مطبوعات آزادي هاي نظريه
عمومي روابط منتقدان و انديشمندان كانون
:كرد اعلام بيانيه صدور با ايران
منفعتطلبي از برآمده مطبوعات تحديد طرح
است جناحي و سياسي
مطبوعات آزادي هاي نظريه
(دوم بخش)
گرايي آزادي يا آزادي طرفداران نظريه -2
قبول آزاد ، تجارت گسترش دين ، آزادي و سياسي دموكراسي رشد
را اقتدارگرايي جو روشنگري ، فلسفي جو و آزاد اقتصاد
مطرح را آزاديگرايي نام به جديدي مفهوم و داد تقليل
گرفت ، نضج هفدهم سده اواخر در كه جديد نظريه اين.ساخت
اين.يافت جريان نوزدهم قرن در و شد هجدهم قرن وارد
بهتدريج كه بود فلسفي اصولي با سازگار و متناسب نظريه
سياسي اجتماعيو ساختار براي جديدي بنيان بود توانسته
رسانههاي كه سياسياي و اجتماعي ساختار.كند ايجاد
نظام مثابه به آزاديخواهي.ميكردند عمل آن درون مختلف
مختلف نهادهاي كه بود چارچوبي نوظهور ، سياسي و اجتماعي
آن ، بر حاكم فلسفي اصول به توجه با مطبوعات نهاد جمله از
عملي تحقق و گسترش شكلگيري ، .ميكردند ايفا را خود نقش
تاريخي شرايط در ريشه حدي تا آزاديخواهي فلسفي اصول
.دارد هفدهم و شانزدهم سدههاي
اصول اين براي را لازم زمينه شانزدهم سده حال هر به
بالاخره و بود اصول اين بسط شاهد هفدهم سده ساخت ، فراهم
آزاديخواه اصلي متفكران.بود آن تحقق شاهد هجدهم سده
هركدام...و بنتام جرمي لاك ، جان ميلتون ، جان يعني
البته.داشتند نقش آن شدن بارور و شكلگيري در بهنحوي
نتيجه در متوسط طبقه ظهور بهويژه اجتماعي عوامل نقش از
هفدهم ، سده در.بود غافل نبايد نيز صنعتي تحولات
فعاليتهاي بر دولت بيشازحد كنترل شاهد انگلستان ،
را سانسورها و كنترلها اقسام و انواع دولت.بود مطبوعاتي
ثبات و امنيت تهديديبراي مطبوعات آزادي كه توجيه اين با
متفكران آزاديخواهانه نداهاي ميكردند اعمال است ، دولت
جان.بيشازحد قدرتهاي اعمال عليه بود واكنشي درواقع ،
آزادي و مطبوعات آزادي بهنفع عباراتي در 1644 ميلتون
بايدها محدوده تعيين درخصوص دولت اختيارات عليه و انتشار
نيز لاك جان ميكند ، منتشر انتشاراتي ، و فكري نبايدهاي و
تعيين براي را فضا كه ميكند طرح را سياسياي فلسفه
و مدارا مردم ، قانوني حقوق پيدايش دولت ، اختيارات محدوده
.ميسازد آماده مذهبي و سياسي مختلف آراء برابر در تساهل
ميل ، استوارت بنتام ، جرمي مثل ديگري متفكران بعد دهه چند
آزاديخواهي ، عقايد و اصول از حمايت با دوتوكويل الكسي
.بخشيدند بيشتري ثبات و تحكيم را سياسي فلسفه اين
نظريه شد ، اشاره اقتدارگرايي نظريه مورد در كه همانگونه
دولت جامعه ، انسان ، از خاصي درك برپايه نيز آزاديگرايي
حيواني انسان نظريه ، اين برپايه.است استوار حقيقت و
يك مثابه به نبايد و است هدف يك خود است ، خردمند و منطقي
ارگانيسم يك مثابه به انسان.كرد نگاه او به صرف وسيله
ميتواند و است خود منافع مورد در تصميم به قادر متفكر
دليل به كه است موجودي.بخشد سامان را خود اطراف محيط
تجزيه ، مختلف ، تجارب از بهرهگيري يادآوري ، تفكر ، توانايي
حيوانها ساير از و بوده منحصربهفرد نتيجهگيري و تحليل
نهايي اهداف از انساني بالقوه ابعاد تحقق.است متمايز
و انسان جز هدفي نبايد نيز دولت و جامعه و ميشود محسوب
جز هدفي نبايد جامعه.كنند دنبال او وجودي ابعاد شكوفايي
اساسي كاركرد درواقع ، .باشد داشته افراد رفاه و شادي
جامعه كه است درست اين.است افراد منافع پيشبرد جامعه
برابر در بايد اما انسانباشد ، رفاه خدمت در ميتواند
كه جامعه تا داد اجازه نبايد.كرد مقاومت فرد بر آن تفوق
بهعبارت.شود تلقي هدف يك خود است ، فرد به خدمت كاركردش
جامعه كه نميپذيرد ليبراليسم سياسي فلسفه ديگر ،
اعضاي از بيشتر اهميتي مستقل ، موجودي بهمثابه
جمعگرا ، سياسي فلسفه برخلاف.باشد داشته تشكيلدهندهاش
تلاشهاي تجلي بالاترين را دولت ليبراليسم ، فيلسوفان
مستقل ، افراد از انجمني عنوان به دولت.نميدانند انسان
منافع نبايد و است اعضايش لذايذ و شاديها تسهيل وظيفهاش
و مفيد ابزاري مثابه به دولت.كند تحميل اعضا به را خود
به بخشيدن فعليت منظور به فرد به كمك كاركردش ضروري حتي
وظيفه ، اين انجام از ناكامي درصورتاست توانمنديهايش
يا و شود سرنگون بايد يا كه است ناتوان و عليل موجودي
خداوند آزاديگرايي ، نظريه برپايه.اصلاحگردد و تعديل
عطا انسانها همه به را شر و خير شناخت و استدلال قدرت
اطراف جهان خود تلاش بهوسيله ميتواند انسان.است كرده
و دستگاه هيچ به خود شناسايي فرايند در و بشناسد را
اقتدارگرايان ، نظر برخلاف.نيست محتاج شدهاي نهادي نيروي
از حقيقت براي جستجو حق بلكه نيست ، قدرت صفت حقيقت ،
شريك و يار بين اين در مطبوعات و انسانهاست طبيعي حقوق
در ليبراليسم سهم سيبرت ، بهزعم.جستجوست دراين انسان
قدرت بر تكيه فرد ، اهميت بر اصرار همگاني ، رسانههاي
دين ، آزادي كه است طبيعي حقوق مفهوم و فردي استدلال
تعبير بهميشود محسوب آن از جزيي مطبوعات و بيان آزادي
تمام حقيقت زيان به ناگزير افكار كنترل و سانسور ميلتون ،
از را باطل و حق ميتوانند ، زماني تنها افراد.ميشود
.باشند داشته دسترسي دو هر به كه دهند تميز يكديگر
افكار و آزاد بيان بر دولت سوي از كه هرگونهمحدوديتي
و است شهروندان حقوق تضييع درواقع شود ، اعمال عقايد
.رسانههاست در مداخله عدم مردم ، به دولت خدمت بهترين
كنترل و نفوذ از ، آزاد مطبوعات كه است ضروري بنابراين
عقايد تمام بايد كند ، تجلي حقيقت آنكه براي.باشند دولتي
وجود اطلاعات و افكار از آزادي بازار و شوند استماع
به بايد قوي و ضعيف اكثريتها ، و اقليتها.باشد داشته
افكار بهلحاظ انسانها چون.باشند داشته دسترسي مطبوعات
خود افكار باشندتا مجاز بايد هركدام متفاوتند ، يكديگر با
قائل را حق اين نيز ديگري براي و كنند بيان آزادانه را
مختلف ، افكار مقايسه و متقابل تساهل از نهايت در.باشند
و منطقيتر افكار ، تمامي از كه ميآيد دست به فكري
افكار از توكويل و بنتام بعد ، دهه چنداست سنجيدهتر
شرايطي هر تحت كه شدند مدعي و كردند حمايت آزاديخواهي
.دارد ارجحيت سركوب از نوعي هر بر مطلق آزادي وجود
كنيم ، سركوب را عقيدهاي اگر ميل استوارت جان بهرغم
غلط عقيده يك درثاني ، .كردهايم سركوب را حقيقت درواقع
كل به رسيدن براي كه باشد حقيقت از رگهاي حاوي ميتواند
آزادي هرچند كه بود معتقد بنتام.است ضروري حقيقت
اما باشد دربرداشته نارسائيهايي ميتواند مطبوعات
.نيست سانسور شر با مقايسه قابل هيچوجه به آن شرفقدان
آموزش بر علاوه را مطبوعات اصلي كاركرد جفرسون توماس
بههرحال ، .ميدانست دولت انحرافات با مقابله افراد ،
ركن بهصورت تدريج به فوق آموزههاي درنتيجه مطبوعات
و عمومي منافع از و بود حكومتها بر ناظر كه درآمد چهارمي
محافظت حقيقت كشف درنتيجه ، و عمومي افكار آزاد بيان
سياسي مناظرات آن طريق از كه بود مجرايي مطبوعات.ميكرد
و سياسي آگاهيهاي در تغييراتي بدينوسيله و شده انجام
آزاديگرايي ، نظريه برپايه.ميشد ايجاد عمومي افكار
و مطبوعات ازطريق را خود افكار مختلف ، گروههاي و افراد
ديگران گوش به سياسي و اقتصادي ناامنيهاي از واهمه بدون
تفريحي اطلاعرساني ، كاركرد بر علاوه مطبوعات.ميرسانند
نظارت افكار ، تضارب ازطريق حقايق كشف به كمك تفنني ، يا
براي است آينهاي آنها ، عملكرد تصحيح و دولتمردان بر
كه جوامعي بيشتر در.مردم اجتماعي و سياسي مشكلات انعكاس
و است قضايي نظام كنترل ، عمده ابزار است ، حاكم نظريه اين
اصلاحي -خود فرايندهاي ازطريق نيز غيررسمي كنترلهاي
.ميگيرد صورت افكار بازار و اطلاعات بازار در آزاد رقابت
از همگاني رسانههاي انتقال كه است اهميت حائز نكته اين
اتفاق شبه يك انگلستان در آزاديگرايي به اقتدارگرايي
نظريه تا كشيد طول قرن سه "تقريبا بلكه است ، نيفتاده
.شود اقتدارگرايي نظريه جايگزين آزاديگرايي
نهايت در كه آزاديگرايي نظريه مورد در تامل قابل نكته
اين كرد ، فراهم اجتماعي مسئوليت نظريه ظهور براي را مسير
از گروهها و افراد تمامي كه نيست اينگونه عمل در كه بود
مطبوعات در خود آراي انعكاس براي يكساني فرصتهاي و قدرت
و كلامي مهارتهاي در تفاوت بر علاوه.باشند برخوردار
توزيع گروهها و افراد بين يكسان بهطور منابع نوشتاري ،
مناسب محدوديتهاي تعيين اصلي ، مسئله بهعلاوه ، است نشده
.است همگاني رسانههاي در بيان آزادي براي
فشارها با نهاد يك بهمثابه مطبوعات فوق ، نكات بر علاوه
.روبهروست ميسازد ، محدود را آن آزادي كه محدوديتهايي و
حتي باشند ، مطلق آزادي از بهرهمند نميتوانند مطبوعات
هيچ.نباشد كار در نيز دولت سوي از محدوديتي هيچ اگر
.نيست آزاد بنويسد ، ميخواهد آنچه در "كاملا سردبيري
كه روزنامهنگاراني تعداد نمونه ، براي آنها ، كاري زمينه
منتشر ميتواند كه خبري ميزان و كنند استخدام ميتواند
بهعلاوه ، .ميكنند اعمال را محدوديتهايي "تماما كنند ،
خوانندگان ازسوي سنگيني فشارهاي تحت ميتواند مطبوعات
اين بههرحال.باشند خاص سياسي مشيهاي خط اتخاذ براي
بهتر ، بهعبارت يا سردبيري مسئوليت و حاكميت فشارها ،
محدوديت از مطبوعات.ميدهد تقليل را مطبوعات آزادي
تبليغاتي بهآگهيهاي نياز آن و ميبرد رنج نيز ديگري
ندارد ، دراختيار لايزالي مالي منبع مسئولي مدير هيچ.است
خوانندگانش نيازهاي و خواستهها نميتواند سردبيري هيچ
انتخابي و كنند انتخاب بايد سردبيران.بگيرد ناديده را
.انتخابهاست ساير انگاشتن ناديده بهمعناي "الزاما خاص
و اقتصادي مسائل و ايدئولوژيك مسائل نگرين ، بهتعبير
ميكند ، ايجاد مطبوعات براي محدوديتهايي ساختاري ،
آنچه سادگي به نميتواند روزنامهنگار كه بهگونهاي
ميكند تعيين بازار مصلحت درواقع دهد ، انجام را ميخواهد
.است امكانناپذير كاري چه و امكانپذير كاري چه كه
اجتماعي مسئوليت نظريه -3
و بيشتر رشد با كه معتقدند شرام و پيترسون سيبرت ،
آنها مديريت و مالكيت جمعي ، ارتباطات واحدهاي حجيمشدن
الگو اين گذشته ، همانند ديگر.بود سنگيني مخارج مستلزم
مختلف ديدگاههاي و كوچك رسانههاي تنوع معرف نميتوانست
انتخاب به دست آنها ميان از بتوانند افراد كه باشد سياسي
اقتدارگرايي دوران همانند مطبوعات ديگر ، بهسخنبزنند
مطبوعات ، جديد حاكمان هرچند.بود معدود افراد انحصار در
دولت مداخلههاي دربرابر مطبوعات از حتي و نبودند دولتي
از مطبوعات كنترل آنكه دليل به اما ميكردند ، حمايت نيز
بودند جديدي قدرت ابزار مطبوعات بود ، شده محدود دولت سوي
ديگر. رسانهها و مطبوعات مديران و مالكان دست در
مختلف افكار و عقايد از مكارهاي بازار نميشد ، بهراحتي
ميكردندكه تعيين مطبوعاتي مديران و مالكان.كرد ايجاد
مردم به بايد واقعيت اين از تفسير كدام و واقعيت كدام
تدريج به كه بود وضعيت اين با مواجهه در.شود منتقل
.گرفت پا اجتماعي مسئوليت نظريه
نظريه تكامليافته درواقع كه اجتماعي مسئوليت نظريه
آزاديخواهانه كاركردهاي پذيرش بر علاوه است ، آزاديگرايي
در مسئوليت و تعهد ازقبيل ويژهاي كاركردهاي مطبوعات ،
اصلي مضمون.ميشود قائل آن براي نيز جامعه و مردم برابر
و سكهاند يك دوروي تعهد و آزادي كه است اين نظريه اين
ساير و دولت از كه دارند حق مطبوعات كه همانطور
منافع و مصالح درقبال نيز مسئوليتي كنند ، نهادهاانتقاد
اين مطابق.دارند جامعه نيازهاي به پاسخ و امنيتي و ملي
به مطبوعات دسترسي بر صحيح اطلاعات به عموم دسترسي نظريه
مطبوعات كه ميزاني به.دارد ارجحيت بيان كامل آزادي
سياستهاي براي پايهاي را آن و بفهمند را خود مسئوليت
نيازهاي پاسخگوي ميتواند نظريه اين دهند ، قرار خود عملي
فراموش را خود مسئوليتهاي مطبوعات ، اگر اما باشد ، جامعه
كاركردهاي بر كه است ديگر مراكز و نهادها دوش بر كنند ،
كه كنند حاصل اطمينان و كنند نظارت جمعي ارتباطات اساسي
بهزعم.ميشود انجام شكل بهترين به كاركردها اين
اجتماعي ، مسئوليت نظريه در مطبوعات كاركردهاي پيترسون ،
برطبق.است آزاديگرايي نظريه كاركردهاي همان "عمدتا
دوش بر عمده وظيفه شش مطبوعات آزاديگرايي ، سنتي نظريه
بحث براي كه اطلاعات تامين و اطلاعرساني با (الف:دارند
سياسي نظام به است ، ضروري سياسي امور زمينه در مشاجره و
فردي حقوق تضمين (ج عمومي ، افكار تنوير (ب رساند ، ياري
تبليغاتي ، آگهيهاي ازطريق (د دولت ، بر نظارت ازطريق
مرتبط يكديگر به را خدمات و كالا فروشندگان و خريداران
قرار جامعه اقتصادي نظام خدمت در وسيله بدين و سازد
(و مردم ، فراغت اوقات وپركردن تفريحي كاركرد ( -ه.بگيرد
فشارهاي از رهايي بهمنظور خود براي مالي خودكفايي تامين
را كاركردها اين كل در اجتماعي مسئوليت نظريه.مختلف
از خاصي تفسير به نسبت را خود نارضايتي اما ميپذيرد ،
و ناشران از بعضي اجرايي شيوه و عملكرد و كاركردها اين
كاركرد هرچند نظريه ، اين درميدارد ابراز مالكان
اما است شده پذيرفته امري اقتصادي نظام به خدماترساني
وتنوير روشنگري و اطلاعرساني كاركرد از برتر را آن
.نميداند عمومي افكار
دارد ادامه
عمومي روابط منتقدان و انديشمندان كانون
:كرد اعلام صدوربيانيه با ايران
منفعتطلبي از برآمده مطبوعات تحديد طرح
جناحياست و سياسي
عمومي روابط منتقدان و انديشمندان كانون:اجتماعي گروه
را مطبوعات قانون اصلاح طرح بيانيهاي صدور با ايران
بيانيه اين در ;دانست جناحي و سياسي منفعتطلبي از منبعث
:است آمده
خواست منعكسكننده دموكراسي ، چهارم ركن عنوان به مطبوعات
اين از نتوانند روزنامهنگاران اگر و است عمومي اراده و
را حقايق و كنند عمل بدرستي خود حرفهاي رسالت به رهگذر
دست از را خود تاثير زود خيلي برسانند مردم اطلاع به
و ميگيرند قرار تباهي و مرگ و سقوط سراشيبي در و داده
ميتوان آيا.ميشوند منحرف و تهي خود اصلي ماهيت از
جامعه شهروندان همه كه زمان از برهه اين در كرد باور
برابر توزيع و گفتمان توسعه و آزادي و تكثر به اسلامي
و مشكلات پارهاي كردن علم با ميانديشند فرصتها
مدني همگرايي و دمكراسي سوي به گذار مستلزم كه نارسائيها
راه است سرزميني و ديني ارزشهاي و جامعه نشاط پويايي و
افراد دخالت مانع و بست انديشه گونه هر بروز روي بر را
ميشود مگر شد؟ خويش حاكميت و سرنوشت تعيين در جامعه
جمود و خمودگي و سكون به دعوت را اسلامي جامعه شهروندان
حقوق و كرد سخت را مطبوعات آزادانه فعاليت شرايط و كرد
ميشود مگر گرفت؟ ناديده را روزنامهنگاران و مردم حقه
اولين كه جناحي و سياسي طرحهاي و برنامهها مقابل در
با و است "دولت و مردم بين گفتمان قطع" نتيجهاش
همخواني و سنخيت مدني و حرفهاي و فرهنگي سازوكارهاي
دم است نشده لحاظ آن در مطبوعات اهالي نظرات و ندارد
كرد؟ اختيار سكوت و فروبست
كه معتقديم ما است آمده بيانيه اين از ديگري بخش در
در هرچيز از قبل مطبوعات قانون اصلاح طرح ارائهكنندگان
تحديد و پاگير و دست و جناحي قوانين وضع با هستند آن پي
و سازند تباه و مختل را مطبوعات پويايي روند كننده ،
نيز آن گوي كه رقابت ميدان از را خود رقباي ناجوانمردانه
اين بلامنازع قدرت و كنند بدر ميدان از است شده افكنده
.شوند ميدان
از قبل مطبوعات قانون اصلاح طرح استكه اين ما باور
باشد ، جامعه حقوقي بنيادهاي و اساسي قانون وهن اينكه
.است تازه استنباطهاي و نو برداشتهاي و انديشهها نافي
مشاركت كردن محدود جز هدفي مزبور طرح ميدانيم بخوبي اما
در دخالت و خود سرنوشت تعيين در مردم آگاهانه و فعال
و بيان آزادي تحديد و تصميمگيريها و برنامهسازيها
مطبوعاتي جامعه دلسوزي جهت در سرسوزني و ندارد انديشه
.نميباشد ايران
و انديشمندان كانون:است آمده بيانيه اين پايان در
قانون طرح كردن محكوم ضمن ايران عمومي روابط منتقدان
از منبعث كه طرحي ميدارد اعلام قاطعانه مطبوعات ، تحديد
پويايي روند در تاثيري است جناحي و سياسي منفعتطلبي
حاكميت و سرنوشت تعيين در مردم آحاد مشاركت و مطبوعات
.داشت نخواهد خويش
|