سه شنبه ۲۱ آذر ۱۳۸۵
تمرد از استاد
007773.jpg
عكس : مسعود خامسي پور
سما بابايي
موسيقي سنتي ايران در دو-سه دهه اخير با از دست دادن و يا گوشه نشين شدن اساتيد بزرگي كه هر كدام پايه اي مطمئن و استوار بودند، ضربات بسيار سختي خورده است، از طرفي هر چهره غيرمتخصصي توانست كاستي هاي هنرش را با برچسب نوآوري به خورد مردم دهد و از طرف ديگر موسيقي سنتي ايران را سالها از روندي كه مي توانست آن را تبديل به يكي از مهم ترين و مطرح ترين موسيقي ها در سطح جهان كند، دور نگه داشت.
بر همين اساس به نظر مي رسد كه اهالي موسيقي و دست اندركاران در جهت رفع اين نقيصه بر آيند و از ذخيره هاي اندك اما بسيار پربهاي موجود موسيقي استفاده كنند و در اين ميان اهتمام بيشتري به موسيقي آوازي كه نقش مهمي در موسيقي سنتي ايران داشته و علاوه بر آن از ضربه پذيري و حساسيت بيشتري نيز برخوردار است، روا دارند.
مشغله  فراوان، شاگردان اندك
يكي از راه هاي ماندگاري هنرحتي اكنون كه بايد آن را عصر تسلط تكنولوژي دانست، انتقال هنر از استاد به شاگرد بوده است. اين مسأله البته در موسيقي ايراني از اهميت بيشتري برخوردار است، چرا كه موسيقي ايراني همواره به شكل سينه به سينه انتقال پيدا كرده و هنوز كه هنوز است بسياري از اساتيد مسلم آن اعتقاد دارند كه آموزش سماعي بهتر از آموزش از روي نت عمل مي كند. مشغله هاي فراوان، ضبط آلبوم هاي جديد و سرپرستي كردن گروه هايي كه موسيقي ايران در اين سالها نمونه آن را كمتر ديده است و به خصوص كنسرت هاي گاه و بي گاه استاد در خارج از كشور اين امكان را براي او وجود نياورده كه بتواند به طور مداوم شاگرداني را تربيت كند؛ اما هنرجويان بسياري به كلاس هاي شاگردان استاد رفته و بنابراين تعداد افرادي كه به شكل غيرمستقيم از محضر او بهره برده اند، چندان كم نيست.
محمدرضا شجريان تاكنون تلاش هاي خود را بيشتر صرف ارائه موسيقي آوازي كرده و جز تعدادي محدود(كه اتفاقا همگي آنان جزو چهره هاي موثر موسيقي آوازي درآمده اند) كسي را به شاگردي نمي پذيرد. او برخلاف اساتيدي مانند قوامي، نورعلي خان برومند، كريمي و... اهتمام جدي خود را بر آموزش قرار نداده و همواره سعي كرده تا با اجراها و ارائه تجربيات جديد خود افق هاي تازه تري در موسيقي ايراني باز كند، به همين خاطر است كه هر كدام از آلبوم هاي او خود به تنهايي گنجينه اي وسيع براي شناختن و فراگيري موسيقي سنتي ايران هستند.
اما معدود شاگرداني كه تربيت كرده، همگي هم اكنون به عنوان برترين هاي آواز ايران شناخته مي شوند. از همايون كه بگذريم(بسياري اعتقاد دارند صداي او اگر به پختگي برسد، نماينده اي كامل از صداي استاد است)، افرادي مانند علي جهاندار، محسن كرامتي، حميدرضا نوربخش، مظفر شفيعي و... از محضر او به طور مستقيم بهره ها گرفته و هم اكنون هر كدام نمونه هايي از هنرمندان موسيقي آوازي ايران به حساب مي آيند.
تقليد يا تلمذ
اگر اين مسأله را بپذيريم كه شجريان يكي از كامل ترين خوانندگان ايراني در يك صد سال اخير است، پذيرش اين نكته كه چرا هم اكنون صداي او معيار آواز ايران به حساب مي آيد، توجيه پذير به حساب مي آيد.
در اين سالها عده زيادي به خصوص كساني كه تازه فعاليت خود را در حوزه آواز آغاز كردند، با آگاهي كامل سعي كردند تا به تقليد از او بپردازند. اگرچه طبيعت يادگيري هنر با تقليد آغاز مي شود، اما طبيعي است كه هنرجو بايد اين توانايي را داشته باشد تا پس از اندكي راه خود را پيدا كرده و از كپي برداري صرف، اجتناب كند. اين مسأله اما در آواز ايراني بسيار شديد به چشم مي خورد. بسياري از آوازخوانان در اين سالها سعي كردند تا به تقليد صرف از شجريان بپردازند تا هم با مقبوليت بيشتري از طرف جامعه، كه صداي شجريان را نمونه كاملي از موسيقي آوازي مي داند، روبه رو شوند و هم با انتقادات كمتري از طرف اهالي موسيقي. بسياري از آوازخوانان محور فرم صدادهي، اجراي مو به موي تحريرها، جمله بندي و حتي انتخاب شعرهاي خود را شجريان قراردادند و خود هيچ چيز به آن نيافزودند و نتيجه اين شد كه خوانندگاني ظهور كردند كه صدايشان اگرچه شبيه استاد بود، اما معضلات و كمبودهاي فراواني داشت.
البته در اين ميان انتقادي به خود استاد وارد نيست، بلكه انتقاد به هنرجوياني وارد است كه به تقليد صرف از او پرداخته و از اين دوره عبور نكردند و همچنين سرپرستان گروه هاي موسيقي كه شجريان را تنها مبدا و مقصد موسيقي ايران به حساب مي آوردند، بدون آنكه خود سعي كنند چيزي را به شاگردانشان بياموزانند.
شجريان خود نيز از اين مسأله ناراضي به نظر مي رسد:
- اصلا شاگردان من زماني كسي خواهند شد كه بر شجريان تمرد كنند. اگر از شجريان گذر نكنند همان تكرار من هستند. من بارها گفته ام كه اگر شاگردان من موسيقي را در سطح من اجرا كنند، به اين معناست كه موسيقي درجا زده است. آنها بايد چند گام از من جلوتر باشند. شاگردان اگر تكرار استاد باشند، موسيقي در جا زده است.
شاگردان بايد فراتر از استاد خود عمل كنند. متأسفانه در حال حاضر وضع به شكل ديگري حاكم است و شاگردان از استاد عقب ترند و هنوز به سطح او نرسيده اند. اين جاي نگراني است. من ناراحت نمي شوم كه شاگردانم از من جلوتر بروند، برعكس خشنود خواهم شد. اگر عقب تر باشند براي موسيقي ايران جاي تأسف خواهد بود.
گامي به سوي اعتلا
در اين ميان برگزاري كارگاه تخصصي آواز با حضور استاد محمدرضا شجريان اتفاق بسيار فرخنده اي است. او اين كارگاه را به منظور ارتقاي فرهنگ و سطح دانش موسيقي و اعتلاي موسيقي آوازي با همكاري فرهنگستان هنر برگزار كرده تا خوانندگان جواني را كه همگي دوره هاي اوليه آواز را گذرانده اند، با تكنيك هاي تخصصي آواز آشنا كند.
بنابراين به نظر مي رسد كه موسيقي آوازي به يمن اين اتفاق چشم انداز تازه اي را فراروي خود داشته باشد. گذراندن دوره هاي اوليه آواز در يكي از آموزشگاه هاي معتبر و اخذ مدرك قبولي در آزمون تست عملي البته شرط بهره گيري از اين كلاس هاست.
محسن كرامتي، علي جهاندار، حميدرضا نوربخش و مظفر شفيعي به عنوان چهار كارشناسي هستند كه از متقاضيان تست عملي گرفته تا تعداد محدودي را براي شركت در اين كارگاه انتخاب كنند.
اكنون حدود 1500 نفر در اين كلاس ها شركت كرده اند كه اين مسأله باتوجه به عدم تبليغات و حتي اطلاع رساني محدودي كه البته تا حد زيادي خودخواسته به حساب مي آيد، رقم اندكي نيست.
كارشناسان چه مي گويند؟
مظفر شفيعي يكي از گزينش كنندگان اين كلاس ها كه چندي پيش همراه با گروه  ماهريز در فرهنگسراي نياوران به اجراي برنامه پرداخت، در اينباره مي گويد: استاد شجريان مدت هاست كه در فكر تاسيس يك آموزشگاه براي تعليم آواز بود و تا حدي مقدمات آن را نيز فراهم كرده بود تا اينكه فرهنگستان هنر با آقاي شجريان صحبت كرد. به توافق رسيدند تا اين كلاس ها تشكيل شود. البته قرار بود مدرسان آواز شاگردان برگزيده خود را معرفي كنند، اما سرانجام به اين شيوه از اجرا رسيديم. اما حميدرضا نوربخش كه هم اكنون به عنوان جوان ترين مدير عامل خانه موسيقي فعاليت مي كند، نيز در اينباره مي گويد: اين كلاس ها بدون شك نقطه مثبت و يك اقدام بسيار پسنديده است كه توسط فرهنگستان هنر انجام شده و در صورت تداوم، مي تواند موسيقي آوازي ايران را به نقاط پرباري برساند. به خصوص آنكه هم اكنون بسياري به تقليد صرف از استاد دست زده اند و تشكيل كلاس هايي با حضور خود وي مي تواند بسيار مفيد واقع شود.
او البته تاكيد مي كند كه خانه موسيقي نيز در نظر دارد تا اين مسأله را دنبال كند و در صورت فراهم شدن شرايط در دوره هاي بعد، اين كلاس ها در اين خانه برگزار شود.

ياد
سالروز درگذشت موتسارت
كودكي اعجوبه
گروه ادب وهنر- استعداد نبوغ آميز موسيقي از نخستين سالهاي كودكي در او بروز يافت. معروف است كه در سه سالگي به خوبي پيانو مي نواخت و در 5 سالگي آهنگ مي ساخت.در شش سالگي با سازهاي ويولن و پيانو براي اشراف و درباريان اروپا برنامه اجرا مي كرد.
پدراو لئوپولد موتسارت كه بر آن بود از اين موهبت حداكثر استفاده را بكند، فرزند اعجوبه خود را براي هنرنمايي به كاخ ها و دربارهاي آن روز در اروپا برد. آنها بين سالهاي 1762 تا 1766 بيشتر كشورهاي غرب اروپا از جمله آلمان و فرانسه و انگلستان و هلند و سوئيس را زير پا گذاشتند و در همه جا حيرت دوستداران موسيقي را برانگيختند.
موتسارت سه سمفوني اول خود را زماني كه بيش از هشت سال نداشت، در لندن نوشت. در همين شهر با يوهان كريستيان باخ جوان ترين پسر آهنگساز بزرگ يوهان سباستين باخ آشنا و دوست شد. برخي از پژوهشگران از پدر موتسارت انتقاد كردند كه از روي آزمندي و جاه طلبي، بدون توجه به ضعف بدني فرزند و نيازهاي كودكانه اش، او را به سفرهاي دور و دشوار برده است. گروهي احتمال دادند كه شايد همين مرارت هاي كودكي، آسيب پذيري در بزرگ سالي و مرگ زودرس او را باعث شده باشد.
پسرك در سالن هاي استراني وين، هم نخستين آثار خود را عرضه كرد و هم مهارت خود را در نوازندگي و با شيرين كاري هايش حيرت و تحسين همگان را برمي انگيخت: با چشمان بسته، پشت به پيانو يا از زير آن، يا در حال راه رفتن، ساز مي نواخت. موتسارت از سال 1769 به طور قراردادي براي دربار اسقف اعظم سالزبورگ آهنگ ساخت و برنامه اجرا مي كرد، اما همكاري او همواره با درگيري ها و فراز و نشيب بسيار همراه بود. درباريان سالزبورگ قدر هنر او را به خوبي نمي شناختند و هرگز نتوانستند مايه خشنودي او را فراهم كنند. تا حد زيادي به خاطر بي اعتنايي و قدرنشناسي آنها بود كه موتسارت و پدرش در دربارها و محافل ديگر پيوسته به دنبال حامياني گوهر شناس مي گشتند.بيشتر كارشناسان عقيده دارند كه موتسارت در سه سال آخر زندگي بهترين و كامل ترين آثار خود را خلق كرده است. ساختار بالغ آثارش از بافت ساده ملودي هاي ناب تا هارموني هاي چندصدايي و پيچ در پيچ فرا مي رويد.موتسارت در آخرين روزهاي زندگي سرگرم  تصنيف يكي از زيباترين آثار خود بود كه سرانجام ناتمام ماند. به نام در مرگ مردگان اثر را كنتي ناشناس، سفارش داد، موتسارت تا آخرين دم حيات بر آن كار مي كرد و عملاً  آهنگي شد درمرگ خودش.
موتسارت پس از چند روز بيماري تب آلود ساعتي پس از نيمه شب پنجم دسامبر درگذشت و طي مراسمي ساده و محقر در گورستان وين به خاك سپرده شد. (گفته مي شود مزار او نامشخص است.)
آتنا ثابت قدم

سر بانگ
اركستر ملل و صدايي تازه
007770.jpg
سيد ابوالحسن مختاباد
در كنار اركستر سمفونيك كه از حمايت هاي دولتي برخوردار است، هفته گذشته اركستر ملل با نزديك به 100 نوازنده و گروه كر در تالار كشور روي صحنه رفت. نگارنده از چند سال قبل با ريز و درشت پاگيري اين اركستر آشنا بوده و دورادور مسائل و مشكلات آن را تعقيب مي كردم.براي آنكه تصويري دقيق تر از تلاش رهبر اين اركستر به دست آوريد، بخشي كوتاه از گفته هاي سيد عليرضا ميرعلينقي، منتقد و محقق تاريخ موسيقي ايران را عينا نقل مي كنم: رهبر اركستر ملل و خانواده اش، نوازنده دعوت كردند، از حدود 600نفر تست گرفتند، از ارمنستان نوازنده آوردند، دنبال هتل و تخت و ملافه رفتند، ميوه و ظرف شستند، قرض كردند و خرج كردند، خرج كردند و قرض كردند، با مسئولان اين نهادها و آن ارگان جنگيدند تا بتوانند سالن بگيرند، پوستر چسباندند و بروشور طراحي كردند، در شبانه روز بيش از چهار ساعت نخوابيدند و دو خط تلفن و پنج خط موبايل كه يكريز زنگ مي زد و زنگ مي خورد، جوابگوي استرس شبانه روزي، بي اعتنايي آدم ها و مخارج هراس آورشان، نبود. فشارهاي محيط هم مضاعف مي شد .
در چنين اوضاع و احوالي اين اركستر توانست به هر جان سختي كه بود، اين سنگ بزرگ را بردارد و سه شب در تالار بزرگ كشور كنسرت دهد. شايد مهم ترين ويژگي اين اركستر طعم و رنگي است كه در قطعات اجرايي آن وجود دارد؛ طعم و رنگي كه با ساختار تنظيم هاي ايراني همخوان تر است و البته نحوه انتخاب قطعات آن هم به ذائقه ما ايراني ها بيشتر پهلو مي زند. مي توان گفت اين اركستر محصول نوعي اعتراض پنهان مخاطبان و البته نوازندگان جوان (ميانگين سني اين اركستر زير 32 سال است و تمامي نوازندگان آن از ميان بهترين نوازندگان سازهاي مختلف انتخاب شده اند) به اجراهايي است كه تفرعن و بي توجهي به نيازهاي مخاطبان در آن بيداد مي كند. اي كاش وزير محترم ارشاد هم كه در سخنانش گفته است از موسيقي فاخر حمايت مي كند، سري به اين كنسرت مي زد و يا نماينده اي براي اين برنامه ارسال مي كرد تا صداي جوانان مستعد اين مرز و بوم را بشنود و ببيند كه آنها با چه انرژي و توان مضاعف و بدون هيچ پشتوانه مالي خود را ثابت كردند و اكنون نوبت مسئولان است كه از آنها حمايت كنند و حداقل برايشان در جشنواره موسيقي فجر برنامه اي ترتيب دهند.

موسيقي
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سياست
شهرآرا
ورزش
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  شهرآرا  |  موسيقي  |  ورزش  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |