شنبه ۲ دي ۱۳۸۵
نقبي در علل و عوامل خودكشي
متأسفانه، پشت كردن به زندگي
زهرا كريمي مبين
008148.jpg
مأموريت براي پيشگيري از خودكشي
چند سال پيش سازمان بهداشت جهاني (WHO) به 9 كشور دنيا مأموريت داد تا پژوهش ها و برنامه هايي را براي جلوگيري از خودكشي اجرا كنند. ايران از جمله اين كشورها بود و شهر نمونه براي تحقيق در اين زمينه كرج انتخاب شد. علت اين انتخاب، تغيير و تحولات سريع سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي در اين شهر است. دكتر ميترا شوشتري حكيم، روانپزشك و عضو هيأت علمي دانشگاه علوم پزشكي ايران و يكي از اعضاي اين تيم تحقيقاتي بود، او نتيجه بررسي هايش را اين گونه ارزيابي كرد: زنان متأهل جوان و مردان بيكار بيشترين افرادي هستند كه دست به چنين كاري مي زنند. شوشتري ادامه مي دهد: در بررسي كه در كرج داشتيم، يافته ها نشان مي داد 14 درصد اين افراد فكر خودكشي داشتند، 7 درصد برنامه خودكشي و 5/3 درصد دست به چنين كاري زده بودند.
به گفته وي علت خودكشي در زنان، فشارهاي رواني است كه به آنان تحميل مي شود. نبود حمايت هاي اجتماعي باعث مي شود آمار خودكشي در بين متاهلين بالا رود. اختلافات خانوادگي يك ماه قبل از اقدام به خودكشي، نتيجه اي است كه دكتر شوشتري به آن اشاره مي كنند، او ادامه مي دهد: جوانها، شايع ترين گروه خودكشي كننده هستند. چون در اين سن كمتر به عواقب كار فكر مي كنند، احتياط نمي كنند و در انجام آن جسارت به خرج مي دهند؛ مانند پريدن از برج. كساني كه مشكل انضباطي و قانوني پيدا مي كنند؛ مثل بزهكاري و اعتياد به مواد مخدر و همچنين دوستي هاي ناموفق كه دچار اضطراب و افسردگي مي شوند.
از بالاي برج به پايين مي نگرد. به هياهوي جمعيت توجهي نمي كند. به تنها چيزي كه فكر مي كند مرگ است و ناگهان... جمعيت حرف مي زند؛ هركس چيزي مي گويد و به دنبال يك علت براي اين كار مي گردد؛ يكي از بيكاري او، ديگري قبول نشدنش را در كنكور، يك نفر از عشق نافرجام و ناكام مانده اش در گوش كسي پچ پچ مي كند.
* * *
خودكشي، خاتمه دادن به زندگي است كه در فرآيندي سه مرحله اي رخ مي دهد. فرد ابتدا فكر خودكشي را در ذهن خود پرورش مي دهد، سپس براي اين كار برنامه ريزي مي  كند و در مرحله آخر، اقدام به خودكشي صورت مي گيرد. البته تمامي خودكشي ها مستقيما صورت نمي گيرد بلكه برخي از آنها غيرمستقيم و به صورت خودتخريبي است. اين قبيل افراد با درپيش گرفتن رفتارهايي مثل خودداري از درمان، اعتياد به موادمخدر، الكل و... به شكل غيرمستقيم دست به خودكشي مي زنند. تعداد افرادي كه به اين صورت دست به خودكشي مي زنند، بسيار بيشتر از تعداد افرادي است كه مستقيما دست به اين كار مي زنند ولي هيچ گاه اين نوع خودكشي در آمارها ثبت نمي شود.
بالاترين نرخ خودكشي دنيا در اروپاست و پايين ترين آمار، در مناطق مديترانه شرقي و علت پايين بودن نرخ خودكشي در اين منطقه، اعتقاد به خدا و اهميت دادن به اين فاكتور ذكر شده؛ البته ايران نيز جزء اين منطقه محسوب مي شود. تمام محققين به اتفاق، مذهب را مهمترين عامل پيشگيري در خودكشي مي دانند. خداوند در قرآن (آيه 29 و۳۰ سوره نساء) چنين عملي را صريحا نهي و منع كرده و مورد ملامت قرار داده است.
سن پرخطر خودكشي در ايران، بين 15تا۲۵سال است. اين در حالي است كه در كشورهاي ديگر، اين سن براي مردان 45 و براي زنان، 55سال به بالاست.
نرخ متوسط خودكشي در جهان، 15 در 100هزارنفر است و 4تا۶ درصد علل مرگ ومير را شامل مي شود. نتايج بررسي هاي سازمان بهداشت جهاني(WHO) نشان مي دهد از سال 1950تا۱۹۹۵ميلادي، سن خودكشي سير نزولي داشته است به طوري كه از دهه 70 ميلادي، نرخ خودكشي در جوانان، بيش از 3برابر شده است.
به راستي چه اتفاقي ممكن است براي شخصي بيفتد تا تصميم به خودكشي بگيرد؟ خودكشي به علل و عوامل متعددي بستگي دارد.
در تحقيقاتي كه طي چندين سال در كشور انجام شده، بيكاري، عدم حمايت خانواده، شكست در تحصيلات و افسردگي، از مهمترين عواملي هستند كه در اقدام به خودكشي جوانان موثر بوده اند. علت 13درصد خودكشي ها در جوانان، مشكلات تحصيلي است. افزايش آمار اقدام به خودكشي در زمان اعلام نتايج كنكور، از نمونه هاي بارز اين مسأله است.
به طور مشخص در مورد شكست تحصيلي در كنكور، تحقيقات نشان مي دهد عدم آموزش تصميم گيري صحيح به كودكان در مواقع بروز مشكل و از طرف ديگر سخت گيري نابجاي والدين در مسأله تحصيلات، نقش مهمي در اقدام به خودكشي دارد.
به اعتقاد روان شناسان، والديني كه آرزوهاي خودشان را در كودكان شان مي بينند، باعث انتظارات نامعقول از كودك مي شوند. نهايت اين كه قبول نشدن در كنكور يا نياوردن نمره مطلوب در مدرسه، جوان را با مشكل مواجه مي سازد كه گاه با تصميم گيري نادرست به خودكشي مي انجامد. دكتر سيدمهدي حسن زاده- روان شناس- به فشار تحصيلي كه نوجوان و جوان متحمل مي شود، اشاره مي كند و مي گويد: اين فشارها از اول دبستان شروع مي شود و با بار سنگين تكاليف و حفظ كردن درس ها تا آخر دبيرستان ادامه مي يابد و به غول بزرگي به نام كنكور ختم مي شود. در اين بين، خانواده ها بدون درنظرگرفتن توان بچه ها، خواسته هاي نابجايي از كودكان خود دارند .
وي ادامه مي دهد: زماني هم كه بچه ها به دانشگاه راه مي يابند، وقتي متوجه بيكاري خود مي شوند، حاصل تحصيلات و تلاش خود را بي ثمر مي بينند؛ سپس مشكل بزرگ ازدواج پيش پاي آنها مي آيد. جوانان ما از كودكي تا جواني هميشه با مشكلات بزرگ تحصيلي، كار، مسكن و ازدواج دست و پنجه نرم مي كنند. گاه به اعتياد و موادمخدر روي مي آورند و گاهي نيز دست به خودكشي مي زنند .
البته بعضي از جوانان نيز احساس گمشدگي هويت دارند؛ اين كه چه كسي هستند؟ هدف از زندگي چيست؟ از كجا مي آيند و به كجا مي روند... . به گفته دكتر حسن زاده، كساني كه بايد به اين سؤالات و صدها سؤال ديگر پاسخ دهند، مشاورين مراكز آموزشي هستند كه متأسفانه وجود ندارند يا متخصص اين حرفه نيستند. در نتيجه، جوان ما نمي تواند با جايي يا كسي طرح مشكل كند.
زنان ايراني 3برابر مردان خودكشي مي كنند
ايران پس از چين، دومين كشوري است كه آمار خودكشي در بين زنانش بيش از مردانش است. در اين بين زنان طلاق گرفته يا بيوه، 3تا۵ برابر زناني كه زندگي شان از هم نپاشيده، اقدام به خودكشي مي كنند. هرچند بررسي ها نشان داده كه مجردها بيشتر از متأهلين خودكشي مي كنند، ولي خودكشي در بين زنان متأهل جوان رقم قابل توجهي را نشان مي دهد. شناخته  شده ترين عامل در اين زمينه، ازدواج هاي تحميلي است كه در نقاط دوردست و محروم شايع تر است. به اعتقاد حسن زاده، ازدواج هاي تحميلي به مشاجرات خانوادگي مداوم و نهايتا خودكشي منجر مي شود. او مي گويد: خانم هاي خانه دار بيشترين آمار خودكشي را دارند. زنان احساس مي كنند حقوق شان نسبت به مردها كمتر است و اجتماع بين مردان و زنان تبعيض قائل مي شود. در نتيجه، نبود حمايت هاي كافي از زنان در جامعه اي كه مردان قدرتمند هستند، از عوامل افزايش خودكشي زنان است.
آمار بالاي خودكشي زنان در غرب كشور، مزيد اين مسأله است كه بارزترين نمود آن خودسوزي زنان در ايلام است؛ چنانچه در طول يك سال به رقم نگران كننده اي رسيد و از هر 100هزار نفر 67نفر اقدام به خودسوزي كرده اند كه خوشبختانه اخيراً با مداخلات سازمان هاي مرتبط، اين نرخ تا حدودي كاهش يافته است.
محققين، چند علت براي اين نوع خودكشي مشخص كرده اند كه مهمترين آنها پس از نااميدي از تغيير شرايط زندگي و فقدان حمايت هاي حقوقي و قانوني در برابر پرخاشگري وسخت گيري شوهران است.
اطرافيان با ديدن صحنه هاي خودسوزي و با داشتن شرايط سخت مشابه، ترغيب به خودسوزي مي شوند. دكتر حسن زاده در مصاحبه اي با زناني كه اقدام به خودسوزي كرده اند، متوجه شد 80درصد آنها از عمل خود پشيمان هستند؛ چون به شكل آني تصميم گرفته بودند. در 20درصد موارد، زنان پشيمان نبوده اما دچار افسردگي بودند. حسن زاده مي گويد: در گذشته زن ها براي خودكشي از قرص استفاده مي كردند كه امكان نجات تا 99درصد بود ولي هم اكنون خودسوزي مي كنند كه متأسفانه مرگ ومير بالايي دارد و امكان نجات بسيار كم و به دليل تقليدي بودن، مي تواند در ديگران تأثير بسيار داشته باشد .
مشاجره خانوادگي عامل خودكشي
بنا بر بررسي هاي دكتر امان الله قرايي مقدم –جامعه شناس و آسيب شناس اجتماعي- در 33شهر كشور،  ۷۶ درصد خودكشي ها ناشي از اختلافات خانوادگي و ناراحتي هاي روحي و رواني است. در خانواده هايي كه زن و شوهر همديگر را درك نمي كنند، دختر و پدر، پدر و پسر، مادر و فرزند، همديگر را نمي فهمند و نمي بينند. اگر هم يكديگر را مي بينند حرف هاي همديگر را گوش نمي كنند؛ در نتيجه خانواده و جامعه دچار مشكل شود. وي با بيان اين مطلب مي افزايد: تفاوت فرهنگي و اجتماعي، عدم تناسب سني زوجين، ازدواج هاي تحميلي، عشق هاي دروغين، شكست در تحصيل، طعنه، سركوفت و دخالت نابه جاي اطرافيان و تنهايي، مواردي است كه در خودكشي افراد، بسيار ديده شده است .
نابساماني هاي اجتماعي و بحران هاي اقتصادي، همچنين كمبود محبت يا توجه بيش از حد در كودكان،  تبعيض بين فرزندان، طلاق، اعتياد، ورشكستگي مالي و افسردگي، عواملي هستند كه دكتر قرايي مقدم روي 560خودكشي مشاهده كرده است. برخي پژوهش ها نشان مي دهد خودكشي ناشي از بلاتكليفي، نابساماني هاي اجتماعي و آنومي، مهمترين عامل خودكشي است كه دكتر قرايي مقدم در اين زمينه مي گويد: خودكشي هنگامي افزايش مي يابد كه نظارت و كنترل جامعه بر رفتارها و هنجارها، ضعيف يا حذف شود و اين امر، موجب تضعيف وجدان اخلاقي جامعه مي شود. وقتي قواعد اخلاقي و ارزشي در جامعه ضعيف شود، افراد دچار پريشان فكري مي شوند؛ در نتيجه، اميال شان نامحدود مي شود و عدم تعادل ميان آرزوهاي افسارگسيخته و وسايل ارضاي آنها، باعث مي شود كشمكش هاي جادويي را برانگيزد. در اين حالت، شخص قدرت تصميم گيري را از دست مي دهد. زندگي براي فرد بي مفهوم و پيوندش با جامعه قطع مي شود. در نتيجه، تفكرات خودكشي در شخص به وجود مي آيد .
بيماري خودكشي، افسردگي
افسردگي، شايع ترين مشكل رواني جامعه ماست. اين بيماري رواني، فكر خودكشي را 5برابر و اقدام به آن را تا 3برابر افزايش مي دهد. آيا اين بيماري قابل درمان است؟ دكتر حسن زاده مي گويد: متأسفانه حرفه ما انگ دارد. مردم از مراجعه به روانشناس وحشت دارند و سعي مي كنند مشكلات خود را مخفي نگه دارند و همين موضوع باعث مي شود آمار خودكشي -چه قبل و چه بعد از آن- مبهم باقي بماند .
وي با اشاره به باورها و پيش داوري هاي غلط مي گويد: مردم معتقد هستند وقتي شخص مي گويد من خودم را مي كشم، اين كار را نمي كند ولي ما جدي مي گيريم و اين باعث مي شود خانواده هاي آنها نسبت به ما بدبين باشند .
نشاط و كاهش استرس، ايجاد شغل،  رفاه، سرگرمي هاي سالم و... از مواردي است كه حسن زاده براي كاهش افسردگي مورد تأييد قرارمي دهد. وي ديگر عامل خطرساز را شكاف نسل ها نام مي برد و معتقد است اين عامل باعث مي شود فرزندان با والدين شان به راحتي صحبت نكنند و آنها را در جريان مشكلات قرار ندهند. در نتيجه، فرزندان شان احساس تنهايي مي كنند و به تدريج، افسردگي در فرزندان به وجود مي آيد.

خودكشي و افسردگي در نوجوانان
علي دوستي
008145.jpg
ميزان شيوع افسردگي و خودكشي در دوران بلوغ به شدت افزايش مي يابد.
بعضي از مطالعات انجام شده نشان مي دهد كه تقريباً يك سوم نوجوانان، دچار حالت افسردگي مي شوند و يك سوم اين افراد در طول اين دوران، بر اساس معيارهاي تشخيصي دچار اختلال افسردگي هستند.
افكار خودكشي در ميان نوجوانان افسرده، در مقايسه با جوانان معمول تر است. خودكشي سومين دليل مرگ در بين نوجوانان بين 15 تا 24 سال است و ميزان خودكشي در ميان نوجوانان در مقايسه با كل جمعيت، بسيار بيشتر است. نكته قابل توجه اين است كه اقدام به خودكشي (در اثر افسردگي)، در بين نوجوانان عمدتاً از قبل برنامه ريزي مي شود و به دليل واكنش هاي فرد بر اثر احساس درماندگي نيست.
بعضي از محققان معتقدند كه نوجوانان مستعد افسردگي اند و علت آن تغييرات رشدي است كه در اين دوران در زندگي آنان روي مي دهد. عوامل هورموني هم ممكن است نقشي در اين ميان داشته باشند. هر چند اعتقاد بر اين است كه تاثير هورمون ها در خلق و خو در مقايسه با تاثيرات محيطي بسيار كم است.
تغييرات فيزيكي كه با بلوغ همراه است سبب مي شود بعضي از نوجوانان، به خصوص دختران در مورد ظاهرشان احساس خوبي نداشته باشند. توانايي تفكر انتزاعي (پس از بلوغ)، سبب مي شود كه نوجوانان به نحوي در مورد خودشان فكر كنند كه قبلاً ميسر نبوده است و به همين دليل، بيشتر به فكر فرو رفته و خود را تحقير مي كنند.
اختلاف خانوادگي كه يكي از عوامل مهم افسردگي است، در دوران نوجواني بسيار معمول تر است. افزايش فشارهاي اجتماعي براي استقلال، نوجوانان را براي پذيرش نقش هايي تحت فشار مي گذارد كه آمادگي آن را ندارند و در عين حال، آنان را از والدين و ساير بزرگسالان حامي، جدا مي كند.
در ميان بزرگسالان مشخص شده است كه افسردگي در ميان زنان در مقايسه با مردان معمول تر است. اين تفاوت جنسيتي از دوران نوجواني بروز مي كند.
جالب است بدانيد قبل از سن 14سالگي (شروع دوران نوجواني)، افسردگي در ميان پسران در مقايسه با دختران معمول تر است، ولي در دوران نوجواني اين نسبت جنسيتي بين دختر و پسر تغيير مي كند.
اوايل نوجواني براي دختران در مقايسه با پسران تنش بيشتري به همراه دارد. دختران زودتر رشد را آغاز مي كنند و از اين رو در مقايسه با پسران تغييرات بيشتري را تجربه مي كنند.
دختران و پسران روش هاي متفاوتي براي سازگاري با تنش دارند. دختران در مقابل تنش احساساتشان را دروني مي كنند، ولي پسرها، توجه خود را به چيزهاي ديگري معطوف مي كنند و احساسات خود را بيرون مي ريزند.
نكته جالب اين است كه دخترها در مقايسه با پسرها،  وقتي شرايط مشابهي را تجربه مي كنند، بيشتر دچار افسردگي مي شوند.
الكساندر كاپلان (روان شناس معروف) در اين مورد مي گويد: فشارهاي اجتماعي شديد بر زنان، براي سركوب خشم و همچنين احساس آسيب ديدن روابط، آسيب پذيري اين قشر را در برابر افسردگي افزايش مي دهد.
دختران وقتي ناچار مي شوند براي حفظ روابطي كه اهميت زيادي برايشان دارد، سكوت كنند، تحت فشار زيادي قرار مي گيرند. دختران از ابراز خشم بازداشته مي شوند و احتمالاً هيچ راهي جز سركوب اين گونه احساسات ندارند و در بعضي از موارد اين خشم را به خود بازمي گردانند.
افسردگي و اقدام به خودكشي در ميان دختران معمول تر است، ولي پسران بيشتر احتمال دارد كه بر اثر اقدام به خودكشي بميرند. شايد به اين دليل كه از روش هاي مرگ آورتري استفاده مي كنند.هر چند كه ظاهراً مردان در مقايسه با زنان، از امتيازات بيشتري برخوردارند، ولي پسران در مقايسه با دختران، بيشتر خود را به دست مرگ مي سپارند. اين نكته را هم بايد گفت كه فشارهاي مربوط به جنسيت (در آسيب شناسي افسردگي و خودكشي) بر پسران نيز مانند دختران تاثيرگذار است. براي مثال، در فرهنگ غربي از نوجوانان 18ساله پسر انتظار مي رود كه خانه را ترك كنند و آماده پذيرش نقش مرد در جامعه شوند، اما فشارهاي غيرقابل تحمل رواني كه در اثر اين انتظار به نوجوانان تحميل مي شود، او را وادار به اقدامات پنهان مي كند. (اقدام به خودكشي و يا تعارض).
مرد جواني كه هنوز آمادگي يا تمايل لازم براي پذيرفتن نقش تعيين شده به عنوان يك مرد را ندارد، ممكن است خود را بي كفايت و نامتناسب ارزيابي كند. براي چنين فردي، خودكشي مي تواند تنها راه فرار از اين وضعيت ظاهراً مأيوس كننده باشد.
مشكلات مربوط به انتظارات جنسيتي جامعه از نوجوانان، يكي از دلايل بارز ميزان بالاي خودكشي در ميان نوجوانان است.

جدول اعداد (سودوكو)246
008181.jpg

پنجره
چرا حذف خود ؟
تورج سپهوند
خودكشي مرگي است كه عمداً به دست خود شخص حاصل شود. به عبارتي خودكشي عمل آگاهانه نابود سازي به دست خود است، كه در بهترين مفهوم آن را يك ناراحتي چند بعدي در انسان ناتوان يا نيازمندي مي توان دانست كه حذف خود را براي حل مسأله بهترين راه حل تصور مي كند.
اريك فروم در كتاب خود به نام جامعه سالم مي گويد بدون شك ميزان خودكشي در يك جامعه معرف سطح كلي بهداشت رواني در آن جامعه است (ديكسترا 1985).
سردرگمي هاي اخلاقي خودكشي بي نهايت دشوارند آيا يك نفر حق دارد جان خود را بگيرد و ديگران در آن مداخله نكنند؟ در غرب عده اي معتقدند كه افراد چنين حقي دارند. اما بيشتر جوامع غربي در پي جلوگيري از خودكشي و در صورت امكان ممانعت از آن هستند. آنها استدلال مي كنند بيشتر خودكشي ها يك اختلال افسردگي در پشتشان دارند. بنابر اين اگر ميل به خودكشي در نتيجه اختلال عميق روانشناختي به وجود آمده باشد، اكثر افراد متفق خواهند بود كه نهايت تلاش به عمل آيد تا فرد زنده نگه داشته شده و به مشكل او رسيدگي شود.
خودكشي با بيماري هاي رواني و جسمي متعددي ارتباط دارد، اما بيشترين ارتباط را با افسردگي دارد. افسردگي پيش درآمد اكثر خودكشي ها است. 80 درصد بيماران خودكشي گرا به طور معناداري افسرده مي باشند بيماران افسرده حداقل 25 بار بيشتر از جمعيت هاي گواه دست به خودكشي مي زنند. بيماران مبتلا به افسردگي هذياني داراي بالاترين ميزان خطر خودكشي هستند، خودكشي با سوء مصرف الكل و اسكيزوفرني نيز رابطه دارد. افراد قاتل و ديگركش نيز به مقدار زيادي در معرض خطر خودكشي هستند. هفت بيماري سلسله اعصاب مركزي موجب بالا رفتن خطر خودكشي مي گردد: صرع، اسكلروز مولتيپل، صدمات جمجمه، حوادث عروقي مغز، كره  هانتينگتن، دمانس، و سندرم نقص ايمني اكتسابي (AIDS). دو اختلال گوارشي همراه با خطر بالاي خودكشي عبارتند از: زخم پپتيك و سيروز كبدي. سرطان نيز با خطر بالاي خودكشي همراه است. از عوامل مربوط به بيماري و سهم آن در خودكشي و نيز اقدام به خودكشي، بي حركتي ناشي از بيماري در كساني است كه از نظر شغلي و تفريحي تحرك براي آنها حائز اهميت بوده است. تغييرات منفي قيافه بخصوص در زنها و درد مزمن مقاوم نيز از اين نظر مهم شناخته شده اند.
شغل به طور كلي محافظي در برابر خودكشي است. هر چه وضعيت اجتماعي شخصي بالاتر باشد خطر خودكشي بالاتر است، اما نزول وضعيت اجتماعي نيز خطر را بالا مي برد (كاپلان، 1994). افراد حرفه اي و متخصص كه احساس مطرح شدن مي كنند نسبت به افراد غيرحرفه اي از خطر كمتري برخوردار هستند. در ميان حرفه اي ها بيشترين ميزان خودكشي در ميان افراد پليس، موسيقيدان ها، آژانس هاي بيمه، وكلا، دندانپزشكان و پزشكان (به خصوص چشم پزشكان، متخصصين بيهوشي و روانپزشكان) ديده مي شود. احساس شكست در نقش خود يكي از فاكتورهاي اساسي مي باشد (اسلامي نسب بجنوردي، 1371، كاپلان، 1994).سه اختلال شايع رواني در بين پزشكاني كه خودكشي مي كنند عبارتند از: افسردگي، وابستگي دارويي و الكليسم. همچنين خودكشي بين افراد بيكار شايع تر از افراد شاغل است (كاپلان، 1994).
ميزان خودكشي در زنان و مردان در بين افرادي بيشتر است كه طلاق گرفته و بيوه شده اند. همچنين خطر خودكشي در افراد مجرد بالاتر از افراد متأهل است (روزنهان وسليگمن 2001). اما در تحقيقات داخل كشور نشان داده شده كه افراد متأ هل بيشتر از افراد مجرد و كساني كه متاركه نموده و يا همسرشان فوت كرده خودكشي كرده اند . آنها تصور مي كنند كه ناتوان از برآوردن نيازهاي زندگي بوده و بهتر است با خودكشي از رنج به درآيند (رنجبر، 1367، به نقل از اسلامي نسب بجنوردي، 1371).
اقدام به خودكشي قويترين عامل خطر براي خودكشي كامل است، كه اين اقدام در سال بعدي صد برابر بيشتر از متوسط خطر را به همراه دارد. خودكشي مي تواند در خانواده ها تداوم يابد و تا جايي كه اختلال هاي افسردگي ارثي هستند خودكشي نيز مي تواند موروثي باشد (برگرفته از روزنهان وسليگمن، 2001). نااميدي يك پيش بيني كننده قوي خودكشي است( بك و همكاران، 1990 به نقل از ديوسيون ونيل، 2001). متخصصان خودكشي انگيزه هايي را براي اين پديده مشخص كرده اند. در اولين بررسي نوين خودكشي اميل دوركيم، جامعه شناس فرانسوي سه انگيزه براي خودكشي متمايز كرد. او اين انگيزه ها را هنجار گسستي، خودخواهانه و نوع دوستانه ناميد. خودكشي هنجار گسستي به وسيله گسستگي ويرانگر دررابطه فرد با جامعه اش ايجاد مي شود. از دست دادن شغل، ركود اقتصادي و حتي ثروت ناگهاني در اين نوع خودكشي فرد دچار بلاتكليفي است و قاعده  اين نيست كه بر رفتارش حاكم باشد. خودكشي خودخواهانه زماني روي مي دهد كه فرد پيوندهاي بسيار اندكي با همنوعانش دارد. به عبارتي خودكشي خودخواهانه آنهايي است كه شخص رابطه اي قوي با هيچ گروه اجتماعي ندارد و بالاخره خودكشي ديگر خواهانه يا نوع دوستانه به خاطر جامه صورت مي گيرد، فرد زندگي خود را مي گيرد، براي اين كه به جامعه خود منفعت برساند. خودكشي راهبان بودايي كه در اعتراض به بي عدالتي ها در جنگ ويتنام خودشان را سوزاندند، يادآور افرادي هستند كه مرتكب خودكشي نوع دوستانه شدند (روزنهان وسليگمن، 2001). متفكران جديد دو نوع انگيزش ديگر را نيز براي خودكشي در نظر گرفتند: پايان و دستكاري. آنهايي كه آرزوي پايان دارند صرفاً از زندگي دست كشيده اند، پريشاني هيجاني آنها غيرقابل تحمل است و راه ديگري نمي بينند. آنها پايان مشكلاتشان را در مرگ مي بينند. اين نوع اقدامات خودكشي افسردگي و نااميدي بيشتري را در بردارند و از اقدامات خودكشي ديگر مهلك تر هستند. انگيزش ديگر براي خودكشي ميل به دستكاري كردن ديگري از راه اقدام به خودكشي است. برخي افراد سعي دارند با مردن، دنيايي كه باقي مي ماند را دستكاري كنند. براي اين كه حرف آخر را در يك مشاجره زده باشند، براي اين كه از دلباخته اي طرد كننده انتقام بگيرند و براي اين كه زندگي شخصي ديگري را به نابودي بكشند. آنچه بيشتر در خودكشي از راه دستكاري متداول است، اين است كه فرد در نظر دارد زنده بماند، اما با نشان دادن جدي بودن مشكل خود از كساني كه براي او اهميت دارند تقاضاي كمك مي كند. تعدادي از اقدامات خودكشي كه از اين نوع هستند در مقايسه با اقدامات پاياني، افسردگي كمتر، نااميدي كمتر و روش هاي كمتر مهلك را شامل مي شوند. آن دسته از خودكشي هايي كه دستكارانه هستند، آشكارا فريادهايي براي كمك هستند. تعدادي ديگر از اقدامات خودكشي هر دو انگيزه فوق، پايان و دستكاري را با هم شامل مي شوند (روزنهان وسليگمن، 2001).
در پايان بايد به يكسري واقعيت ها در مورد خودكشي توجه شود؛ اين واقعيت ها به شرح زير است:
- از هر ده نفري كه خود را كشته اند، هشت نفر آنها در مورد مقاصد خود هشدارهاي صريح داده اند.
- اغلب افرادي كه مرتكب خودكشي مي شوند در باره زندگي كردن يا مردن ترديد دارند. آنها اغلب با مرگ قمار مي كنند و نجات دادن خودشان را به ديگران وامي گذارند.
- معمولاً افرادي كه آرزو دارند خودشان را بكشند، فقط براي مدت محدودي خودكشي گرا هستند. آرزوهاي مربوط به خودكشي اغلب با افسردگي پيوند دارند و افسردگي نيز با گذشت زمان معمولاً از بين مي رود.
- اغلب خودكشي ها زماني روي مي دهند كه فرد هنوز افسرده است، تقريباً سه ماه بعد از شروع بهبودي . در همين زمان است كه فرد دسترسي بهتري به سلاح ها داشته و انرژي بيشتري براي به اجرا در آوردن برنامه هاي خودكشي دارد، نه در زماني كه او در بيمارستان يا در اوج افسردگي است. (اشنايدمن، 1976، به نقل از روزنهان وسيلگمن، 2001).
- فكر كردن در مورد خودكشي نادر نيست. در بين جمعيت غير باليني فكر خودكشي 40 تا 80 درصد مي باشد. يعني اين درصد از افراد در باره ارتكاب به خودكشي حداقل يكبار در زندگي شان فكر كرده اند (ديوسيون ونيل، 2001).
منابع دردفتر روزنامه موجود است.

اجتماعي
اقتصاد
انديشه
سياست
سينما
علم
شهرآرا
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  سينما  |  علم  |  شهرآرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |