طبيعت تابناك سرود ;قزاق شعر
كنند پرواز ترانهها بگذار
گريه حافظ و سعدي بر
خوانندگان ديدگاه
!نكنيم
ثالث شهيد سهراب يادنامه
كتاب معرفي
طبيعت تابناك سرود ;قزاق شعر
كنند پرواز ترانهها بگذار
چند و پهناور واقع به دنيايي شرق ، موسيقي فرهنگ دنياي
مردم بيهمتا ، مليتي فرهنگهاي بر مشتمل دنيايي.است سويه
مورد مختلف جنبههاي از ميتواند كه تفاوتهايي و عادي
سرگذشت با آن نزديك ارتباط و زمان.گيرد قرار توجه
نمونههاي نوشتاري ، و كلامي آفرينشي سنتهاي مردم ، تاريخي
...و شهرنشيني و باديهنشيني فرهنگ
است كلامي خلاقه سنت شرق ، فرهنگ مشترك انگيزههاي از يكي
فرهنگ در.درآمد موسيقي و شعر تلفيق مبناي صورت به كه
وابستگي هم به نوشتاري فرهنگ از بيش صدا و واژه كلامي ،
تنها دو نزديكند ، هر هم به بسيار تعريف در دو اين.دارند
چه و كلامي چه -انديشه.ميشوند دريافت و احساس گوش توسط
فرهنگ.ميشود بيان صدا وسيله به تنها -موسيقايي
و كلامي فرهنگ پيشرفت در مهمي نقش قزاقستان در چادرنشيني
عهدهدار را شعر و موسيقي يعني آن مهم عنصر دو جهتگيري
.است بوده
:ميگويد قزاق نويسنده (Gobit Musrepov) "موسرپف گابيت"
و وسيع زمينهاي بر اسبان سم رد با ما گذشته و تاريخ"
طريق از آن مفهوم و شده نوشته ما مادري سرزمين پهناور
نگهداري آينده نسلهاي براي موسيقي و شعر دوقلوي خواهران
چادرنشيني سنتهاي و فرهنگ از كاملي آگاهي ما ".است شده
تمدن اعماق در فرهنگ اين ريشههاينداريم اختيار در
بيستم قرناست شده گم باديهنشيني شده فراموش و قديمي
به خود با ما ذهنيت و زندگي روش در را عمدهاي تغييرات
و بيابانگردي زندگي شيوه درك امروزه و آورد همراه
اين.ميرسد نظر به غيرممكن "تقريبا ما براي كوچنشيني
موسيقي تغيير چرا كه است آن دليل ارتباط ، و درك فقدان
يكي رو اين از.است بوده مشكل همواره گذشته زمانهاي سنتي
نگاهداري بر علاوه معاصر پژوهشگران وظايف حياتيترين از
يافتن و آنها تفسير آنها ، درك براي تلاش سنتها ، حفظ و
در و.آنهاست مفهوم و معنا گنجينه در گشودن براي كليدي
.ميكنند ما به زيادي بسيار كمك اشعار خصوص ، اين
را قزاق شعر مختلف گونههاي سيماي ابتدا در دهيد اجازه
باديهنشيني انديشه نوع وسيله به "قويا كه كنيم ، بررسي
(Murat Auezov)آئزوف مورات.است گرفته قرار تاثير تحت
خود همواره بيابانگرد شاعر":مينويسد قزاق فرهنگشناس
براي صغيري و كبير عالم هيچ و ميكند حس عالم مركز در را
".ندارد وجود خودش از جداي غيرواقعي وضع يك بهعنوان او
چيزي آنرا و دارد سروكار انسان پيرامون جهان با قزاق شعر
ميان هماهنگي اين و ميداند آدمي طبيعت به نزديك بسيار
.است باديهنشيني تفكر اصلي جزو طبيعت ، و انسان
.ميآورند بوجود را اتحادي عالم و آدم":مينويسد آئزوف
و مستقل "كاملا عالم اين در را خود باديهنشين آدم
سخنان وسيله به مطلب اين ".ميكند حس توانا بينهايت
.ميشود تاييد پانزدهم قرن قزاق شاعر (Kaztugan) كازتوخان
سايه ماه چهره بر كه ابرهايي من":مينويسد كه جايي
چهره از را غبار من ساخت ، خواهم پراكنده را افكندهاند
".ساخت خواهم درخشان دوباره آنرا و زدود خواهم خورشيد
سادگي و صداقت بدون نميتواند استقلال ، و آزادگي اين
.باشد داشته وجود آن آفريننده انديشه والاي معنوي
آبائي همچنانكه.است روزمره واقعي زندگي شعر قزاق ، شعر
:مينويسد بزرگ (Abai)
تابناك ، سروري از است لبريز جهان اين
خالق ، بوسيله است شده آراسته بينهايت تا
زمين ، مادر سينههاي با است شده بارور
".آسمان پدر بوسيله است شده بنا همه اين و
تحركي از لبريز زندگاني است ، بيابانگرد مردي شعر اين ،
هيچ.جارياند آن بسوي كه معنوي تاثيراتي از ناشي پويا
حقيقت ، .ندارد وجود آن در دروغين تصويري و افسانهاي باور
براي فرصتهايي چنان و است متنوع و عظيم آنچنان خود
چيزي ابداع به نيازي هيچ كه مينهد اختيار در خلاقيت
يك قزاق شعر واقع ، درندارد وجود سوررئال و غيرواقعي
كازتوخان همچنانكه است ، طبيعت از تابناك مذهبي سرود
:مينويسد
سخاوتمند دره در ميشوند ، جاري سهگانه رودهاي كه جايي"
"...فرودست در دهكدهاي ميشود ، زنده دريا يك مثل
حال عين در و زندگي الهامبخش منبع جهان تمامي
ضعف انسانها ، اعمال.است شاعر آرزوهاي توصيف درخشانترين
همه اخلاقيشان ، اصول نيازهاشان ، آرزوهاشان ، شان ، سستي و
علفها ، استپها ، كوهها ، بادها ، از دنيايي در همه و
.ميكنند زندگي غيره و درختان
بيابم ، راهي كوهها رشته ميان از ميخواهد دلم"
كنم ، حفر درياچهاي ماسهها ميان در
سازم ، متعهد را آنها و كنم جمع را مردم
".شدهاند پراكنده زمين تمام در كه آنان
در كه (Akhtamberdy) بردي آختام شعر از زيبا عبارات اين
حد فضا كه است باور اين اثبات است ، شده نوشته هفدهم قرن
و بزرگ ناباورانه گونهاي به دنيا كه ندارد ، مرزي و
ذهنيت مهم اجزاء از عقايد اين.است دستيابي غيرقابل
.ميآيند شمار به باديهنشيني
نميشناسد ، را بيابانگرد يك راه كه كسي"
".كرد نخواهد درك را زمين ارزش هرگز
شاعر (Asan- Kaigy) كايگي آسان وسيله به كه عبارت اين
تنها.ميكند صحبت زندگي تجربه از شده ، نوشته هفدهم قرن
ارائه را حقيقت از درستي تصوير ميتواند تجربهاي چنين
.كند
و نزديكي قزاق ، شعر در ديگر مهم بسيار زنده و پويا عامل
:است شاعر آلام و رنجها و جهان با آن پيوستگي
بميرم كه آنگاه"
ماند خواهد باقي زمان
بود خواهد گريان بيوهاي همسرم
شد خواهند اندوهگين نيز خويشاوندانم
آمد خواهند من ديدار به گذشتگان در و
، آمد خواهد كودكانم سر بر چه كه سرشار اندوه اين از من
"ميدهد؟ ياري من به اكنون كسي چه
قزاق شعر در روزمره زندگي حوادث چگونه كه ميكنيم مشاهده
خارقالعاده يا عظيم شعر ، اين در چيز هيچ.ميشود منعكس
لحظاتي انساني ، بيتكلف و ساده احساسات هست هرچه.نيست
بكار موسيقي در اشعار ، از بسياري.است اندوه و شادي
ميروند بشمار پرقدرتي ابزار بهعنوان و شدهاند گرفته
به تحمل غيرقابل رنجهايي يا روحي آزادي ميتواند كه
:بياورد همراه
ننواز ، را خود ساز ببخش مرا "
روان سرما و لرز اين كنم ، غلبه درد اين بر نميتوانم من
است لبريز وحشت از من
ميريزند فرو باران چون نامنتظر اشكهاي و
.بود شده سپرده فراموشي به زماني دير كه آنچه
حال ، و است زنده نو از
كه ميكنم حس چنين و ميدهند عذابم انديشهها
واميگذارم ، را زمين ميسازم ، رها را خود
(Abaiآبائي)
كنند پرواز ترانهها بگذار"
مسرورم و سرمست كه دم آن
ميافشانم راه در را گوهرها كه دم آن
بخوان آواز من همچون و برگير سازي اينك و
".(Aset) آست از رساتر و رساتر آوازي
بده ، من به را دستانت"
ميكنم حس را پدرانمان خون من
باز و است وسيع استپ
ميتازند وحشيانه اسبان و
ميمانند باقي ستارگان تنها كه آنجا دور چندان
ديد نخواهي شبانگاه در را سراب هرگز كه آنجا
:ميكنيم پرواز ما اينچنين و
.ميشوند دور ما از هراسها تمام و
ميكند ، پرواز ما كنار در باد
رنجور ، و ناتوان بس ما
گرفته غبار و بزرگ چنين شهرهايي در
زيستن براي دارد گسترهاي به نياز
".نيز من و
كهن سنت و رسم تحرك و پويايي نواي عبارات اين تمامي در
شامل كه قزاق شعر مايه جوهر ميرسد گوش به كوچ يعني قزاق
.سمبلهاست و تصاوير عواطف ، و احساسات انواع تمام
"عميقا اما ادبي ، آراستگيهاي و تزئينات فاقد قزاق شعر
بيان پرتحرك و پويا بسيار قالبي در آن مفاهيم.است فلسفي
موسيقي احساسي هيجانات و تنشها به "حقيقتا كه شدهاند
پنهانيترين و ناشناختهترين موسيقي زبان.است نزديك
احساسي حافظه به موسيقي.دارد خود در را ما ذهنيت زواياي
معمولي حافظه از حساستر و درخشانتر كه ميشود مربوط ما
موسيقي نواهاي چرا كه است آن دليل امر اين "احتمالا.است
.كنند لمس ما روح در را ناشناخته چيزي ميتوانند كهن
قلبي اطمينان مردم به موسيقي عزيز و شكننده بسيار چيزي
كه اين نيستند ، تنها كه احساس اين با را آنها.ميدهد
آنها سرزمين و فرهنگ به را مردم كه دارند وجود چيزهايي
موسيقي توصيف و شناخت.ميكند حمايت ميدهند ، پيوند
در آنرا ما كه ميگيرد صورت سمبلهايي بوسيله همواره
.كرديم تعبير شعر به حاضر مقاله
حيدري مهسا
خوانندگان ديدگاه
!نكنيم گريه حافظ و سعدي بر
از يكي نامه "خوانندگان ديدگاه" ستون در پيش چندي
تحتعنوان "پورپيرار ناصر" مقاله درباره را خوانندگان
اين پاسخ در پورپيرارخوانديد سعدي آثار دورانشناسي
آن از بخشي كه است كرده ارسال ما براي مطلبي خواننده
:است چنين
در ،"سعدي آثار دورانشناسي" حقير ، مقاله بر يادداشتي
نداشت ، توجه جاي درجمع سر كه بوديد ، آورده شماره 1840
ميارزيد ، قلم سايه به آن در نكته چند كه جا آن از اما
:بگويم كه شد بهانه
پيرمردان گروه آن از مظفري اكبر آقاي كه پيداست
دكتر قزويني ، علامه استاد اگر دارند عقيده كه محترماند
و پارسي ادب بزرگان ساير و گوته شهريار ، استاد غني ، قاسم
ابدالاباد تا پس نگفتهاند ، سخني موضوعي درباره غيرپارسي
آن از ندارند حق ديگران ميشود ، بسته سخن آن دروازه
استادان آن خلاف لال ، زبانم درآنباره ، و بگذرند دروازه
.بزنند حرفي
پورپيرار ناصر
ثالث شهيد سهراب يادنامه
.است ثالث شهيد سهراب خاموشي سالگرد اولين تيرماه دهم
ايران سينماي تاريخ در آثارش و ثالث شهيد ترديد بدون
اما كوتاه عمري با او.داشت خواهد توجهي خور در جايگاه
طولاني "نسبتا دوره يك براي توانست ماندني يادگارهايي
سالگرد اولين در.دهد قرار تاثير تحت را ايران سينماي
شده ديده تدارك مفصلي يادنامه ثالث شهيد سهراب خاموشي
درباره يادنامه اين درشد خواهد چاپ زودي به و است
و صاحبنظران ثالث شهيد سينمايي كارهاي اهميت و ويژگي
همچنين.كردهاند ارائه ارزشمندي مقالات سينمايي منتقدين
ثالث شهيد از نشده منتشر فيلمنامه سه متن بار اولين براي
.ميشود منتشر يادنامه اين در
از مجموعهاي ثالث شهيد يادنامه از ديگري بخش در
بار اولين براي برجسته سينماگر اين نشده منتشر نامههاي
هنرمند زندگي تاريك زواياي روشنگر كه ميشود منتشر
.است جهان و ايران سينماي نامدار
خارجي و آلماني همكاران از يادداشتهايي و خاطرات همچنين
:همچون كساني.است آمده وي با همكاري دوران از ثالث شهيد
"تاگه مارتين" ،"رابردتيل" ،"هلگاهوتزر" ،"گريمپ ويلفريد"
."شوي ابرهارد" و "ستهك جوزف" ،"فونباخ اولريش" ،
و نويسندگان ثالث شهيد فيلمهاي بررسي و آثار نقد بخش در
هوشنگ روحاني ، اميد آغداشلو ، آيدين همچون منتقداني
طالبينژاد ، احمد حيدري ، غلام ارجمند ، جمشيد كاووسي ،
مميز ، مرتضي اسديپور ، بيژن ايراني ، بهار قوكاسيان ، زاون
محمد اصلاني ، محمدرضا مهرجويي ، داريوش احمدي ، احمدرضا
بهزاد سعيدوفا ، مهرناز نفيسي ، حميد پتگر ، ماني حقيقت ،
حميدرضا كاوياني ، شيوا شهيدي ، احمد امان ، فاطمه عشقي ،
مجيد كريمي ، ايرج شير ، پاك مهدي رحمتي ، شهرزاد صدر ،
.ميخورند چشم به...و اسلامي
كتاب معرفي
آشنا پيك *
سيدي منير :نويسنده *
نگين انتشارات :ناشر *
تومان 1100:بهاء *
ارسال ما براي كتابش درباره كه يادداشتي در سيدي منير
در بار نخستين را "خداشهر" ايجاد خبر:است نوشته كرده ،
مشابه.خواندم (امسال ماه ارديبهشت 29) صبح روزنامه يك
ترسيم "آشنا پيك" پاياني فصل چند در من را ايده اين
از كه كوير دشت به ميشود مربوط من ايده البته.كردهام
.دارد ادامه نيشابور و سبزوار تا خراسان سوي به سمنان
مالي بضاعت و امكانات با دشت اين عمران و آباداني
تفكر و سعي و است توانشان در مهم اين انجام كه هموطناني
را آن برآورد و مسلطند امور اين بر كه انديشمندان
...است تحقق قابل دارند دوست عاشقانه
|