گفت وگو با اردشير لارودي روزنامه نگار وكارشناس ورزش
محلات،المپيك واره هاي ورزش
|
|
عكس:جواد گلزار
مريم رضايي
*واژه محلات و يا ورزش محلات در جامعه ورزش ما چه نقشي داشته است؟
- ما دو نوع ورزش داريم؛ يك نوع ورزشي كه نياز به اماكن خاص داشته است مانند كشتي، بوكس و... و نوع دوم كه نياز به محل خاصي نداشت و در همه جا قابل اجرا بود. مثل فوتبال، واليبال، بسكتبال، دويدن، دوچرخه سواري و حتي پينگ پنگ كه در هر فضاي كوچكي قابل اجرا است.
در گذشته يعني تا دو دهه قبل، آنچه كه براي ورزشهاي محلي به وفور يافت مي شد، زمين خاكي بود. در همين محله ايرانشهر فعلي تهران شايد ۳۰ زمين خاكي براي فوتبال وجود داشت و اين موضوع تقريباً در سراسر تهران زياد بود. در اين زمين ها حتي با يك كش و ميخ دروازه درست مي كردند و مسابقات بسيار جالبي برگزار مي كردند.
در تهران آن زمان سوخت نانوايي ها از پوشال تأمين مي شد و از همين پوشالها براي كشتي گرفتن در محله ها استفاده مي شد.
به طور دقيق بايد بگويم كه ورزش محله قبل از هر نوع ورزشي در ايران به طور خودجوش وجود داشت و پايه همه ورزشهايي كه شما اكنون مي بينيد كه بسياري از آنها در المپيك ها و مسابقات بين المللي به رقابت گذاشته مي شود از همين ورزش محلات درست شده است.
اما متأسفانه دو اتفاق باعث شد كه ورزش محلات رو به اضمحلال رود و از شكل خودجوش و واقعي خود كه قهرمان پروري بود، دور شود.
اولين اتفاق دولتي شدن ورزش در ايران بود كه عوامل بسياري در اين بخش موثر بود و ورزش از شكل محلي و خصوصي خود فاصله گرفت و به شكل كاملاً مصنوعي ساخته شد.
دومين اتفاق هم ساختمان سازيها و آدمهايي كه آمدند و زمينهاي خاكي ورزشي مردم را ساختند و شهر را به شكل امروزش درآوردند.
مي خواهم نتيجه بگيرم كه ورزش محلات قبل از هر نوع ورزشي وجود داشت و مادر ورزش ها، ورزش محلات بود.
از روزي كه اين دو اتفاق در كشور افتاد، اين ورزش آسيب ديد؛ دولتي شدن و دخالت سازمان تربيت بدني و بسياري از عوامل دولتي كه ورزش محلات را محدود كردند.
در حقيقت اين دخالت ها يعني مانع تراشيدن براي ورزش محله و ساختمان سازي هايي كه با شدت غريبي در تهران رخ داد. تمام زمين هاي ورزشي را گرفتند و چيزي مثل ورزش محلات كه درست مثل هوا در شهر جريان داشت، خفه شد، آن وقتها در شهر آب كم بود و آب محله ها هفتگي تأمين مي شد، اما زمين ورزشي مثل هوا به وفور يافت مي شد و سهميه بندي هم نداشت و همه جا، جاي ورزش كردن بود و البته شكل ورزش محلات خام بود و ويژگي اصلي اين ورزش همان خام بودن آن بود.
اما امروز شهر ما را خودروها اسير كرده اند.آن روزها از چهارصد دستگاه تهران كه آن وقت انتهاي تهران بود تيم هاي محلي مي آمدند در خيابان جمهوري امروز، مسابقه مي دادند.
شايد به جرأت بگويم كه مسابقات ورزش بين محلات درست مانند المپيك واره ها بود و۴۰ تا ۵۰ تيم از صبح تا شب با هم مسابقه مي دادند و رقابت مفهوم عميقي داشت و هيچ سازماندهي خاصي هم نداشت. اما جوشش و جريان وجود داشت و ورزش كردن درست مثل هوا جريان داشت.
آن روزها نه مثل امروز درباره ورزش تعريف و تبليغ مي شد و نه كسي درباره ضرورت ورزش كردن حرفي مي زد و نياز به حركت كردن در بطن محلات وجود داشت.
* شما درباره تغيير ساختار شهري و بافت شهري و كاربري زمين ها گفتيد كه بر ورزش محلات مؤثر بوده است. اما بفرماييد كه ساختار انساني شهري چه تفاوتهايي با گذشته داشته است؟
- ما براي انسانها در جامعه تعاريف و پيش نيازهايي داريم و كوشش مي كنيم كه اين نيازها را برطرف و تأمين كنيم. به عنوان مثال تأمين مسكن، خوراك، پوشاك، تحصيل و اين نوع نيازها همه اولويت بندي مي شود. اما در ساختار زندگي شهري امروز متأسفانه نياز به حركت ناديده گرفته شده است.
در حالي كه حركت در ذات موجود زنده است و اگر اين عنصر را از آن بگيريد در حقيقت مسير نابودي او را فراهم كرده ايد.
انسانهايي كه دچار عدم حركت و يا فقر حركتي هستند در حقيقت رفته رفته رو به زوال مي روند.
در قصه اداره شهرها و شهرداريها، متأسفانه به اين نياز كه از همه الزامي تر است، توجه نداشته ايم. اين موضوع، خاص امروز نيست و شروع آن به دهه ۵۰ برمي گردد.
خانه و مدرسه و ابنيه تجاري ساخته مي شود اما در آنها فضاي حركتي ديده نمي شود. مدرسه هاي امروز تبديل به قوطي هاي مكعبي شده اند كه فقط دانش آموزان در آن بنشينند و حرف بزنند! مدرسه ها در طول ۳۰ سال گذشته كم كم از فضاي حركتي و حياط آنها كاسته شده است؛ تا جايي كه امروز فقط وجود چند اتاق براي آموزش كافي است و اين يعني اوج فاجعه انساني در يك بافت شهري. مدرسه ها به ديوار اماكن مسكوني چسبيده شده و همسايه ها مدام شاكي سروصداي مدرسه ها هستند!
ما امروز با نسلي سروكار داريم كه ۲۰ ساله است و ۲۰ سال بعد ۴۰ ساله مي شود اما به نظر ۶۰ ساله خواهد آمد.
مسئولان ورزشي ما اين آمارها را مي دهند و مي گويند يك دختر ايراني ۲۵-۲۰ ساله مثل يك زن ۴۰ تا ۴۵ ساله فرانسوي است. ما نصف آنها عمر خواهيم كرد و دو برابر آنها پير مي شويم. اينها همه به دليل فقر حركتي است.
فقر حركتي معلول اين است كه در مديريت شهرها، فضاي حركتي منظور نكرده ايم.
در زمان بچگي ما، از درخت بالا رفتن يك بازي بود، اما الآن شما بررسي كنيد، اگر بچه اي قادر بود از درخت بالا برود!
در زندگي امروز ما، فقط به فرزندان به كرات گفته مي شود كه حركت نكنيد، در خيابان، در كوچه ندويد، خطر دارد! اين در حالي است كه يك انسان متوسط العمر بايد روزي ۳ تا ۶ كيلومتر بدود و طبيعي است كه يك بچه بسيار بيش از اينها بايد بدود، اما كجا و چگونه؟! و متأسفانه در اين راستا در تلويزيون هم تبليغ مي شود. من خودم شاهد يك آگهي تجاري بودم كه بچه ها ديگه لازم نيست در خيابانها فوتبال بازي كنيد، بياييد پاي رايانه... بازي كنيد!
ما به كجا داريم، مي رويم؟ما به جان ورزش محلات افتاده ايم و همه ما مقصريم. خيابان ها شريان عبور خودروهايمان شده و همين طور به هر جا كه بنگريد چنين رفتار شده است.
يادم هست در دهه ۵۰ پل گيشا ساخته مي شد. من خودم سه بار مطلب در روزنامه ها نوشتم كه براي ماشين ها پل درست مي كنيد اما براي صاحب ماشين قرار است چه كار كنيد؟!
* آيا با شرايط به وجود آمده مي توان به احياي ورزش محلات اميدوار بود و يا برنامه اي را طراحي كرد؟
- به شكلي كه ۲ تا ۳ نسل قبل از ورزش محلات بهره گرفتند، بايد بگويم خير، امكان پذير نيست. به ويژه در شهري مثل تهران كه غيرممكن است. در تهران ما هر برنامه اي را طراحي كنيم آكواريومي است و چرخه طبيعي خودجوش ورزش محلات قديم را قادر نيستيم پياده كنيم.
لذا هر برنامه ورزشي محله اي در تهران مصنوعي خواهد بود.
بايد بگويم تعاريف ورزش كردن به طبيعي ترين شكل خود، در قديم انجام مي شد. دويدن، خسته شدن، افتادن و دويدن كه اينها قابل تعريف با تكنيكي ترين تمرين هاي روز دنياست، اما شكل آن خودجوش بود و كسي اينها را آموزش نمي داد.
البته چون مجال نيست، نبايد تسليم شد. شهرداريها همان طور كه به دنبال مقاوم سازي ساختمانها هستند بايد دنبال مقاوم سازي جسم و روح انسانها هم باشند!
بايد در شهري مانند تهران بوستان سازي، بسيار رشد پيدا كند و در هر بوستاني مكاني براي حركت در نظر گرفته شود. قوانين شهرسازي به طور دقيق رعايت شود.
تعريف شهرداري ها، فقط تميز بودن راه آبها و روان بودن ترافيك و رفع آلودگي هوا نباشد؛ براي آدمهاي داخل اين شهرها هم فكري شود.
* حتماً شما درباره احداث ۵۰۰ زمين چمن در ۵۰۰ محله تهران اخباري را شنيده ايد، ناظران فيفا از اين زمينها بازديد كرده اند و اين طرح را تأييد كرده اند، نظرتان درباره اين نوع برنامه ها چيست؟
- خيلي خوب است. به ياد مي آورم تا دهه پنجاه، بسياري از ترمينال هاي اتوبوسراني در داخل شهر بود و ما آن زمان پيشنهاد داديم كه زماني كه مكان اين ترمينال ها را تغيير مي دهيد بياييد آنها را تبديل به زمين بازي و ورزش براي مردم كنيد.
يادم هست آن زمان آقاي دادكان رئيس فعلي فدراسيون فوتبال و جواد الله وردي و برخي ديگر براي اين كه فوتبال بازي كنند، از محله بازار مي رفتند آن سوي ميدان آزادي و نازي آباد و يا خيابان دماوند تا هفته اي چند روز بتوانند فوتبال بازي كنند و يك مسافرت چند ده كيلومتري را تقبل مي كردند و امروز از اين هم بدتر شده است و همان ميزان زمين هم وجود ندارد. لذا اين نوع برنامه ها بايد در تهران افزايش يابد و هر جا زميني باير افتاده است آن را تبديل به محل حركت براي آدمهاي اين شهر كرد.
اين كار از ضروري ترين فعاليتهاي يك شهرداري در قد و قواره تهران است. زلزله معلوم نيست كه در تهران چه وقت اتفاق بيفتد اما درباره آن حداقل خيلي حرف زده مي شود و تا حدي هم كار مي كنند اما بايد يادآور شوم كه ما هر روز در معرض زلزله بي حركتي آدمها هستيم. بايد متوجه اين معضل شهري شويم. آثار اين «زلزله فقر حركتي» مرگ ومير آدمهايي است كه از سكته قلب و مغز و فلان بيماري، روزانه جان مي بازند!
غير از آثار منفي ورزش نكردن، با ايجاد زمينه هاي ورزشي مي توان اميد به زندگي را افزايش داد و زندگي حقيقي را به شهر هديه كرد.
اين آفت «بي حركتي» از زلزله اي كه حرفش در تهران زياد زده مي شود، نه تنها كمتر نيست بلكه بسيار عمقي تر است و بدي آن اين است كه به آن توجه هم نداريم.
* بحث را به موضوع ديگري ارتباط مي دهم. سنخيت و نسبت ورزش محلات با جايگاه قهرماني چيست و نبود آن چه عوارضي در پي داشته است.
- اصلاً همين است. عوارض ناپيدا شدن ورزش محلات، گم شدن قهرمانان محله اي است. اكنون كه ما دچار مشكل براي گزينش نخبه هاي ورزشي هستيم عارضه و ضعف ورزش محلات است. امروز براي قهرمان پروري هم مصنوعي عمل مي كنيم و خب عوارض آن را هم مي بينيم. در گذشته اين چنين نبود. در هر محله اي گروههاي زيادي بودند كه بازي مي كردند و امكان گزينش بسيار بالا بود.
جمعيت آن وقتها كمتر بود و در عوض تعداد فوتباليست ها، واليباليست ها، دوچرخه سواران و ... بيشتر بود. اصفهان آن وقتها شهر دوچرخه سوار ها بود و هر كس ۶ ، ۷ كيلومتر دوچرخه پا مي زد تا به بيرون شهر برود، اما امروز چه شده؟! بهترين دوچرخه سواران ايران از اصفهان درمي آمدند. شما اگر ورزش محلات را ناديده بگيريد در واقع بايد دور ورزش قهرماني را خط بكشيد.
* آيا اكنون به اين شرايط بحراني رسيده ايم؟
- به شكلي، بله رسيده ايم. امروز مناطق كويري ورزش ايران بسيار گسترده شده است و شايد روزي برسد كه ما براي آوردن قهرمان بايد برويم از بيرون ايران قهرمان بخريم. يك زماني خجسته پور، گيوه چي، يعقوبي، حبيبي، تختي، عباس زندي و ... همه عضو يك تيم بودند. همه در يك زمان و همگي قهرمان. اما اكنون بايد بگرديد تا قهرمان كشتي پيدا كنيد.
از زماني اين اتفاقها افتاد كه ورزش محلات بريده شد. در يك كلام قهرمانان ما در گذشته ساختني نبودند بلكه خودساخته بودند.
|