شنبه ۲۵ شهريور ۱۳۸۵
رنگها در گفت وگو با آيدين آغداشلو
نشانه هاي تاريخي و عمومي
راحله آهني
004068.jpg
004065.jpg
امروزه براي همه افراد غيرممكن است كه جهان را بدون رنگ تصور نمايند زيرا پديده اي است كه در هر جا حضور دارد و نقش بازي مي كند. تمام ارتباطات به كمك رنگها انجام مي گيرد و تمام دريافت هاي عيني به وسيله رنگها حاصل مي شود. در روي تابلوي راهنمايي، در فرودگاهها، تقاطع جاده ها، در كارخانه ها و در خيابانها و پياده روها نيز چنين است. ماشين آلات و اتومبيل ها به رنگهاي مختلف رنگ آميزي مي شوند تا بهتر به چشم بخورند. همچنين ديوارهاي سنگي و آجري، كف پوش هاي رنگارنگ در و پنجره هاي چوبي و فلزي و رنگ داروها و بسته بندي آنها كه با تركيبات شيميايي آنها مطابقت دارد همواره با توجه بر ارزش رنگها انتخاب مي شوند. در سينما، فضاها و صحنه با دقت فراوان به رنگها آرايش داده مي شود. بازيگران لباسهاي رنگارنگ مي پوشند و نورافكن ها با رنگ خود نمود صحنه ها را تغيير مي دهند و موزه ها مملو از گنجينه هاي رنگين هستند كه در آنها رنگ نقش اساسي را ايفا مي كند.
* با توجه به اينكه جنابعالي از استادان نقاشي هستيد و ارتباط مستمر با انواع رنگ،ويژگي  و پيچيدگي هاي آن داريد،اگر موافق باشيد گفت وگو را با موضوع منشأ و اهميت رنگ ها شروع كنيم.
- رنگها در مرحله اول يك فركانس فيزيكي هستند و زماني كه راجع به رنگ صحبت مي كنيم منظور رنگهايي است كه چشم انسان مي بيند و تشخيص مي دهد و براي من هميشه جالب و اسباب كنجكاوي بوده است كه موجودات زنده ديگر رنگها را به چه صورت مي بينند. يك بار در جايي خواندم كه سگها قادر به تشخيص رنگها نيستند اما جايي ديگر خواندم كه پارچه قرمزي كه در مراسم گاوبازي در جلوي چشمان گاو حركت مي كند به دليل رنگ قرمزش است كه حيوان را عصباني مي كند. البته انسانهاي كوررنگ هم بسيار زيادند كه رنگها را جابه جا مي بينند، اما به هر حال چشمان ما طيف وسيعي از رنگ ها را تشخيص مي دهد و چشمان كارآمد طيف وسيع تري را؛ به عنوان يك نقاش گمان مي كنم كه بتوانم طيف وسيع تري از رنگها را تشخيص بدهم. مثلاً وقتي مي گوييم رنگ خاكستري، از رنگ واحدي صحبت نمي كنيم بلكه صدها خاكستري مختلف وجود دارد كه براي چشم ناكارآمد يكسان و همانند است.
* با اين تعريف پس رنگ ها مي توانند در زندگي انسان ها جايگاه خاصي داشته باشند؟
- قطعاً رنگها در زندگي روزمره انسان تاثيرگذار هستند و در جاهايي به صورت نشانه اي مي توانند امور روزمره را تنظيم كنند كه بهترين نمونه رنگهاي چراغ راهنمايي است كه حركت كلي شهر بر اساس آن تنظيم مي شود و يا رنگهاي نشانه اي ديگري كه به صورت قراردادهاي اجتماعي مورد توافق شهروندان قرار مي گيرد كه رنگ قرمز ماشين هاي آتش نشاني، رنگ تاكسي و علامتهاي راهنمايي و رانندگي از همين مقوله هستند. البته اين توافق ها مي توانند ناپايدار باشند و يا تغيير كنند. به عنوان نمونه رنگ تاكسي هاي تهران روزگاري سياه و سفيد بود و با لغو اين توافق حالا هر جا پيكان نارنجي رنگي را مي بينيم با دستمان به آن اشاره مي كنيم كه در واقع اين توافق ها در حوزه بسيار وسيع تري عمل مي كنند و در حقيقت بخش عمده اي از مناسبات اجتماعي و فردي را مشخص مي كند به نحوي كه بسياري از اوقات در معنا يا تاثير و كاربرد رنگها چون و چرا نمي كنيم و همان را مورد قبول خود قرار مي دهيم. رنگ گلها از قديم الايام به نحوي خواص معني مي شود و هر كدام از رنگها نشانه و مظهر حسي يا اشاره اي قرار مي گيرد. به عنوان نمونه معلوم نيست چرا گل سرخ به خاطر رنگ سرخ  آن نشانه عشق است و گل زردرنگ نشانه نفرت است. اينها نشانه هاي تاريخي و عمومي رنگها هستند بي آن كه دلايلشان توجيه شده باشد و يا دليل خاصي در پي آن وجود داشته باشد يا اين كه ايرانيان در پيش از اسلام و در عصر ساسانيان لباس آبي كبود را در مراسم عزاداري بر تن مي كردند و پس از اسلام رنگ سياه به جاي آن قرارداد شد.
* رنگ ها در هر سرزميني تعريف خاص را خود دارند،ضمن آنكه ردپاي آن را مي توان در طول تاريخ پيدا كرد،در ايام باستان رنگ  ها براساس چه قراردادي مفهوم پيدا مي كردند؟
- بديهي است كه قرارداد مفهوم رنگ ها يك شبه به وجود نيامده است و قرن ها طول كشيده تا در ذهن مردم جا بيفتد و اجرا شود. مثلاً ايرانيان در طول زمان با مهارت شگفت انگيزي رنگها را به كار مي گرفتند و نگاهي به كاشي هاي رنگين لعاب دار بسيار زيبايي كه از كاخ داريوش در شوش به دست آمده است مي تواند بر اين چيره دستي ايرانيان گواهي باشد. همچنين در همان دوره جواهر سازان ايراني ترتيب هاي ارزنده اي از طلا، عقيق و لاجورد به وجود مي آوردند كه حتي براي امروز مي تواند الگو باشد. اين استعداد رنگ شناسي ايرانيان قديم بخشي از ميراث فرهنگي عظيمي است كه براي نسل هاي بعد باقي ماند و بعد از اسلام در نگارگري ها، كاشي كاري ها و فرش ها تجلي پيدا كرد و تماشاي هر فرش قديمي ارزشمند درس كاملي از تركيب و هماهنگي و تجانس صدها رنگ گوناگون است، اما گمان مي كنم كه ايرانيان امروز آن سليقه و شناخت درخشان رنگي را از دست داده اند و نتوانسته اند سليقه و شناخت جديدي را بر جاي آن بگذارند.
* با توجه به اينكه رنگ ها در عرصه علم كاربرد وسيعي دارند. اگر امكان دارد اين بحث را بسط بيشتري بدهيد.
- مبحث رنگ قطعاً پس از دوران نيوتن و حضور فيزيك جديد از جنبه تجربي و عيني خود خارج شد و شكلي كاملاً علمي گرفت و كساني كه در اين زمينه مطالعات و تحقيقات خود را انتشار داده اند قطعاً علم فيزيك را اساس و پايه تحقيقات خود قرار مي دهند. پس از آن هم از قرن بيستم به بعد پاي روانشناسي در ميان آمد و رنگها از اين جهت هم اهميت ويژه اي پيدا كردند. به هر حال علم عرصه بسيار وسيعي است و فيزيك در زمينه تعيين نوع و درجات رنگها حرف اصلي را مي زند و در تصاوير دقيق و پيچيده اي كه در پزشكي و يا در نجوم از عناصر طبيعت شكل مي گيرد با رنگ كردن بخش هاي مختلف زمينه هاي متفاوت معين مي شود. همچنين شيمي در اين روزها مهمترين منبع ايجاد رنگ هايي است كه در آثار هنري و در زندگي روزمره به مصرف مي رسد و با ايجاد تنوع حيرت انگيزي در اين زمينه خواسته هاي وسيع مصرف كنندگان را تامين مي كند لذا تمامي امكاناتي كه رنگها در سيبرنتيك هولوگرام و ديگر زمينه هاي فناوري به دست آورده اند را مديون علوم پيشتاز زمانه اند و رايانه ها نيز به ميزان قابل توجهي از نشانه هاي رنگي استفاده مي كنند و علم امروز ارتباط و پيوستگي عميقي با رنگها و نشانه هاي رنگي دارد.
* رنگ ها در جوامع مختلف گاهي به صورت نماد و نشانه است،از لحاظ روانشناسي -اجتماعي چه تأثيري در زندگي امروز دارند؟
- قطعاً رنگهاي گوناگون چه به صورت قراردادي و چه به صورت علمي و روانشناختي تاثير به سزايي در رفتار و حالات عاطفي مردم ما دارند. در جاهايي يك قرارداد سنتي چنان پذيرفته مي شود و اشاعه پيدا مي كند كه به نظر نمي رسد جايگزيني بايد به كار ببريم. به عنوان مثال زنان جزيره سي سي در ايتاليا به طور سنتي لباس سياه مي پوشند كه اين امر مخصوصاً در شهرهاي كوچك و روستاها به صورت يك سنت قطعي درآمده است. زندگي در شهرهاي وسيع احتمالاً تنوع بيشتري را مي طلبد و اين تنوع نه در همه جا بلكه بر حسب مناسبات و قواعد اخلاقي و اجتماعي تنظيم مي شود. مثلاً پوشيدن لباسهايي با رنگ هاي تند در جوامع سنتي چندان شايسته و مرسوم نمي باشد. شرايط فيزيكي نيز در اين ميان بي تاثير نيست چنان كه به خاطر هواي بسيار گرم مناطق استوايي پوشيدن لباسهاي با رنگ سفيد يا روشن الزامي مي شود. مانند (دشداشه هاي اعراب) بنابراين مي توان گفت كه كاربرد رنگ در جوامع مختلف بر اساس مؤلفه هاي گوناگون از سنت تا جغرافيا و گرما و سرماي هوا تغيير مي كند. همين طور رنگ آميزي فضاي گسترده محيط زيست كه در آن هم اصول خاصي مراعات مي شود. مي توان به روكش سفيد بناهاي مناطق گرم و يا به كار بردن رنگهايي كه تنها در جغرافياي خاص مفهوم پيدا مي كنند نظير گنبدهاي فيروزه اي مساجد و امامزاده ها در بخش هاي كويري ايران اشاره كرد كه از دور به نشانه محلي كه در آن آب و آباداني هست مي درخشد و جالب است كه سنت كاربرد رنگ فيروزه اي در بناهاي مذهبي در شمال ايران چندان معمول نيست و شايد در چنان محيط سرسبز و پرآبي به چنين نشانه اي رجوع نمي كند و بايد گفته شود كه انتخاب رنگهاي گوناگون بر اساس تفاوت گروههاي سني و اجتماعي تغيير مي كند. رنگهاي نشانه اي سنتي و قراردادي نيز جاي خود را دارند و در كنار همه اينها بايد به انتخاب طبيعي انسان هايي كه زير لواي اين مجموعه زندگي مي كنند اشاره كرد و جايگاه اساسي براي آن قائل شد كه براي نمونه  رنگهاي متنوع و گوناگوني كه اقوام مختلف ايراني در پوشاك و بناها و دست ساخته هاي خود به كار مي برند از روحيه هاي متنوعي حكايت مي كند كه هركدام زمينه مناسبي هستند براي مطالعه و تحقيق و نتيجه گيري كه خود مبحثي جداگانه و مفصل است.

با دكتر شاهين فرهت درباره يادگاري اش در تاريخ موسيقي براي سال پيامبر اعظم(ص)
تم ها به من الهام مي شد
سارا كوثري
004062.jpg
* سمفوني پيامبر (ص) چه طور شكل گرفت؟
ـ اوايل سال اعلام شد كه امسال، سال پيامبر است. البته براي ما مسلمان ها هر سال، سال پيامبر است، اما اعلام اين خبر مرا به فكر فرو برد كه چرا ما در تاريخ موسيقي مان، آثاري كه به نوعي به زندگي بزرگان مان ارتباط داشته باشد، نداشته ايم. همه، اين بزرگان را در قلب مان داريم؛ به زيارت شان مي رويم و تحسين شان مي كنيم؛ اما اثر موسيقي سنگين و ارزشمند در اين زمينه وجود ندارد. اين در حالي است كه اگر به تاريخ موسيقي نگاه كنيم، مي بينيم بزرگان موسيقي در جهان غرب، همه شان به نوعي مذهبي بوده اند و به عنوان مثال درباره مصايب عيسي(ع)، آثار بزرگي نوشته اند و اجرا كرده اند كه تا به حال ماندگار مانده است.
* آيا اين اولين بار است كه به فكر ساختن يك سمفوني مذهبي افتاده ايد؟
ـ در ايران، فكر نوشتن آثاري در بزرگداشت اين انسان هاي بزرگ، كم بوده است. من هشت سال پيش براي اولين بار سمفوني شماره هشت خودم را در ارادت و بزرگداشت امام رضا(ع) ساختم كه اتفاقا تقارن سمفوني ۸ با امام هشتم، برايم خيلي جالب بود. وقتي امسال به اين نام نامگذاري شد، به فكر افتادم چه خوب است من شروع به اين كار بكنم. همان زمان، از طرف مركز موسيقي سازمان صداوسيما به جلسه اي دعوت شدم و در آن ساخت چنين اثري پيشنهاد شد. به اين ترتيب، يك حامي قدرتمند هم پيدا كردم كه انگيزه ساخت اثر را تقويت مي كرد.
* با توجه به حضور سازمان صداوسيما در پشت اثر، فكر نمي كنيد كار كمي سفارشي به نظر برسد؟
ـ حمايت، يك امر كاملا مادي نيست. حمايت از هنرمند به شكل ديگري تعريف مي شود. حمايت از هنرمند يعني تشويق؛ يعني به فكر هنرمند بودن و بها دادن به آثار هنري او. اما به هر حال هنرمندان نياز به حمايت مادي هم دارند؛ براي اين كه وقتي اثري ساخته شد، بايد اجرا شود و اين هزينه بر است. من تشويق هنرمند و انتقال اين فكر را به او كه كارش مورد توجه است، سازنده مي دانم و كارهايي از اين دست را سفارشي تلقي نمي كنم.
* چه مقدار از انگيزه هاي ساخت اين اثر، دروني و شخصي بود؟
- من هميشه اين آرزو را داشتم و فكر مي كنم در مرحله خوبي از فعاليت هاي هنري ام، اين كار به من پيشنهاد شد. براي چنين عنوان مهمي، فرد بايد قادر و قابل باشد. بايد بتواند سنگين ترين و پربهاترين احساسي را كه دارد با تكنيك واقعي پياده كند. من پنج سال پيش اين مساله را درباره سمفوني دماوند خودم احساس كردم. هميشه دماوند را دوست داشتم و منظره شگفت انگيز آن مرا ميخ كوب مي كرد. در دوران كودكي من، هميشه مي شد اين كوه را از تهران ديد. دماوند مرا سحر مي كرد. دقايقي به كوه نگاه مي كردم و آرزو مي كردم يك سمفوني درباره آن بنويسم. اما سال ها صبر كردم. تا ۶ـ۵ سال پيش در خودم قابليت ساخت آن را ديدم. مركز موسيقي حوزه هنري هم حمايت كرد و آن را منتشر كرد. بعد از اين تجربه و نيز نوشتن سمفوني ايران كه فرهنگستان هنر آن را منتشر كرد و سمفوني خليج فارس؛ خودم را براي نوشتن سمفوني پيامبر آماده ديدم. قبل از آن هم يك سمفوني براي شهدا نوشته بودم و ديگر از نظر تكنيك و توانايي شك نداشتم كه مي توانم؛ اما به هر حال، اين اسم و اين ذات آن قدر بزرگ است كه انسان را دچار هيجان مي كند و مسئوليت كار را بالا مي برد.
* نوشتن اين كار چند وقت طول كشيد؟
ـ اوايل ارديبهشت اين پيشنهاد به من شد و من فقط در ۱۵ روز درباره تم ها و فرم سمفوني فكر كردم و از روز ۱۵ ارديبهشت، شروع به كار كردم. نمي دانيد كه تم هاي اصلي اين اثر چه قدر روان بود! گويي با يك ارتباط مستقيم تمام تم ها به من الهام شد. به اين ترتيب، خيالم از قسمت اعظم كار كه ايده اصلي آن است، راحت شد. بقيه كار تكنيك بود كه از آن جهت نگراني نداشتم. درست مثل يك فيلم كه بدون سناريو نمي تواند معني داشته باشد. من در دوسال گذشته، آثار زيادي نوشته بودم و احساس خستگي مي كردم؛ اما اين سمفوني جان تازه اي به من داد و كل سمفوني كه تقريبا از همه سمفوني هاي من مفصل تر است، در دوماه ونيم نوشته شد؛ يعني در واقع در سي ويكم تير به پايان رسيد.
* سمفوني از لحاظ شكلي چه طور تنظيم شده است؟
ـ در اين اثر، فرم سمفوني كلاسيك رعايت شده است. در كارهاي من همواره فرم به كمك مي آيد و ايده ها را در محور فرم تنظيم مي كند. البته در چنين كارهايي بايد به زيروبم تفكرات الهي نزديك شد و به همين خاطر من براي نوشتن اين كار ابتدا سرگذشت پيامبر(ص) را مطالعه كردم.
اين سمفوني چهار بخش دارد؛ در قسمت اول، تم اصلي وجود دارد كه به نوعي در هر چهارقسمت تكرار مي شود. در اين بخش شخصيت والا و انسان دوست حضرت محمد(ص)، با فكر موسيقيايي من ترسيم شده است. خيلي از دوستاني كه اين تم را شنيده اند، از آن خوششان آمده. فراز ونشيب هاي زندگي عرفاني و تفكرات والاي پيامبر در اين بخش آمده است. قسمت دوم، حالت متافيزيكي دارد و به بخش هايي مي پردازد كه در آن پيامبر با خداي خود رازونياز مي كند. قسمت سوم همراه با شعر است؛ شعري از ساعد باقري كه به نوعي سير زندگي حضرت را شرح مي دهد؛ هم به صورت كلمه، هم به صورت آواز و بالاخره در قسمت آخر، ابتدا غزوات حضرت و آزارهايي كه ديدند و در نهايت پيروزي اين ايدئولوژي بزرگ جهاني و شكرگزاري به خاطر پياده كردن بزرگ ترين ايده انسان يعني خداپرستي تصوير مي شود.
منبع : همشهري جوان

هنر
اقتصاد
اجتماعي
سياست
سينما
شهرآرا
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  سياست  |  سينما  |  شهرآرا  |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |