ايراني هويت بنيانهاي
فرهنگ نامه
ايراني هويت بنيانهاي
درجهت كه بدانيم انسان آراي حفظ را واقعي دموكراسي اگر *
بلكه نميكند ، عمل خصوصي منافع نفع به و دروغين شعارهاي
براساس و عمومي آراي به احترام و ارزشگذاري اصل بر
قدم آرماني جامعهاي نهاني حقيقتهاي و وجودي واقعيات
حكومت نوع بهترين كه بگوييم ميتوانيم برميدارد ،
ميباشد "مذهب -ملت" تلفيق درايران دموكراسي
:مقدمه
كه است نبايدهايي و بايدها بر مبتني انساني جامعه هر
گرفته ، شكل مدني قوانين و اجتماعي هنجارهاي براساس
فرهنگي و تاريخي قدمت از نظر مورد جامعه چه هر "طبيعتا
در ريشه كه فرهنگي تبادل نوعي با باشد برخوردار بيشتري
گذر در كه ميآفريند را ارزشهايي دارد ، جامعه اين تاريخ
در اجتماعي تحولات سير با و نيست محصور مكان و زمان
با ارزشها اين ريشههاي مشخص طور به اگر و است آميخته
اين.بود خواهد پردوام و ماندگار باشد ، هماهنگ جامعه روح
بر حكومت كه پايدار قوانين همراه به ماندگار ارزشهاي
جامعه به هويتي ميآفريند ، ارزشها همين بر مبتني و اساس
نگاه محصول جامعه ، آن فرهنگي مبناي بر علاوه كه ميدهد
به توجه و سو يك از تاريخي تحولات سير و گذشته به
مدرن دنياي با سازي تعادل و تعامل و امروزي واقعيتهاي
برخاسته كه هويت اين حقيقت در.است ديگر سوي از ما اطراف
مردم باور از جدا چيزي ميباشد ، مردم و اجتماع متن از
عنوان به و ساخته را هويت اين تاريخ طول در كه نيست
اين در تدبير كمي با.پرداختهاند آن به پايدار فرهنگ
ساختار در مطالعه و ارزشمند و پايدار فرهنگهاي نوع
جامعهداران دوم روي شدن ذوب ميتوان آن تدريجي و تاريخي
حاكمانه ، قانون وضع با كه نمود مشاهده را (حاكمان يعني)
"اساسا يا دهند تغيير را جامعه پذيراي روح خواستند هرگاه
بنا سستي پايه بر را خود بنيان يا و نشدهاند موفق
كشيده بيراهه به ميانمدت يا كوتاهمدت در كه نهادهاند
عصرپهلوي ايران تجربه.شدهاند غرق قدرت باتلاق در و شده
شكست.است واقعيت اين از بارزي نمونه امروزي تركيه و
ثبات جزيره را خود تكبر و غرور كمال در كه پهلوي محمدرضا
اجتماعي فرهنگي ، واقعيت انگاشتن ناديده علت به ميدانست ،
وقوع به بود ، ايران جامعه هويت گرفتن سخره به و جامعه
دولت تجربه.بود بيسابقه هشداري خود نوع در كه پيوست
و دولت پيكره تمام در احزاب شوم سايه كه كنوني تركيه
پيرو كه حاكم ارتش عقايد طرفي از و سايهافكنده مجلس
و واقعيات درك عدم كه ميكند اثبات ميباشد آتاتورك
يا و نمايشي دموكراسي ارائه و مردم حضور حق نمودن كتمان
غربي دموكراسي اصول با نه كه تقلبي و ساخته خود دموكراسي
مطابقت اسلام "مثلا مذهبي عقايد با نه و دارد سازگاري
براي را راه بلكه نميانجامد پايداري به نهتنها دارد ،
.ميآورد فراهم شدن غرق نهايت در و نمودن منفعل
گرفت نتيجه ميتوان فوق انساني جامعه دو از آنچه لذا
پايدار ساختار در آن نقش و مردم فرهنگي هويت جايگاه
نه و است حاكمان اجبار نه "هويت".ميباشد مدني جامعه
حيطه از خارج مدني نهادهاي خاستگاه حقيقت در مردم ، نمايش
روح با شدن آميخته بوسيله كه ميباشد دولت جريان و
را خود خاص زماني در و بوده اجتماع همراه همواره ، اجتماع
با است ، آن مهم نكته بين اين در.مينماياند مشخص طور به
مهمترين ميداند ، هويت منادي را خود كس هر اينكه به توجه
چيست؟ هويت ابراز وجه
پناهدرو يزدان كيومرث
ايراني هويت ايراني ، ايران ،
تاريخ با هميشگي بودن درگير به توجه با ايراني قوم
و تمدن ساله هزار چندين قدمت علت به كه خود فرهنگي
و تعريف شناخت ، با را مشكل بيشترين ميباشد ، آن اجتماع
ايراني قوم مشكل بزرگترين.است داشته خود فرهنگي تثبيت
و تاريخ شگرف و سريع تحولات خويش ، فرهنگي هويت تثبيت در
لذا است ، بوده آن فرهنگداري امر در ناپايداري نوعي به
از مدون تاريخ طول در را تاريخي تحولات كه ايراني براي
پا پيش تعريف يك هويت است ، ديده وضوح به امروز تا باستان
مقتضاي و ميل به توجه با كس هر كه نيست انتزاعي و افتاده
ملل و اقوام از برخي در اگر.بپردازد آن تبيين به خود
همچون عربي كشورهاي برخي پيش ، قرن نيم ژاپن مانند جديد
"عمدتا كه..و المنافع مشترك مستقل جمهوريهاي امارات ،
انساني استثمار و استعمار با مستقيم غير يا مستقيم بطور
و اجتماعي خود قول به و علمي درجات مدرن ، جوامع فرهنگي و
اين در و كردهاند طي موفق ديگري از پس يكي را فرهنگي
تاريخي تحولات كه است اين نداشتهاند ، هويت با مشكلي گذر
مشخص هويتي آنان ، هويت بين در و است جديد تحولاتي آنان ،
از متشكل ايراني اجتماع اما.ميباشد معلوم باتاريخي و
جمع ايران سرزمين دور تا دور كه است بسياري اقوام
خود از ايراني ، مليت به بودن علاقهمند عين در و شدهاند
در تفكر و تامل كمي با.نميكشند دست (قوميتمحلي) نيز
فرد به منحصر تمايزهاي وجه به ميتوان ايران طويل تاريخ
سرزمين ، اين مردم رسوم و آداب اينكه رسيد ، جهان در آن
بيشتر وقتي مورد اين.عظمتهاست از طولاني داستاني
بر فرمانروايي با قوم اين ميبينيم كه ميشود نمايان
و معنويت با كه ملي غرور نمايش اوج و باستان دوران
در مطالعه با كه يكتاپرستي البته) بود همراه يكتاپرستي
دوران در كه دنيايي در ميرسد ، نظر به عجيب كمي آن ، عمق
به را مزدا ايرانيان ميپرستيدند را خدايان همه باستان
مهم بسيار نكتهء(.مينمودند ستايش واحد خداي عنوان
با ايران ، به اسلام ورود از پس ايرانيان آنكه ديگر
اكثر و پذيرفتند راحتي به را اسلام خود ، عظمت آنهمه
.دادند قرار خود رفتار اين تاثير تحت را متفكرين
بررسي با ملي هويت در بازانديشي
هويت اين در مذهبي اثرات
ميشود ، نگاه گذشته دورههاي در ايران پربار تمدن به وقتي
حكومت پايهگذار كه ميشود مشاهده تاريخ دل در وقتي
يك توسط اولينبار براي بشر حقوق آزادي بر مبتني جهاني
گذشته در وقتي ميباشد ، كوروش نام به ايراني پادشاه
به يا دين نام به را دنيا ايرانيها كه نميبينيم ايران
مردم كه اين از كشيدهاند ، خون و خاك و آتش به آزادي نام
را خود دشمنان و نكردهاند عام قتل را شده فتح سرزمينهاي
روزگار در كه اين از نبردهاند ، اسارت به گروه به گروه
كشور داخل در را ارامنه همچون اقليتهايي قديم
برضد صليبي جنگ گذشته قرون در اينكه از پذيرفتهاند ،
درست عقايد تفتيش محكمه و نينداختهاند راه دنيا
و نكردهاند نسلكشي و نژادپرستي اينكه از.نكردهاند
عقوبتهاي بعضي هم اگر) ديگر آرماني افكار و باور صدها
همواره را آن بوده ، ساسانيان دوره مجازاتهاي در هولناك
روي اينكه از و (نگريستهاند اهريمني پديده يك چشم به
نقطه دنيا كهنسال اقوام ساير اندازه به ايرانيها رفته هم
قوم اين هويت آرامش با ميتوان نداشتهاند ، اخلاقي ضعف
با چنين اين و شايسته هويت چرا اما.كرد درك را بزرگ
تبديل موءثر و ملي فرهنگ به را خود نتوانسته تاكنون عظمت
مواجه تزلزل و ناپايداري نوعي با هميشه واقع در و كند
چيست؟ و بوده چه علل يا علت است؟ بوده
برخي جواب آنها ، بررسي و دور چندان نه گذشتههاي تجربه
به ما سنتي ادب و ظرافت هرگاه.ميدهد را علتها اين از
روح هرگاه گرائيده ، مسامحه و گذشت از عاري وقاحت و خشونت
منتهي انتقامجويانه خويي درنده به ما نزد در عدالتجويي
ما فرهنگ و تاريخ در ريشه كه تسامح جاي به هرگاه شده ،
رواج ما فرهنگ دل در مخالف حذف و عقايد سانسور دارد ،
به را خود جاي نيكيخواهي ، و خير به علاقه و نموده پيدا
مليت فرهنگي يافته تهذيب روح به است ، داده پرستيها خود
حاكمان وجود.است نموده وارد فراوان لطمههاي ايراني
زمينه ، هر در مردم مشاركت مانع اصليترين كه مستبد
از و است ساخته وارد لطمه ايران فرهنگي جايگاه به همواره
ايراني قوم فرهنگ به را آسيبها بيشترين اختناق راه
راه ايران در حكومتي سير هرگاه برعكس اما.رساندهاند
و بوده فزاينده و چشمگير آن تحولات پذيرفته ، را معتدل
در كه گردد مستحكم آنچنان ملي هويت تا گرديده باعث
كمترين مردم شجاعانه دفاع بواسطه نيز شرايط سختترين
.نرسد آن به آسيبي
آن نقش و ايرانيان مذهبي هويت
سرزمين اين تاريخ با كه است هويتي ايران ، در مذهبي هويت
نوعي به آميخته معنوي عقيده و ايمان.است همراه
روح در چنان ايران جامعه تاريخ دوران طي در يكتاپرستي
نمودن سپري عليرغم نيز اكنون كه است خورده گره مردم
كه دنيايي در داشتن قرار و تاريخي سريع و پيچيده تحولات
پيش مادي رفاه و مدرنيته تجدد ، بسوي نعل چهار هرگوشهاش
مبنا (ايمان و دين يعني) عامل اين ما كشور در ميرود ،
.است مدنظر برتر روحي فاعل يك عنوان به و گرفته قرار
آميخته "بعضا تفريط و افراط اسير گاهي ايران مذهبي هويت
احاطه علت به جنبهكه اين از خرافاتاست شده خرافات به
و كامل بطور نتوانستند مردم حكومتي استبداد حد از بيش
براساس تنها متاسفانه و نمايند درك را مذهب پايهاي
مذهبي باور بر خود نياكان و گذشتگان به اعتقاد و پيروي
دين پذيرش با ايرانيان اينكه عليرغم.ماندند استوار
ابتداي در مبارك دين اين طريق از كه تحولاتي و اسلام
جهان تحويل را بزرگي نخبگان و آوردند وجود به آن پذيرش
زمان درآن عربي هيچ كه بود خاص و عام زبانزد دادند اسلام
همراه مذهب اگر يعني).برسد مرحله اين به بود نتوانسته
اساسي عامل باشد ، جريان در مردم و جامعه در عقل و فهم با
(.گرفت خواهد قرار هويتي پيشرفت
خويش ، فرهنگي بزرگان با ايراني انديشه نيز فرهنگي لحاظ از
در آن شناسايي و صدور براي را اسلامي تمدن بار مهمترين
را آن شگرفترين و است كشيده دوش به جهان نقاط اقصي
در ، معاصر جهان در كه كرد ذكر اسلامي 57 انقلاب ميتوان
روح بهخاطر كه انقلابي.بود بينظير انقلابي خود نوع
استثمار و استعمار مقابل در سرزمين ، اين مردمان آزادمنشي
تمدن بازخواني با كه انقلابي.پيوست بهوقوع انحصار و
سرانجام به استقلال با ملي جلوههاي بازانديشي و مذهبي
.نمود باور را آن نيز جهان و رسيد
ايراني هويت در بازانديشي
دموكراسي روح با آن مقايسه و
مهمترين ما عصر در فرهنگي اجتماعي ، برآيندهاي "اصولا
خود جامعه آرمان اين با كه كشوري هر و هستند برتري وجه
فردي ، آزادي از اعم زمينهها ، تمام در باشد داده سامان را
مطلوب نتيجه به سياسي و اقتصادي پيشرفتهاي و گروهي
متكي "اساسا كه امروز جهان رايج تفكر قبال در.است رسيده
نوين نظم درصدد انديشه اين با و است ايدئولوژي نفي بر
همراه گروه يك سلطه و قدرت با مسلم قدر و ميباشد جهاني
را آشكار ايدئولوژي كه برميخوريم انديشهاي به ميباشد ،
نه را آن و ميداند ضروري حيات يك مثابه به انسان براي
عاملي منزله به بلكه تشريفاتي ، عامل يك بهعنوان
نكته اين بايد گذر اين در اماميكند تعريف رهاييبخش
عدم دليل به ايدئولوژي نافيان روندحركتي كه پذيرفت هم را
مقابل نكته با قياس قابل كه وسيع امكانات از برخورداري
مشكل را مذكور هدف به دستيابي و موفقيت امكان باشد ، خود
"كرد؟ بايد چه اكنون":سوءال برآيند اين قبال در.ميسازد
.ميشود مطرح
تجربيات و جهان تاريخي تجربه به توجه با سوءال اين جواب
گاه هر كه ميدهد نشان ايراني ، قوم تجربه "خصوصا بشري ،
بينش ، براساس و كرديم برخورد عيني حقايق ، و واقعيات با
دامن در خطر با هرگز پذيرفتيم را آن علم و تفكر عقل ،
را خود مليت و هويت اگر.نبودهايم مواجه استعمار افتادن
كه را حقيقت و واقعيت كه كنيم تعريف مبنا اين بر نيز
ثبات با فرهنگ برآيند در است ، گرفته مذهبي و ملي جنبه
از نقطهاي به كرد ، خواهد پيدا مثبت جهت همواره ملي
اجتماعي نمودار نقطه بهينهترين كه ميرسيم فرهنگي الگوي
نهايي باور به امروزه كه چيزي همان.است ايراني يك براي
باور نيز جهانيان دل در را خود اعتبار و ميشود نزديك
"تمدنها گفتوگوي" موضوع پذيرش آن بارز نمونه.است نموده
آن مبتكر و خالق كه ميباشد جهاني جوامع متمدنترين در
ممتاز رفتاري الگوي اين بايدميباشد فرهيخته ايراني يك
تا كاشت ايراني فرد هر و ايران جامعه روح در را مثبت و
اين در.نمايد پيدا را خود پايداري راه ما ملي فرهنگ
نام به نه و ميشود كوبيده مليت دين نام به نه ديگر صورت
ديوار مهمتر همه از و ميگردد فراموش دينپروري مليت
و مذهب ايران ، مليت به نسبت بينالمللي جوامع بياعتمادي
.رفت خواهد بين از گذر ، اين در اسلام "خصوصا
در اجتماعي انساني ، بارز خصوصيات اين با ما كه اينجاست
.كرد نخواهيم پيدا تضاد دموكراسي قضيه با ملي هويت اصل
درجهت كه بدانيم انسان آراي حفظ را واقعي دموكراسي اگر
بلكه نميكند ، عمل خصوصي منافع نفع به و دروغين شعارهاي
براساس و عمومي آراي به احترام و ارزشگذاري اصل بر
قدم آرماني جامعهاي نهاني حقيقتهاي و وجودي واقعيات
حكومت نوع بهترين كه بگوييم ميتوانيم برميدارد ،
.ميباشد "مذهب -ملت" تلفيق درايران دموكراسي
را واقعيات كه دارد را ملت هم كه حكومت ، نوع اين لذا
در اجتماعي مطلوب آرمانهاي براساس دارد دوست و ميخواهد
امنيت ، آرامش ، از راه اين در و بردارد قدم زندگي عرصه
با نيز طرفي از و باشد برخوردار اجتماعي هويت و اعتبار
اصل و حقايق بر مبتني كه اسلامي اعتقاد و مبنا داشتن
جامعه كه است حكومتي نوع بهترين ميباشد ، خداپرستي
ايدهآل انسان جامعه اين چون.ميسازد خرسند و ايدهآل
.است انساني آرمانهاي تمام آن غالب وجه كه انساني دارد ،
ما جامعه مردمپسند و عامه فرهنگ پايداري در كه آنچه
آموزش با شرايط هر در بايد كه است اين است وحياتي موءثر
دل در حتي و جهات همه در را آن توسعه زمينه مطلوب
را آن اصل و نموده فراهم پراكنده و محلي قوميتهاي
به توجه با جامعهاي هر در كه است طبيعي.كنيم نهادينه
و فراوان سليقهها اختلاف اجتماعي ، گروههاي وتفاوت تمايز
اختلافاتي سبب گاه هراز امر اين و است متفاوت شعائر
اين است ، حياتي آنچه اما است ، بديهي و طبيعي كه ميگردد
ندهد قرار هدف را ملي فرهنگ پيكره اختلافات اين كه است
نسل "خصوصا ومردم شود وارد آسيب اجتماع به گذر دراين تا
قبال در انزجار و بدبيني ورطه در را جوان واحساسي عاطفي
سبب ميتواند امر اين كه سازد غوطهور جامعه ملي فرهنگ
بودن كوتاه دلايل از يكي و گردد فراواني نابسامانيهاي
دخالت يعني فوق عامل همين ايران سياسي احزاب افول و طلوع
جامعه ، ملي و عمومي امور در سليقهها حد از بيش دادن
ظريف بسيار ايران مردم بر حاكم سياسي روح زيرا.ميباشد
بر غالب مكتبي عامل زيرا.ميباشد همراه سريع واكنش با و
آزاديخواهي و تسامحگرايي روحيه ايرانيان تمام روح
اين تبلور كه تشنجزدايي شعار.ميباشد توام معقولانه
از بارزي نمونه و جلوه است ، ايراني فرد به منحصر روحيه
طي را تاريخ شهادت كه است ايران ملت اجتماعي خواست اين
در ميتواند عامل اين و دارد همراه خود با متمادي قرنهاي
اين در و بدرخشد تابان نوري همچون زماني ، تاريك تنگناهاي
.بخشد تقويت نيز خودرا جهاني اعتبار راه
آن تقويتكننده و هويت سازنده عوامل
شد ، اشاره آن به هويت درتعريف كه مذهبي -ملي هويت (الف
جامعه درون اجتماعي نهادهاي از گرفته نشات است هويتي
انسان يك بهعنوان ايراني انسان به است نگاهي و ايران
در كه انساني -هم ، 1 با منطبق "كاملا جنبه دو داراي
بوده آن معمار و سازنده و تمدن پاي يك همواره طولتاريخ
تاريخ به بزرگي مردان ايجادآن و تحكيم راه در -است ، 2
هويت يك تا است رفته قوم اين بر فراوان مصائب و پيوستند
.است يافته شكل بودن ايراني و ايراني فرهنگ نام به مستحكم
بيروني واقعيتي و دروني است حقيقتي به توجه هويت ، اين (ب
را ايراني انسان تعالي يكديگر ، پذير برگشت توالي با كه
ايراني ، فرد يك براي تعالي اين.است داده قرار مدنظر
كه والايي آرمانهاي تمام شدن آشكار از است بارزي نمود
زندگي آنها با و داشته را آنها اميد تاريخ طول در آدمي
تاريخ طي در وصفناپذير مقاومتي با هميشه لذا.است كرده
و سياست عرصه در تزويرگران و رياكاران مخالفين ، با
خارجي ، ومتعرضان معاندان با و درداخل حكومت انحصارگران
.است داده نشان واكنش خود واقعي هويت از دفاع در
كه جمعي ي"ما" يعني هويت ، وجه اصليترين به توجه با (ج
آرمانهاي تعريف براي و انسان وجود و نهان از برخاسته
-ملي اصل ازدو برخاسته هويتي بازانديشي است ، خدايي
كه گرفته قرار ما فرهنگي پايدار مبناي عنوان به اعتقادي
كه است آرماني وهمان دارد ما اجتماعي بنيانهاي در ريشه
ارث به تاريخ طول در ايراني آزاديخواهان از ما امروز
حفظ هويت تا است داده بسيار شهيدان كه آرماني.ميبريم
.گردد
است ، امپرياليسم سلطه بر مبتني كه جهاني جامعه قبال در (د
آزادمنشي ، بر مبني ايراني ذاتي خصلت به توجه با بايد
با را خويش اصلي هويت و نمود ايراني خويشتن بر تكيه
آموزش براساس ديني مسائل مباحث القاء و ملي فرهنگ تعريف
اين در ملي اراده و عزم با و نموده تقويت دهي ، آگاهي و
.نمود تلاش راه
استخوانبندي كه ونوجوان جوان نسل باور در عيني تبلور (و
پرهيز با آنان به واقعي وهويتدهي ميباشند جامعه اصلي
از بعد ايران جامعه اكنون.اجبار و تهديد و تحريك از
همچون ، ) بزرگ جهان كه است گرفته قرار شرايطي در مدتها
كه ماست بر و كردهاند پيدا اعتماد بدان (امريكا و اروپا
فرهنگي ، موقعيت تثبيت به هياهو گونه هر از بهدور
كنيم ، تلاش درجهان آن شناسايي و كشور در خود اجتماعي
تاريخ ، اقيانوس پهناور ساحل در و تمدنهاست مهد ايران زيرا
بوده نمايان تاريخ طول در كه فرهنگهاست ارتباطي شاهراه
.است
:ماخذ و منابع
.زرينكوب عبدالحسين -انساني غربي ، نه شرقي ، نه -1
.صبوري منوچهر ترجمه گيدنز ، آنتوني -شناسي جامعه -2
.اديب حسين محمد -ايران جامعهشناسي -3
فرهنگ نامه
فرهنگشناسي زمينه
محمود دكتر :نويسنده /فرهنگشناسي زمينه :كتاب نام
/ عطار:انتشارات / 1377-چهارم:چاپ نوبت /روحالاميني
ريال بها5000 /نسخه شمارگان3000
كه برخورد ميتوان كتابهايي به گاه كتابها ، نشر پهنه در
-سياسي رايج گرايشهاي از دور به و رسا و شيوا بياني با
علم حوزههاي از برخي كتابهاي نگارش در بدبختانه كه
عناصر بنيانيترين و مهمترين -ميخورد چشم به ودانش
پوشش خوبي به را فرهنگي و علمي حوزه يك شكلدهنده
القاي پي در بيآنكه شده ، ياد كتابهاي از برخي.دادهاند
باشند ، بحث مورد موضوع در نويسنده تحليلهاي و ديدگاهها
بسنده آن در شده ارائه ديدگاههاي و موضوعات توصيف به فقط
كه است كتابي "فرهنگشناسي زمينه" روي ، اين از.ميكنند
كه روحالاميني محمود دكتر.بپيمايد راستا اين در كوشيده
فرهنگي مردمشناسي و دانشانسانشناسي شاخص استادان از
دو از فرهنگشناسي مبحث به تا كوشيده كتاب اين در است ،
نويسنده.بنگرد مردمشناسي و فرهنگي انسانشناسي:حوزه
اجتماعي علوم در":ميآورد كتابش ديباچه از بخشي در
انسان و متنوع و وسيع ابعاد با فرهنگ شناخت اهميت امروز ،
انسان":ميگويند تعريفش در كه رسيده جايي به آن شمول
و تعريف و تحقيق در ابعاد وسعت اين "فرهنگ با است حيواني
به رشتهاي زود يا دير كه مينمايد ايجاب كاربرد و تحليل
يا و گردد ايجاد عالي تحصيلات سطح در "فرهنگشناسي" نام
انساني علوم رشتههاي در آن بنيادي مباحث تدريس لااقل
و سويهها داراي فرهنگ بهراستي و "گردد الزامي
را شناس فرهنگ دو نتوان شايد كه است گونهگوني كاربردهاي
داشته توافق آن مرزهاي وتعيين تعريف سر بر كه برد نام
و فرهنگپرورده بوده ، انسان كه جا هر بيگمان.باشند
روي اين از.است شده شمرده او از ناپذير جدايي بخشي
و گستردگي به آن ومرز انسان پيچيدگي به فرهنگ تعريف
فرهنگ ، فراخ قلمرو به توجه بااست بشري هستي ژرفايي
نگرشي و پژوهش هر انساني ، علوم زمينههاي همه در امروزه"
."است فرهنگي تحولات و مراحل كلي شناخت نيازمند
حقوقدانان ، روانشناسان ، تاريخنگاران ، باستانشناسان ،
انسانشناسان ، جامعهشناسان ، اقتصاددانان ، جمعيتشناسان ،
.هستند فرهنگ شناخت نيازمند.. و اسطورهشناسان
فرهنگ مفهوم تبارشناسي به نخست كتاب ، بخش پنج در نويسنده
عربي ، زبانهاي در معناشناختي چه و واژگاني نظر از چه
از گوناگون تعريفهاي آنگاه و پرداخته اروپايي و فارسي
و فرهنگي انسانشناسي گوناگون دبستانهاي در را فرهنگ
و روشها گسترش ، و قلمرو به سپس و رسيده بر شناسي مردم
.است درآمده مفهوم اين پويايي و نگرشها
|