ديالكتيك و شريعتي
شريعتي مرحوم شهادت سالگرد بهمناسبت
قرآن" كه اقبال سخن اين از عميق فهم شريعتيبا *
بهدنبال "كند باز تغيير برروي را انسان چشم ميخواهد
آزاد اراده كردن منقاد بهمنظور دين ، كردن ايدئولوژيزه
آن در تا بود ، "راهي" بهدنبال همواره بلكه نبود ، انسان
تجلي مهمترين ،"تغيير" فهم براي علمي شالودهشكني راه ،
باشد انسان انتخاب و آزادي
اشاره
بشناسيم نوشتههايش تمام از را شريعتي مرحوم بخواهيم اگر
نيفزاييم ، نوشتهها آن بر را كلام جغرافياي و زمان مرور و
بهنظر متناقض "بعضا كه ميشويم مواجه سخناني با گاه
تبديل ديدگاه يك در را متناقض سخنان آنچه اما ميرسند ،
.است مسايل به پرداختن در ديدگاه روشآن ميكند ، وحدت به
ديدگاه بنمايه به پرداختن با دارد سعي زير مقاله
و حد در را وي تحقيق و بررسي روش ديالكتيك ، يعني شريعتي
.بنشيند بررسي به مقاله يك اندازه
مقالات گروه
كه است دين احياگران و متفكران زمره از شريعتي مرحوم
انديشههاي تحتتاثير وجهي ژرفترين به را ما معاصر تاريخ
گفتمانهاي از بسياري كه جايي تا.است داده قرار خود
پرداخته و ساخته وي نظريههاي حول ايران جامعه در موجود
ما زمان جاري انديشه شريعتي ، انديشه ازاينرو ميشود ،
بيان با بينظير ، وجهي به را اقبال فلسفه او است ،
برخلاف را آزادي نمود سعي و آورد مردم بهميان اجتماعي ،
ميدهند ، "ستيزي آزادي" نسبت او به كه بيانصافيها برخي
اين از عميق فهم شريعتيبا.بنشاند خويش مخاطبان برجان
تغيير برروي را انسان چشم ميخواهد قرآن" كه اقبال سخن
بهمنظور دين ، كردن ايدئولوژيزه بهدنبال (1)"كند باز
بهدنبال همواره بلكه نبود ، انسان آزاد اراده كردن منقاد
فهم براي علمي شالودهشكني راه ، آن در تا بود ، "راهي"
.باشد انسان انتخاب و آزادي تجلي مهمترين ،"تغيير"
شيوه تبيين و توضيح براي شريعتي هرچند بهتر بهعبارت
اما ميداد ، بهدست را اصولي خويش حيات خاص درمقطع حركت
آن از والاتر بسي را انديشه و تفكر شان آن از مهمتر
ايدئولوژيك برداشتهاي حوزه در را انسان كه ميدانست
دانستن جرات كه كانت مانند به وي رو اين از.سازد زنداني
انديشهورزي روش و راه ميناميد ، دانستن خود از مهمتر را
موضوع اين اثبات براي ميدانست ، انديشه خود از مهمتر را
به راجع خود ، علمي زندگي پرثمر ولي كوتاه مدت در وي
ارائه قابلشناسايي و متمايز "كاملا روش دو اسلام ، شناخت
اسلام شناخت راه مشهد ، اسلامشناسي در شريعتي است ، كرده
و نمونه صحابه ،(ص)محمد قرآن ، الله ، شناخت براساس را
از تهران اسلامشناسي در اما ميدهد ، توضيح فاضله مدينه
طرح ارائه و مكتب پايدار بهطرح و ميكند عدول شيوه اين
بيان وي نظر ازميانديشد رياضي متد براساس آن هندسي
غيرطبيعي يا طبيعي ميزان هندسي شكل و است قطعي رياضي
(2).ميسازد نمايان بهخوبي را منحني بودن
شريعتي انديشه در (راه) متد جايگاه
بد ، راه با درخشان ، بينهايت انديشه است معتقد شريعتي
اما برود درست را راهش اگر انديشه اما نميرسد ، بهنتيجه
حركت وي (3)ميرسد نتيجه به نباشد ، هم نيرومند و چابك
متدلوژي گزينش عدم دليل به را گذشته سال طي 4800 تاريخ
در بشر فوقالعاده پيشرفت علت و بطئي و كند بسيار صحيح
(4).ميداند صحيح متدلوژي كسب از ناشي را اخير سال 200
قرون از وسطي قرون ميان تمايز فصل را متد تغيير شريعتي
استقرايي متد دوران اين در است معتقد و دانسته جديد
(5).شد (كلنگري) قياس متد جانشين (جزءنگري)
اجتماعي -علمي فرآيندهاي و متد تغيير
طولاني دوره دو ويژگي مهمترين علم ، بودن عام و خاص پديده
بشري ، حيات بر مسلط علم رنسانس ، از قبل.است بشر حيات
آن توسط بود مايل كه منطق وضع با ارسطو است ، ارسطويي علم
ذات از تعريف به فصل ، و جنس و رسم و حد تعيين ازطريق
روح امنيت عدم بيماري تا بيابد دست كلي علم و پديدهها
جهان در مطلق ثبات درنتيجه و مطلق علم ازطريق را بشر
همه اين اما ;سازد بدل وصفناپذير آرامشي به پرهياهو
زبان بر كافي تسلط كه ميرفت انتظار كساني از تنها
طبقه به علم اينرو از.باشند داشته منطقي چنين پرتكلف
بيبهره آن از مردم و يافت اختصاص اشراف و نجبا از معيني
زبان جاي به دكارت توسط انجيل كه زماني از اما.ماندند
نيز ديني عقل و ايمان شد ، نگاشته فرانسه زبان به لاتين
به علم ورود زمينه چاپ ، فن گسترش با درآمد عام زبان به
جديد قرون در ازاينروشد فراهم آدميان زندگي ميان
انديشه تكثر و علم شدن عمومي و انديشه متد تغيير براساس
.شد تشكيل انتلكتويل بهنام جديدي طبقه انديشهورزان ، و
تعقل ، قوه و منطق به تكيه نظير ويژگيهايي با طبقه اين
هست ، آنچه تحليل به شديد ميل تقليد ، و تعبد از بيزاري
نوپذيري و تغيير به توجه دنياگرايي ، نظم ، به شديد تمايل
و ساختاري تكانههاي مركزي هسته فرديت به شديد تمايل و
(6).ميآورد بهوجود جامعه در را قدرت مراجع جابجايي و تعويض
ضرورتي به را وسطي قرون تاريخ جبر علم ، منظر اين از
آن اساسي پايه كه تبدلي و تغيير.كرد تبديل تغييرپذير
.است خود و جهان به نگاه روش تغيير
عين فهم روش ديالكتيك ،
كه ارسطويي بسته بينش از رفت برون راه شريعتي بينش در
كار طرز به معطوف ميدهد ، بهدست را ذهن عمليات قواعد
و ممات و حيات و فساد و كون وضعيت بهتر بهعبارت و عين
پديدهها و واقعيت ذهن ، از خارج عالم در تغيير بهطوركلي
بهزعم كه برميآيد ديالكتيك از نيز كار اين (7)است
فهم روش بهترين ديالكتيك (8).است شرقي اساس در شريعتي
با شريعتي.ميباشد ثابت اصل بهعنوان تغيير و عين
از سرشار بينهايت ، جهان كوچك ، هرچند روزنهاي بازكردن
اين انسان اكنون.ميگشايد انسان روي جلوي را تغيير
پرتكلف كلمات از بهدور كه آورده بهدست را آزادي
مينمود ، محال "قبلا آنچه در مطالعه و تدقيق با ارسطويي ،
تاريخ ، فلسفه قرآن ، در را تكامل نظريه ، ضدين جمع يعني
از و دهد سامان ديگر بهگونهاي جامعه و طبيعت انسان ،
اكنون.يابد نجات ارسطويي كهن نظم در بينظمي بحران
را آن بلكه نميداند محال ضدينرا جمع نهتنها ديالكتيك
واجب بالاتر آن از و ممكن واقعي ، و مسلم اصل يك بهعنوان
(9).ميشمارد
الهي سنتهاي بزرگترين از يكي ديالكتيك ، شريعتي زعم به
در است معتقد و است اجتماع نظام و كائنات نظام بر حاكم
و سنتها در داستانها ، در تاريخ ، در آدم ، خلقت فلسفه
اساس همواره ميكند ، مطرح قرآن كه اجتماعي نظامهاي
دشمنان حتي كه است اصلي همان اين (10).است قاعده براين
.مينشاند گفتوگو براي هم كنار در را عقيدتي و فكري
توحيد و ديالكتيك
مفاهيم تمام قرآن است معتقد شريعتي شد ذكر كه همانگونه
انسانشناسي و تاريخشناسي جهانشناسي ، اجتماعي ، اعتقادي ،
تفكر در (11)ميكند تعقيب تضاد و تقابل منطق با را
ناشي و دائمي جنگ براساس خلقت نظام در ديالكتيك شريعتي ،
،(13)روح -لجن درخلقتانسان ، ديالكتيك (12) جمعتضادها از
-خدا متضاد قطب دو ميان انتخاب و آزادي انسان ، تكامل در
قابيل ميان دائمي جنگ تاريخ ، فلسفه در و (14)شيطان
(دامداري دوره نماينده) هابيل و (كشاورزي دوره نماينده)
جهانبيني حوزه وارد كه زماني اما.است جريان در (15)
بيرون آن از تمامه به را ديالكتيك پاي ميشود ، توحيدي
است جهان همه تلقي توحيدي جهانبيني زيرا.ميگذارد
و طبيعت آخرت ، و دنيا به آن تقسيم نه و وحدت يك بهصورت
است معتقد وي...و جسم و روح معني ، و ماده طبيعت ، ماوراء
در را كلي وحدت يك كه است جهان از ويژهاي تلقي توحيد
تضاد و تعدد و كثرت توحيد ، در...ميدهد نشان وجود
با طبيعت وحدت توحيد ، درنتيجه نيست ، قابلقبول
با خدا و انسان با انسان طبيعت ، با انسان ماوراءطبيعت ،
يك در را همه و ميكند توجيه و تفسير را انسان با و جهان
(16).ميكند تصوير خودآگاه و زنده هماهنگ ، كلي نظام
پويا و منجمد ديالكتيك
ديگر ازطرف ولي ميخواهد عقلي مباني علم بود معتقد كانت
آن نتايج به نيايد بهدست علمي مباني تا هم تعقل در
فهم حاكميت و ابژه و سوژه رابطه.كرد اطمينان نميتوان
در انكارناپذير موضوعي سوژه سازمان به بخشيدن عينيت براي
و كرده فردي را عقل كه موضوعي همان يعنياست كانتي عقل
ميرسد بهنظر "ظاهراميآورد بهارمغان را مدرنيت جهان
رابطه يعني كلاسيك ماركسيسم در را خلايي چنين شريعتي كه
بهخوبي جمعي روابط يك در او خودآگاهي و آگاهي و فرد
ماركسيسم به انتقاد با وي اينرو از است داده تشخيص
طبقه تولد موجب را ديالكتيكي تضاد وجود نفس كه كلاسيك
ميداند ، حاكم انساني حيات مقاطع تمام در را آن و تازه
،"شوارتز" نظريه براساس "اولا.ميسازد متكامل را آن
و زمان وسيع اشل در تاريخ حركت توجيه عامل را ديالكتيك
(17).ميداند صادق جزيي ، حركت نه
يك در ديالكتيك تضاد وجود نفس كه نيست معتقد وي "ثانيا
به مرحلهاي از جامعه انتقال و حركت موجب "جبرا جامعه ،
با سال دوهزار ميتواند جامعه يك..ميشود ديگر مرحله
جامعه اين در.كند شكر هم را خدا و كرده زندگي بردگي
است اين نيست ، ديالكتيكي حركت اما است ، ديالكتيكي تضاد
را جامعه يك كه است "فقر احساس" نيست ، حركت عامل فقر كه
(18).درميآورد بهحركت
و آگاهي كه است عاملي مهمترين "احساس" شريعتي نگاه از
ميآورد ، بهارمغان حركت براي را جمعي و فردي خودآگاهي
آثار2 ، مجموعه در احساس اين تشريح براي وي اينرو از
كار ، آموزه سه بر مبتني كه انقلابي بهخودسازي را فصلي
انساني الگوي تا ميپردازد است عبادت و اجتماعي مبارزه
.دهد ارائه آزاد انتخاب و فردي تعقل بر مبتني مكتب طراز
خودآگاهي با توام كه شريعتي ازنظر "احساس" اينجا ، در
و منجمد ديالكتيك به را ديالكتيك است جمعي -فردي
همان اينميسازد تقسيم حركتآفرين و پويا ديالكتيك
آزادي توضيح براي نيز فرانكفورت مكتب اعضاء كه است اصلي
.س.تامس.كردند مطرح شدن اجتماعي براي انسان متقابل كنش و
فزاينده "احساس" براين علمي انقلابهاي توجيه در كوهن
اين علمي انقلابهاي بر مقدم ميگويد و ميكند تاكيد
ديگر موجود نمونه كه ميآيد بهوجود فزاينده احساس
آن خود كه طبيعت از جنبهاي كامل اكتشاف در نميتواند
بود ، كرده باز را آن به دستيافتن راه آن از پيش نمونه ،
علمي ، رشد در هم و سياسي رشد در هم لذا باشد ، بوده كارساز
شرط بينجامد ، بحران به ميتواند كه كردن كار بد احساس
(19).است علمي انقلاب بروز براي لازم
انساني علوم در را پويا ديالكتيك شريعتي توضيح ، اين با
حيطه در عالم با علم موضوع رابطه همانا كه مصلحت براساس
(20).ميدهد پيوند است مكان و زمان
در شريعتي هرچند كه است ضروري نكته اين تذكار پايان در
ميجويد سود حداكثري مفاهيم از همواره مكتبي انسان توضيح
الخطا جايز و انسان درباره آسماني تعاليم مخالف اين كه
پويا ، ديالكتيك بر تكيه با دارد سعي وي اما است ، آن بودن
تمام در انسان آزادي براساس را عينيت در "تغيير" راه
و آزادي شعار هدف ، اين.نشاندهد آدميان به زمانها
.داد جاي ايران مردم اسلامي انقلاب بطن در را استقلال
آصفنخعي فروزان
پانوشتها
ص 9 اسلام در ديني فكر احياء -1
حسينيه تهران ، اسلامشناسي آثار 16 ، .م علي ، شريعتي ، -2
اسلام ، شناخت روش آ280.م شريعتي و 6 ، ص 5 ارشاد ، 1364
ص 61 پاييز 1362 ،
ص 64 جديد ، قرون ويژگيهاي آ310 ، .م علي ، شريعتي ، -3
ص 47 همان -4
تهران ، توحيدي ، ديالكتيك اول دفتر.علي.شريعتي -5
ص 9 ارشاد ، 1358 ، انتشارات
ص 163 جديد قرون ويژگيهايعلي.شريعتي -6
ص 25 توحيدي ديالكتيك اول دفتر -7
ص 25 همان -8
ص 27 همان -9
ص 138 اسلامشناسي 3 ، .آ180م -10
ص 34 اول ، دفتر -توحيدي ديالكتيك -11
ص 27 همان -12
ص 25 همان -13
ص 42 همان -14
ص 51 همان -15
تا 40 ص 36 تهران اسلامشناسي آ160 ، .م -16
ص 139 اسلامشناسي 3.آ180.م.شريعتي -17
ص 143 همان -18
ص 99 -آرام احمد ترجمه -كوهن -علمي انقلابهاي ساختار -19
ص 152 آ180.م -20
انديشه تازههاي
|
ماركس كارل فلسفي 1844 و اقتصادي دستنوشتههاي
آگاه ، انتشارات :ناشر /مرتضوي حسن :مترجم /ماركس كارل
صفحه تومان ، 264 قيمت1000 /اسفند 1377 اول ، چاپ
كهنخستين است كارلماركس مقالات مجموعه شده ياد كتاب
عنوان تحت آنها نگارش از پس قرن يك به نزديك بار
.شد منتشر سال 1844 در سياسي -اقتصادي دستنوشتههاي
هنگام اوت 1844 و مارس ماههاي بين را مقالات اين ماركس
اين وجود از كسي سال 1932 تا اما نوشت پاريس در اقامت
آثار مجموعه در بار نخستين براي و نداشت اطلاعي نوشتهها
.يافت انتشار برلين در سوم جلد اول ، بخش انگلس ، و ماركس
از بعد ميشود ، مربوط ماركس جواني دوران به كه اثر اين
از بسياري و يافت اروپا در گستردهاي شهرت دوم جهاني جنگ
آن ، پيرامون را درازدامني بحثهاي فلسفي ، جريانهاي
كه گونهاي به نمودند مطرح بيگانگي خود از مبحث "خصوصا
به كه يافت رواج ماركس انديشههاي از تازهاي برداشتهاي
.انجاميد ماركسيسم از كيش راست برداشت در تجديدنظر
متن با را خواننده كه جهت يك از "..نوشتههاي دست" كتاب
آشنا معاصر مهم فيلسوفان از يكي نوشتههاي از يكي اصلي
تفسير و بحث ما ، كشور در متاسفانه.دارد اهميت ميسازد
يا درباره كتابهايي با غرب گوناگون انديشمندان درباره
تناقضها بنياد همين بر و است مواجه متفكران آن پيراموني
دامن فلسفي مباحث بر فراواني كجفهميهاي و برداشتها و
نظر در كه نيست ماركس تنها اعتباري به.است گسترده
مخالفان و شده بركشيده انتقادي غيرقابل مقام تا دوستان
چون متفكراني بلكه ميدانند ، وجود از به را وي عدم نيز
در دليل به نيز...و كانت هيوم ، اسپينوزا ، بركلي ، لاك ،
همين با آنها ، نوشتههاي اصل ترجمه فقدان و نبودن دسترس
.روبهرويند فهميها كج
فرهنگ و سياست
جهاني متحول نظام در
:ناشر /ايزدي پيروز :مترجم /والرشتاين ايمانوئل :نويسنده
صفحه تومان ، 360 قيمت1200 /اول 1377 چاپ ني ، نشر
و ژئوپليتيك) جهاني متحول نظام در فرهنگ و سياست
والرشتاين ، ايمانوئل كه است مقالاتي سلسله شامل (ژئوكالچر
تا 1986 سالهاي 1982 فاصله در جهاني نظام نظريه مبدع
رويدادهاي درباره نويسنده ديدگاههاي منعكسكننده و نوشته
.است دوره اين
و آهنين پرده فروافتادن كه است باور اين بر والرشتاين
اثباتكننده و بنيادي تحليلهاي موءيد پروسترويكا فرآيند
متغير جهاني نظام در آمريكا تسلط زوال كه است مدعا اين
.ميآيد حساب به تحولات تبيين براي اصلي
امپراتوري فروپاشي كه است معتقد همچنين والرشتاين
آمريكا ، تسلط زوال به توجه بدون اروپا وحدت و كمونيستي
جهاني اقتصاد چرخهاي آهنگ در حياتي مرحله يك عنوان به
كتاب تحليلهاي از بخشي دراست درك غيرقابل سرمايهداري ،
برابر در آمدن پديد حال در كه ميشود اشاره چالشي به
.است مسلط "ژئوكالچر"
كه است والرشتاين ابداعي اصطلاحات از يكي "كالچر ژئو"
.است جهاني نظام فرهنگي چهارچوب آن از مراد
از يكي انديشههاي آخرين ارائهدهنده مقالات مجموعه اين
بيشك و است اخير سالهاي متفكران جنجاليترين و مبتكرين
.انگيخت برخواهد اجتماعي دانشپژوهان ميان فراواني بحثهاي
|
|