يكشنبه ۳ دي ۱۳۸۵
سفر به گراي۲۷۰ درجه نوشته احمد دهقان در سايت آمازون۴ ستاره شد
تيري در تاريكي ترجمه
سال هاست دولت تركيه پول خرج مي كند تا آثار نويسندگانش مثل ياشار كمال در دنيا ترجمه و خوانده شود
008211.jpg
حسام الدين مطهري
زبان را ابزار ارتباط آدمي دانسته اند كه اگر نمي بود، بي شك انتظار نمي رفت فهم و دركي باشد در ميان نسل ها و عصرها و از طفيلي زبان بود كه متن آمد و ارتباط وسعت بيشتري يافت بين آدم ها، شهرها و حتي كشورها و... . بعدها كه آدمي دريافت ميل به تعامل، در درونش حد و مرز نمي شناسد، ترجمه را آموخت و به كشف دنياي تازه اي رسيد.
سال هاست كه خوانندگان آثار داستاني در كشور ما به مدد ترجمه، ارتباط خوبي با نويسند گان غير ايراني برقرار كرده و به هواخواهان ثابت اين قبيل آثار بدل شده اند. حتي مي توان گفت اولين نشانه هاي نويسندگي به سبك و سياق نوينش، با تأثير ترجمه آثار غربي به سال هاي دهه 50 در ذهن معدود نويسندگان آن دوره شكل گرفته است. اما زبان فارسي در امر ترجمه، هيچ گاه به موازات ترجمه آثار غيرفارسي پيش نرفته است. به همين دليل، هرگاه كتابي از يك نويسنده فارسي زبان ترجمه و عرضه مي شود، به عنوان خبري خوش و كم نظير از آن ياد مي كنيم. ضمن اينكه اغلب آثار داستاني ترجمه شده فارسي، متعلق به نويسندگان فقيد بوده كه معمولا پس از مرگشان به زبان هاي ديگر برگردانده شده اند.
از جمله اين اخبار خوش، انتشار كتاب سفر به گراي 270 درجه است كه مدتي پيش، به همت پال اسپراكمن در آمريكا به چاپ رسيد. ترجمه اين كتاب از چندمنظر براي ما ايرانيان خوش يمن و مبارك است -ان شاءالله-. از موفقيت اين اثر كه بگذريم، خوشحالي ناشي از انتشار كتابي در زمينه دفاع مقدس و عرضه آن به مخاطبان آمريكايي را نمي توان كتمان كرد. اين روزها هم ترجمه سفر به گراي 270 درجه براي فروش در سايت آمازون قرار گرفته و كسب امتياز 4 ستاره، نشان از مقبوليت آن در ميان مخاطبان انگيسي زبان دارد. آنچه در ادامه مي آيد، بخشي هايي از گفت وگوي من با احمد دهقان، نويسنده كتاب سفر به گراي 270 درجه است كه مدتي پيش صورت گرفت. گرچه بهانه اين گفت وگو چيز ديگري بود، اما بخش هايي از پاسخ به مقوله ترجمه معطوف است و آمدنش در اينجا خالي از لطف نيست. اين جمله ها را دهقان گفته است:
- هر ساله دولت ايتاليا طي جشن و مراسمي، از همه كساني كه آثاري را از زبان ايتاليايي به زبان هاي ديگر ترجمه كرده اند، تقدير مي كند. آنها را كه متعلق به كشور مقصد در ترجمه هستند دعوت مي كند، جايزه مي دهد، بورسيه مي دهد و تشويق شان مي كند كه در كشورشان باز هم آثاري از زبان ايتاليايي ترجمه كنند. حالا اين متعلق به كشوري است كه در قلب اروپا واقع شده و زبانشان مثل زبان ما در انزوا قرارنگرفته. اين حركتي است كه دولت ها انجام مي دهند.
- ما در ترجمه فقط خواننده هستيم. به خاطر اينكه يك ناهمگوني و جدايي عجيب در كشور، بين جامعه داستان نويس، داستان خوان با ناشر و همه و همه وجود دارد.
- همين بغل گوش خودمان، سال هاست كه دولت تركيه پول خرج مي كند تا آثار نويسندگانش مثل ياشار كمال در دنيا ترجمه و خواند شود. در كشورهاي ديگر، مترجمان بومي را تشويق به اين كار مي كنند. خب، از اين منظر چندان كاري نكرده ايم.
- در ترجمه آثار به زبان فارسي، مترجمان مشهور و بزرگي تربيت شده اند كه آثار ترجمه را تا حد تأليف- به لحاظ زبان و بومي كردن آن- بالا برده اند. در ميان مترجمان نسل جديد هم همين طور بوده. حداقل دو، سه مترجم جوان هستند كه مي توان بدون نگاه به نام نويسنده خارجي، آثاري را كه آنها ترجمه كرده اند، گرفت و خواند.
- آشنايي با آثار خوب جهان، مطمئناً سطح داستان نويسي را بالا برده، سطح توقع خوانندگان را هم ارتقا داده و خوانندگان جدي، بدون اطمينان كامل نمي روند هر اثري را بخوانند. همين دقت در انتخاب و وسواس مهم است.
- بايد رابطه چندسويه اي بين ادبيات و نهادها و مخاطب قائل شويم و همه مسائل را در يك كل ببينيم، نه جزء به جزء. اگر توقعاتمان از رمان و داستان واقع بينانه و معقول باشد، آن وقت سطح انتظاراتمان مشخص مي شود و با آمدن يك مقام مسئول، همه در پي چراهاي آن نمي گرديم و نمي خواهيم از اين قضيه اگر و امايي در بياوريم.
دهقان در لابه لاي سخنانش، بارها از تعامل دولت با نويسندگان و مترجمان گفته و سعي دارد اين كمبود را به گونه اي گوشزد كند. به نظر مي رسد متوليان فرهنگي كشور در سال هاي مختلف، نتوانسته اند به نحو بايسته و شايسته به امر ترجمه در كشور اهتمام ورزند. بدون شك، نياز به كمك دولت در اين حوزه امري اجتناب ناپذير بوده و جاي خالي اقدامات تأثيرگذار در آن به خوبي حس مي شود. به طور كلي، مترجمي زبان به شكل خصوصي و غيردولتي، با توجه به صرف هزينه ها، يكنواختي كار و نبود انگيزه مالي، سرنوشت خوبي نخواهد داشت. در مقابل اگر متوليان دولت، با نگاه عميق و ريشه اي به ترجمه بنگرند، بي شك مي توان افق هاي روشني در اين زمينه متصور بود. نه از آن حيث كه دولتي بودن صرف، مي تواند تأثير شگفتي بر اين امر داشته باشد، بلكه بايد اذعان كرد، وظيفه مترجم تنها ترجمه است و نه چيز ديگر. وقتي مترجم همزمان بخواهد به هزينه هاي زندگي و سر و كله زدن با نويسنده و ناشر و... فكر كند و دست آخر با شمارگان محدود يك اثر قابل تأمل مواجه شود، بنابراين نمي توان اميدي به ادامه كار او داشت. نهايتا چندشغله بودن يا روي آوردن به ترجمه آثار سخيف و عامه پسند، نتيجه چنين كم توجهي خواهد شد.
در زمينه ترجمه آثار فارسي به ساير زبان ها هم، به هيچ وجه شاهد اقدام چشم گيري نبوده ايم. برنامه مشخص و قابل اعتنايي براي مترجمان غيرايراني وجود ندارد، حمايت خاصي از لحاظ مالي و معنوي از اين قبيل مترجمان نمي شود. بگذريم از نگاه هاي اغلب يك بعدي و سياسي كه به آثار نويسندگان داخلي مي شود.
بي شك شناساندن فرهنگ، تاريخ و ادبيات ما به ساير ملل، ممكن نمي شود مگر به مدد ترجمه آثار فارسي. و ترجمه نيز ميسر نيست مگر به لطف نگاه كارشناسي و درست به ادبيات؛ نگاهي كه با شناخت دقيق، پس از فراهم كردن زمينه ها، آثار شايسته را در اختيار مترجمان قرار دهد و در مقابل به حمايت از آنان بپردازد.

نگاه
يك محروميت و چند نكته
زهير توكلي
شنيديم كه دكتر محمدرضا سنگري، دبير گروه زبان و ادبيات فارسي سازمان برنامه ريزي و تأليف كتب درسي، به اين عنوان كه سه سال از بازنشستگي اش گذشته است، محترمانه از اين سمت كنار گذاشته شد. پيش از اين كه درباره اين اقدام اداري نكاتي را متذكر شويم، لازم است درباره دكتر سنگري بيشتر بدانيم.
ايشان متولد 1333 در دزفول و داراي مدرك دكتراي ادبيات فارسي از دانشگاه تهران است. نسل جديد كتاب هاي ادبيات فارسي دبستان و دبيرستان، حاصل تلاش ايشان و گروه همكارانشان بوده است. در كتاب هاي جديد، توجه ويژه اي به شعر معاصر به خصوص، نحله هاي شعر نيمايي و شعر آزاد صورت گرفته است؛ كاري كه بالاخره روزي مي بايست در كتاب هاي درسي ادبيات دبيرستان كه به تبع دانشگاه ها چندان شعر معاصر را به رسميت نمي شناخت، انجام بگيرد و براي اين كار نياز به شخصي و گروه كارشناساني از درون خود نظام بود؛چرا كه گنجاندن شعرهايي از شاعران معاصر، قطعاً با اعتراض هاي احتمالي برخي از كساني مواجه مي شد كه مي خواستند همه چيز را فداي ايدئولوژي بكنند. بدين ترتيب دكتر سنگري و همكارانش شعرهايي از سايه، اميد، سرشك و... در كتاب هاي درسي دبيرستان گنجاندند و در مباحث تئوريك مربوط به شعر معاصر، البته به اشاره درباره جريان هاي شعري بعد از شاملو هم صحبت شده است؛ حتي در برخي از كتاب هاي تخصصي رشته انساني، از شاعراني چون فروغ شاهد مثال هايي در ضمن مباحث تدريس آورده شده است.
در كنار اينها در تمام طول چهار سال ادبيات دبيرستان سرفصل هاي درسي ادبيات انقلاب، ادبيات دفاع مقدس، ادبيات پايداري (كه در ضمن آن به ادبيات عاشورايي نيز پرداخته مي شود) گنجانده شده است و در اين سر فصل ها به وضوح ردپاي دكتر سنگري ديده مي شود. چرا كه او يكي از پركارترين كارنامه هاي علمي را در خلق يا معرفي و نقد ادبيات دفاع مقدس و ادبيات عاشورايي دارد. كتاب هايي مانند سوگ سرخ ، حنجره  معصوم ، ماه در آب در حوزه توليد ادبي و كتاب ارزنده  بررسي ادبيات منظوم دفاع مقدس در سه جلد كه كتاب سال دفاع مقدس در حوزه پژوهش شناخته شد، شاهد اين ادعا است.
در كتاب هاي نسل جديد ادبيات دبيرستان، توجه ويژه اي نيز به داستان نويسي و رمان (چه در ايران و چه در غرب) شده است و اين هم از تحولات مهم بوده است. علاوه بر همه اينها تحول شگرفي كه در حوزه ادبيات كتاب هاي فارسي دبستان اتفاق افتاد و مجال بسيار مفصل تري را مي طلبد، باز هم مرهون نظر كارشناسانه و همت ايشان و گروه همكارانشان بوده است.
دكتر سنگري، علاوه بر همه اينها افتخار حضور متمادي چند ساله در جبهه هاي نبرد را دارد. با اين توضيحات معلوم نيست چرا وزير محترم آموزش و پرورش كه شخصيتي متعهد، با دغدغه هاي عميق ديني به شمار مي روند، به محروميت دفتر تأليف از چنين كارشناس فرهيخته و متعهدي رضايت داده اند؛ شخصيتي كه در هفتمين جشنواره شهيد رجايي به عنوان يكي از چند كارشناس برگزيده ملي انتخاب شده است.

گزارش سفر يونان (2)
شهر پيوندهاي تاريخي
008205.jpg
دكتر ميرجلال الدين كزازي
چند ماه پيش، يعني در تابستان گذشته، سفرنامه دكتر ميرجلال الدين كزازي كه حاصل مسافرت ايشان به ارمنستان بود، به صورت ستوني روزانه در همين صفحه منتشر شد. استقبال بسيار از آن سفرنامه شيوا كه با نثر منحصربه فرد دكتركزازي نگاشته شده بود، به ما اين اجازه را داد كه حالا حاصل سفر وي به يونان را دوباره به همان شكل در اين صفحه تقديم كنيم. اين بخش ، قسمت دوم از سفرنامه دكتر كزازي پس از رسيدن به آتن است:
***
شهر( آتن ) دراز دست و فزونجوي و برگستر، از يك سوي تا به دريا فرود آمده است و از ديگر سوي، تا به چگاد تپه هاي سرافراخته فرا رفته است. اين شهر، وارونه ديگر پايتختها و شهرهاي بزرگ جهان، شهري فرازجوي و بلندي گراي فرا چشم نيامد. بيش، درپهنا، گسترده بود تا در فرازا. راستي را نيز جز چند آسمانخراش نه چندان بلند، نشاني از ساختمان هاي برج واره و برز در آن ديده نمي شد. راهي خرم و پيچاپيچ شهر را بر كرانه دريا، دور مي زد. مي انديشيدم كه خودرو راندن در اين راه، در ميانه خرمي هاي خاك و بيتابي هاي آب بس دلاويز و خوشايند مي توانست بود.
فرو نشستيم و گذرنامه در دست، هواپيما را به سوي راهروي كه بدان پيوسته بود در نوشتيم. در آغاز راهرو، دوشيز ه اي يوناني چشم به راه و لوحه در دست ايستاده بود بر آن لوحه، نام من و ديگر مهمانان همايش نوشته شده بود يك به يك، در كنار آن دوشيزه، به رده ايستاديم. آنگاه كه همگنان فراز آمدند، به راهنموني وي، به سوي بخش مهمانان ويژه رهسپار شديم رايزن و كاردار سفارتخانه ما در آتن، در آن بخش، به پيشبازمان آمدند. كاردار،گرم و مهرآميز، مرا خوشآمد گفت و افزود كه ديري ديدار با مرا مي جسته است و مي خواهد درباره كتابي كه گرم نوشتن آن است با من راي بزند و گفت وگوي كند و شادمان است كه اين ديدار بدان سان، در آن زمان، دست داده است. از آن پس، دوشيزه آنتيگوني زرناچي، سرپژوهشگر در انجمن يونان و روم باستان كه همدوش و همراه با رايزن فرهنگي ما همايش را به شايستگي سامان داده بودند به ديدارمان آمد و ما را خوشامد گفت. آنگاه بانو اكاتريني چيچيكوشتا، سرپرست همپيوست(Commission) ملي يونان، وابسته به يونسكو كه از هموندان و تلاشگران در برگزاري همايش بود، به نزد ما آمد و در گفتاري كوتاه، آرزو برد كه ما در يونان شاد كام و فرخروز باشيم و همايش هايي از اين گونه ايران و يونان را كه دو سرزمين كهن و فرهنگي اند و در پهنه تاريخ پيوندهايي ديرين و ديرباز با يكديگر داشته اند، بيش از پيش با هم پيوند و آشنايي بدهد. در پي اين ديدار و آشنايي آغازين، همراه با رايزن فرهنگيمان كه پيش از همگنان به پيشبازمان آمده بود، به سوي مهمانسرايي كه هتل المپيك نام دارد و از بهترين مهمانسراهاي آتن است رهسپار شديم. رايزن مردي است فروتن و آرام و آهسته خوي با توان ساماندهي و كار چرخاني بالا كه در سايه تلاش و پيگيري بسيار و پايداري در كار، نهادهاي فرهنگي يونان را واداشته است كه همايشي چنان را بر پاي بدارند و بيشينه هزينه هاي آن را بپذيرند و بپردازند. ايران امروز به گردانندگاني چون او، كامگار در كار، نيك نيازمند است؛ به چاره انديشاني چربدست در كار باريك و نغز گردانندگي و مديريت كه بتوانند از تنگناها پيروزمند بيرون آيند، از دشواري ها نهراسند و بكوشند كه آنها را به آساني ها ديگرگون سازند مردان و زناني فراخ نگر و چاره گر كه همواره در انديشه گرهگشايي باشند نه سودازده گره افكني.
ادامه دارد

ادبيات
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
سياست
شهرآرا
|  ادبيات  |  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  شهرآرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |