پنجشنبه ۳۰ شهريور ۱۳۸۵
نگاهي ديگر به قرارداد 1975 الجزاير
قراردادي براي تمام فصول
تنديس 8 سال مقاومت در دزفول
دكتر حسين يكتا
مناطق اشغال شده ايران در ابتداي جنگ
004422.jpg
004326.jpg
.در حقوق بين المللي عرفي و قراردادي معاهدات، اصل تداوم معاهده و خصوصيت لايتغير بودن آنها از اصول قطعي، دائمي و لايتغير محسوب مي شود. حقوق بين الملل، قطعي، دائمي و غيرقابل تغيير بودن را از اصول ذاتي عناصر متشكله عهد نامه هاي مرزي شناخته و بر اين اساس استناد به اصل تغيير فاحش اوضاع و احوال را در معاهدات مرزي جايز نشناخته و هرگونه كان لم يكن و ملغي الاثر نمودن و يا تعليق مفاد يا انقضاي اصول اين گونه عهد نامه ها را مردود دانسته است.
ماده 62 كنوانسيون سال 1969 م‎/ 1348 ش وين استناد به اصل تغيير فاحش اوضاع براي لغو يك جانبه عهد نامه هاي مرزي را مردود دانسته است. بند 2 ماده مذكور به اين شرح مي باشد كه اگر معاهده تعيين كننده مرز باشد، تغييرات اساسي اوضاع براي پايان دادن به معاهده و يا خروج از آن را نمي توان مورد استناد قرار داد.
همچنين در حالي كه حقوق بين الملل حق تغيير قراردادها را براي دول جديدالاستقلال براساس اصل ولادت مطهر مجاز شمرده ولي اجراي اين اصل را درباره عهد نامه هاي مرزي به شدت منع كرده و تداوم آن را مورد تأييد قرار داده است.
حقوق بين الملل به سبب احترام به تماميت ارضي كشورها قطعي، دائمي و لايتغير بودن را از اصول ذاتي عناصر متشكله عهدنامه هاي مرزي شناخته است و در اين قاعده كلي، نه تنها تغيير يك جانبه عهده نامه هاي مرزي را براساس اصل تغيير اوضاع جايز نديده، بلكه هر گونه ادعاي يك طرفه را داير بر كان لم يكن و ملغي الاثر بودن يا تعليق اجراي مفاد و يا انقضاي اصول عهد نامه هاي مرزي به هر عنوان و دليلي، مردود شناخته است. حتي درباره اصل ادامه اصالت و صحت عهدنامه هاي مرزي، حقوق بين الملل ضمن آن كه در مورد مسأله جانشيني دول، راجع به قراردادها براي دول تازه استقلال يافته حق تغيير قراردادهاي منعقده به وسيله دولتهاي استعماري سابق را براساس اصل نيل به استقلال كشورهاي جديد مجاز شمرده، ليكن اجراي اين اصل را در مورد عهد نامه هاي مرزي به شدت منع كرده و در اين مورد بر اصل تداوم معاهدات تأكيد شده است.
اين اصل در عهدنامه مرزي 1975 م‎/ 1354 ش الجزاير منعقده فيمابين ايران و عراق به صراحت مورد تأكيد قرار گرفته است. ماده 5 اين عهده نامه تصريح مي كند؛ در قالب غيرقابل تغيير بودن مرزها و احترام كامل به تماميت ارضي دو دولت، طرفين معظيمن متعاهدين تأييد مي نمايند كه خط مرز زميني و رودخانه اي آنان لايتغير و دائمي و قطعي مي باشد.
به موجب اصول و مقررات حقوق بين الملل لغو يك جانبه عهدنامه 1975 م / 1354 ش توسط عراق، ناديده گرفتن اصل مهمي از اصول حقوق بين الملل بوده است.
توسل به زور
تهديد به زور يا كاربرد زور در روابط بين المللي عليه تماميت ارضي يا استقلال سياسي يك كشور مغاير با اهداف سازمان ملل متحد باشد. تهديد به زور يا استفاده غيرقانوني از زور ، به موجب بند 4 ماده 2 منشور ملل متحد، به عنوان قاعده عرفي شناخته شده براي كليه كشورها، اعم از اين كه عضو سازمان ملل متحد باشند يا خير، الزام آور است در راستاي برخورد منطقي با خشونت هاي بين المللي، ميثاق جامعه ملل و مفاد منشور سازمان ملل نه تنها جنگ را در برمي گيرد، بلكه تهديد يا كاربرد زور را نيز شامل مي شود. چهار استثناء بر اصل منع تهديد يا توسل به زور در روابط بين المللي وجود دارد كه عبارتند از:
۱ - اقدامات اجرايي امنيت دسته جمعي بر اساس ماده 42 منشور ملل متحد و به دستور شوراي امنيت.
۲ - عمليات اجرايي توسط ترتيبات يا سازمان هاي منطقه اي با مجوز قبلي شوراي امنيت.
ادامه از صفحه 9
۳ - دفاع مشروع از خود.
۴ - اقدامات عليه كشورهاي دشمن سابق براساس مواد مربوط به كشورهاي دشمن.
در روابط بين المللي كليه اعضاء از تهديد به زور يا كاربرد آن عليه تماميت ارضي يا استقلال هر كشور ديگري كه با مقاصد سازمان ملل متحد مباينت داشته باشد، خودداري خواهند كرد. براساس اين تعريف و رويه، كه در قطعنامه هاي مختلف مجمع عمومي از جمله قطعنامه 2625 ، 24 اكتبر 1970 و قطعنامه 118/37 ، منع توسل به زور، به يك قاعده آمره حقوق بين الملل معاصر تبديل شد براساس حقوق بين الملل معاصر، دولت ها به هيچ وجه نمي توانند به طور انفرادي به زور متوسل شوند، مگر در دفاع از خود كه در چارچوب ماده 51 منشور ملل متحد قرار مي گيرد.
دولت عراق سعي كرد، تجاوز به ايران را با دفاع از خود توجيه نمايد. وزير خارجه عراق در سخنراني خود در شوراي امنيت سازمان ملل به تاريخ 15 اكتبر 1980 ضمن اشاره به قضيه كارولينا، تجاوز عراق به ايران را ضرورت دفاع از خود ناميد و عنوان كرد كه ضرورت دفاع از خود، فوري و شديد بود و فرصت انتخاب وسايل و فرصت رسيدگي را باقي نمي گذاشت و عراق راه ديگري براي انتخاب نداشت.
قضيه كارولينا مربوط به حقوق بين الملل سنتي و مبتني بر دفاع از خود بازدارنده است، به اين مفهوم كه هر گاه دولتي مورد حمله قرار گيرد و يا تهديد به حمله شود، مي تواند براي دفاع از خود به (دفاع پيشگيرانه) به استفاده از زور متوسط شود. مشروط بر اين كه ضرورت دفاع، شديد و فوري باشد و امكان انتخاب وسيله و فرصت رسيدگي وجود نداشته باشد. با توجه به اين كه دولت جمهوري اسلامي ايران اقدام به حمله مسلحانه عليه دولت عراق نكرده و هيچ گونه تهديدي نيز از سوي ايران اعلام نشده بود، تجاوز عراق به ايران با عنوان دفاع از خود هيچ گونه مبنايي در حقوق بين الملل عرفي و حقوق بين الملل موضوعه نداشته ادعاي عراق با مفاد ماده 51 منشور ملل متحد، سازمان ملل متحد نيز مغايرت دارد بنابراين حمله عراق به ايران را مي توان توسل به زور دانست. برابر ماده 51 منشور كشوري كه مورد تجاوز واقع شده است تا زماني كه شوراي امنيت تدابير اجرايي جهت دفع تجاوز اتخاذ ننمايد حق دارد به دفاع از خود بپردازد. از اين رو برابر ماده 1 قطعنامه تعريف تجاوز، جمهوري اسلامي ايران كه در 31 شهريور 1359 از زمين، هوا و دريا مورد تجاوز ارتش عراق قرار گرفت، حق داشت از خود دفاع كند و از نظر حقوقي اين دفاع مي تواند حتي در داخل خاك كشور متجاوز نيز مصداق داشته باشد.
تغيير بنيادين اوضاع و احوال
با تكيه بر اين عقيده كه معاهده بين المللي به لحاظ واقعيتي اجتماعي به خلق قاعده اي حقوقي مي پردازد، باور بعضي از نظريه پردازان اين است كه در صورت تحول و تغيير آن واقعيت اجتماعي، معاهده هم از درجه اعتبار ساقط گردد. براي توجيه هماهنگي معاهده با واقعيت اجتماعي موجود، نظريه پردازان عقيده دارند كه قيد بقاي اوضاع و احوال زمان عقد در تمام معاهدات مستتر است و در صورت تغيير اوضاع و احوال امكان لغو معاهده فراهم مي گردد. چون اوضاع و احوال لزوماً در تغيير و تحول است، چه بسا كه اين قيد خطراتي به بار آورد، زيرا فرض وجود اين قيد نه تنها نرمش و انعطاف پذيري معاهدات را تضمين نمي كند، بلكه نفوذ و اقتدار تمام مقررات بين المللي را تضعيف نموده، ثبات و استقرار آن موازين را به مخاطره مي افكند. ضمناً  اين نظريه دستاويز كشورهايي قرار خواهد گرفت كه به لغو يك جانبه معاهدات مبادرت مي ورزند. بنابراين نمي توان اين نظريه را پذيرفت. معاهده 1969 م وين مشكل اخير را بررسي كرده و در ماده 62 خود، با احتياط تمام، از تحول بنيادين شرايط و اوضاع و احوال سخن به ميان آورده است. برابر متن اين ماده، تغيير اوضاع و احوال كه در زمان انعقاد معاهده موجود بوده براي اين كه كشوري بتواند با استناد به آن از معاهده كنار گرفته يا آن را لغو نمايد، كافي نيست مگر اين كه پيش نيازهاي زير به موجب كنوانسيون وين درباره حقوق معاهدات سال 1969 م برآورده شود:
۱ - تغيير بايد در اوضاع و احوال موجود در زمان انعقاد قرار داد باشد. 2- تغيير بايد بنيادين باشد. 3- تغيير بايد توسط طرفين غيرقابل پيش بيني باشد. 4- اوضاع و احوالي كه تغيير كرده اند، بايد پايه اساسي رضايت كشورها را بر التزام در قبال معاهده تشكيل داده باشند. 5- در اثر اين تغيير، بايد حدود تعهدات طرفي كه به آن استناد مي كند، به طور ريشه اي و اساسي و تغيير شكل يافته باشد. 6- تعهدات قراردادي كه هنوز اجرا نشده باشند، يعني اين اصل شامل معاهداتي نمي شود كه كاملاً  اجرا شده اند.
بنابراين ملاحظاتي مي شود كه قيد بقاي اوضاع و احوال زمان عقد هنوز به عنوان اصلي كلي در قلمرو معاهدات راه نيافته و استناد به چنين قيدي فقط با رعايت سلسله محدوديت هايي در بعضي موارد خاص ممكن مي گردد.
از سوي ديگر، استناد به تغيير بنيادين اوضاع و احوال، در اين امور مسموع نخواهد بود: الف- قراردادهاي مرزي ب- نقض قواعد امري بين المللي؛ ضمناً  طبق قسمت اخير ماده مذكور (ماده 62 معاهده 1969 م ) هرگاه يكي از طرفين قرارداد بخواهد براساس بندهاي پيشين، به تعبير بنيادين اوضاع و احوال، به عنوان دليل خاتمه دادن به قرارداد و با كناره گرفتن از آن استناد جويد، تنها مي تواند تعليق اجراي قرار داد را خواستار شود.
اين در حالي است كه دولت عراق در 17 سپتامبر 1980/ 26 شهريور 1359 به لغو يك جانبه عهدنامه 1975 م الجزاير اقدام كرد. يكي از دلايل حقوقي عراق براي فسخ اين عهدنامه توسل به اصل تغيير بنيادين شرايط يا اصل ربوس بود و اين مورد را به دو طريق مطرح كرد: الف- عدم استرداد بخش هايي از خاك عراق كه در معاهده 1975 م به آن اشاره شده بود. ب- عراق عهدنامه 1975 م را از نوع قراردادهاي تحميلي تلقي كرد و معتقد است كه رويداد انقلاب و دگرگوني در نظام سياسي ايران فرصت لازم را براي رهايي از آن فراهم آورده است. سعدون حمادي، وزير امور خارجه وقت عراق كه عهدنامه 1975م را از سوي دولت خويش امضاء كرده بود، طي مصاحبه اي بيان مي كند: كه عهدنامه الجزاير در شرايط خاصي كه ديگر موجود نيست، منعقد گرديده است (همو، ص 107). براين اساس اين عهدنامه فاقد اعتبار است. جالب آن كه در عهدنامه 1975م و موافقتنامه هاي تكميلي آن، حق لغو يك جانبه پيش بيني نشده و به هيچ وجه اختلاف نظر در نحوه اجراي عهد نامه نمي تواند دليلي براي لغو يك جانبه آن باشد (جعفر ولداني، ص 107). به گونه اي كه در ماده 4 عهدنامه 1975م تأكيد مي نمايد: عهدنامه مذكور و سه پروتكل و ضمائم آنها مقررات قطعي، دائمي و غيرقابل نقض مي باشند. بنابراين عهدنامه 1975 م براي همه زمانها معتبر است و جنگ نمي تواند خللي بر اعتبار آن وارد نمايد.

راز ديرين
پرونده ربوده شدن امام موسي صدر - 12
نامه اي در ايستگاه
راه آهن رم
004317.jpg
گروه سياسي - در بخش هاي پيشين اين گزارش كه پرونده مفصلي از اسناد و مدارك ربوده شدن امام موسي صدر است به نكاتي از جمله انگيزه سفر امام صدر به ليبي و نهايتاً اتفاقاتي كه افتاد، بيانيه وزارت امور خارجه ليبي و پاسخ جنبش امل به اين بيانيه و ديدار هيأت لبناني با قذافي و همچنين نامه سفارت ليبي اشاره شده است. اينك ادامه مطلب از نظرتان مي گذرد.
* * *
نامه آن گروه تروريستي موهوم مي افزايد: شيخ محمد يعقوب كه مي خواست از زندان رم فرار كند كشته شده است وبه زودي محل دفن او را اعلام خواهيم كرد. صدر نيز هم اكنون در آمستردام است وربودن وي آغازي است بر درهم كوبيدن پايه هاي ارتجاعي كه لبنان را ويران ساخته است. امام خيانتكار است وبه زودي محاكمه وبا داوري مردم روبه رو خواهد شد.
اين نامه همچنين افزود است: بركساني كه براي نجات امام مي كوشند فرض است كه به هتل ماريوت در آمستردام وهتل شرايتون در بروكسل وهتل هاليدي اين در رم بروند ودر اين مورد تحقيق كنند...
تحقيقات ايتاليا ونيز تحقيقات لبنان نشان داده است كه هيچ شخصي در اين هتل ها در زمان اعلام شده وجود نداشته است. همچنان كه تحقيقات ثابت كرده است كه اين سازمان وجود خارجي ندارد واين نامه بافته خيالات كساني است كه امام را ربوده اند تا مسير تحقيقات را به بيراهه بكشانند. رئيس پليس آمستردام اعلام كرده است كه گنجاندن نام اين شهر در اين مسئله تنها با هدف گمراه سازي صورت گرفته است.
بررسي اين نامه نشان مي دهد كه مضمون آن كاملا با مضمون نامه سفارت ليبي مورخ 28سپتامبر 1978مبني بر وجود سازماني تروريستي در پس اين اقدام همخواني دارد وبه خوبي نشان مي دهد كه اين دو نامه كه در تاريخ ومضمون همانند هستند، ساخته وبافته يك انديشه است.
شركت خطوط هوايي ايتاليا
شركت آليتاليا حضور نداشتن امام وهمراهانش در هواپيماي مذكور را قطعي دانست و در بيانيه شركت كه تلويزيون ايتاليا در روز 25سپتامبر 1978پخش كرد، اعلام شد كه سيد موسي صدر، شيخ محمد يعقوب و عباس بدرالدين در هواپيماي اين شركت كه در روز 31اوت 1978از فرودگاه طرابلس به سوي رم پرواز كرده است، نبوده اند.
تلويزيون ايتاليا بلافاصله پس از اين بيانيه با خلبان پرواز 881گفت وگويي اختصاصي كرد. وي در اين گفت وگو اظهار داشت پس از آنكه گروه پرواز تصاوير امام صدر، شيخ محمد يعقوب و عباس بدرالدين را ديدند، همگي تأكيد كردند كه ايشان در اين پرواز نبوده اند نه با لباس مذهبي ونه با لباس شهروندان معمولي.
هتل هاليدي اين
مدير هتل هاليدي اين، آقاي سكرو كارو تأكيد كرد كه تحقيقات محلي واطلاعات موجود نزد وابسته نظامي لبنان، نبيه فرحات، نشان ميژدهد دو نفري كه در ساعت 10صبح روز 1سپتامبر 1978وارد هتل شده وخود را موسي صدر ومحمد شحاده ناميدهژاند؛ امام صدر وهمراه او محمد شحاده يعقوب نبوده اند زيرا تصاوير شان با آن دو هيچ شباهتي ندارد. مدير هتل ويژگي هاي دو نفر وارد شده در هتل را بازگو كرد وهيچ كدام با اوصاف امام وهمراهانش همخواني نداشت.
مدير هتل همچنين گفت كه آنان براي ده روز اتاق گرفتند ولي فقط ده دقيقه در آن اقامت گزيدند وسپس با لباس معمولي از هتل خارج شدند وهرگز باز نگشتند. آنان در اتاقشان ساك ها وگذرنامه هايي بر جا گذاشتند كه پس از تحقيق معلوم شد كه اين ها مربوط به امام ومحمد يعقوب است وساك دستي امام هم كه قفل رمزي داشت خالي يافت شد. بخش عمده اين اظهارات واطلاعات را خبرگزاري رويتر در تاريخ 3 اكتبر 1978 مخابره كرد. مدير هتل در همين تاريخ در گفت وگو با تلويزيون ايتاليا همين مطالب را بازگو كرد.
ويزاي ثبت شده در گذرنامه
در گذرنامه هاي يافت شده ويزاي ايتاليا وفرانسه وجود دارد كه در تاريخ 31اوت 1978در طرابلس، پايتخت ليبي، از سفارت ايتاليا وفرانسه گرفتهژاند. در اين باره چند نكته گفتني است:
1 - در اين دو گذرنامه ويزاي فرانسه ديگري وجود دارد كه از سفارت فرانسه در بيروت صادر شده است ودليلي براي گرفتن ويزاي جديد در ليبي نبوده است. اين چيزي است كه مايه شگفتي سفارت فرانسه در ليبي شده بود. سفارتخانه فرانسه در ليبي از سفارتخانه شان در بيروت در اين باره توضيح مي خواهد ومي گويد كه ويزاهاي جديد را كارمند وزارت خارجه ليبي با اصرار درخواست كرده است. سفارت فرانسه در لبنان در پاسخ مي گويد كه چون صاحب اين گذرنامه امام صدر است با وي سختگيري نشود.
2 - امام وشيخ محمد يعقوب در كسب اين دو ويزا صاحب اختيار نبودهژاند، زيرا ايشان از كاردار لبنان در ليبي اين كار را نخواسته اند و ويزاي معتبر داشتهژاند. ويزاهايي كه در بيروت صادر شده بود.
3 - مقصد امام پس از طرابلس روشن بوده است زيرا وي پيش از سفر وهنگام اقامت در ليبي تصريح كرده بود كه راهي فرانسه است؛ جايي كه همسرش به دليل بيماري بستري است وفرزندانش نيز در آن برهه در آن كشور اقامت داشتند. از اين رو پيش از ترك بيروت ويزاي سفر به ايتاليا را در خواست نكرده بود. همچنان كه در تاريخ 29 اوت 1978از كاردار لبنان درخواست تهيه ويزاي ايتاليا نكرده بود. حتي عباس بدرالدين كه خواستار ويزاي فرانسه شده بود نيز از كاردار لبنان ويزاي ايتاليا درخواست نكرده است. با توجه به اين نكته كه دولت ليبي بدرالدين را نيز مسافر همان هواپيماي حامل امام ومحمد يعقوب دانسته اند اگر او به واقع مايل به چنين سفري بود، حتماً هنگام تقاضاي ويزاي فرانسه ويزاي ايتاليا نيز مي خواست.

نگاه امروز
چرا جنگ؟
اميرسرتيپ سيدناصر حسيني
004320.jpg
هر چه از زمان پايان جنگ تحميلي هشت ساله عراق عليه ايران فاصله مي گيريم، با فاش شدن اسناد و اسرار جنگ تحميلي از سوي دشمنان ايران اسلامي، عمق توطئه آنها و هم پيماني و همدستي شان با صدام حسين- رئيس جمهور بعثي وقت عراق- عليه انقلاب اسلامي آشكارتر شده و سوءنيت و ميزان سرمايه گذاري دشمنان ما در خصوص شكستن اراده ملي ايرانيان و حذف انقلاب اسلامي و ازبين بردن استقلال و منافع ملي ملت ايران، بهتر درك مي شود.
در آغاز انقلاب اسلامي، آمريكا كه از بروز اين حادثه به شدت ضربه خورده و تحقير شده بود، اين بار از انگيزه هاي صدام حسين- دشمن ديرينه ايران و ايراني- استفاده كرد و عليرغم اختلافات سياسي موجود بين عراق و آمريكا- به ويژه پس از جنگ اعراب و اسرائيل(1967)- هر دو عليه ملت ايران و انقلاب نوپاي اسلامي هم پيمان شدند. براي اين منظور، برژينسكي- مشاور امنيتي كارتر، رئيس جمهور وقت آمريكا- ماموريت داشت تا تغيير سياست آمريكا نسبت به عراق را اعلام نمايد و حمايت آمريكا در يك جنگ تمام عيار عليه ايران را به رژيم عراق اطمينان دهد. صدام حسين براي آغازكردن جنگ، يك حساب قديمي با ايران در مرزهاي جنوبي داشت كه قصد داشت در فرصتي مناسب به حل و فصل آن بپردازد زيرا او هرگز با قراردادي كه در سال۱۹۷۵ در الجزاير با شاه مخلوع ايران امضا كرده بود، موافق نبود. او فكر مي كرد كه اكنون وقت آن رسيده است كه سرزمين هاي واگذاركرده در آن قرارداد را باز پس گيرد و شايد هم طي يك اقدام برق آساي نظامي، بتواند حكومت انقلابي و ضدآمريكايي تهران را سرنگون سازد. صدام، ترديدي نداشت كه در صورت حمله عراق به ايران، ايالات متحده از اقدام جنگي وي حمايت خواهد كرد و اين، يك اقدام صريح براي همكاري استراتژيك عراق با واشنگتن مي توانست باشد. ناگفته نماند كه صدام، چند ماه قبل از اعلان جنگ به ايران در سپتامبر۱۹۸۰(شهريور۱۳۵۹)، تمامي مسائل مربوط به مناسبات با ايالات متحده را در شوراي انقلاب عراق مورد بازبيني قرار داده بود.
با عطف توجه بغداد به سوي واشنگتن و تمايلات دوستانه واشنگتن نسبت به بغداد، حالا ديگر، راه براي ديدار مقامات دو كشور هموار شده بود. فكر مذاكره محرمانه مقامات عالي رتبه دو طرف از ابتكارهاي برژينسكي بود. به نوشته نيويورك تايمز، برژينسكي به امان پايتخت اردن رفت و با رهبر عراق در نخستين هفته ژوئن 1980(تيرماه 1359) به طور محرمانه ديدار كرد.
به نوشته اين روزنامه، هدف از اين ديدار، بحث و مذاكره پيرامون راه هاي هماهنگ كردن فعاليت هاي آمريكا و عراق در مخالفت با سياست هاي ايران بود كه به اين ترتيب، اين اجلاس در حكم يك شوراي جنگي عليه ايران بوده است. بنابراين رژيم عراق كه از چند سال پيش سرگرم تقويت بنيه دفاعي خود شده بود و در اين رابطه ميلياردها دلار هزينه كرده بود و خود را براي يك رويارويي نظامي آماده مي كرد، اينك چراغ سبز آمريكا را نيز براي حمله نظامي و تجاوز مرزي به خاك مقدس جمهوري اسلامي ايران در اختيار داشت.
با اين رويكرد بود كه صدام حسين با ظاهرشدن در برابر دوربين هاي تلويزيون عراق، قرارداد 1975الجزاير را پاره كرد و آن را يك طرفه زير پا گذاشت و تجاوز خود را عليه جمهوري اسلامي ايران آغاز كرد و در اين جنگ، هر دو بلوك شرق و غرب و به ويژه آمريكا از رژيم عراق حمايت كردند .
بنا بر شواهد و اسنادي كه سال هاي پس از جنگ تحميلي در سطح جهان منتشر گرديد، مشخص شد كه تا پايان جنگ هشت ساله بيش از 350 شركت اروپاي شرقي و غربي و آمريكاي شمالي و جنوبي از جمله شركتهايي از كشورهاي فرانسه، آلمان، انگليس، ايتاليا، شوروي سابق، يوگسلاوي، آمريكا، آرژانتين، برزيل و... با واگذاري انواع سلاح و مهمات و هواپيما و سلاح هاي ميكروبي و شيميايي و خدمات نظامي و... از رژيم عراق پشتيباني كردند.
با همين پشتگرمي ها، رژيم بعثي عراق در 31 شهريور 1359 با تصميم و طرح قبلي و با هدف براندازي نظام نوپاي جمهوري اسلامي ايران، جنگي تمام عيار را آغاز كرد. حملات ارتش عراق به مرزهاي ايران در طول نوار مرزي از آبادان تا قصرشيرين ادامه يافت و همزمان با آن، هواپيماهاي دشمن بسياري از مراكز نظامي و استراتژيك و فرودگاه هاي ايران و نيز 19 شهر را مورد بمباران قرار دادند. اهداف اصلي عراق در اين تهاجم عبارت بودند از:
- حاكميت بر اروندرود و بازپس گيري سه جزيره ايراني خليج فارس به منظور جبران قرارداد 1975 الجزاير
- جداسازي استان خوزستان و الحاق آن به عراق يا استقلال آن به نام عربستان
- تضعيف جمهوري نوپاي اسلامي تا مرز سقوط
به منظور دستيابي به اين اهداف، عراق يك استراتژي جنگ سريع(سه روزه) را طراحي كرده بود با اين تصور كه نيرويي كه توانايي مقابله با ارتش آن كشور را داشته باشد، وجود ندارد.
در آن زمان پاسگاه هاي مرزي كه ماموريت نيروي پوشش و اطلاع رساني را به عهده داشتند، علي الاصول تاب مقاومت در برابر چنين تهاجمي را نداشتند و متاسفانه سيستم تصميم گيري كشور در سطح مديران عالي، به دليل تحولات بعد از انقلاب و التهابات سياسي موجود در سطح رؤساي قواي سه گانه و شوراي انقلاب نتوانست عكس العمل به موقع را در مقابل تهاجم دشمن انجام دهد. لذا نيروي زميني ارتش عراق طي 48 ساعت اوليه جنگ، بدون هرگونه مقاومتي به نزديكي شهرهاي مرزي رسيد اما آنچه كه مورد ارزيابي توجه دشمن قرار نگرفته بود، ميزان فداكاري مردم و مقاومت عناصر بومي و محلي بود كه استراتژي جنگ سريع عراق را با شكست مواجه ساخت. در همين فرصت بسياري از نيروهاي انقلابي، يگان هاي مجهز ارتش، دانشجويان دانشگاه افسري و نيروهاي مردمي و سپاه به سمت مناطق مرزي و جبهه هاي نبرد حق عليه باطل هجوم آوردند و با رشادت و پايمردي و انجام عمليات هاي ايذايي و نامنظم، مانع پيشروي دشمن شدند و توانستند نيروهاي تادندان مسلح دشمن بعثي را متوقف نمايند. همزمان با مقاومت اين نيروها، واحدهاي توپخانه، هواپيماها، جنگنده بمب افكن ها، بالگردها و موشك اندازهاي ارتش جمهوري اسلامي ايران، خطوط مقدم و نيروهاي پيشتاز ارتش متجاوز و نيز واحدهاي عقبه و پشتيباني و عمده قواي ارتش عراق، پل ها، انبارهاي مهمات، ستون هاي زرهي، خودروهاي حامل نفرات و مهمات و تجهيزات و نيز پايگاه هاي اقتصادي و نظامي رژيم عراق را در عمق آن كشور و نيز نواحي اشغال شده در خاك ايران، آماج حملات كوبنده خود قرار دادند كه عمليات هوايي حدود 140 فروند از هواپيماهاي جنگنده ارتش جمهوري اسلامي در يكي از نخستين روزهاي دفاع مقدس، از جمله جالب ترين آنهاست. در اين جنگ بي امان اگر چه خرمشهر قهرمان پس از يك مقاومت 33روزه به دست دشمن سقوط كرد اما در طول مدت مقاومت، دو لشكر ارتش عراق را به خود مشغول كرده بود و رمق دشمن را گرفت، به نوعي كه بعد از تصرف خرمشهر، پل اين شهر به سمت آبادان را تخريب كرد. اين عمل، يعني اينكه هر گونه علاقه اي به پيشروي به سمت آبادان در ارتش عراق از بين رفته بود لذا دشمن بعد از اشغال خرمشهر، از پيشروي به سمت اهداف خود باز ماند.
در اين مدت، نيروهاي دفاعي منظم و نامنظم جمهوري اسلامي ايران با سازماندهي مجدد، آماده دفع هرگونه تجاوز گرديدند و طي مدت يك سال اول جنگ، حدود 78 عمليات آفندي و پدافندي در سراسر جبهه هاي غرب و جنوب به طور مشترك با حضور يگان هاي ارتش، سپاه و بسيج مردمي انجام شد كه با واردكردن تلفات و ضايعات به دشمن بعثي، او را در وضعيت خود تثبيت كردند تا زمينه براي عمليات هاي بعدي به منظور پاكسازي مناطق اشغالي از لوث وجود دشمن فراهم گردد كه متاسفانه تاكنون كمتر به اين عمليات ها پرداخته شده است. به هر حال مجموعه اين عمليات ها و عنايات و امدادهاي الهي شگفت انگيز و رعبي كه خداوند متعال در دل دشمن انداخت، مانع شد تا نيروهاي عراقي در مناطقي كه قابل پيشروي به نظر مي رسيد مكث و تامل كنند و اين امر باعث شد مناطقي مثل دزفول و انديمشك و تاسيسات نظامي و اقتصادي آنها سالم بماند و اهواز از خطر محاصره دشمن در امان بماند و شهر و جزيره آبادان نيز هيچ گاه به تصرف دشمن درنيايد و رؤياي فتح سه روزه تهران، براي هميشه در خيال سركردگان رژيم بعثي عراق بماند.
* جانشين فرماندهي نيروي زميني ارتش ج.ا.ا

گفت وگو با جعفر توكلي رئيس دفتر پژوهش و مطالعات راهبردي
نيروي زميني ارتش
دستاوردهاي درخشان
004323.jpg
گروه سياسي - امير جعفر توكلي از فرماندهان زمان جنگ و پيشكسوتان دفاع مقدس هم اكنون سمت رياست دفتر پژوهش و مطالعات راهبردي نيروي زميني ارتش جمهوري اسلامي ايران را برعهده دارد و همچنان در سنگر خدمت به نظام مشغول خدمت است. در گفت وگوي زير تلاش شده است تا برخي ابعاد جنگ مورد بررسي قرار گيرد.
* آيا امكان داشت به طرق مختلف از بروز جنگ بين ايران و عراق جلوگيري كرد؟
- با توجه به ظهور انقلاب اسلامي و دشمني ابرقدرت هاي شرقي و غربي و خوي ددمنشانه رژيم بعثي عراق، مقابله با نظام جمهوري اسلامي ايران كه تجربه اي نوين در منطقه محسوب مي شد كاملاً طبيعي بود جنگ ايران و عراق هزينه اي سنگين براي ملتي تلقي مي شد كه خواستار كسب استقلال و آزادي بود. اين هزينه مي بايست به هر طريقي پرداخت شود. اختلافات قديمي ايران و عراق و خوي توسعه طلبي رژيم عراق بهترين گزينه بود تا ابرقدرت هاي غربي با نهضت اسلامي ايران كه مي توانست الگويي مناسب براي ساير ملت هاي جهان محسوب شود، مقابله كنند. در زماني كه رقابت هاي جهاني در چهارچوب جنگ سرد تفسير مي شد ظهور انقلابي مردمي متكي به ارزش هاي ديني حركتي بديع در سطح جهان محسوب مي شد كه مي بايست به هر طريقي با اشاعه آن مقابله شود و بدين سبب استفاده از ماشين جنگي ارتش منظم عراق در مقابل ايران انقلابي بهترين گزينه ممكن به نظر مي رسيد كه به لطف الهي و پشتوانه مردمي و با اتكا به ايمان به پروردگار، توطئه آنها با پايداري رزمندگان اسلام خنثي شد.
* نشانه هايي كه ما در جنگ پيروز شديم كدام است؟
- نخست اين كه در جنگ هشت ساله حتي يك وجب از خاك كشور در اشغال دشمن باقي نماند، دوم اين كه سازمان ملل متحد عراق را مقصر اصلي جنگ قلمداد نمود و خواستار پرداخت غرامت از سوي اين كشور به ايران شد. جداي همه اين مسايل ملت ايران در سخت ترين شرايط در مقابل مشكلات عديده اقتصادي مقاومت كرد تا نشان دهد حملات سنگين نظامي خللي در امور روزمره ايران و اراده آنها براي دفاع از ارزش هاي اصيل اسلامي وارد نخواهد كرد. از سويي جنگ 8 ساله استقامت ملت ايران را در سخت ترين شرايط اقتصادي، سياسي و اجتماعي به همگان اثبات كرد و از سوي ديگر در مقابل حمايت هاي تكنولوژيك و قدرت نظامي فراوان حزب بعثت عراق تنها ابزار ايراني ها با نيروي ايمان، فداكاري و از خود گذشتگي و اميد به وعده هاي الهي بود كه خداوند متعال به بندگان خود داده است. به نوعي در برابر گلوله دشمن قلب ايراني قرار گرفت. در برابر تجهيزات پيشرفته آنها ايمان و اخلاص قرار گرفت و در برابر درندگي و گستاخي و شرارت دشمن متجاوز، غرور ملي حماسه ايراني قد علم كرد. 8 سال جنگ تحميلي را اداره كرديم تا توحيد را به معناي واقعي آن تفسير كنيم. در بسياري از نقاط جهان جنگ هايي رخ داده است گاهي اوقات ديكتاتورها جهت ارضاي عقده هاي شخصي خود و توسعه ارضي قلمرو خود در جنگ خونين مقابل يكديگر قرار گرفته اند، اما تفاوت دفاع مقدس با ساير جنگ ها در چندين نكته متبلور مي شود:
دفاع مقدس مبتني بر ارزش هاي الهي و ديني بود، دفاع مقدس جنگي براي توسعه ارضي محسوب نمي شد بلكه دفاع از ناموس و حيثيت ايراني و دفاع از دين و كتاب آسماني قرآن تنها انگيزه رزمندگان براي جنگ بود و دفاع مقدس اثبات كرد كه نيروهاي مادي در بالاترين مقياس خود در برابر نيروهاي معنوي كارايي ندارد و مادامي كه ملتي مجهز به سلاح ايمان و معنويت باشد و به خاطر خدا و خلق خدا مبارزه كنند، هيچ قدرتي را ياراي ايستادگي در مقابل آن نيست. اين دلايل باعث شده تا دفاع مقدس جنگي منحصر به فرد تلقي شود. جنگي كه در آن معنويت و ايمان نقش اساسي ايفا مي كند.
* آيا 8 سال جنگ تحميلي تأثيري در تداوم صلح و امنيت امروز دارد؟
- برخلاف تصور بسياري از مخالفان جنگ كه آن را براي ايران فقط زيان آور مي دانستند با گذشت 17 سال از پايان جنگ خلاف اين امر به وضوح قابل مشاهده است حتي اگر بيان تجربيات فراوان و فراتر از تصور نظامي و سياسي در طول 8 سال دفاع مقدس را نيز ناديده بگيريم، ايران در هشت سال جنگ نه تنها از مرزهاي خود دفاع كرد بلكه بارها با دفع شيطنت هاي داخل كشور به تمامي دنيا نشان داد كه از چه قدرت بالقوه اي برخوردار است. آمريكا به عنوان بزرگترين دشمن انقلاب در دور تا دور مرزهاي ايران حضور نظامي پيدا كرده است اما به خوبي پيداست كه اين كشور حتي لحظه اي فكر تجاوز به ايران را از ذهن خود عبور نمي دهد تا جايي كه خود آنها نيز به اين امر اعتراف نموده اند. دولت آمريكا بارها خاطرنشان كرده است كه گزينه نظامي براي مقابله با ايران وجود ندارد و اين نشان دهنده قدرت ايران در دفاع از خود دارد. مطمئناً تأثير 8 سال دفاع مقدس در ايجاد اين قدرت در ترس بيگانگان از تجاوز را نمي توان انكار نمود.
* به عنوان آخرين سؤال تفاوت جنگ تحميلي و دفاع مقدس با ساير جنگ هايي كه پيش از اين در نقاط مختلف دنيا اتفاق افتاده است در چيست؟
- دفاع مقدس در فرهنگ ايراني- اسلامي برآمده از عقايد و آراء ملتي است كه دفاع از حيثيت، دين، ناموس و وطن را به عنوان اصل خدشه نا پذيري انتخاب كرده است. در فرهنگ اسلامي دفاع از خود، وطن، ناموس و تماميت ارضي و مقابله با ظلم و ستم و گستاخي دشمن به عنوان اصل اخلاقي مورد تأييد قرار گرفته و ذلت، خواري و ناتواني در برابر دشمن مذموم محسوب مي شود.
دفاع از تماميت ارضي وظيفه مهم است كه هر ايران دوستي مي بايست نسبت به آن حساسيت داشته باشد. بدون ترديد ملت متمدن ايران با سابقه اي چندهزار ساله در طول تاريخ در برابر زياده خواهي و تعدي و دست اندازي بيگانگان سكوت اختيار نمي كند. فرهنگ بيگانه ستيز ايراني كه با اصل ديني امتزاج يافته، شاهدي بر مدعاي ماست.
جنگ تحميلي 8 ساله در اين ميان برگ زريني در تاريخ استقامت ايراني ها در برابر ظلم و ستم محسوب مي شود و از سويي نشان از اراده مصمم ايرانيان در دفاع از تماميت ارضي و غرور ملي خود دارد. از سوي ديگر در زماني كه به تازگي شاهد وقوع انقلابي اسلامي در كشور بوديم، انقلابي كه در آن دين و معنويت نقش محوري ايفا كرده بود و در صدد بود مدلي نوين از حكومت را سواي رقابت شرقي و غربي ارايه دهد ديكتاتور ددمنش همچون صدام بهترين ابزاري بود كه بر مبناي آن سقوط نظام جمهوري اسلامي و شكست اين مدل نوين طراحي شده بود.

علم
ادبيات
اقتصاد
انديشه
سخنگاه
شهرآرا
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  انديشه  |  سخنگاه  |  علم  |  شهرآرا  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |