يكشنبه ۲۴ دي ۱۳۸۵
اولين شورا براي انقلاب
008991.jpg
مهدي قمصريان
با اوج گيري نهضت اسلامي در سال 1357 انديشه طرح تشكلي به نام شوراي انقلاب در ميان روحانيون معتمد حضرت امام(ره) پديد آمد كه در سفر شهيدمطهري به پاريس اين طرح با امام در ميان گذارده شد. با موافقت معظم له اين شورا تشكيل گرديد و اعضاي آن انتخاب شدند.
تشكيل شوراي مركب
در پيام 22 دي 1357 امام (ره)، تشكيل شوراي انقلاب بدين گونه اعلام شد: ...به موجب حق شرعي و براساس رأي اعتماد اكثريت قاطع مردم ايران كه نسبت به اين جانب ابراز شده است، در جهت تحقق اهداف اسلامي ملت، شورايي به نام شوراي انقلاب اسلامي مركب از افراد با صلاحيت و مسلمان و متعهد و مورد وثوق، موقتاً  تعيين شده و شروع به كار خواهند كرد. اعضاي اين شورا در اولين فرصت مناسب معرفي خواهند شد. اين شورا موظف به انجام امور معين و مشخصي شده است، از آن جمله مأموريت دارد تا شرايط تأسيس دولت انتقالي را مورد بررسي و مطالعه قرار داده و مقدمات اوليه  آن را فراهم سازد.
اين نخستين بار بود كه رسماً از سوي رهبر كبير انقلاب، تشكيلات و برنامه هاي آينده حكومت اسلامي اعلام مي شد. اين خبر در داخل و خارج از كشور انعكاس وسيعي يافت و به مردم كه پيروزي را نزديك مي ديدند دلگرمي بيشتري بخشيد و در كنار مبارزات حيات بخش انقلاب، نشانه هاي يك حركت سازنده را براي آينده انقلاب آشكار كرد.اعضاي اين شورا عبارتند از: حضرات آيات سيد علي خامنه اي، سيد محمود طالقاني، سيد محمد بهشتي، مرتضي مطهري، اكبر هاشمي رفسنجاني، سيد عبدالكريم موسي اردبيلي، محمدرضا مهدوي كني و آقايان يدالله سحابي، مهدي بازرگان و عباس شيباني
و... .شهيد مظلوم بهشتي مي گويد: (روزنامه  اطلاعات، 31/4/1359) ...افراد را امام تعيين مي كردند، به اين معني كه اول امام به يك گروه 5 نفري از روحانيت مسئوليت دادند كه براي شناسايي افراد لازم براي اداره آينده  مملكت تلاش كنند. اين عده عبارت بودند از: آيت الله مطهري، هاشمي رفسنجاني، موسوي اردبيلي، دكتر باهنر و خود بنده. بعد با آقاي مهدوي كني صحبت كرديم و به امام اطلاع داديم و ايشان هم شركت نمودند. بدين ترتيب هسته  شوراي انقلاب يك گروه شش نفري شد. بعدها آيت الله طالقاني و [آيت الله] خامنه اي نيز از روحانيون اضافه شدند... به تدريج آقاي مهندس بازرگان، دكتر سحابي و عده اي ديگر از شخصيت ها را كه امام نيز قبلاً  مي شناختند و با آنها در پاريس ديدار داشتند ـ قرار بود روي آنها مطالعه كنيم و نظر نهايي مان را بدهيم ـ آنها را با نظر نهايي مان به امام در پاريس معرفي كرديم و امام نيز تأييد نمودند. آيت الله اكبر هاشمي رفسنجاني درباره تشكيل شوراي انقلاب  در مقدمه جلد  اول صورت مذاكرات اين شورا مي نويسد:...آقاي مطهري در مراجعت از سفر پاريس، دستور رهبر عظيم الشأن انقلاب را مبني بر تشكيل شوراي انقلاب آوردند. حضرت امام، آقايان شهيد مطهري، شهيدبهشتي و موسوي اردبيلي و شهيد باهنر و اين جانب را به عنوان هسته  اول شوراي انقلاب تعيين و اجازه داده بودند كه افراد ديگر با اتفاق نظر اين پنج نفر اضافه شوند و در جلسات ابتدايي تصميم بر اين شد كه حتي الامكان تركيب شورا از اعضاي روحاني و غير روحاني به نسبت مساوي و نزديك به هم باشد. ترتيب انتخاب اعضاي ديگر و تكميل شورا تا آن جا كه حافظه ياري مي كند و با استمداد از حافظه  ديگران چنين بود: پيش از پيروزي انقلاب، آقايان سيد محمود طالقاني، سيد علي خامنه اي (مقام معظم رهبري)، محمدرضا مهدوي كني، احمد صدر حاج سيد جوادي، مهندس مهدي بازرگان، دكتر يدالله سحابي، مهندس مصطفي كتيرايي، سرلشكر ولي الله قرني، سرتيپ علي اصغر مسعودي، به اتفاق آرا به عضويت انتخاب شدند.
جابجايي در شورا
پس از پيروزي انقلاب و تشكيل دولت موقت، آقايان بازرگان و سحابي و كتيرايي و حاج سيدجوادي و قرني به دولت و ارتش منتقل شدند و به جاي آنها آقايان دكتر حسن حبيبي، مهندس عزت الله سحابي، دكتر عباس شيباني، ابوالحسن بني صدر و صادق قطب زاده انتخاب گرديدند و در مرحله  بعد پس از شهادت استاد مطهري، آقايان مهندس ميرحسين موسوي، احمد جلالي و دكتر حبيب الله پيمان انتخاب شدند و آقاي مسعودي به كار اجرايي رفت...
نقش استاد
هاشمي رفسنجاني در رابطه با نقش استادمطهري درشوراي انقلاب در گفت وگويي با مجله سروش (ارديبهشت 1362) چنين گفت: طبعاً ، چون امام حرف ها را براي ايشان زده بودند، مرجع براي ما ايشان بودند. بيشتر نص امام را از ايشان بايست مي شنيديم ...ايشان بيشتر از ما مسائل فكري برايشان مطرح بود تا عملي و در گذشته هم اين طوري بود. در شوراي انقلاب هم اين طوري بود. خيلي مواظب بود كه خطوط انحرافي فكري كه آن روز در جامعه  ما وجود داشت و سروصدا هم زياد داشت، اينها در شوراي انقلاب راه پيدا نكنند.
به گفته  مرحوم مهندس مهدي بازرگان: ...روي ليستي كه انتخاب كرده بودند، آن افراد را قبلاً بخواهند و با تك تك آنها صبحت كنند و بدون اين كه نام ديگران را ببرند، آمادگي آنها را براي شركت و فعاليت در اين شوراي انقلاب پرسش بكنند. مرحوم مطهري اين كار را كه كرد، بعد به ايشان(امام) گزارشي داد و بعد ايشان هم ـ گمان مي كنم كه باز به وسيله  خود آقاي مطهري ـ به همه ما ابلاغ كردند كه اين افراد انتخاب شدند و مي توانيد كار بكنيد.
اقدامات انقلابي شورا
از اولين روز ورود امام(ره) بحث هاي مهمي از قبيل تشكيل دولت، تشكيل مجلس، ايجاد مجلس مؤسسان (خبرگان) در اين شورا مطرح شد.
در اولين گام، شورا، مهندس بازرگان را به عنوان نخست وزير دولت موقت پيشنهاد و امام (ره) نيز ايشان را منصوب كردند. بعد از پيروزي انقلاب در 22 بهمن 1357، شوراي انقلاب و دولت موقت تحتِ لواي رهبري امام (ره) و مشروعيت حاصله از حمايت هاي مردمي، زمام امور را به دست گرفتند. دومين تصميم مهم شوراي انقلاب، تصويب اساسنامه  سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در دوم ارديبهشت 1358 بود. شوراي انقلاب، ملي شدن بانك ها، سامان بخشيدن به دادگاه هاي انقلاب، برگزاري همه پرسي در رابطه با نظام جمهوري اسلامي، بررسي پيش نويس قانون اساسي و انتشار آن در جرايد، تصويب قانون شوراهاي محلي، تصويب ملي شدن صنايع بزرگ، تصويب آيين نامه  مجلس خبرگان و برگزاري انتخابات رياست جمهوري و انتخابات مجلس شوراي اسلامي و... را انجام داد. آيت الله طالقاني، چهره  محبوب مردمي و دومين رئيس شوراي انقلاب در 19 شهريور همان سال درگذشت. استاد شهيد مطهري هم  اولين رئيس شوراي انقلاب بود كه در شب يازدهم ارديبهشت همان سال توسط گروهك فرقان به شهادت رسيده بود.
تقسيم كار
به دنبال تسخير لانه  جاسوسي آمريكا در 13آبان 1358، دولت بازرگان فرداي آن روز استعفاي خود را تسليم امام (ره) كرد. شوراي انقلاب بيانيه  مهمي خطاب به ملت صادر كرد و يادآور شد كه مصمم است در فرصت محدودي، برگزاري همه پرسي درباره قانون اساسي، انتخابات مجلس شوراي ملي و رياست جمهوري و... را به انجام برساند. متعاقب اين بيانيه اعلام شد كه شورا تركيب تازه اي خواهد داشت و با ادغام دولت در شورا اعضاي جديد شورا انتخاب شدند و در اداره  مملكت بدين ترتيب تقسيم كار شد:
آيت الله خامنه اي ـ دفاع وسپاه پاسداران، هاشمي رفسنجاني ـ وزارت كشور، باهنر ـ آموزش و پرورش، مهدوي كني ـ كميته و دادگستري، بهشتي ـ جهاد سازندگي، بني صدر ـ وزارت امور خارجه، معين فر ـ نفت، حسن حبيبي ـ آموزش عالي، عزت الله سحابي ـ برنامه و بودجه، ميناچي ـ ارشاد ملي، قدوسي ـ دادگاه انقلاب. اين افراد فعاليت هاي خود را آغاز نموده و در مدت كوتاهي   موفق شدند بر خلأ سياسي موجود فايق آيند.
پايان شوراي انقلاب
همه پرسي قانون اساسي در 12 آذر 1358 و متعاقب آن انتخابات رياست جمهوري در بهمن 1358، برگزار شد و مجلس شوراي اسلامي در 7 خرداد 1359، افتتاح گرديد. با شروع كار مجلس و شوراي نگهبان و ديگر نهادها، مسئوليت و ضرورت وجودي شوراي انقلاب به پايان رسيد، لذا در 12 تير 1359، آيت الله بهشتي اعلام كرد: مسئوليت شوراي انقلاب دو هفته ديگر پايان مي يابد. سپس آخرين جلسه  شورا در 26 تير 1359 برگزار شد. دكتر حسن حبيبي سخنگوي شوراي انقلاب، در آخرين مصاحبه خود گفت: امروز با رسميت يافتن مجلس شوراي اسلامي و كامل شدن اعضاي شوراي نگهبان قانون اساسي، كار شوراي انقلاب كه تاكنون وظيفه  قانون گذاري را برعهده داشت، نيز به پايان رسيد. آخرين اعضاي شورا عبارت بودند از: آيت الله بهشتي، آيت الله خامنه اي، آيت الله موسوي اردبيلي، دكتر محمدجواد باهنر، آيت الله هاشمي رفسنجاني، حسن حبيبي، عباس شيباني، مهندس مهدي بازرگان، عزت الله سحابي، صادق قطب زاده، مهندس علي اكبر معين فر و ابوالحسن بني صدر.

نگاه
ارزش كارشناسي مصوبات مجلس
تأملي در مصوبه افزايش شرط تحصيلات داوطلبان نمايندگي مجلس
امير دبيري مهر
مسأله: نمايندگان مجلس شوراي اسلامي دور هفتم، طرحي را به تصويب رساندند كه براساس آن فقط افرادي مي توانند داوطلب نمايندگي مجلس شوراي اسلامي شوند كه حداقل مدرك تحصيلي آنها كارشناسي ارشد باشد.اگرچه اين مصوبه از سوي شوراي نگهبان رد شده است اما پيش  از آن با واكنش هاي فراوان و اكثراً  مخالف مواجه شده است؛ از جمله اين كه تنها 5 درصد جمعيت كشور از اين شرط برخوردارند و تصويب اين طرح، محروم كردن 95 درصد از مردم از حق نمايندگي است يا اين كه شأن مردمي بودن مجلس فراتر از شأن تخصصي آن است و... . اينجانب از منظري ديگر ادله و دلايل خود را به شرح زير جهت استحضار نمايندگان موافق اين طرح تقديم مي دارم.
ادله: سال هاست چند مسأله؛ اصحاب علم و دانش و دانشگاهيان، محققان و نويسندگان اين مرزوبوم را سخت آزرده خاطر و رنجيده نموده است و آن هم كاهش چشمگير كيفيت تحصيلات و آموزش عالي در ايران است. در كنار افزايش كمي دانشجويان و گسترش واحدهاي دانشگاهي در كشور - به ويژه با رشد دانشگاه آزاد اسلامي كه در جاي خود مايه مباهات و خرسندي است- متأسفانه سطح كيفي خروجي دانشگاه ها (كه فارغ التحصيلان آن هستند) بسيار كاهش پيدا كرده و در واقع در اين خصوص، بين دانشگاه هاي دولتي و آزاد و غيرانتفاعي تفاوت چشمگيري وجود ندارد. موفقيت هاي علمي و پژوهشي  درصد محدودي از فارغ التحصيلان نيز بيشتر از آن كه مربوط به نظام آموزش عالي باشد، مرهون تلاش و استعداد و ممارست پژوهشگران است. اما مي دانيد مشكل كجاست؟ مشكل معضلي شناخته شده و مشهور به نام مدرك گرايي است. صرف گرفتن مدرك تحصيلي، سال هاست در اين كشور گواهي موفقيت و پيروزي به شمار مي رود؛ بدون اين كه مشخص شود چه ثمر و اثراتي بر آن مترتب است. در ميان دلايل متعددي كه اين معضل فرهنگي يعني مدرك گرايي را به وجود آورده و شأن علم و دانش آموزي و دانشمندي را در اين كشور تنزل داده است، ساختارهاي قانوني و چارچوب هاي حقوقي برآمده از اذهان مدرك گرا و فرماليست است؛ يعني وقتي شرط استخدام دستگاه ها و نهادهاي دولتي صرف داشتن مدرك مي شود، بدون بررسي كيفي توانمندي هاي عيني متقاضيان نمي توان انتظار داشت مدرك گرايي در كشور به عنوان فرهنگي غلط در آموزش عالي حاكم نشود. هنوز فراموش نكرديم سال هاي اوايل دهه هفتاد را كه همين فرهنگ مدرك گرايي چه جنب وجوشي را در بين مديران دولتي حتي با سنين 50 سال به بالا ايجاد كرده بود تا به هر شكلي شده، صاحب مدرك شوند . در آن سال ها من دانشجويي بودم حدوداً  20ساله و همكلاسي تعداد زيادي از اين مديران كه هم سن وسال پدر و حتي پدربزرگ من بودند كه درس خواندن در دانشگاه كه براي امثال من همه زندگي و عشق و انگيزه بود اما براي آنها باري بود كه با غيبت هاي مكرر و نمرات 10 تا 12 تا حدودي سبك مي  شد. بعد از سال ها نقد اين ناهنجاري فرهنگي امروز شاهد هستيم همين فرهنگ در قالب ديگري - آن هم در قالب شرايط داوطلبان نمايندگي مجلس- در شرف نهادينه شدن است. شايد دليل موافقان اين طرح اين باشد كه امروز در عصر جهاني شدن و ارتباطات، قانونگذاران بايد از حداقل دانش برخوردار باشند و آن هم فوق ليسانس است ولي در پاسخ بايد گفت اين ادعا بسيار سطحي و اتفاقا عوامانه است زيرا مگر كسي كه مثلا در رشته هاي مهندسي فوق ليسانس دارد، چقدر واجد درك و دانش در حوزه هاي اجتماعي و فرهنگي و سياسي و اقتصادي است كه برآمده از رشته تحصيلي او باشد؟ يا همين طور در رشته هاي پزشكي و... .
همچنين اين نگاه به نياز نمايندگان مجلس به تخصص، به معناي نفي مشورت و نظام مشاوره است. نوع قانونگذاري نمايندگان مجلس در حوزه هاي متنوع است و حتي نمايندگاني كه عضو هيأت علمي دانشگاه ها هستند نيز بي نياز از مشورت ها و مشاوران موردي نيستند. از اين رو شرط داشتن فوق ليسانس براي داوطلبان مجلس نه تنها به سطح كارشناسي مصوبات مجلس نمي افزايد بلكه معضل مدرك گرايي و تبعات آن را گسترش مي دهد و ارزش تجربه و مشاوره و مشورت درحوزه هاي تخصصي را نيز به طور غيرمستقيم كم رنگ مي كند. از اين رو بايد امكان حضور اقشار مختلف مردم در مجلس را فراهم كرد؛ كساني كه امكان درك و فهم مشكلات و نيازهاي ملت را داشته باشند (نه لزوماً  راه حل آنها را بدانند) و با تدبير و مشورت با نخبگان و زبدگان در عرصه هاي گوناگون، قوانيني راه گشا تدوين و تصويب نمايند. فراموش نكنيم مجلس شوراي اسلامي جمع و محفل نخبگان علمي و برجستگان دانش و فرهنگ نيست بلكه بنا بر نظر پير فرزانه انقلاب، مجلس عصاره ملت است و همه ملت فوق ليسانس ندارند و كار بسته ملت از معبر مدرك دانشگاهي گشوده نمي شود بلكه از معبر تخصص، دانش و تجربه عبور مي كند.

سياست
ادبيات
اقتصاد
اجتماعي
انديشه
علم
شهرآرا
|  ادبيات  |  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  علم  |  شهرآرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |