سه شنبه ۲۳ خرداد ۱۳۸۵
ايران و آينده عراق
حضوري نوين در سرزميني فارغ از امنيت
000249.jpg
كامبيز توانا
چندي پيش وزير امور خارجه جمهوري اسلامي ايران در رأس هيأتي از عراق ديدن كرد و با مقامات سياسي و مذهبي اين كشور ديدارهايي را انجام داد. براي همراهي وزير امور خارجه، خبرنگاران و عكاسان رسانه هاي گروهي ايران نيز دعوت شدند، خبرنگار اعزامي روزنامه همشهري پس از پايان اين سفر، مشاهدات و برداشت هاي خود را از برنامه هاي اين سفر، در قالب گزارشي تقديم خوانندگان مي كند.
عراق سرزميني عجيب است و تاريخي عجيب تر را در خود گنجانده است. هم خاك مقدس شيعيان است و هم سرزمين آزاد اقوام مختلف و هم ثروتمند و سرشار از نفت است و همه اين عوامل باعث شده تا در شكل نوين خود گره اي باشد كه هر روز پيچيده تر مي شود و هركس هم سراغ آن مي رود فقط با كوري بيشتر گره ها مواجه مي شود. امكان ندارد در بغداد قدم زد و هر چند دقيقه يك بار ياد اين كلام گهربار نيفتاد كه مي گويد انسان قدر دو چيز را تا از دست ندهد، نمي فهمد؛ امنيت و سلامت. عراق فاقد امنيت است. اين بحث نه سياه نمايي است و نه تأكيد بيشتر از حد، كه حقيقتي است جاري در جاي جاي اين سرزمين. هرچند مي گويند كه منطقه الخضرا يا منطقه سبز امن و امان است اما بايد همين امن و امان را از نزديك ديد و فهميد كه حتي اين منطقه محدود و كوچك در عراق با چه دردسري مثلاً امن شده است. بيشمار افراد مسلح و ايست بازرسي هاي پي درپي،اگر بخواهيم مثالي بزنيم كه همه آن را درك كنند، بايد اين گونه بگوييم كه «مد» شده است از نوجوان هاي ۱۴ و ۱۵ ساله گرفته تا مردان نظامي و با سابقه، حداقل يك كلت كمري را حمل مي كنند. در شهرهاي مختلف مي توان ارتش ها و دسته هاي نظامي گوناگون را ديد. در نجف، جيش المهدي، اطراف حرم مطهر حضرت امير القواء ذوالفقار، در كربلا نيز چندين و چند سپاه و دسته نظامي با اسامي مختلف. عراقي ها سعي مي كنند خوش بين باشند كه امنيت به زودي همگاني و فراگير مي شود و اوضاع به سرعت رو به بهبود مي رود اما به سختي مي توان آن قدر خوش بين بود. در كشاكش بحث جدي در ساختمان وزارت خارجه عراق وقتي حدس خود را مي گويم كه حداقل ۳۰ سال طول مي كشد تا اوضاع رو به بهبود رود، جوانان عراقي مي رمند و با تعجب مي پرسند چرا؟ و وقتي از آنها مي خواهم كه بگويند چرا نه؟ پاسخ قانع كننده اي در كار نيست.
در شهرها و جاده ها ديگر كمتر مي توان آمريكايي ديد. آمريكايي ها يا در پايگاه هاي خود جمع شده و به فكر گسترش آن هستند و يا با سواره نظام سنگيني در جاده ها در حال عبورند. حالا امنيت شهر و جاده در دست عراقي  هاست كه در نوع خود براي آنها به صرفه است چرا كه حدود ۴۰۰ يا ۵۰۰ دلار در ماه از آمريكايي ها بابت آن حقوق مي گيرند. شغل رايج فعلي در عراق به ويژه در مناطق بحراني، حضور در كار امنيتي است و همين ميليتاريسم رو به گسترش در جامعه عراقي، باعث مي شود كارهاي مدني و فرهنگي و اجتماعي يا با كندي جلو رود و يا فعلاً در حال توقف باقي بماند. اميد را در عراق كساني دارند كه اسلحه نيز حمل مي كنند و جزو دسته هاي نظامي يا شبه نظامي هستند. تيم حفاظتي منطقه مركزي شهر بغداد نيز معتقد است كه امنيت هنوز نهادينه نيست و با كوچكترين جريان امكان اخلال در آن وجود دارد اما حداقل نظاميان اصلي و امنيتي عراق منتظر آرامش سياسي هستند چرا كه تحليل آنها اين است كه با فراگير شدن فعاليت سياسي و آرامش در جناح هاي سياسي، مي توان به تدريج گروه ها و دسته هاي نظامي را گرد هم آورد و در زير يك پرچم واحد از آنها خواست كه امنيت را بازگردانند. اين تحليل نيز در نوع خود خوش بينانه است چرا كه ذات كار سياسي و دسته جمعي اختلاف سليقه ها و كشمكش هاي سياسي مقطعي است و وقتي عده اي مسلح نيز پشت سر اين جريان هاي سياسي باشند، هيچ تضميني نيست كه اين شبه نظاميان نيز همان تعامل سياسي را داشته باشند و در نتيجه يا بايد منتظر ماند همه گل و بلبل و دوست و رفيق شوند و يا اين كه هر لحظه در ياد داشت كه هر كس و هرجا مانند بشكه اي باروت و بسيار خطرناك است. مجبورم نظر دوم را قبول كنم چون آن چيزي است كه حتي با چشم غيرمسلح نيز قابل مشاهده است.
نخستين حضور رسمي پس از تشكيل دولت
به محض ورود به فرودگاه بغداد، تعداد زيادي خبرنگار و عكاس وزير خارجه و هيأت همراه را به پاويون مي برند، بعد سربازي انگليسي جلوي ما مي آيد و مي گويد كه به دلايل امنيتي بايد عقب برويم. هرچه اصرار هم مي كنيم كه ما خبرنگاران همراه هيأت ايراني هستيم، فايده اي ندارد. بچه هاي وزارت خارجه هم كه پيشتر از حلقه گذشته اند و دست ما به جايي بند نيست.
از دور مي بينيم كه هوشيار زيباري به استقبال منوچهر متكي آمده و هر دو پس از سلام و عليك و يك گفت وگوي كوتاه از فرودگاه بيرون مي آيند. همه خبرنگاران را سوار دو ميني بوس مي كنند تا به همراه هيأت راهي دفتر مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق شوند،چرا كه متكي قرار است پيش از شروع مذاكرات رسمي در وزارت خارجه عراق، سلام و عليكي در آنجا داشته باشد. در اتوباني در حال حركت هستيم، راننده ميني بوس موسيقي عربي را با صداي بلند پخش كرده و اعصاب همه را خط خطي مي كند، ناگهان در يك ايست بازرسي آمريكايي متوقف مي شويم و سرباز آمريكايي به ما مي گويد كه اسكورت نظامي چون همراه ما نيست، حق گذر ازآن اتوبان را نداريم. در حال جر و بحث هستيم كه صداي تيراندازي نيز به گوش مي رسد. حقيقت اين است كه همه يك لحظه به كوپ امنيتي، فرو مي رويم اما بعد براي ما توضيح مي دهند كه در آن نزديكي ميدان تير است و صداي تيراندازي مربوط به تمرين نظاميان است،سعي مي كنيم از آن كوپ بيرون بياييم كه چهار هلي كوپتر آپاچي از بالاي سر ما رد مي شوند. سكوت بهترين راه است. در ميني بوس منتظر مي مانيم و دست آخر چون اسكورت نظامي نداريم، از رفتن به دفتر مجلس اعلا بازمي مانيم. از اتوباني ديگر راهي وزارت خارجه عراق مي شويم كه حداقل از آن جا ،جا نمانيم. مردان مسلح در تمام بغداد پخش شده اند و در و ديوار را تبليغات پوشانده است. نوكيا، شبكه اتصالات، محصولات الكتريكي ژاپني و... همه نشان مي دهد كه كلي سرمايه گذار مشغول تجارت هستند اما ديوارهايي با رد گلوله مي گويد كه بعيد است سرمايه گذار جماعت حاضر شود سرمايه خود را به اينجا آورد در نتيجه از نزديك كه نگاه كني، متوجه مي شوي بيشتر كالاهاي موجود در بازار، كالاي قاچاق هستند.
ساختمان وزارت خارجه عراق جايي است با حفاظت سنگين. همه دوربين ها را چك مي كنند و كارت شناسايي مي خواهند و موبايل ها را نيز مي گيرند. به همراه هيأت از پله ها بالا مي رويم اما خوب، عراقي ها خبرنگاران خودشان را بيشتر تحويل مي گيرند و به قول حسين فاطمي، عكاس شوخ طبع خبرگزاري فارس، صحفي ايراني بيرون! (خبرنگاران ايراني وارد نشوند) در سالن انتظار مي مانيم تا مذاكرات تمام شود. نوبختي، از وزارت خارجه است كه گه گاه به  خاطر مي آورد چند خبرنگار ايراني هم آمده اند، پس يك سر كوتاه مي زند و آخرين اخبار را به ما مي دهد. در اتاق مذاكرات رسمي منوچهر متكي، وزير خارجه ايران در ديدار با همتاي عراقي خود هوشيار زيباري آخرين تحولات منطقه را مورد بررسي قرار داده و بر گسترش همكاري هاي دو طرف تاكيد كرده است. زيباري در اين ديدار گفته كه عراق براي سفر هيأت ايراني به عنوان نخستين هيأت رسمي در عراق پس از تشكيل دولت دائمي، اهميت فراواني قائل است. وي در ادامه گفته كه جمهوري اسلامي ايران همواره در كنار عراق بوده و حامي و دوست صديق دولت و ملت عراق است. ايران بايد مطمئن باشد كه عراق به دنبال تهديد و يا ايجاد مشكل براي منافع ايران نخواهد بود و دولت عراق آماده است تا شهرك هاي تجاري و خصوصي ايران در نقاط مختلف عراق فعال شوند و انتقال برق از ايران به عراق از اولويت هاي مهم اين كشور و حائز اهميت فراوان است. وزير خارجه عراق اضافه كرد كه ايران و عراق از قربانيان سلاح هاي كشتارجمعي رژيم صدام هستند، ولي استفاده صلح آ ميز از تكنولوژي هسته اي حق همه كشورها است و عراق مايل است اين مسئله از طرق مسالمت آميز و به صورت شفاف حل و فصل شود. زيباري تصريح كرده كه امنيت و ثبات ايران، امنيت و ثبات عراق است. در مقابل ميهمان اين ديدار، وزير خارجه ايران نيز گفته كه استقرار دولت دائمي در عراق موجب رضايت جمهوري اسلامي ايران است و ايران مصمم به تقويت و ارتقاي روابط دو طرف حمايت ايران از عراق در جهت حفظ تماميت ارضي و يكپارچگي اين كشور است و متكي اضافه كرده كه بايد توافق هاي قبلي ميان دو كشور را اجرايي و راههاي جديد گسترش روابط را جست وجو كرد. ايران براي بازسازي عراق به ويژه اماكن متبركه و نيز مديريت شهري آمادگي كامل دارد. متكي پيشنهاد كرد كه كميسيون عالي گسترش روابط دو كشور براي اجرايي كردن توافق ها تشكيل شود و خبر داد كه در سفر خود كنسولگري بصره نيز افتتاح مي شود تا تسهيلات لازم براي حضور زوار فراهم شود. دو طرف در اين ملاقات بر ضرورت همكاري هاي مرزي و مقابله با قاچاق مواد مخدر، اسلحه و تروريسم تاكيد و توافق كردند.
بخشهاي خبري كه در بالا آمد، به نقل از دست خط خوش و خواناي حميدرضا آصفي است كه در يك ترفند مطبوعاتي به دست آمد. پس از پايان ملاقات در اتاق كنفرانس حاضر شديم تا مصاحبه مطبوعاتي وزراي خارجه عراق و ايران انجام شود. از همان اول آن قدر دست خود را بالا برديم كه فكر نكرديم اگر بگويند بگو، چه پرسشي را مطرح كنيم. البته نگراني بي مورد بود، چون نتوانستيم اجازه طرح سؤال پيدا كنيم. خبرنگار بي بي سي نخستين كسي بود كه پرسش خود را مطرح كرد و چون اصرار داشت كه به انگليسي نيز جواب بشنود، منوچهر متكي نيز به انگليسي سليس و روان جواب قاطع خود را داد كه صحنه جذاب و غرورآميزي بود. با پايان يافتن كنفرانس مطبوعاتي براي نماز و ناهار دوباره وارد ساختمان وزارت خارجه عراق شديم و با بلند شدن وزير، همگي دوان دوان پايين رفتيم كه يك نفر از هيأت به ما خبر مي دهد دنبال آنها برويم. بچه هاي وزارت خارجه عراق هم ناراحت بودند كه روز جمعه و تعطيل مجبور شده اند سر كار بيايند و لحظه شماري مي كردند ما زودتر برويم و آنها نيز به خانه بروند. نتيجه اين شد كه همه رفتند و ما خبرنگاران هم در حياط مانديم تا يك نفر ما را ببرد كه البته هيچ كس نبود و حدود سه ساعت در آفتاب تند بغداد در حياط نشستيم. فرصت خوبي بود براي تنظيم گزارش. وزير خارجه رفته بود پارلمان عراق تا با هيأت رئيسه ديدار كند، ما هم دربه در تلفن بوديم تا يك نفر ما را از آنجا ببرد. هر كس به نحوي سر خود را گرم كرد تا اين كه ماشين هاي نظامي سررسيدند و ما را به دفتر مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق بردند؛ دفتري مهم كه چندين بار هدف حمله قرار گرفته و به شدت از آن محافظت مي شد. به محض ورود احساس كرديم كه به خانه آمده ايم چون همه به فارسي سليس و روان مسلط بودند و ما را از خود مي دانستند. آقاي نوبختي هم گفت كه اينجا خانه خودتان است و مشكلي هم نخواهيد داشت. وزير و هيأت همراه وارد جلسه مذاكره با رهبران ائتلاف اسلامي عراق و عبدالعزيز حكيم رئيس مجلس اعلا شده بودند. محسن حكيم نيز آنجا بود و خاطره روزهاي قديم را با هم رد و بدل مي كرديم. در اين گيرودار احمدي، خبرنگار كيهان به دقت هوشيار زيباري را زير نظر داشت كه روبه روي ما روي كاناپه نشسته و به زبان عربي مشغول اختلاط بود. وسوسه شد كه برود و چند سؤال از او بپرسد. پس از كمي رايزني هوشيار زيباري گفت كه چون مترجم عرب زبان نيست، بهتر است مصاحبه نكند. كمال احمدي هم از او زرنگ تر، گفت انگليسي چه طور؟ تا هوشيار زيباري پاسخ مثبت داد رو به من كرد كه بيا و ديلماجي كن. مصاحبه را انجام داد و بعد نوبت خبرنگار ايرنا بود كه بيايد و بپرسد و من هم كماكان به همان حرفه مشغول بودم. آخر سر عصباني شدم و به هوشيار زيباري گفتم من ديگر رسماً عصباني هستم. خودم كلي پرسش دارم! خنديد و گفت پرسش هايت را بگو. از او پرسيدم فكر مي كند چقدر اوضاع امنيتي بتواند زودتر خود را نشان دهد به ويژه در مرز با ايران كه امنيت آن براي ايران حياتي است؟ زيباري نيز گفت كه تمام تمركز فعلي سياسي هاي عراق همين مسأله امنيت است و گفت كه حتي حاضر نيست دقيقه اي ناامني عليه ايران را تحمل كند چون كوچكترين درگيري به معناي آتش بزرگ در عراق است. فرصت هست كه پرسشي در خصوص خليل زاد، سفير آمريكا در عراق بپرسم و اين كه ارتباط تنگاتنگي با مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق دارد و گويا هفته اي يك بار از آنجا ديدن مي كند. زيباري گفت كه بحث مذاكرات ايران و آمريكا در خصوص عراق جدي است و ما نيز به دنبال آن هستيم چرا كه بدون ايران امكان برقراري امنيت نيست و آمريكايي ها به لحاظ نداشتن شناخت كافي، كارآيي لازم را ندارند. زيباري در حال تأكيد بر اين مسأله و تعريف از روزنامه همشهري بود كه ناگهان وزير خارجه ايران آمد و در كنفرانس مطبوعاتي كوتاه با عدنان الدليمي، از حزب سني هاي عراق و عبدالعزيز حكيم حاضر شد. تأكيد همه اين بود كه زودتر اختلافات به كنار رود تا امنيت در عراق برقرار شود و به تبع آن بتوان زودتر از دست نيروهاي نظامي در عراق راحت شود. زيباري هم در همين احوال توضيح مي داد كه خروج نيروهاي نظامي از عراق در حال حاضر در اولويت نيست و برقراري امنيت مهم ترين اولويت است.
با پايان يافتن اين جلسه مطبوعاتي سوار شديم تا به كاخ رياست جمهوري رفته و در ضيافت شام جلال طالباني، رئيس جمهور عراق حاضر شويم. بدبختي بار ديگر گريبان ما را گرفت و اجازه ندادند داخل شويم و به محيطي سبزه زار ما را هدايت كردند كه از حضور در آن به هيچ وجه احساس بشر بودن به ما دست نداد. باز هم تمام هيأت و بچه هاي وزارت خارجه داخل بودند و ما سعي كرديم با حذف خود كنار بياييم. پس از صرف شام در سبزه زار، ما را به ساختمان شماره دو رياست جمهوري هدايت كردند تا شب را آن جا بگذرانيم . از بد حادثه برق ساختمان قطع بود و گرماي شرجي كه تمام شب با آن سر كرديم.
صبح زود راهي شديم تا بقيه سفر را زميني طي كنيم. كاروان هيأت ايراني حدود ۴۰ ماشين بود كه در جاده اسكورت مي شدند. صحنه باشكوه و در عين حال عجيبي بود. جاده را باز مي كردند كه ما به سرعت از آن بگذريم. تابلوهاي جاده نشان مي داد كه ما راهي كربلا هستيم. بچه هاي شبكه خبر  با Mp3 نوحه گوش مي كردند و اشكهايشان پيشاپيش روان بود. كمي به خود كه نگاه كرديم فهميديم حال و هواي رسيدن به كربلا آرام و قرار نگذاشته و همه اشك ريزان منتظر لحظه ديدارند. با ورود به كربلا اعلام شد كه دو توقف كوتاه در حرم حضرت ابوالفضل(ع) و حرم اباعبدالله الحسين(ع) خواهيم داشت. ديگر چيزي از حضور در حرم نمي گويم كه قلم جواب نمي دهد. از آن جا به سرعت راهي نجف شديم. قرار اول وزير خارجه ايران حضور در بيت  آيت الله سيستاني بود كه البته حتي به محافظان وزير هم اجازه ورود ندادند چه برسد به مابقي هيأت. يك ساعت وقت داشتيم كه حرم حضرت امير(ع) را زيارت كنيم و چه سعادتي. نجف شهري است كه فضاي آن بسيار سنگين است. براي ما كه جلال و جبروت بارگاه امام رضا(ع) را تجربه كرده ايم، سخت است در حرم حضرت امير(ع) باشيم و ببينيم كه حتي يك حوض براي گرفتن وضو  نيست. ببينيم كه حرم آن قدر خلوت است كه مي توان يك ساعت در كنار ضريح بود.
حوالي عصر اعلام شد كه سفر تمام شده و به سوي ايران مي رويم.

سياست
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
شهرآرا
موسيقي
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  شهرآرا  |  موسيقي  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |