شنبه ۷ بهمن ۱۳۸۵
نگاه امروز
تحريف واقعه
فريبرز بيات
عاشورا الگو و سبكي از يك نوع زندگي است؛ الگويي براي همه عصرها و نسل ها. اما لازمه تداوم اين الگو در زندگي امروز درك فلسفه آن همپاي زمان و نيالودن پيام عاشورا و شعائر آن به تحريفات و زنگار زمانه است.
در عصر دانش و اطلاعات و با وجود مخاطبيني كه مجهز به سواد و مهارت خواندن و ارتباط برقرار كردن هستند و نيز در شرايطي كه توليد كالاهاي فرهنگي شكلي جهاني پيدا كرده، مصونيت باورهاي ديني در مقابل شبهات و پرسش هاي گوناگون و نيز تحكيم و تقويت اين باورها در نسل جوان امروز نيازمند مستندات عقلي و استدلالي از يك سو و ايمان قلبي و وجداني از سوي ديگر است.
بسيج احساسات و عواطف ديني در چنين ايام و مناسبت هايي اگرچه در جاي خود امري لازم و ضروري است اما در عصر جديد به تنهايي كفايت نمي كند و قادر نيست هويت ديني نسل جوان امروز و فردا را تحكيم كند.
بيم آن مي رود كه تأكيد يك جانبه بر عواطف و احساسات و ظواهر و رفتارها به ضعف و سستي بنيادهاي معرفتي و ايماني اعتقادات ديني در نسل جوان جامعه بينجامد.
تبليغات و مجالس و محافلي كه به مناسب ايام عاشورا شكل مي گيرد با كمال تأسف از چنين نقاط ضعفي رنج مي برد. مجالسي كه بايد بر شعور و آگاهي مخاطبان بيفزايد با ميدان داري مداحان و نوحه سرايان بيشتر مهيج و شورآفرين است. در گرماي بازار نوحه سرايان، علما، دانشمندان و فضلا و روحانيون به حاشيه رانده شده اند. نگاهي به تبليغات اين گونه مجالس در سطح شهرهاي بزرگ نشان مي دهد در بسياري از اين محافل از علما و فضلا خبري نيست و محور، مداحان و نوحه سرايان هستند.
محتواي برخي از اشعار و نوحه ها نيز وضعي به مراتب اسفبارتر دارد، اشعار كمترين نسبتي با واقعيت زندگي و قيام امام حسين(ع) و ياران او ندارد. سرشار از تحريفات تاريخي، سست و بدون مستندات عقلي و نقلي است. برخي اشعار نوعي خدشه به ساحت مقدس ائمه است و بعضي ديگرنيز شبهه انگيز و منشأ سوءتفاهمات و دستاويزي براي تفرقه در امت اسلامي است.
اشكال جديدتر و امروزين اشعار و نوحه ها تقليدي از خوانندگان گذشته يا خارج از كشور است و در مواردي اشعار بدون كمترين تغيير عيناً تكرار ترانه هاي گذشته و جديد و يادآور خاطره هايي است كه نسبتي با فرهنگ عاشورا و اين ايام ندارد.
نكته قابل توجه ديگر در مورد عزاداري ها اين است كه نقش مساجد به عنوان پايگاههاي اصيل و اصلي ديني در ايام عاشورا كمرنگ است، در مقابل، تكايا و هيأت ها رونقي افزون دارند. اگرچه شكل مردمي، خودجوش و غيردولتي عزاداري در قالب هيأت ها مثبت و سازنده است، اما اين مسئله با آسيب هاي جدي نيز همراه است.
فقدان مكان مناسب و اشغال خيابانها و كوچه ها و مشكل كردن عبور و مرور مردم، نبود قاعده و نظم زماني خاص براي عزاداري و ايجاد آلودگي صوتي تا پاسي از شب، استفاده از شمايل و تصاوير ائمه كه چند سالي است به تقليد از برخي كشورهاي عربي همسايه رواج يافته، همچنين علم كشي و قمه زني كه گذشته از اشكال شرعي، از نظر اجتماعي نيز مخل نظم و جرم محسوب مي شود، برخي از مشهودترين آسيب هاي اين شكل از عزاداري است.
خوشبختانه اخيراً گروهي از علما نسبت به ميدان داري مداحان و نوحه سرايان در مجالس عزاداري و تحريفاتي كه از جانب اين گروه در مورد قيام امام حسين(ع) انجام مي شود به جد هشدار داده اند. اميد مي رود دستگاههاي مسئول تبليغات ديني با جديت اين موضوع را دنبال كنند. از سوي ديگر نيروي انتظامي نيز امسال ضمن تعيين ساعت 24 براي پايان مجالس عزاداري، قمه زني و نصب شمايل ائمه را غيرقانوني اعلام كرده و نويد داده است از سال آينده نيز با علم كشي و ساير اعمال و رفتارهايي كه مغاير با شئونات مذهبي و ساحت مقدس ائمه معصومين است برخورد خواهد كرد.

عاشورا و نگراني هاي حسين گونه زيستن
در كدام جبهه ايستاده اي؟
نيره سادات ديانه
009567.jpg
009531.jpg
هنوز هم نمي دانم اگر زمان عاشورا بود و مكان كربلا، من بودم و حسينيان
من بودم و يزيديان با اين طينت پر از خواهش و تمنا، پر از نياز و كمبودها، يك دنيا غفلت و جاه طلبي يك كوه ترس و ترديد، پيشكسوت كدامين بيرق انساني و پرچم چه ارزش هايي را علمدار بودم

بيرق ها و چادرهاي سياه هر كوچه و خيابان و چهره هاي سياه پوش مردم كه گويي در يك بسيج عمومي موزون و هم انرژي به عزاداري پرداخته اند. بله من نيز در اين عزاي عمومي چهره سياهپوش خود را علم كرده ام و ماتمي را در نگاه و رفتار و تفكراتم به سوگ نشانده ام.
اما خيلي  وقت ها از خود سؤال مي كنم، آيا واقعاً من عزادارم؟ آيا ديگران از من عزادارترند و يا اينكه چگونه بايد عزادار بود، يا به معنايي اكنون كه سالها و قرن ها از اين مصيبت مي گذرد و باتوجه به اين همه تحولات فرهنگي و فناوري آيا هنوز آن حال و احوال وجود دارد و قدرت درك و باور آن براي خيلي از جوانان مشكل نشده است؟ چگونه بايد به اين اسطوره نگاه كنيم، چگونه در وقايع آن تأمل كنيم تا علاوه بر اينكه در زندگي مذهبي، اجتماعي،  شخصي،  سازنده باشد، بتوانيم آن را صحيح و سالم به نسل آتي نيز منتقل نماييم.
و يا سؤالي جدي تر، در اين چند روزه،  رسانه هاي خبري،  روزنامه،  راديو و تلويزيون، هر يك بنا بر رسالت خود شرح اين واقعه را به سبكي به تصوير كشيده اند. وقتي كه هر روز يا هر ساعت يكي از اين تفسيرها يا تصويرها را مي بينم باز هم حس پرسشگرم زبانه مي كشد كه اگر فردا و پس فردا دوباره عاشورا و تاسوعا زنده شود من در نقش كدامين دسته از افراد احياء خواهم شد؟
البته درست است كه در اين چند قرن زندگي بشر از ابعاد متفاوت تحولات بسياري را پشت سرگذاشته است اما وقتي با نگاه و بياني ساده بخواهيم زندگي خود را وصف نماييم متوجه مي شويم هرچند ظواهر زندگي تغيير كرده است، اما انسان، خواهش ها،  نيازها، جاه طلبي ها،  ترس ها،  كمبودها و ارزش هايش هنوز كه هنوز است تغيير نكرده و فقط در جوامع مختلف رنگ و لعاب و نقاب هاي متفاوتي به خود گرفته است، لذا از خود سؤال كردم اگر اكنون كه دهه اول محرم است، تو در زمان واقعي همان دهه زندگي مي كردي: نكند تو هم در كاخ هاي يزيد جزو دسته دولتمردان اشرافي باشي كه ثروت آنها حاصل دادوستدها و معاملات نامشروع متعدد است و در زندگي مرفه به تفريحات درباري مشغولي و مذهب را جزء چند رفتار و گفتار كليشه اي در مقاطع مختلف زندگي نمي داني و امام حسين(ع) و پيروان او را افرادي كه دائم در جامعه گله و ناله دارند مي شناختي و با نگاه ترحم از آنها دوري مي كردي.
نكند تو هم در كاخ هاي مجلل يزيد غرق پول و جواهرات و بزم هاي متعدد، روزها و ايام را آنقدر مشغول بودي كه وقت كم مي آوردي تا كدامين لباس يا جواهر را امروز يا كه فردا استفاده كني و از صبح تا شب زرق و برق هاي زيباي كاخ چنان تمام ذهن تو را اشغال مي نمود كه هيچ صدا و خبري خارج از ديوارهاي اين قصر برايت معنا نداشت.
نكند تو هم مثل خيلي از درباريان كه تمام زندگي خود را در جاه و منصب مي بينند و با هزاران حيله و نيرنگ سعي در حفظ و نگهداري قدرت دارند و حالا كه دين و عدالت حسيني پايه هاي اين روش ها و اعتقادات را سست مي كند، از ترس از دست دادن پست و منصب به هر دستاويزي سودجسته و به مخالفت با حسين(ع) بپاخيزي، هرچند به ظاهر خودت را صاحب دين و مسلمان بداني.
نكند تو هم مثل برخي كه در بازار و محله چهره مذهبي از خودشان ساخته اند و خودت را از گناه مبرا كني. اما براي حفظ اين اعتبار اسم و رسم دار، خبرچين حكام شده و از حركت ها و اقدامات دينداران واقعي كوچه و بازار براي آنها خبر ببري و بدين طريق هم در بازار (مردم) و هم دربار (حكومت) شهر اعتبار داشته باشي.
نكند تو هم نقش آن خدمتگزار دربار را بازي مي كني كه عشق به حسين و دين را در دل پنهان ساخته اي و نمي داني به چه دليلي در اين محيط مانده اي. شايد براي اينكه با اين كار خدمتي به دوستان و ياران حسين كرده باشي و اخبار و تصميم هاي كاخ را به گوش آنها برساني و در پي فرصتي باشي تا بتواني اقدام جدي براي پيروزي حسين زمانه و يارانش انجام دهي. هرچند اين نقش از همه نقش ها سخت تر است و هواي نفس انسان دائم تحت ضربات شلاق خواهش هايش متغيير است.
نكند تو هم براي اينكه بتواني زندگي رفاهي را براي خود و خانواده ات فراهم كني و از فقر و تنگدستي رهايي يابي، راحت ترين و پست ترين راه را انتخاب كني و با جاسوسي رفتار ياران حسين، از پاداش ها و تشويق هاي حكومت داران به زندگي ات سر و سامان دهي و عذاب  وجدان خود را با انجام چند وظيفه ديني و توجيه مسئوليت حمايت از خانواده و سخت بودن شرايط زندگي و حتي خونسردترين آن- اينكه اينها دعواي شخصي دارند و خودشان از پس هم برمي آيند، من بايد از خانواده ام حمايت كنم- پوشش دهي.
نكند تو هم مثل همان انسانهاي ترسويي كه ابتدا با حسين بيعت كردند، اما به روز واقعه از ترس عقب نشستند و به خانه هايشان پناه بردند يا با تمجيد يزيد بيعت ها را شكستند با چهره حق به جانب مذهبي خود تا جايي كه مرزهاي امنيت مورد تهديد قرار نگيرد به حسين و يارانش لبيك بگويي، اما وقتي زمان عمل رسيد وقتي كه فضاي امنت مورد حمله قرار گرفت و مي بايست از جان و مال خانواد ه ات بگذري ترس هايت چهره به چهره ظاهر شوند و عذر خود را بخواهي.
نكند تو هم جزو آدم هاي ساده لوح و بدبختي باشي كه فقر و بي خردي آنها را زبون و بيچاره كرده و هر روز منتظر رسيدن ناجي افسانه اي هستند كه بيايد و آنها را نجات دهد. اسم حسين و دين او را ورد زبان مي كني،  چرا كه دستاويز ديگري نداري، مانند حقه و نيرنگ زيد كه مردم را در مسجد جمع و شايعه كرد كه حسين آمده است و مردم را به استقبال مردي كه چهره خود را پوشانده بود رفتند و نديده با او بيعت كردند و خواستند كه آنها را نجات دهد اما سپس متوجه شدند زيد است كه چهره خود را پوشانده و اكنون نيز آنها را به خاطر حماقت شان به باد استهزا گرفته است.
حسين را نه به خاطر حسين بودن و اعتقادات و رسالت خدايي اش، بلكه به دنبال رهايي از فقر و بدبختي و بي كسي بخواني و چه بسا همين غفلت و بي خردي  ترا مانند مردم كوفه به حماقت و اطاعت كوركورانه بكشاند.
نكند تو هم مثل بردگان و فقراي كوفه از شدت فقر معنوي و مادي گيج و منگ از صبح تا شب در بازارهاي كوفه تلوتلو خوران به دنبال لقمه ناني كه شكم گرسنه كودكانت را سير كني. مي چرخي و آنقدر گيج و غافلي كه به هيچكدام از دو طرف حسين و يزيد توجه نداري و در جامعه پوچ و بي طرف، خنثي و بي معنا باشي چه براي خودت،  چه براي حسين گونه زيستن يا يزيدي حكومت كردن.
نكند تو هم مثل خيلي از آدم هاي هيجاني و يا به قول جوانها موج گرفته كه 12 ماه سال مرام و مسلك خود را پيش مي گيرند و با قوم يزيد و خالدهاي زمانه امورات خود را مي گذرانند، اما دهه محرم هميشه يك مرهم براي عذاب وجدانشان، يا يك فرصت براي پاك كردن گناه هايشان و يا يك نقاب محكم تر براي پوشش خطاهايشان پيدا مي كنند و با افراشتن بيرق و پرچم هاي سياه و بساط نذر و بخشش، داد مي زنند ياحسين مخلصتيم، مال ما را حلال كن، خانواده ما را حفظ كن و قدح قدح شربت به سربازان دو طرف مي دهند تا هم دنيا را داشته باشند هم آخرت را....
نكند تو هم به واسطه اين بيان صريح و سليس،  جهل و ترس خود را پنهان سازي و دائم از فضل و كمالات و شجاعت حسين داد سخن سردهي كه حسين چه بود و چه كرد و جماعت دور خود را به ستايش بلاغت و فضل و كمال او تشويق كني و اگر لحظه اي متوجه شدي كه اين جماعت از اين همه مديحه سرايي خسته شده اند بزني به صحراي كربلا و براي لحظه لحظه وقايع آن داستان سرايي كني و با ناله اي جانسوز،  جگر حضار را تكه تكه كني و قدرت تفكر و انديشه را از آنها بگيري و فرصت جوانه زدن يك سؤال از رسالت حسين و اينكه آيا حسين و دين او محدود به زمان تاسوعا و عاشورا و مكان كربلا است را هم ندهي، چرا كه در اين صورت بر همگان شفاف خواهد شد كه بايد رسالت حسين و دين و اعتقادات و عدالت حسين را در زمان و مكان كنوني لبيك گفت، متعهد شد و براي اداي آن قيام كرد، اما مي دانم كه براي آن، چه عذرهايي كه نداريم و چه توجيه هاتي كه نمي آوريم...
نمي دانم آيا من هم مي توانستم چون قيس فرستاده حسين به كوفه، با شجاعت و تدبير رسالت حسين را به گردن گيرم و با پيش بيني لحظات سخت به دل دشمن بروم و در برابر آن همه شكنجه و آزار خم به ابرو نياورم و بر سرتعهد خويش وفادار بمانم و چه بسا با تدبير و خرد در فرصتي مردم را آگاه كنم و با انرژي حاصل از ايمان و وفاداري مردم را متوجه حق بودن رسالت حسين زمانه نمايم.
نمي دانم آيا من هم مي توانستم چون حر، فرمانده دشمن، آزاده و دلير با تلنگري از خواب غفلت بيدار شوم، توبه كنم و آگاهانه و مسئولانه در زندگي براي اعتقاداتم بجنگم و شجاعت و قدرت خويش را در ارزيابي و پذيرش باورهاي صحيح و اقدام و اقامه مسئولانه زندگي خويش بجويم، نه اينكه غافل به دنيا بيايم و يك عمر با غفلت و خواب خرگوشي زندگي را سپري كنم و زنجيره بسته باورهايم هرگز فرصت هيچ بيداري و جسارت تغيير را به خود ندهد.
نمي دانم آيا من هم مي توانم همچون ابوالفضل و ديگر ياران حسين(ع) عاشقي آگاه و مخلص بدون هيچ چشمداشت مادي و معنوي باشم، بدون هيچ شرط و شروطي، آنچنان آگاه كه بعد از لبيك چون مريدي در ركاب مراد عشق براي ايفاي رسالت خويش در محيط اجتماع به پا خيزم و رشد خود را در اطاعت بي چون و چراي او بدانم.
نمي دانم آيا من هم مي توانم همچون اهل بيت معصوم و پاك حسين، دور از هرگونه نيرنگ و خدعه، دور از هر گونه عقده و جاه طلبي با عشق و محبت، حسين را راهي كربلا كنم و بدانم كه بازگشتي براي او نيست و آينده بدون او پر از سرزنش و اذيت و آزار و توهين غاصبان و برندگان اين جنگ خواهد بود.
نمي دانم، نكند نمي دانم اي كاش اينچنين بود و يا اينچنين مي شد.
هنوز هم نمي دانم اگر زمان عاشورا بود و مكان كربلا، من بودم و حسينيان، من بودم و يزيديان با اين طينت پر از خواهش و تمنا، پر از نياز و كمبودها، يك دنيا غفلت و جاه طلبي، يك كوه ترس و ترديد، پيشكسوت كدامين بيرق انساني و پرچم چه ارزش هايي را علمدار بودم، يا كه در حاشيه كدامين قدرت ها و با چه نقاب ها و پوشش هايي به امورات زندگي تمسك مي جستم يا كه در انتهاي كدامين صف ارزش هاي پوسيده و پوچ با تاس زمانه قمار بروم يا نروم راه مي انداختم و با رفتاري شجاعانه پشت نقاب ترس هايم دو دو تا چهار تا مي كردم.
شايد هم چون موجي بي تاب و بي خرد لحظه اي پرخروش به پيش مي تاختم و تا چند قدمي آرمان ها و اهدافم مي تاختم، اما در آن لحظه در تب شك و ترديدها و ترس هايم مي سوختم، مكث مي كردم و چون دلقكي لرزان با حركات رقصان خود را گاه به وسط و ميانه جمعيت و گاه براي پناه از بلايا به انتهاي صف مي كشاندم و براي خاموش كردن و پوشاندن هياهوي ترس دروني با استدلال هاي پشت سر هم مهارت و كياست جمع را تابع پيشروي و پسروي هاي خود مي كردم، اما هميشه گريان و سرگردانم كه بالاخره كجاي اين آرمان و رسالت بايد سكنا گزينم......

ساماندهي كارتن خواب ها با بهزيستي است
فارس: سازمان بهزيستي مسئوليت ساماندهي كارتن خواب ها و متكديان را به منظور مديريت واحد ساماندهي آنها و مشخص بودن دستگاه پاسخگو در اين زمينه به عهده مي گيرد.
 مهدي سيد محمدي، معاون اجتماعي سازمان بهزيستي  افزود: مسئله كارتن خواب ها و متكديان هر سال در فصل زمستان به موضوع داغ روز تبديل مي شود اما پس از آن فراموش مي شود، زيرا 11دستگاه در اين زمينه مسئوليت دارند و مديريت واحدي براي ساماندهي كارتن خواب ها وجود ندارد.
وي افزود: سازمان بهزيستي به منظور حل اين مسئله اعلام آمادگي كرده تا در صورت تأمين اعتبارات لازم كه زياد هم نيست، كل مسئوليت ساماندهي كارتن خواب ها را از مرحله جمع آوري تا نهايت كار به عهده  گيرد و در اين زمينه رايزني و تفاهم هاي لازم با ديگر دستگاه هاي مسئول هم انجام مي شود.
سيد محمدي گفت: شهرداري ها، نيروي انتظامي، قوه قضائيه، كميته امداد، دانشگاه هاي علوم پزشكي از جمله مراكزي هستند كه در اين زمينه مي توانند به بهزيستي كمك كنند اما با هماهنگي اين دستگاه ها از اين پس مديريت واحد ساماندهي كارتن خواب ها و پاسخگويي آن به عهده سازمان بهزيستي كشور خواهد بود.
وي افزود: بنا داريم خط تلفن 123 را به عنوان اورژانس اجتماعي علاوه بر وظايف قبلي درباره رسيدگي به كودك آزاري، در خدمت اين كار قرار دهيم و به محض اطلاع از موارد كارتن خواب ها تيم هاي سيار بهزيستي در محل حاضر مي شوند و نسبت به ساماندهي افراد بي خانمان و كارتن خواب اقدام مي كنند و ظرفيت هاي جديدي براي پذيرش اين افراد در بهزيستي ايجاد مي شود.
وي اضافه كرد: علاوه بر سازمان هاي مسئول دولتي از همكاري سازمان هاي مردم نهاد نيز براي ساماندهي كارتن خواب ها استفاده مي كنيم.
معاون اجتماعي بهزيستي گفت: با توافق انجام شده با جمعيت هلال احمر، مهدكودك هاي تحت پوشش اين ارگان به مرور به سازمان بهزيستي كشور منتقل مي شوند.
سيدمحمدي  افزود: در زمان حاضر حدود 8 مهدكودك شبانه روزي در 8 استان كشور تحت پوشش جمعيت هلال احمر فعال است و حدود 200 كودك تحت پوشش اين مراكز هستند. وي اضافه كرد: با توجه به اين كه قانون، صدور مجوز و نظارت بر فعاليت مهدهاي كودك و سرپرستي كودكان بي سرپرست را به بهزيستي واگذار كرده است با توافقي كه با هلال احمر داشتيم قرار شد مهد كودك هاي تحت پوشش اين نهاد از پذيرش كودك جديد خودداري كنند و ترخيص اين كودكان نيز با هماهنگي بهزيستي انجام شود.

نگاه
يك زندگي در يك روز
سميه صيادي فر
عاشورا جداي از جايگاه برجسته ديني و مذهبي در باورهاي ما الگو و سبكي از زيستن است كه همه ابعاد يك زندگي را دارد، با وجود اين نگاه احساسي ، عاطفي و شورانگيز ما به واقعه عاشورا امكان درك عميق پيام و فلسفه آن را محدود و در بعضي مواقع با نوعي كج فهمي دچار تحريف كرده است. فلسفه اجتماعي عاشورا و چگونگي تلفيق و حفظ تعادل ابعاد فكري و عاطفي آن موضوع گفت وگوي ما با دكتر سعيد نظري توكلي، عضو هيأت علمي و استاديار گروه معارف اسلامي دانشكده الهيات دانشگاه فردوسي مشهد است كه در ادامه از نظرتان مي گذرد.
* تعريف شما از حماسه عاشورا چيست؟
- ستيز با كژي ها
*به نظر شما فلسفه حادثه عظيمي چون عاشورا چه مي تواند باشد؟
- آموزش همگاني ستيز با كژي ها. اگر دين را تابع سود و زيان واقعي بدانيم، پس كژي  يعني هرگونه گريز از سود و جذب به سوي آسيب ها.
*ابعاد مختلف عاشورا چيست؟
- يك زندگي با تمامي ابعاد در قالب يك روز. تمامي ابعاد زندگي يعني ايثار، عشق، ستيز مسلحانه، كار فرهنگي و... در عاشورا موجود است. امام حسين(ع) در عاشورا كار فرهنگي انجام مي دهد، مذاكره مي كند، ايثار و فداكاري از خود نشان مي دهد، در قالب نقش پدر، همسر و... ظاهر مي شود و... در حقيقت عاشورا جريان يك زندگي است در گذر چندين ساعت.
*درست است كه عزاداري و مرثيه خواني در محرم و عاشورا و... امري است واجب، اما توصيف صحنه هاي كليشه اي از واقعه باعث مي شود پيام اصلي آن را دريافت نكرده و به گريستن بسنده كنيم به نظر شما از نظر فرهنگي مي توان چه اقداماتي براي اصلاح اين اعمال، انجام داد؟
- پيش داوري ما در مورد عاشورا هرچند ممكن است درست باشد، اما دقيق نيست. ابتدا بايد بينيم فردي كه اين جريان را به پا داشت، چه فكر مي كند.
امام حسين(ع) مي فرمايد: دين از مسير اصلي خود خارج شده و محتواي اصلي خود را از دست داده، من براي جلوگيري از اين انحراف، قيام مي كنم.
هدف امام حسين(ع): اصلاح امور امت مسلمان. تعريف عاشورا: يك جنبش، انقلاب، ايستادگي در مقابل انحراف است.ما هيچگاه نمي توانيم احساس را از مردم بگيريم و اگر بتوانيم مفاهيم با ارزش را از اين طريق منتقل كنيم، زيباست. اما آيا تنها احساس براي انتقال ارزش ها كافي است؟ ما بايد ارزش ها را از طريق استدلال به مردم منتقل كنيم، اما به گونه اي كه احساسي نيز باشد. مردم از خردورزي و تفكر صرف فرار مي كنند.(سراغ احساس مي روند) براي تحول در برداشت از واقعه عاشورا بايد ذائقه مردم تغيير داده شود تا به سوي فهم و تفكر بروند. چون مردم عادت كرده اند كه راحت ترين راه ممكن را انتخاب كرده و خردورز نباشند. به طور مثال حتي در مورد امام زمان(عج)، در مورد ظاهر زيباي امام صحبت مي شود. ما اگر در توصيف واقعه عاشورا توأم با ارزش ها از احساس هم كمك بگيريم، در انتقال پيام اصلي آن موفق خواهيم بود. اما چون اين كار را انجام نداده ايم، اكنون به جايي رسيده ايم كه واقعه عاشورا در زندگي مردم كمتر اثر خارجي دارد و بيشتر به عزاداري براي امام حسين(ع) بسنده مي شود. اي كاش بر اين مي گريستيم كه چرا معارفي كه امام صادق(ع)، منتقل مي كرده از بين رفته يا لااقل دست نخورده باقي نمانده و بعضاً  دچار تحريف شده است. البته اگر بتوانيم همزمان با تعبير معارف از احساس هم كمك بگيريم، بسيار سودمند و مناسب خواهد بود.
* به نظر شما چرا گاه با مفاهيم عميق عاشورا سطحي برخورد مي شود.
عاشورا قرار بود احياگر باشد اگر جريان آن دقيقاً با همان هدفي كه برپا شد امتداد مي يافت. نهضت عاشورا به تمام معنا امتداد نيافت، اگر انديشه مبارزه با كژي ها نهادينه مي شد، آزادمنشي احيا مي شد.
براي جلوگيري از تحريف ماجراي عاشورا، بايد تنها به بيان آنچه رخ داده است، اكتفا كنيم. بدون آنكه با سليقه خود ماجرا را تحريف كنيم، چون اگر قسمتي انتخاب و بزرگ نمايي شود، هارموني و هماهنگي از بين رفته و ساير ابعاد ماجرا كوچك جلوه مي كند. در حقيقت بايد واقعه عاشورا بي كم و كاست بيان شود. اهم  و في الاهم كردن آن يعني دست كاري ماجراي عاشورا يكي از مشكلات محوري ما در بيان واقعه عاشورا اين است كه دست به چينش و گزينش مي زنيم. چون بينش ها و برداشت ها فرق مي كند، هركس واقعه را به گونه اي بيان مي كند.
ما با سطوح مختلفي از مردم سروكار داريم و همه داراي سطح يكسان درك و فهم نيستند، پس ناچاريم كه از احساس هم استفاده كنيم، به طور مثال اشتباه فاحش اين است كه خيلي ها فكر مي كنند كارگردان بايد مطابق سليقه مردم فيلم بسازد. در صورتي كه كارگردان بايد ايده و فكر خودش را ارائه كند تا مردم خود درباره آن فكر كنند.استدلال صرف براي مردم عادي ايجاد خستگي مي كند چون افراد به فكر كردن و فهميدن عادت ندارند. البته پيشروي با احساس تا هنگامي خوشايند است كه احساسي مخالف با آن پيش نيايد. بايد فرهنگ عوض شود و حركت به سوي فهم نه احساس. (منتها هنر معلم و خطيب و... اين است كه برهان و استدلال را براي همه مردم قابل فهم كنند) بيان عالي ترين مفاهيم در راحت ترين الفاظ. امام حسين(ع) در بطن ماجرايي قرار گرفته كه در آن همه چيز هست، شادي، مرگ، اندوه، آزادي و شهادت. ما بايد به انتخاب درست عادت كنيم، نبايد ماجرا را به سليقه خود پررنگ يا كمرنگ كنيم. اگر به ما فرصت فهم داده شود، همه سرانجام مي فهميم.

جدول اعداد (سودوكو)274
009570.jpg

اجتماعي
اقتصاد
انديشه
سياست
فرهنگ
شهرآرا
هنر
|  اقتصاد  |   اجتماعي  |  انديشه  |  سياست  |  فرهنگ   |  شهرآرا  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |