هزارهها تكرار
شتابان و آمد بيرون حرا غار از مكه امين كه زمان آن از
تا شد ، سرازير بشريت رميده و خسبيده ارواح سوي به كوه از
از دست اميد و عشق و رستگاري و ايمان دغدغه هنوز كه اينك
هزارهها بلندي به گامهايي برنداشته ، آدميان روان
و شده فشرده درهم تاريخ گويي روزها ايناست شده برداشته
كرده تجلي معدود ايامي عصاره در توفاني هزاره نيم و يك
و ميگذرد هم پي از زندهاي تصويرهاي باري ، .است
صحيفه بر ابدي داستاني گويي ;برميآشوبد را انديشهها
را خلوتگزيدگان چند هر و ميشود ثبت باز و ثبت ضميرها
دريا عظمت ساحل ، خموشيهاي در اما نيست ، حاجت تماشا به
باشكوه مغرب تا طلوع ، هنگامه ازاست نمايان بيشتر
:خروشان آبهاي اقصاي در خورشيد
تازيان ، كويري شبهجزيره درشتناك اعماق در:يكم تصوير
در.ميزند پيوند آسمان به را زمين سترگ ، مردي نرم صداي
است ، زمين جغرافياي خالي برزخ از نمادي گويي كه برهوت آن
بالهاي بر الهي ، وحي.ميشود رانده سخن ملكوت ارض از
كوهسار و كوه سر بر رنگ ، هفت پرنيان چون فرشتهاي و عزيز
آرامش آن با پيامبر.ميافكند سايهها انسانها حيات
در را ايمان و عشق انوار ابدي ، لبخند و لايزال
جهل و بدويت روزگار دوزخيترين و زمين نقطه برزخيترين
سحر ميگويند ابتدافروميخواند آدميان گوش به انسانها
بيهمتاي ذات عظيم ، انفجاري در حقيقت بزودي اما ميداند ،
جاهلي ارواح اقصاي در و ميسازد درخشان همگان بر را خود
وحي سروش و خداوند كلام جز او كه درمييابند همگان نيز
از پس مدينه اينك.است نساخته جاري نازنينش زبان بر را
هيچكس ;دوخته چشم پيامبر عمر زمستان و خزان به بهار ، 23
آن.كرد باور ميتوان چگونه نيست ، گفتن سخن ياراي را
و دلها اطمينانبخش قلبها ، مهربان آن بيهمتا ، پيامبر
خواهد هميشه براي چشم اسلامي ، بزرگ مدينه مدني نظم ناظم
همواره را امت مبهم و محو آينده نگرانش ، ديدگان و بست
فرموده هجرت خاك سرزمين از پيامبر آيا.كرد خواهد دنبال
لبها بر آيهاي ناگاه به اما نميكرد باور كسي..است
و كرده نازل ديرباوران پاسخ در خداوند كه ميشود جاري
و... انابشرمثلكم:كن اعلام كه بود فرموده را پيامبر
صحهاي افلاكي ابرمرد آن خاكي وجهه بر ديگر زماني در نيز
...رجالكم من ابااحد ومامحمد:كه بود نهاده ديگر
دست به اعصار مرد بزرگترين شهادت داستان هنوز:دوم تصوير
كوفه مسجد محراب در روزگار موجود ابلهترين و شقيترين
را نوع همان از ديگر خبري كه بود نشده زدوده خاطرهها از
مسافري.ميكردند تكرار پريشان امت و درمانده مسلمانان
و اصفهان ري و همدان به عراق راه از و بازگشته حج از كه
به مردم شبيهترين غمانگيز داستان بود ، گذركرده توس
منزل را (ع)مجتبي حسن امام ،(س)فاطمه عزيز پسر پيامبر ،
بدان ناباوري با مردمان جا همه.ميكرد نقل منزل به
پسر كه كرد باور ميتوان چگونه.مينگريستند روايت
و خورد زخم خويش سپاهيان و ياران از اينگونه (س)فاطمه
براي تا وانهادند امويان مسلخ در را او چگونه.ماند تنها
و ديانت بزرگ دشمن با را صلحنامهاي مسلمين ، دماء حفظ
در او كه كرد باور ميتوان چگونه و كرد امضاء حقيقت
به شفقت بازگرداندن و عقلها آگاهانيدن براي تلاش بحبوحه
زبون ، فريفتهو ناهمسري دست از دلها ، به ايمان و قلبها
!باشد؟ زهرنوشيده جام
و تاريخ طول در ايران ميهمان عزيزترين:سوم تصوير
.ميآيد نيشابور به رجاوند ، و سرزمين اين بزرگ جغرافياي
شوكت و افكنده ، حكومت رحل خراسان در هارونالرشيد پسر
دل سترگ ، سرزمين اين مردمان اما ميكشد ، رخ به را خويش
گره بيت اهل ولايت به ايشان محبتبستهاند ديگري جاي به
طنين جانها در موسيالرضا بن علي رساي صدايبس و خورده
كشيده بيرون سيمين جوهردانهاي از زرين قلمهاي.ميافكند
:ميكنند ثبت را عشق روايت عالم ، جريده بر و ميشود
امن حصني ، دخل فمن حصني ، لاالهالاالله كلمه"
ديري."شروطها من انا.. شروطها و بشرطها عذابي ، من
آشكار مامونيان ناايمن زهرنوشان در خدعه رنگ كه نميگذرد
بزرگ نياكان همچون (ع)موسيالرضا بن علي امام و ميشود
خويش آهوانه چشمان و وامينهد فرزند به را امامت خويش ،
ايران و خراسان شيعيان غربت و اندوه رغم به را
.فروميبندد
از تفتيدهتر خردادي نيمه در 1342 ، تهران:چهارم تصوير
و است سياهپوش شهر.سرميگذراند از را مرداد نيمه
را خميني امام نهضت داستان سوگواران ، ميان در سوگواران
و ورامين شهيدان روايت نيز و ميگويند باز يكديگر به
اختر آن نگران همگان... را ظلم سياهچالهاي زندانيان
به منضم نيز امام تبعيد خبر.زعامتاند و مرجعيت تابناك
حتي كه آنگاه تا ميشود بازگفته مردمان افواه در قيام
ستمشاهي نظام ظلم و خدعه بر نيز انسانها ديريابترين
.نميدهند راه خود به ترديدي
پر سال يك از گذر و مقدس ، دفاع پايان از پس:پنجم تصوير
خرداد.ميشويم نزديك خرداد پانزدهم يادمان به هياهو ،
امام و خرداد نيمه زعيم كه ميرسد خبر ناگاه به 1368
آسمان ، سوي به رو شيفتگان دستهاي.است شده بيمار انقلاب
اين مقصد الهي ، حكمت اما ميكنند ، خدا درگاه از شفا طلب
در سياهپوشان انفجار.است كرده تعيين را عزيز مسافر
خرداد چهاردهم روزهاي سراسر سوگوار ، ايران و غمزده تهران
كه سرزمين اين بزرگمرد رحلت.مينوردد در را آن از پس و
بزرگترين با بود ، (ص)محمدي پرصلابت و ژرف آيين احياگر
.ميشود آغاز تاريخ عزاداري كاروان
از يكي تاريخ ، تصويرهاي سوگ ، پي از سوگ و درد پي از درد
و قلبها در آنها پيوستگي اما فراميرود ، ديگري پي
.بود خواهد جاري همواره عاشق و پراميد اما سوخته سينههاي
اين خود ورق بر خرداد ، ميانه روزهاي فشرده تاريخ
شهادت ،(ص)پيامبر رحلت:است كرده ثبت را بزرگ تسليتهاي
امام درگذشت سالگرد ،(ع)رضا امام و (ع)مجتبي حسن امام
.باد تسليت خرداد 42 شهداي 15 يادمان و (ره)راحل
|