به بهانه بيست و يكمين فيلم جيمز باند سينما؛ كازينو رويال
فرزند سينماي جنگ سرد
پوران رفيعي
|
|
سمبل آمال و آرزوهاي تحقق نيافته آمريكاييان
درسالهاي اوج جاسوس بازي كه حتي استاد هيچكاك هم فيلم پرده پاره را در همين باره ساخت، مخلوقي به نام جيمز باند مي توانست سمبل همه آمال و آرزوهاي تحقق نيافته آمريكاييان براي غلبه جاسوسي بر رقيب سرسخت خود باشد و در عين حال توجيهي براي حضور فاجعه بار در ويتنام كه جهانيان ببينند آمريكا براي آزادي و نجات بشر از ديكتاتوري چه كارها كه نمي كند و چه قهرمان هايي كه به ميدان نمي فرستد!! (اگرچه جيمز باند در اصل مامور مخفي انگليس بود ولي در فيلم هاي مذكور كاملا آمريكاييزه شد!) و هنوز هم در اين فيلم ها، صحبت از جنگ سرد است.(در آخرين صحنه حضور ام در فيلم كازينو رويال ، وي پس از مكالمه با جيمز باند مي گويد: من جنگ سرد را باختم. )
اكران عمومي كازينو رويال يعني بيست ويكمين فيلم جيمز باند با حضور هفتمين بازيگري كه در كسوت مامور۰۰۷ در مي آيد، بهانه اي است تا به يكي از پردنباله ترين كاراكترهاي سينمايي بپردازيم. كاراكتري كه در سال هاي اوج جنگ سرد توسط يان فلمينگ خلق شد و پس از آن توسط سينماي هاليوود، قهرمان فيلم هاي مختلف گرديد و در واقع تا زماني كه اين شخصيت سوپر قهرمان توسط بازيگران و هنرپيشه هاي مختلف در دوربين كمپاني هاليوود جاي نگرفت، جيمز باند نشد!
جيمز باند در سال هايي بر پرده سينماهاي جهان نقش بست كه آمريكا، دكترين لشكركشي به كشورهاي دور دست براي رقابت با قطب مقابلش يعني شوروي را به تازگي آغاز كرده بود و پس از اينكه بالاخره پس از تلاش فراوان نتوانست حكومت طرفدار شوروي فيدل كاسترو را در كوبا يعني بيخ گوش خود، سرنگون سازد، تازه دريافت كه او هم بايستي بيخ گوش رقيب، پايگاهي داشته باشد كه موي دماغش شود و از اينجا بود كه پس از شكست مفتضحانه فرانسويان در دين بين فو ويتنام، روي اين كشور كوچك آسياي جنوب شرقي زوم كرد. سال هاي آغازين دهه 60، سالهايي بود كه نظاميان آمريكايي به بهانه هاي مختلف تحت عنوان كمك هاي امدادي و يا مبلغ مذهبي به ويتنام سرازير مي شدند. (گوشه اي از اين شيوه امپرياليستي را 4 سال پيش فيليپ نويس براساس رماني از گراهان گرين در فيلم آمريكايي آرام به تصوير كشيد) و در نوامبر 1965، نخستين جنگ ارتش آمريكا عليه مردم ويتنام عنوان نبرد براي آزادي انجام گرفت. (كه اين داستان را نيز مي توان در فيلم ما سرباز بوديم رندال والاس ديد). اما اينها چه ربطي به جيمز باند دارد؟
شايد كمتر شخصيت و كاراكتري در تاريخ سينما باشد كه 20 دنباله پيدا كرده باشد و اينكه اين دنباله ها به دليل استقبال مردم و خواست تماشاگر يعني فروش فوق العاده، ساخته شده باشد، جز خوش خيالي و ساده انگاري به نظر نمي آيد. اگرچه به دليل ساخت خوب، برخي فيلم هاي اوليه جيمز باند كه شان كانري نقش مامور 007 را ايفا مي كرد، مورد استقبال نسبي قرار گرفتند ولي دليل فوق مي تواند تنها براي 2-3 دنباله اول قانع كننده باشد. اين در حالي است كه نگاهي به آمار فروش فيلم هاي جيمز باند نشان مي دهد، فيلم هاي دهه۷۰ اين سري از موفقيت چنداني برخوردار نبوده و توليدات دهه 80 آن كه با حضور بازيگراني همچون جرج لازنبي و راجر مور و تيموتي دالتون همراه شد، بعضاً شكست هاي تجاري سنگيني براي كمپاني هاي سازنده به بار آوردند ولي ساخت اين سري فيلم ها همچنان ادامه يافت! (در همان دهه 80 به رغم شكست هاي فوق، 5 فيلم جيمز باند جلوي دوربين رفت. به خاطر بياوريم دهه 80 نقطه اوج سياست ريگان براي وارد آوردن ضربات آخر بر پيكر در حال فروپاشي اتحاد شوروي بود). پرفروش ترين فيلم هاي جيمز باند كه مربوط به دوره بازي پيرس برازنان مي شود، در مقام هاي 58، 97 و 98 ليست پرفروش ترين فيلم هاي تاريخ سينما قرار دارند و حتي آثار غيرتجاري و مستقلي مانند عروسي پرريخت و پاش يوناني من يا فيلم هاي غيرجذابي مثل نشانه ها و يا كمدي هاي متوسطي همچون ملاقات با فاكرها از اين پرفروش ترين جيمز باندها بالاتر ايستاده اند!! اما باز هم جيمز باند ساخته شده است!! و البته همين جيمز باند اخير هم كه تبليغات فراواني روي آن صورت گرفت، نتوانست حتي كارتون معمولي "flushed away" را كنار بزند و در مقام اول ليست پرفروش هاي هفته قرار بگيرد و عجالتاً دو هفته است كه به لحاظ فروش به يك انيميشن مي بازد!!!
اما داستان فيلم اخير براساس نخستين قصه جيمز باند، بازسازي تنها فيلم طنزآميز اين سري محسوب مي شود كه در سال 1967 به همين نام ساخته شد و ديويد نيون نقش يك جيمز باند بازنشسته را در آن بازي مي كرد و پسر برادرش به نام جيمي باند(با بازي وودي آلن) به اصطلاح مي خواست زيرآب او را بزند! ولي در اين دومين ساخته مارتين كمپبل از مجموعه جيمزباند (بعد از چشم طلايي در سال 1995) آن داستان كمدي بنا به شرايط روز باز هم به قضيه مبارزه با تروريسم ارتباط يافته كه ديگر اين روزها در محافل آمريكايي ها هم صدايش درآمده است.
اخيرا در سمينار بين المللي جنگ در خاورميانه كه در مونترال كانادا برگزار شد، خانم فرانسيس نمه نماينده سازمان جهاني اتحاد براي آزادي، طي سخناني درباره تروريسم مورد ادعاي آمريكا گفت: جنگ عليه تروريسم بهانه اي براي گرايشات نژادپرستانه، تبعيضات مذهبي و انواع ظلم و سركوب ها و كشتار بي گناهان شده است. حالا ديگر حتي حمله اسرائيل به فلسطين تحت نام مبارزه با تروريسم توجيه مي شود. به بهانه دفاع از آزادي و دموكراسي حتي در كشور دموكراتيك كانادا، ما شاهد گذاردن قوانين جديدي هستيم كه هر روز بيشتر آزادي هاي اساسي مردم را پايمال مي كند. به بهانه امنيت، تلفن ها شنود مي شود و حقوق پناهنده ها و مهاجران ناديده گرفته مي شود، جرات حرف زدن و اعتراض از مسلمانان كانادا گرفته شده، بودجه كشور كه بايد صرف رفاه مردم شود، صرف عمليات امنيتي و جاسوسي و نظامي مي شود.
برژينسكي، مشاور امنيت جيمي كارتر، رئيس جمهور سابق آمريكا، هم در قسمتي از كتاب اخيرش به نام انتخاب: رهبري جهاني يا سلطه بر جهان در توضيح علت علم شدن پرچم مبارزه با تروريسم توسط دولت جرج بوش پسر، مي نويسد: از خاتمه جنگ سرد به بعد انتقاد اروپايي ها از آمريكا به عنوان يك گاو وحشي بزرگ در بازار روابط بين المللي فراگيرتر و گسترده تر شد. از ميان رفتن تهديد شوروي طرح اين انتقاد را تا حدودي خالي از خطر ساخته، در حالي كه اتحاد تدريجي اقتصادي اروپا، تضاد منافع اقتصادي دو سوي آتلانتيك را برجسته نموده است. اين نكته بسيار مهم است كه آمريكا چگونه اهداف محوري سلطه خود را براي خود جهان تعريف مي نمايد. اين تعريف بايد ناظر بر چالش هاي استراتژيك اساسي باشد كه آمريكا با آن روبه روست و قصد دارد جهان را عليه آن بسيج نمايد... تروريسم با تعريفي مبهم كه منفك از هرگونه شرايط منطقه اي طرح مي شود، هدفي است كه بايد با تشكيل ائتلاف هاي موقتي با شركاي همفكر كه در نگراني خود نسبت به تروريسم به عنوان مهم ترين چالش امنيتي عصر ما، با آمريكا شريك هستند، به آن حمله ور شد. تمركز اوليه روي مبارزه با تروريسم در كوتاه مدت از لحاظ سياسي موجب جلب توجه افكار عمومي خواهد شد. با ترسيم چهره اي شيطاني از يك دشمن ناشناس و بهره برداري از ترس هاي مبهم موجود مي توان حمايت عمومي را به سمت اين امر جلب نمود. اما به عنوان يك استراتژي بلندمدت اين شيوه چندان قانع كننده نيست و موجب بروز تفرقه در سطح بين المللي خواهد شد.
اينچنين است كه در فيلم هايي همچون كازينو رويال ، سازماني به عنوان سازمان جهاني تروريسم عنوان مي شود و قهرمان مبارزه با آن هم كسي جز جيمز باند نيست. اما اينكه تا چه حد اين قصه بافي صحت دارد را از خلال همين فيلم كازينو رويال مي توان دريافت.
در اين فيلم، گويا آقاي باند با هدايت ام معروف (كه دو سه فيلمي نقشش را جودي دنچ بازي مي كند) مي خواهد پولي كه قرار است يك بانكدار، طي قماري سنگين در كازينو رويال ببرد و به سازمان جهاني تروريست ها كمك كند را با همان بازي از وي ببرد! در اين ماجرا طبق معمول باز هم داستان 11سپتامبر به ميان مي آيد و باز هم تروريستي مي خواهد، هواپيماهاي مسافري را مورد حمله قرار دهد كه جيمز باند با جانفشاني به شدت خالي بندانه!! وي را ناكار مي سازد!!! به هر حال به قول معروف خالي بندي از مهم ترين عناصر فيلم هاي جيمز باند است كه در هر قسمت به فراخور تفاوت دارد.
به نظر مي آيد واقعيت كاراكتر جيمز باند كه فرزند نامشروع دو فرهنگ جاسوس پرور انگليس و نظامي گري آمريكا، به شمار مي آيد را جان بورمن به خوبي در فيلم خياط پاناما (2001) به تصوير كشيد؛ فيلمي براساس داستان جان لوكاره كه قبلاً نيز قصه فيلم قابل تامل جاسوسي كه از سردسير آمد (مارتين ريت) را نوشته بود.
در فيلم خياط پاناما كه از قضا پيرس برازنان يعني آخرين جيمز باند در آن بازي مي كرد (انگار كه برازنان به خاطر بازي در اين فيلم و فيلم ديگري به نام ماتادور در سال گذشته كه نقش يك تروريست آمريكايي را بازي مي كرد، تنبيه شد و براي هميشه افتخار نقش جيمز باند را از دست داد!!) دو مامور بي بند و بار اطلاعاتي غرب كه به دليل رسوايي هاي اخلاقي به پاناما تبعيد شده اند، براي گذران زندگي خود، خبرهاي دروغيني را از فروش كانال پاناما به چين و فعاليت گروه هاي زيرزميني كمونيست براي در دست گرفتن قدرت و قطع نفوذ آمريكا در اين منطقه استراتژيك، به لندن مخابره مي كنند، به طوري كه همه سازمان هاي عريض و طويل جاسوسي غرب سركار مي روند و كشورهاي پيمان آتلانتيك شمالي (ناتو) را وادار مي سازند تا به كانال پاناما، لشكركشي كنند! در حالي كه همه اين ماجراها فقط از انگيزه سركيسه كردن سازمان هاي اطلاعاتي غرب توسط اين دو مامور ورشكسته نشات مي گرفت!! نكته جالب اينكه يكي از اين دو مامور به نام اندي ازنرد (با بازي جناب برازنان) دقيقاً همان خصوصيات و ويژگي هاي جيمزباند (مثل زن باره گي و افراط در مصرف سيگار و الكل) را در شكلي بسيار شلخته و مضحكه آميز با خود حمل مي كند.
|