چهارشنبه ۲۴ آبان ۱۳۸۵
ادبيات
Front Page

مروري بر جشنواره شعر رها
جشنواره اي كه همه شركت كنندگان را برگزيد
006714.jpg
از راست به چپ: سيدمحمدامين جعفري حسيني، حسين اسرافيلي و پرويز بيگي حبيب آبادي
006711.jpg
از راست به چپ: مرتضي پارسا، علي ثابت قدم، حسين حاجي هاشمي و جواد آسمان

چندي پيش دومين دوره جشنواره ادبي رها كه از امسال سراسري شده، در شيراز برگزار شد. آنچه را در اين جشنواره رخ داد گزارش مي كنيم و هفته بعد مروري بر برخي از اشعار برگزيده آن خواهيم داشت.
زهير توكلي
جشنواره ادبي  رها امسال دومين دوره اش را سراسري كرد. جشنواره اي كه در سه بخش پژوهش، داستان و شعر فراخوان شركت داده بود، اما در نهايت بخش شعر بيش از دو بخش ديگر يعني حدود 1730 شعر شركت كننده داشت.
آنچه در اين جشنواره در بخش شعر ديديم و به عنوان نكته اي درخور ذكر فراچنگ آورديم، چيزي بيش از ساير جشنواره هاي شعر و متمايز از آنها نيست. ماهيت اين جشنواره ها يك ماهيت فصلي- موسمي، دولتي- ارگاني و آماتور- نيمه حرفه اي است. بنابراين نبايد هرگونه ايراد احتمالي كه در نوشتار و امثال آن مي آيد را به عنوان نفي غيرمنصفانه زحمات دست اندركاران اين جشنواره ها و زيرسؤال بردن نيت صادقانه آنها تلقي كرد؛ انتقادات، اكثراً ناظر به مصاديقي است كه بازتاب تعريف نامشخص اين جشنواره ها در نسبت با شعر حرفه اي است.
تمام اخبار پيشين كه در رسانه ها خوانده بوديم، حاكي از اين بود كه اين جشنواره سه بخش دارد: دفاع مقدس ، پيامبر اعظم و بخش موضوعي آزاد اما وقتي وارد شيراز شديم و بيلبوردهاي اين جشنواره در سطح شهر را ديديم،  اين عنوان به چشم مي خورد: دومين جشنواره ادبي دفاع مقدس، رها . اينجا سريع سؤالي به ذهن مي آمد:  هفته دفاع مقدس آخر شهريورماه بوده است و برگزاري اين كنگره تقريباً 40روز پس از هفته  دفاع مقدس است. چه مناسبتي داعيه برگزاري جشنواره ادبي دفاع مقدس، رها در اين ايام بوده است؟  از طرف ديگر، مگر در همان هفته دفاع مقدس، پانزدهمين كنگره سراسري دفاع مقدس برگزار نشده است؟ آيا براي اين حيطه موضوعي از شعر متعهد ما يعني دفاع مقدس ، همان يك كنگره سراسري كافي نيست؟ كنگره اي كه اكنون پس از پانزده دوره تثبيت شده است و تقريباً تمام شعرهاي سروده شده در اين موضوع، به سوي آن كنگره سرازير مي شوند.
از طرف ديگر، بدون اين كه بخواهيم در اعتقاد پاك دست اندركاران اين كنگره خدشه اي وارد كنيم، نگاه آنها را به يك بي توجهي شتابزده در تابلوي اين كنگره معطوف مي كنيم. پيامبر اعظم كه موضوع ديگر اين كنگره بوده است، آيا آنقدر بزرگ نيست كه اجازه عرض اندام به موضوع ديگري را در كنار نام مقدس آن حضرت ندهيم؟ متاسفانه اين اتفاق افتاده است؛ يعني در فراخوان كنگره و در خبررساني هاي قبلي، موضوعات كنگره، سه گانه تعريف شده بود؛ دقيقاً با اين ترتيب: دفاع مقدس، پيامبر اعظم و بخش آزاد اما در تابلوهاي كنگره، خبري از پيامبر اعظم نبود. عملاً در كتاب برگزيده اشعار كنگره كه به كوشش دبير خستگي ناپذير كنگره، شاعر خوب شيرازي سيدمحمدامين جعفري حسيني، منتشر شده است حجم اعظم اشعار به دفاع مقدس اختصاص دارد. جالب است كه هيچ شعري در بخش موضوعي آزاد نيز در اين كتاب به چشم نمي خورد. اگر مسئولان محترم اين كنگره كه عبارت بودند از بسيج دانشگاه علوم پزشكي شيراز و نيز نهادهايي چون بنياد حفظ آثار و ارزش هاي دفاع مقدس، اين كنگره را كلاً از نظر موضوعي آزاد مي گذاشتند و در كنار آن، بخش هاي ويژه موضوعي تعريف مي كردند، مطمئناً بهتر از آب درمي آمد؛ همان طور كه تجربه شب هاي شهريور اين را نشان داده است، اگر شاعران جوان احساس كنند كه نهادهاي انقلابي و مذهبي ما در درجه اول پشتيبان شعر جوان مملكت هستند، قطعاً خود با رغبت بيشتر و نيت خالص تري اشعار ويژه موضوعي خود را شركت مي دهند. منافاتي هم ندارد كه يك شاعر، هم در بخش موضوعي و هم در بخش آزاد شركت كند؛ همان طور كه در جشنواره هايي از اين دست ديده ايم؛ چنان كه پارسال در جشنواره اي كه همين دانشگاه يعني دانشگاه علوم پزشكي شيراز متصدي آن بود يعني جشنواره چهارم مهرگان، شاهد چنين رويكردي از بسياري از شاعران شركت كننده بوديم.ابتكاري كه دبير علمي جشنواره انجام داد اين بود كه شعرخواني شاعران برگزيده را به شكل كارگاه شعر درآورد؛ يعني غير از دوسانس افتتاحيه و اختتاميه كه دربست در اختيار سخنرانان مدير و غيرمدير، شاعر و غيرشاعر، روحاني و غيرروحاني، سردار و غيرسردار... بود، دو سانس ديگر را كاملاً در اختيار شعرخواني درآورد؛ آن هم به صورت كارگاهي؛ يعني در كنار هر چند شاعري كه با هم به روي سن مي آمدند و در جايگاه شاعران قرار مي گرفتند، چند نفر از ميهمانان جشنواره كه در ميان آنها شاعران پيشكسوتي مثل دكتر كاووس حسن لي، حسين اسرافيلي، پرويز بيگي و... به چشم مي خوردند، شعر شاعران را نقد مي كردند. جالبش آن بود كه جعفري حسيني- دبير علمي باتهور- برخي از شاعران جوان را كه تقريباً هم نسل شاعران شركت كننده در كنگره هستند و ميهمان جشنواره بودند، به اجبار به روي سن آورد و قسمتي از كار اداره كارگاه را به عهده آنان گذاشت؛ شاعراني مثل آرش شفاعي، علي محمد مؤدب و... . از جنبه هاي زيباي اين كارگاه، ديالوگ بين دو نسل از شاعران جنگ بود كه گهگاه در نقدهاي شاعران پيشكسوت و دفاعيه هاي شاعران جوان شكل مي گرفت. مثلاً شاعر اصفهاني علي ثابت قدم، غزلي خواند با اين مطلع كه رفتي بهشت را ز جهنم بياوري و آقاي اسرافيلي به اين مصراع چنين انتقاد داشت كه تعبيركردن از جبهه به جهنم، با توجه به مقدس بودن جبهه درست نيست. ثابت قدم در دفاع مي گفت كه اولاً من گفته ام كه تو رفتي بهشت را از آنجا بياوري نه جهنم را، ثانياً جنگ چه مقدس باشد و چه نامقدس، اين را نمي شود انكار كرد كه هر جنگي آن هم در اين روزگار از نظر فيزيكي، جهنمي براي هر دو طرف درگير در جنگ درست مي كند و مرگ از جنبه انساني آن مقوله اي ترسناك و زشت است.
تجربه اين كارگاه و چنين ديالوگ هايي مي تواند براي كنگره شعر دفاع مقدس مفيد باشد كه هر سال از تراكم شاعر، فقط به شعرخواني شتابزده شاعران اختصاص مي يابد و تازه باز هم نوبت به خيلي از شاعران براي همين شعرخواني نمي رسد. علي ثابت قدم اعتراض داشت كه دقيقاً همين مصراع غزل را در كتاب اشعار برگزيده كنگره دفاع مقدس امسال، بدون اطلاع و رضايت او عوض كرده اند و به صورت رفتي مگر بهشت مجسم بياوري درآورده اند. استاد اسرافيلي چنين پاسخ دادند كه تغيير اين مصراع كه با نظر همه داوران كنگره انجام شد، مجوز ورود اين شعر و شاعرش به كنگره را فراهم كرد،  اما به نظر نگارنده حقير، باز حق با ثابت قدم است، چراكه شاعر بايد راضي به چنين تغييري باشد. همان جا و در حين همين بحث، محمدجواد آسمان - ديگر شاعر اصفهاني- نيز گفت كه با يكي از شعرهاي او در يكي از كنگره هاي ديگر نيز همين كار را كرده اند. غرض اين كه اين رويه غلط است؛ با هر نيت و هر پشتوانه كارشناسي اي كه باشد.
جشنواره رها با يك اتفاق غيرمنتظره ختم شد؛ جشنواره، شاعر يا شاعران برگزيده نداشت، بلكه به كل 80 شاعر راه يافته به مرحله نهايي، تنديس بلورين و جايزه جشنواره اهدا شد. نفس اين كه جشنواره شعر را از حالت رقابتي درآوريم تا مبادا شعر يعني موضوع همدلي به موضوع رقابت و حسادت بدل شود، خوب است اما به نظر نمي رسد كه اين، روش درست كار باشد. مي توانيم كار را به شكل فستيوال درآوريم و نام جشنواره را از روي آن برداريم و شكل اجراي عمومي تري به آن بدهيم كه در اين صورت، ديگر جايزه معني ندارد(مثل شب هاي شعر گوته يا شب هاي شعر خوشه كه نمونه هاي موفقي از برگزاري اين گردهمايي ها در سال هاي پيش از انقلاب بوده اند يا شب هاي شعر عاشورا و كنگره ادبي ميلاد آفتاب كه نمونه هاي موفق آن در سال هاي پس از انقلابند). اما اگر جشنواره و هيات داوري در كار است بايد نفرات برگزيده اي داشته باشد و در اين صورت هر قدر جايزه سنگين تر باشد، اعتبار جشنواره بالاتر مي رود. مثلاً اگر به جاي 80 برگزيده و 80 ربع سكه، 5 برگزيده با جايزه 16ربع سكه بود، سال بعد به جاي 1730شعر، پنج شش هزار شعر به چنين جشنواره اي ارسال مي شد.
***
ترديدهاي زيادي درباره اين شكل خاص پشتيباني ازشاعران يعني كنگره هاي شعر وجود دارد؛ يكي مثلاً اين كه بر اين همه كنگره سراسري و محلي كه اكثريت قريب به اتفاقشان از محل بودجه عمومي برگزار مي شوند، چه مرجعي نظارت كيفي دارد؟ آيا اگر بودجه اين كنگره ها را جمع كنيم و با اين بودجه، يك چاپ از بيست عنوان كتاب برتر شعر جوان كشور در هر سال خريداري شود و سود آن هم به ناشر و هم به شاعر برسد، بهتر نيست؟ (تا ناشران به چاپ كتاب شاعران جوان تشويق شوند و پديده خجالت آور چاپ كتاب شعر با سرمايه گذاري شاعر كمي كاهش يابد). بگذريم؛ مجال ما اندك است و حرف در اين زمينه، بسيار.

* اين دو تصوير در كنار هم نماي يكي از كارگاه هاي شعر جشنواره را نشان مي دهد.

به مناسبت سالروز درگذشت رهي معيري
آتشي در سينه دارم جاي دل
006717.jpg

افسانه هجرتي
محمد حسن معيري متخلص به رهي در اواخر دوران حكومت احمد شاه قاجار در روز دهم ارديبهشت ماه سال۱۲۸۸ در شهر تهران متولد شد .
نياكان وي از دوران نادر شاه افشار تا اواخر قاجاريه از مصادر و رجال كشور بوده اند و او از عموزاده هاي ميرزا عباس خان فروغي بسطامي به حساب مي آيد و ميرزاعباس خان فروغي بسطامي از اعقاب بايزيد بسطامي مي باشد. وي پس از پايان تحصيلات دوره متوسطه و خدمت سربازي وارد خدمات دولتي شد، مدتي در اداره ثبت و سپس در شهرداري تهران و چندي بعد در وزارت پيشه و هنر و وزارت كار مشغول به كار بود . بعد از مدتي رياست اداره انتشارات و مطبوعات وزارت اقتصاد ملي را عهده دار گرديد و طي اين سالها با روزنامه توفيق و روزنامه هاي تهران مصور و بابا شمل نيز همكاري مي كرد. وي قريب ده سال مسئوليت تهيه و تنظيم صفحات شعر و ادب مجله اطلاعات هفتگي را بر عهده داشت ، وي در برنامه گلهاي رنگارنگ نقش مهمي را ايفا كرد. آثار رهي مشتمل بر: 1.سايه عمر 2. آزاده۳.گلهاي جاويد 4.تصحيح و چاپ ديوان فروغي بسطامي مي باشد. كتاب سايه عمر رهي مشتمل بر غزل - مثنوي و رباعي مي باشد. وي اولين مجموعه اين كتاب را در اسفند 1343به چاپ رسانيد. كتاب آزاده توسط برادرش حسنعلي معيري بعد از فوت رهي گردآوري شد و در آذر 1349به چاپ رسيد. كه اين مجموعه مشتمل بر اشعار فكاهي و سياسي رهي است كه در سالهاي نابساماني كشور (1321-1326) در نشريات آن زمان چاپ مي شد ، همينطور مجموعه ترانه هايي كه وي تصنيف كرده است در اين كتاب گرد آوري شده است.
كتاب گلهاي جاويدان ،شامل مجموعه اي از اشعار منتخبي است كه وي از ديوان شعراي مختلف گردآوري كرده است اين كتاب گزيده اي از هزار سال شعر و ادب فارسي را يكجا به صورت مجموعه اي مستقل ارائه مي دهد.
چون زمينه اصلي كار رهي غزل بوده است بيشتر ادبا او را غزل سرا مي دانند ليكن قطعات و مثنوي هاي او نشان دهنده ابتكار و نوآوري وي در مضمون آفريني است و شايد از اين حيث ارزش آنها بيش از غزلهايش باشد. قطعاتي مانند: شاخك شمعداني ، گنجينه دل ، دشمن و دوست و خصوصا خلقت زن از اين زمره مي باشند.
رهي بيش از همه در اشعارش به شيخ اجل سعدي و بعد از آن به نظامي اقتدا كرده است.
ترانه سرايي امروز ايران مرهون برخي خدمات ارزنده رهي است. رهي كاري را كه علي اكبر شيدا و عارف و بهار پايه گذاري كرده بودند ادامه داد و به سرانجام رسانيد و اين در شرايطي بود كه هنر تصنيف سازي از شاهراه اصلي خود خارج شده بود . ترانه هاي رهي از ماندگار ترين ترانه هاي تاريخ ترانه سازي معاصر ايران است. نخستين ترانه اي كه رهي سرود خزان عشق و آخرين آن آزاده نام دارد. اكثر تصانيف وي از لحاظ ساختاري و لطافت بي نظيرند.
رهي يكي از پر كارترين و شجاعترين طنزنويسان و طنزسرايان معاصر نيز است كه گامهاي شايان تقديري در اين زمينه برداشته است . رهي در عرصه طنز داراي ابتكارات و انديشه هاي ادبي ، سياسي و روشي بسيار متنوع است طنزهاي او گاه به قدري قوي است كه از غزلهايش هم پيشي مي گيرد. طنزهاي او شيرين و تلخ و به زبان محاوره و از تكلف و صنايع پيچيده به دور است . از جمله شعرهاي خوب رهي به ابيات زير مي توان اشاره كرد: 
جاي دل در سينه صد پاره دارم آتشي
شعله را چون گل درون پيرهن پيچيده ام
شمع لرزان نيستم تا ماند از من اشك سرد
آتشي جاويد باشد در دل خاكسترم
(ستاره بازيگر)
همچو ني مي نالم از سوداي دل
آتشي در سينه دارم جاي دل
من كه با هر داغ پيدا ساختم
سوختم از داغ ناپيداي دل
همچو موجم يك نفس آرام نيست
بس كه طوفانزا بود درياي دل
دل اگر از من گريزد واي من
غم اگر از دل گريزد واي دل
(رسواي دل)
وي شاعري بود كه تمام عمرش را وقف هنرش نمود، هرگز ازدواج نكرد و با مشاغل اداري نيز ميانه خوبي نداشت و همانطور كه خودش مي گفت: قناريهاي شعر ناب تحمل قفس ميز رياست را ندارند. رهي در سحرگاه جمعه 24 آبان 1347 قبل از آنكه خورشيد بر سينه آسمان بنشيند ديده از جهان فرو بست.

|  ادبيات  |   اقتصاد  |    اجتماعي  |   انديشه  |   سياست  |   شهرآرا  |
|  ورزش  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |