نظارت و حمايت ; ديني حكومت
دوم بخش - اسلام در قانون كردن نهادينه
ازعالمان ، آگاهي و علم طلب به را انسان اينگونه ، قرآن
به را اجتماعي آموزشهاي و تعليم ضرورت و ميكند امر
.ميرساند اثبات
به همگاني غفلت و عموم جهل از همواره نيز اسلام علماي
تكتازي براي مساعد شرايط كننده ايجاد عامل يگانه عنوان
.كردهاند ياد مردم شدن كشانيده ذلت به و مستبدان
تنبيه ارزشمند كتاب بر خود شرح در طالقاني محمود سيد
و علت يگانه مينويسد ، نائيني علامه المله تنزيه و الامه
است ، استبداد نگهدارنده و دهنده پرورش كه سرزمين تنها
مردم توده كه آنجا از.ميباشد همگاني غفلت و عموم جهل
خود وضع و استبداد شوم آثار به و اند بسيط جهل به مبتلا
آن در كه ميدانند راهمان زندگي محيط تنها و ندارند توجه
نماياندن و استبداد آثار شرح و بيان با پس ميبرند ، بسر
جهل تاريك پردههاي بهتدريج ميتوان عزت ، و آزادي زندگي
زمينه اين در مردم.نمود زائل عقلشان برابر از را غفلت و
مقابله راه مركبند جهل گرفتار كه كساني با مختلفاند
تا است آنها از رويگرداني و اعراض يعني انبيا سيره همان
و بروند تحليل خودبهخود عمومي ، بيداري و هوشياري در
و تعليم روش بايد هوشمند ، جوانان و مردمان و خواص براي
و كلي علوم با را آنها و گرفت پيش را عميقتري تربيت
(13).نمود آشنا اجتماع علوم و خلقت فلسفه
ضعيف ازاقشار حكومت حمايت 31
و قانونپذيري روحيه و اجتماعي انضباط فرهنگ گسترش براي
و محروم اقشار از بايد حكومت جامعه ، در آن كردن نهادينه
و آورد عمل به قانوني حمايت موءثر و جدي صورتي به مستضعف
آنجا تا را حكومت وجود برخي كه است مهم قدر آن امر اين
تمامي.ميدانند ضروري است ميان در طبقاتي اختلاف كه
اختلافات رفع در حكومت وجود فلسفه انحصار به انديشمندان
حكومت تشكيل دارند اعتقاد اغلب بلكه نيستند معتقد طبقاتي
:ميگويد الهادي جعفر.نيست جديد مبحث يك بشري حيات در
فلاسفه بزرگان توجه و تاكيد مورد قديمالايام از بحث اين
تشديد را حكومت به نياز جديد حيات چند هر بوده متفكران و
(14).است نموده
:است گفته (لطفي احمد ترجمه) السياسه كتاب در ارسطو
دارد را آن اقتضاي انسان فطرت كه است طبيعي نياز حكومت
كند ، زندگي آن تدبير و نظام و دولت از خارج انسان چه اگر
نيز افلاطون (15).باشد بشر فوق يا متوحش موجودي خواه
طريق از جز سعادتمندانه حيات به دسترسي همانا:ميگويد
سوي به انسان طبيعت اينكه براي.نيست ممكن دولت تشكيل
انسان كه است طبيعي امور از اين و دارد گرايش سياسي حيات
(16).نيست بينياز آن از
در بدانيم كه ميشود روشنتر زماني بحث مورد حمايت ضرورت
كه ما اسلامي جامعه مانند جوامعي بويژه جوامع اكثر
انواع و زيسته زورمداران و جباران ستم تحت متمادي سالهاي
است ، بوده نظارهگر را شكنيها قانون و بيحرمتيها
وظايف به نسبت تنها نه كه ميشوند يافت بيشماري افراد
گيج گاه و ظريف خمهاي و پيچ از و بيخبرند خود قانوني
صورت در بلكه ندارند ، آگاهي چندان قوانين و ادارات كننده
در خود حقوق احقاق براي را لازم تمكن و توان نيز آشنايي
اجراي "معمولا عظيم قشر اين جهت همين به.ندارند اختيار
نيافتني دست و موهوم امري را مقررات حكومت و قانون
.ميشوند مايوس و دلسرد آن از كلي به و نموده قلمداد
"حقيقتا اقشار اين از جدي و قانوني حمايت كه اينجاست
قانونگذار قانون ، به نسبت اعتمادكلي موجب مستضعف و محروم
علي كه روست همين از و بود خواهد قانون مجريان و
نخعي اشتر مالك به خود معروف عهدنامه در عليهالسلام
:كه ميكند تاكيد
من لهم ، لاحيله منالذين فيالطبقتالسفلي الله ثمالله"
فان الزمني ، و البوسي اهل و والمحتاجين المساكين
استحفظك ما لله احفظ و ،"معترا و "قانعا فيهذهالطبقه
من "قسما و مالك ، بيت من "قسما لهم اجعل و فيهم حقه من
مثلالذي منهم للاقصي فان بلد ، كل في الاسلام صوافي غلات
.حقه استرعيت قد وكل للادني ،
لاحكامك بتضييعكالتافه لاتعذر فانك بطر ، عنهم فلايشغلنك
لهم ، خدك ولاتصعر عنهم ، همك تشخص فلاالمهم الكثير
و العيون ، تقتحمه ممن منهم اليك لايصل من امور وتفقد
.الرجال تحقره
اليك فليرفع الخشيتوالتواضع ، اهل من ثقتك لالئك ففرغ
فان تلقاه ، يوم الله الي بالاعذار فيهم اعمل ثم امورهم ،
وكل غيرهم ، من الانصاف الي احوج بينالرعيه هولاءمن
.حقهاليه تاديه في الله الي فاعذر
ولا حيلتله ، لا ممن الرقتفيالسن ذوي و اليتم تعهداهل و
كله والحق ثقيل ، الولاه علي ذلك و نفسه ، للمساله ينصب
فصبروا العاقبه طلبوا اقوام علي الله وقديخففه ثقيل ،
(17).لهم موعودالله بصدق وثقوا و انفسهم ،
جامعه محروم و پايين طبقات درخصوص !را خدا !را خدا سپس)
نيازمندان ، زمينگيران ، از ندارند ، چارهاي هيچ كه
گروهي محروم طبقه اين در همانا دردمندان ، گرفتاران ،
بر نياز دست گدايي به گروهي و نموده خويشتنداري
براي خداوند كه باش حقي پاسدار خدا براي پس ميدارند ،
از بخشي و بيتالمال از بخشي است ، فرموده معين طبقه اين
طبقات به شهري هر در را اسلام غنيمتي زمينهاي غلههاي
همانند مسلمانان دورترين براي زيرا ده ، اختصاص پايين
آن رعايت مسئول تو و دارد وجود مساوي سهمي نزديكترينشان
.ميباشي
كه بازدارد ، آنان به رسيدگي از را تو حكومت سرمستي مبادا
ترك براي عذري مهم و فراوان كارهاي انجام هرگز
مشكلات فكر در همواره بود ، نخواهد كوچكتر مسئوليتهاي
را كساني امور بويژه برمگردان ، روي آنان از و باش آنان
و نميآيند چشم به كوچكي از كه كن رسيدگي بيشتر آنان از
دسترسي تو به كمتر و ميشمارند كوچك را آنان ديگران
.دارند
و ترس خدا كه خود اطمينان مورد افراد از گروه اين براي
را آنان مسائل و تحقيق پيرامونشان تا كن ، انتخاب فروتنند
عمل بهگونهاي مشكلاتشان رفع در سپس.كنند گزارش تو به
در گروه اين زيرا باشي ، داشته عذري خدا پيشگاه در كه كن
آنان حق و نيازمندند عدالت به ديگران از بيشتر رعيت ميان
باشي ، از معذور خدا نزد در كه بپرداز بهگونهاي را
و ندارند چارهاي راه كه سالخورده پيران و خردسال يتيمان
مسئوليتي كه كن دلجويي پيوسته برنميدارند ، نياز دست
است سنگين تمامش حق ، چه اگر.است زمامداران دوش بر سنگين
ميطلبند ، آخرت كه ميكند آسان مردمي بر را آن خدا اما
پروردگار وعدههاي به و واميدارند شكيبايي به را نفس
.(دارند اطمينان
قهريه قوه از استفاده.41
كردن نهادينه براي حكومت وظايف از گذشته مراحل شرح از پس
.ميرسد قهريه قوه اعمال يعني مرحله آخرين به نوبت قانون
آموزش و نصيحت طريق از قانون به پايبندي مشكل هميشه زيرا
با كه لجوجي و عنود افراد هستند و نميشود حل نظارت و
به تجاوز و حرمتها حريم شكستن به "عامدا كامل ، آگاهي
در و مينمايند مبادرت ديگران مشروع آزاديهاي و حقوق
خود ميل و اراده تا كرد مجبور را افراد بايد موارد اين
در جبر جز چيزي كه چرا (18).دهند وفق قانون و عقل با را
.نيست كارگر آنها
خواهيم نكته اين به نيز روايات و الهي آيات بررسي در
نموده تجويز را خشونت اعمال اسلام موارد بعضي در كه رسيد
است ديگران بر سليقه تحميل از غير خشونت اين ولي.است
:زيرا
خاص اراده تحميل از ناشي قهرآميز حركت را خشونت اگر"
واضح بدانيم قوانين و قواعد و حدود از خارج حركتي يعني
اين اما ندارد جايي مدرن جامعه كاركرد و ساختار در است
قهريه قوه فاقد مدرن جامعه كه نيست معنا بدين سخن
در تنها قدرتي چنين كه معناست بدين بلكه است (Coercive)
غايت و ميشود گرفته بكار (قانون) بازي قواعد اعمال جهت
(19)".نيست خاصي اراده هيچ تحميل آن
حكومت اگر كه ميخوانيم اسلامي روايات در مثال بهعنوان
در آنها و كند زكات مطالبه اشخاصي ، يا شخصي از اسلامي
سود آنها مورد در اندرزها و كنند ايستادگي حكومت مقابل
نيروي به متوسل اسلامي حكومت ميشوند ، محسوب مرتد ندهد ،
بودند گروهي كه رده اصحاب داستان مثل.شد خواهد انتظامي
خودداري زكات پرداخت از (ص)اسلام پيامبر از بعد كه
حتي و پرداخت آنان با مبارزه به وقت خليفه و ميكردند
"شخصا و كرد امضاء را مبارزه اين (ع)علي اميرالموءمنين
(20).بود جنگ ميدان در پرچمداران از يكي
قرآن تاكيد مورد ضروري موارد در خشونت اعمال روش اين و
:ميباشد نيز
فان بينهما فاصلحوا اقتتلوا منالموءمنين طائفتان وان"
تفيءالي حتي تبغي التي فقتلوا الاخري علي احدهما بغت
(21)"...فاءت فان امرالله
دشمني و قتال به هم با ايمان اهل از طايفه دو اگر و)
و داريد برقرار صلح آنها بين موءمنان شما البته برخيزند ،
ظالم طايفه آن با كرد ظلم ديگري بر دو آن از يكي اگر
.(...آيد خدا فرمان بر تا كنيد قتال
:است همين نيز (ص)پيامبر سيره و
لايقيمالناس و ظلالسيف تحت و فيالسيف كله الخير"
(22)"والنار مقاليدالجنه السيوف و الاالسيف
جز چيزي و است شمشير سايه زير و شمشير در نيكيها همه)
كليدهاي شمشيرها و داشت نخواهد پاي به را مردم شمشير
.(دوزخند و بهشت
بايد الهي و اسلامي حكومت بخصوص حكومتها ، شد مشخص پس
رسيدگي ميگيرد ، صورت كه تخلفاتي و جامعه امور به نسبت
را واقعي كمال انساني هر كه چرا باشد داشته قاطعيت و كند
اسلامي و اخلاقي فضايل از كه ميآورد بدست صورتي در
را اخلاقي فضاي اين كه محيطهايي از يكي و باشد برخوردار
نظارت تحت در قانونمند جامعه ميآورد بوجود انسان در
.است قانونمند و مقتدر اسلامي حكومت
مردم وظايف -2
قانون كردن نهادينه زمينه در نيز مردم حكومت بر علاوه
خود وظايف ايفاي با و هستند كليدي و اساسي نقش داراي
آن شدن نهادينه و جامعه در قانون حاكميت به ميتوانند
.ميشود اشاره وظايف اين از بعضي به اينك كه كنند كمك
مردمي نظارت.12
تاسيس و انتظامي نيروي تشكيل و حكومت وجود كه است درست
مهم پشتوانههاي از آن سوي از بازرسي و نظارت سازمان
نظم و قانونگرايي فرهنگ نشر و قانون كردن نهادينه براي
نظارت و دخالت مردم اگر اما ميآيند شمار به اجتماعي
اجراي در نميتوانند شده ياد عوامل باشند نداشته را لازم
و حكومت بازسازي زيرا يابند ، توفيق نظم برقراري و قانون
قانون ، اجراي تضمين اساسي عوامل بهعنوان زمامداران اصلاح
پيامبر.ميپذيرد تحقق مردم مراقبت و حضور و دخالت با
حاكمان بر مردم عامه نظارت و دخالت ضرورت درباره (ص)اكرم
:ميفرمايند خود
يروا حتي الخاصه ، بعمل العامه يعذب لا جل و عز انالله"
فاذا ينكروه ، ان علي قادرون هم و انيهم ظهر بين المنكر
(23)".العامه و الخاصه الله عذب ذالك فعلوا
مجازات خواص عمل خاطر به را مردم عموم هرگز خداوند)
خلاف و)ناپسند و زشت اعمال كه زمان آن مگر نميكند
(مردم عامه) آنها و گردد ، آشكار آنها ميان در (قوانين
از نهي ولي باشند داشته را آن انكار و جلوگيري توانايي
مورد را خواص و عوام خداوند صورت اين در كه نكنند ، منكر
(.داد خواهد قرار عذاب
به نسبت نبايد مردم كه ميشود استفاده شريف حديث اين از
عملكرد بر بايد بلكه باشند ، بيتفاوت خود مسئولين اعمال
.مسئولند كار اين بر همه زيرا باشند ، داشته نظارت آنها
:ميفرمايد (ص)اسلامي پيامبر
عن مسئول و راع الامام رعيه ، عن مسئول كلكم و راع كلكم"
والمراراعيه رعيته ، عن مسئول هو و فياهله الرجل و رعيه
مال في راع الخادم و رعيتها عن مسئوله و زوجها بيت في
والرجل:قال قد ان حسبت و قال:رعيته عن مسئول و سيده
عن مسئول و راع كلكم و رعيته عن مسئول و ابيه مال في راع
(24)"رعيته
راعي پيشوا ;ميشويد واقع سوءال مورد و چوپانيد شما تمام)
مسئوليتش از خانه در مرد ;مسئول رعيت مقابل در و است
رعيتش از و است مسئول همسر ، خانه در زن ;ميشود سوءال
.دارد مسئوليت اربابش خانه در خدمتگزار ;ميشود سوءال
مسئوليت پدرش مال در مرد:فرمود كه ميكنم گمان ميگويد
مورد خود مسئوليتهاي به نسبت و مسئول شما تمام و دارد
(.گيرد قرار سوءال
دارد ادامه
:پانوشتها
يا المله تنزيه و الامه تنبيه" محمدحسين ، نائيني ، -13
سيدمحمود توضيحات و پاصفحه ،" اسلام نظر از حكومت
صفحات هشتم 1361 ، چ انتشار ، سهامي شركت بيجا ، طالقاني ،
تلخيص با -و 138 137
ص 14 پيشين ، جعفر ، الهادي ، -14
ص 96 لطفي ، احمد ترجمه ، السياسه -15
اطلاع براي و 42 ، ص 41 خلدون ، ابن مقدمه از نقل به -16
ج منتظري ، حسينعلي آيتالله ،"فقيه ولايت ":ركبه بيشتر
يك ، ج قمي ، آذري احمد ،"فقيه ولايت" و و 84 ، صفحات 83 يك ،
ص 50
نامه 53 نهجالبلاغه ، -17
ص 80 پيشين ، ژاك ، ژان روسو ، -18
مجله تهران ، "هدف مثابه به قانون" موسي ، نژاد ، غني -19
ص 136 اسفند 1378 ، و بهمن ش 45 ، كيان ،
;قم ج 8 ، ،"نمونه تفسير" ناصر ، شيرازي ، مكارم -20
.ص 11 هجدهم 1362 ، چ الاسلاميه ، دارالكتب
آيه 9 حجرات ، سوره -21
پيشين حسن ، محمدبن عاملي ، حر -22
ص 638 ج 9 ، المنار ، تفسير -23
مصردارالمعارف 1369 ، ج 2 ،"مسند" احمد ، حنبل ، ابن -24
ص 111
|