پنجشنبه ۱۲ بهمن ۱۳۸۵
خاطراتي از دوران مبارزات انقلاب اسلامي
در گفت وگويي منتشر نشده با مرحوم استاد علي دواني
نهضت روحانيون ايران
009759.jpg
محمدرضا اسدزاده
مرحوم استاد حجت الاسلام والمسلمين علي دواني از جمله مورخيني بود كه از همان سال هاي آغازين انقلاب اسلامي به جمع آوري اسناد و نگارش وقايع تاريخي پرداخت. كتاب يازده جلدي نهضت روحانيون ايران كه به قلم ژرف او نگاشته شده گوياي همه چيز هست. در اين گفت وگو كه به بهانه 15 خرداد گرفته شده و در سالگرد پيروزي انقلاب منتشر مي شود به بررسي مختصر دوره هاي نهضت و خاطرات و مخاطرات مرحوم استاد دواني پرداخته ايم. روحش شاد و نام و يادش گرامي باد.
***
* در دوره يازده جلدي نهضت روحانيون ايران آغاز انقلاب اسلامي به پيشگامي امام خميني را به سه دوره نهضت روحانيون تقسيم بندي كرده ايد. چگونه و بر چه اساسي به اين تقسيم بندي رسيده ايد و لطفاً اين سه دوره را تشريح كنيد.
- براي پاسخ به اين سؤال لازم است كه مروري به سال هاي آغازين نهضت داشته باشيم. در زمان حيات آيت الله بروجردي، رژيم پهلوي تحت فشار آمريكايي ها برنامه هايي داشت كه نمي توانست آن را عملي كند. آيت الله بروجردي به شاه پيغام داده بودند كه اگر بخواهد كاري برخلاف ديانت اسلام انجام دهد، من از مملكت مي روم. شاه گفته بود تا اين مرد زنده است نمي شود دست به كاري زد، هر كاري هست بگذاريد براي بعد از فوت او. اين را كم وبيش ما در حوزه مي دانستيم. مرجعيت بعد از آيت الله بروجردي در نجف بين چهار مرجع آيت الله آقاسيد عبدالهادي شيرازي، آيت الله آقا سيدمحسن حكيم، آيت الله آقا سيدمحمود شاهرودي و آيت الله سيدابوالقاسم خويي تقسيم شده بود. در قم نيز چهار مرجع بودند كه مقلدين آيت الله بروجردي گذشته از مراجع نجف رفته رفته به اينان مراجعه كردند و آنها آيت الله گلپايگاني، آيت الله خميني، آيت الله شريعتمداري و آيت الله نجفي مرعشي و دو مرجع ديگر هم در تهران و مشهد بودند و آنها آيت الله سيداحمد خوانساري و آيت الله ميلاني بودند.
پس از رحلت آيت الله بروجردي مراجع قم مترصد بودند كه اگر از طرف دستگاه بخواهد كاري برخلاف اسلام صورت بگيرد آماده باشند و بيش از همه حاج آقا روح الله خميني(ره) مترصد بود. در روز 16 مهر 1341 يعني هفده ماه بعد از وفات آيت الله بروجردي در ميدان آستانه قم روزنامه كيهان را در گيشه روزنامه فروشي ديدم كه با حروف درشت نوشته بود به زنان حق رأي داده شد. تا آن موقع نديده بودم كه روزنامه اي چنان تيتر درشتي داشته باشد. روزنامه را خريدم و خواندم. ديدم بالاي اين تيتر نوشته است طبق لايحه انجمن هاي ايالتي و ولايتي كه در دولت تصويب شده اين كار انجام مي شود. من به يكي از رفقاي روحاني گفتم فوراً بايد برويم و به آقاي خميني نشان بدهيم. چون مي دانستيم در ميان مراجع فقط اوست كه به مسائل حساسيت دارد.
وقتي آمديم به خانه امام، گفتند لحظه اي قبل از شما آقاي شيخ صادق خلخالي روزنامه را آورد و به آقا نشان داد و ايشان هم فوراً رفتند خانه آيت الله حائري كه مذاكره كنند.
همان شب شنيديم كه آيت الله خميني از منزل استادشان مرحوم آيت الله حائري تلفن كرده اند، به آيت الله گلپايگاني، آيت الله شريعتمداري، آيت الله مرعشي، آيت الله محقق داماد و آنها هم غير از آيت الله نجفي آمده اند و در حضور آيت الله مرتضي حائري جلسه فوق العاده تشكيل داده اند. از همه مهم تر اين بود كه در قانون انتخابات قبلي انتخاب كننده و انتخاب شوندگان بايد سه شرط مي داشتند؛ اول بايد مسلمان باشند، بايد ذكور باشند و بايد قسم به كلام الله مجيد (قرآن) ياد كنند. ولي دولت علم با تمهيدات قبلي قيد اسلام را ناديده گرفته و در لايحه نياورده بود. قسم به قرآن را هم تبديل به قسم به كتاب آسماني تغيير داده بود.
آقايان مراجع، نخست به شاه تلگراف كردند كه دستور دهد رئيس دولت، تصويب نامه خود را كه برخلاف شرع و قانون است پس بگيرد. شاه بي ادبانه جواب داد كه تلگراف شما براي دولت فرستاده مي شود. در اين ميان تلگراف امام خميني به علم، رئيس دولت، لحن بسيار تندي داشت.
* استاد، اينها كه مي فرماييد در دوره اول مبارزات و نهضت روحانيون تعريف مي شود؟
- بله، عرض مي كنم. دوره اول نهضت به غائله انجمن هاي ايالتي و ولايتي معروف شد. در ادامه همان تلگراف ها، جلسه سه نفري ديگري با حضور امام و آقايان گلپايگاني و شريعتمداري تشكيل شد و تصميم مي گيرند كه موضوع را به اطلاع علماي تهران و شهرستان ها برسانند تا آنها هم پشتيباني خود را از اقدامات مراجع قم اعلام كنند. بالاخره همه علما و مراجع تهران، مشهد و نجف و ديگر شهرستان ها هم موضوع را دنبال كردند.
دوره دوم با ماجراي رفراندوم و همه پرسي انقلاب سفيد و انقلاب شاه و مردم آغاز شد. با اعلام اين همه پرسي شاه طرحي ديگر براي تضعيف كشور در سر دارد. اين طرح در 6 بهمن سال 42 يعني يك ماه و 18 روز بعد از غائله انجمن هاي ايالتي ارائه شد. با اعلام رفراندوم امام خميني طي اعلاميه اي كوبنده آن را تحريم كرد و با رأي بسيار ضعيفي به تصويب رسيد. تحريم همه پرسي توسط امام به اين دليل بود كه در حكومت مشروطه، شاه فقط حق امضا و توشيح قوانين مصوبه را دارد. بعد از اين جريان به دستور شاه در روز دوم فروردين 42 كماندوها به فيضيه ريختند و همچون مغول ها وحشيانه به طلاب و مدرسه هجوم آوردند. چهلم شهداي مدرسه فيضيه، با اعلاميه شديداللحن امام خميني همراه بود. اين حلقه ها دست به دست هم دادند تا نهضت به عاشوراي سال 42 رسيد، يعني 12 خرداد كه بيش از يك صد هزار نفر از مردم مسلمان براي عزاداري به قم آمده بودند امام خميني در بيانات كوبنده اي كه تا آن روز كسي شاه را به آن شكل مورد خطاب قرار نداده بود، سخنراني كردند و مسائل را روشن كردند كه امام خطاب به شاه گفتند: اي جناب شاه، اي بدبخت، اي بيچاره، كي مي خواهي بيدار شوي ؟ سه شب بعد هم امام دستگير شدند و به تهران منتقل شدند و قيام مردم قم و تهران در فرداي آن شب يعني 15 خرداد 42 در حمايت از امام و اعتراض به بازداشت ايشان برگزار شد و فاجعه 15 خرداد رخ داد. از اين جاي جريان ديگر خيلي جاها گفته شده و شما هم مطلعيد كه بسياري از علما در همين ماجرا در تهران و شهرستان ها بازداشت و زنداني شدند. اين دوره، دوره بسيار حساسي بود كه من آن را دوره دوم نهضت روحانيون معرفي كرده ام.
* دوره سوم چگونه و چه زماني شكل مي گيرد؟
- دوره سوم دوره پس از آزادي امام از زندان پس از ده ماه بازداشت بود. شش ماه بعد يعني در مهر ماه 43 دولت حسنعلي منصور، پنهاني لايحه مصونيت قضايي و سياسي اتباع آمريكايي را كه به نام كاپيتولاسيون مي گفتند در مجلسين شورا و سنا به تصويب رساند كه بزرگترين سند ذلت ملت ايران و نوكري رژيم شاه بود. 13 روز بعد از تصويب امام دوباره عليه رژيم برخواستند و در سخنراني آتشين ديگري به ضد لايحه عليه شاه و آمريكا و اسرائيل سخنراني كردند. همان روز، شبانه امام را در خانه اش دستگير و به فرودگاه مهرآباد بردند و به تركيه تبعيد كردند. از اين تاريخ تا پيروزي انقلاب را بايد دوره سوم مبارزه ناميد.
* شما در آبان 42 پس از اعدام حاج اسماعيل رضايي و طيب كه از عاملان تظاهرات وسيع 15 خرداد بودند، تلاش جدي كرديد تا به خاطر شهادت آنها به دست عوامل رژيم، درس علما و مراجع در حوزه ها تعطيل شود. انگاربرخي از علما خيلي موافق اين تعطيلي نبودند و شما خيلي تلاش كرديد. چرا؟ و ماجرا چه بود؟
- وقتي خبر اعدام آنها توسط روزنامه ها به قم رسيد كه آن را با حروف درشت چاپ كرده بودند، همه متأثر شديم. همان شب رفقاي هيأت مدرسين يكديگر را خبر كردند و همگي در منزل آقاي مكارم اجتماع كردند. من هم بودم. از چهره ها يادم هست آقايان رباني شيرازي، آذري قمي، مشكيني، مكارم، جعفر سبحاني و شهيد سعيدي و يكي دو نفر ديگر بودند. پس از گفت وگوي زياد به اين نتيجه رسيدند كه بايد فردا همه درس هاي حوزه به عنوان اعتراض به اعدام آن دو مجاهد شهيد تعطيل شود، تا بدين گونه از طرف حوزه حق آنها ادا شده باشد. بعضي از رفقا گفتند ما از آيت الله گلپايگاني كسب تكليف كرده ايم و ايشان گفته اند درس من بعد از درس آقاي شريعتمداري است، اگر ايشان درس را تعطيل كردند، من هم تعطيل مي كنم. ديگري گفت در تماس با آيت الله نجفي مرعشي ايشان هم گفته اند اگر اين دو نفر كه ساعت درسشان پيش از درس من است تعطيل كنند، من هم تعطيل خواهم كرد. سپس گفتند خوب چه كسي حاضر است آقاي شريعتمداري را ببيند و حاضر كند به درس نرود، تا اين دو نفر هم نروند و بتوانيم با تعطيل درس اينها، تمام درس هاي سطح را در حوزه تعطيل كنيم.
من ديدم اين به آن گفت و آن به اين مي گويد، گفتم من اين كار را مي كنم. گفتند آقاي شريعتمداري ساعت هشت سر درس است. گفتم صبح زود مي روم و نتيجه اين جلسه را مي گويم و قبل از اين كه شيخ غلامرضا- پيشكارشان- برسد، ايشان را حاضر مي كنم كه به درس نرود. بر اين اساس جلسه ساعت 11 شب پايان يافت. رفقا گوش به زنگ بودند كه من خبر بدهم و آنها هم دروس خود و ساير درس ها را تعطيل كنند. صبح زود رفتم خانه آقاي شريعتمداري و در حالي كه بي اختيار مي گريستم، جريان اعدام آن دو مجاهد شهيد و وصيت نامه جالب آنها را كه در جرايد چاپ شده بود نقل كردم و گفتم تنها كاري كه مي شود براي اداي حق آنها كه فداي طرفداري از نهضت شده اند، بكنيم اين است كه درس هاي حوزه كلاً تعطيل شود، تا مردم هم باخبر شوند و از همدردي روحانيت نسبت به بازماندگان آنها مطلع گردند، سپس نتيجه جلسه شب گذشته را نقل كردم. آقاي شريعتمداري هم كه اشك در چشمش مي گرديد گفت من هم وقتي ديشت روزنامه را خواندم خيلي متأثر شدم. گفتم حال چون درس حضرتعالي قبل از درس هاي ديگر است و نيم ساعت ديگر مي رويد به مسجد اعظم، اجازه بدهيد اطلاع دهيم كه درس شما تعطيل است. آقايان ديگر هم تعطيل خواهند كرد. اگر شما تعطيل نكنيد آنها هم تعطيل نمي كنند و ايراد متوجه جنابعالي خواهد شد. گفت: بسيار خوب، پس خودتان هم حالا برويد به مسجد اعظم و اطلاع دهيد كه درس من تعطيل است. فوراً برخاستم و از خانه ايشان بيرون آمدم. در كوچه، آقا سيدمحمدصادق زيارتي (آقا سيدحميد روحاني) را ديدم كه به هم علاقه مند بوديم. گفتم جريان از اين قرار است و حال به سرعت مي روم مسجد اعظم كه اعلام كنم درس ايشان تعطيل است تا بعد ببينم چه مي شود. با هم به مسجد اعظم رفتيم. در آنجا رضا را كه به واسطه صداي رسايش بلندگوي بي سيم مي گفتند ديدم. گفتم اعلان كن كه درس آيت الله شريعتمداري امروز تعطيل است. رضا هم فوراً با صداي رسايش گفت: از طرف آيت الله شريعتمداري خبر داده اند كه امروز درس ايشان تعطيل است. فضلايي كه پاي درس نشسته و منتظر آمدن ايشان بودند برخاستند و از من پرسيدند شما خبر آورديد؟ گفتم: بله. به اين مناسبت آنها هم پراكنده شدند. فوراً به رفقا خبر دادم. آقايان ديگر هم نيامدند و تمام درس ها در سطح حوزه تعطيل شد. پس اين طور نبود كه شما مي گوييد علما موافق نبودند، بلكه توجيه نبودند. تعطيلي درس ها آن هم درس مراجع، ساواك و شهرباني را غافلگير كرد و براي رئيس ساواك و شهرباني گران تمام شد.
شنيدم كه پرتو، رئيس شهرباني، گفته بود: شرم آور نيست كه دواني به خاطر دو نفر اعلام كند آقايان مراجع تقليد دروس حوزه علميه قم را تعطيل كرده اند. تعطيل دروس حوزه كاري بسيار به موقع و در تهران و شهرستان ها بسيار اثر داشت و به همان نسبت رژيم را سخت عصباني كرد و برايش گران تمام شد.

ديدگاه
سال هاي خفقان
مرحوم حجت ا لاسلام علي دواني- سال هايي بود كه فضاي جامعه را خفقان گرفته بود. علما را مي گرفتند. منابر تعطيل بود و به هر كسي مشكوك مي شدند به او حمله مي كردند و بازداشت و تبعيد و زندان، هر لحظه علما و روحانيون و اهالي منبر و مبارزان را تهديد مي كرد. من دو سالي بود كه با خانواده به تهران آمده بودم و در تهران سكونت داشتيم.
آخرهاي شب 25 خرداد 1352، ساعت 12 شب 9 نفر از مامورين مسلح به خانه ما هجوم آوردند. در زدند. همسرم كه كارخانه را تمام كرده چون نزديك در بود گفت: كيست؟ گفتند: باز كنيد. همين كه در را باز كرد هر 9 نفر ريختند توي حياط و در حالي كه اسلحه خود را نشانه گرفته بودند گفتند: خانم تكان نخور!
من رفتم به حياط و چراغ حياط را روشن كردم. چند نفر مسلسل به دست در پشت درختها موضع گرفتند، چند نفر هم رفتند بالا كه اتاق ها را بگردند. فرمانده آنها كه مانند بقيه لباس شخصي به تن داشت، آمد پهلوي من نشست و در حالي كه تكيه به مسلسل داشت با تشدد گفت: چند پسر داري؟ با خونسردي گفتم: پنج تا. گفت: اول؟ گفتم: محمد. گفت: كجاست؟ گفتم: در دانشگاه و سرگرم امتحان است. گفت: دوم؟ گفتم: اين است به نام محمدعلي. پرسيد: سوم؟ گفتم: محمدحسن در دانشسراي ورامين است. گفت: چهارم؟ گفتم: چهارم و پنجم به نام محمدحسين و محمدباقر از خواب پريده و آنجا با مادرشان روي تخت نشسته اند. من هم از او پرسيدم: شما چند فرزند داريد؟ لبخندي زد و گفت: دو تا. گفتم: فقط دوتا؟ خنديد و چهار زانو نشست و اسلحه را روي زانو گذاشت و گفت: حاج آقا اهل مزاح است!
اين شخص را بعدها كه براي ديدن بچه ها به زندان قصر مي رفتم و در لباس شهرباني بود، شناختم به نام سروان وزيري و روي سينه اش نوشته بود: افسر كاراته . او پس از پيروزي انقلاب اسلامي محاكمه و اعدام شد. آنها 48 ساعت خانه را در اشغال داشتند تا به محض آمدن فرزندانم كه در دانشگاه تهران و دانشسراي ورامين سرگرم امتحان بودند دستگير كنند. از ساعت 12 شب تا 4 صبح كتابخانه ام را كه در طبقه دوم و حدود سه هزار جلد كتاب داشت براي بازرسي چنان به هم ريختند كه بعد از رفتن آنها ديدم گويي آنجا را بمباران كرده اند و هفته ها طول كشيد تا آنها را دوباره مرتب كردم. خوشبختانه من قبلاً هرچه را از نظر ساواك جرم مي دانستم از بين برده بودم. روز دوم، مأمورين گفتند اگر امروز پسرت به خانه نيايد، خودت را مانند ساير پدرها مي بريم به زندان و نگه مي داريم تا او را تحويل دهي.
ساعت 2 بعدازظهر 27 خرداد محمد پسر بزرگم كه سرگرم امتحان سال آخر ليسانس فلسفه بود، بي خبر از همه جا زنگ در را به صدا درآورد. مأمورين مسلح در را گشودند و پس از بازرسي بدني، او را جلوي چشم ما يعني پدر و مادر و برادران و خواهران و كسانش با خود بردند. پسر ديگرم محمدحسن را كه 16 سال داشت قبلاً از دانشسراي ر مقدماتي ورامين گرفته و بازداشت كرده بودند. زياد هم ناراحت نبوديم، زيرا آن روزها هر چند شب نوبت يك خانواده مذهبي بود كه خانه اش مورد حمله قرار گيرد و فرزندانش را دستگير و بازداشت كنند.

به انگيزه سالروز شهادت امام سجاد(ع)
به تو پناه مي برم
009696.jpg
طرح: محمد امين نياشالي
از محتواي نيايش هاي صحيفه كامله كاملا پيدا است كه اين آواي يك عابد گوشه نشين اجتماع گريز نيست بلكه فرياد زين العابدين است كه در عين حال امام مجاهدين نيز هست
پريش كوششي
در كتاب هاي تاريخ آمده است كه مادر امام سجاد (ع) شهربانو دختر آخرين پادشاه ساساني يزد گرد سوم بوده است. امام سجاد(ع) 7 ساله بود كه پدربزرگش، اميرمومنان(ع) در محراب مسجد كوفه به شهادت رسيد. پس از چند ماه اهل بيت به مدينه بازگشتند، جايي كه علي بي الحسين(ع) در خانه آكنده از بوي خوش پيامبر(ص) رشد كرده بود. امام 17 ساله بود كه عمويش امام حسن مجتبي(ع) را با زهر به شهادت رساندند. امام سجاد(ع) در سايه پدر بزرگوارش امام حسين(ع)، نقش رهبري در رويارويي با ارتداد جاهليت مآب اموي را تجربه مي كرد.
بعد از وقوع حادثه خونبار كربلا در سال 61 هجري، جامعه شيعه در تنگناي شديدي قرار گرفت كه احتمال انقراض تاريخي آن را افزايش مي داد. علاوه بر فضاي اختناقي كه بر اجتماع آن زمان حاكم شده بود، تفرقه و چنددستگي نيز در ميان پيروان خاندان پيامبر ديده مي شد كه خطري به مراتب افزون تر از رويكرد سياسي حكومت داشت. براي توصيف آشكارتر فضاي اجتماعي آن دوران، سخن امام سجاد(ع)، خود گويا است و آن محدود كردن دوستداران راستين خويش به بيست نفر است در مكه و مدينه! در روايتي ديگر آمده است كه در نخستين روزهاي امامت آن حضرت، تنها چندين تن در كنار ايشان بودند: سعيد بن جبير ، سعيد بن مصيب ، محمد بن جبير بن مطعم ، يحيي بن ام طويل و ابو خالد كابلي . در سال هاي بعد نيز انحراف هاي سرزده از دهه هاي گذشته بيش از پيش رخ مي نمودند و جامعه اسلامي را به كژي و نادرستي بيشتري سوق مي دادند. اين سيره ناميمون تا جايي پيش رفت كه مردم يكي از مهم ترين شهرهاي مذهبي عالم اسلام يعني مدينه، دستور يافتند تا به عنوان برده با يزيد بيعت كنند. كساني چون ابن زياد ، حجاج بن يوسف و عبدالملك بن مروان مجري اين احكام گرديدند. در چنين شرايطي بود كه امام سجاد(ع) امامت را عهده دار شد وبا سيره و روش خويش، جامعه بحران زده و در معرض نابودي قرار گرفته شيعه را احيا كرد.
تاريخ خود گوياي اين امر است كه آن حضرت در طول زمان 34 ساله امامت خويش، آن هم در وضعيتي با آن درجه از سختي كه بيست سال حكومت جابرانه حجاج بر عراق، نمونه بارز آن است، توانست رمقي نو به فكر تشيع داده و آن را به جرياني مطرح در جهان اسلام تبديل كند؛ حركتي كه اوج آن را در دوران پس از وي و در زمان امامت امام باقر و امام صادق(ع) شاهديم.
از جمله روش هايي كه امام سجاد (ع) براي بازگرداندن مسلمين به حقيقت اسلام مورد استفاده قرار داد، بيان عقايد در قالب دعا بوده است. كتاب مشهور صحيفه سجاديه تنها بخشي از مجموعه عظيم به يادگار مانده از راز و نيازهاي آن حضرت است كه نگاهي هرچند گذرا به آن، شاهدي براي تاييد اين سيره اعتقادي امام(ع) به شمار مي رود. بايد دانست كه مجموعه هاي ديگري نيز در اين زمينه تنظيم شده كه با در نظر گرفتن اين كتاب به 6 عدد مي رسند و برخي از آنها بيش از 180 دعا را شامل مي شود. قابل ذكر است كه برخي از دعاها، در كتاب هاي اهل سنت نيز ديده مي شوند كه اين موضوع از ميزان نفوذ امام(ع) در جامعه آن روز اسلامي پس از طي شرايط محنت بار دهه شصت هجري حكايت دارد.
دوران امام سجاد(ع) مقارن بود با دوران زمامداري نيرومندترين خلفاي اموي؛ عبدالملك بن مروان ، وليد بن عبدالملك و دوران حجاج كه يكي از خون آشام ترين و ستمكارترين استانداران اموي بود. عبدالملك ، ولايت كوفه و بصره را به حجاج سپرده بود و حجاج نيز هركسي را كه احتمال مي داد به تشيع و اهل بيت گرايش دارد، از دم تيغ مي گذراند.
در اين زمان شيعه بخصوص از اين جهت آماجگاه سركوب گرديده بود، چون به دنبال شهادت امام حسين(ع) و در نتيجه حماس? كربلا قيام ها و انقلابات متعدد شيعه صورت گرفته بود. نخست گروه توّابين به رهبري سليمان بن صُرد خزاعي كه در سال 61 ?جري بلافاصله پس از شهادت امام دست به قيام زد كه تا سال 64 ادامه يافت. سپس قيام و انقلاب مختار صورت گرفت. اين عوامل موجب شده بود كه جو خفقان و اختناق شديدي به وجود آيد و شيعه به شدت سركوب شود. از نظر ظاهر اوضاع و احوال اجتماعي خطر نابود شدن و به فراموشي سپرده شدن نهضت اصيل اسلامي وجود داشت و راه پيامبر(ص) و امامان در خطر بود. همه دستگاه هاي تبليغاتي و ديني و دنيوي در دست امويان بود: حكومت، محراب ها، منبرها، مسجدها، قضات، حكام و قشون همه در دست خلافت بود و امام سجاد(ع) يك تنه در برابر همه اين قدرت، قرار داشت.
براي حفظ رهبري نهضت در آن موقعيت حساس، امام سجاد(ع) به ظاهر خود را از سياست كنار كشيد و به طور علني از قيام ها پشتيباني نكرد؛ ولي شواهد زيادي در دست است كه انقلابيون از امام سجاد(ع) الهام مي گرفته اند.
امام چرا به طور علني در جنبش هاي سياسي شركت نكرد؟ پاسخ مي تواند اين باشد كه پس از واقعه كربلا، مهم ترين مسئله براي جبهه حق اين بوده كه پيام آور خون شهيدان و رهبري نهضت از بين نرود و در آن روزهاي حساس و بحراني كه شيعه گروه گروه قتل عام مي شدند، رهبري نهضت حفظ شود. امام حسين(ع) اقدام كرد و اينك بايد كسي باشد كه پيام اين امام را حمل و حفظ كند تا اينكه نوبت به امام باقر (ع) و امام صادق(ع) رسد و آنان پيام را نظام مند كنند. اين، آن مصلحتي بود كه به خاطر بينش الهي، امام سجاد(ع) آن را درك مي كرد درحالي كه محمد بن حنيفه درك نمي  كرده است. امام سجاد(ع) به ظاهر از مسائل سياسي به دور بود، ولي نقش عظيمي در مبارزه غير مستقيم و فكري و ايدئولوژيك با نظام حاكم داشت. امام سجاد(ع) در ايفاي نقش پيام آوري خون شهيدان، با حضرت زينب(س) شريك بود. امام در كنار زينب كبرا(س) با خطابه هايي درباره كوفه و شام و گفتارها و رفتار خود، رسالت حمل پيام شهيدان را انجام داد و همانند حضرت زينب(س)، امام نيز تمام تلاش هايش را در اين جهت به كار بست كه حماسه كربلا و خاطرات شهادت امام حسين(ع) فراموش نشود.
امام سجاد(ع) از هر فرصتي براي كوبيدن نظام باطل استفاده مي كرد. سلاح اصلي امام براي تحقق اين هدف خطبه و دعا بود. خطبه امام در دربار يزيد يكي از نمونه هاي بارز آن است. وقتي حضرت زبان به بيان فضائل پيغمبر و اهل بيت گشود، هر جمله امام ضربه اي بود بر يزيد و نظام اموي كه ميراث خوار ابوسفيان ، قطب متقابل محمد (ص) و معاويه، غاصب حقوق اهل بيت بودند. در نيايش و دعا ها نيز امام وقتي بر بيان فضائل حضرت محمد(ص) و آل محمد تكيه مي كند، در واقع به طور غير مستقيم پاسخي است بر كساني كه حامل ارزش هاي جاهلي و دشمن اهل بيت اند.
در دعا ها، امام سجاد(ع) از يك  سو تعاليم اسلام اصيل را زنده نگه مي دارد و از سوي ديگر نمي گذارد مشعل مبارزه با ظلم خاموش گردد. در دعاهاي
صحيفه ، امام همه اصول اعتقادي تشيع را از شناخت خداوند و توحيد و نبوت و اصل امامت تا عقايد شيعه نسبت به عدل و قضا و قدر بيان مي دارد. او هم حساسيت مسلمانان را نسبت به ظلمه و حُكاّم جور بر مي انگيزد و نشان مي دهد كه در هر حال اگرچه همه امكانات فكري و اجتماعي در انحصار قدرت حاكم باشد و در خدمت طاغوت و ضد اسلام قرار داشته باشد باز هم يك مسلمان مسئول است و از مسئوليت دفاع از حريم اسلام و مبارزه با ظالمان فارغ نيست.
دعاهاي صحيفه سجاديه دردهاي اجتماعي و سياسي مردم را در قالب نيايش بيان مي دارند. امام در دعاها كراراً به نظام صالح و حكومت حقه اشاره مي كند، از شهيدان سخن مي گويد و بر آنان درود مي فرستد. از عادلان و عدالت خواهان سخن به ميان مي آورد ، از پاسداران سنگر حق و عدالت نام مي برد و نظام مطلوب اسلامي را ترسيم مي كند كه لامحاله در نظر شنوندگان مقايسه اي ميان مطلوب و موجود پديد مي آيد و نظام خلافت اموي محكوم مي شود.
نيايش هاي صحيفه كامله در انسان، اجتماع گريزي ايجاد نمي كند، بلكه عمل و حركت مي آفريند. دعاهاي صحيفه سجاديه مي گويند: خداوندا به ما توانايي بخش تا از سنت پيامبر نگهداري كنيم و با بدعت ها مبارزه بنماييم و امر به معروف و نهي از منكر را انجام دهيم ... . از محتواي نيايش هاي صحيفه كامله كاملا پيدا است كه اين آواي يك عابد گوشه نشين اجتماع گريز نيست بلكه فرياد زين العابدين است كه در عين حال امام مجاهدين نيز هست.
امام مستقيما در اين دعاها از خليفه و دربار اسم نمي برد ولي يكايك ويژگي هاي آنان را برمي شمرد و محكوم مي سازد كه هدفش افشاگري نظام و رسوا ساختن آن است: الهم اني اعوذبك من هيجان الحرص ... والحاح الشهوه و تعاطي الكلفه و ايثار الباطل علي الحق ... وسوء الولايه لمن تحت ايدينا؛ خداوندا! به تو پناه مي برم از اينكه حرص ما فزوني گيرد و شهوت ها و نفس پرستي هاي ما پاي فشارد و دست به تجمل پرستي زنيم و با وجود حق، باطل را برگزينيم و درباره كساني كه تحت حاكميت ما هستند رفتار بدي داشته باشيم. يا: او نعضد ظالماً او نخذل ملهوفاً؛ خدايا ما را از كساني قرار مده كه به ظالم و ستمكار ياري دهيم و مظلوم و بيچاره را تنها گذاريم .

منابع:
۱. شهيدي، سيد جعفر، زندگاني علي بن الحسين(ع)، تهران : دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1377.
۲. المقرم، عبدالرزاق، الامام زين العابدين (علي بن الحسين)، مطبعة الغري، نجف 1397?.ق.
۳. شهيدي، سيد جعفر، پس از پنجاه سال (قيام حسين(ع))، دفتر نشر فرهنگ اسلامي.
۴. شهيدي، سيد جعفر، تاريخ تحليلي اسلام، مركز نشر دانشگاهي.
۵. جرجي زيدان، تاريخ التمدن الاسلامي، مطبعة الهلال، قاهره 1902م.
۶. قمي، حاج شيخ عباس، سفينه البحار، انتشارات سنائي.
۷. خوارزمي، موفق بن احمد، مقتل الحسين، مكتبه المفيد، قم 1367?.ق.

تازه هاي انديشه
009690.jpg
حكمت نامه امام حسين( ع)
محمدي ري شهري
باهمكاري سيد محمود طباطبايي نژاد
وسيد روح الله طباطبايي، ترجمه عبدالهادي مسعودي، چاپ اول، قم: دارالحديث، 2 جلد، 1385، 492 + 606ص، وزيري
گروه انديشه- امام حسين (ع) يكي از اماماني است كه به دليل شرايط سياسي دوران امامتش، همانند برادر بزرگوارش امام حسن ، ميراث علمي ايشان فراوان نيست.حكمت نامه امام حسين (ع) كوششي نو در جهت گردآوري سخنان حكيمانه امام حسين( ع)، از منابع حديثي شيعه و اهل سنت و ارائه آن با نظمي نوين و سهل الوصول است. اين مجموعه افزون بر حكمت هايي كه از خود آن امام روايت شده، بخشي از احاديث را كه ايشان مستقيماً يا با واسطه از پدر بزرگوارش امام علي(ع) يا جد ارجمندش پيامبر خدا(ص) نقل كرده است نيز در بر مي گيرد. حكمت نامه امام حسين (ع) در هفت باب تنظيم يافته است: 1. حكمت هاي عقلي و عملي؛ 2. حكمت هاي اعتقادي؛ 3. حكمت هاي عقيدتي و سياسي؛ 4. حكمت هاي عبادي؛
5. حكمت هاي اخلاقي و عملي؛ 6. حكمت هاي جامع و 7. حكمت هاي گوناگون. هر يك از باب هاي هفت گانه نيز از فصل هاي مختلفي تشكيل شده است. گفتني است اين مجموعه، بخشي از دانش نامه امام حسين( ع) است كه پيش از به فرجام رسيدن آن اثر گسترده، آماده بهره برداري شد و از آن جا كه كاربرد مستقل دارد، جداگانه به علاقه مندان ارائه شده است. متن عربي اين كتاب نيز همزمان، با اين مشخصات به چاپ رسيده است: جواهر الحكمه لأمام أبي عبداللَّه الحسين عليه السلام، چاپ اول، قم: دارالحديث، 598 ص، 1385، عربي، وزيري.
009687.jpg
حديث پيامبر رحمت
تازه ترين شماره 2 ماهنامه حديث زندگي با موضوع ويژه پيامبر رحمت منتشر شد. در اين شماره كه صفحات بيشتري نسبت به شماره هاي عادي حديث زندگي دارد، مقاله ها، گفتگوها، شعرها و داستان هاي متنوعي با محوريت پيامبر گرامي اسلام(ص) فراهم آمده است. برخي از عنوان هاي اين شماره چنين است: بحثي درباره پيامبر و زيبايي؛ معراج در نگاه شاعران؛ پيامبر و ايرانيان؛ داستان اسلام در سينما؛ ميراث مهرباني و مدارا؛ خرافات، خارج از دين است؛ تصاوير منسوب به پيامبر؛ گفتگو با آيت الله ري شهري و مصطفي دلشاد تهراني درباره سيره نبوي. حديث زندگي مجله اي علمي، فرهنگي و ادبي ويژه جوانان است كه در هر شماره به موضوعي خاص و به ابعاد و زواياي آن از منظرهاي گوناگون مي پردازد. موضوعات شماره هاي بعدي اين نشريه اين موارد است: معناي زندگي، انسان و طبيعت، قرآن و زندگي، آرمان شهر.
009684.jpg
فصلنامه علوم حديث
چهلمين شماره فصلنامه علمي -  پژوهشي علوم حديث منتشر شد.
در تازه ترين شماره اين نشريه تخصصي، اين عنوان ها ديده مي شود: اختلاف قرائت يا تحريف قرآن، حكم شرعي وضع حديث، همگوني امت ها از نگاه كتاب و سنت، روش نجاشي در نقد رجال، نظري بر صحيفه پژوهي كفعمي و چكيده مقالات به انگليسي و... فصلنامه علوم حديث، داراي امتياز علمي - پژوهشي است و در هيات تحريريه آن نام اين افراد به چشم مي آيد: دكتر بي آزار شيرازي،
دكتر محمد باقر حجتي، دكتر محمد علي مهدوي راد، دكتر مجيد معارف، دكتر فاطمه علايي
رحماني...

گزارش انديشه
حجيت روايات اعتقادي در ترازوي نقد
گروه انديشه- نخستين نشست علمي- پژوهشي با موضوع حجيت روايات اعتقادي شانزدهم آذر ماه در دانشكده علوم حديث قم برگزار شد. در اين نشست كه به همت معاونت پژوهشي دانشكده علوم حديث قم برگزار شد، آيت الله شيخ محمد سَنَد، از علماي برجسته بحريني و حجت الاسلام و المسلمين دكتر رضا برنجكار، مدرس فلسفه غرب، كلام و حديث درباره حجيت روايات اعتقادي و ديدگاه هاي موافقان و مخالفان، به بحث و گفتگو پرداختند. در اين نشست علاوه بر دانشجويان دانشكده علوم حديث، ده ها محقق، استاد و دانشجوي علوم قرآن و حديث حضور داشتند. متن حاضر گزارشي است خلاصه شده از اين نشست.
009681.jpg
سخنان آيت الله سَنَد
آيت الله سند، با طرح پرسش هاي مربوط به بحث حجيت روايات اعتقادي، به برخي از آنها پاسخ گفت؛ پرسش هايي چون: منابع و فوايد اين بحث، اقوال در اين بحث و نيز اين كه آيا حجيت روايات اعتقادي، هم در فروع است و هم در اصول؟ وي اظهار داشت: براي بررسي حجيت روايات اعتقادي، ابتدا بايد كاربرد اعتبار در عقايد و نقش احكام تكليفي و احكام ظاهري در عقايد، ثبوتاً و اثباتاً روشن شود .او با اشاره به اقوال مختلف در اين مسئله گفت: هر يك از متكلمان، محدثان و مفسران براي خود يك مشهور دارند و از طرفي براي بررسي بهتر اين مسئله بايد به تفاوت هاي معارف بشري با معارف وحياني نيز توجه كرد و ديدگاه بزرگان را مورد مطالعه قرار داد .
اومنابع اين مسئله را تنبيهات قطع، مبحث انسداد و تنبيهات استصحاب علم اصول اعلام كرد و گفت: اصوليان مشهور، متكلمان و فلاسفه به خاطر تاثيرپذيري از تفكر بوعلي سينا، باورمند به حجيت نداشتن خبر واحد در امور اعتقادي هستند .
او با اشاره به اين كه نتيجه بحث در عقل عملي و عقل نظري، تاثير زيادي در اين مبحث دارد اظهار داشت: بسياري از انديشمندان قايل به عقل نظري هستند و معتقدند عقل، تنها درك مي كند و فرمان نمي دهد و ايمان، تعريفي غير از درك ندارد؛ ولي بايد گفت كه عقل، عملي است و شواهد زيادي نيز در قرآن و روايات دارد. خود ملاصدرا هم ارتكازاً نمي تواند منكر عقل عملي شود؛ همان گونه كه قبول دارد تصور، كار عقل نظري و تصديق، كار عقل عملي است . وي افزود: تنها قياس و نتيجه بي اشكال قياس، انسان را به عمل وا نمي دارد. قواي فراواني در وجود انسان است كه مانع انجام آن چيزي مي شود كه عقل نظري به آن رسيده است. علامه طباطبايي كه در همه نوشته هاي خود قايل به عقل عملي نبوده است، در نهايه الحكمه در مبحث قضيه اعتراف مي كند كه حكم، كار عقل عملي است .در پايان آيت الله سند با اشاره به اعتبار خبر واحد در بسياري از گزاره هاي بشري گفت: تواتر، نتيجه در كنار هم قرار گرفتن اخبار واحد است و براي مطالعه بهتر بر روي حجيت خبر واحد، بايد مباحث ظن را هم مورد بررسي قرار داد .
009693.jpg
سخنان دكتر برنجكار
وي نيز در اين نشست علمي ـ پژوهشي، با بيان اين كه براي بررسي اين كه چرا خبر واحد تنها در احكام فقهي و عملي حجت است و در امور اعتقادي حجيتي ندارد، به تفاوت هاي عمل و اعتقاد پرداخته، اظهار داشت: اعتقاد چيزي است كه بايد به آن اذعان كرد، ولي مسائل عملي تنها جنبه عملي دارند. از سويي خبر واحد در عمل، اثر شرعي دارد اما در اعتقادات، اين اثر شرعي وجود ندارد . وي افزود: در اعتقادات، معرفت لازم است در حالي كه خبر واحد، معرفت آور نيست و در احكام فقهي، عمل، ملاك است .برنجكار اين ديدگاه ها را قابل قبول ندانست و بيان داشت: اصولاً اعتقاد، معرفت نيست، بلكه چيزي است كه پس از معرفت مي آيد و امري اختياري است؛ بنابراين اعتقاد هم عمل است، ولي عمل جوانحي و همان گونه كه هر عضو، عملي دارد، عمل قلب هم اعتقاد است؛ پس همان گونه كه خبر واحد در اعمال فقهي حجت است در امور اعتقادي نيز حجت خواهد بود .وي با اشاره به احاديث اعتقادي گفت: احاديث اعتقادي درباره يك نظام تكوين واحد بحث مي كند و اكثر احاديث اعتقادي مويد يكديگرند و با تسلط بر روايات مي توان اين را دريافت، در حالي كه روايات فقهي چنين ويژگي اي ندارند. خبر واحد در فروع اعتقادات مانند: اعتقاد به صراط و عالم قبر و ثواب و عقاب، حجت است و در اعتقاداتي كه يقين در حصول آنان شرط شده است، حجت نيست . وي خاطرنشان كرد: مرحوم آيت الله تبريزي(ره) معتقد بود كه شارع براي قول ثقه اعتبار خاص قايل است و اين اعتبار از باب قاعده لطف است، اما اعتبار قول ثقه تنها در احكام است و شارع به خاطر اهميت اعتقادات، خبر واحد را حجت نمي داند .دكتر برنجكار تصريح كرد: البته ملاك اهميت، عملي يا اعتقادي بودن موضوع نيست؛ چه بسا مسائل فقهي و عملي كه اهميتي بيش از اعتقادات دارند؛ به عنوان مثال: مسائل جان و آبروي انسان ها كه در مباحث فقهي طبقه بندي مي شود، بسيار مهم تر از حديثي درباره پاداش فلان عمل در بهشت است كه در مباحث اعتقادي مطرح مي شود. در حقيقت ملاك، متعلق حكم است نه عملي و اعتقادي بودن آن .

در حاشيه
ـ مباحث نشست علمي ـ پژوهشي حجيت روايات اعتقادي كه به طور همزمان از شبكه جهاني اينترنت پخش شد، براي پخش در شبكه سراسري راديو معارف نيز صدا برداري شد.ـ به دليل دامنه دار بودن بحث ياد شده و نيز فراواني پرسش ها در اين زمينه، مقرر شد در نشست بعدي، بحث حجيت روايات اعتقادي دنبال شود.گفتني است آيت الله شيخ محمد سَنَد، از علماي حوزه علميه بحرين است كه براي فراگيري دروس عالي حوزوي چندين سال در قم اقامت داشته و از دروس اساتيد برجسته اي چون حضرات آيات: گلپايگاني، آملي، وحيد خراساني، تبريزي، جوادي آملي و حسن زاده آملي بهره مند
شده است.
دكتر برنجكار نيز، تحصيلات حوزه را پس از اتمام سطح و هفت سال درس خارج فقه و اصول به پايان رسانده و تحصيل در رشته فلسفه غرب را در دانشگاه ادامه داد و در سال 1380 دكتراي فلسفه را از دانشگاه تهران اخذ كرده است.

انديشه
اقتصاد
جامعه
سخنگاه
سياست
هنر
|  اقتصاد  |  انديشه  |  جامعه  |  سخنگاه  |  سياست  |  هنر  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |