پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۸۵
گفت وگو با عضو شوراي مركزي
حزب زنان جمهوري اسلامي درباره نقش انقلاب در هويت سازي زنان
احياگري كرامت انساني زن
009930.jpg
مريم جمشيدي
شنيدن نام مرضيه دباغ، بيش از هر چيزي ما را ياد نامه تاريخي امام خميني(ره) به رهبران شوروي سابق و هشدار ايشان درباره فروپاشي نظام كمونيست مي اندازد. نامه اي كه در دي ماه 1367 به وسيله هيأتي سه نفره از سوي امام به شوروي سابق برده شد تا پيام رهبر انقلاب و دعوت ايشان به اسلام را به گوش سران وقت آن كشور برساند.
آن روزها، علاوه بر اين اقدام امام خميني، حضور يك زن در اين هيئت، توجه بسياري را به خود معطوف كرد و در حالي كه غرب سعي در تحريف واقعيت اسلام در زمينه نگرش اين مكتب و دولت تازه تأسيس جمهوري اسلامي به زن داشت، رهبر فرزانه انقلاب به همگان ثابت كرد كه زن نيز ارزش  همسان مرد داشته و بايد در تمام عرصه ها حضور يابد. مرضيه دباغ (حديده چي) كه در روزهاي آغازين بهمن ماه در دفتر كار وي به ديدارش رفتيم، همان زني است كه آن روزها، امانت دار رسالتي بود كه از سوي امام بر دوشش گذاشته شده بود. زني كه اين روزها همچنان عشق به بنيان گذار انقلاب در نگاهش موج مي زند و وقتي از او مي پرسم با شنيدن نام انقلاب اولين چيزي كه در ذهنتان تداعي مي شود چيست؟، با بغضي در گلو كه متوجه واقعي بودنش مي شوي، مي گويد: امام و اين كه ديگر در بين ما نيست.
او با اشاره به وضعيت زنان و پيشرفتهايي كه به بركت انقلاب حاصل شده است، وضعيت فعلي را مطلوب نمي داند و تأكيد مي كند: از ماست كه بر ماست .با ما در اين گفت وگو همراه باشيد:
* خانم دباغ، به عنوان يكي از ياران نزديك امام(ره)، روزهاي قبل از انقلاب كجا و به چه كاري مشغول بوديد؟
- ابتدا تسليت عرض مي كنم فرا رسيدن ايام محرم و همراهي آن را با دهه پيروزي انقلاب مان و اميدوارم كه به اميد خدا، همان طور كه از به دست آوردن ارزشهاي انقلاب شادمان و راضي بوديم و هستيم، يادمان نرود كه مبدا و منشاء اين دستاوردها محرم حسيني بوده است و اين كه با لبيك گفتن به هل من ناصر ينصرني حسين بن علي(ع)، ما توانستيم مسير را به شكلي طي كنيم كه امروز به حكم آيه كريمه قرآن وارثان بر زمين باشيم. لذا از تقارن اين دو مناسبت بايد درس بگيريم.
اما قبل از پيروزي انقلاب، با توجه به حضور امام در نوفل لوشاتو، بنده نيز با توجه به مسئوليتي كه قبل از پيروزي انقلاب به من داده شد از سوريه به فرانسه رفتم و افتخار خدمتگزاري حضرت امام را داشتم.
* با توجه به اين كه شما قبل از پيروزي انقلاب در ايران حضور نداشتيد، اخباري كه درباره مشاركت زنان و حضور آنان در راهپيمايي و ديگر فعاليت هاي مربوط به انقلاب مي رسيد، چگونه بود؟
- وقتي كه از زن حرف مي زنيم يعني درباره نيمه اصلي جامعه صحبت مي كنيم. مي گويم نيمه اصلي براي اين كه نيمه ديگر يعني مردان اگر زنان حضور لازم را نداشته باشند، نمي توانند حضور يابند. چون آنچه كه يك جوان را به صحنه مي كشاند دامن مادر و تربيتي است كه مادر در قبال فرزندش اعطا مي كند. لذا فكر مي كنم كه براي تحقق هر انقلابي و يافتن دستاوردهايش، حضور خانم ها يقيناً روشن و اثبات شده بوده و شايد پررنگ تر از حضور آقايان است. بنابراين هر وقت كه آن موقع فيلمي، عكسي يا خبري از ايران به نوفل لوشاتو مي آوردند، كاملاً حضور زنان ملموس بود و خود حضرت امام(ره) هم در سخنانشان به اين موضوع تأكيد داشتند كه اگر نگوييم زنان پيشتاز تر از مردان بوده اند، هم دوش آنها بوده اند. شما حتي اين موضوع را در شكنجه گاه هاي ساواك هم به طور كاملاً واقعي مي بينيد. در آنجا خانم ها با همان شيوه و كيفيت مثل مردهاي انقلابي مان شكنجه مي شدند. لذا نقش زن در پيروزي و دستاوردهاي انقلاب، كم رنگ نيست.
دوران هشت ساله جنگ ايران و عراق، اين موضوع را به خوبي اثبات مي كند. درست است كه تعداد كمي اسير زن داشتيم اما گورهاي دسته جمعي زيادي از زنان و دختران در منطقه غرب و جنوب كشورمان داشتيم كه متأسفانه در داخل و حتي مجامع بين المللي اين مسائل خيلي كم رنگ مطرح شد.
البته برخي مي گويند كه به علت درد آور بودن اين موضوع، آن را مطرح نكرده اند كه به نظر من اين منطق قابل قبول نيست زيرا ما مي خواهيم تظلمات دشمنان انسانيت و همچنين وجود استكبار را براي جهانيان مطرح كنيم پس چرا نبايد مثلاً وجود چنين گورهاي دسته جمعي را مطرح كنيم؟ آيا نگران ترسيدن مردم هستيم؟ بايد گفت ملتي كه براي اعتقاداتش از جانش هم مي گذرد از چه مي خواهد بترسد؟! مردم ما هميشه از امام حسين(ع) تبعيت كرده اند. امامي كه خانواده اش را عليرغم علم به اسارت برده شدن شان با خود همراه ساخت. زيرا ايشان مي خواستند تا دنيا دنياست، هر گاه ظلمي مطرح مي شود به طور كامل مطرح گردد و همين طور هم، بحث احقاق حق. لذا ما نيز در انقلاب اسلامي همين موضوع را داشتيم اما نخواستيم كه به طور كامل مطرح شود.
* شما علت حضور زنان ايران را در اتفاق بزرگ سال 57 چگونه ارزيابي مي كنيد؟
- ما شيعه هستيم و مسأله تبعيت از ولايت يك اصل است ولو آنكه در نوع تبعيت، يك اختلافي بين علما وجود داشته باشد، اما اصل موضوع تابع ولايت فقيه بودن است. در آن زمان حتي وقتي به امام گفته شد كه برخي پدران و مردها مانع حضور دختران يا همسران شان مي شوند، امام فرمودند كه دفاع از اسلام اذن شوهر يا پدر نمي خواهد و اين يك حقيقت است كه زنان ما به دليل اعتقاد راسخ شان كه نسبت به اسلام و مكتب خود دارند، به تبعيت از ولايت به ميدان آمدند. حضور همه جانبه آنان در روزهاي قبل و بعد از انقلاب هم، در همين راستا قابل بيان است.

* زنان ما بنابر اصل ولايت در تحقق اين انقلاب سهيم شدند. حالا اين سؤال مطرح مي شود كه انقلاب اسلامي ايران، در عوض چه چيزي را به آنان تقديم كرد و دستاوردش چه بود؟
- ببينيد، من فكر مي كنم تا وقتي كه خباثت تاريخ پيش از انقلاب كه از سوي شاه اعمال مي شد را نتوانيم درك كنيم و از نظر تاريخي نتوانيم بشناسيم كه چه خواب هايي براي زنان ايران ديده شده بود، هرگز نمي توانيم دستاوردهاي اين انقلاب را براي زنان، متوجه شويم و درك كنيم. اين گونه تصور مي شود كه چه مشكلي مگر آن موقع وجود داشت؟! هر كس مي خواست نماز مي خواند و حجاب داشت و هر كس كه دوست نداشت به گونه ديگر رفتار مي كرد. اما آن موقع اصلاً مسأله نماز خواندن يا حجاب داشتن مطرح نبود بلكه موضوع كرامت انساني كه همان آزادگي انسان است مطرح بود. شما نمي توانيد كرامت انسان را با هيچ چيز معاوضه كنيد و اين در حالي بود كه آن موقع وقتي موضوعي درباره ايران و زن ايراني بيان مي شد نگاهي بسيار حقيرانه و پست در آن ديده مي شد و اين بر خلاف آموزه هاي مكتب شيعي ايرانيان بود. مكتبي كه در آن كرامت انساني بسيار ارزشمند است و با وجود اين، چنين فضايي در آن زمان وجود نداشت و ملت ايراني، ملتي بدون كرامت ديده مي شد. اما امروز ايران، ام القراي همه كشورهاي انقلابي است؛كشورهايي كه مي خواهند آزاده باشند.
اين دستاورد را شما بدون شناخت عملكرد رژيم گذشته، امكان ندارد بتوانيد بشناسيد. امروزه نگاهي همراه با عظمت و كرامت درباره ايران و هر ايراني وجود دارد. قضيه كاپيتولاسيون كه در آن دوران مورد اعتراض امام قرار گرفت و در واكنش به آن گفتند: ما را فروختند. حاوي نكات زيادي است. ديگر اينجا قضيه حجاب و نماز مطرح نبود بلكه موضوع فروختن يك ملت با تمام قدمتش به آمريكا است. بنابراين تا وقتي كه قضاياي فروش يك مملكت با تمام دارايي هايش اعم از مردم تا نفت، براي ما ملموس نباشد، نمي توان سخن از دستاوردهاي ارزشمند انقلاب اسلامي گفت.
* بنابر سخنان شما، كرامت انساني مهم ترين دستاورد پيروزي انقلاب اسلامي است كه البته به تمام ايراني ها داده شد. حال به طور خاص، آنچه كه به زنان ايراني از سوي انقلاب اعطا شده، چه مي باشد؟
- اجازه دهيد پاسخ اين سؤال را با سؤال مطرح كنم! چند درصد پذيرفته شدگان دانشگاه هاي كشورمان، دختر وچند درصد پسر هستند؟ نگاهي به آماري كه هر ساله در اين باره اعلام مي شود مي تواند به خوبي يكي از دستاوردهاي انقلاب براي زنان را بيان كنيد.
همچنين در آن زمان اگر زني قصد داشت مهماندار هواپيما شود، يك هيأت ژوري از مردان و نه زنان تشكيل مي شد تا به لحاظ شكل و ظاهر و غيره تأييد كنند كه آيا اين فرد براي اين شغل مناسب هست يا نه! آيا اين كه زنان ما توانسته اند در زمينه هاي متعدد علمي از جمله دانش هسته اي به مدارج عالي برسند، بخشي از دستاوردهاي انقلاب براي زنان نيست؟! اين نمونه ها و ديگر مواردي كه به طور شفاف وجود دارند حاكي از آن است كه انقلاب اسلامي ما، توانسته به خوبي از عهده جبران از جان گذشتگي ها و حضور زنان ايران برآيد.
* آيا اين ميزان تحولات و پيشرفت هايي كه در حال حاضر به آن اشاره مي كنيد، با توجه به ظرفيت هاي موجود در جامعه و توانايي هاي زنان، رضايت آور هست؟
- قطعاً از شرايط آنچنان كه بايد بهره برداري نشده است. در واقع بايد گفت كه از ماست كه بر ماست. اين خود ما زنان هستيم كه نتوانسته ايم از امكانات نهايت استفاده را كرده و باز هم خودمان را درگير ظواهر زندگي كرده ايم و با پرداختن به امور سطحي، از اين كه به مدارج عالي برسيم بازمانده ايم. بنابراين اين كه بگوييم انقلاب چنين ظرفيتي ندارد كه زنان بتوانند شايستگي هاي خود را به منصه ظهور برسانند، برداشت اشتباهي است بلكه اين خود ما هستيم كه نخواسته ايم از همه امكانات بهره مناسب را ببريم.
* به عنوان آخرين سؤال، مي خواهم بپرسم وقتي سخن از انقلاب مي شود، اولين چيزي كه در ذهن شما نقش مي بندد، چيست؟
- فقط شخص امام، اين مرد بزرگ تاريخ.

گفت وگو با امير سرتيپ ناصر حسيني،
جانشين فرماندهي نيروي زميني ارتش درباره همراهي ارتش با انقلاب
ارتش در روزهاي آتش و خون
009933.jpg
ارتش را تا قبل از پيروزي انقلاب اسلامي مي توان تنها نيروي نظامي منسجم دفاعي ايران دانست كه در ايام انقلاب نيز با توجه به مردمي بودن بسياري از لايه هاي فعال در اين سازمان پس از اينكه متوجه شدند خواست مردم سقوط رژيم شاه است به اين خواست احترام گذاشته و با پيوستن به صفوف ملت، مردمي بودن خود را اثبات كردند.
اين تشكيلات نظامي پس از انقلاب نيز با تصفيه جمعي از سران ناسالم خود كه براساس روابط ناسالم و وابستگي به رژيم پهلوي به قدرت رسيده بودند، توانست منشاء خدمات فراواني در طول جنگ تحميلي و پس از آن باشد و سربازان دليري چون شهيد صياد شيرازي را تحويل كشور دهد. از اين رو سعي كرديم در گفت وگويي با جانشين فرماندهي نيروي زميني ارتش، به بررسي بيشتر عملكرد اين سازمان در پيش و پس از انقلاب بپردازيم.
* ارتش پيش از انقلاب و وضعيت آن را در مقابل با اهداف و خواسته هاي رژيم پهلوي چگونه مي بينيد؟
- تاريخ ارتش، بخشي از تاريخ معاصر ملت ايران است و در واقع هر چه در تاريخ ايران اتفاق افتاده، مي توان نمونه هايش را در ارتش هم ديد.
ارتش پيش از انقلاب را شايد بتوان به موسي(ع) تشبيه كرد كه در دامان فرعون پرورش يافت و سرانجام هم نابودش كرد. ارتش در قبل از انقلاب هم به همين صورت بود. در واقع در آن دوره ارتش به شدت در حال تقويت و ساماندهي بود. بخش عمده اي از بودجه كشور در ارتش هزينه مي شد. رقمي در حدود 20 ميليارد دلار در 5 ساله آخر حكومت شاهنشاهي صرف خريد تجهيزات ارتش شد.
پول از مردم بود اما منافع آن براي آمريكا و دست نشانده اش بود. اين كارها انجام مي شد و شاه هم راضي بود. چون اين ارتش قرار بود تاج و تخت شاهنشاهي را حفظ كند. اما درون اين ارتش اتفاق ديگري در حال وقوع بود. مباني اعتقادي و مذهبي مردم ايران به رغم تمام تلاش هاي رژيم پهلوي به جرأت در اكثريت كاركنان همين ارتش ريشه دوانده بود. مباني مذهبي به همراه خود اعتقادات ديگري نيز مي آورد. اعتقاد به استقلال كشور، اعتقاد به قدرت كشور، اعتقاد به ائمه معصومين(ع)، اعتقاد به همراهي مردم و اينكه نبايد زير سلطه بيگانگان باشند.
اين موضوع را سفير وقت آمريكا هم متوجه شده بود كه حدود يك سال قبل از انقلاب در گزارشي به كاخ سفيد مخابره كرده بود: اين ارتش با اين اعتقادات نمي تواند جلوي مردم و انقلاب بايستد و عكس العمل نشان دهد. آنها تشخيص داده بودند كه ارتش در كوران انقلاب از فرماندهان خود اطاعت نمي كند. اينكه ارتش فرمانده ديگري دارد. فرمانده پنهاني به نام امام خميني(ره) كه از ايشان دستور مي گيرد.
اگر خوب نگاه كنيم مي بينيم كه ارتش در آن زمان با وجود حكومت پليسي و ديكتاتوري شاه و ساواك و ... با امام در رابطه است، با روحانيون مبارز و مردم رابطه دارد، ساماندهي شده اند، با انقلاب همراهند. اين همان مصداق پرورش موسي در دامان فرعون است. دوران پيش از انقلاب يك دوره از تاريخ ارتش ايران و در واقع يك مرحله از حيات اين نيرو است.
* عملكرد ارتش در دوران انقلاب را چگونه ارزيابي مي كنيد؟
- بخش مهمي از حيات ارتش و يكي از پرافتخارترين دوره هاي آن، دوران انقلاب است. در اين دوره ارتش فداكاري هاي زيادي كرد تا خود را به مردم و انقلاب ثابت كند. از غيرمسلح كردن تانك ها گرفته تا حضور در صحنه هاي انقلابي و تظاهرات و پيوند با مردم. عكس ها و فيلم هاي باقي مانده از آن دوران اين موضوع را ثابت مي كند. در اين زمان ارتباط با امام خميني هم به عينه خود را نشان داد.
وقتي حضرت امام فرمودند فرزندان من در ارتش پادگان ها را ترك كنند، در سريع ترين زمان ممكن پادگان ها خالي شد يا وقتي به دستور ايشان مبني بر بازگشت به پادگان ها، دوباره اطاعت كردند. حتي قبل از انقلاب هم به صورت جمعي و مخفيانه نزد حضرت امام رفتند و آمادگي خود را براي دفاع از انقلاب اعلام كردند. در اين اتفاقات من نقش دين و اعتقاد مذهبي را بسيار پررنگ مي دانم. اينكه اميد را در دل مردم و امام زنده نگه داشت و آمريكا و شاه را كاملاً  نااميد كرد. اگر اين اتفاقات و اعتقادات نبود انقلاب به اين سرعت پيروز نمي شد. نمونه هاي مشابه انقلاب هاي ديگر را ببينيد كه چقدر به طول انجاميد و چقدر كشته داشتند.
* مقطع پيروزي انقلاب و دوران بعد از آن را در تاريخ ارتش چگونه ارزيابي مي كنيد؟
- نقش حياتي ارتش در مرحله سوم يعني دوران بعد از پيروزي انقلاب اسلامي است. دقيقاً  از روز بعد از انقلاب، جمهوري اسلامي صاحب ارتشي نمونه در سطح خاورميانه شد. ارتش تمام تجهيزات، امكانات و قدرتي كه از زمان شاه بدست آورده بود در اختيار انقلاب گذاشت و دست الهي و حضور ملكوتي حضرت امام(ره) مانند دم عيسوي در اين ارتش دميده شد و يك ارتش زنده و پويا بعد از انقلاب بوجود آمد.
همه 29فروردين سال 1358 را به ياد دارند كه ارتش اعلام آمادگي كرد و به فرمان امام به خيابان ها آمد و رژه رفت و طرفداري خود را از انقلاب اعلام كرد. از حيات بعد از انقلاب ارتش تا امروز 27سال مي گذرد و حماسه آفريني هاي فرزندان اين ملت در ارتش روزبه روز بيشتر مشاهده مي شود. آنها بحران 8 سال دفاع مقدس را با پيروزي پشت سر گذاشتند و سربلند بيرون آمدند.
*درباره فرار شاه و مقطع 26 دي تا 12 بهمن چه ارزيابي اي داريد؟
- شاه خود را فرمانده كل قوا مي دانست. رده اول ارتش را از معتمدان خود قرار داده بود اما از درجه سرهنگ به پايين همه انقلابي بودند و پيوند نزديكي با مردم داشتند. تأثير فرار شاه اين بود كه فرمانده ارتش حذف شد و عملاً  اين ارتش در زمان انقلاب توسط فرمانده ديگري به نام امام خميني(ره) هدايت مي شد. سيستم سلسله مراتبي مختل شد و كسي حرف افسران و فرماندهان را گوش نمي داد الا فرمان حضرت امام، فرمانده جديدش را. مفهوم خروج شاه از ايران اين بود كه فرماندهان رده بالا هم ديگر پشتوانه خود را از دست دادند و از دور خارج شدند و نهايتاً  هم بي طرفي خود را اعلام كردند.
* نقش ارتش در وقايع انقلاب از روز 12 تا 22 بهمن را چگونه تحليل مي كنيد؟
- از لحظه ورود امام پاي ارتش در ميان بود. امام با بالگردهاي ارتش جابه جا مي شدند. مراسم استقبال و ورود امام با حضور ارتش صورت گرفت. حتي ارتش در داخل راديو و تلويزيون در نظر داشت كه مراسم ورود امام را به صورت مستقيم پخش كند اما وجود ژنرالي سرسپرده مانع از پخش مستقيم مي شود ولي همچنان مراسم ضبط مي شود. همين اتفاق باعث شورش و بلوا در پادگان ها  شد و از همان زمان خروج كامل نيروهاي ارتشي از سيستم شاهنشاهي شروع شد.
* يكي از حساس ترين مقطع حيات ارتش از روزهاي 22بهمن تا۲۹ فروردين است كه هجمه شديدي عليه ارتش وجود داشت. چگونه ارتش آن مقطع را پشت سرگذاشت؟
- ارتش با كمك نيروهاي معتقد و حمايت كامل حضرت امام خود را حفظ كرد. پادگان هاي ارتش مملو از سلاح و مهمات بود. اگر اين مهمات و سلاح ها ميان مردم پخش مي شد پيش بيني اتفاقاتي كه مي افتاد، غيرقابل تصور بود. همان نيروهاي ارتشي انقلابي اسلحه ها را حفظ كردند تا به فرماندهان جديد خود تحويل دهند. درايت و رهبري امام كه شناخت دقيقي از نيروهاي ارتش و مردم داشت نقش بسيار مهمي در حفظ ارتش و مقابله با درخواست هايي مبني بر انحلال آن داشت.
كساني سعي داشتند كه انقلاب اسلامي را از يك بازوي قوي محروم كنند اما امام هرگز به چنين كاري تن ندادند. توطئه هاي زيادي هم وجود داشت مانند جداسازي بخش هايي از كشور در كردستان و خوزستان و نهايتاً  هم جنگ تحميلي 8 ساله. حال بدون ارتش چگونه مي شد اين توطئه ها را خنثي كرد. اين توطئه ها درايت و پيش بيني امام را در آن زمان نشان مي داد.
* پاكسازي ارتش در چه مواردي بود؟
- بنيه ملي و مذهبي در ارتش چنان قوي بوده كه خودش را تقويت و بازسازي كند. پاكسازي به موارد و نفرات بسيار كم محدود مي شد كه سرسپردگي شان به رژيم طاغوت محرز بود يا اينكه عليه انقلاب درصدد توطئه و مقابله بودند. اما بخش بسيار زيادي از بدنه ارتش با حفظ سمت و درجه ها در ارتش باقي ماندند و در مقابل توطئه ها هم ايستادند. اين نكته را هم بايد در نظر گرفت كه در پاكسازي  ها خود نيروهاي ارتش اقدام كردند و خارج از آن نهادي اقدام نكرد. كودتايي هم كه قرار بود عليه انقلاب انجام شود توسط خود نيروهاي داخلي ارتش كشف و خنثي شد.

* علت گرايش بدنه ارتش با در نظر گرفتن شرايط آن زمان به امام و انقلاب چه بود؟
- افسران و درجه داران ارتش افراد باسواد و معتقدي بودند. تقريباً  تمام آنها در خانواده اي مذهبي و معتقد پرورش يافته بودند و اعتقاد مذهبي و عمل به فرامين مذهبي در خون آنها بود. مردم ايران ارادت عجيبي نسبت به اسلام و اهل بيت دارند و به تبع آن نسبت به روحانيون كه پيوندي ميان مردم و اعتقادات مذهبي برقرار مي كنند هم احترام قائلند. در نتيجه آن زمان هم نسبت به امام خميني(ره) علاقه عجيبي وجود داشت. در ارتش هم همين وضعيت وجود داشت. با اين توضيحات قابل پيش بيني بود كه ارتش در مقابل انقلاب نمي ايستد.
* به نظر شما وارد كردن ارتش به متن انقلاب و استفاده از آن براي برقراري حكومت نظامي اشتباه نبود؟
- نمي توان به عنوان اشتباه ذكر كرد. چون بعد از ژاندارمري و شهرباني قدرت نظامي، ارتش بود. ارتش از 17 شهريور وارد جريان انقلاب شد در حالي كه براي اين كار پيش بيني نشده بود و اصلاً ماهيت آن براي حوادث شهري و مقابله با مردم نيست. اما بايد اين نكته را در نظر بگيريم كه شاه چاره اي جز اين تصميم نداشت. انقلاب آن قدر اوج گرفته بود كه هيچ نيرويي توان مقابله با آن را نداشت. شاه مجبور بود تا از آخرين سلاحش استفاده كند. اما او شناخت دقيقي از متن و درون ارتش نداشت.
روي كار آمدن دولت نظامي ازهاري هم تأثير نداشت و اين آخرين تير تركش شاه بود و او ديگر كاري نمي توانست انجام دهد. شاه وقتي ديد كه دولت نظامي هم نتوانست كاري كند، مأيوس شد و ايران را ترك كرد.
* ارتباط با انقلاب و جمهوري اسلامي را در دوران امروز چگونه مي بينيد؟
- ارتش از بعد از انقلاب پيوند خود را با نظام هر چه بيشتر تقويت كرد و حماسه هاي فراواني آفريد. مردم ارتش را خوب مي شناسند. من مصداق اين موضوع را استقبال و حضور پرشور مردم در مراسم تشييع پيكر امير شهيد سپهبد علي صياد شيرازي مي دانم كه به نظرم بعد از مراسم تشييع امام و فرزند برومندش، سومين تشييع بزرگ بعد از انقلاب است.
دستاورد اين همراهي و پيوند همين استقلال و توانمندي امروز ماست. دستاوردهاي رزمايش هاي ارتش در سالهاي اخير را نبايد دست كم گرفت. اينها نمونه هايي از قدرت نظامي انقلاب اسلامي هستند و لرزه بر دل دشمنان مي افكنند. ما امروز قدرت بسيار مهم و بزرگي در منطقه از لحاظ نظامي هستيم.

تجلي مردم
009927.jpg
دكتر حسن غفوري فرد
در آستانه سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي ايران هستيم. امسال سالگرد حماسه بيست و دوم بهمن ماه 57 با ايام تاسوعا و عاشورا و محرم امام حسين عليه السلام و حماسه بزرگ و خونين كربلاي حسيني همزمان و متقارن گرديده است. از يك طرف ياد و نام عاشوراييان است كه در خاطر و در لسان همه مردم ايران تجلي پيدا مي كند و از طرف ديگر نيز ياد روزهايي كه مردم انقلابي ايران اسلامي با درس گرفتن از عاشوراي حسيني كاري كردند كارستان و طومار عمر ننگين دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهي را براي هميشه تاريخ در هم پيچيدند و به زباله دان تاريخ فرستادند (اتفاقاً از لحاظ زماني نيز علاوه بر شباهت محتوايي و مفهومي كاملاً اين حادثه با حادثه دهم محرم سال شصت و يك هجري قمري تقارن داشت و اوج آن همان راهپيمايي هاي عظيم روز تاسوعا و عاشورا بود كه به دستور مرحوم آيت الله حاج سيد محمود طالقاني رضوان الله تعالي برگزار شد و براي اولين بار صداي مرگ بر شاه همه ايران را فرا گرفت.)
همه چيز از سال 56 با مجلس ترحيم فرزند رشيد امام خميني(ره) يعني مرحوم آيت الله حاج سيدمصطفي خميني شروع شد و بعد هم 17 دي ماه 56 و سالگرد حادثه شوم كشف حجاب كه به دستور رضاخان قلدر براي مبارزه با روح اسلام خواهي زنان مسلمان ايران انجام شد. بعد هم چهلم آن حادثه يعني 29 بهمن ماه 56 و قيام مردم غيور و متدين تبريز كه در اعتراض به كشتار مردم قم نهضتي عاشورايي برپا نمودند و شهر تبريز را چند روزي به طور كامل در دست گرفتند و بعد هم چهلم حادثه تبريز در يزد و بعد هم راهپيمايي عظيم و يكپارچه مردم مسلمان و نمازگزار كه بعد از نماز عيد فطر كه به امامت آيت الله شهيد دكتر محمد مفتح در تپه هاي قيطريه انجام شد و از قيطريه تا ميدان حر(حدود بيست كيلومتر) مردم راهپيمايي نمودند. آن هم مردمي كه تنها براي برگزاري نماز عيد فطر از خانه خارج شده بودند و بعد از آن با پيشنهاد شهيد دكتر مفتح آن راهپيمايي عظيم را انجام دادند. وه چه زيبا بود راهپيمايي زنان و مردان مومن و متدين و نمازگزاراني كه بعد از يك ماه روزه آمده بودند عيد فطر را با نماز آن شروع نمايند و اكنون با آن صفوف منظم خيابان دكتر شريعتي را پر كرده و چون سيلي خروشان به طرف نقاط پايين شهر در حركت بودند. حضور زنان متدين با چادرهاي مشكي (بدون استثناء) يكي از آن جلوه هاي زيبايي بود كه نه قبل از آن ديده شده بود و نه بعد از آن با آن جلال و عظمت تكرار شد. بعد هم راهپيمايي پنجشنبه و جمعه آن هفته كه ديگر رژيم ددمنش پهلوي نتوانست تحمل كند و فاجعه شهريورماه را به وجود آورد كه ننگي ديگر بود در تاريخ اين خانواده كثيف و جنايتكار و وابسته. تئوريسين هاي داخلي و خارجي و نويسندگان فلسفه شاهنشاهي همه گفتند شاه چنان زهرچشمي از مردم گرفت كه حداقل تا پانزده سال ديگر كسي جرأت راهپيمايي و تظاهرات نخواهد داشت! اما به زودي محرم رسيد و تاسوعا و عاشوراي حسيني و آن راهپيمايي عظيم كه همه رشته هاي رژيم پهلوي پنبه شد. بعد هم برگزاري مجلس سوگواري امام حسين عليه السلام براي اولين بار در دانشگاه پلي تكنيك آن روز (و دانشگاه صنعتي اميركبير امروز) و سخنراني شهيد دكتر محمد جواد باهنر و آتش زدن عكس شاه و متعلقه او در صحن دانشگاه و در مقابل مسجد دانشگاه و حمله دژخيمان پهلوي و شهادت دكتر نجات الهي استاد دانشگاه صنعتي اميركبير و راهپيمايي عظيم در تشييع جنازه او و مراسم سوم و هفتم او در بهشت زهرا(س) و بعد طلوع آن روز شاد يعني 26 دي ماه و فرار شاه. ملت قهرمان و بزرگ ما بالاخره بعد از 2500 سال موفق شده بود شاه را از مملكت فراري دهد و تاريخ بدون شاه خود را شروع كند و بعد هم تجلي اين مصرع كه ديو چو بيرون رود فرشته درآيد يعني دوازدهم بهمن ماه و ورود امام عزيزمان بعد از 15 سال به مملكت. يقيناً در تاريخ چند هزار ساله اين مملكت روزي شادتر از 12 بهمن ماه 57 نمي توان يافت. بختيار هم در مقابل عزم و اراده آهنين اين ملت ناگزير به تسليم شد و فرودگاه هاي كشور را به ناچار به روي امام و هواپيماي او گشود و حدود ساعت 9 صبح روز دوازدهم بهمن ماه سال 1357 هواپيماي امام روي باند فرودگاه مهرآباد به زمين نشست. راقم اين سطور مانند بسياري از مردم شب را در كنار بلوار كشاورز به روز آورد و با طلوع فجر صادق دوگانه اي بر يگانه به جاي آورد و سپس خاضعانه دست به درگاه الهي به دعا برداشت؛ بارالها! امام ما را حفظ فرما. بارالها اين فرزند پيامبر و نايب حضرت مهدي صاحب الزمان(عج) را در پناه امام زمان از جميع بليات ارضي و سماوي محافظت فرما. خداوندا! خميني ما را از كيد دشمنان و كينه  توزان در امان بدار، آنگاه شتابان به سمت فرودگاه مهرآباد رهسپار شد.
هر ثانيه انتظار سالي بود. حتي موقعي كه هواپيماي امام بر زمين نشست تا زماني كه درهاي هواپيما گشوده شد و قامت استوار امام با آن نگاه هاي نافذ در آستانه در هويدا شد گويا بر مردم يك قرن گذشت. همه فضاي فرودگاه از بانگ زيباي صلوات بر محمد و آل محمد پر شد بعد هم ترنم سرود زيباي خميني اي امام كه عده اي نوجوان در شرايط سخت حكومت نظامي در زيرزمين ها تمرين كرده بودند و براي امروز خود را آماده نموده بودند. بعد هم زيارت شهداي هفده شهريور در بهشت زهرا(س) و آن سخنراني عجيب و با قدرت من دولت تعيين مي كنم من توي دهن اين دولت مي زنم كه پاسخي بود به قيام غرورانگيز ملت و مرهمي بود بر دل خانواده هاي معظم شهدا كه همه دريافتند نهالي كه با خون فرزندان آنان آبياري شده است امروز درختي بس ستبر گرديده و مي رود كه شاخه هاي آن همه جهان را دربرگيرد و بعد هم ديدار مجروحين در بيمارستان امام خميني و سپس نزول اجلال در بيتي محقر در مدرسه علوي كه زيارتگاه خاص و عام شد و چنان شد كه حتي همافراني كه شاه فكر مي كرد براي تقويت تخت و تاج سلطنتي آنها را آماده كرده است به  دست بوسي آمدند و اظهار ارادت كردند و با امام عزيز با خون خود بيعت نمودند. بعد هم تعيين دولت موقت و دستور به مردم براي راهپيمايي در حمايت از دولت موقت و بعد هم طلوع درخشان خورشيد اسلام به عنوان دين حاكم در كشور عزيز و پهناور ايران و اعلام نظام جمهوري اسلامي در بيست ودوم بهمن ماه 1357 (حوالي اذان مغرب بود كه مرحوم شهيد محلاتي از راديو اعلام كرد اينجا صداي جمهوري اسلامي است) و بعد هم دوازدهم فروردين ماه 1358 و رفراندم جمهوري اسلامي كه با بيش از 98 درصد آراء مردم تأييد شد.
اين روزها يادآور چنين ايام پرالتهاب و در عين حال شاد مي باشد: يادآور مبارزات يك ملت عليه يك ديكتاتور كه تلخي ها و شادي هاي فراوان داشت و در انتها نيز به معجزه بزرگ قرن تبديل شد؛ معجزه ايمان، معجزه پيروزي خون بر شمشير، معجزه نصرت الهي، معجزه احياء مجدد دين، معجزه طلوع دوباره خورشيد اسلام و قرآن بر جهان؛ آن هم درست در زماني كه بسياري از مردم دنيا به اين جمع بندي رسيده بودند كه دوران دين و دين داري سپري شده است!! معجزه شكست ابرقدرت ها كه هرچه كردند نتوانستند مقابل سيل خروشان انقلاب اسلامي كه همه ناپاكي ها و همه خباثت ها را از بين مي برد بايستد. شاه براي هميشه از ايران رفت و نظام منحوس شاهنشاهي براي ابد به زباله دان تاريخ سرازير گرديد. درهاي زندان هاي مخوف شاهنشاهي باز گرديد و علما و بزرگان و انقلابيون از زندان ها آزاد شدند.
حتي پيام انقلاب به گوش شاه هم رسيد او هم مجبور شد در مقابل ملت زانو بزند و ذليلانه اعتراف كند پيام انقلاب شما را شنيدم او كه زماني از انقلاب شاه و مردم و يا به قولي انقلاب شاهانه دم مي زد و براي آن مردم منت مي نهاد و فخر مي فروخت مجبور شد با ذلت تمام در مقابل ملت اعلام كند پيام انقلاب شما را شنيدم اما ديگر دير شده بود او خيلي دير پيام انقلاب را شنيده بود! اين پيام حداقل پانزده سال (از 15 خرداد 42) بود كه كه در مملكت طنين انداز بود حتي اين اعتراف ذليلانه هم براي او سودي نداشت ملت تصميم خويش را گرفت و خدا نيز نصرت خويش را بر مردم نازل كرد.
يا علي مدد

سياست
اقتصاد
انديشه
ايران
سخنگاه
كتاب
شهرآرا
|  اقتصاد  |  انديشه  |  ايران  |  سخنگاه  |  سياست  |  كتاب  |  شهرآرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |