چهارشنبه ۱۰ آبان ۱۳۸۵ - سال چهاردهم - شماره ۴۱۲۱ - Nov 1, 2006
پژوهشگران مي گويند كشيدن عكس خودتان به شما كمك مي كند اندام متناسبي داشته باشيد
خودتان را نقاشي كنيد تا لاغر شويد!
005352.jpg
گروه سلامت- آذين محبي نژاد: يك پژوهش جديد كه روي نوجوانان انگليسي انجام شده نشان مي دهد نقاشي كردن تصويري از خود مي تواند به رعايت رژيم سالم غذايي و در نتيجه لاغري فرد كمك شاياني كند.
همه افراد در ذهنشان از خود تصوري دارند كه به نام تصوير بدني معروف است. تصوير بدني موجب مي شود كه ما از خود تصوري به عنوان چاق يا لاغر داشته باشيم و بر اساس همين تصوير است كه بعضي از آدم هايي كه به نظر چاق مي آيند چاقي خود را قبول ندارند و برخي از آدم هاي لاغر فكر مي كنند اندامي متناسب دارند.
بر اين اساس دانشمندان انگليسي به بررسي تأثير روش هاي مختلف بر لاغري نوجوانان پرداخته و دريافته اند روش هايي كه در آن تصوير بدني افراد مورد تاكيد قرار مي گيرد، بيش از روش هايي كه در آن فقط به نوجوانان گفته مي شود بايد لاغر شوند موثرند.
در يك پژوهش جديد، بيش از 300 دانش آموز 13 تا 18 ساله كه چاق بوده يا اضافه وزن داشتند مورد مطالعه قرار گرفتند. پژوهشگران اين نوجوانان را به دو گروه تقسيم كرده و از يك گروه آنها خواستند تا عكس خودشان را بكشند. اين كار موجب مي شد تا نوجوانان تصوير بدني ذهني شان را بيشتر با واقعيت مقايسه كنند.
سپس دانشمندان پوسترهايي را با مفاهيم آموزشي درباره لاغري و داشتن رژيم درست غذايي به هر دو گروه نشان دادند. 75 درصد از نوجواناني كه عكس خودشان را كشيده بودند بعد از ديدن پوسترهاي آموزشي ابراز كردند كه مايلند عادات غذايي خود را اصلاح كرده و براي لاغر شدن ورزش كنند.
اما در گروهي كه تصوير خودشان را نكشيده بودند تنها 58?درصد بچه ها گفتند كه آموزش اثري برايشان داشته است. يكي از پژوهشگران درباره اين تحقيق مي گويد: ما بايد درباره سالم زيستن صحبت كنيم نه لاغري يا چاقي. پيام اصلي يافته هاي ما اين است كه نبايد چاقي را به صورتي منفي تصوير كرد.
ايكانت وير از دانشگاه بث مي افزايد: اگر از جوانان بخواهيم گاهگاهي درباره خودشان فكر كنند پذيرش بيشتري در برابر برنامه هاي آموزشي تغذيه سالم و ورزش خواهند داشت.
به اين ترتيب پژوهشگران تاكيد مي كنند نبايد به بچه هاي چاق القا شود كه بدريخت يا بي ارزش هستند.
بد نيست بدانيد تصوير ذهني غير واقعي از خود در نوعي بيماري رواني موجب كم خوري يا پر خوري بيش از حد مي شود. به عنوان مثال گروهي از دختران جوان مبتلا به اين بيماري با وجود لاغري فراوان همچنان خود را چاق تصور كرده و به رژيم غذايي سخت روي مي آورند.

دريچه
نگذاريد زياد تلويزيون ببينند
005355.jpg
همشهري آنلاين- الميرا صديقي: توهم و روياپردازي يكي از بيماري هاي شايعي است كه امروزه در ميان كودكان مان ديده مي شود.
از زماني كه تلويزيون به عنوان يكي از بزرگترين وسايل سرگرمي براي كودكان معرفي شده است روانشناسان بسياري از سراسر دنيا و به خصوص كشورهاي پيشرفته با پديده رويا پردازي و يا حتي بيش فعالي در بچه ها مواجه شده اند.علت اين امر همان طور كه بسياري از والدين مي دانند تنها سپري كردن مقدار زياد وقت كودكان مان پاي صفحه تلويزيون است.توهم و تفكراتي كه كودكان مان دچار آن مي شوند و عدم برقرار كردن ارتباط با محيط خارج يكي از هزاران مشكلي است كه تماشاي تلويزيون مي تواند مسبب آن براي فرزندان مان باشد.
آخرين تحقيقات مؤسسه ملي سلامت مغز اعلام كرده است كه در ميان كودكان سال هاي اخير رشد توهم و خيال پردازي به شكل نگران كننده اي افزايش يافته است كه مي تواند مشكلات بيشتري را هنگام بزرگتر شدن كودك براي او و والدينش بوجود بياورد.
وقتي كودك شما نمي تواند از طريق چشم با شما ارتباط برقرار كند و يا نمي تواند روي هيچ موضوعي براي مدت چند دقيقه تمركز داشته باشد ، زبان مادري اش را ياد نمي گيرد و يا حتي دير آن را متوجه مي شود امكان وجود اين بيماري در او وجود دارد.
با خودش صحبت مي كند و گاهي اوقات شما را با افرادي كه در ذهنش به عنوان دوستانش آنها را مي شناسد آشنا خواهد كرد كه اين ماجرا براي زماني كه سن او بالاتر مي رود به علت خاصيت دور بودنش از جمع برايش خطر آفرين تر خواهد بود.مطالعات نشان مي دهند كه كودكاني كه از اين بيماري به شكل كم يا زياد رنج مي برند از نظر مغزي رشد كاملي نخواهند داشت. محققان اعلام كرده اند كه بيماري خيال پردازي در كودكان دقيقاً از زماني شايع شده است كه تلويزيون به عنوان يك منبع مهم سرگرمي به بچه ها معرفي شده و مورد استفاده قرار گرفته است.
آنچه كه محققان به آن دست پيدا كرده اند نشان مي دهد كه اين مشكل در ميان كودكاني كه در مناطقي با شرايط جوي باراني زندگي مي كنند بيشتر است زيرا آنها مجبورند كه ساعات بيشتري از روز را در خانه بمانند و براي سرگرم شدن احتياج به نگاه كردن به تلويزيون دارند.

درباره آدم هايي كه از صدا هم مي ترسند
چشم هاي نگران، گوش هاي هراسان
005361.jpg
دكتر عبدالحميد حسين نيا- در روانپزشكي، فوبيا(Phobia) به ترس مفرط، سمج و غيرمنطقي نسبت به شيء يا كاركرد يا موقعيت خاصي گفته مي شود، به طوري كه خود فرد به غيرموجه بودن ترس خودآگاهي دارد. مثلاً فوبياي اجتماعي (social phobia)ترس از قرارگرفتن موقعيتي در جامعه است كه شخص احساس مي كند مورد موشكافي ديگران قرار مي گيرد و تحقير مي شود؛ مثلاً ترس از صحبت كردن در مقابل چند نفر. چنين احساسي، در فرد سخنران اضطراب و دستپاچگي ايجاد مي كند، ترس او را تشديد مي نمايد و سبب واكنش هايي مانند لرزش دست و صدا، خشك شدن دهان، دل پيچه و رنگ  رخ باختن او مي شود و شايد به همين دلايل هم، رگه هايي از تمسخر در شنوندگان تحقق مي يابد كه سخنران بهت زده با اضطراب و دلهره از قبل پيش بيني كرده بود و از آن مي ترسيد!
نمونه ديگر، آگورا فوبيا(Agora phobia) يا ترس از تنهاماندن است و نيز ترس از جاهايي كه در زمان خطر، راه فرار نداشته باشد و امكان كمك و نجات فراهم نباشد؛ مانند مسافرت با هواپيما يا كشتي و عبور از تونل ها و پل ها. نمونه ديگر، ترس از ارتفاعات(Acro phobia) كه موجب ترس و دوري گزيني از پرتگاه هاي كنار جاده و نرده پشت بام مي شود و نيز ترس از فضاهاي بسته(Claustrio phobia) در افرادي كه تصور مي كنند سقف روي آنها خراب مي شود و وحشت از مكان دربسته و داغ و پربخار حمام سونا و قس علي هذا. جالب اينجاست كه ترس هم پشت سر خود ترس مي آورد و اين ترس از ترس، در اشخاصي كه از ترس غيرمنطقي خود در عذابند، به نام phobophobia خوانده مي شود. به همين ترتيب مي توان تا 200نوع از اختلالات فوبيا را فهرست كرد كه ترس از صوت(phoo phobia) يكي از اقلام آن است. افرادي را مي توان يافت كه به طور غيرمنطقي از صداي ويژه اي مي ترسند كه شايد انگيزه آن را در خاطره ها و حالات رواني گذشته شان به گونه اي بتوان جست وجو كرد. آنهايي كه از درياها و اقيانوس ها مي هراسند، ممكن است در خاطره اي دور از ايام كودكي در معرض غرق شدن بوده اند يا عزيزي يا عضوي از خانواده آنها طعمه امواج دريا شده باشد كه به همين دليل از صداي امواج دريا نيز واهمه پيدا مي كنند. موج گرفته هاي جنگ در بمباران ها ممكن است از صداي هواپيما ترس داشته باشند و از خود واكنشي غيرعادي به شكل جيغ و شيون يا حتي تشنج و غش بروز دهند.البته بعضي از اين ترس ها هم پربي ربط نيست. مثال هاي معروفي از اين ترس ها را مي توان ذكر كرد؛ مثل ترس بدهكاران از صداي پاي طلبكاران، مستأجر از صداي دق الباب صاحبخانه، دزد از صداي پارس سگ، نگهبان غافل درخواب مانده از صداي زنگ تلفن.
ترس هاي منطقي
گذشته از اينكه فوبيا، يك نوع اختلال روانپزشكي به شمار مي رود، در افراد داراي روان سالم هم ممكن است ترس وجود داشته باشد.
در علم شنوايي شناسي، پديده اي موسوم به ركروتمن Recruitmet داريم. بيماري هاي فراواني در حلزون گوش داخلي سبب مي شوند كه سلول هاي مژك دار خارجي از بين بروند ولي سلول هاي مژك دار داخلي سالم و محفوظ بمانند؛ در اين صورت محرك صوتي در آستانه هاي پايين ممكن است گوش را تحريك نكند، ولي وقتي آستانه را بالا ببرند، به دليل آنكه سلول هاي مژك دار داخلي به شدت برانگيخته مي شود، موجب مي شود كه فرد كم شنوا برآشفته گردد و از جا در برود.
وقتي فرد مبتلا به چنين اختلالي را صدا مي كنيم: آقا فرهاد! با دست راست، لاله گوش همان سمت را يك كاسه مي كند و با دقت گوش مي خواباند: هان؟ . صدا را بلندتر مي كنيم: آقا فرهاد! . باز نمي شنود: چي گفتي؟ . باز صداي خود را از آستانه تحريك پذيري متداول خود بالا مي بريم: آقا فرهاد! . ناگهان از جا مي جهد و مي توپد: بله آقا؟! چرا زير گوشم داد مي كشي؟ .
اين پديده ركروتمن است. اين ازجادررفتن و برآشفتن در برابر صدايي كه با تمام شدت، گوش را ناگاه تحريك مي كند هم همان ترس منطقي از صوت است و همين پديده است كه راننده سنگين گوش را ناگهان با صداي بوقي برآشفته مي سازد و فرمان اتومبيل را از دست وي مي گيرد و به عابر پياده مي كوبد! و باز همين عدم تحمل صداي بلند است كه موجب مي شود فردي با سنگيني گوش نتواند از سمعك رضايت داشته باشد و سرانجام نفرت از صوت و ترس از صوت را به وجود مي آورد و منجر به بروز واكنش هايي مي شود كه يك روان نژند آزرده از صوت از خود به خرج مي دهد؛ با اين تفاوت كه علت عضوي مشخص موجهي در او پيداست و فرد نيز نيك مي داند كه او از صوت گريزان است.
همه ما ممكن است بترسيم
در موارد ديگر هم ممكن است حالاتي شبيه فونو فوبيا ايجاد شود. گاه سروصداهاي نامطبوع در فركانس و شدت خاص به حالت چندش آوري در مي آيند؛ مثلاً برخورد و خراش دو قطعه فلز بر هم، گاه آنچنان چندش آورند كه موها را بر تن سيخ مي كنند و اين واكنش اجتناب و نفرت از صوت، در هر آدم طبيعي پيدا مي شود. گاهي هم تيزي بيش از حد شنوايي، باعث گرفتاري مي شود.
مراجعه بيماراني كه شنوايي آنها دچار اختلال است موضوع عادي و رايج كلينيك هاي گوش و حلق و بيني است، ولي مراجعه بيماراني كه از تيزي بيش از حد شنوايي خود در رنج هستند هم هرچند غيرعادي است، به هر حال بخشي از مراجعين را تشكيل مي دهند. نمونه مرضي رنج از افزايش تيزي شنوايي در گروهي از بيماران مشاهده مي گردد كه از آن به عنوان نشانگان ويليامز نام برده مي شود. در اين نشانگان، تنگي آئورت، عقب ماندگي ذهني، ناهنجاري دندان ها و آرواره ها، بيني كريه المنظر و لوچي چشم ها همراه با يك سلسله آشفتگي هاي رواني از قبيل گوشه گيري و درخودفرورفتگي(Autism) يا پرچانگي وجود دارد. گاهي افزايش تيزي شنوايي در كودكان خردسال آنچنان شديد است كه در رفت وآمد درونشهري و سروصداي ترافيك و كاربرد لوازم خانگي ايجاد مشكل مي كند.
در هر حال، افزايش حساسيت به صداهاي اختصاصي در شرايطي كه اختلال شنوايي وجود ندارد مجموعه اي از روش هاي تشخيصي را ايجاب مي كند. روش ارزيابي شنوايي بايد شامل بررسي انعكاس آستانه شنوايي، بلندي صوت و آزمون فركانس فوق العاده بالا باشد تا بتوان افزايش تيزي شنوايي را به طور عيني تشخيص داد.

سلامت
اجتماعي
ادب و هنر
اقتصادي
دانش فناوري
بـورس
زادبوم
حوادث
بين الملل
فرهنگ و آموزش
سياسي
شهر تماشا
شهري
ورزش
صفحه آخر
همشهري ضميمه
|  اجتماعي   |   ادب و هنر   |   اقتصادي   |   دانش فناوري   |   بـورس   |   زادبوم   |   حوادث   |   بين الملل   |  
|  فرهنگ و آموزش   |   سياسي   |   شهر تماشا   |   سلامت   |   شهري   |   ورزش   |   صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |