گفت و گو با سيروس مقدم، كارگردان سريال هاي تلويزيوني
بدون اغراق نمي شود سريال ساخت
|
|
محبوبه رياستي/ احسان ناظم بكايي - پليس جوان، مسافر، ريحانه، و نرگس، سريال هايي بودند كه موقع پخش شان، بالاترين ميزان مخاطب را داشتند؛ به خصوص اين آخري كه با پخش شبانه و پديده اي مثل محمود شوكت، تابستان امسال را قبضه كرده بود. اين نشان مي دهد با همه نقدهايي كه درباره سريال سازي سيروس مقدم مطرح مي شود، او رگ خواب مخاطب، خوب دستش است. به بهانه پخش سريالي ديگر از او (پرواز در حباب) سراغ او در دفتر كارش در سيدخندان رفتيم؛ دفتري كه مثل خانه شوكت، نيمه تاريك بود.تا دستمان بيايد مقدم چطور كار مي كند كه هم سريع مي سازد و هم اين قدر مخاطب دارد، بحث در خيلي جاها به سمت سريال نرگس رفت، سريالي كه به عنوان اولين سريال هر شبي ملودرام، نكته هاي زيادي درباره اش مطرح است. گفت وگوي دو ساعته ما با سيروس مقدم، تا حدود زيادي سبك كاري او را برايمان روشن كرد.
***
*چقدر تند تند سريال مي سازيد. كار به جايي رسيد كه يك شب، دو تا سريال ازتان پخش مي شد. مثل ريحانه و مزرعه كوچك.
- ببينيد، من حدود 15 سال است كه فيلمسازي مي كنم و در اين مدت، 14 تا سريال ساخته ام. يعني تقريباً هر سال يك سريال. پخش همزمان ريحانه و مزرعه كوچك هم به من ربط نداشت. فاصله ساخت اين دو تا از هم، يك سال بود.
*اما نرگس تمام نشده بود كه خبر ساخت پرواز در حباب رسيد.
- نرگس، اوايل بهمن۸۴ تمام شد. 6 ماه بعدش پرواز در حباب را شروع كردم. شايد فرق من با بقيه اين باشد كه در كارم، پرتي نيست.
*يعني، روزي 25 دقيقه فيلم مي گيريد؟
- نه، روزي 25 دقيقه كار نمي كنم. به جز نرگس كه چون تعهد داشتم، روزي 12 دقيقه گرفتم. همين پرواز در حباب، هفت تا هشت دقيقه بود. اصلا بگذاريد جواب تان را با اين مثال بدهم.
سر همين پرواز در حباب، از نصيريان دعوت كرديم. بعد از صحبت قرار شد چند روز بعد بيايد و قرارداد را ببندد. وقتي برگشت، انصراف داد.گفتم مشكل مالي داريد يا با من و داستان ارتباط برقرار نمي كنيد؟ گفت: نه، فقط وقتي دوستانم فهميدند مي خواهم با شما كار كنم، خيلي هايشان به من گفتند نمي تواني. چون مقدم روزي 18 ساعت كار مي كند و يك لحظه استراحت نداري.با اين سن و سال، جنازه ات سه ماه ديگر بهشت زهرا است. من هم آمدم بگويم جان اين جور كار كردن را ندارم. به او گفتم دو هفته كار كن. اگر بد بود نيا. جالب اين بود كه نصيريان تا آخرش ماند و گفت: اين راحت ترين كارم بود. تو چيزي نداري كه بقيه دارند، آن هم پرتي است. تو پلان يك را مي گرفتي. جاي دوربين را عوض مي كردي مي شد پلان دو. مي گفتند مقدم اهل تمرين نيست، اما قبلش هم همه تمرين مي كرديم. همه چيز سر جاي خودش بود.
*پرتي نيست، يعني اين كه بگيريم برويم ديگر!
- بگذاريد خيالتان را اين طوري راحت كنم. يك روز كاريِ سيروس مقدم كه پرتي ندارد، اين جور شروع مي شود. شب قبل، من و برنامه ريز و دستيار كارگردان و عوامل جمع مي شويم و پلان اول فردا را چك مي كنيم، بعد مي رويم خانه. بچه ها بدون اطلاعات، خانه نمي روند. مثلاً مي گوييم فردا حامد كميلي از اين در مي آيد تو، پشت ميز مي نشيند، تا مي خواهد تلفن بزند، مرجان محتشم وارد مي شود. هر كس مي گويد براي تنظيم كارش چقدر وقت مي خواهد.
فردا 6 صبح، فيلمبردار مي آيد نورش را مي دهد. گريمور كارش را شروع مي كند. طراح صحنه هم فقط همان جا را مي چيند. گلاب آدينه (بازيگردان) يك ساعت مي خواهد با بازيگرها تمرين كند. بعد آدينه، سر صحنه و با گريم هم تمريني انجام مي دهد و يك ربع به هشت مي گويد كارم تمام شد. بعد يك تمرين با دوربين مي رويم براي چك دوربين و نور. بعد از چند تا تمرين جدي، برداشت نهايي را مي گيريم. ما ساعت 8:15، پلان اول را مي گيريم. 5 دقيقه تأخير باشد، برنامه ريز بايد جواب بدهد. با اين روش، ما تا 6 بعدازظهر، چهار تا سكانس را مي گيريم.
*ناهار و چاي چي؟
- پرتي نداريم. همزمان چاي دستمان است.40 دقيقه ناهار و نماز است؛ از ساعت 1 تا 1:40. ناهار بيايد، كات. سريع مي خوريم و ادامه كار. براي همين، آنهايي كه با من كار مي كنند، منظم اند و سر كارِ بقيه، حوصله شان سر مي رود.
*خب ديگر، شما دوربين را مي گذاريد ته اتاق و به بازيگرها مي گوييد ديالوگ شان را بگويند. اين طور معلوم است پرتي كم است.
- اگر يك بار بياييد سر صحنه كارهايم، اين سؤالات برايتان حل مي شود. اگر اين جوري باشد كه شما مي گوييد، اصلاً نصيريان با اين روش كار مي كند؟ ببينيد، من تعمداً لنزها را انتخاب مي كنم، چون هر كدامشان كاربرد معنايي و ظاهري خاصي دارند. بگذاريد مثالي از همان سريال نرگس بزنم. من دربارة خانواده شوكت از لنزوايد استفاده مي كردم. اين طوري مي خواستم اعوجاج و پريشاني آنها را تشديد كنم. اما درباره خانواده نرگس كه متعادل بودند، لنز تله را ته اتاق مي گذاشتم تا زيبايي سوژه برجسته شود و اطرافش محو شود.
*راستي چرا در خانه شوكت همه جا تاريك بود؟
- شما عادت كرده ايد همه چيز را روشن ببينيد. وقتي وارد خانه اي مي شويد كه همه در آن گرفتارند و روابط تيره و تار است، نمي توانيد از رنگ روشن استفاده كنيد. برعكس در خانه نرگس به دليل عشق خانواده، فضا روشن است.
*اين همه اغراق براي چي؟
-اگر اغراق در كار نمايش نباشد، دو زار نمي ارزد. مثلاً يك انسان پست فطرت مثل ژان والژان چطور شهردار مادلن مي شود؟
* برويم سر داستان هاي سريال هاي تان كه معمولاً مي شود در يك قسمت، جمعشان كرد.
- نه، قبول ندارم. سرش با شما بحث مي كنم.
*موقع پخش سريال پليس جوان، خيلي قسمت ها اگر كسي از من مي پرسيد فلان قسمت چي شد، مي گفتم هيچي!
- اما نظرسنجي صدا و سيما مي گفت ميزان رضايت مخاطب بالاست. هر قصه اي را نتوانيد در دو خط توضيح بدهيد، قصه نيست.
*اما الان فيلم هاي جديد مثل crashرا نمي شود تعريف كرد.
- نه، خيلي ها را مي شود در يك خط گفت؛ مثل تايتانيك.
*اما اين ها خيلي ريزه كاري زيادي دارند كه بارِ قصه را مي كشند.
- حالا آمديد سر حرف من.
*اما كارهاي شما كه ريزه كاري ندارد. شخصيت هاي جالب سريال، كلي به شان پرداخته مي شود بعد يكهو هيچي.
- اين، دو بحث است؛ يكي فيلمنامه و ديگري كارگرداني. براي فيلمنامه بايد با فيلمنامه نويس حرف بزنيد.
*ولي در كارهاي شما شخصيت هاي فرعي، پا در هوا كنار مي روند، مثل ابراهيمي و زوج دكتر مرزنشين سريال نرگس.
- هر شخصيت در قصه كاركردي دارد. در خيلي اثرها، كاراكترها يك سكانس بازي مي كنند و مي روند بيرون.
*پس چرا اين قدر زمينه سازي داريم؟
- براي اين كه مخاطب دوستش داشته باشد. اگر كاراكتر جذاب نباشد، هزار تا حرف هم بزند مؤثر نيست. نياز به زمينه سازي است تا روحيه و اخلاق كاراكتر، دست مخاطب بيايد.
*به اين مي گويند آب بستن به كار.
- نه، در 80 قسمت نرگس، پنج تا شش قسمت، معرفي كاراكترهاست.
*اين قدر وقت رويشان مي گذاريد تا ضربه اي بزنند. اما آخرش خيلي ها مي گفتند اين چي شد، آن چي شد؟ خيلي چهره ها الكي بودند.
- نه، عكس اين نظر را دارم يا سريال را نديده ايد يا خواب بوده ايد.
*اتفاقا حواسمان بود. مي شود بگوييد دو تا داماد شوكت چه كار كردند؟
- فرقي نمي كرد؟ فرقي نمي كرد شوكت يك دختر داشته باشد يا دو تا؟ نديدي سريال را. يادت رفته بهروز بعد از دو خواهر آمده، آن هم در يك خانوادة پسر دوست. ما بايد اين ها را معرفي مي كرديم.
* بازيگرهايتان را چطور انتخاب مي كنيد؟
- من معيارهايم براي انتخاب بازيگر، يكي استعداد است و يكي هم آمدن نقش به طرف. در همين نرگس، بازيگرها اكثرا درجه يك نيستند مثل پرستويي و معتمدآريا، اما قابليت نقش اول را داشتند. ولي به شان فرصت داده نشده بود. وقتي ديدم به معيارهايم مي آيند، پافشاري كردم و جواب اعتمادم را گرفتم. در همين پرواز در حباب، در همان برخورد اول، حامد كميلي را انتخاب كردم.
*سريال بعدي تان را كي مي سازيد؟
- فعلا كه عازم سفر حج هستم، اما براي كار بعدي حتما به تان مي گويم بياييد يك روز پشت صحنه، تا ببينيد چطور كار مي كنم.
برگرفته از: همشهري جوان شنبه 2 دي 85
|