دوشنبه ۳ مهر ۱۳۸۵
دكتر حسين علايي در گفتگو با همشهري
تحليلي بر علل وقوع جنگ
004530.jpg
گروه سياسي- 26 سال پيش در چنين روزهايي رژيم صدام حسين با چراغ سبز و كمك نظامي كشورهاي بلوك غرب و شرق به ايران حمله كرد. گرچه بيش از 18 سال از پايان جنگ گذشته، اما باب تحليل اين رويداد همواره بايد گشوده بماند. سردار دكتر حسين علايي از فرماندهان سپاه پاسداران در گفتگو با همشهري تحليل خود را از آغاز جنگ و ادامه آن ارائه كرده است.
* به نظر شما چرا عراق كه يك دولت طرفدار شوروي بود جنگ عليه ما را شروع كرد؟ مگر تحليل عراق اين نبود كه يك رژيم ضدآمريكايي در ايران روي كار آمده است؟
- عراق قبل از انقلاب اسلامي با شوروي پيمان دوستي داشت و تسليحات خود را از آنها مي گرفت. ستون فقرات ارتش صدام را روس ها ساخته بودند. با اين حال اگر به رفتار سياسي عراق نگاه كنيم، مي بينيم كه در برابر انقلاب اسلامي، با آمريكايي ها هم موضع بود. از زماني كه نهضت در ايران شكل گرفت عراق در 13مهر 57 امام را در نجف محاصره كرد. يعني در اقدامي همسو با آمريكا مركزيت انقلاب را از امت جدا كرد تا پيام امام به ايران نرسد. كاش الان كه صدام در زندان است مورد سؤال قرار گيرد كه با كدام انگيزه با امام و انقلاب چنين برخوردي داشت؟ آيا انگيزه شخصي عامل آن بود يا سفارشات خارجي؟ وقتي امام را از عراق اخراج كردند، امام خواستند به كويت بروند آنها هم مانع شدند. به اين ترتيب عرب طرفدار آمريكا- كويت- و عرب طرفدار شوروي- عراق- هر دو همسو بودند. به اين ترتيب مشاهده مي كنيم صدام اولين اقدامش را عليه انقلاب اسلامي در سال 1357 و قبل از اين كه رژيم شاه سقوط كند انجام داد. بعد از آن هم مي بينيم يكي از اقدامات عراق مراقبت شديد از شيعيان عراق است. بعد از پيروزي انقلاب اسلامي به محض اين كه احساس مي كند ممكن است شيعيان عراق احساس هويتي كنند، شروع به سركوب بيشتر آنها مي كند.
* تحليل شما اين است كه رفتار رژيم صدام به خاطر ضد شيعه بودن شكل گرفت؟
- ما اگر رژيم بعثي را به طور عام و صدام را به طور خاص تحليل كنيم، مي بينيم ويژگي در آنها وجود دارد. يكي  اين كه ضد شيعه اند. دوم اين كه ضد ايران اند و سوم اين كه ضد ايراني اند.
يك ويژگي ديگر كه در صدام به طور خاص وجود داشت، استفاده از خشونت بود. صدام شخصاً آدم خشني بود به لحاظ رفتار سياسي هم هيچگاه رژيم عراق نه تنها عليه آمريكايي ها عمليات اجرايي انجام ندادند بلكه در مقابل انقلاب اسلامي و قبل از پيروزي انقلاب اسلامي نيز با خواست آمريكايي ها همسو شدند .
* شوروي ها با چه تحليلي به صدام كمك مي كردند؟
- شوروي ها دو تا مسئله داشتند. يكي اين كه با رژيم بعث عراق هم پيمان بودند و قانوناً بايد تسليحات آنها را تأمين مي كردند و عراق كشور عرب خاورميانه اي عضو بلوك شرق بود. شوروي ها به سادگي  حاضر نبودند نفوذ سازمان يافته خود را در عراق از دست بدهند. نكته بعدي اين كه انقلاب اسلامي دو شعار داشت يكي از نظر ايدئولوژيك كه ضد ماركسيست بود. دوم اين كه ايران از لحاظ سياسي شعار نه شرقي نه غربي جمهوري اسلامي سر مي داد. معنايش اين بود كه ما آمريكايي ها را بيرون كرديم اما حاضر نيستيم در بلوك شوروي قرار بگيريم. شوروي ها در آن زمان رفتارشان با كشورها بر اين مبنا شكل مي گرفت كه كشور مورد نظر متحد ما هست يا نيست؟ اگر جزو بلوك شرق بود يك رفتار داشتند و اگر جزو بلوك شرق نبود، رفتار ديگري.
* در بين مسئولان كشور ما آيا واقعاً كسي گمان مي كرد كه عراق به صورت گسترده به ايران حمله كند؟
- به نظر مي رسد نه مردم و نه حاكميت ايران، هيچكدام فكر نمي كردند كه عراق حمله مستقيم نظامي كند. از قول هيچ مقام ايراني تا حالا ذكر نشده كه فكر مي كرديم عراقي ها مي خواهند بجنگند. چون دليلي نداشت بخواهند به ايران حمله كنند. نكته بعدي اين كه از نظر سازماني در رأس كشور جايي نبود كه اين گونه مسائل را مرتب رصد كند و هشدار دهد. ستاد ارتش ما در آن زمان، ستادي نبود كه بتواند به اين مسائل بپردازد. چون درگير مسائل داخلي خودش بود. ضمن اين كه همين ارتش در كردستان مورد حمله واقع مي شد. فقط دوستان، كه در سپاه، نزديك مرز بودند، مي گفتند ارتش عراق دارد آرايش نظامي مي گيرد و اين را منتقل مي كردند. از قول بني صدر نقل شده كه مگر مي تواند عراق به ايران حمله كند؟ ولي حالا كه نگاه مي كنيم مي بينيم حركات جنگي عراق قبل از انقلاب اسلامي شروع شده بود.
* در ابتداي جنگ اختلافات سياسي خيلي زياد بود. اين اختلافات تا چه اندازه بر جنگ تأثير منفي گذاشت؟ آيا سپاه هم تحت تأثير همين واقعيت هاي جامعه دچار وازدگي شده بود؟
- سپاه نه، سپاه از روز اول محكم پاي دفاع ايستاد و رشد هم كرد وليكن اختلافات سياسي بي تأثير نبود. مثلاً بني صدر وقتي رئيس جمهور و فرمانده كل قوا بود، مي خواست فرمانده سپاه را خودش انتخاب كند ولي بچه ها محكم ايستادند كه خط امام بايد در سپاه حاكم باشد و ما از امام دستور مي گيريم نه از بني صدر.
* عراق در ماه هاي اول جنگ تمركزش روي خوزستان بود و مي خواست آن را به عراق ملحق كند. به نظر شما اگر اين اتفاق مي افتاد چه مي شد؟ انقلاب تمام مي شد؟
- اولاً اين كه صدام بتواند استاني مثل خوزستان را از ايران جدا كند، گفتنش ساده است، خوزستان استان بزرگي است و مساحتش از خيلي از كشورهاي دنيا بيشتر است. ايران چطور مي تواند تحمل كند كه اين استان جدا بماند؟ مردم آنجا هم نمي توانستند سيطره عراق را تحمل كنند. ثانياً اين قدر انقلاب اسلامي بزرگ هست كه چنين اتفاقي نتواند آن را تهديد كند.
* صدام در ابتداي جنگ با تجهيزات قوي و گسترده آمد و بخش هاي عمده اي از خاك ما را هم اشغال كرد. نيروهاي خودي از چه زماني توانستند وارد عمليات جدي بشوند؟
- ما بعد از هفته هاي اول جنگ به تدريج به خودمان آمديم. 5ماه اول جنگ، وضعيت آشفته اي حاكم بود. بعد از آن هم ارتش متوجه شد چگونه بايد در جبهه مستقر شود. گروه هايي از سپاه هم كه از جاهاي مختلف آمده بودند، آرايش پيدا كردند و نيروهاي مردمي هم كه بدون سازمان آمده بودند، متشكل شدند و جلوي نفوذ ارتش بعثي را گرفتند. يعني آنها نتوانستند سرعت پيشروي شان را ادامه بدهند و شرايط به گونه اي شد كه ما توانستيم در مقابل ارتش بعثي جبهه تشكيل دهيم.
* امام در جنگ يك فرمانده نظامي نبودند. به نظر شما نقش ايشان بيشتر كجا احساس مي شد؟
- امام در چند مقطع نقش بسيار پررنگي داشتند. يكي اول جنگ است. ديگر در زماني بود كه امام فرمودند حصر آبادان بايد شكسته شود. اين حرف از موضع تهاجمي زده شد و در واقع روحيه تهاجمي را در نيروها تقويت كردند. نقش ديگر امام بعد از فتح خرمشهر بود. در آنجا بحث بر سر اين بود كه جنگ ادامه پيدا كند يا خاتمه يابد؟ يعني زماني كه ما عمليات هايي را انجام مي داديم اما به پيروزي هاي بزرگ نمي رسيديم. كه آن موقع به آن عدم فتح مي گفتند. امام در آن شرايط روحيه ايجاد كردند و مثال هايي از صدر اسلام زدند. امام فرمودند كه ناراحت نباشيد، از اين اتفاق ها مي افتد... يكي هم آخر جنگ بود. يعني پذيرش قطعنامه 598. امام در آن زمان عالي ترين تصميم را از نظر نظامي گرفتند. در آن زمان صدام و ارتش بعث و آمريكا با اين تصميم موافق نبودند.
* بعضاً تحليل مي شود كه عراق به نيابت از آمريكا به ايران حمله كرد. چرا آمريكايي ها براي اين نيابت از كشور ديگري استفاده نكردند؟
- دو ويژگي در عراق بود كه در كشورهاي ديگر نبود. يكي وجود فردي مثل صدام كه آدمي جنگ طلب بود. نه در تركيه آن روز چنين شرايطي مي بينيد نه در پاكستان. نكته دوم اين كه ما تضادي طبيعي با عراقي ها داشتيم كه مي توانست بهانه باشد. صدام وقتي مي خواست جنگ را شروع كند قرارداد 1975 را در تلويزيون پاره كرد. گفت اين قرارداد در زماني بسته شده كه ما در ضعف بوديم. حالا ما در قدرتيم و اين قرارداد را نمي پذيريم. نكته بعدي اين كه صدام انگيزه اين را داشت كه در آن زمان خودش را به عنوان رهبر جهان عرب مطرح كند و بگويد من خط مقدم جبهه اعراب عليه فارس ها هستم. حرف هايي مي زد كه كاملاً ايدئولوژيك بود. نكته بعدي اين است كه صدام همزمان داراي سه سمت بود؛ رئيس حزب بعث بود، رئيس جمهور بود و فرمانده كل قوا هم بود در حالي كه نظام هاي سياسي پاكستان و تركيه دچار تنش هاي سياسي بودند.

نگاهي به اختلافات ايران و عراق پيش از آغاز جنگ
سالهاي زياده خواهي
الهام رسولي ثاني آبادي
004527.jpg
ماهيت روابط ايران با عراق در سال هاي قبل از انقلاب تحت تأثير مسائل مختلفي چون؛ اختلافات مرزي، ملاحظات ايدئولوژيكي و ژئوپولتيكي، مسائل نفت، موضوع كردهاي عراق و اتباع ايراني مقيم اين كشور و نقش و تأثير قدرت هاي خارجي بوده است. اين مسائل كنش و واكنش هاي متقابلي را در دوران هاي مختلف بر روابط اين دو كشور به وجود آورده است.
ملي شدن صنعت نفت
ملي شدن صنعت نفت و به قدرت رسيدن دكتر مصدق، عراقي ها را كه تحت تأثير سياست و منافع كشور انگليس بودند، مجبور كرد كه مواضع خصمانه اي را نسبت به حكومت ايران اتخاذ كنند و تبليغات شديدي را عليه ملي كردن صنعت نفت به راه بيندازند كه البته اين سياست  آنها با واكنش شديد دولت ايران مواجه شد. با ايجاد پيمان نظامي بغداد در سال 1334 و عضويت ايران، عراق، تركيه و پاكستان در اين پيمان، زمينه حل و فصل اختلافات ايران و عراق فراهم آمد و دوران كوتاهي از آرامش ميان دو كشور برقرار گرديد.
قدرت يافتن قاسم
انقلاب 1337 عراق و به قدرت رسيدن عبدالكريم قاسم تعادل اين دوكشور را كه عمدتاً ناشي از تشابه سنخ رژيم هاي سلطنتي و وابسته به غرب (آمريكا) بود را بر هم زد و تضادهاي پنهاني ميانشان را نمايان ساخت. در اين زمان روزنامه هاي عراقي مقاله هاي متعددي را عليه سياستمداران ايراني به چاپ مي رساندند، ايران هم به دلايلي از پيمان بغداد خارج شد. تمايلات سوسياليستي قاسم و تجديد روابط عراق با اتحاد شوروي نگراني هايي را براي شاه و متحد غربي اش يعني آمريكا به وجود آورد. اولين نتيجه  اين نگراني نزديك تر شدن هر چه بيشتر شاه به ايالات متحده و بستن قرار داد نظامي با اين كشور در۱۴ اسفند 1337 بود.
به دنبال اين قرارداد عبدالكريم قاسم در يك مصاحبه مطبوعاتي در آذر۱۳۳۸ اعلام كرد كه خوزستان متعلق به عراق است و اين كشور حاكميت كامل بر اروند رود را دارا مي باشد.
مطبوعات ايران اظهارات او را ادعاي جنون آميز خوانده و به دنبال اين ماجرا جنگ تبليغاتي و لفظي ميان دو كشور جاي خود را به اقدامات عملي داد. حكومت عراق تعداد بسياري از ايرانيان مقيم اين كشور را اخراج كرد و طرفين به تقويت نيروهاي نظامي در مرزها پرداختند.
دوره آرام عارف
با وقوع كودتاي 19 بهمن 1341 (8 فوريه 1963) عراق و سرنگوني عبدالكريم قاسم و روي كار آمدن عبدالسلام عارف يك دوره 5 ساله آرامش نسبي ميان ايران و عراق به وجود آمد. اما كودتاي حزب بعث در 26 تير 1347 و سقوط عبدالرحمن عارف كه به جاي برادرش عبدالسلام به قدرت رسيده بود، دوران كوتاه روابط حسنه ميان دو كشور را به پايان رساند. مجدداً  وزارت امور خارجه عراق اعلام كرد كه شط العرب جزئي از قلمرو عراق است و به دولت ايران هشدار داد كه پرچم كشتي هاي خود را در منطقه شط العرب پايين آورد كه اين امر واكنش هاي شديد دولت ايران را به دنبال داشت. مدتي بعد به دنبال تصرف جزاير 3 گانه يعني ابوموسي، تنب بزرگ و تنب كوچك در آذر 1350 توسط ايران، دولت عراق روابط سياسي خود را با ايران قطع و اعلام كرد كه اين جزاير متعلق به اعراب مي باشد و دولت ايران هيچ حقي بر آنها ندارد.
شكايت به شوراي امنيت
با نزديك تر شدن رسمي عراق به شوروي و امضاي  پيمان 15 ساله همكاري سياسي و اقتصادي ميان اين دو كشور، روابط ايران و عراق تيره تر شد و عراق در بهمن ماه 1352 به شوراي امنيت شكايت كرد و دولت ايران را به اعمال تجاوزكارانه در مرز خود متهم نمود. دولت ايران نيز از دبير كل سازمان ملل خواست كه نماينده خود را به مرزهاي ايران و عراق بفرستد تا بي اساس بودن اتهام هاي عراق اثبات شود. هيأت اعزامي سازمان ملل نيز در اسفند 1352 به ايران و عراق آمد و پس از بازديد از مناطق درگيري، به تنظيم قطعنامه  اي مبادرت ورزيد. اما اين قطعنامه نيز نتوانست كاري از پيش برد و نهايتاً  در كنفرانس سران اوپك در سال۱۳۵۳ كه در الجزيره تشكيل شد، با تلاش هاي بومدين (رئيس جمهور الجزاير) مذاكراتي ميان محمدرضا شاه و صدام حسين انجام گرفت و طرفين توافق كردند كه اختلاف هاي خود را از طريق دوستانه حل و فصل نمايند. در پايان اين ديدار اعلاميه مشتركي معروف به اعلاميه الجزيره انتشار يافت و روابط ايران و عراق بسيار گرم و دوستانه شد. اما انقلاب اسلامي ايران به رهبري امام خميني(ره) حوادث را طور ديگري رقم زد و عراق با تحريك آمريكا در 31 شهريور 59 به ايران حمله كرد.

سياست
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
شهرآرا
ورزش
هنر
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  شهرآرا  |  ورزش  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |