست نداشتم و دون شأن آوازخوان مي دانستم، بسيار جدي گفتم: ابدا .
جوابي كه بعد از يك ماه از نتيجه امتحان به ما دادند اين بود كه فعلا راديو بودجه ندارد كه خواننده استخدام كند و فعلا راديو نياز به خواننده ندارد.
سال بعد به وسيله آقاي دكتر شريف نژاد (كه معاون راديو خراسان بود و بسيار به من لطف داشت) قرار گذاشتيم در تابستان كه ايشان در تهران هستند من هم به تهران بروم. با ايشان شبي به منزل آقاي حسين محبي (كه اپراتور باسابقه راديو و برنامه گلها بود) رفتيم و او كه دوستي نزديكي با دكتر داشت فرداي آن روز، مرا همراه با يك نوار كه در سه گاه خوانده بودم به آقاي داوود پيرنيا (مسئول و تهيه كننده آن زمان برنامه گلها) معرفي كرد كه همان معرفي، راهگشاي من به راديو ايران و برنامه گلها كه منظور اصلي ام بود، شد. با سپاس از دلسوزي هاي ابوالحسن كريمي و محبت هاي دكتر شريف نژاد و يادي خوش از زنده ياد حسين محبي.

نوستالوژي
آثار شجريان در دوران فعاليت موسيقايي
گلبانگ (آلبوم دونواره)، سال اجرا 1356، سال انتشار نوار 1357، سال انتشار سي دي 1384
پيغام اهل راز( شامل دو نوار راز دل و انتظار دل)، سال اجرا 1358، سال انتشار 1359
چهارگاه با فرهنگ شريف، سال انتشار 1362
بيداد، سال اجرا 1361، سال انتشار 1364
سر عشق( ماهور)، سال اجرا 1361، سال انتشار 1365
آستان جانان، سال اجرا 1362، سال انتشار 1365
نوا (مركب خواني)، سال اجرا 1361، سال انتشار 1365
كنسرت شور (تالار وحدت)، سال اجرا 1367
دستان، سال اجرا 1366، سال انتشار 1367
دود عود، سال اجرا 1366، سال انتشار 368
سرو چمان، سال اجرا در آمريكا 1369، سال انتشار 1370
پيام نسيم، سال اجرا در آمريكا 1369، سال انتشار 1370
دل مجنون، سال اجرا در آمريكا 1369، سال انتشار۱۳۷۰
خلوت گزيده، سال اجرا 1358، سال انتشار 1370
دلشدگان، سال اجرا 1370، سال انتشار 1371
آسمان عشق، سال اجرا 1358، سال انتشار۱۳۷۱
ياد ايام، سال اجرا 1371، سال انتشار۱۳۷۴
چشمه نوش، سال اجرا در فرانسه 1374، سال انتشار۱۳۷۴
جان عشاق، سال اجرا 1364، سال انتشار۱۳۷۴
گنبد مينا، سال اجرا 1364، سال انتشار۱۳۷۴
همايون مثنوي، سال اجرا 1362، سال انتشار۱۳۷۴
ساز قصه گو، سال اجرا 1359، سال انتشار۱۳۷۵
در خيال، سال اجرا 1374، سال انتشار۱۳۷۵
عشق داند ( ابوعطا)، سال اجرا 1359، سال انتشار۱۳۷۶
رسواي دل، سال اجرا در دبي 1375، سال انتشار۱۳۷۶
شب وصل، سال اجرا 1376، سال انتشار۱۳۷۶
معماي هستي، سال اجرا در كلن 1376، سال انتشار۱۳۷۶
راست پنجگاه، سال اجرا 1355، سال انتشار۱۳۷۷
چهره به چهره، سال اجرا 1356، سال انتشار۱۳۷۷
شب، سكوت، كوير، سال اجرا 1376، سال انتشار۱۳۷۷
سرو چمان، سال اجرا در كارلسروهه 1368، سال انتشار۱۳۷۷
پيام نسيم، سال اجرا در لوزان 1368، سال انتشار۱۳۷۷
آرام جان، سال اجرا 1377، سال انتشار۱۳۷۸
تلاوت 1 و 2، سال اجرا 1361، 1358 و 1357، سال انتشار۱۳۷۸
آهنگ وفا، سال اجرا 1378
زمستان است، سال انتشار 1379
بي تو به سر نمي شود، سال انتشار 1381
فرياد، سال انتشار 1382
دي وي دي كنسرت همنوا با بم، سال انتشار 1383
جام تهي، سال انتشار 1384
شجريان و سطح فرهنگ
كساني كه به استاد شجريان گوش مي دهند از بالاترين سطح فرهنگي برخوردار هستند. در يك ميزگرد پژوهشي موسيقي عنوان شد: استاد محمدرضا شجريان، عليرضا افتخاري و محمد اصفهاني به عنوان پرمخاطب ترين خوانندگان موسيقي در ايران شناخته شده اند.
محمد فاضلي- مجري طرح فعاليت موسيقايي در شهر تهران- گفت: بعد از اين خوانندگان،  خوانندگان لس آنجلسي در رده هاي بعدي خوانندگان پرمخاطب در ايران قرار دارند كه متاسفانه نوعي از آشنايي با موسيقي را در ميان مردم ايجاد مي كنند.
وي ادامه داد: بر اساس يافته هاي ما،  نود درصد مردم، استاد محمدرضا شجريان را به خوبي با عنوان يك خواننده موسيقي سنتي مي شناسند. اين پژوهشگر در عين حال متذكر شد: در افراد زير سي سال، دوستان و كانال هاي غيررسمي، مهمترين مرجع جوانان براي شنيدن موسيقي هستند و در افرادي بالاي  ۳۰سال اين راديو و تلويزيون هستند كه بيشترين مراجعه كننده را دارند.

يك شهروند
شهر تماشا
گزارش
جهانشهر
دخل و خرج
درمانگاه
نمايشگاه
سلامت
شهر آرا
|  شهر تماشا  |  گزارش  |  جهانشهر  |  دخل و خرج  |  درمانگاه  |  نمايشگاه  |  سلامت  |  شهر آرا  |  
|  يك شهروند  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |