سه شنبه ۲۸ آذر ۱۳۸۵ - سال چهاردهم - شماره۴۱۶۲ - Dec 19, 2006
سلامت
Front Page

بررسي انواع ترس و راه هاي مقابله با آن در گفت وگو با دكتر بهروزجليلي، فوق تخصص روانپزشكي اطفال
ترس كودكان
006771.jpg
عكس: هادي مختاريان
صدف كوه كن
من از تاريكي مي ترسيدم، نازنين از تنهايي! و هر دوي ما مدرسه را دوست نداشتيم. عصرهاي جمعه حالمان بد بود و صبح هاي شنبه، دل درد مي گرفتيم، اما بعد از سركشيدن يك ليوان چاي و نبات، پشت سر هم سوار سرويس مدرسه مي شديم، علم آموزي نبايد متوقف مي شد!
روزهاي زيادي گذشت، من با تاريكي دوست شدم ولي نازنين با تنهايي كنار نيامد... در واقع ترس انواع مختلفي دارد كه برخي طبيعي و برخي ديگر ترس هاي مرضي تلقي مي شوند، يعني حالت بيماري به خود مي گيرند، از آنجايي كه هر كدام از ما به گونه اي با اين ترس ها درگير بوده ايم و ترس، به خصوص در كودكان دغدغه  اي جدي براي والدين به همراه دارد، در گفت وگويي كه با دكتر بهروز جليلي- فوق تخصص روانپزشكي اطفال- ترتيب داده ايم، مفصلاً به آن پرداخته ايم.
دكتر جليلي معتقد است: علاوه بر ترس هاي طبيعي كه ضروري به نظر مي رسند، ترس هاي بيمارگونه، چيزي شبيه كم خوني هستند، يعني علاوه بر مهارپذيربودن، قابل درمان هم هستند.
* آقاي دكتر، مي شود ترس را تعريف كرد؟
- همه ما با اين موضوع آشنا هستيم كه يك سري از چيزها در ما آدم ها ايجاد اضطراب مي كند و ما را وادار مي كند از آنها كناره گيري كنيم. در واقع ترس تقريبا از حوالي زير يك سال شروع مي شود. براي اولين بار در اين سنين است كه انسان شروع به ترسيدن از بعضي چيزها مي كند. مثلاً شما وقتي به سمت بچه كوچكي برويد و دستتان را بلند كنيد، او عقب مي رود. يعني از اين منظره بلندكردن دست يا حتي بلندشدن صدا مي ترسد. وقتي فردي با صداي ناهنجار با كودكش صحبت مي كند مي تواند باعث عقب نشيني كودك شود و معني اين عقب رفتن اين است كه من از اين موضوع ترسيدم.
* اين ترس، خوب است يا بد؟
- چرا بد باشد؟  خدا ترس را در بدن موجودات قرار داده كه از خيلي موضوعات در امان باشيم و از خطرات زيادي خود را نجات دهيم. اگر ترس وجود نداشت، ما قادر نبوديم حتي يك روز به زندگي خود ادامه دهيم. مثلاً وقتي از خيابان رد مي شويم، اگر از خط كشي عابرپياده عبور مي كنيم به غير از آن بعد احترام اجتماعي، يعني من از اينكه با ماشين تصادف كنم مي ترسم و اين خيلي هم خوب است. جالب اينجاست كه بعضي مواقع، پيش بيني يك اتفاق هم ممكن است آدم را بترساند. مثلاً من پشت خم يك كوچه هستم و صداي ترمز اتومبيلي را مي شنوم، اتومبيل جلوي چشم من نيست ولي صدايي كه شنيده ام اتفاقي ناگوار كه در حوالي من روي داده است را برايم تداعي مي كند.
* پس در واقع اين طور كه مي گوييد، ترس، غريزي است. آيا ترس اكتسابي هم داريم؟
- بله، ترس غريزي است. اما موضوع ترس مي تواند شامل انواع مختلفي باشد. مي تواند طبيعي باشد يا مرضي. دسته اي از ترس ها هستند كه بسيار مرضي و افراطي بوده و در زندگي ما انسانها توليد دردسر مي كنند. در اين مسئله كه چه ترس هايي را طبيعي و چه نوع ترس هايي را مرضي (فوبيا) بناميم هم جنبه ژنتيك دخيل است و هم جنبه اكتسابي دارند.
* چطور؟
- شما آدم هاي شجاعي كه كله نترسي دارند را ديده ايد، بچه هاي آنها هم همين طور هستند، اهل ريسك بوده و بزن بهادرند و به قول خودمان جلوجلو به استقبال حوادث مي روند. در مقابل بعضي ها هم ترسو مسلك هستند. در بسياري از مواقع ما احساس مي كنيم كه بچه هاي آنها هم درست مثل والدينشان عمل مي كنند كه در هر دو بعد ارث دخيل است.
* از ترس اكتسابي هم صحبت مي كنيد؟
- ما به كودكانمان تعليم مي دهيم و آنها ممكن است از ما هم چيزهاي خوب ياد بگيرند، هم چيزهاي بد. يكي از موارد بدي كه توسط كودكان كسب مي شود، ترس هاي مرضي است.
حول و حوش يك و نيم سالگي، سني است كه به نحو تيپيك بچه ها ممكن است اين نوع ترس ها را كسب كنند. مثلا در يك مجلس مهماني، مادر از اينكه بچه اش از پله ها بيافتد يا اينكه نكند بچه هاي شيطان تر، كودكش را هل بدهند يا دست بچه به رادياتور بخورد و بسوزد، به شدت مي ترسد و دائماً به حالت نيمه نشسته است و مواظب اين است كه تا گريه كرد، بدود و بچه را بغل كند. اين كار در واقع اجازه تجربه كردن را از بچه مي گيرد و نمي گذارد كودك تجربه به دست بياورد و بتواند موضوع ترس را خودش حل كند.
* شما مي گوييد مادران مراقب بچه هايشان نباشند؟
- توصيه ما روانپزشكان به مادران اين است كه اجازه بدهيد جلو برود و با همان بچه قلدر به قول خودتان، سرشاخ بشود و حق خودش را به دست بياورد. اين الگويي مي شود كه از مادر به فرزند منتقل مي شود.
* اين ترس تا كجا طبيعي است و از كجا به بعد به آن واژه مرضي اطلاق مي شود؟
- مي دانيد، اينكه من براي پايين رفتن از پله ها بدوم اما براي جلوگيري از زمين خوردن دستم را به نرده ها بگيرم، كاملاً طبيعي است و بسياري از ما آن را انجام مي دهيم. اما بعضي از افراد را مي بينم كه در اين ترس ها غرق مي شوند و كم كم كارشان نه تنها به ترس، بلكه در كنار آن به وسواس يعني ترس وسواس گونه مي كشد. شما حتماً افرادي را كه بعد از بستن در خانه، چند دفعه ديگر هم آن را فشار مي دهند تا از بسته بودن آن مطمئن شوند يا كساني كه بعد از طي مسافتي برمي گردند تا شير گاز را چك كنند، ديده ايد. اينها همه حاكي از آن است كه افراط در ترس هاي طبيعي، آن را تبديل به ترس مرضي مي كنند.
* ترس از تنهايي يا ترس از تاريكي، كجاي اين دسته بندي ها قرار مي گيرد؟
- ترس از تاريكي و تنهايي معمولا در گروه ترس هاي نرمال يا طبيعي قرار مي گيرد. بد نيست در اينجا به يك سري از انواع ترس ها اشاره كنيم كه به آنها ترس هاي اجتماعي مي گويند. مثلاً بعضي از افراد فكر مي كنند وقتي در رستوراني در حال غذا خوردن هستند، همه به آنها نگاه مي كنند و اين باعث مي شود، نتوانند غذا بخورند يا مثلا فردي در جايي مثل كنفرانس مي رود و سخنراني مي كند، ولي فردي ديگر براي 5 نفر همكار هم كه مي خواهد صحبت كند، سرخ و سفيد مي شود و رنگش مي پرد. يا در مورد دانش آموزان هم، ترس اجتماعي وجود دارد، مثلاً يكي خيلي خوب انشاء مي نويسد ولي هيچ وقت دستش را براي خواندن انشاء بلند نمي كند، يعني وقتي كه براي انشاء  خواندن مي رود، وحشتي به جان او مي افتد و فكر مي كند همه او را نگاه مي كنند و در حال مسخره كردن او هستند. اين نوع ترس از انواع ترس هاي اجتماعي محسوب مي شود. اشكال ديگري از ترس هم هست مثل ترس از حيوانات يا زوفوبيا .
* من از بچگي از گربه مي ترسيدم و هنوز اين ترس در من وجود دارد، آيا اين طبيعي است ؟
- در حقيقت زوفوبيا شامل حالاتي مثل اينكه فرد از سگ درنده اي مي ترسد، نمي شود، چون ترس در اين مورد عاقلانه به نظر مي رسد، اما در مورد افرادي مثل شما ممكن است يك الگوي آموخته شده وجود داشته باشد.
مثلاً مادر خودش ترس داشته باشد و اين ترس را به كودكش هم منتقل كند. همين جا لازم به ذكر است كه لزومي ندارد همه ما آدم ها قهرمان باشيم ولي لازم است كه اگر از موضوعي دچار وحشت و ترس مي شويم (به خصوص در رابطه با مادرها) آن را به بچه ها منتقل نكنيم، كه اين بسيار مهم است.
* پس والدين بايد چطور عمل كنند؟
- ما معتقديم انساني متعالي است كه بخواهد بچه اش از خودش بالاتر باشد. حالا در مورد ترس هم شما برخي از افراد را ديده ايد كه مثلاً از مراجعه به دندانپزشك خيلي وحشت دارند. به نظر من اگر بچه اين موضوع را فهميد و سؤال كرد، مادر بايد بگويد كه من مثلا دلم شور مي زند. نبايد بگويد مي ترسم! اين ترس هاي اجتماعي و ترس هاي بخصوص مثل ترس از حيوانات كه به آنها اشاره كرديم و در فرهنگ مردم هست، به هر حال جزو ترس هاي مرضي قرار مي گيرد.
* در مواقعي كه مادر اين ترس را منتقل نمي كند، ولي در خودش وجود دارد مثل ترس از فرستادن كودكش به مهدكودك چطور؟
- معمولا زماني كه كودك به سن 3 سالگي مي رسد، مادر براي فرستادن او به مهدكودك دچار مشكل مي شود و هميشه صحبتش با ما روانپزشك ها اين است كه نكند بچه مريضي آنجا باشد و بچه ما بيمار شود؟ نكند بچه قلدري او را كتك بزنه، نكند حرف بد ياد بگيرد. در اين مواقع ما اشاره مي كنيم كه مهد كودك رفتن، صددرصد در زندگي روحي-تحصيلي بچه ها نقش دارد. مهد كودك رفتن موضوعي تفنني نيست بلكه الزامي است. بنابراين اگر خانمي خانه دار است نبايد فكر كند، كودك من نياز به مهد كودك رفتن ندارد و اين كار مختص شاغل ها است. ابداً اينطور نيست، زيرا مهم نيست كه جايي باشد تا از بچه شما نگهداري كند بلكه مهم اين است كه كودك در مهد چيزهاي زيادي، از نظم و انضباط گرفته تا ارتباط برقرار كردن با ديگران را ياد مي گيرد و در كنار آن اگر اختلالاتي مثل بيش فعالي و... نيز در كودك وجود داشته باشد، تشخيص داده خواهد شد.
* در برخي مواقع، اين ترس از رفتن به مهد كودك يا مدرسه در خود كودك است نه والدين. مثلاً صبح  كه بيدار مي شود و مي خواهد به مدرسه برود، آنقدر ترس زياد است كه از زور ترس احساس تهوع مي كند، راه حل اين موارد چيست؟
- اين ترس در گروه اختلالات اضطرابي است تحت عنوان اختلالا اضطراب جدايي. معمولاً اينها بچه هايي هستند كه اگر در رابطه با آنها موشكافي كنيم، درمي يابيم، مادر، آنها را در يك تا سه سالگي دچار دردسر كرده است. به اين معنا كه معمولاً اين كودكان، مادر كمال طلبي داشته اند و از اينكه از بچه دور شود و گريه كند و يا اينكه در مهماني سراغ ديگران برود، خيلي محافظت افراطي كرده و باعث شده است كه اين كودك به طبع ترس را بياموزد. ما انسان ها بايد بين سن يك الي سه سالگي ياد بگيريم كه از مادرمان جدا شويم و مادري كه نتواند اين تعليم را به كودكش بدهد، او را دچار اختلال اضطراب جدايي مي كند.
*يعني يك مرحله رشد طبيعي است كه بايد بگذرد؟
- بله، دقيقاً يعني بايد بين يك تا سه سالگي حتي اگر بچه گريه مي كند، كاري كنيم كه او مستقل شود، اين زمان به اين دليل مهم است كه بعداً بتواند به مهد كودك برود و از اين لحاظ سن يك تا سه سالگي از اين لحاظ، دوره بحراني است.
*چطور بايد حل و فصلش كرد؟
-ما براي شروع مي گوييم، اول از خانه خاله و عمه و دايي و اينها كه آشنا هستند، شروع كنيد و كودك را تنها بگذاريد احتمالاً اول جيغ مي زند ولي بعد خوب مي شود و كم كم با زياد كردن زمان مي توان اين اختلال را درمان كرد. مثلا وقتي كودك را از صبح تا ظهر جايي مي گذاريد، حوالي سه سالگي تا غروب ادامه دهيد و بعد به جاي خانه پدربزرگ يا خاله ها، كودكانتان را در منزل دوستانتان كه چند بچه  دارند، بگذاريد تا با چهره هاي غريبه، آشنا شوند، يعني به تدريج نسبت را دور كنند، در اين صورت بچه رفتن و آمدن مادر را متوجه مي شود.
*مادر در اين شرايط چه بايد بكند؟
- در رابطه با مادر توصيه مي شود، مثلا در يك سالگي كه پديده اضطراب جدايي در حال شكل گيري است، مادر، كودك را در اتاق رها كند و به آشپزخانه برود، حتي اگر كودك جيغ بكشد در حالي كه تا قبل از آن به اين ترتيب نبوده، در اين مواقع به مادرها توصيه مي كنيم كه شما گاهي سرك بكش،  دستي تكان بده، برو، بيا تا زماني كه ماجرا به شكل كلي حل شود.
اگر مادر نتواند اين مسأله را حل كند، همان اتفاقي مي افتد كه اشاره كرديم، چنين مادري كه كودكش را به مهد يا آمادگي هم نمي فرستد، يكهو اين بچه  وارد مدرسه مي شود و شما ملاحظه مي كنيد روزهاي هفته به خصوص صبح شنبه، براي اين بچه ها ماتم است. يعني نمي خواهد از مادر جدا شود.
*چرا صبح  شنبه؟
- براي اينكه بچه مي گويد، من پنجشنبه و تقريباً جمعه اي اميدواركننده داشتم و شروع مدرسه برايش جهنم است. در بسياري از مواقع، بچه ها بهانه مي آورند مثل اينكه، بچه هاي كلاس بد هستند، خانم معلم سخت گير است يا داد مي زند در حالي كه اينطور نيست يعني هيچ كدام از اين مسائل در كار نيست، مدرسه جاي بدي نيست، بلكه ترس منتقل شده يعني اين ترس از منزل به مدرسه انتقال يافته است. يعني بچه فكر مي كند نبايد مكان امن خانه را ول كند و وارد مكان ناامني به نام مدرسه شود. در حالي كه مدرسه ناامن نيست بلكه كودك نازك نارنجي است.
*به نظر شما چه سني براي فرستادن بچه ها به مهدكودك، مناسب ترين سن است؟
- سن كتابي و مرسوم فرستادن بچه به مهدكودك، 3سالگي تعيين شده است. به اين دليل كه اختلال اضطراب  جدايي حل شده باشد. اما خانم هايي كه شاغل هستند و بچه هاي خودشان را زير يك سال هم به مهدكودك مي فرستند، وحشت نكنند كه داريم ظلمي به بچه مي كنيم! و در بعضي مواقع شاهديم كه اين مادران از كار دست مي كشند و خانه نشين مي شوند كه ما مي گوييم، بدترين لطف را مي كنيد، چرا كه بچه هايي كه حتي زير يك سال مهد كودك رفته باشند، خيلي متكي به نفس تر و سرپاتر بار مي آيند. فقط اندكي خشن تر هستند. بنابراين مادر بايد بر ترس خودش غلبه كند. يعني اعتقاد داشته باشد كه كار درست را انجام مي دهد وقتي كودكش را به مهد مي فرستد.
*از بعد درماني، چه توصيه اي داريد؟
- ما از بعد درماني توصيه مي كنيم، كودكاني كه ترس از مدرسه دارند را عصر جمعه به پارك يا سينما ببريد تا غروب جمعه براي آنها دلنشين شود، البته در برخي مواقع به اين افراد دارو مي دهيم و با روش هاي روان شناختي آنها را درمان مي كنيم.
*آيا ترس مرضي، چاره اي هم دارد؟
- ما معتقديم اين افراد بيمار هستند و بيمار را بايد درمان كرد و درمان حتماً دارو درماني نيست، بلكه مي تواند شامل آموزش رفتارهاي ضدترس هم شود.
*منظور از رفتارهاي ضدترس چيست؟
- بهتر است اين سؤال شما را با مثالي پاسخ بدهم. تعدادي از افراد از آسانسور ترس دارند، توصيه ما اين است كه اول هم در آسانسور بايستيد، بعد جلو رفته و دكمه آسانسور را فشار دهيد ولي سوار نشويد دفعه بعد در را باز كنيد، سوار شويد و همانجا پياده شويد و به تدريج يك طبقه، دو طبقه، سه طبقه بالا برويد و در مرحله آخر به تنهايي و بدون حضور فرد ديگري با آسانسور جا به جا شويد در اين مرحله است كه درمان تكميل شده است در واقع به اين كار، رفع حساسيت مرحله اي مي گويند.
يا شخصي كه ترس از مدرس دارد ما به مادر توصيه مي كنيم كه اول شما كودك را ببر و يك ساعت در مدرسه بمان و بعد برگرد(فقط در حياط مدرسه)، بعد در كلاس را باز كن ولي نرو تو، بعد باز كن و برو تو، دفعه بعد يك ساعت هم در كلاس حضور داشته باشد و به اين ترتيب مشكل را حل كن.
*آيا درمان ها فقط رفتاري هستند؟
- نه! درمان دارويي هم مي توانيم داشته باشيم اما بايد توجه شود كه داروها توسط افرادي كه متخصص اين امر هستند، تجويز شود و به هيچ وجه توصيه نمي شود فردي كه دچار اضطراب شده دائما قرص ديازپام يا دورازپام مصرف كند، زيرا ممكن است نه تنها موضوع ترس رفع نشود بلكه با درمان به شكل ناقص، دوباره به نحو بدتري عود كند. از اين رو ما معتقديم كه متخصصان نظير روانپزشكان بايد داروها را تجويز كنند.
*بيماري كه نياز به دارو درماني دارد، مي تواند زماني داروها را قطع كند يا بايد تا آخر عمر داروها را ادامه بدهد؟
- نه، مي تواند دارو درماني را قطع كند. قرار هم نيست كه ادامه بدهد. اين سؤالي است كه اكثر بيماران مي پرسند كه من بايد تا آخر عمر دوايي باشم و قرص بخورم؟ جواب اين است كه اصلا، بلكه به محض اينكه موضوع در شما اصلاح شد و توانستيم با تكنيك هاي رفتاري، آن را تحت كنترل درآوريم و زماني كه دارو درماني قطع شد (ولي سر خود نبايد اين كار را انجام داد.) رفتار درماني راه درمان را ادامه مي دهد.

ازفيشورسيلنت چه مي دانيد؟
006774.jpg
دكتر عليرضا آشوري
اولين دندان هاي دائمي كه در داخل حفره دهان ظاهر مي شوند، دندان 6 يا اولين بزرگ دائمي است كه در حدود سن 6 تا 7سالگي رويش پيدا مي  كند. اين دندان كه بعضاً به آن دندان 6سالگي هم مي گويند، اهميتي حياتي در رشد و تكامل ساختار دنداني و نقش بسيار مهمي در فرآيند جويدن ايفا مي كند. متأسفانه بسياري از والدين تصور مي كنند اين دندان هم شيري است و بعضاً حتي متوجه رويش آن هم نمي شوند.
عدم رعايت بهداشت دهان و دندان در جامعه ايران و به خصوص در كودكان هم ديگر به امري عادي و طبيعي تبديل شده است. گرچه آمار تعداد دندان هاي آسياي بزرگي كه در سنين كودكي و زير 12سال به ناچار بايد كشيده شوند به صورت مدون و قطعي در دسترس نيست ولي شنيده ها از دندانپزشكاني كه در مراكز بهداشتي درماني شهرستان هاي مختلف مشغول كار هستند، حاكي از آمار ترسناك خارج شدن اين دندان ها در سنين زير 12سال است. بنابراين يكي از مهم ترين اهداف بهداشتي-درماني دندانپزشكي براي كودكان، حفظ و سالم نگه داشتن اين دندان است. يكي از مهم ترين روش هاي پيشگيري از پوسيدگي در اين دندان ها، استفاده از شيارپوش هاست. در اين درمان، شيارهاي عميق روي سطح جونده دندان آسيا كه مستعد تجمع موادغذايي و در نتيجه ايجاد پوسيدگي هستند با موادي شيارپوش پوشيده مي شوند. معمولا اين درمان بلافاصله بعد از تكميل رويش اولين دندان آسياي بزرگ تجويز مي شود تا هرچه سريعتر عمق شيارهاي مستعد پوسيدگي كاهش پيدا كند. البته اين درمان مي تواند در سنين بالاتر و حتي در بزرگسالان هم تجويز شود ولي اصلي ترين هدف اين درمان يعني كاهش احتمال پوسيدگي سطح جونده در كودكان است.
يك نكته بسيار مهم در استفاده از شيارپوش (فيشورسيلنت) انتخاب صحيح بيمار توسط دندانپزشك و آموزش دقيق به اوست. هر كودكي كانديداي مناسبي براي فيشورسيلنت نيست. چرا كه اگر دندان به بهترين شكل ممكن توسط دندانپزشك تحت درمان پيشگيري قرار گيرد ولي كودك، بهداشت دهان و دندان را رعايت نكند و تحت نظارت صحيحي از سوي والدين قرار نداشته باشد، درمان فيشورسيلنت فايده چنداني نخواهد داشت چرا كه پوسيدگي سطوح طرفي دنداني را براحتي درگير خواهند كرد. بنابراين دندانپزشك،  والدين و ساير افراد مسئول در امور بهداشتي عمومي موظفند آموزش هاي لازم و نظارت صحيح را براي اين گروه از كودكان در نظر بگيرند گرچه آموزش و پيگيري آن براي تمام كودكان امري واجب و حياتي است. به هر حال براي انجام درمان فيشورسيلنت، شيارهاي عميق دندان آسياي كودك به وسيله مواد سفيدرنگي توسط دندانپزشك پوشيده مي شود. اين درمان بايد در فواصل زماني منظم و به طور مرتب توسط دندانپزشك معاينه و پيگيري شود چرا كه بر طبق تحقيقات صورت گرفته، اين مواد ممكن است طي چند سال بعد از بكارگيري، نياز به بازسازي يا جايگزيني داشته باشند.

محققان مي گويند
فلوكستين، درمان وسواس شستشو
گروه سلامت- بيماري وسواس انواع و اقسام دارد، از وسواس چك كردن گرفته تا وسواس فكري و شستشوي بيش از حد. براي درمان اينها هم از دارو استفاده مي كنند، هم از رفتاردرماني و شناخت درماني.
اما به تازگي پژوهشگران كشورمان اثر داروي فلوكستين را روي بيماران ايراني بررسي كرده اند و متوجه شدند اين دارو روي همه اين انواع وسواس اثر دارد و اثرش براي آنها كه وسواس شستشو دارند بيشتر از آنهايي است كه وسواس فكري دارند.محققان گروه روانپزشكي دانشگاه علوم پزشكي تبريز براي بررسي تأثير اين دارو، 100 نفر را كه بيماري آنها بر اساس معيارهاي علمي تأييد شده بود، انتخاب كردند. سپس براي هركدام از آنها پرسشنامه اي را تكميل كردند تا با استفاده از آن بفهمند شدت بيماري هر بيمار چه قدر است.خبرگزاري ايسنا گزارش كرده است اين محققان در مرحله بعد، بيماران براي دو ماه فلوكستين مصرف كردند. بعد از اين دو ماه دوباره شدت بيماري آنها اندازه گيري شد و نتايج به دست آمده تحليل و جمع بندي شد. اين جمع بندي نشان داد كه دارو روي همه بيماران اثر داشته، اما روي بيماران مبتلا به وسواس شستشو مؤثرتر عمل كرده است.
006768.jpg
تعطيلات كه مي رسد مردم بيشتر مي خورند
همه روزهاي هفته و همه ماه هاي سال را مراقبت كرده اي كه سالم و اندازه غذا بخوري، آن وقت يك تعطيلات آخر هفته، يا سال نو تمام زحماتت را بر باد مي دهد. محققان، در آستانه سال نو ميلادي هشدار مي دهند كه خيلي از مردم در تعطيلات رژيم و پرهيز را كنار مي گذارند و مي افتند به پرخوري و بدخوري. اين موضوع از آنجا سرچشمه مي گيرد كه آدمها موقعي كه دچار تنش و اضطرابند، بيشتر مي خورند. چه باور بكنيد و چه نه، اين تنش و اضطراب در روزهاي خوش تعطيلات بيشتر است. نتيجه اين كه در تعطيلات مردم بيشتر مي خورند. اينها همه حاصل مطالعه اي است كه انجمن روانپزشكي آمريكا بر روي گروهي از زنان و مردان اين كشور انجام داده است.
خبرگزاري آسوشيتدپرس اين مطالعه را چنين گزارش كرده است كه نيمي از اين افراد گفته اند كه در تعطيلات استرس بيشتري پيدا مي كنند. يك چهارم آنها پاسخ داده اند كه موقع استرس و نگراني بيشتر مي خورند، در حالي كه در روزهاي تعطيلات، يك سوم آنها در مقابل استرس چنين رفتاري نشان مي دهند. اين وضع درباره زنان شديدتر بوده و به نظر مي رسد تعطيلات براي زنان با استرس بيشتري همراه است.
ارتباط هورمون درماني و سرطان سينه
داستان از سال 2002 شروع شد، وقتي نتايج تحقيقي منتشر شد كه نشان مي داد مصرف هورمون هاي جايگزين در زنان يائسه خطر ابتلا به سرطان سينه، بيماري قلبي و ساير بيماريها را به دنبال دارد. بعد از انتشار اين خبر، مصرف قرصهاي هورموني در آمريكا كاهش يافت. و حالا محققان از كاهش هفت درصدي ابتلا به سرطان سينه در سال 2002يعني يك سال بعد از انتشار نتايج آن تحقيق خبر مي دهند.
خبرگزاري آسوشيتدپرس، بعد از گزارش اين تحقيق، اضافه كرده است كه حالا پزشكان نگراني ديگري دارند. آنها مي گويند زناني كه علايم شديد يائسگي دارند، نبايد به علت چنين نتايجي خود را از فوايد هورمون درماني محروم كنند.
توصيه آنها اين است كه زنان قبل از هورمون درماني دو سوال از خود بپرسند. اولين اينكه آيا سابقه بيماري قلبي، لختگي خون، يا سرطان سينه در خانواده آنها وجود داشته يا نه كه اگر چنين سابقه اي وجود داشته باشد، بهتر است هورمون درماني را شروع نكنند.
سوال دوم اينكه آيا علايم يائسگي زندگي آنها را مختل كرده است؟ اگر علائم آنها تا اين اندازه شديد است، بهتر است از هورمون ها استفاده كنند، منتها براي به حداقل رساندن خطر آنها، كمترين دوز دارو براي كوتاهترين زمان، حداكثر دو يا سه سال مصرف شود. به اين شكل كه دارو با دوز كم شروع شود و درصورت برطرف نشدن علايم يائسگي مقدار دارو افزايش يابد.
006762.jpg
بچه هاي آسمي پرستار سالم مي خواهند
البته مراقبت از همه بچه ها بايد به عهده مربي و پرستار باكفايت سپرده شود، اما محققان مي گويند اين موضوع براي بچه هايي كه آسم دارند، مهم تر و حياتي تر است. پژوهشگران دانشگاه دالاس براي نشان دادن اين نكته، پرستاران 175 كودك را كه به علت تشديد علائم آسم بستري شده بودند، بررسي كردند. از همه اين افراد آزمون روانپزشكي گرفته شد.
نتايج به اين ترتيب بود كه 27 درصد از آنها علائمي از افسردگي داشتند، بيشتر از 20 درصد آنها به نوعي اختلال اضطرابي مبتلا بودند. خبرگزاري رويترز گزارش مي كند بچه هايي كه پرستاراني با دو اختلال رواني يا بيشتر داشته اند، 67 درصد بيشتر از بقيه دچار عود علائم شده و در بيمارستان بستري شده اند.
اين موضوع براي والدين هم به همين ترتيب است، چرا كه پدر يا مادري كه افسردگي يا مشكل مشابه آن را داشته باشد، نمي تواند روي مصرف به موقع داروهاي فرزندش نظارت كافي داشته باشد يا به موقع او را براي معاينه پيش پزشك معالجش ببرد.

جهان سلامت
واكسن آنفلوآنزا تأييد شد
006765.jpg
دكتر سيد محمد ابوترابي- بالاخره اولين واكسن آنفلوآنزاي پرندگان، به تاييد رسيد. اين خبري است كه اين روزها اكثر مجامع خبري را درگير خود كرده و نويد به حقيقت پيوستن آرزوي مردم دنيا رامي دهد. چراكه واكسن آنفلوآنزاي پرندگان ساخت شركت گلاكسو به تاييد آژانس پزشكي اروپا رسيده است و اين به  آن معني است كه بالاخره اين شركت گوي سبقت را در مسابقه ساخت واكسن آنفلوآنزاي پرندگان از رقباي خود ربود.
تأييد پر هيجان
آژانس پزشكي اروپا روز جمعه واكسن ساخت شركت گلاكسو موسوم به دارونريكس را تاييد و استفاده از آن را براي پيشگيري از بيماري پر سر و صداي آنفلوآنزاي پرندگان در انسان مجاز اعلام كرد.
دارونريكس اولين واكسن آنفلوآنزاي پرندگان در جهان است كه از يك مرجع بين المللي و معتبر، تاييديه رسمي دريافت مي كند. اگرچه هنوز استفاده از اين واكسن براي پيشگيري از بيماري مذكور، پيش از بروز همه گيري جهاني مجاز نيست و نمي توان آن را از حالا تجويز كرد ولي به هر حال حداقل براي زمان بروز فاجعه جهاني همه گيري آنفلوآنزاي پرندگان مورد تاييد قرار گرفته است.
با اين كه دارونريكس اولين واكسن آنفلوآنزاي پرندگان مورد تاييد جهان است، ولي تا كنون واكسن هاي زيادي توسط شركت هاي داروسازي بزرگ دنيا براي پيشگيري از آنفلوآنزاي پرندگان ساخته شده است. تعداد اين واكسن ها به حدي زياد است كه در اين حوزه رقابت خاصي بين شركت هاي داروسازي بزرگ ايجاد شده و تا كنون چند نسل واكسن آنفلوآنزاي پرندگان توليد شده است. دارونريكس خود يكي از واكسن هاي آنفلوآنزاي پرندگان نسل دوم است.
واكسن هاي نسل دوم، واكسن هايي هستند كه قدرت تطابق زيادي با شرايط متغير ويروس عامل بيماري آنفلوآنزاي پرندگان يا همان H5N1 دارند. حتي شركت هاي سازنده اين نسل از واكسن ها معتقدند كه از اين واكسن ها مي توان در شرايط قبل از همه گيري جهاني استفاده كرد. البته هنوز اين استفاده قبل از بروز همه گيري جهاني به تاييد هيچ موسسه رسمي بين المللي نرسيده است. آنچه در مورد ويروس H5N1 مهم است، احتمال تغيير ماهيت ويروس به مرور زمان است. و آنچه باعث برتري واكسن هاي نسل دوم مي شود، قدرت تطابق با همين ويژگي ويروس عامل اين بيماري است.
يك رقابت قريب الوقوع
با وجودي كه هنوز زمان زيادي از اعلام تاييد دارونريكس نمي گذرد، اما بازار فروش اين واكسن به شدت داغ شده است. طوري كه از سوي دولت هاي كشورهاي ثروتمند جهان، سفارش هاي متعددي براي توليد اين واكسن به شركت گلاكسو داده شده است. حتي دولت ايالات متحده، به ساير شركت هاي سازنده واكسن هاي مشابه سفارش توليد واكسن آنفلوآنزاي پرندگان را داده است. تحليل گران بازار شركت هاي داروسازي جهان پيش بيني مي كنند، سال آينده رقابت سختي براي توليد و فروش واكسن آنفلوآنزاي پرندگان شركت هاي داروسازي بزرگ مثل گلاكسو، سانوفي، نووارتيس و غيره ايجاد شود.
يكي از مسايلي كه مدت هاست ذهن دانشمندان متخصص آنفلوآنزاي پرندگان را به خود مشغول كرده، احتمال تبديل شدن ويروس آنفلوآنزاي پرندگان از انسان به انسان است. نكته اين دغدغه اينجاست كه ويروس آنفلوآنزاي پرندگان ذاتا از پرنده به پرنده منتقل مي شود كه در سال 2003 بر اثر تغييراتي در ژنتيكش اين توانايي را پيدا كرد كه از پرنده بيمار به انسان هم منتقل شود و داستان شيوع آنفلوآنزاي پرندگان در بين انسان ها از آن موقع شروع شد. البته جاي شكرش باقي است كه اين ويروس فقط از پرنده آلوده به انسان منتقل مي شود و از انسان به انسان سرايت نمي كند. اما اين احتمال وجود دارد كه با ايجاد تغيير ژنتيكي اين توانايي را پيدا كند كه از انسان به انسان منتقل شود كه اگر چنين تغيير ژنتيكي ايجاد شود، يك همه گيري تمام عيار جهاني از نوع آنفلوآنزاي پرندگان در راه خواهد بود.
به نوشته شماره جديد نشريه علمي  نيچر، دانشمندان دريافته اند كه برخي از نيازهاي كليدي ويروس آنفلوآنزاي پرندگان براي تبديل شدن به نوع قابل انتقال از انسان به انسان را كشف كرده اند. بر اساس تحقيقات يك گروه بين المللي از دانشمندان، ويروس آنفلوآنزاي پرندگان براي اين تبديل، به 2 جهش ژنتيكي نياز دارد.
در اين مطالعات، محققان نمونه هاي ويروس بدن پرندگان و انسان هاي آلوده را با هم مقايسه كرده و دريافتند كه در تعداد كمي از نمونه هاي گرفته شده از بدن انسان، ويروس دچار تغييراتي در ژن مربوط به پروتئين هم آگلوتينين شده است. اين پروتئين به ويروس كمك مي كند كه به سطح سلول هاي ميزبان چسبيده و منتقل شود. در واقع در ويروس هايي كه به انسان منتقل شده اند، هم آگلوتينين ويروس مي تواند هم به سلول هاي بدن پرنده بچسبد، هم به سلول هاي بدن انسان. دانشمندان معتقدند كه اين نكته كليد جهش ژنتيكي لازم براي انتقال ويروس آنفلوآنزاي پرندگان از انسان به انسان است.

|   اجتماعي    |    ادب و هنر    |    اقتصادي    |    دانش فناوري    |    بـورس    |    زادبوم    |
|   حوادث    |    بين الملل    |    فرهنگ و آموزش    |    سياسي    |    شهر تماشا    |    سلامت    |
|   شهري    |    ورزش    |    صفحه آخر    |

|    صفحه اول    |    آرشيو    |    شناسنامه    |    بازگشت    |