رمضان مبارك ماه روزه شرعي مسايل
انسان سوره
رمضان مبارك ماه روزه شرعي مسايل
صانعي يوسف شيخ حاج آيتالله فتواي حسب
است؟ چگونه رمضان ماه در روزه نيت *
روز يا شب در دارد تصميم كه قدر همين رمضان ماه روزه در
هست هم خدا براي است معلوم و بگيرد روزه را فردا كه قبل ،
پس.ميكند كفايت نميگرفت روزه نبود خدا دستور اگر والا
براي رمضان مبارك ماه در فردا روزه براي عزم از بيش
.نميباشد لازم رمضان روزه نيت در قربتاليالله و خداوند
رسد چه و شبقبل به رسد چه باشد هم قبل اگرروز عزم اين و
بر زائد ديگري چيز هيچ و است كافي طلوعفجر با مقارن به
.نميباشد لازم رمضان روزه در شد مرقوم آنچه
و برگشت خود نيت از رمضان مبارك ماه روز ، در كسي اگر *
چيزي اينكه از قبل آن از بعد و نباشد روزه كه گذاشت بنا
پشيمان بكند ، باطل "عملا را خود روزه و بياشامد و بخورد
ميباشد؟ چه تكليفش باشد روزه كه گذاشت بنا و شد
اين با ديگر معين واجب هر و رمضان مبارك ماه روزه گرچه
دارد روزه نيت استمرار با منافات كه بناگذاريها گونه
شده ، پشيمان هم بعد گرچه است ، واجب قضائش و ميشود باطل
مفطرات از آنها غير و آشاميدن و خوردن حق حال هر به اما
همه براي رمضان ماه در روزه حالت بر بقاء چون ندارد را
واجب بگيرد هم قضاء بايد و است باطل روزهاش كه كسي حتي
معصيت و گناه و كفاره مساله مفطرات ارتكاب با و است
.ميشود اضافه قضاء بر هم زيادتر
يا درس محل به هفته هر كه ديگري افراد يا و دانشجويان *
چگونه رمضان ماه در روزهشان برميگردند و ميروند كار
است؟
يك روز ده از قبل سال در معتنابه مدتي براي كه كساني همه
جا همه كثيرالسفر حكم به دارند شرعي مسافت قدر به سفر
روز ده آنكه مگر بگيرند بايد را روزهشان و تمام نمازشان
نماز بعدي اول سفر در كه قصد بدون ولو بمانند جا يك در
آن از بعد و دوم سفر در و ميشود افطار روزه و شكسته
حكم اين در و ميشود بار مرتبه دو كثيرالسفر حكم همان
ماشين راننده مانند است سفر شغلش كه كسي و دانشجو بين
كه كسي مثل است سفر در شغلش يا و شهري بيرون و بياباني
به روز هر و است تهران كارش محل و ميكند زندگي كرج
نميباشد فرقي جانب اين نظر به برميگردد و ميآيد تهران
.است سفر كثرت همان معيار و ندارد فرقي و
ميآيد تهران به مرتب كرج از "مثلا كه كثيرالسفري اگر *
ديگري سفر يا و مشهد زيارتي سفر به خواست رمضان ماه در
و درست روزهاش آيا برود قبلي متعارف سفرهاي از غير
و ميشود افطار روزه و ميباشد مسافر يا است تمام نمازش
شكسته؟ نماز
را روزه و تمام نمازشان سفر كثرت خاطر به كه افرادي همه
و مسافرتي هر در نمانده جا يك در روز ده تا بگيرند بايد
.بگيرند بايد را روزه و تمام نمازشان سفري هر
بودن مسافر حكم به كه اين با كند مسافرت صبح كسي اگر *
نياشامد و نخورد چيزي اگر نمايد ، افطار را روزه ميتواند
زندگيش محل به روز همان ظهر از قبل و نياورد مفطري و
و نمايد روزه نيت ميتواند آيا برگردد (روستا يا شهر)
بعد كه است مسافري مثل روزهاش آيا و است؟ صحيح روزهاش
و نخورد چيزي ظهر اذان از قبل مسافرت روز چند از
دارند؟ فرق هم با يا ميرسد زندگي محل به و نياشاميده
قبل روزه نيت با و نباشد سوءال در صورت دو بين فرق "ظاهرا
درست منزلش به شده وارد مسافر روزه اينكه كما ظهر از
مثل او بر روزه چون بگيرد ، روزه و كند نيت وبايد ميشود
قبل كه كسي روزه طرز همين است ، واجب وطن و منزل در حاضر
حاضر ظهر از قبل دومرتبه و شده مسافر و بوده حاضر ظهر از
و ميشود درست نيت يا روزهاش برگشته خانهاش به و شده
روايات و باشد ، نرفته مسافرت كه حاضري همانند است واجب
فحوا و خصوصيت ارتقاء لكن شده وارد اول مورد در چند هر
.ميكند كفايت و است حجت هم دوم مورد براي
درست روزهاش تا كند مسافرت بعدازظهر ميخواهد كه كسي *
باشد ، بايد سكونتش محل و خانه در ظهر اذان هنگام آيا باشد
يكي در را ظهر اذان و كرده حركت سفر قصد به اگر حتي يا
نرسيده ترخص حد و شهر خارج به هنوز كه مسير مساجد از
است؟ درست روزهاش نيز كند حركت و بخواند
تا نباشد سفر سوي به حركت مسير در اذان هنگام در بايد
يا خودش خانه بين فرقي جهت اين در و باشد درست روزهاش
.نميباشد نرفته جا آن به سفر قصد به كه شهر ديگر جاي
محل در زوال هنگام و ظهر اذان بايد هذا علي بناء
ننموده مسافرت به شروع زوال هنگام در و باشد زندگياش
.باشد
به ظهر از قبل كه مسافري براي روزه بودن درست در معيار *
شدن قريه و شهر داخل و زندگي محل به رسيدن برسد ، وطنش
اذان صداي كه جايي و شهر دروازه به برسد كه همين يا است
كفايت "ترخص حد از گذشتن" يعني ميشنود را شهر متعارف
ميكند؟
است قريه و شهر داخل و زندگي محل به ورود معيار ، "ظاهرا
در ظهر از پيش بودن و نميشود محسوب مسافر آن از بعد كه
صداي ولو برگشته سفر از كه كسي براي قريه و شهر خارج
كه افرادي كه است نيكو چه و نميكند كفايت بشنود را اذان
يا ميرسند اقامه محل يا وطن به ظهر از قبل كه دارند شك
.نمايد افطار سفر حال در و قبل از را خود روزه نه
دارد يقين كه كسي براي رمضان ماه در قرآن خواندن آيا *
يقين چون آنكه يا و است جائز دارد آن قرائت در اشتباهاتي
روزه؟ مبطل و حرام خواندنش و بخواند نبايد دارد اشتباه به
بلكه است جائز تنها نه قطعيه ، مستمره سيره از نظر قطع با
همه و مستحب ديگران مثل افرادي چنين براي قرآن خواندن
مخاطب چون قرآن قرائت در كذب شبهه و ميبرد را ثوابها
.آيد پديد مشكلي تا نميكند پيدا تحقق ندارد وجود
يا است روزه به مضر خوراكي سرمهاي و آمپول تزريق آيا *
خير؟
چه و دارويي چه باشد ، مسكن چه "مطلقا آمپولها تزريق
مضر و نميباشد مبطل وريدي چه و باشد عضلاني چه تقويتي
سرمهاي اما و نميباشد آشاميدن و خوردن و نبوده روزه به
مضر نيز دارد دارويي جنبه شبيه كه است مقطعي اگر خوراكي
غذاي عنوان به و دارد تغذيهاي جنبه اگر اما و نميباشد
احتياط بگيرد قرار روز چند در استفاده مورد بناست مريض
چون ميباشد آن قضاء و نكردن افطار و روزه گرفتن در واجب
كه دارد وجود دهان راه از خوردن با آن تفاوت عدم شبهه
.ميباشد احتياط منشاء همان
به مضر اسپريها ، از ريوي و تنفسي بيماران استفاده آيا *
خير؟ يا است روزه
و نميشود محسوب آشاميدن و خوردن و نيست ، مبطل "ظاهرا
.نميباشد حلق به غبار رسانيدن ادله مشمول
حيث از روزه بودن مضر و آن شدت يا و مرض احتمال آيا *
صحت شرط عدمش بلكه و صوم افطار جواز موجب كه سلامتي
خود اگر يا و ميباشد پزشك نظر به منوط آن تشخيص ميباشد
كفايت عقلايي احتمال به هم آن ميدهد را آن احتمال انسان
ميكند؟
آمده روايات در كه طرز همان و ندارد موضوعيت پزشك نظر
پزشكان نظر آري.ميباشد خودش احتمال و انسان خود معيار
اگر كه داشت توجه بايد و است احتمال پديدآورنده محترم
مضر ميكند فكر خود اما دانست مضر را گرفتن روزه پزشك ،
"قطعا چون است ، لازم نمودن اعتماد پزشك نظر به نميباشد
توجه مورد آينده و فعلي حيث از را مرض جوانب هم پزشك
ايجاد عليالقاعده و ميباشد او تخصصي كار و ميدهد قرار
.مينمايد احتمال
انسان سوره
قرآن سورههاي موضوعي شناخت
غزالي محمد شيخ :نوشته
محمدي اصغر علي :ترجمه
از يكي ميكردند ، عبور گورستان يك كنار از سرعت با جمعي
مورد در قبرها اين ميداني آيا:گفت خود دوست به ايشان
ميگويند؟ چه ما
ميگويند؟ چه:گفت ديگري
نيز شما بوديم ، شما همانند نيز ما:ميگويند:داد پاسخ
.بود خواهيد ما همانند
كه نسلي اغلب و بودم؟ چه پيش سال صد:پرسيدم خود از من
كلام از صادقتر پاسخي بودند؟ چه ميكنيم زندگي آن در
الانسان علي اتي هل":ميفرمايد كه نيافتم متعال خداوند
برانسان آينه هر) (1)"مذكورا شيئا يكن لم الدهر من حين
(.نبود ذكر خور در چيزي او و گذشت زمان از مدتي
آفريد گونهاي به را ما خداوند گاه آن پس نبوديم ، هيچ ما
بازگرداند خود سوي به را ما سپس ميبينيم ، و ميشنويم كه
باز صورتي چه به ولي !گشت خالي ما وجود از زمين و
ميگرديم؟
و سلاسل للكافرين اعتدنا انا":فرمود انسان سوره در
آتش و غلها و زنجيرها كافران براي ما) (2)"وسعيرا اغلالا
الابرار ان":گفت همچنين.(كردهايم آماده افروخته
يشرببها عينا.كافورا مزاجها كان كاس من يشربون
به آميخته كه مينوشند جامهايي از نيكان) (3)"عبادالله
(.مينوشند آن از خدا بندگان كه چشمهاي.است كافور
صورتي به كه است اين انسان سوره در توجه قابل مطلب
توصيف ميآيد ، وارد كافران بر كه را عذابي مختصر "كاملا
موءمنان انتظار در كه را عظمتي و بهشت كه حالي در ميكند
رايت ثم رايت واذا":مينمايد توصيف مفصل طور به است
نعمت بنگري چه هر بنگري ، چون) (4)"كبيرا ملكا و نعيما
گذشته يادآوري در گاه آن (بزرگ فرمانروايي و است فراوان
سعيكم كان و جزاء لكم هذاكان ان":ميگويد آنها به
شده سپاسگزاري كوششتان از و شماست پاداش اين) (5)"مشكورا
(.است
و رسالتهاست بخش پايان كه اسلام رسالت از سوره اخير نيمه
زيرا.ميگويد سخن عمومي حيات بناي و ايجاد در آن نقش
تاثيرپذيري و بوده اهميت با بسيار اخلاق در محيط تاثير
توانست پيامبر اگر پس.است انكار قابل غير آن از ما
از آكنده را تهي قلبهاي و دهد تغيير را جامعه سمتگيري
و محو كه است آورده وجود به را امتي همانا نمايد ، وحي
به لذاميكند هدايت راست راه به را مردم و كرده ، تثبيت
فاصبر.تنزيلا القرآن عليك نزلنا نحن انا":شد گفته او
بر را قرآن ما) (6)"آثمااوكفورا منهم تطع ولا ربك لحكم
فرمان برابر در نيكو ، كردني نازل كرديم ، نازل تو
اطاعت ناسپاسي يا گناهكار هيچ از و باش صابر پروردگارت
(.مكن
:ميشود انجام خداوند مستمر ذكر روز هر انتهاي و ابتدا در
و بامدادان و) (7)"اصيلا و بكره ربك اسم واذكر"
در همچنين (.بياور زبان بر را پروردگارت نام شامگاهان
و له فاسجد الليل من و":ميشود چنين نيز شب از پاسي
در و كن سجدهاش شب از پارهاي در) (8)"طويلا ليلا سبحه
(.گوي تسبيحش شب درازناي همه
و قبل و اسلام رسالت عصر در بشري سرشت و خوي كريم قرآن
يحبون هوءلاء ان":ميفرمايد كرده توصيف را آن از بعد
اين اينان) (9)."ثقيلا يوما وراءهم يذرون و العاجله
پشت پس را دشوار روز آن و دارند دوست را زودگذر دنياي
مستي با مردم از برخي كه است نزديك واقع در (.ميافكنند
دست از را خود كمال و رشد آن لذتهاي و مطالب و حيات
ممنوع آخرت ذكر عنقريب كه گويي حاضر دوران در بدهند ،
!است سرد بسيار ، موعظهاي مرگ ذكر كه همانطور.ميگردد
نميآيد خوشم سروصدا و نااميدي شيون ، از "ابدا و "اصلا
نيز سركش هواي برابر در انساني فكر شكست و غفلت از ولي
.دارم اكراه "شديدا
باز كجا به و آمدهاند كجا از بدانند مردم كه ميخواهم
"سبيلا ربه الي اتخذ شاء فمن تذكره هذه ان" گشت خواهند
سوي به راهي خواهد كه هر پس.است اندرزي اين) (10)
راه كه كساني هدايت بر خداوند (.برگزيند خويش پروردگار
راهشان پيش از را موانع و ميافزايد كردند پيشه هدايت
از و كردند فراموش را خداوند كه را كساني اما.برميدارد
:ميگذارد وا طغيانشان در شدند كور نشانههايش ديدن
"اليما عذابا اعدلهم الظالمين و رحمته في يشاء من يدخل"
براي و سازد ، خود رحمت مشمول بخواهد كه را كس هر) (11)
(.است كرده آماده دردآور عذابي ستمكاران
:پانوشتها
فرهنگ نشر دفتر كريم ، قرآن موضوعي تفسير سوي به گامي*
دوم جلد اسلامي ،
انسان4 -2/ انسان1 -1
انسان20 -4/ و 6 انسان5 -3
و 24 انسان ، 23 -6/ انسان22 -5
انسان26 -8/ انسان25 -7
انسان29 -10/ انسان27 -9
انسان31 -11
|