سه شنبه ۷ آذر ۱۳۸۵
اجتماعي
Front Page

۳۰ هزار نفر هرسال به دليل عجز
در سپردن وثيقه و معرفي كفيل زنداني مي شوند
تيغ و ابريشم
007245.jpg
بنيامين صدر
-مسئولان قضايي مي گويند: 30درصد زندانيان در يك دوره 5 ساله بار ديگر مرتكب جرم مي شوند.
- 20 درصد زندانياني كه آزاد مي شوند، به زندان بازمي گردند
- 88 درصد زندانيان مواد مخدر در دومين بار دستگيري به اتهامي  سنگين تر دستگير مي شوند.
- بر اساس آخرين آمار، تعداد زندانيان افغاني در ايران 5هزار نفر است و تا زماني كه مهاجران غيرقانوني افغان در كشور ما حضور دارند، لاجرم مرتكب جرم نيز مي شوند.
اين همه در حالي اتفاق مي افتد كه به گفته رئيس سازمان زندانها ايران اكنون با سالي 600هزار زنداني از نظر شمار زندانيان، مقام پنجم جهان را داراست و در شرايطي كه زندان هاي كشور گنجايش محدودي دارند، گاه تا چند برابر اين ظرفيت، زنداني در آنها نگهداري مي شود.
ماهانه حدود 50هزار نفر در زندان هاي كشور پذيرش مي شوند. از اين تعداد بيش از 30هزار نفر به خاطر عجز از سپردن قرار وثيقه و معرفي كفيل به زندان مي آيند. به گفته علي اكبر يساقي - رئيس سازمان زندان ها و اقدامات تاميني كشور- شرايط به گونه اي است كه 3 روز فرد را به زندان مي اندازيم تا كفيل تعيين كند يا وثيقه بياورد؛ كسي كه برايش قرار وثيقه و كفالت صادر شده، ديگر نبايد به زندان بيايد؛ چون براي كساني قرار صادر مي شود كه مجرمان خطرناكي نيستند .
يساقي مي گويد: از سال۵۸ تاكنون، آمار زندانيان كشور 10برابر شده در حالي كه جمعيت كشور در اين مدت، دو برابر شده است. ايران پيش از انقلاب 9هزار و 994 زنداني داشته است. اين تعداد در سال۱۳۵۸ به 13هزار نفر رسيد. در سال۶۷ بيش از 81هزار زنداني در زندان هاي ايران بودند كه يك سال پس از آن، اين تعداد به 66هزار نفر كاهش مي يابد. در حالي كه هم اكنون 140هزار زنداني در زندان هاي كشور به سر مي برند. اين افزايش تعداد زندانيان، بيش از هر چيز نشان  دهنده گرايش شديد قضات براي استفاده از مجازات حبس در كشور است. هر چند حبس با هدف تنبيه و تربيت صورت مي گيرد اما در شرايطي كه ظرفيت ها پاسخگو نيست، نتيجه عكس مي دهد.
رئيس سازمان زندان ها تاكيد مي كند: در نظام كيفري اسلام، جايگاه حبس به اين سنگيني كه در حال حاضر در كشور از آن استفاده مي شود، نيست. حبس در اسلام براي كساني است كه وجود آنان در جامعه خطرناك است؛ همانند سارقان مسلح و مجرمان به عادت و از آنجا كه بعد از انقلاب، نظام حاكم بر كشور نظام ارزشي بوده نبايد آسان ژترين راه براي برخورد با هر تخلف، روي آوردن به مجازات حبس باشد.
بر اساس طرح جايگزيني و كاهش مجازات حبس، تمام مجازات هاي حبس تا 6ماه به مجازات هاي جايگزين تبديل مي شود و قضات نبايد براي جرائم تا 6ماه حبس، افراد را به زندان بفرستند.
در حال حاضر به معاونان قضائي دستور داده شده كه راهكارهاي كاهش ورود به زندان را تدوين و ارائه كنند.
هم اكنون حدود 130زندان در كشور داريم. انواع زندان هاي باز، بسته، كانون هاي اصلاح و تربيت و مراكز اشتغال و حرفه آموزي در 220 نقطه مستقر است و در تهران 7زندان و يك كانون اصلاح و تربيت وجود دارد كه اغلب فرسوده اند و شرايط  آنها مطلوب نيست.
طبقه بندي دشوار
بعد از ورود به زندان، يكي از مهمترين فعاليت ها طبقه بندي زندان است و پس از آن بايد اقدامات تربيتي، حرفه آموزي و اشتغال زندانيان مورد توجه قرار گيرد.
در همين رابطه يساقي به ميزان اجرايي شدن طبقه بندي زندانيان اشاره مي كند: طبقه بندي دقيق مستلزم امكانات و فضاست. وقتي 400نوع زنداني براي ما مي فرستند با 400 عنوان مجرمانه، اگر كسي طالب اين باشد كه 400 نوع طبقه بندي داشته باشيم، طبيعي است امكاناتش هم بايد در آن حد باشد؛ در حالي كه امكانات ما محدود است. اگر در جايي همانند زندان آبادان كه ظرفيت 70 نفر را دارد 500نفر نگهداري شوند، طبيعي است طبقه بندي خيلي دشوار مي شود و دقيق نيست؛ هرچند تلاش مي شود مرتكبان جرائم را با هم نوع خود در اتاق هاي جداگانه اي نگهداري كنند. او مي گويد: بعضي الزامات مانند طبقه بندي جنسي و اطفال را ناگزيريم اعمال كنيم و در همه  زندان هاي ايران صورت مي گيرد. همكاران ما با امكانات محدود تلاش مي كنند به صورت جداكردن اتاق، كشيدن نرده و جداكردن فضاهاي محدود، طبقه بندي نسبي را اعمال كنند اما طبقه بندي دقيق، مستلزم امكانات وسيعي است كه با شرايطي كه ما در حال حاضر داريم، تقريبا غير قابل اجراست.
يساقي ادامه مي دهد: در آخرين اقدام براي الزام زندان بانان به رعايت امر طبقه بندي، آيين نامه ويژه طبقه بندي را تهيه كرديم كه در حال حاضر در شوراي معاونان قوه  قضائيه است. در اين آيين نامه مهلت هايي داديم و سخت گرفتيم و تلاش كرديم كه اگر جايي امكانات وجود دارد، بهانه اي براي اجرانشدن طبقه بندي باقي نماند كه اميدواريم با آمدن آن قانون، شرايط طبقه بندي بهتر شود.
تراكم جنسيتي و جمعيتي در زندان ها يك آسيب خطرناك اجتماعي است. آ زار زنداني تازه وارد در شب اول ورود به زندان، از نگراني هاست. فضاي بسته زندان، بيماري هاي رواني و خودكشي را افزايش داده است. شيوع  HIV و هپاتيت در زندان ها 10برابر بيشتر از فضاي خا رج است.
رئيس سازمان زندان ها تاكيد مي كند: ما يك مشكل بزرگ داريم و آن گرايش به استفاده از مجازات حبس است كه بايد از بين برود و كاهش استفاده از مجازات حبس در حوزه  تقنين و قضا، تبديل به يك فرهنگ شود.
براي اجراي طرح كاهش استفاده از مجازات زندان، در ابتدا بايد مردم قبول كنند كه زندان و محروم كردن افراد از آزادي نمي تواند مجازاتي مناسب باشد چون در تمامي موارد، نتيجه زندان، اصلاح فرد و بازگشت موفق او به جامعه نيست.
با توجه به نگرش موجود در جامعه كه براي هر خطا و جرمي  نخستين مجازاتي كه به ذهن افراد خطور مي كند زندان است، بايد در ابتدا اين ذهنيت از جامعه پاك شود تا بهتر بتوان به كاهش مجازات حبس انديشيد.
آثار مخرب زندان بر سابقه و خانواده زنداني، هرگز قابل كتمان نيست، به طوري كه با وجود 120هزار زنداني متاهل، بيش از۳۰۰هزار فرزند بي سرپرست روي دست جامعه مانده است. با ورود فرد به زندان، نه تنها وجهه او در جامعه دستخوش تغيير مي  شود بلكه در جريان رفت و آمد مكرر افراد به زندان و بازگشت به جامعه، زمينه گسترش جرم در جامعه بيش از پيش فراهم مي شود.
وقتي در سال، 600هزار نفر وارد زندان ها مي شوند، يعني كيان 600هزار خانواده مورد تهديد قرار مي گيرد. اگر واحد خانواده 5نفر باشد يعني 3ميليون نفر و كسي درك مي كند زندان افتادن سرپرست خانواده يعني چه كه اين اتفاق در مورد خود او افتاده باشد.
007194.jpg
عكس:مهدي بيات
اين مساله سبب مي شود آستانه و حريم خانواده ها تهديد شود. خانواده از روابط عاطفي محروم مي شود. زمينه براي گرفتن رضايت از شكات از بين مي رود و اين همه با امضاي حكم حبس اتفاق مي افتد.
اين در حالي است كه دولت بر اساس قانون اساسي، مكلف است از كيان خانواده ها پاسداري كند. اگر بنا باشد وقتي هر زنداني پا به زندان مي گذارد، خانواده او هم از هم بپاشد، چه اتفاقي مي افتد؟!
تنگناي فرهنگي
بي ترديد در صورت كاهش جمعيت كيفري زندان ها اهداف فرهنگي و تربيتي معنا پيدا مي كند و در فضاي محدود زندان چنان چه جمعيت كيفري بيشتر از ظرفيت باشد، خرده فرهنگ هاي غلط در زندان رشد مي كند. در همين حال منصور مقاره عابد- مدير كل فرهنگي و تربيتي سازمان زندان ها- نيز افزايش جمعيت كيفري زندان ها را مشكلي اساسي مي داند و مي گويد: در اين تراكم جمعيتي، كار فرهنگي و تربيتي نمي توان انجام داد.
مدير سابق كانون اصلاح و تربيت تهران، با تاكيد بر اينكه افرادي كه كمتر از 10روز به زندان ها مي آيند نمي توان هيچ كار فرهنگي و تربيتي براي آنها انجام داد و حتي ممكن است اتفاقات ناخوشايندي براي اين افراد اتفاق بيفتد، مي گويد: با توجه به جمعيت كيفري بالا در زندان ها كه تمام اتاق ها، محل اقامت افراد شده است، برگزاري كلاس هاي درس در مقاطع مختلف امكان پذير نيست. هم اكنون 144كتابخانه با 420هزار جلد كتاب در زندان هاي كشور وجود دارد.
بودجه  اختصاصي براي مسائل فرهنگي و تربيتي كافي نيست. اگر مبارزه با مواد مخدر را با تغيير نگرش فرهنگي انجام مي داديم، اكنون با بحران سوء مصرف مواد مخدر مواجه نبوديم.
مدير سابق كانون اصلاح و تربيت تهران، با تاكيد بر اينكه زندان به تمام عناصر جامعه نياز دارد، مي افزايد: نيمي  از جامعه  زندانيان كه سالانه معرفي مي شوند، كمتر از 29سال سن دارند.
او بازديد قضات از زندان ها را سبب افزايش دانش قضات نسبت به عملكردشان دانسته و مي گويد: قضات نبايد تنها از روي پرونده  كيفري، زندانيان را بشناسند.
جرم دامنگير
بر اساس آخرين آمارها، 50درصد زندانيان، مجرمان مواد مخدر بوده اند كه اين رقم در برخي استان ها مانند خراسان جنوبي به 80 درصد و در برخي ديگر مانند مازندران به 23 درصد مي رسد. بعد از مواد مخدر، جرائم ناشي از پرخاشگري، سرقت و جرائم مالي، بيشترين جرم زندانيان را تشكيل مي دهد.
رئيس سازمان زندان ها مي گويد: مجموعه اي از آدم ها به خاطر بدهي مالي اعم از ديه، نفقه، معاملات و چك در زندان هستند كه جاي اين افراد در زندان نيست. مجموعه اي نيز معتادان را به زندان مي فرستند كه عقيده راسخ و قطعي ما اين است كه جاي معتادان در زندان نيست. حدود 50 درصد از زندانيان ما مواد مخدري هستند و از اين 50 درصد، بيش از 80 درصد، محكومان به جزاي نقدي هستند. امروز ثابت شده راهكار برخورد با اعتياد، به زندان انداختن معتاد نيست. روش هاي علمي  كاهش آسيب وجود دارد كه در حوزه هاي بازپروري بايد اعمال شود. به گفته او اين كه معتاد را به زندان بفرستيم،  كارساز نيست. تجربه 27سال گذشته نشان داد كه به اين شكل، قضيه حل نمي شود. بررسي ها نشان مي دهد كه زنداني به آساني به مواد مخدر دسترسي دارد. در سال 80، 143كيلوگرم مواد مخدر از داخل زندان ها كشف شده است و جالب آنجاست كه 90 درصد اين مواد در جاسازي بدني به دست آمده است. يساقي، در خصوص خريد دستگاه هايي كه با كمك آن مي توان از ورود مواد مخدر به داخل زندان جلوگيري كرد نيز مي گويد: هزينه خريد اين دستگاه ها بسيار زياد است و به نظر نمي رسد دولت بتواند اين اعتبار را تامين كند اما در شرايط فعلي كه حجم شيوع مواد مخدر بالاست، نبايد معتادان را به زندان منتقل كرد.
اين در شرايطي است كه اگر معتادان و محكومان جرائم مالي و غيرعمد را استثنا كنيم، مابقي جرائم، در مجموع 10 درصد زندانيان را تشكيل مي دهند؛ يعني اگر به طور ميانگين 130هزار زنداني داشته باشيم، با حذف آن موارد به كمتر از 13هزار نفر مي رسد.
جرائم شايع در زندان
جرائم داخل زندان عبارتند از واردكردن مواد مخدر به زندان، ضرب وشتم و درگيري بين زندانيان، غيبت پس از پايان مرخصي و انحراف اخلاقي.
رئيس سازمان زندان ها درباره  ميزان ارتكاب جرم در داخل زندان مي گويد: زندان هم يك جامعه است كه جمعيتش افرادي هستند كه هنجارهاي جامعه را شكسته اند و احتمالا در داخل زندان مرتكب جرم مي شوند. سعي ما بر اين است كه وقت زنداني را با ورزش، آموزش كلاسيك و حرفه آموزي به طور كامل پر كنيم. بنابراين يك زنداني در طول روز دائما درگير است كه اين مسئله مي تواند محيط زندان را آرام نگه دارد. وقتي 140هزار نفر در يك جا جمع شوند از آدم هاي هنجارشكن، با محدوديت هاي سازمان زندان ها نمي توان ادعا كرد كه هيچ جرمي  واقع نمي شود. اين مساله اختصاص به مجموعه  زندان ها ندارد و هر جا جمعيت هاي انبوه نگهداري شود، امكان چنين اتفاقي وجود دارد.
بي ترديد اصلاح قوانين داخل زندان در كنار برنامه هاي آموزشي و فرهنگي براي كاركنان زندان ها و زندانيان، بهترين راه حل براي حفظ حقوق انساني مجرمان است.رابطه  احترام آميز و حرمت گذاري سبب مي شود رفاقتي بين زندان بانان و زندانيان ايجاد شود. اين رفتار به امنيت زندان و كاهش ناهنجاري ها و وقوع جرائم، كمك شاياني مي كند. هرجا اين رابطه خشن تر است و انساني نيست، فضا متشنج و زمينه براي ارتكاب جرائم، بيشتر فراهم مي شود.

نگاه امروز
شيوع جرم و بزهكاري چرا؟

فريبرز بيات
ايران پنجمين كشور در جهان از نظر ورودي زندانيان است. سالانه 600هزار نفر وهرماه بطور ميانگين 50هزار نفر وارد زندانهاي كشور مي شوند . اين آمار و ارقام تاسف بار و هراس انگيز از چه چيز حكايت مي كند .
آيا زمينه ها و امكانات وقوع جرم در جامعه ما بيشتر شده است؟ آيا جامعه ما آنچنان خشن و نابردبار شده است كه براحتي از اعتدال خارج و راه شكستن قواعد و هنجارهاي اجتماعي را در پيش مي گيرد؟
آيا فشارها و تنگناهاي اقتصادي، اجتماعي ، فرهنگي و بن بست راه هاي مشروع دستيابي به اهداف و منافع زمينه هاي گسترش بزهكاري و جرم را در جامعه فراهم كرده است؟
آيا اعتبار قوانين و هنجارهاي رسمي و اعتماد به عادلانه و درست بودن آنها در بين مردم از بين رفته و قوانين قدرت باز دارندگي اشان را از دست داده اند؟
آيا بخشي از جامعه اميد خود را براي دستيابي به حقوقش از راههاي مشروع از دست داده است ؟ 
آيا نهادهاي مسئول امور آموزشي و تربيتي  در نهادينه كردن هنجارها و ارزشهاي اجتماعي و فرهنگي ناكام بوده اند ؟
آيا نهادهاي ديني و مذهبي مسئول، در جهت دروني كردن ارزشهاي ديني و اخلاقي كوتاهي كرده اند؟
آيا هنجارفرستان ، ارزشگذاران و گروههاي مرجع قدرت ايفاي نقش و الگوسازي براي جامعه را از دست داده اند ؟
آيا نگرش تنبيهي غالب در نظام قضايي و انتظامي موجب شده است با لاترين تنبيهات را براي كوچك ترين جرايم اعمال كنيم و ترميم و جبران خطا و خسارت و آموزش بزهكار و مجرم را به فراموشي بسپاريم؟
آيا توسعه جرايم موجبات انگ زني به هر عمل و رفتار از هر كس و در هر كجا را موجب نشده است ؟ آيا هزينه هاي عبور از قوانين در جامعه ما در مقابل منافع انجام بزه و جرم ناچيز است؟
آيا مجرمان و بزهكاران حرفه اي تر و پيچيده تر عمل مي كنند و در مقابل دستگاه هاي انتظامي و قضايي به روش هاي ساده و ابتدايي دلخوش كرده اند ؟ آيا نظام اطلاع رساني و رسانه اي ما نقش خود را در اين زمينه به خوبي ايفا كرده و اخبار و اطلاعات لازم را به موقع ، كامل و درست در اختيار مردم قرار داده است ؟
آيا رسانه ها فقط پس از واقعه در صحنه حضور پيدا كرده اند يا پيش از آن با تحليل روند ها زنگها را به صدا درآور ده اند ؟
و بالاخره آيا مسئولان با خواندن و شنيدن اين آمار و ارقام به خود نهيب خواهند زد  كه سهمي از اين مشكل به عملكرد آنها بر مي گردد؟

مديريت خشم

هدف مديريت خشم، كاهش احساسات هيجاني و برانگيختگي جسماني است كه به موجب خشم بوجود مي آيند. شما نمي توانيد از چيزها يا افرادي كه شما را عصباني مي كنند، دوري كنيد، يا اين كه آنها را تغيير دهيد. ولي شما مي توانيد ياد بگيريد كه چگونه واكنش هايتان را كنترل كنيد.
اما چرا برخي افراد بيشتر از ديگران عصباني مي شوند؟ به گفته دكتر جري دفنباچر - روانشناسي كه در زمينه مديريت استرس متخصص است- برخي افراد تندخوتر از ديگران هستند، آنها آسان تر و شديدتر از افراد ديگر عصباني مي شوند. آنها بعضي اوقات از لحاظ اجتماعي كناره گير مي شوند و قهر مي كنند. همچنين، تحملشان در برابر ناكامي كم است و احساس مي كنند كه نبايد دستخوش ناكامي، دردسر و آزردگي قرار بگيرند.
پرسش مهمي كه مطرح مي شود اين است كه چرا اين افراد، اين روش را در پيش مي گيرند؟
يك دليل، ژنتيكي يا جسماني است.شواهدي وجود دارد كه نشان مي دهد برخي از كودكان، تحريك پذير و زودرنج به دنيا مي آيند.دومين علت، اجتماعي- فرهنگي است. خشم اغلب به عنوان يك چيز منفي قلمداد مي شود. ما آموخته ايم كه نشان دادن اضطراب، افسردگي يا هيجانات ديگر كاملاً قابل قبول است. اما نشان دادن خشم قابل قبول نيست. در نتيجه، ما چگونگي كنترل خشم يا بروز آن را به طرزي مناسب نياموخته ايم.
تحقيقات، همچنين نشان مي دهد كه پيشينه خانوادگي نيز در اين مسأله نقش دارد، افرادي كه به آساني خشمگين مي شوند، عمدتاً از خانواده هاي مخرب و آشفته هستند و در ارتباطات عاطفي، مهارتي ندارند.
ابزار آرميدگي بسيار ساده هستند- مانند تنفس عميق و تصويرسازي ذهني- آرميدگي مي تواند در فروكش كردن احساس خشم به شما كمك كند. كتاب ها و دوره هاي آموزشي اي وجود دارد كه مي تواند به شما فنون آرميدگي را آموزش دهد و وقتي كه اين فنون را آموختيد، در هر موقعيتي مي توانيد به آنها رجوع كنيد. اگر درگير رابطه اي هستيد كه هر دو نفر تندخو هستيد، اين ايده خوبي است براي هر دو كه اين فنون را بياموزيد
چند كار ساده اي كه شما مي توانيد انجام دهيد، عبارتند از:
۱ - به صورت عميق، نفس بكشيد و مسير تنفستان را تجسم كنيد.
۲ - به آرامي يك كلمه يا عبارت آرام بخش را تكرار كنيد- مانند آرامش ، آسان بگير .
۳ - در حالي كه به صورت عميق نفس مي كشيد، از تصويرسازي ذهني استفاده كنيد. يك تجربه آرامش دهنده را مجسم كنيد، خواه از خاطراتتان يا از تخيلتان.
۴ - تمرين هاي آرام و غير فعال مي توانند ماهيچه هاي بدنتان را آرام كنند و احساس آرامش بيشتري به شما بدهند.
اين فنون را هر روز انجام دهيد و بياموزيد كه به صورت اتوماتيك هر گاه كه در يك وضعيت تنش زا قرار داشتيد، از آنها استفاده كنيد.
بازسازي شناختي به معناي تغيير روش فكر كردن است. افراد خشمگين تمايل دارند كه در صحبت هاي خود از كلمات بسيار شورانگيز- كه منعكس كننده افكار دروني شان است- استفاده كنند. موقعي كه شما خشمگين مي شويد، تفكرتان مي تواند اغراق شده يا خيلي پرشور باشد. در بازسازي شناختي، تلاش مي شود كه اين افكار با افكار منطقي تري عوض شود. براي مثال، به جاي اين كه به خودتان بگوييد اوه يا اين افتضاح است ، همه چيز از بين رفت به خودتان بگوييد. اين نااميد كننده است و قابل فهم است كه من در اين مورد آشفته هستم، اما اين پايان دنيا نيست و خشمگين شدن نيز آن را درست نمي كند.
هنگامي كه در مورد خودتان يا كس ديگري صحبت مي كنيد، مراقب كلماتي مانند هرگز يا هميشه باشيد. اين ماشين هرگز كار نمي كند يا شما هميشه چيزي را فراموش مي كنيد نه تنها غلط هستند بلكه باعث مي شوند كه شما احساس كنيد كه خشمتان موجه است و راهي براي حل مشكل وجود ندارد. اين كلمات همچنين افرادي را كه مايل به همكاري با شما براي يافتن يك راه حل هستند را گريزان و تحقير مي كند.
به خودتان يادآوري كنيد كه خشمگين شدن چيزي را درست نمي كند و باعث نمي شود كه شما احساس بهتري داشته باشيد. افراد خشمگين بايد از نيازهاي طبيعي شان آگاه شوند و انتظاراتشان را تبديل به اميال خود كنند. به عبارت ديگر، گفتن جمله من چيزي را دوست دارم ، سالم تر از گفتن جمله من چيزي را مي خواهم يا من آن چيز را بايد داشته باشم است. موقعي كه شما براي دستيابي به آنچه مي خواهيد، ناتوان هستيد واكنش هاي عادي اي را تجربه مي كنيد- ناكامي، نااميدي و ناراحتي- اما خشم را تجربه نمي كنيد. برخي افراد خشمگين از خشم خود به عنوان روشي براي اجتناب از احساس ناراحتي استفاده مي كنند، اما اين به معناي محو كامل احساس ناراحتي نيست.
چه چيزي در مورد جرأت آموزي مي دانيد؟
اين حرف صحيح است كه افراد خشمگين به آموزش قاطعيت نيازمندند(به جاي پرخاشگري). اما بيشتر كتاب ها و دوره هاي آموزشي در جرأت آموزي، افرادي را كه به اندازه ما خشمگين نيستند، هدف گيري مي كنند. اين افراد منفعل تر و مطيع تر از يك شخص معمولي هستند. آنها گرايش دارند كه به ديگران اجازه دخالت در كارشان را بدهند. اين كاري نيست كه افراد بسيار خشمگين حاضر به انجام آن باشند. اين كتاب ها مي توانند شامل چند طرح مفيد براي استفاده در موقعيت هاي نااميدكننده باشد.
به ياد داشته باشيد كه شما نمي توانيد خشم را حذف كنيد- حتي اگر هم مي توانستيد ايده خوبي نبود. با وجود همه تلاش ها، مسائلي اتفاق مي افتد كه موجب خشم شما مي شود و گاهي اوقات آن خشم موجه است. زندگي پر است از ناكامي، رنج، شكست و اعمال غير قابل پيش بيني ديگران. شما نمي توانيد آن را تغيير دهيد. اما مي توانيد روشي را كه اجازه مي دهد چنين اتفاقاتي بر شما تأثير بگذارد، تغيير دهيد.
ترجمه: مهدي ملك محمد
منبع: سايت رسمي انجمن روانشناسي آمريكا

جدول اعداد (سودوكو) 225
007203.jpg

اعداد 1 تا 9 را در هر يك از سطرها و ستون ها و مربع هاي كوچك 3 در 3 طوري قرار دهيد كه فقط يك بار تكرار شود. پاسخ جدول را فردا در روزنامه ملاحظه خواهيد كرد.

نگاه
پرخاش ويرانگر

گروه اجتماعي- ما همگي مي دانيم كه خشم چيست و همگي نيز آن را تجربه كرده ايم؛ خواه به عنوان يك آزردگي كوتاه و يا يك خشم تمام عيار.
خشم، يك هيجان كاملاً عادي، غالباً سالم و انساني است. اما موقعي كه از كنترل ما خارج شود تبديل به چيزي ويرانگر مي گردد و مي تواند باعث بروز مشكلاتي شود- مشكلاتي در كار، روابط شخصي و در كيفيت زندگي- همچنين مي تواند سبب شود كه شما احساس كنيد گويي در چنگال يك هيجان قوي و غيرقابل پيش بيني گرفتار هستيد.
روش طبيعي و غريزي براي نشان دادن خشم پرخاشگرانه پاسخ دادن است. خشم يك پاسخ طبيعي و انطباقي به تهديدات است. با قدرت برانگيخته مي شود و اغلب پرخاشگرانه است. احساسات و رفتارهايي است كه به ما اجازه مي دهد، هنگامي كه به ما حمله مي شود بجنگيم و از خودمان دفاع كنيم. بنابر اين يك مقدار خشم، براي بقاي ما ضروري است. از طرف ديگر، ما نمي توانيم به صورت فيزيكي به هر شخصي يا هر چيزي كه ما را عصباني و آزرده مي كند، حمله كنيم. قانون، هنجارهاي اجتماعي و عقل سليم ما را در اين كه چگونه خشم مان را بروز دهيم، در محدوديت قرار مي دهند.
افراد از يك مجموعه متنوع از اعمال هشيار و ناهشيار براي برخورد با احساس خشمشان استفاده مي كنند. 3 شيوه اصلي و عمده عبارتند از: ابراز كردن، سركوب كردن و آرام شدن.
نشان دادن احساس خشم به روش قاطعانه- نه پرخاشگرانه- سالم ترين راه براي بيان خشم است. با انجام اين كار، شما ياد مي گيريد كه چگونه نيازهايتان را آشكار سازيد و چگونه آنها را برطرف كنيد. البته بدون آسيب رساندن به ديگران.
قاطع بودن به معني پررو بودن يا پرتوقع بودن نيست، بلكه به معني مؤدب بودن خودتان و ديگران است.
خشم همچنين مي تواند سركوب بشود و تبديل به چيز ديگري گردد. اين موقعي اتفاق مي افتد كه شما جلوي خشمتان را مي گيريد، فكر كردن در مورد آن را متوقف مي سازيد و بر چيز مثبتي متمركز مي شويد. هدف، جلوگيري از خشم يا سركوب كردن آن و تبديل آن به رفتاري سازنده تر است. خطر اين نوع پاسخ اين است كه اگر خشم اجازه بيان بيروني پيدا نكند، مي تواند متوجه درونتان بشود. خشم تبديل شده به درون، موجب پرتنشي، فشار خون بالا، يا افسردگي مي شود. خشم ابراز نشده همچنين مي تواند باعث بروز مشكلات ديگري همچون تظاهرات آسيب شناختي خشم- مانند رفتار نافعال- پرخاشگر(بازگشت به گذشته به طور غيرمستقيم به جاي روبه رو شدن با احساس خشم) يا بروز شخصيتي كه هميشه بدبين است، بشود.
افرادي كه دائماً ديگران را سركوب مي كنند، از هر چيز ايراد مي گيرند و نظرات بدبينانه اي دارند، چگونگي بيان درست خشمشان را نياموخته اند. شگفت آور نيست كه آنها به هيچ وجه روابط موفقيت آميز زيادي ندارند.
در نهايت ، شما مي توانيد از درون آرام شويد. اين روش فقط رفتار بيروني تان را كنترل نمي كند، بلكه همچنين پاسخ هاي دروني تان را نيز كنترل مي كند.
هنگامي كه هيچ يك از اين 3 روش، نتيجه بخش نبود آنگاه فرد به كسي- يا چيزي- آسيب مي رساندكه مي تواند يك عمر او را از كرده خود پشيمان كند.
چه بسا بروز يك خشم نا به جا سال ها حبس و زندان را براي فردي كه آن را بروز داده به همراه بياورد.

|  اقتصاد  |    اجتماعي  |   انديشه  |   سياست  |   شهرآرا  |   موسيقي  |
|  ورزش  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |