يكشنبه ۱۰ ارديبهشت ۱۳۸۵ - سال چهاردهم - شماره ۳۹۷۲ - Apr 30, 2006
۴۲ روز اسارت در خانه همسايه
آدم ربايان، كودك همسايه را به گروگان گرفته بودند
000090.jpg
گروه حوادث-آزاده مختاري: در حالي كه پليس آگاهي تهران در تلاش ۴۲ روزه خود براي آزادسازي گروگان ۸ ساله اي نقاط مختلف كشور را تحت كنترل قرار داده بود، بررسي هاي پليسي نشان داد كه مخفيگاه آدم ربايان در چند قدمي خانه كودك ربوده شده قرار دارد.
روز بيست و پنجم اسفند ماه سال گذشته، اميرحسين ۸ ساله طبق برنامه هر روزه خود از منزلشان واقع در منطقه مولوي تهران خارج شد تا به مدرسه برود، ولي هنوز چند قدمي از خانه دور نشده بود كه يك موتورسيكلت با دو سرنشين سد راه وي شده و با تهديد وي را سوار موتورسيكلت كرده و ربودند.
مردان ناشناس اميرحسين را كه به شدت ترسيده بود وارد خانه اي متروكه كردند كه بسيار كوچك بود. اميرحسين از شدت ترس قادر به حرف زدن نبود. آدم ربايان كشان كشان كودك را به داخل اتاقي كشانده و دست ها و پاهايش را به تخت بستند و اين سرآغاز آدم ربايي ۴۲ روزه اميرحسين بود. ساعتي بعد از ربوده شدن اميرحسين، زنگ تلفن منزل پدري اش به صدا درآمد. آدم ربايان در مقابل آزادي وي مبلغ۵۰ميليون تومان از والدين او طلب كردند.پدر كودك ربوده شده در حالي كه به شدت نگران و وحشت زده شده بود ربوده شدن فرزندش را به پليس اطلاع داد و از آن زمان به بعد بود كه كارآگاهان اداره يازدهم آگاهي عمليات پليسي خود را براي شناسايي آدم ربايان آغاز كردند.
با گذشت چند روز از نخستين روز آدم ربايي بررسي هاي پليس نشان داد كه كودك ربوده شده از تهران خارج نشده است. در مرحله بعد كارآگاهان پليس با بررسي هاي تخصصي و پليسي خود موفق شدند محدوده تقريبي مخفيگاه متهمان را كشف كنند.پدر اميرحسين در تماس هاي بعدي كه با آدم ربايان داشت توانست آنها را راضي كند مبلغ ۵۰ ميليون تومان را به ۲۰ ميليون تومان كاهش دهند.در حالي كه وضعيت جسمي كودك بر اثر گرسنگي و ضرب و شتم به شدت وخيم شده بود، آدم ربايان در يك مرحله براي تحويل مبلغ درخواستي خود با پدر اميرحسين قرار گذاشتند، ولي سر قرار حاضر نشده و پليس تنها در اين مرحله چندين نفر را كه در محل قرار به آنان مشكوك شده بود بازداشت كرد، ولي در بازجويي از آنان به نتيجه مناسبي نرسيد.
۲۰ روز بعد از آدم ربايي، آدم ربايان به كودك ربوده شده اجازه دادند چند لحظه تلفني با مادرش صحبت كند كه وي در اين گفت وگوي كوتاه از مادرش خواست هر چه زودتر مبلغ درخواستي را آماده كنند وگرنه آدم ربايان او را به قتل مي رسانند.
پليس بعد از اين تماس هاي تلفني متوجه شد آدم ربايان به طور قطع والدين كودك را زير نظر دارند و يا فاصله اي اندك ميان خانه كودك ربوده شده و مخفيگاه متهمان وجود دارد و همين امر يك فرضيه پليسي را تقويت كرد و كارآگاهان اداره يازدهم آگاهي تهران بزرگ با اين فرضيه پليسي رفت وآمدهاي يكي از مظنونين اين پرونده را كه صاحب مغازه يك خواربارفروشي در آن نزديكي بود زير نظر گرفتند و كنترل نامحسوس پليس سرانجام كارآگاهان را به مخفيگاه اعضاي باند كشاند.
روز هشتم ارديبهشت ماه كارآگاهان اداره يازدهم آگاهي تهران بزرگ كه مطمئن شده بودند مخفيگاه آدم ربايان را شناسايي كرده اند محل موردنظر را كه چند خانه با منزل پدري اميرحسين فاصله داشت به محاصره درآورند و درست زماني كه يكي از متهمان پرونده كه دختري ۱۵ ساله بود براي تماس دوباره با والدين اميرحسين مخفيگاه را ترك كرد، پليس با ترفند خاص خود وارد محل موردنظر شده و متهمان را كه ۳ زن و ۲ مرد بودند غافلگير كرد. عليرضا يكي از متهمان اصلي پرونده كه منزل خود را به مخفيگاه تبديل كرده بود به همراه همسر و دو دختر ۱۳ و ۱۵ ساله خود و برادرش به نام جعفر (صاحب مغازه خواربارفروشي) بود دستگير شده و ماموران پليس اميرحسين را آزاد كردند.
بدين ترتيب «اميرحسين» كه در اين مدت مورد شكنجه و آزار و اذيت شديد آدم رباها قرار گرفته و آثار بريدگي با طناب و چاقو و سوختگي با سيگار روي بدنش نمايان بود، به آغوش خانواده بازگشت.
اطلاعات ندهيد!
سرهنگ حسين خوئيني گفت: اين حادثه در حالي به وقوع پيوست كه پدر كودك با در اختيار قرار دادن كليه اطلاعات زندگي اش به «مرد خواربار فروش» ، وي را به انجام اين كار تحريك كرده بود. وي با هشدار به شهروندان خواست، در محل سكونت و يا محل كار خود جزئيات زندگي، نحوه درآمد و سرمايه  خودشان را به راحتي در اختيار ديگران قرار ندهند و در صورتي كه افراد معلوم الحال و معتاد در اطراف محل سكونت شان حضور دارند، موضوع را به مركز فوريت هاي پليسي ۱۱۰ اطلاع دهند.
معاون مبارزه با جرايم جنايي پليس آگاهي تهران با اشاره به اين كه سارقان در هنگام ربودن كودك به او گفته بودند كه «چيزي در منزل جا گذاشته اي و مادرت ما را فرستاده تا تو را به منزل ببريم» گفت: فرزندانمان را بايد طوري توجيه كنيم كه به راحتي مورد اغفال افراد ناشناس و فرصت طلب قرار نگيرند.

با تاييد حكم اعدام:
قاتل سريالي در چند قدمي چوبه دار
000015.jpg
گروه حوادث: حكم سه بار قصاص قاتل زنجيره اي ۵ زن تهراني از سوي قضات ديوان عالي كشور تاييد شد.
به گزارش همشهري، متهم اين پرونده كه يك مهاجر افغاني به نام نظير ازبك است، پس از دستگيري به قتل ۵ زن خياباني اعتراف كرد.
راز جنايتهاي اين افغاني به دنبال كشف جسد زن جواني در خانه اي متروك در نياوران تهران فاش شد و كارآگاهان در ادامه تحقيقات خود در زمين خانه متروكه متوجه چاهي شدند كه از آن بوي تعفن به مشام مي رسيد. با بازرسي چاه عميق، اجساد دو زن ديگر كه خفه شده بودند نيز از آنجا بيرون كشيده شد.پس از دستگيري قاتل افغاني، وي در بازجويي ها در حضور بهروز هنرمند، بازپرس ويژه قتل دادسراي جنايي به قتل دو زن خياباني ديگر نيز اعتراف كرد، وي درباره انگيزه خود از جنايتها نيز به بازپرس هنرمند گفت: چون نمي خواستم پولي به آنها بدهم آنها را به قتل مي رساندم.بر پايه اين گزارش با صدور كيفرخواست از سوي دادسراي امور جنايي، قاتل افغاني در شعبه ۷۴ دادگاه كيفري استان محاكمه شد و به سه بار قصاص محكوم گرديد كه روز گذشته حكم صادره از سوي ديوان عالي كشور مورد تاييد قرار گرفت.

حبس و اخراج از كشور ؛ مجازات پدر قاتل
گروه حوادث: مرد افغاني به اتهام قتل كودك ۱۸ ماهه اش به پنج سال زندان و اخراج از ايران محكوم شد.
به گزارش همشهري، در اين پرونده احمد ۲۰ ساله متهم است در تاريخ ۱۴ آذرماه سال ۸۴ در پي اختلاف خانوادگي با همسرش كودك ۱۸ ماهه خود را در فرديس كرج به قتل رسانده است. ماجراي اين حادثه دلخراش زماني فاش شد كه وقوع مرگ كودك ۱۸ ماهه توسط پرستاري از بيمارستان شهيد مدني به اطلاع پليس رسيد.با حضور مأموران مشخص شد آثار ضرب و جرح روي سر و بدن كودك مشهود است. مادر كودك خردسال به نام عزت بيان داشت: چند ساعت قبل با همسرم درگير شدم و او در اثر عصبانيت بچه را به زمين كوبيد.
با بازداشت پدر عزت، وي به قتل فرزندش اعتراف كرد و پرونده جهت صدور رأي به دادگاه كيفري استان تهران ارسال شد. مرد جنايتكار پس از رضايت همسرش هنگامي كه مقابل ۵ قاضي شعبه ۷۴ دادگاه كيفري استان به دفاع از خود پرداخت، ضمن ابراز پشيماني، از دادگاه درخواست بخشش كرد. متهم به قتل صبح ديروز از سوي قضات دادگاه از لحاظ جنبه عمومي جرم به تحمل پنج سال حبس تعليقي و خروج از كشور محكوم شد.

مرد همسركش در دادگاه:
زود بيدارم كرد، مرتكب جنايت شدم
000018.jpg
گروه حوادث: مردي كه به خاطر خواب آلودگي، همسرش را به قتل رسانده بود، صبح ديروز در حالي محاكمه شد كه دو تن از فرزندانش از دادگاه درخواست قصاص نفس (اعدام) كردند.
به گزارش همشهري، ماجراي جنايت هنگامي فاش شد كه صبح ۲۷ مهر سال ۸۴ وقوع يك همسركشي به بازپرس ويژه قتل پاكدشت، اطلاع داده شد.
با حضور ماموران و بازپرس ويژه قتل در صحنه جنايت جسد بي جان زني به نام شمسي كه در اثر اصابت ضربات ميله آهني توسط همسرش به قتل رسيده بود براي بررسي علت اصلي مرگ به پزشكي قانوني انتقال يافت و دستگيري شوهر همسركش به نام حسن در دستور كار كارآگاهان پليس جنايي اين شهرستان قرار گرفت. يك روز بعد از وقوع جنايت، حسن دستگير شد و به قتل همسرش اعتراف كرد و درباره انگيزه خود از جنايت گفت: همسرم صبح زود مرا از خواب بيدار كرد و من هم در حالي كه عصباني شده بودم وي را به قتل رساندم.
بيماري رواني دارم
بر پايه اين گزارش، صبح ديروز متهم اين پرونده هولناك در شعبه ۷۱ دادگاه كيفري استان به رياست قاضي عزيزمحمدي و چهار قاضي مستشار محاكمه شد. در ابتداي جلسه محاكمه دو تن از فرزندان متهم به قتل با حضور در جايگاه، درخواست قصاص نفس (اعدام) را براي پدرشان كردند. يكي از آنها گفت: مادرم زن زحمتكش و پاكي بود. پدرم او را بي دليل به قتل رسانده و بايد قصاص شود.
سپس مرد همسركش پس از قبول اتهام قتل عمدي، خطاب به قضات گفت: اين حادثه ۳ سال قبل اتفاق افتاده است. در آن زمان من دچار بيماري رواني بودم و نمي دانستم چه كار مي كنم.
حسن در ادامه در خصوص نحوه وقوع جنايت گفت: صبح روز حادثه خوابيده بودم كه همسرم مرا براي خريد نان بيدار كرد. وقتي از نانوايي بازگشتم مجدداً براي خواب به اتاقم رفتم. اما همسرم دائماً فرياد مي كشيد و مي گفت: بيدار شو. همين موضوع باعث عصبانيتم شد. ناگهان از جايم بلند شدم و با ميله آهني كه كنار تخت بود به جان همسرم افتادم. آقاي قاضي من مدتي به عنوان بيمار رواني در بيمارستان رازي بستري بودم. در اين مدت هم قرص مصرف مي كنم. قاضي عزيزمحمدي خطاب به وي گفت: پزشكي قانوني در معايناتي كه از شما به عمل آورده در نظريه اش اعلام داشته، شما بيماري رواني نداريد. حسن در ادامه در مورد اظهارات نخستين خود مبني بر اينكه همسرش را به علت بدگماني به قتل رسانده است خطاب به قاضي گفت: آن اظهارات را رد مي كنم. همسرم زن پاكي بود و من به خاطر بيماري ، صبح روز حادثه از حالت عادي خارج شدم كه اين اتفاق افتاد.
برپايه اين گزارش، در ادامه وكيل متهم به قتل، در دفاع از موكلش بيان داشت: وي داراي پرونده رواني در يكي از بخش هاي بيمارستان رواني است، بنابراين از دادگاه درخواست تحقيق بيشتر در اين زمينه را دارم. قضات شعبه ۷۱ دادگاه پس از اعلام ختم جلسه قرار است حكم را ظرف مدت قانوني صادر كنند.

ربودن كودك ۱۰روزه براي پس گرفتن طلب
اختلاف مالي دايي و خواهرزاده اش باعث گروگانگيري ناموفق كودك ۱۰روزه شد. پنج شنبه ساعت ۳۰:۱۱ كارآگاهان اداره يازدهم آگاهي تهران بزرگ از طريق اطلاع مركز پيام، از ربوده شدن يك نوزاد ۱۰روزه از داخل منزل باخبر شدند و به اين ترتيب عمليات پليس براي نجات نوزاد آغاز شد. در بررسي هاي اوليه، پليس خود را در برابر يك اختلاف خانوادگي ديد كه منجر به وقوع اين واقعه شده بود.
مادر نوزاد ۱۰روزه دختر كه هنوز اسمي براي وي گذاشته نشده بود به پليس گفت: «همسرم با دايي اش به خاطر اختلاف مالي ۱۷ميليون توماني در يك معامله پيچ و مهره درگير بودند. روز حادثه دايي همسرم كه علي نام داشت به بهانه مذاكره با شوهرم به خانه ما آمد. من به قصد پذيرايي، اتاق را ترك كردم و وقتي بازگشتم ديدم دايي همسرم، نوزادم را ربوده و گريخته است.»
رباينده بعد از چند ساعت با خانواده نوزاد تماس گرفت و بيان داشت:« تا زماني كه ۱۷ميليون تومان را پرداخت نكنيد كودكتان را نخواهيد ديد.» پليس بعد از چند مرحله بررسي متوجه شد كه رباينده همدستاني نيز دارد كه آنان نيز از پدر نوزاد طلب داشتند. بدين ترتيب در اولين مرحله دستور بازداشت همدستان متهم اصلي صادر شد. علي وقتي از دستگيري همدستانش مطلع شد نوزاد را به مادر يكي از متهمان بازداشت شده تحويل داد و آن زن نيز نوزاد ۱۰روزه را كه از فرط گرسنگي و دوري از مادر بي حال شده بود به آغوش مادرش كه بعد از دوري از نوزادش دچار وضعيت بحراني شده و در بيمارستان بستري شده بود بازگرداند.

جوانان بزهكار قربانيان رؤياي پولدارشدن يك شبه
مهديه مصطفايي
اين خبر كه «سارق طمعكار مي خواست يك روزه ميليونر شود» روز پنج شنبه از جمله اخبار مهم صفحات حوادث روزنامه ها بود؛ پسر ۲۰ ساله اي كه پس از آزادي از زندان يكي از شهرهاي كردستان ظرف مدت ۱۵ روز مرتكب سه فقره سرقت مسلحانه شده بود. اين پسر پس از دستگيري در اعترافاتش تنها انگيزه  خود را سريع پولدارشدن عنوان كرده بود. مهديس كامكار _ روانشناس _ در خصوص اينكه افراد پس از ارتكاب خطاهاي كوچك و زنداني شدن، تحت تاثير آموزش هاي خطا قرار گرفته و با آزادي از زندان به جاي تاديب، به افراد خلافكار حرفه اي تبديل مي شوند، بيان داشت: بررسي روي افراد بزهكاري كه به تازگي پا به دوران جواني گذاشته بودند و از طرفي براي گذراندن زندگي شان از روستا يا شهرهاي اطراف به پايتخت آمده اند و افكاري ساده انگار دارند، نشان مي دهد افكار روياپرورانه در اين افراد قوت بيشتري دارد. اين افراد با ورود به شهر متوجه تبعيض فاحش طبقاتي از لحاظ اجتماعي و مالي مي شوند و با اين تصور كه مي توانند يك روز سوار خودروهاي ميليوني شوند، حاضر به انجام هر كاري مي شوند. متاسفانه اينگونه اتفاقات در كشورهاي در حال گذار از جمله ايران بيشتر اتفاق مي افتد، چرا كه اين افراد پس از ورود به شهر ولگردي مي كنند كه خود جزء  آسيب هاي اجتماعي محسوب مي شود كه در برخي موارد مانند اين جوان به عنوان اراذل و اوباش توسط ماموران انتظامي دستگير و به اتهام جرايم خرد وارد زندان مي شوند اما پس از آزادي چون چيزي براي از دست دادن ندارند، به حاشيه شهر تهران پس زده مي شوند و در آن جا به راحتي با مبلغ بسيار اندك اسلحه يا چاقو خريداري مي كنند و به انگيزه پولدارشدن يا زندان رفتن، مجددا دست به ارتكاب جرم مي زنند كه البته اين بار جرايم سنگين تري از جمله سرقتهاي مسلحانه را مرتكب مي شوند.
اين روانشناس ادامه داد: براي اين افراد، يك شبه پولدارشدن يك افسانه كاذب نيست، چرا كه در برخي موارد ديده اند كه يكي از دوستان و همسالان خود پس از آمدن به شهر به سرعت پولدار شده است. فاصله طبقاتي شديدي كه در جامعه ما وجود دارد، باعث شده افرادي مانند اين جوان كه از امكانات زيادي محروم هستند، نه تنها به سوي جرم سوق پيدا كنند بلكه خود شرايط آلوده را به تمام سطح شهر انتقال مي دهند و دوباره اين افراد كه قرباني اين فاصله طبقاتي هستند پس از ارتكاب جرم ديگري محكوم به حبس مي شوند و به عنوان تبهكار يا بزهكار در مورد آنها قضاوت مي شود و پس از مدتي در جامعه حذف فيزيكي مي گردند.
مهديس كامكار افزود: اين در حالي است كه سيستمي كه باعث اين اتفاقات مي گردد به جاي تاديب و پذيرش اين افراد در جامعه باعث تكثير اين ويروس در جامعه مي شود و به اين ترتيب متاسفانه هر روز شاهد جنايت هايي هستيم كه افرادي با سن و سال كم مرتكب آن شده اند. از لحاظ جامعه شناختي هميشه اجتماع قربانيان خودش را بار ديگر قرباني مي كند. به طور مثال زماني كه يك قاچاقچي كه داراي پنج فرزند است، زنداني مي شود جامعه ما باعث تكثير و رشد پنج خلافكار ديگر در جامعه مي شود. در صورتي كه اگر خانواده و فرزندان افراد خلافكار تحت كنترل و نظارت دولت باشند، شاهد افزايش افراد جوان خلافكار با جرايم سنگين در جامعه نيستيم.

حوادث
اجتماعي
اقتصادي
دانش فناوري
بـورس
زادبوم
خارجي
سخنگاه
سياسي
داخلي
شهرستان ها
شهري
راهنما
ورزش
صفحه آخر
همشهري ضميمه
همشهري ايرانشهر
|  اجتماعي   |   اقتصادي   |   دانش فناوري   |   بـورس   |   زادبوم   |   حوادث   |   خارجي   |   سخنگاه   |  
|  سياسي   |   داخلي   |   شهرستان ها   |   شهري   |   راهنما   |   ورزش   |   صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |