شنبه ۲۵ شهريور ۱۳۸۵
گفت وگو با دكتر ناري ابيانه، مديركل آموزش و مشاركت هاي شهروندي شهرداري تهران
آموزش هاي شهروندي هويت ساز است
عكس: جواد گلزار
عباس ثابتي راد
004101.jpg
هنوز چند ماه بيشتر از عمر اداره كل آموزش ها و مشاركت شهروندي در شهرداري تهران نمي گذرد؛ اداره اي كه قرار است نگرشي جديد از آموزش ها را به وجود آورد و موجب مشاركت هاي بيشتر شهروندان در اداره شهر شود. اگرچه اين اداره كل در ماه هاي آغازين كارش بيشتر درحال پژوهش و تحقيق و ساماندهي شيوه هاي آموزشي و نحوه مشاركت پذيري مردم است، اما كنجكاوي براي آگاهي يافتن از وظايف اين اداره كل ما را از پله هاي ساختمان بهشت بالا برد تا از اين اداره كل جديدالتاسيس بيشتر بپرسيم و بدانيم. در طبقه سوم ساختمان بهشت، دكتر ناري ابيانه، مديركل آموزش و مشاركت هاي شهروندي ميزبان ما بود.


* هنگامي كه سخن از شهر و شهروند به ميان مي آيد، تعاريف گوناگوني شكل مي گيرد. تلقي شما از شهر به عنوان يك كالبد بيروني و شهروند به عنوان روح اين كالبد چيست؟!
- شهر يك مجموعه است. مجموعه اي كه عناصر و عوامل متعددي را در خود جاي داده است. آدم ها در شهر به سه شيوه در حال زندگي اند؛ به صورت فردي، خانوادگي و گروهي. از سويي مكان هاي شهري نيز سه دسته اند؛مكان هاي عمومي، خصوصي يا دولتي. فعاليت هايي كه در شهرها انجام مي گيرد نيز سه نوع است؛ فعاليت هاي سياسي، فرهنگي يا اقتصادي.
اين در واقع مدلي از يك شهر است كه آدم ها به شكل فردي، خانوادگي و گروهي در مكان هاي عمومي، خصوصي يا دولتي به فعاليت هاي سياسي، فرهنگي يا اقتصادي مشغول هستند. به تنظيم روابط و تبيين مناسبات و مهارت هايي كه اين سه جز براي زندگي احتياج دارند، رفتارهاي شهري مي گويند. يعني آدم ها با خود و اماكن و فعاليت ها، روابطي را به وجود مي آورند و مهارت هايي را شكل مي دهند. از سويي ارائه اين رفتارها و فراگيري آن در جامعه موضوع آموزش هاي شهري است. بنابراين آموزش هاي شهري عبارتند از تنظيم روابط و تبيين مناسبات و مهارت هاي مورد نياز براي زيستن سه جز انساني، رفتاري و فعاليتي در شهر.
* در هر شهر سه عنصر انساني در حال زندگي است. حاشيه نشين، شهرنشين و در نهايت شهروند.آيا براساس اين تعاريف مي توان براي اين سه جز ويژگي هايي قائل شد و آنها را از هم تفكيك كرد؟
- بله. اگر اين روابط، مناسبات و مهارت ها در شهر، بين سه جز به گونه اي جريان يابد كه از مرز تعلق اجتماعي بگذرد و وارد فرايند اعتمادسازي شود، رفته رفته شاهد شكل گيري گونه اي از رفتار اجتماعي هستيم كه رفتار شهروندي ناميده مي شود. پسوند وند كه پس از شهر قرار مي گيرد، گوياي تعلق و هويت است. به عنوان مثال بسياري از ساكنان تهران، هنوز خود را متعلق به شهرهايي مي دانند كه در آنجا به دنيا آمده اند. هنگامي كه كسي مي گويد اهل جايي است، در واقع پرده از تعلق و هويتش برمي دارد.
از سويي جرياني از آموزش كه رفتارها و مناسبات و مهارت هاي سه گانه را به سمت ايجاد تعلق و هويت اجتماعي پيش ببرد، آموزش هاي شهروند ناميده مي شود. بنابراين آموزش هايي كه در جامعه ارائه مي شود، به منظور ايجاد تعلق هاي اجتماعي است. در واقع مقياس ما در بهره وري و كارآمدي روش هاي آموزشي، اين است كه متوجه شويم آيا تعلق به وجود مي آورد يا نه؟ اعتمادساز هست يا نه؟
* آيا منظورتان اطلاع رساني صرف است يا گونه اي از آموزش كه به وجود آورنده جرياني اجتماعي است؟!
- اطلاع رساني و آموزش با هم فرق دارد. هنگامي كه از مردم مي خواهيم كه راس ساعت 21 زباله هايشان را بيرون خانه هايشان بگذارند، در واقع حوزه نگرشي مردم را مي خواهيم تغيير دهيم. البته اين موضوع تا هنگامي كه تبديل به بينش و رفتار اجتماعي شود، زمان مي برد. اما هنگامي كه مي گوييم آموزش شهروندي، چيز ديگري را در نظر داريم. الان هم مشكل اين است كه آموزش ها و اطلاع رساني در حوزه شناختي و نگرش، ايستا است. جرياني كه تفكري به وجود نمي آورد تبديل به تعلق اجتماعي نمي شود كه مردم شهر را از آن خود بدانند. شهر را مثل خانه خود بدانند. مردم زباله را روي فرش خانه نمي ريزند، اما در خيابان اين اتفاق ممكن است بيفتد.
* فكر مي كنيد دليلش چيست؟
- دليلش اين است كه سيستم هاي آموزشي، در حوزه شناختي ناقص عمل مي كنند و به اين سمت نمي روند كه شناخت را به بينش تبديل كنند و سپس آن را در قالب رفتار درآورند. بنابراين مي توان گفت كه شهروندان در حوزه نگرشي ايستا هستند.
* آيا به نظر شما اين ضعف سيستم هاي آموزشي به كار گرفته نيست؟
- چرا. اين را مي توان قبول كرد. در حوزه آموزش هاي شهروندي مديريت شهري يك نگرش منسجم و واحدي را تا كنون ارائه نكرده است. اين موضوع به كل مديريت شهري مربوط است. يعني تمام دستگاه هايي كه به نوعي با مشاركت مردم در اداره امور شهر مرتبط هستند، در واقع طرح منسجمي را براي اين موضوع نداشتند.
هدف ما هم اين است كه آموزش ها و اطلاع رساني بلاشك اعتمادساز باشد. تعلق اجتماعي و هويت ايجاد كند كه از اين طريق، سيستم مشاركت اجتماعي را فعال كنيم.
* يعني مي توان با تكيه بر تبادل نظر شهروند احساس تعلق كند، در حالي كه اين اتفاق تا به امروز در تهران نيفتاده است؟
- ما اگر بتوانيم با اطلاع رساني و آموزش هايمان به نحو شايسته روابط، مناسبات و مهارت هاي مورد نياز شهروندان را براي زندگي در محيط شهر ارائه كنيم، مطمئناً فضايي مناسب شكل مي گيرد. اما راه دارد، مردم ما در جريان انقلاب و در دوران دفاع مقدس نشان دادند كه مشاركت جوهاي خوبي هستند. آنچه براي ما اهميت دارد اين است كه ظرفيت هاي مشاركت پذيري را در مديريت شهري، سازماندهي كنيم. مردم ما در حافظه تاريخي خود، به نحو شايسته اثبات كردند كه مردمي مشاركت جو هستند. هرجا كه سيستم مديريت شهري توانسته خيلي شفاف و صادقانه با مردم ارتباط برقرار كند و به مردم شناخت بدهد و در پي آن تعامل و گفت وگو شكل بگيرد، مردم به سرعت به مديران شهر اعتماد كردند. مثلاً الان شوراياران، نمونه بارز اين موضوع هستند. فرايند تعلق اجتماعي دراين مورد به سرعت در حال شكل گيري است. به همين خاطر ما نظرمان اين است كه آموزش به معناي اخص كلمه هم واقعيت فرايند جاري شهر نيست.
* در اين راستا، اداره كل آموزش و مشاركت هاي شهروندي، چه گامي برداشته است؟
- ما در حال استحصال تمام جنبه هاي آموزشي مورد نياز مناطق 22گانه شهرداري و شركت ها و سازمان هاي تابعه شهرداري هستيم. هم اكنون از سوي دستگاههاي مختلف، روش هاي گوناگوني براي آموزش وجود دارد. ما در اداره كل آموزش و مشاركت هاي شهروندي در حال تدوين نظامنامه جامع آموزش هاي شهروندي هستيم. در واقع در اين نظامنامه برنامه ريزي آموزشي، توليد و تدوين محتوا و توليد محصولات آموزشي به عنوان فرايند كار در نظر گرفته شده است. از سوي ديگر طراحي نحوه آموزش در قالب آموزش حضوري و غيرحضوري و حتي مجازي و ارزيابي آموزش هاي اجتماعي را ساماندهي مي كنيم. اين واقعيت هم همواره مورد توجه بوده كه اين آموزش ها، زمان بر است و مي بايد از سنين كودكي به آن توجه شود. به همين منظور آموزش هاي شهروندي در قالب هاي سني تعريف شده است. به عنوان مثال اين آموزش ها را از سن چهار تا يازده سال، در قالب شهردار خانواده به جامعه ارائه مي كنيم. از يازده تا پانزده سال با عنوان شهردار مدرسه مورد توجه قرارمي گيرد. از پانزده تا هجده سال تحت عنوان ياوران شهر، از هجده تا 22 سال كه سن دانشگاهي است، شهرسازان جوان و بعد از آن نيز در قالب شوراياران اين آموزش ها ارائه مي شود. اين آموزش ها از كودكي تا بزرگسالي و در حدود 20 سال فعاليت مستمر آموزشي، شهرونداني فعال، پويا و مشاركت جو كه مسئوليت پذير و مطالبه گر هستند را پرورش خواهد داد.
* شايد توجه به تجربه مديريت شهري در سال هاي گذشته گوياي همين موضوع باشد. به عنوان مثال، به رغم تلاش فراوان شهرداري براي نهادينه كردن فرهنگي مثل بيرون گذاشتن زباله در ساعت 9 شب، هنوز هم موفقيتي نداشته. آيا اين لزوم بازنگري در شيوه هاي ارائه شده را موجب نمي شود؟
- هنگاميكه مديريت شهري در جلب مشاركت هاي مردمي در يك موضوع خاص مثل جمع آوري زباله، توفيق پيدا نمي كند. قطعا بازنگري مي كند. مطالعات نشان داده است كه آخرين بخش زباله در خانه هاي شهروندان تهران، بعد از ساعت 9 شب تخليه مي شود. بسياري از شهروندان به دليل توليد زباله در ساعات پاياني شب، هنوز مشاركت جدي در اين موضوع ندارند.اگر يك پيوند اجتماعي با مردم وجود داشته باشد، بي ترديد، مي توان با آنان در تعاملي سازنده، بسياري از حوزه ها را ساماندهي كرد.اين يك واقعيت است كه هر كاري كه در حوزه شهروندان بخواهيم انجام دهيم، بازتاب آن را بايد در اماكن و فعاليت هاي شهر بسنجيم. هر كاري را هم كه در اماكن بخواهيم بكنيم، مي بايد بازتاب آن را در دو جزء ديگر مورد توجه قرار دهيم. اين اجزاء تفكيك ناپذيرند.
* آيا اين حركت، ايجاد گفتگو ميان مديريت شهري و شهروندان نيست.
- اگر بخواهيم دقيق تر بگويم، شبكه اي از گفتمان اجتماعي در اين صورت شكل مي گيرد كه مي توان در آن به اعتماد اجتماعي برسيم. اعتمادي كه سرمايه اجتماعي يك شهر است. نبايد از نظر دور داشت كه مردم در كاري مشاركت مي كنند كه آن را به درستي بشناسند. شناخت، اولين گام مشاركت است. سپس تبادل اطلاعات، اعتمادسازي و ايجاد تعلق اجتماعي است كه به مشاركت هدفدار منتهي مي شود. نكته حائز اهميت اين است كه ما بايد بتوانيم مديريت شهري و شهرداري را از يك سازمان خدماتي به يك نهاد اجتماعي و خدمت رسان – آنگونه كه دكتر قاليباف بارها به آن اشاره كرده اند- تبديل بكنيم.
* آيا واقعا مديريت شهري اين ظرفيت را دارد؟
- بله مسلماً. اين ظرفيت را هم در مديريت شهري مي توان سراغ گرفت و هم در مردم. سرمايه اصلي در مشاركت اجتماعي وجود ظرفيت هاي شهروندي است. كه اين ظرفيت در مردم بسيار زياد است. نمونه بارز آن، هشت سال دفاع مقدس بوده كه مردم همه چيز خود را براي حفظ كشور خالصانه تقديم كردند.

حقوق شهروندي
مردم بيزار از آپارتمان نشيني
شهره مهرنامي
شايد از بي اطلاعي باشد و شايد هم از اينكه شهرنشيني مدرن با عرف و سنت مردم ايران ناهمگون است، در هر حالت هنوز مردم ما كه از خانه هاي حياط دار به آپارتمان هاي چندين طبقه كوچ كرده اند، نمي توانند در خانه هاي خود آرام بگيرند يا از مزاحمت همسايگان ديگر در عذاب هستند و يا موجب مزاحمت همسايگان ديگر مي شوند و حرفشان هم اين است كه چارديواري اختياري و معتقد هستند كه پولش را داده اند و هر جور كه بخواهند مي توانند زندگي كنند و شايد هم به اين دليل است كه از سكونت در آپارتمان ناراضي به نظر مي رسند، اما در دنياي امروز با افزايش رو به  رشد جمعيت تنها راه كنار  آمدن با فرهنگ و قوانين آپارتمان نشيني است يا خارج شدن از شهر و ساكن شدن در شهرك هاي اطراف براي داشتن فضاي بيشتر كه آن نيز باز خود براي خود قانوني دارد. مسلماً بهترين راه براي به دست آوردن آرامش در زندگي آپارتمان نشيني و شهرنشيني مدرن، كنارآمدن با قوانين و قانونمند شدن است.
براساس نظرسنجي يك تشكل غيردولتي 55 درصد مردم ايران از زندگي در آپارتمان احساس نارضايتي و ابراز تنفر مي كنند. براساس اين نظرسنجي كه موسسه غيردولتي آرشيدوس انجام داده، پس از اولين همايش فرهنگ آپارتمان نشيني در سال گذشته 25 درصد از مردم در عين حال مخالف زندگي آپارتمان نشيني بودند، بر همين اساس 38 درصد مردم كشور آپارتمان نشيني را سازگار با فرهنگ ايراني دانسته اند و 18 درصد ابراز بي تفاوتي و 15 درصد نيز ابراز رضايت كرده اند.
در اين نظرسنجي درباره سازگاري آپارتمان نشيني با فرهنگ ايراني نيز سوال شده است كه 19 درصد كاملا موافق با اين سازگاري و 6درصد مخالفت خود را اعلام كرده اند.
براساس اين نظرسنجي 39درصد از پاسخگويان، سر و صدا و رفت و آمد زياد در طبقات، 27 درصد محدوديت فضا و عدم استقلال، 13درصد عدم تفاهم فكري و سليقه اي ساكنان با هم، 12درصد نداشتن فضاي تفريح و بازي و 27 درصد دخالت و مزاحمت همسايگان را از معايب و مشكلات آپارتمان نشيني عنوان كردند.
۳۶ درصد مردم نيز به وجود امنيت زندگي آپارتمان نشيني اشاره كرده و 17درصد يكي از مزاياي آپارتمان نشيني را دسترسي به يكديگر در مواقع اتفاقات و نيازمندي عنوان كرده اند. در اين نظرسنجي 51درصد پاسخگويان نيز در زمينه اينكه آيا نوع مشكلات به گونه اي است كه نتوان با سياستگذاري و برنامه ريزي به حل آن پرداخت، پاسخ منفي داده اند.
موسسه غيردولتي آرشيدوس در آخر نتيجه گيري مي كند كه جامعه ايران به لحاظ قرار گرفتن در دوران گذار، هنوز امكان دستيابي به فرهنگ مشخص و روشني در زمينه آپارتمان نشيني را نيافته است.

شهرآرا
اقتصاد
اجتماعي
سياست
سينما
ورزش
هنر
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  سياست  |  سينما  |  شهرآرا  |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |