شنبه ۲ دي ۱۳۸۵
فوكو و تبار شناسي قدرت
تو نبايد!
سيد حسين امامي
008136.jpg
هدف فوكو در دو كتاب مراقبت و تنبيه و جنسيت و حقيقت ، در سخنراني ها و گفت وگوهاي متعدد وي در دهه،۷۰ درك جديد از مفهوم قدرت است. فوكو، متأثر از نيچه، به يك برداشت نظري از قدرت مي رسد. او همانند نيچه مي پذيرد كه تمام زندگي قدرت است و معتقد است در درون جامعه هيچ فضاي آزاد از قدرت وجود ندارد. پس،  قدرت همه جانبه و فراگير است و در همه جا حضور دارد. او تأكيد مي كند كه به جاي سوال از چيستي قدرت؛ بهتر است بپرسيم كه قدرت به چه وسيله اي اعمال ميژشود؟ اعمال قدرت به خودي خود خشونت نيست و ضرورتا هم به معناي رضايتي نيست كه مستدام بماند. بنابراين فوكو، به جاي اينكه به تحليل دستگاه قدرت موجود در شكل نهادي، قانوني و سركوبگر بپردازد، مكانيسم هاي خردي را تحليل مي كند كه اين نهادها را تقويت مي كنند و به طور پنهاني عملكرد قدرت را سازمان ميژدهند.
***
فوكو بين قدرت و روابط استراتژي، ارتباط برقرار ميژكند. از نظر او استراتژي قدرت مجموعهژاي از وسايل و ابزارهايي است كه به منظور اجراي مؤثر قدرت و يا حفظ آن بهژ كار برده ميژشود. او همچنين از استراتژي مناسب روابط قدرت به معناي وجوه انجام عمل روي اعمال ممكن يعني اعمال ديگران سخن ميژگويد.
فوكو قدرت را به معناي شيوه انجام عمل روي اعمال ديگران تعريف ميژكند. با اين حال بايد دانست كه اين قدرت وقتي اعمال ميژشود كه چيزي به نام آزادي نيز وجود داشته باشد. بين قدرت و آزادي، بازي پيچيدهژاي وجود دارد، به گونهژاي كه آزادي ممكن است به عنوان عين شرط اِعمال قدرت ظاهر شود.از نظر فوكو مقاومت و اعمال قدرت رابطه نزديكي با يكديگر دارند. از طريق مقاومت است كه اعمال قدرت خود را نشان ميژدهد و هيچ اعمال قدرتي هم نيست كه مقاومتي در پي نداشته باشد. مقاومت نيز چيزي جز كارشكني در سازمان دادن و فهم شيوه عملكرد آن نيست.
قدرت در نزد فوكو، به دلايل زير بسيار با اهميت است: ارتباطات قدرت از ديد او عوامل تعيين كننده تغييرات تاريخي است. كمابيش همه مطالعات او درباره نهادهاي گوناگون اجتماعي براي نشان دادن همين ديدگاه است. نزد فوكو، هيچ كس نمي تواند از قدرت بگريزد و رد پاي قدرت را نمي توان تنها در يك فرد، پادشاه، حكومت يا ديكتاتور جست وجو كرد. قدرت در همه سطوح و زواياي اجتماعي پخش و گسترده است. اين بدان معناست كه قدرت سيال و محلي است و هر روز و در همه جا خود را به ما تحميل مي كند و هرگز نمي توان قدرت را بي اثر و متلاشي كرد. بنابراين برداشت فوكو از قدرت، از يكسو فلسفه تاريخ را زير سوال مي برد و از سوي ديگر تجزيه و تحليل او از ذات قدرت از راه تفسير تاريخي، يكسره بديع و تازه است.درك انديشه فوكو، مستلزم درك مفهوم و جايگاه گفتمان در آثار اوست. درك مناسبات دانش و قدرت بدون درنظرگرفتن گفتمان، ناممكن است. فوكو تحت تأثير مارتين  هايدگر و اميل بنونيست ، اين مفهوم را مطرح كرد. گفتمان ها نه تنها مربوط به چيزهايي هستند كه مي توانند گفته يا درباره شان انديشه شود، بلكه درباره اين نيز هست كه چه كسي، در چه زماني و با چه آمريتي مي تواند سخن بگويد؟ آنها هم مجسم كننده معنا و ارتباطات اجتماعي و هم شكل دهنده ذهنيت و ارتباط قدرت اند. گفتمان ها درباره موضوعات نمي گويند و آنها را تعيين نمي كنند؛ آنها سازنده موضوعاتند و در فرآيند سازندگي مداخله خود را پنهان مي كنند.
از نظر فوكو تفاوت ميان آنچه مي توان در يك دوره معين بر طبق قواعد دستوري و منطقي به صورت درست گفت و آنچه در واقع گفته مي شود، چيزي است كه گفتمان ناميده مي شود. پس گفتمان ميان دو حوزه، قيد و بندهاي زبان و امكانات ارتباطي نهفته در نظام زبان بروز مي كند.
گفتمان در شرايط حال شكل مي گيرد؛ در لحظه اي كه حامل گفتمان از طريق نظام زبان و در ارتباط با شرايط عيني، هستي مي يابد.فوكو گفتمان ها را در ارتباط با قدرت و دانش مي سنجد. گفتمان ها نه بيانگر ايدئولوژيك جايگاه طبقاتي و يا بيانگر ايدئاليستي پندارها، بلكه بخشي از ساختار قدرت در درون جامعه بوده و بازي قدرت را در جايگاه هاي ويژه آشكار مي كنند و در چارچوبي كاملا ماترياليستي شكل مي گيرند. آنها كنش هاي قدرتي هستند كه زندگي افراد را شكل مي دهند. لذا گفتمان ها را نه از منظر نويسندگان يا خوانندگان، بلكه از اين منظر بايد مورد توجه قرار داد كه چگونه مناسبات قدرت را شكل مي دهند.از نظر فوكو، قدرت و دانش درون گفتمان با هم يكي مي شوند و از آنجا كه دانش و قدرت ثابت و پايدار نيستند، گفتمان ها را بايد حلقه هاي گسسته اي بدانيم كه عمل تاكتيكي شان نه يكسان است و نه هميشگي.
براساس تحليل فوكو، نظام قدرت در جهان و جامعه مدرن، بسيار ريشه دارتر، نامريي تر و اغواء كننده تر از قدرت در نظام هاي سنتي است و محدود به كانون هاي خاصي نيست. فوكو هدف اصلي تحليل هاي انتقادي خود را، برداشتن نقاب از چهره قدرت در جهان مدرن مي دانست. او درصدد بود تا نشان دهد در پشت پرده ظاهرنمايي جامعه مدرن، خواست سلطه پنهان است و معتقد است كه در نهادهاي مدرن، فرد زير نام حقيقت يا رهايي، تن به سلطه مي دهد و مفهوم كلي و جهان گستر حقيقت، همواره مشخص، محلي و وابسته به شرايط خاص است. جامعه انساني همواره بر نظام قدرت استوار است. سرنگون كردن يك نظام اجتماعي چيزي نيست، مگر گذار از يك نظام قدرت به نظام قدرت ديگر و از آنجا كه هر قدرت، تعبير ويژه خود را از حقيقت دارد، پس گريز از قدرت به آزادي، خوش خيالي محض است.از ديدگاه فوكو، قدرت يكسره منفي نيست، بلكه وجه سازنده و مثبت نيز دارد. او بر تفاوت ميان قدرت و سلطه تأكيد دارد و يكي انگاشتن آنها را اشتباه مي داند. او به  كار برنده قدرت را الزاما صاحب آن نمي داند. از نظر او قدرت امتياز كسي نيست؛ قدرت آن چيزي نيست كه به طبقات سلطه تعلق داشته باشد و طبقات زيرسلطه از آن محروم باشند. موضوع مورد مطالعه فوكو، در خصوص اينكه چه كسي بر چه كسي اعمال قدرت مي كند؟ ميدان و شبكه كنش و واكنش هاست. از ديد او در اين شبكه( كنش و واكنش)، رابطه يك بعدي و علت و معلولي نيست. رابطه قدرت مانند بازي شطرنج است كه در آن، يك حركت، هم انتخاب هاي حريف را محدود مي كند و هم امكان تازه براي حركت حريف مي گشايد.فوكو در بيان روابط قدرت بر موارد زير تأكيد مي كند:
۱ - اين روابط ريشه در اعماق و لايه هاي جامعه دارند.2 - نمي توان آنها را صرفا در روابط بين دولت و شهروندان يا در مرزهاي بين طبقات اجتماعي جست وجو كرد.3 - اين روابط قدرت، به بازيابي و بازتوليد خود در سطح افراد، گروه ها، حالات و رفتارها و يا حتي در شكل كلي و اجمالي قانون و دولت اكتفا نمي نمايند.4 - اگرچه نوعي استمرار و تداوم در آن يافت مي شود كه در اين حالت روابط قدرت روي چرخ دنده هاي پيچيده اي جريان مي يابد، ولي در آن نه شباهتي وجود دارد و نه قرابتي. آنچه رخ مي دهد ويژگي خاص مكانيسم قدرت و چگونگي جريان يافتن آن است و بالاخره اين روابط هم جهت نيستند؛ بلكه نشان دهنده نقاط اختلاف و نزاع بي شمارند.
فوكو مي گويد: قدرت مورد نظر من، قدرت به مثابه مجموعه بنيادها و دستگاه هايي نيست كه مراقب فرمانبرداري شهروندان يك دولت اند، همچنين قدرت مورد نظر من، نوعي فرمانروايي نيست كه، برخلاف خشونت، نظم و قاعده اي داشته باشد، بالاخره اين قدرت، نظام كلي سلطه هم  نيست كه نتايج آن، با انحراف هاي پياپي، به تدريج تمامي هيأت اجتماعي را فراگيرد. در تجزيه و تحليل قدرت نبايد حاكميت دولت، شكل قوانين يا يكپارچگي حاكميت را مقدمات بديهي آن دانست؛ اينها بيشتر شكل نهايي قدرت اند.قدرت، يك نهاد نيست و ساختار هم نيست، توانايي نيز نيست تا گروهي داراي آن باشند، بلكه نامي است كه به وضعيتي پيچيده و استراتژيك در جامعه اي معين داده مي شود. قدرت به دست آوردني نيست، ربودني و تقسيم شدني هم نيست. چيزي نيست كه يا نگه داشته شود يا از دست برود. كاركرد قدرت از نقاطي بي شمار، در جريان كش وقوس روابطي نابرابر و ناپايدار، آغاز مي شود. قدرت از پايين سر بر مي آورد، يعني اصل در روابط قدرت و محرك آن، اختلاف همه جانبه و دوگانگي از بالا به پايين است.
گستره كار فوكو اساسا مربوط به استنباط او از مفهوم قدرت به مثابه تو نبايد است. او مي كوشد تا از برتري مفهوم سركوبگري قدرت، تبارنامه اي در تاريخ انديشه ها تدوين كند. او با تجزيه و تحليل استراتژي هاي خرده  قدرت ها، از نظريه ماركسيستي، فاصله مي گيرد. نظريه اي كه براساس آن، دولت مركب از دستگاه سركوبگر، يك دستگاه ايدئولوژيك و ابزار ستمي در دست طبقه حاكم است. اصالت كار فوكو در اين نظر او آشكار مي شود. به نظر او عمل قدرت نه يك عمل جنگي است و نه يك عمل حقوقي، بلكه از مقوله هدايت رفتارهاست. كاربرد قدرت تنها رابطه اي بين طرفين آن به طور انفرادي يا گروهي نيست، يك نوع عمل است كه از طرف برخي روي برخي ديگر صورت مي گيرد؛ يعني مسلما چيزي به عنوان قدرت، يا قدرت كلي، وسيع يا دامنه دار، متمركز يا منقسم وجود ندارد. قدرت تنها با اعمال آن از سوي جمعي روي ديگران به وجود مي آيد.
فوكو در كتاب مراقبت و مجازات رابطه بين قدرت و دانش را با بهره گيري از روش تبارشناسي موشكافي كرده است. او مي گويد: قدرت، دانش ايجاد مي كند. قدرت و دانش مستقيما بر يكديگر دلالت دارند.  به نظر فوكو، دانايي از يك نقطه شروع نمي شود تا در آن قدرت خاتمه يابد، بلكه دانش و قدرت ذاتا در هم آميخته اند. اعمال قدرت از دانش استفاده مي كند و آن را تعميم مي دهد و در مقابل، دانش مقارن است با تأثيرات معين قدرت. خلاصه اينكه هيچ قدرتي بدون دانش  و هيچ دانشي بدون قدرت وجود ندارد.
فوكو با اذعان به اينكه قدرت، مقاومت را بر مي انگيزد، براي فهم روابط قدرت به اشكال مختلف مقاومت براي گسيختن اين روابط توجه مي كند. مقاومت در برابر اعمال قدرت مردان بر زنان، پدر و مادر بر كودكان، اعمال قدرت دولت و نهاده هاي وابسته به آن بر شيوه زندگي مردم و... . او در مورد قدرت دولت مي گويد: از قرن شانزدهم به بعد، شكل سياسي تازه اي از قدرت دولت در حال توسعه بوده است. قدرت دولت هم فرديت بخش و هم كليت بخش است و قدرتمندي آن نيز در همين است. اين امر ناشي از اين واقعيت است كه دولت مدرن غربي در درون شكل سياسي جديد، تكنيك قدرت قديمي را ادغام كرده كه ريشه در نهادهاي مسيحي داشته است. بنابراين مبارزه عليه قدرت هم شامل دولت و نهادهاي دولتي و هم عليه نوعي از منفردسازي است كه با دولت مرتبط است.
فوكو معتقد است كه قدرت، انسان ها را به افراد مورد نظر خود بدل مي كند. به نظر فوكو، قدرت تصاحب يا تفويض نمي شود، قدرت سرزميني نيست كه بتوان آن را تسخير كرد يا بر طبق قرارداد به كس ديگري انتقال داد، برعكس؛ بايد قدرت را به منزله تناسب قواي چندلايه، چند بعدي با تكثري از مانورها، تكنيك ها، رويه ها و راهكارها دانست.
متن كامل را در همشهري آنلاين بخوانيد
www.hamshahri.online.ir

تازه هاي انديشه
جلد دهم دانشنامه جهان اسلام
008139.jpg
جلد دهم دانشنامه جهان اسلام كه شامل 227 مقاله دايره المعارفي در حوزه معارف و فرهنگ و تمدن اسلامي و تاريخ ملل مسلمان و جغرافيا است در۸۵۰ صفحه منتشر شد. اين جلد از مقاله جرايد شروع و به مدخل جنبه ختم مي شود.
با انتشار جلد دهم دانشنامه جهان اسلام تا كنون 8200 صفحه از اين دانشنامه منتشر شده است. بلندترين مقاله جلد جديد، مقاله جرايد است كه 150 صفحه از دانشنامه را به خود اختصاص داده است.از مهمترين مقالات اين جلد جرم ، جزء لايتجزا ، جلال و جمال ، جلوس ، جلايريان ، جماعت : جمره ، الجمع بين رأيي الحكمين و جمل ، جنگ است.
دانشنامه جهان اسلام دايره المعارفي است درباره اسلام از آغاز تا زمان حاضر كه حوزه وسيعي از علوم و معارف را دربرمي گيرد و كليه علاقه مندان در سطوح مختلف مي توانند مباحث مربوط به علوم قرآني، حديثي، فقهي، كلامي، عرفاني، فلسفي و ادبيات و هنر سيره انبيا و اوليا و امامان(ع) تاريخ سياسي، اجتماعي و جغرافياي سرزمين ها و كشورهاي اسلامي؛ فرهنگ و آثار مكتوب، نهادهاي آموزشي، آداب، رسوم، آثار و ابنيه تاريخي تمدن جهان اسلام را در اين دانشنامه پي بگيرند و پاسخ پرسش هاي خود را در آن بيابند.
راز همه رازها
008142.jpg
شماره جديد فصلنامه مطالعات تاريخي ويژه هولوكاست منتشر شد.
اين فصلنامه كه توسط مؤسسه مطالعات وپژوهش هاي سياسي تهيه شده ، با توليد و گردآوري مجموعه مقالاتي سعي كرده است از منظر تئوريك وتاريخي ،  آن چه مربوط به واقعيت پديده هولو كاست است را گردآوري كند. اين اثر حاصل تلاش يك ساله گروهي ازكارشناسان و علاقه مندان تاريخ معاصر فلسطين ورويدادهاي مرتبط با آن است. از مقالات خارجي اين اثر به پروفسور كوين مك دونالد اختصاص دارد. وي به عنوان شاهدي متخصص براثراختلاف ديويد ايروينگ ودبوراليپشتات ومؤسسه انتشاراتي پنگوئن ، به جايگاه شهود دردادگاه دعوت شده بود. متن منتشر شده در فصلنامه حاضر، پيش از حضور مك دونالد در دادگاه به دادگاه ارائه شده بود، وي دراين مقاله نشان مي دهد كه چگونه سازمان هاي يهودي وعناصر وابسته به آنها كوشيده اند تا هرگونه صداي مخالفي را در مطبوعات و عرصه دانشگاهي خاموش نمايند و يا در بي اعتبار كردن آنها بكوشند. دراين فصلنامه مقالاتي نيز ازسوي محققان ايراني تدوين شده كه براي اهل تحقيق درحوزه مسايل مربوط به هولوكاست و صهيونيسم مي تواند جالب توجه باشد.

انديشه
اقتصاد
اجتماعي
سياست
سينما
علم
شهرآرا
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  سينما  |  علم  |  شهرآرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |