سه شنبه ۲۳ خرداد ۱۳۸۵
گفت وگو با داود گنجه اي رديف دان و نوازنده كمانچه
ساز بزنيم، انتقاد كنيم، همديگر را تحمل كنيم
000279.jpg
مهسا ترابي
داود گنجه اي از كودكي مشق موسيقي را نزد مادر آغاز كرد. در سنين نوجواني رديف را به خوبي مي شناخت. پس از اين رديف كمانچه عليرضا خان چنگي و كتابهاي رديف استاد صبا را نزد شادروان عبدا... جهان پناه آموخت و نيز مدت ۷ سال نزد استاد ويولن اطريشي ويولن كلاسيك غربي را نواخت.
در ادامه به منظور يادگيري رديفهاي سازي، از محضر استاد نورعلي خان برومند و براي تكميل هرچه بيشتر رديفهاي آوازي و تطابق آنها با رديفهاي سازي، از محضر استاد شادروان محمود كريمي كسب فيض نمود، ضمن اين كه با مرحوم تجويدي در زمينه تحقيق و مطابقت رديفهاي سازي و آوازي با يكديگر همكاري مستمر داشت.از سال ۱۳۴۶ همزمان با تحصيل در رشته موسيقي دانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران، همكاري خود را با مركز حفظ و اشاعه موسيقي به عنوان عضو گروه، تكنواز، مدرس ويولن و كمانچه آغاز كرد و همزمان در زمينه رديف دستگاهي موسيقي ايران از محضر اساتيدي كه در آن زمان به علت كهولت سن، هر چند ماه يك بار به اين مركز پژوهشي مي آمدند، بهره هاي فراواني برده است. در سال ۱۳۶۸ از طرف شوراي ارزشيابي هنرمندان كل كشور، نشان درجه يك هنري دريافت كرد. گنجه اي به دليل ديد مديريتي و حسن خلقي كه دارد سمت هاي آموزشي و هنري مختلفي را از دوران نوجواني تاكنون در وزارتخانه هاي آموزش و پرورش، فرهنگ و ارشاد اسلامي، علوم و تحقيقات و فناوري داشته است. او اكنون به عنوان عضو شوراي سياستگذاري، قائم مقام و جانشين مديركل واحد موسيقي، مشاور بنياد رودكي، عضو شوراي نظارت بر كنسرتها و عضو شوراي تكريم و عضو ممتحنين خانه موسيقي مشغول به كار است و سال گذشته نيز عنوان شهروند نمونه تهران را به كارنامه خويش افزود.فردا (۲۴ خرداد) سالروز تولد اين استاد كهنه كار موسيقي ايراني است و همزماني اين گفت وگو با اين رخداد نيز تصادفي است كه كمتر در مطبوعات حادث مي شود.
000270.jpg
عكس:سيد ابوالحسن مختاباد
زنده ياد علي تجويدي به همراه داود گنجه اي
* آقاي گنجه اي! شما، هم فعاليتهاي اجتماعي هنري داريد و هم اين كه سالهاي سال در حيطه رديف نوازي و گروه نوازي و تكنوازي كمانچه فعال بوديد، جمع اين دو را چگونه ممكن مي دانيد؟
- همان طور كه همه دوستان مي دانند من در يك محيط فرهنگي- هنري پرورش يافته ام. مادرم رديف دان، پدرم عارف و نقاش بود. يعني در خانواده ما هم موسيقي و هم در كسوت معلمي بودن هر دو از جايگاه ويژه اي برخوردار بود و جزء ميراث فرهنگي ما به شمار مي آمد و هيچ چيز به جز عشق، محبت، دوستي، فداكاري و... ديده نمي شد.
وجود چنين عواملي و نيز تأثير خانواده سبب شد تا همزمان در دو رشته شناخت فلسفه و تعليم و تربيت و موسيقي در دانشگاه تحصيل كنم كه البته موسيقي رشته دوم من بود و در سال ۱۳۷۰ هم با درجه دكترا از وزارت آموزش و پرورش بازنشسته شدم.
در سال ۱۳۴۷ در مقاله اي در روزنامه اي آقايان دكتر نورعلي خان برومند و صفوت اولين عنوان استاد را به من دادند؛ البته نه به اين مفهوم كه موسيقيدان برجسته اي هستم، بلكه به عنوان يك معلم در بخشهاي امور تربيتي و هنر. با توجه به اين نكته كه در حال حاضر كاربرد واژه استاد در موسيقي ما مخدوش شده است و به هر كسي استاد مي گويند و... بازمي گردم به محيط خانوادگي ام، چون با عشق و صفا بزرگ شده ام همه انسانها را در هر سني و با هر پست و مقامي دوست دارم و با هيچ كس هم برخورد دوگانه ندارم.
به دليل شيطان بودن، پرانرژي بودن، هميشه داوطلب بودن براي آموختن از ديگران (حتي شاگردانم)، بي ادعا بودن، عدم هيچ گونه چشم داشتي به ماديات و تكيه به اين دنيا، حسن خلقي كه شما و همه هنرمندان شاهد آن هستيد و من اين را از خانواده ام دارم و همين موضوع باعث شده كه دوستان كاستي ها و عيب ها و نقص هاي من را ببخشند.... من از دوران نوجواني علاقه مند به گره گشايي از كارها بودم و سمت هاي مختلفي داشتم. با وجود اين همه سمت هاي مختلف، ۴۵ سال است كه در دو رشته علوم نظري و هنر تدريس مي كنم و عاشق معلمي بوده ام و هستم و موهايم را در اين راه سفيد كرده ام و به شاگردانم افتخار مي كنم.
* شما سمت هاي فراواني داشتيد، نگاه شما به اين سمت ها چگونه بود؟
- براي افرادي كه من را از دور مي شناسند و با من آشنايي اندكي دارند ناگفته نماند كه اكثر سمت هايي كه من داشته ام و دارم بدون هيچ  گونه چشم داشتي بود. مثلاً من از ابتداي تأسيس خانه موسيقي تا الآن به عنوان قائم مقام خانه هستم و هميشه هم براي سمت مديرعاملي رأي آورده ام، اما من اين سمت را قبول نمي كنم به دليل اين كه شخص لايق تر و شايسته تر از من بايد در اين سمت حضور داشته باشد و من هم با ديد مديريتي كه دارم به خانه موسيقي كمك مي كنم.
* چرا با وجود اين همه سمت هاي مختلف در گذشته، در حال حاضر رسماً سمتي را در مديريت هنري كشور قبول نمي كنيد؟
- من ۶۴ سال سن دارم، فكر نمي كنم پير باشم، ولي ترجيح مي  دهم كه جوانها بيايند و مسئوليت ها را بپذيرند و من هم وظيفه دارم تمامي تجربياتم را با خلوص نيت در اختيار آنها بگذارم. وقتي پيشرفت و حركت آنها را به سمت آينده اي روشن مي بينم، همين براي من كافي است و من را از لحاظ روحي ارضاء مي كند.
در حال حاضر كه در خدمت شما هستم ۱۶-۱۵ پست دارم كه همه اينها تقريباً افتخاري است و خوشبختانه هيچ كدام از اينها حضور فيزيكي من را نمي خواهد و در مقاطع مختلف به عنوان مشاوره هاي تجربي، هنري، مديريتي با يك تماس تلفني به آنها رسيدگي مي كنم.
* از اقدامات خوب شما حضورتان در كميته طرح تكريم هنرمندان در وزارت ارشاد است. آيا توضيحات خاصي در خصوص اين اقدام داريد؟
- يكي از افتخارات بزرگ من حضور در شوراي طرح تكريم هنرمندان كشور است. زماني كه اين طرح با مديريت آقايان مهندس كاظمي معاونت هنري وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و مرادخاني مدير مركز پا گرفت، من و مرحوم استاد تجويدي به عنوان دو عنصر اصلي و نماينده هنرمندان در اين كميته انتخاب شديم.
به گمان من هنرمندان، گوهري گرانبها هستند كه خداوند به آنها احساس عميقي داده و به فرهنگ و آب و خاك اين مملكت خدمت كرده اند. مرگ هم چيزي است كه در دسترس همه هست و هر موقع خداوند اراده كند انسان از اين دنياي خاكي رخت برمي بندد و به ديار ديگر مي رود.
يكي از وظايف ما در شورا هرچند كه ظاهري ناگوار و ناخوشايند هم دارد، تشخيص اين مسئله است كه هنرمند بعد از فوتش بايد در قطعه هنرمندان دفن شود يا خير. به هر حال اين كمك ناچيزي است براي خانواده هنرمند كه بعد از فوت عزيزشان درگير مسائل مالي و... نشوند و حداقل آرامش خاطري از اين لحاظ داشته باشند.
يكي ديگر از وظايف ما در اين شورا كمك مالي به هنرمندان پيش كسوت است. در اين كميته من و مرحوم فريدون ناصري و آقاي محمدرضا درويشي انتخاب شده  بوديم كه پرونده هنرمندان را بررسي و تا جايي كه امكان دارد به آنها كمك كنيم. اين كار به ثمر نشسته است و در حال حاضر هم ادامه دارد. ممكن است اين كار براي هنرمندي كه در تهران فعاليت مي كند، زياد درخور توجه نباشد، حتي اگر آن مبلغ قطع شود يا عقب بيفتد، به زندگي وي صدمه اي وارد نشود، اما براي هنرمند پيشكسوتي كه در بلوچستان زندگي و فعاليت مي كند، مي تواند درخور توجه باشد.به هر حال دغدغه  بنده و دوستان، امرار معاش هنرمندي است كه حواسش به خودش نيست و تاجر و بازاري هم نيست. به گفته آقاي ايماني، باشگاهي براي رسيدگي به وضع پيشكسوتان هنرهاي مختلف كشور در امور مختلف در دست احداث است. من در اينجا وظيفه خود مي دانم كه در اين زمينه از فعاليت هاي وزير محترم ارشاد و معاونت آن كه تا اين لحظه از هيچ كمكي دريغ نكرده اند تشكر و تقدير فراوان به جا آورم.
* از وظايف شوراي موسيقي مركز موسيقي برايمان بگوييد؟
- شورايي داريم به نام «شوراي موسيقي روز» كه من و آقايان دكتر رياحي، سرير، نوري و آيوازيان عضو آن هستيم. ما فقط كمك مي كنيم كه از نظر فني خارج نخوانند، خارج نزنند و... اما تأييد حد و مرز آن، چيزي است كه به دست سيستم كلي كشور است. من هم در اين شورا به عنوان نماينده مدير مركز موسيقي با دوستان همكاري مي كنم، چون اين نوع موسيقي در تخصص من نيست و فقط قصد كمك به جوانان را دارم.
* از شوراي عالي سياستگذاري بگوييد و اينكه آيا تصميماتي كه در شورا اخذ مي شود، جنبه اجرايي پيدا مي كند؟
- مركز موسيقي ارشاد، شورايي دارد به نام «شوراي سياستگذاري» كه ۱۲ نفر از موسيقي دانان كشور از جمله خود من عضو آن هستم. تا قبل از عيد به اين فرم نبود و اعتراض آقاي پيرنياكان هم به همين مسئله بود كه تصميماتي كه راجع به چگونگي وضعيت اركسترها، چگونگي اعزام گروه ها به خارج، چگونگي برگزاري جشنواره هاي موسيقي و... مي گيريم، همه بايد زير نظر اين شورا باشد و نظر اكثريت شورا هر چه كه بود، همان انجام شود كه انجام نمي شد. ايشان در خانه موسيقي اين مسئله را مطرح كردند كه تقريباً همه به همين نتيجه رسيديم كه اگر به اين شكل هست، ما به شورا نرويم كه مطبوعات هم به اين موضوع دامن زدند و گفتند كه پيرنياكان استعفا داد. اگر چنين بود، حضورشان در اولين جلسه مجدد شورا در سال جديد لزومي نداشت.به گفته آقاي ايماني در اين جلسه، قرار نيست كه بعضي ها خودشان كاري را انجام دهند و خط صحيح پياده نشود و اين كار را از چشم شورا ببينند.
من اين را با صراحت مي گويم كه شورا جنبه مشورتي دارد و نظر شورا، كمك به حفظ و اعتلاي فرهنگ اين مرز و بوم است.
* آيا شورا در سياستگذاري و قانون گذاري هم نقش دارد؟
- كار ما جنبه مشورتي دارد؛ ما مسئول حكومتي نيستيم، كارشناس ارشد موسيقي هستيم، يعني ايرادات و عيوبي كه ممكن است در بعضي مسائل وجود داشته باشد، به ما برنمي گردد. پس شورا ضمانت اجرايي ندارد و ما نمي توانيم در قانون و سياست كشور دخالت كنيم. ما فقط بازوي تواناي معاونت هنري مركز موسيقي هستيم و كمك هاي ما هم از نوع فرهنگي، علمي و فني است.
به هر حال بنده و دوستان، نظراتمان را در زمينه هاي مختلف از جمله موسيقي رديف دستگاهي- كه مهمترين مسئله اي است كه در شوراها مطرح مي شود و بيشترين تخصص بنده نيز در اين زمينه است- ارائه مي دهيم. استفاده اينها به مديريت كلان كشور بستگي دارد كه مي خواهد موسيقي چه سمت و سويي داشته باشد و... .
* پس مواردي هم وجود دارد كه شورا نتواند راجع به آنها نظر دهد؟
- بله، ولي ما نظرمان را ارائه مي دهيم؛ ممكن است عمل شود يا نشود.
* تاكنون چه كارهايي در شوراي سياستگذاري صورت گرفته است؟
- شورا درباره مسائلي مانند اوضاع اركستر سمفونيك(از نظر مادي و معنوي)، اركستر ملي، گروه كر، مسائل جشنواره ها و... كارهايي را ترتيب داده، ولي به نظر من واژه سياستگذاري، واژه بسيار عميقي است و پشت آن انتظاراتي است كه خارج از وظايف شوراست.به هر حال تا اين لحظه كه خيلي دقيق عمل نشده است. اميدوارم كه از اين به بعد، دقيق تر عمل شود.
* شورا چه محدوديت ها و حد و مرزهايي دارد؟
- هنوز محدوديت ها و حد و مرزهاي شورا به طور واضح مشخص نيست. درخواست بنده در اين جلسه از معاونت هنري اين بود كه حدود و وظايف ما را در مقام يك كارشناس موسيقي مشخص كنند تا بتوانيم جوابگوي شما يا ساير مردم باشيم؛ مانند خانه موسيقي كه وظايف مان دقيقاً مشخص است. براي سال جديد خوشبين هستم كه محدوديت ها مشخص شود.
* به نظر شما بزرگ ترين مانع فعاليت  شوراي سياستگذاري چيست؟
- در حال حاضر مهمترين مسئله، كمبود بودجه است. اين شورا بايد جدي تر گرفته شود. شايد تا حالا چنين شورايي نبوده يا موزيسين ها به اين شكل دور هم جمع نبودند و... ولي مي توانم بگويم كه شكل گرفتن اين شوراها از بركت حضور خانه موسيقي در كشور است.اميدوارم مسئولين از ما سوءاستفاده نكنند، چون ما با صداقت و صراحت، تمام توان و تجربه مان را در اختيار فرهنگ و هنر اين مملكت مي گذاريم.
* شما كه عضو اين شورا هستيد، بگوييد كه چرا جشنواره هاي موسيقي جوان و نواحي، سال گذشته برگزار نشد؟
- به دليل كمبود بودجه و نداشتن يك نظام بسيار منسجم. به طور كلي بودجه فرهنگ و هنر در اين مملكت ناچيز است، كار فرهنگي هم نياز به سرمايه گذاري عظيم و طولاني مدت دارد.
اگر براي جوان ها در شاخه هاي مختلف فرهنگي- هنري برنامه ريزي دقيقي شود، به طور حتم از خيلي مفاسد جلوگيري مي شود و زمينه  بسياري از خلاف ها نيز از بين مي رود. من فكر مي كنم كه سال پرخير و بركتي را براي هنر موسيقي پيش رو داريم.
* آقاي پيرنياكان كه عضو اين شورا هستند، در اعتراض خود بحثي را مطرح كرده بودند درباره اهداي جايزه به خانم ها و اينكه چرا به مرحله اجرا درنيامد؟
تا آنجا كه من مي دانم، فعاليت هاي بانوان، مانند آقايان و حتي بيشتر از آنهاست. به هر حال حد و مرزهاي اين مسئله را سياستگذاري هاي كلان كشور تعيين مي كند و من يا آقاي پيرنياكان و دوستان ديگر در اين زمينه دخالتي نداريم.
* ظاهراً بخش زيادي از ارتباطات كاري شما به خانه موسيقي برمي گردد. راجع به نقش خانه موسيقي در كشور و حضور بيش از ۵هزار عضو در اين مكان، چه احساس و نظري داريد؟
- من از روز اول، نام خانه موسيقي را خانه عشق گذاشتم. با توجه به اينكه دوستي ها و صميميت ها كمرنگ و محو شده و بسياري از مسائل در روزگار امروز تغيير كرده، اين خانه مي تواند محل عشق، صفا، دوستي، محبت و نزديك شدن دل ها و پيوندها به يكديگر باشد، به شرط اينكه همه اعضاي آن فعال باشند و با دل و جان كار كنند.تاكنون كارهاي زيادي را براي هنرمندان در اين خانه انجام داده ايم؛ مانند بيمه هنرمندان، تهيه مسكن ارزان قيمت كه فعاليت آن تازه شروع شده است، پروژه ساماندهي  آموزش موسيقي آموزشگاه هاي آزاد و... كه اميدوارم با وعده هايي كه دولت در سال جديد به ما داده است، بتوانيم بيش از پيش فعال باشيم.
* شما در گذشته با هنرمندان بزرگي همچون آقايان لطفي، عليزاده، شجريان و... كار كرده ايد. آيا تصميم نداريد دوباره همكاري كنيد؟
- ببينيد! شما يك پاتولوژيست(آسيب شناس) را نسبت به يك جراح، كمتر در صحنه مي بينيد. به نظر من قسمت اعظم موضوع، آسيب شناسي است كه آسيب شناس در آزمايشگاه انجام مي دهد.
من هم زماني كه جوان بودم، مرتب با دوستان، برنامه هايي را برگزار مي كرديم. بعد از آن، موقعي كه انسان به درجه اي از شعور و آگاهي مي رسد، مصداق اين بيت شعر مي شود:
كه اي صوفي شراب آنگه شود صاف
كه در شيشه بماند اربعيني
بيشتر به سمت مديريت هنري آموزش و تحقيق در زمينه رديف دستگاهي- به خصوص آموزش موسيقي- روي آوردم. به نحوي كه دوستان اذعان دارند، من رديف هاي سازي و آوازي را مي دانم و كارشناس اين كار هستم و به محض ديدن كار هنرجو، مي توانم بگويم كه در آينده موزيسين متبحري مي شود يا خير.
به هر حال بايد حسودي را كنار بگذاريم. بعضي افراد نوازندگي بهتري دارند، بعضي خوانندگي بهتر؛ مانند آقاي شجريان كه نفر اول است و همه دوست دارند مانند ايشان بخوانند يا دوستان ديگر.
البته اين نكته ناگفته نماند كه همه كساني كه از مكتب نورعلي خان برومند و مركز حفظ و اشاعه فارغ التحصيل شده اند، گنجينه بسيار باارزشي در سينه شان دارند كه بعضي از آنها به شهرت بالايي رسيدند و بعضي هم از شهرت كمتري برخوردارند.
* در پايان چه صحبتي براي جوانهايي كه پا به اين عرصه از دنياي هنر گذاشته اند داريد؟
- مهمترين مسأله،  احترام و حرمت به بزرگترها و پيش كسوتان است. جوانهاي ما بايد به مسائل اخلاقي، معنويات و ... توجه بيشتري داشته باشند، از پرخاش گري و تندي حذر كنند، سعه صدر داشته باشند، به يكديگر فخر نفروشند و ...
زمان ما ادب، احترام، سلوك، دستگيري از مستمندان، معنويت و ... بسيار رايج بود و ما اينها را از بزرگترها داريم.
اين را بدانند كه خلاقيت كار هر كسي نيست، خالق خداوند است و هنرمند از خداوند الهام مي گيرد.
ذات نايافته از هستي بخش
كي تواند كه شود هستي بخش
اكثر اين آهنگ ها همه مانند يكديگرند، خالق كسي است كه اولين بار آن را به وجود آورده و بقيه همين طور تبعيت و كپي كردند، در حال حاضر بعضي ها اصرار دارند كه مثلاً  بگويند فلاني آهنگساز است،  وقتي بداهه نواز خوبي شوي يعني آهنگساز خلق الساعه هستي و مي تواني آن را روي كاغذ بياوري.
اگر موسيقي پيامي هدفمند و اصولي داشته باشد ماندگار مي شود. اين روزها از موسيقي فاخر صحبت مي كنند، به نظر من موسيقي فاخر، موسيقي اي است كه هدفدار و جدي باشد و با كلام فاخر همراه شود. كلام فاخر است كه ارزش و اهميت موسيقي را بالا مي برد و ...

نگاه امروز
آن سعي مي كند كه بگيرد غريق را
سيد ابوالحسن مختاباد
اول :در سومين دوره انتخابات هيات مديره خانه موسيقي ۲۱ تن از افراد شناخته شده موسيقي، كه همگي آنها عضو مجمع بودند حضور داشتند. استاد داود گنجه اي از جمله افرادي بود كه در هيات مديره قبلي حضور داشت و نامزد هيات مديره دور سوم هم بود. افراد مجمع نسبت به برخي از رفتارهاي هيات مديره، از جمله جناب گنجه اي، معترض بودند و اين اعتراضات گاه به جدلهاي تند لفظي هم كشيده مي شد. انتظار طبيعي من اين بود كه تعداد آراي جناب گنجه اي كمتر از دوره قبل باشد، اما وقتي رأيها را خواندند گنجه اي با ۲۱ راي در صدر نامزدها ايستاد.
دوم: مهمترين پرسشي كه دغدغه ذهنم شد اين بود كه چه اتفاقي رخ داده است كه برخي از افرادي كه در زمره منتقدين جناب گنجه اي بودند، در نهايت به اين جمع بندي رسيدند كه به وي راي دهند. براي پاسخ به اين پرسش نياز داريم اندكي در رفتار و سلوك فردي و اجتماعي گنجه اي و امثال وي كندوكاو كنيم. داود گنجه اي فردي است شوخ طبع، رك گو، با ته مايه اي از داش مشتي گري باقيمانده از تهران قديم. اين گونه رفتارها در دنياي امروز بسيار نادر است، چرا كه فضاي شهري شده و گسترش دنياي صنعتي و ديجيتالي، سبب شده است نوع اخلاقي كه در شهروندان رواج و رونق دارد، تفاوتهاي جدي با رفتار افرادي چون جناب گنجه اي داشته باشد. اگر بخواهيم اين رفتارها را اندكي دقيق تر تفكيك كنيم بايد بگوييم رفتار شهروندان امروزين بيشتر مبتني بر حقوق است و رفتار شهروندان ديروزي مبتني بر اخلاق و البته تكليف. اگر امثال گنجه اي كمك به همنوع را وظيفه خود مي دانند و سعي مي كنند براي فلان استاد موسيقي كه بر تخت بيمارستان خوابيده است كاري و با روانداختن به فلان وزير و وكيل مشكلي مالي را از ايشان حل كنند، برخي ديگر از شهروندان چندان پايبند حل اين مشكلات نيستند. حكيم سعدي در حكايتي تفاوت بين اين دو نوع اخلاق را توضيح مي دهد. شيخ اجل دو فرد را تصوير مي كند كه در گردابي افتاده اند كه يكي تنها مي خواهد خود را از غرق شدن نجات دهد و گليم خويش را بيرون كشد و ديگري مي خواهد فرد غرق شده را هم نجات دهد. براي همين است كه وقتي در انتخابات هيات مديره كانون مدرسان، باز هم استاد گنجه اي راي نخست را مي آورد و به لحاظ حقوقي بايد رئيس هيات مديره اين كانون شود، اين سمت را پيش كش مي كند به استادي پيش كسوت چون دكتر مصطفي كمال پورتراب كه بر گردن بسياري از بزرگان موسيقي، از جمله جناب گنجه اي حق استادي دارد. چرا؟ چون از منظر افرادي كه زندگي را از زاويه صرف حقوقي نمي بينند و تكليف در زندگي آنها همانند رودخانه اي جاري است، حرمت بزرگتر و پيشكسوت بسي بيشتر از رئيس و مرئوس شدن است.
سوم: رفتارهاي اينگونه پيامهايي به جمع مي دهد كه مهمترين آن حس اعتماد است. جمعي كه به رغم آن همه انتقادات باز هم رأيي به نفع امثال گنجه اي مي اندازند، درواقع و به زبان بي زباني مي خواهند بگويند كه به اين گونه رفتارها اعتماد بيشتري دارند. اما پرسشي كه در اين ميانه به ذهن متبادر مي شود اين است كه با توجه به نادر بودن چنين رفتارهايي، بستر اجتماعي را مي توان به اين گونه رفتار به پيش برد. به نظر مي رسد پاسخ اين پرسش خود نياز به كند    وكاو افزونتري دارد كه از مجال اين مقال خارج است.

موسيقي
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سياست
شهرآرا
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  شهرآرا  |  موسيقي  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |