پنجشنبه ۱۴ ارديبهشت ۱۳۸۵ - - ۳۹۷۶
به مناسبت هفتادو پنجمين سالگرد ساخت امپايراستيت
حاصل سال هاي ورشكستگي
005985.jpg
آرش نهاوندي
ساخت آسمانخراش از اوايل قرن بيستم، به عنوان پديده اي معاصر و خارق العاده به ويژه در ايالات متحده آمريكا مورد توجه قرار گرفت.
در ابتدا ساخت آسمانخراش صرفاً وسيله اي براي نشان دادن پيشرفت بشري تلقي مي شد. اما به مرور زمان و با افزايش جمعيت جهاني، بلندمرتبه سازي در شهرها به منظور جبران ازدياد جمعيت و جلوگيري از گسترش بي رويه محدوده هاي شهري، در صدر ليست اقدامات شهرداري ها قرار گرفت. آسمانخراش امپايراستيت را نيز مي توان از جمله ساختمان هايي دانست كه هم به منظور نشان دادن مدرنيته و هم به قصد تجميع ساختار جمعيتي احداث شده اند.
نكته جالب آن كه امپايراستيت پس از شوك اقتصادي سال هاي آخر دهه بيست قرن اخير ساخته شده و از اين جهت نيز اهميتي تاريخي يافته است. در گزارشي كه به مناسبت 75 ساله شدن امپايراستيت نوشته شده است، بيشتر با اين برج و خصوصيات آن آشنا مي شويد:
بناي اين ساختمان به سال 1931 و در زماني كه ايالات متحده آمريكا هنوز از شوك سقوط بازار بورس وال استريت در سال 1929 بيرون نيامده بود، به پايان رسيد، اين بنا طي مدت 13 ماه ساخته شد. تا زمان ساخت برج هاي تجارت جهاني، -40 سال بعد- امپايراستيت بلند ترين آسمانخراش نيويورك بود، اكنون و پس از حوادث يازده سپتامبر نيز اين برج مجدداً مقام شامخ بلند ترين آسمانخراش نيويورك را از آن خود كرده است.
ساختمان امپايراستيت به عنوان بلند ترين برج جهان- در آن زمان- چنان شهرتي براي خود دست و پا كرد كه در اندك زمان توجه مسئولان هاليوود به آن جلب شد و در سال 1933 فيلم مشهور كينگ كنگ در اين بنا ساخته شد.
براي احداث اين آسمانخراش 3 هزار كارگر استخدام شدند، كه با توجه به وضعيت اقتصادي آن زمان آمريكا، اين پروژه توانست لقب يكي از عمده ترين طرح هاي اشتغال زا را از آن خود كند.
طي سال هاي ساخت امپايراستيت 16 نفر از مهاجراني كه در ساخت بنا مشاركت داشتند كشته شدند.
اين ساختمان توسط مهندسان بزرگي نظير شرو، لمب و هارمون طراحي شده بود. امپايراستيت داراي 102 طبقه است كه در زمان خود بلند ترين و بي نظيرترين ساختمان جهان محسوب مي شد. از همين رو بود كه آن را در مجموعه 7 شگفتي عصر حاضر قرار دادند.
توصيف
برخلاف اغلب آسمانخراش هايي كه در عصر حاضر ساخته شده اند نماي امپايراستيت به سبك معماري ساختمان هاي كلاسيك طراحي شده است.
سازه دكلي شكل بالاي ساختمان نيز در اصل به منظور هدايت بالن هاي موتوردار طراحي شده بود، اما پس از چندين مرحله آزمايش اين طرح ناكارآمد و خطرناك اعلام شد. البته دستگاه هايي كه به شكل حرف تي (T) لاتين به منظور هدايت بالن هاي موتوردار بر بالاي ساختمان نصب شده بودند. بر جاي خود باقي ماندند.
اگرچه طبقات پايين تر كل حجم زيربنا را به خود اختصاص داده اند، هرچه به ارتفاع بنا افزوده مي شود از حجم آن كاسته مي شود. كاهش حجم اين بنا به دليل محدوديت هاي قانوني انجام گرفته است. در سال 1916 قانوني در نيويورك به تصويب رسيد كه در يكي از اصلي ترين مواد آن تصريح شده بود طراحي آسمانخراش ها بايد به گونه اي باشد كه به واسطه آن از حجم سايه در خيابان ها كاسته شود.
لابي ساختمان امپايراستيت به تنهايي حجمي معادل سه طبقه از ساختمان را به خود اختصاص داده است بر ديواره هاي اين لابي بزرگ نيز سطوح آلومينيومي كار گذاشته شده اند كه بر آنها با مهارت و ظرافت خاصي، نمايي از ساختمان و مخصوصاً محدوده بالاي برج طراحي شده است. در سال 1963 روي اسپاركيا و رنه نموروف طرح نصب هشت قاب نوراني را در كوريدور شمالي منتهي به لابي اين آسمانخراش بزرگ ارائه كردند. مجموعه اين ابتكارات و نحوه طراحي استثنايي كل ساختمان و بلنداي آن نه تنها امپايراستيت را در زمره هفت اثر شگفت انگيز دنياي مدرن قرار داد كه اين اثر امروزي توانست جواز حضور در كنار هفت شگفتي دنياي كهن را نيز دريافت كند و به عنوان هشتمين عضو آن مجموعه پذيرفته شود.
در كنار همه اين توفيقاتي كه نصيب اين آسمانخراش بلند مرتبه شده اند، طراحان بنا تلاش كرده اند تا از زاويه اي ديگر نيز امپايراستيت را بي بديل جلوه دهند.
بر همين اساس طبقه هشتاد و ششم بناي مذكور به محلي جهت رصد كردن دورنماي شهر نيويورك اختصاص يافته است، درواقع بازديد كنندگان برج امپايراستيت امكان آن را خواهند يافت تا از اين ارتفاع دورنمايي 360 درجه اي از شهر را مشاهده كنند. اين اولين باري بود كه تمام فضاي يك طبقه از يك ساختمان، آن هم يك آسمانخراش براي مشاهده دورنماي كلي از يك شهر اختصاص مي يافت.
امپايراستيت از دريچه آمار
ارتفاع اين برج بلند مرتبه تا طبقه صد و دوم آن 1250 پا (معادل 381 متر) است. اما با در نظر گرفتن بلنداي كلي و آنتن فرستنده اي كه روي برج نصب است، ارتفاع آن به 1472 پا (معادل 448 متر) مي رسد، ساختمان امپايراستيت اولين ساختماني است كه تعداد طبقات آن از عدد 100 تجاوز كرد. اين ساختمان براي مدت بيش از 4 دهه (دقيقاً 41 سال) مقام بلند ترين آسمانخراش جهان را براي خود حفظ كرد. اين برج همچنين به مدت 23 سال بلند ترين آسمانخراش ساخت دست بشر محسوب مي شد. پس از ساخت برج هاي تجارت جهاني (موسوم به برج هاي دوقلو) و برج سير، امپايراستيت نيز اهميت سابق خود را از دست داد، البته پس از حملات يازده سپتامبر سال 2001 كه به فروپاشي برج هاي دوقلو انجاميد، ساختمان امپايراستيت مجدداً مقام بلند ترين ساختمان نيويورك را از آن خود كرد.
اين ساختمان در ليست مرتفع ترين آسمان خراش هاي ايالات متحده نيز رده دوم را به خود اختصاص داده است.
ساختمان امپايراستيت 330 هزار تن وزن دارد و 6500 پنجره نماي آن را تزئين كرده اند، 73 آسانسور و 1860 پله نيز بازديد كنندگان را به مرتفع ترين نقطه برج رهنمون مي سازند.زيربناي كلي اين برج نيز 200 هزار متر مربع است.
منابع: بي بي سي، ويكي پديا

تنها در همه جا
005991.jpg
جواد نصرتي- يك شب لعنتي ديگر فرا رسيده است. آقا و خانم استاكتون- ساكنين خانه شماره 18 خيابان وودوارد- كه چهل سال هر شب وقت داشته اند با هم باشند و از روزي كه گذشته است حرف بزنند، ديگر چندان مايل نيستند آخر شب هايشان را هم به  گفت وگو با يكديگر بپردازند. مارجي- خانم خانه- براي اينكه هر سه هفته يك بار حرفي براي گفتن به تنها عروسش داشته باشد، از روي بي ميلي برنامه ساعت۱۱ كانال  فشن را مثل هر شب دنبال مي كند و پيتر- مرد خانه- كه سه سال هم از مارجي جوان تر است، در حال كتاب خواندن است. در خانه شماره 20 جيني و مايكل كه تازه دو سال است با هم ازدواج كرده اند، حريصانه با هم گفت وگو مي كنند. در خانه شماره 22 اما آقاي هانتر كه با درجه استواري از نيروي هوايي بازنشسته شده است، فنجان قهوه تلخ در دست راست، با پشت دست چپ كمي پرده را كنار كشيده است و رو به پگي همسرش مي گويد: عزيزم! تو صاحب اين ولوو يشمي رنگ را مي شناسي؟ . پگي بي اعتنا به او فنجان قهوه را به لب نزديك مي كند. اما وقتي كه مي شنود شوهرش هيجان زده و متعجب مي گويد: خداي من! پگي! يك زن در حال تعويض لباس هايش در ماشين است. سراسيمه به طرف پنجره مي دود، طوري كه هنگام گذاشتن فنجان قهوه روي ميز بيش از نيمي از قهوه باقي مانده در فنجان به زمين ريخته مي شود. اولين چيزي كه پس از ديدن اين صحنه عجيب به ذهنشان خطور مي كند، تلفن كردن به پليس است.
***
افسر شيفت شب درمانده شده است. سرش را پايين انداخته و از زير چشم، زني را كه روبه رويش نشسته ديد مي زند. كمي برايش سخت است كه اين داستان را باور كند، اما گويا چاره اي جز اين ندارد. يك بار ديگر داستان را در ذهنش تكرار مي كند: زني از همه جا رانده شده است. در ماشين مي نشيند و بي هدف رانندگي مي كند. فضاي ماشين، تنها جايي است كه او مي تواند در آن احساس امنيت كند. چند قلم اثاثش را در صندوق عقب جا داده است و فضاي درون ماشين را براي خود تقسيم بندي كرده است؛ صندلي جلو اتاق خواب و صندلي عقب هال و نشيمن. او روزها را بي هدف در لندن اين سو و آن سو مي رود و شب ها پس از آنكه در يكي از خيابان هاي خلوت لندن ماشين را پارك مي كند، فضاسازي درون ماشينش معنا پيدا مي كند. لباس راحتي به تن مي كند و در اتاق خواب شبانه اش كه روزها صندلي جلو يك ماشين است، مي خوابد.
افسر جوان نمي تواند اين داستان را باور كند، اما خانم جوان كه ظاهري آراسته و موجه دارد، 10 ماه است به همين صورت زندگي مي كند. ارتباطش را با تمام آشنايان و خويشاوندانش قطع كرده است و تنهاي تنها در يك ماشين زندگي مي كند. اما زندگي ماشيني او، متفاوت از زندگي  بي خانمان هاي لندن است. هر روز حمام مي كند و لباس هايش را در مكان هايي همچون بيمارستان ها مي شويد و اطو مي كند. او هر روز در خيابان هاي لندن اين سو و آن سو مي رود، اما هرگز ديده نمي شود. شايد اگر همچون بي خانمان ها زندگي مي كرد، طعمه يكي از سازمان هاي مددكار اجتماعي مي شد، اما رفتار عادي و موجهش، نظر هيچ كس را به خود جلب نكرده است.
زندگي اش به همين منوال سپري مي شود تا اينكه روزي در يكي از كتابخانه هاي لندن، ارتباطش را دوباره با جهان پيرامونش برقرار مي كند؛ ارتباطي جديد براي اينكه تجربيات و احساساتش را به ديگران منتقل كند، اما نه با گفتن كه با نوشتن. او وبلاگي راه اندازي مي كند و ارتباطش را با جهان دوباره برقرار مي كند؛ جهاني به وسعت تمام كامپيوترهاي آن.
او كم كم از طريق اين وبلاگ دوستان جديدي در سراسر دنيا پيدا مي كند و حتي يك بار از طريق اينترنت با روزنامه نگاري از نيويورك تايمز مصاحبه مي كند. ديگر بسياري او را با امضاي نويسنده ولگرد مي شناسند. آنها مي دانند كه او چگونه شب ها را در ماشين سر مي كند. آنها حتي مي دانند كه نويسنده ولگرد زني تحصيلكرده است و پيش از بي خانمان شدن، شغلي داشته و در يك آپارتمان اجاره اي زندگي مي كرده است تا اينكه روزي همه چيز را از دست مي دهد و امضاي نويسنده ولگرد را براي خود انتخاب مي كند.
او به دوستان اينترنتي اش گفته است كه چگونه پس از شكست در زندگي، خود را از جامعه جدا كرده و براي اينكه بي خانمان پنداشته نشود، چگونه هر روز حمام مي كرده و لباس هايش را با مشقت در بيمارستان ها اطو مي كرده تا شهروندي موجه به نظر بيايد.
زندگي در اين چند ماه بسيار سخت بر او گذشته است، اين را تمام دوستان اينترنتي اش مي دانند، اما او را از پا درنياورده است. او براي تمام دوستانش تك تك اتفاقات روزانه اش را شرح مي دهد. به آنها مي گويد چگونه عادت كرده است در صندلي خودرو بخوابد، چگونه جاي پارك مناسبي پيدا مي كند و چگونه انسان موجهي به نظر مي آيد. همه دوستانش اينها را مي دانند، تنها چيزي كه آنها نمي دانند اسم اين نويسنده ولگرد است.
***
ساعت هشت صبح است و نويسنده ولگرد تنها كسي است كه در سالن اينترنت كتابخانه حضور دارد. چرت مسئول سالن اينترنت را صداي كليدهاي صفحه كليد كامپيوتر كه زير انگشتان او به تناوب بالا و پايين مي شوند، پاره كرده است. او براي دوستانش مي نويسد كه ديشب بالاخره پس از 10ماه، يك شب را بيرون از ماشين و در پاسگاه پليس گذرانده است. از فضولي آقا و خانم  هانتر مي نويسد كه تجربه جديدي را براي او به بار آورده است. سپس مي نويسد: كفش هايم را كندم و با پاي برهنه چند بار به سمت بالا و پايين قدم زدم. رنج ديده، خطا كار و درد كشيده بودم. هيچ گاه با پاي برهنه به جايي نمي رسم. و پايين آن را با عنوان نويسنده ولگرد امضا مي كند. او دوباره شعري براي دوستانش سروده است.

پيشخوان
006006.jpg
ريچموند تايمز- ديسپچ
اين روز نامه خبر يك خود را به عكس يكي از افرادي كه در واشنگتن، در اعتراض به ادامه جنگ و نسل كشي در دارفور سودان راهپيمايي كرده بودند، اختصاص داده است. در اين تصوير آپاجوك دنگ زني از ساكنان نورفولك آمريكا ديده مي شود كه براي برقراري صلح و آرامش و پايان نسل كشي در دارفور سودان- سرزمين مادري اش- دست به دعا برداشته است.
006003.jpg
ويندزور استار
اين روزنامه كانادايي خبر اول خود را به تحولات عظيم شهري در ويندزور اختصاص داده است. در اين خبر به نقل از ادي فرانسيس شهردار ويندزور گفته شده است كه ريل هاي قديمي ويندزور براي هميشه از سطح شهر برچيده خواهند شد و فضاي سبز به جاي آنها زينت بخش شهر خواهد شد. طبق طرح شهرداري، قرار است شش خط اصلي راه آهن سطح شهر در يك جا جمع شود.
006000.jpg
شيكاگوتريبون
شيكاگوتريبون عكس و خبر يك خود را به تظاهرات مهاجران در آمريكا اختصاص داده است. در عكس يك اين روزنامه نمايندگان اسپانيايي  زبانها، آسيايي ها، آفريقايي ها و اروپايي ها در حال برنامه ريزي براي برپايي تظاهرات ديده مي شوند. اين در حالي است كه چند روز گذشته، آمريكا شاهد تظاهرات و راهپيمايي اعتراض آميز مهاجران اسپانيايي زبان در سراسر كشور بوده است.
005994.jpg
آستين امريكن
اين روزنامه يكي از خبرهاي صفحه يك خود را به وضعيت قيمت بنزين در آمريكا اختصاص داده است. در اين گزارش خبري به نقل از برخي مقامات دولتي گفته شده است قيمت بنزين تا چند سال آينده پايين نخواهد آمد و به روند روبه رشدش ادامه خواهد داد. اين درحالي است كه چندي پيش رئيس جمهور آمريكا از قطع وابستگي به منابع فسيلي در آينده خبر داده بود و همه انتظار داشتند قيمت بنزين كاهش پيدا كند.

دريچه
005997.jpg
كشوري براي مردم شاد
پادشاهي هيمالايي بوتان، در اعماق كوههاي هيماليا تنها كشوري است كه فراهم كردن زندگي شاد براي مردم، در قلب ديپلماسي آن، از مهمترين وظايف دولت به شمار مي رود. در واقع سياست اول دولت بوتان اين است كه جي  اچ ان يا همان شادي ملي سبز را براي مردمش فراهم كند و به همين منظور سياستمداران اين كشور كه شاد كردن مردم را وظيفه  اصلي خود مي دانند گاهي تصميمات بسيار سختي مي گيرند، كه اين تصميمات آنها را از سياستمداران كشورهاي همسايه و به صورت كلي، از سياستمداران سراسر جهان متمايز مي كند. آنها بيشتر از اين كه به فكر افزايش ثروت ملي باشند بدنبال افزايش شادي عمومي هستند چون فكر مي كنند اگر مردم واقعاً شاد باشند، ثروت خود به خود در اختيار آنهاست.
پايتخت بوتان - تيمپو - خالي از هرگونه تبليغات است. اين كشور، آخرين كشوري است كه در سال 1999 تلويزيون را در كشور راه اندازي كرده است. آنها همچنين قانوني دارند كه انداختن كيسه هاي پلاستيكي در خيابانها را ممنوع مي كند، مسئولان دولتي فكر مي كنند اين كار باعث كم شدن شادي مردم مي شود.
در اين كشور فقط يك چراغ ترافيكي وجود دارد اما همان طور كه در تصوير مي بينيد، مردم پس از چند مدت از مسئولان درخواست كردند به جاي اين چراغ دوباره يك پليس ايجاد نظم در تقاطع را به عهده بگيرد.
به باور مردم و در رأس آنها دولت بوتان، شادي فقط وقتي به دست مي آيد كه ملت و دولت به طبيعت احترام بگذارند. به همين خاطر در اين پادشاهي قوانين بسيار سختي براي حفاظت از محيط زيست اعمال شده اند تا آن را براي هميشه حفظ كنند و در نتيجه آن خود در شادي غوطه ور شوند.
005982.jpg
كلك اقيانوس پيما
در تصوير تيمي از كاشفان ديده مي شوند كه مي خواهند با استفاده از يك كلك چوبي از پرو سفر خود را براي عبور از عرض اقيانوس آرام شروع كنند. آنها اين سفر ماجراجويانه را براي بزرگداشت تور هيردال - ماجراجوي نروژي- ترتيب داده اند و مي خواهند 59 سال پس از سفر پر مخاطره او در عرض اقيانوس آرام، نام او را دوباره زنده كنند.
اين گروه شش نفره سفر هشت هزار كيلومتري خود را از بندر كالائو در پرو آغاز خواهند كرد و در پايان به مجمع الجزاير پولنيزي خواهند رسيد. كلكي كه آنها براي سفر خود تدارك ديده اند، به باتري هاي خورشيدي، چند ماهواره مسيرياب و يك خط ارتباطي دائم به اينترنت مجهز است. يكي از سرنشينان اين گروه شش نفره، اولاف، نوه 28 ساله تور  است.
005988.jpg
خانه توپي
خانه توپي شكلي كه در تصوير مشاهده مي كنيد به جان سونكي معمار هلندي فوتبال دوستي تعلق دارد كه عشق به فوتبال او را بر آن داشته است تا خانه اي به شكل توپ فوتبال براي خود بسازد. اين خانه آجري سه متر ارتفاع دارد و به يكي از جاذبه هاي توريستي مشهور در مالاوي جايي كه سونكي زندگي مي كند- تبديل شده است، اما جالب اينجاست كه اكثر توريست هايي كه به ديدن اين خانه عجيب مي روند فكر مي كنند كسي در آن زندگي نمي كنند در حالي كه سونكي و همسرش در اين خانه زندگي مي كنند. زندگي دروني آنها هيچ شباهتي به ظاهر خانه عجيب و غريبشان ندارد و آنها مثل همه مردم غذا مي پزند، تلويزيون تماشا مي كنند و شب ها در اتاق خوابشان مي خوابند.
سونكي كه خود معمار زبردستي است به گونه اي اين خانه را طراحي كرده و ساخته است تا عطش هميشگي خود را براي ديدن و بازي كردن فوتبال زنده نگه داشته باشد و هميشه فوتبال را جزئي از زندگي معمولي اش ببيند. با اين حال فوتبال تمام زندگي او نيست. او خانه را طوري طراحي كرده است كه در زمستان ها واقعاً گرم و در تابستان ها واقعاً خنك است.
اين خانه عجيب در قاره آفريقا به شهرت بسيار زيادي دست پيدا كرده است و بازديدكنندگان از سراسر جهان براي ديدن آن به مالاوي مي روند.

جهانشهر
آرمانشهر
شهر تماشا
گزارش
دخل و خرج
نمايشگاه
سلامت
شهر آرا
|  آرمانشهر  |  شهر تماشا  |  گزارش  |  جهانشهر  |  دخل و خرج  |  نمايشگاه  |  سلامت  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |