دوشنبه ۳ مهر ۱۳۸۵
مناجات و بزرگداشت رمضان
خدايا! نام تو باران است
طرح: داوود كاظمي
سيدباقرميرعبداللهي
004572.jpg
004533.jpg
سلام بر ماهي كه روزها بر آن فخر نفروشند و سرفرازي نكنند؛ ماه شُكوه روح و خاكساري تن، ماه دست هاي نوازش آسمان، ماه گام هاي به عاشقي رهسپار، ماه چشم هاي اشك بر پيشگاه خشيت خدا، ماه خدايا! ، ماه دهان هاي آه و لب هاي زمزمه دوستْ دوست، ماه آوازهاي زخمي زاري.
سلام بر ماه همايون پارسايان، ماه روشن ديدار در شب بي كرانه انسان، ماه يقين، ماه كتاب مبين. سلام بر ماه شورِ شوكتِ ايمان و روحِ رحمتِ رحمان. سلام بر ماه خجسته جان، سلام بر رمضان.
الهي! به پيشباز اين خجستگي، ديدار تو را چون اشك بر سر مژگان ايستاده ايم و دل به مهر مهربان رمضان داده ايم. خدايا! در اين روز، روزه مرا روزه روزه گيران راستين كن و نماز مرا، نمازِ نماز خوانان راستين، و از خواب بي خبران به هوشياري ام ببر. در اين روز، تردامني ام را بر من ببخش، اي خداوندگار جهانيان و درگذر از من اي آمرزگار تردامنان (?).
***
رمضان ، ماه ميعاد است و گاه ياد: ميعاد با رستخيز دوباره جان و گاه حضور در هميشه اي از نور؛ ماه شكيب تن و شادي جان.
رمضان، بشارت رستگاري است بر پاكان و اشاراتي است به پاكي رستگاران. امير رستگاران و پاكان و برگزين رسولان، محمّد مصطفي(ص) در پيشباز رمضان فرموده است: ماه خدا با فرخندگي و مهر و آمرزش به شما روي كرده است؛ ماهي كه در آن به بزم ربّاني بار عام يافته ايد و به جرگه رادمردان درآمده ايد؛ پس پروردگارتان را با نيت هاي راست و جان هاي پاك بخوانيد. شوربخت است آن كه در اين ماه مهين به مقام آمرزش نرسد. با گرسنگي و عطش اين ماه، گرسنگي و عطش قيامت را در ياد آريد؛ زبان از ياوه بداريد و ديده از ناروا بپوشيد. در نماز اين ماه، دست خواهش بر آستان نيايش خدا بريد كه به مهر بر بندگانش مي نگرد، اگر بخوانندش، اجابت كند؛ و اگر نداش در دهند، روي آورد، و اگر نياز آورند، عطا كند. پيشاني، بسيار بر خاك بساييد تا از گرانباري بدكاري خود بكاهيد و بدانيد كه خداوند به شكوه واري خود سوگند خورده كه نماز خوانان و سجده گذاران را سختي ندهد. در اين ماه، درِ بهشتِ خوشدليِ خدا گشاده است، زينهار كه پروردگارتان آن را بر شما فروبندد، و دروازه دوزخِ خشمش بسته است، زينهار كه آن را بر شما بگشايد... (?).
***
روضه رمضان بهارستان جان هاست و سرسبزي ايمان ها؛ دل از عطش ديدار، در تاب است و جان از چشمه سار نيايش، سيراب؛ دست ها پيچك سبز دعاست و چشم ها چشمه شوق.
روضه رمضان، فصل خرّم دليِ جان است، فصل شكفتن، از نو شكفتن، ديگر گونه شكفتن، فصل جوانه زدن، جوان شدن، بهاري شدن و جاري شدن در اقيانوس لايزاليِ رحمت.
روضه رمضان، گلزار التجا و رجاست؛ بهار سجّاده هاي باز آگاهي است و شكفتن در بهاران مهر الهي. رمضان، فرهنگ فرهمند پارسايي است و دست دوست بر شانه هاي عاشق روزه گيران است.
در آيين دوستداران، روزه، دريوزه نيست، مهرْبازي است؛ گرسنگي نيست، روزيْ خواري است از مائده كرامت كريم؛ عطشكامي نيست، فيض جليل خداست.
رمضان، تماشاگاه فطرت مهربان الهي است؛ ماهي كه آغازش مهر، ميانه اش آمرزش و فرجامش رهايي از آتش است (3). و رمضان، وادي ياد است، خوشا پاي صدق و فكرت صادق: ربّنا أفْرِغْ علينا صَبْراً و ثبِّت أقْدامنا(?).
الهي! روزه، راز خاكساري برحضرت كبريايي توست؛ اگر به پاداش اين خاكساري، جان ما را به رفعتگاه لطف لطيفت بر نياري، حلقهْ كوب كدام در شويم؟
الهي! اين سرسپاري هم داغ شرمناكي بر من است و هم نشان شوكتم: شرمناكيِ آن كه پيش شُكوه تو آن عشق نياورده ام كه سزيده جبروت جاويدان تو باشد، و شوكتِ آن كه مرا اين سان آسان اذن فرموده اي كه در ضيافت عنايتت درآيم.
الهي! مهرباني كن بر ما كه خواستاران توييم و از درِ احسان درآ، كه ديري است تا بر خاك طلب پا فرسوده ايم و جان عاشق به كف، پيش تو آورده ايم. الهي! اگر مهر نورزي، در غربتيم و اگر احسان نفرمايي، در اندوه و در حسرتيم، اي خوب، اي خداوندگارِ مهرورزيِ بي مرز.
***
روزه، آيين صبر جميل است و روزه دار، آيينه دار صبوريِ مؤمنانه. آن گاه كه ايمان در ميان است، كاستي تن، بهاي افزوني جان است. بر تن روزه دار، بالاپوش تقواست و در جانش سروش عشق خدا.
رمضان ماه دانايي جان است؛ رمضان يعني الهي! اگر رنج تن همه كوهي است، مرا نه اندوهي است كه پيش فرمانت شكنج تن، راحت روح است و استواريِ جان. پنجره هاي آسمان در شب نخستين اين ماه بر بهاران مهر گشاده است تا شب واپسين (?).
روزه دار در شادمانه ديدار، بزم نشين مهرْخانه شيدايي است و رمضان بشارتگاه فيض لاجوردي است بر بُردباران: و لَنَبْلُوَنَّكُم بِشيْءٍ مِنَ الْخوفِ والْجوعِ ونَقْصٍ مِنَ الاَموالِ والاَنفُسِ والثَّمراتِ و بَشِّرِ الصّابِرينَ(?). روزه دار در اين بزم ناز به جلوه نياز فراز آمده است، به پاي رجا و دست التجا، با دلِ باخته و جان گداخته.
***
خدايا! اينك رمضان، وادي مقدّس يادگزاران توست؛ طور دلداري و سيناي ياد توست. جان از نقش غير تو پرداخته ايم، جامه دلدادگيت بر تنِ جان كرده ايم و پايْ افزار پيوند خاكي از پاي دل كنده ايم. حالي در چشم انداز باورمان درخت روشن ديدار برويان و از شب محض بي تويي به خورشيد خانه وصالمان بيار.
خدايا مرا در اين روز با آفرين خود فرهمند كن و از كيفرباريِ خشمت و سزا دهي ات دامن بگير و به تلاوت آيه هايت كامياب كن، به مهرورزي ات اي مهرورزترين مهرورزان (?).
***
روزه، راز نيايش راستين است، و گفته راستان ـ كه سپاسداران رمضانند ـ راهنمون دوستداران است به راستي: ربّنا گوي صادق، حضرت سجّاد [ع] در پيشباز رمضان فرموده است: اي پروردگار! بر محمّد و دودمان پاكزادش درود فرست و نور فرهمندي اين ماه را بر دل ما افكن و ما را به برپايي روزه رضاي خويش ياوري كن؛ ما را به بزم خوشدلي ات بار ده و دست و دل و ديده و زبان ما را از ناپرهيزكاري ايمن دار. چنان كن كه جز پاداش نخواهيم و جز از كيفرباريِ خشمت نگريزيم و پرستش ما را از پيرايه ريا بركناردار. خدايا! ياوري كن كه در اين ماه به مقام فرهمندي ات درآييم و كردار، نيكو كنيم، چندان كه فرشتگانت از ما جز نيكويي نبينند و جز فرمانبري به حضرتت بازنيارند. خدايا! به شكوه واريِ اين ماه روحاني و به جلال روحانياني كه از آغاز تا انجام اين ماه، خاكبوسان آستان تواند، ما را سزاوار آن داده ها كن كه به دوستدارانت نويد فرموده اي. اي پروردگار! بر روح محمّد و دودمان پاكزادش رحمت فرست و در اين شب ها كه ماه در سراشيب مُحاق فرورود، سياهكاريِ ما را نيز در صحيفه كردارمان به محاق درآور؛ با كاستي اين ماه از كژي ما نيز بكاه، چندان كه در پايان آن ما را از بدي پيراسته باشي. الهي! ما را به راستي باز آور و از كژي بگردان؛ رمضان را از نيايش ما سرشار كن و از اطاعت ما بياراي (?).
***
اي خداوند! در اين رمضان از جرعه جانفزاي جانانگي در جام جان ما بريز تا به سراي تجلّيِ عرفانت درآييم، به آيينه زار خرّم حكمت و آرامگاه يقين؛ كه خود فرموده اي: حكمت، ميراث روزه است و معرفت، ميراث حكمت و يقين ميراث معرفت، پس آن گاه كه بنده را يقين در رسد، نداند چگونه صبح كند، به سختي يا به آسايش (?).
الهي! بي تو تيره روزان غربتيم و خاكيان حسرت، خوشا كه سايه صفت محو خورشيد مطلق جمالت شويم كه سخت تاريكيم و روشنا همه از توست. جهان، بي تو تاريكزار يأس است، الهي! از تيرگيِ يأس به چراغان اميدم ببر، از محروميِ ديدار به شادمانيِ وصل، از تشنه كامي به باران، از غفلت به آرزومندي و از روزگار تيره بي تو بودن به سرسراي روشن رستگاري.
الهي! نام تو باران است، و عطش، مسكن ماست؛ آيا اي مهربان به لطف لطيف بنده نوازي ات، ما را به سرسبزيِ بهاران قدس مي بري، يا در پاييزانِ بي تويي وامي گذاري؟ مباد بر خداوندگاري ات كه ما را بگذاري و در سايه سارِ ياريِ خويش نياري. مباد بر ذات غمگسارت كه دستِ دوستي از دل هاي خسته ما برداري و چشم نوازش از ما برگيري.
الهي! اي پروردگار روشنيِ بشكوه، اي بي مثاليِ نور، اي نورِ نورِ نور، اي ياد مهربان تو خورشيدهاي هميشه اميدواري، اي نام نوراني ات ستارگان  ايمنيِ  جان، از روشنانِ  ياد تو و فروغ نام توست كه رمضان، آسمان روشن جان ماست...
و اينك
موسيقي ستاره مي وزد
بر غفلت شبانه خاك...
پي نوشت ها:
?ـ ترجمه دعاي روز اول ماه رمضان.
?ـ وسائل الشيعه، ج ?، باب ??، حديث ??، صص ???ـ ???، (با تلخيص).
?ـ حديث نبوي است: بحارالانوار، ج ??، ص ???.
?ـ بقره / ???.
?ـ بحارالانوار، ج ??، ص ???.
?ـ بقره / ???.
?ـ ترجمه دعاي روز دوم ماه رمضان.
? ـ صحيفه سجّاديه، دعاي ??، دعاي نخستين روز ماه رمضان، (با تلخيص).
?ـ بحارالانوار، ج ??، ص ??.

نگاه امروز
...خنده شدم
ياسر هدايتي
دهان هايي كه از خوراك بسته مي شوند؛ از معنا پر مي شوند و اين معنا جان ميهماني خداوند است. ميهماني كه سفره الوان آن سرشار از گرسنگي و تشنگي است. ماه رمضان تنها در اسلام است كه به ماه ميهماني خداوند تعبير شده و دقيق تر اينكه اصولاً و صراحتاً در اسلام است كه روزه با شمايل خاص خود تمام قامت به عنوان اصولي اصيل در دين خودنمايي مي كند.
نگاهي ديرينه انگار به تاريخ دو دين غربي يهوديت ومسيحيت مفهوم روزه را به عنوان پرهيز با ماهيتي ديگرگون و ذاتي  اندوهناك نشان مي دهد. ماهيت و ذاتي كه ديگر در آن صحبت از ضيافتي قدسي و دهاني از سر معنا باز شدن مطرح نيست، بلكه رويكردي پوزش خواهانه است در هنگامه ورود اندوه و زحمت ها و بليه هاي غيرمترقبه. آنچنان كه گويي حكم ناموس طبيعت است كه در هنگامه مصيبت، جد و جهد را رها كرده ،خوردن و آشاميدن را يكسره آسودگي گرفته و از اين رو آن را به كناري نهاده است. (بنگريد آيه پنج و هفت از باب سوم كتاب يونس در عهد عتيق؛ وقتي يونس از شكم ماهي نجات يافت و فرمان آمد كه به نينوا برود و رسالت بگذارد و مردمان نينوا در پس آن رسالت و تنذير از مرگ و عذاب ايمان آورده پلاس پوشيده روزه گرفتند و... نداكنان فرمودند كه انسانيان و بهائم و گاوان و گوسفندان، چيزي را نچشند و مأكولات را نخورند و آب را ننوشند... و اين گونه خدا اراده عذاب را از ايشان برگرداند).
آن گونه كه اشاره رفت و حتي با جست وجوي فراتر در متون مكتوب مقدس عبري اشاره اي به اينكه حداقل روزه در گونه عهد عتيقي اش در قبل از موسي وجود داشته باشد، نمي بينيم. در اين ميان توجه به حنفاء در زمان ابراهيم خليل الله و مسأله روزه خود جاي بحثي تاريخي و حتي پديدارشناسانه  دارد.
در دين يهود به عنوان اولين دين ابراهيمي كه به زعامت كليم الله نگره هاي سنتي و آموزه هاي بنياديني را در يكتاپرستي برجاي گذارده مي بينيم كه قوم در هنگامه هايي كه فرصت يافته و مي خواستند نمايشي از ناتواني و فروتني در حضور خدا داشته باشند و گناهان خود را اعتراف كرده و استغفاري را فراهم كنند روزه مي گرفتند (ايضاً نگاه كنيد به كتاب اول سموئيل آنگاه كه قوم بمصپه جمع شدند، آب بر سر ريختند و روزه گرفتند و طلب غفران كردند يا در كتاب دوم سموئيل كه كودك حضرت داود بيمار شده بود و داود براي بهبودي آن كودك روزه گرفت و در خانه اش بر زمين برهنه خوابيد...)

با اوصاف يادشده، تدقيق در فلسفه روزه در دين يهود جداي از معنا انگاري قبالايي يهود، ريشه در تضرع داشته و نوعي عزاداري و تعزيت به حساب مي آمده است. چنانكه در مواقع مصيبت هاي عام و نزول بلاياي آسماني نيز روزه غير مرسومي را قرارداد مي كرده اند كه در اين صورت گاه اطفال شيرخواره و حتي طبق نص صريح عهد عتيق آن گونه كه گفته شد گاهي حيوانات راهم از چرا منع مي كردند.
در زمان عيساي ناصري(ع) نيز برخي مورخان و دين پژوهان مسيحي اشاره مي كنند كه از رفتار خود حضرت مستفاد نمي شود كه ايشان روزه مخصوصي داشته باشند. صراحت لحن حضرت مسيح كه: حواريون بعد از من روزه خواهند داشت و فرمان برداري حواريون از فرمان مسيح و ترك بسياري از نعم و لذت هاي مادي را مي توان از نوع پرهيز و روزه البته با ماهيت رهبانانه خود دانست. پرهيز از غذاي حيواني در مدت هاي طولاني، خوردن تنها نوع خاصي از طعام و چندين و چند روز تنها آشاميدن و نه خوردن، از انواع پرهيزهايي است كه بعد از مسيح به ويژه در ميان نحله هاي مختلف مسيحي شيوع پيدا كرده و امروز از آن به عنوان روزه ياد مي شود.
در اسلام بنيادي ترين گزاره پيرامون روزه كه از همان آغاز با نصي همگون انسان را نسبت به ماهيت و ذات روزه آگاه مي كند، ماه بودن رمضان است و اين ماه بودن كنايه از چندين و چند معنا خواهد بود كه اولين آن تشرف اسم است و اينكه آغاز و پاياني خاص دارد و حكمتي است در هر ركن و نيز اصل بودنش و اين ماه بودن (يعني برجي از بروج قمري بودن رمضان) آن قدر مهم است كه در روايتي از حضرت امير(ع) منقول است هر كس بگويد رمضان؛ بايد براي كفاره سخنش صدقه بدهد و روزه بگيرد و آن گونه كه خود خداوند فرموده است بايد بگويد: ماه رمضان- مستدرك الوسائل 7/438
در اين نقطه ما درست در برابر مفهوم اندوهناك و تعزيتي كه در يهود مطرح است و پرهيزي كه در مسيحيت از روزه حاصل مي آيد، با مفهومي متبرك و بزرگ روبه رو هستيم كه زماني است براي ضيافت الهي.
فهم چيستي اين ضيافت كه سرآغاز گشايش خم هاي سرشار معناست، مجالي آسمان سا مي خواهد. در سراشيب سال پربركت پيامبر اعظم(ص)، اين مهماني رباني گامي است از گريه بودن به خنده شدن كه دريافتنش را جاني متبرك بايد باشد و ايدون باد.

انديشه
اقتصاد
اجتماعي
سياست
شهرآرا
ورزش
هنر
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  شهرآرا  |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |