(ره)خميني امام نگاه از تاريخ فلسفه
كهخا عصمت
: اشاره
فلسفه -گفت1 سخن ميتوان تاريخ فلسفه نوع دو از
اساس و ماهيت ساختن روشن عهدهدار كه تاريخ انتقادي
منطقي ، توصيف تاريخنگاري ، فلسفي تحليل يعني ;مورخ تحقيق
و ميدهند انجام مورخان كه آنچه شناختي معرفت و عقلاني
تاريخ ، در گزينش شيوه قبيل از مسائلي تر جامع بيان به
تاريخ ، قانونمندي تاريخ ، در پيشبيني تاريخي ، مسائل تبيين
و چون مورد را...و تاريخ در عينيت و حقيقت و واقعيت
در كه تاريخ نظري فسلفه -ميدهد20 قرار كندوكاو و چرا
كشف معنايي يا الگو يك حوادث ، قلمرو در كه است آن جستجوي
ديگر عبارت به باشد ، معمولي مورخ قلمرو ماوراي كه كند
كلي روند و سير در مفهومي و معنا كشف براي است كوششي
.تاريخ فرايند عمومي ماهيت يا رويدادها
مباحث تاريخ فلسفه نوع دو هر درباره (ره)خميني امام
ديدگاه به نگارنده مقاله اين در اما كردهاند ، مطرح مهمي
.است پرداخته تاريخ نظري فلسفه اساسي مسائل درباره امام
"(ره)خميني امام ديدگاه" كه است اين حاضر مقاله پرسش
نظر از چيست؟ تاريخ نظري فلسفه اساسي مسائل درباره
ميداند جهت دو داراي را تاريخ (ره)امام ، مقاله نويسنده
محتواي از و ميرود خير سوي به كه تاريخ خدايي جهت -1
كه تاريخ غيرخدايي جهت -2;ميشود تغذيه الله قيام باطني
تغذيه للنفس قيام باطني محتواي از و ميرود شر سوي به
.ميشود
علل زاويه سه از را (ره)امام ديدگاه حاضر مقاله نويسنده
اسلام ، صدر در مسلمانان پيروزي عوامل تاريخ ، محرك عوامل و
.دهد مي قرار بررسي مورد مسلمين انحطاط علل و
انديشه گروه
(ره)خميني امام ديدگاه از تاريخ محرك عوامل و علل
تطور فلسفه و تاريخ محرك عوامل بين انديشمندان ، از برخي
هم با دو اين كه صورتي در نشدهاند قائل تمايزي تاريخ
بيان چنين را دو اين بين تفاوت مطهري استاد متفاوتند ،
تاريخ تطور فلسفه مساله با تاريخ محرك مساله" كردهاند
را انساني جامعه ما گاهي.هستند جدا هم از و ميكند فرق
ميدانيم نوع يك گذشته ، تاريخ طول تمام در تنوع ، نظر از
جامعهاي انساني امروز جامعه يعني ميشوند عوض افرادش كه
"نوع" يك يعني پيش ، سال پنجهزار انساني جامعه مانند است
تحولات يكسري انساني جامعه اين در كه است انساني جامعه
تاريخ محرك مساله در ما و است پيوسته وقوع به سطح هم
بحث در اما هستيم ، سطح هم تحولات اين اصلي علت دنبال
ديگر نوع به نوع يك از جامعه يك "تاريخ تطور فلسفه"
جامعه به سرمايهداري جامعه تبديل "مثلا است ، شده متحول
شود ، دگرگون جامعه ماهيت كه ميشود موجب سوسياليستي
ماهيتها دارد ، ماهيت دو سرمايهداري با سوسياليستي جامعه
(1)".هستيم تحول اين عامل دنبال ما لذا است مختلف
است شده ارائه مختلفي نظريات تاريخ ، محرك عوامل درباره
را تاريخ تمام و خدا را ، تاريخ محرك عامل برخي "مثلا
طبيعي ، ماوراي تاريخ فلسفه ميدانند ، خدا اراده اجراي
فلسفه و ميبيند تاريخ سير در را تجربه ماوراي قانوني
يگانه را اقتصادي روابط ماترياليستي ، يا اقتصادي تاريخ
نوابغ را تاريخ محرك عامل عدهاي.ميانگارد تاريخ محرك
عوامل سلسله يك اثر در يعني ميدانند ، بزرگ مردان و
افراد اين و ميكنند ظهور فوقالعادهاي افراد يك زيستي ،
نظريه ، اين طبق لذا ميشوند ، تاريخ تحول منشا فوقالعاده
نوزدهم قرن در زيستي ، عوامل به برميگردد تاريخ عامل
در كارلايل توماس مييابيم ، را كارلايل و هگل نظريههاي
".است بزرگ مردان سرگذشت تاريخ":ميگويد خود سخنرانيهاي
مورد ماركس و اسپنسر هربرت توسط "بزرگ مردان نقش" نظريه
.گرفت قرار انتقاد
دانشمندان اختراعات را ، تاريخ محرك عامل ديگر عدهاي
موفق دانش و علم داشتن با انسان كه معتقدند و دانستهاند
مسلط طبيعت بر را او كه ميشود ابزاري اختراع به
را طبيعت قوانين دانش ، كسب با انسان يعني ميگرداند ،
ديگر عدهاي.است توانايي منشا آگاهي ، اين و ميشناسد
معتقد كه ارسطو مانند ميدانند نژاد را تاريخ محرك عامل
و برتر نژاد يك يونان نژاد لااقل يا سفيد نژاد بود
را استعداد اين ديگر نژادهاي و است تمدن و فرهنگ سازنده
تاريخ محرك عامل را اقتصادي شرايط ديگر عدهاي.ندارند
و نهايي عامل است معتقد او ،"ماركس كارل" مثل ، ميدانند
در نه ميكند ، تعيين را اجتماعي تحول و تغيير كه قاطعي
اجتماعي ، عدالت و جاوداني حقيقت به نسبت انسان انديشههاي
مبادله و توليد شيوه در كه است نهفته تغييراتي در بلكه
.ميدهند روي
و خدا انسان ، عامل ، سه جعفري محمدتقي علامه فقيد استاد
تاريخ محرك عامل را است حالانسان به مفيد كه آنچه
در او تاثير مانند تاريخ در خدا تاثير.ميدانند
تاريخ ارزنده عناصر و اجزاء است ، طبيعت عالم پديدههاي
و ابزار ساخت در او نياز مورد مصالح تا گرفته انسان از
ارادهها و تفكرات و بشري عضلاني و فكري آثار همه و تمدن
-تاريخ دهنده تشكيل حوادث همه و اكتشافات و تصميمات و
عنوان به انسان مورد در.هستند خدا به مستند همه و همه
آغاز از:كه ميدارند بيان جعفري استاد تاريخ ، محرك
ديگران و خود سرنوشت در انسانها از افرادي تاكنون تاريخ
عضلاني و فكري فعاليت و قدرت بروز بودهاند ، واقع موءثر
است ، تاريخ در انسان نقش نشانه تاكنون تاريخ آغاز از بشر
كه است اين در تاريخ به دادن شكل در انسان نقش اهميت
و تفاهم قدرت و است كرده مسلط طبيعت بر را او خداوند
استاد است ، كرده عنايت او به را انسانها با هماهنگي
بيان "است انسانها حال به مفيد آنچه" نقش مورد در جعفري
باقي تاريخ در است مفيد انسانها براي آنچه كه ميدارد
بايد است مفيد انسانها براي كه آنچه لذا و ميماند
.باشد انساني حيات بنيادين اصول با هماهنگ
تنهايي به مادي يا اقتصادي نيروهاي كه ميرسد نظر به
ايجاد بشري جامعه در را تحولي و تغيير هيچگونه نتوانند
در كه است انسان نفس تحول و تغيير اين بلكه كنند ،
اسلام ، .ميشود جلوهگر بشريت خارجي شرايط و دگرگونيها
و او در خارجي شرايط كه ميداند معنوي موجودي را انسان
همان كننده تعيين عامل اما ميگذارند تاثير او زندگي
عمل و خداآگاهي ايجاد طريق از -ميتواند كه اوست خويشتن
هدايت رستگاري به را او -سبحان خداي خشنودي مقتضاي به
.بكشاند خسران به يا كند
آنها از كه است قرارداده جهان در را قوانيني خداوند
از بخش آن الهي سنتهاي.ميشود الهي سنتهاي به تعبير
و استمرار كه دربرميگيرد را خداوند سازماندهي و تدبير
خداوند تحويل و تبديل قابل غير رويه و روش و داشته تكرار
از موجودات تمام دربرگيرنده وسيع معني اين در سنت است ،
قرآن ، نظر از است اجتماعي و فردي زندگي و انسان جمله
از تاريخ حركت ديگر عبارت به هستند ، قانونمند جوامع
سنتهاي بر اصل سه ميكند ، تبعيت خاصي مقررات و قوانين
كليت سنتها اين ميكند بيان كه اصلي -است1 حاكم تاريخ ،
و تبديلا الله لسنت تجد فلن".نيستند استثناپذير و دارند
الهي جنبه قانونها اين -2;"تحويلا الله لسنت تجد لن
.ندارد انسان آزادي با منافاتي تاريخ قانونهاي -3;دارند
به توجه با اما ميسازد را تاريخ انسان صدر ، شهيد نظر به
هستند مختلفي آرمانهاي و اهداف داراي انسانها اينكه
.ميسازند مختلفي جوامع و تمدنها
انسانها باطني محتواي را تاريخ حركت اساس (ره)خميني امام
باطني محتواي" كه ميآيد پيش سوءال اين حال ميداند ،
باورها ، از مجموعهاي:كه گفت بايد پاسخ در "چيست؟ انسان
باطني محتواي غرايز ، و فطرت ارزشها ، احساسات ، شناختها ،
باطني محتواي اين بخش مهمترين ميدهند ، تشكيل را انسانها
تاريخ.است زندگي از انسان غايت و هدف آرمان ، به مربوط
رفتارها اين معيار دارد ، متفاوتي رفتارهاي انسانها با
.آنهاست آرمان و آمال همان
:ميفرمايند (ره)خميني امام
فعاليتهاي هدف انسان ، خود رشد كه است همين واقعي ترقي"
".است ترقي دين اسلام ، و گردد مادي
روحيه در تحول بدون را جامعه در تحول (ره)خميني امام
:ميفرمايند و ميدانند ناكافي مردم
افراد در تحول و باشد هم نظام در تحول اينكه مجرد به"
افراد در تحول وقتي اينكه براي ندارد ، فايده نباشد ،
....كند درست نظام در تحولي يك كس ، يك هم حالا اگر نباشد ،
ببرند ، پيش ميخواهند را نظام اين كه افرادند همين فردا
و افراد در تحول.معوجشميكنند را نظام افراد همين
".است ميزان افراد روحيه
خبرنگار با مصاحبه در را (ره)خميني امام نظري فلسفه
:ميفرمايند امام كرد مشاهده ميتوان وضوح به لندن تايمز
قرآن در كه است مسائلي همان مسلمين همه و من اعتقادات"
حق به پيشوايان و (ص)اسلام پيامبران با و است آمده كريم
آن همه اصل ريشه كه فرمودهاند بيان حضرت آن از بعد
اصل ماست ، اعتقادات ارزشترين با و مهمترين كه عقايد
و جهان خالق كه معتقديم ما اصل اين مطابق ، است توحيد
همه از كه است متعال خداوند تنها انسان وجود عوالم همه
انسان كه ميآموزد ما به اصل اين..و است مطلع حقايق
هيچ از و باشد تسليم بايد حق اقدس ذات برابر در تنها
خدا اطاعت او اطاعت اينكه مگر كند اطاعت نبايد انساني
را ديگر انسانهاي ندارد حق انساني هيچ اساس اين برباشد
اصل اين از ما و كند مجبور خود برابر در تسليم به
حق فردي هيچ كه ميآموزيم را بشر آزادي اصل اعتقادي ،
.كند محروم آزادي از را ملتي و جامعه يا و انساني ندارد
خدايي جهت -ميدانند1 جهت دو داراي را تاريخ ،(ره)امام
همان كه خدايي غير جهت ديگري و ;ميرود خير سوي به كه
:ميفرمايند و است خودخواهانه جهت
نزاع هم با هيچوقت محلي يك در شوند جمع انبياء تمام اگر"
نقطه از است خودخواهي مال نزاع اينكه براي...و نميكنند
مهار كشتهاند ، را نفس آنها كه ميشود پيدا انسان نفس
".ميخواهند را خدا همه و كردهاند
پيچيدهترين از رهايي براي بشري جامعه كه معتقدند امام ،
گام خدا جهت در اينكه جز ندارد چارهاي امروز مشكلات
نميشود را بشري جامعه كه ميدارند بيان امام بردارد ،
انسان از بشري جامعه كه چرا كرد اداره كارخانه يك مانند
:هستند الهي فطرت داراي انسانها و است شده تشكيل
رهبران است ، صنعت دنياي ميشود گفته كه امروز دردنياي"
بزرگ كارخانه يك نظير را بشري جامعه ميخواهند فكري
تشكيل انسانها از جامعه كه حالي دركنند اداره صنعتي
اسلام و است عرفاني و دروني معنوي بعد داراي كه است شده
انسان تربيت به...و اقتصادي و اجتماعي مقررات كنار در
از جامعه هدايت در و ميكند تكيه خدا به ايمان اساس بر
سعادت و تعالي طرف به انسان هدايت براي بيشتر بعد اين
در خدا براي عمل و خدا به ايمان اگر ميكند ، عمل
زندگي شئون ساير و اقتصادي و سياسي و اجتماعي فعاليتهاي
آساني به جهان امروزي مشكلات پيچيدهترين بشود ، وارد بشر
است شده گرفتار بنبست اين در هم دنيا امروز ميشود ، حل
ولي شود انبياءتسليم هدايت نوع به نميخواهد هم و
".ندارد تسليم جز چارهاي سرانجام
نفس چاه از كه وقتي انسان كه ميدارند بيان (ره)امام
مرتبههايي به كند ، هجرت خدا به خود از و شود خارج
بيان امام سپس... ندارند ، هيچ خود از ديگر كه ميرسند
و تربيتشان و بحثشان موضوع انبياء تمام كه ميكنند
و كنند تربيت را انسان تا آمدهاند است ، انسان علمشان ،
انبياء كتب تمام دارد ، توجه انسان به كه است انبياء مكتب
با اينكه به دارند كوشش كريم قرآن مقدس كتاب "خصوصا
انسان كه آنقدر ميشود ، اصلاح عالم انسان ، تربيت
و حيواني و شيطاني هيچ جوامع ، به است مضر شده غيرتربيت
.است انسان تربيت بر عالم اساس.نيست مضر آنقدر موجودي
و.عالم تمام فشرده و است موجودات همه عصاره انسان
و كنند بالفعل را بالقوه عصاره اينكه براي آمدند انبياء
اوست در تعالي حق صفات تمام كه شود الهي موجود يك انسان
.خداست نور جلوهگاه و
اين براي هست بشر در كه اختلافاتي تمام معتقدند (ره)امام
دنيا سراسر در بشر اختلافات ريشه.نشدهاند تزكيه كه است
.نفسهاست در كه است طغياني خاطر به
نگاه از اسلام صدر در مسلمين پيروزي عوامل و علل
(ره)امام
عواملي چه كه است مسئله اين تاريخ ، نظري مسائل از يكي
زيادي انديشمندان.ميشود تمدن يك موفقيت و پيروزي موجب
هر و كردهاند بيان را خود آراء و اظهارنظر باره اين در
آن براي و برده نام تمدن يك موفقيت براي را عواملي يك ،
..كردهاند ذكر را مراحلي
ميكند بيان و ميبرد نام را قانون دانيلفسكي ، 5: "مثلا
تمدن يك باشد داشته را قانون پنج اين كه تمدني هر كه
:از عبارتند قانون پنج اين بود خواهد موفقي و مستقل
به سياسي استقلال از برخورداري ;پويا و مستقل زبان داشتن
اما ميپذيرند تاثير هم از تمدنها ;تعالي و رشد منظور
;نميشود منتقل تمدنها ديگر به تمدن يك بنيادين اصول
قومي مايههاي بودن دارا به فرهنگي گونههاي تنوع و كمال
.آنهاست از يك هر دولتبراي و سياسي نظام تشكيل و متنوع
مساله چند را تمدنها موفقيت و تشكيل علت توينبي ، "
چندان نه محيطي وجود -خلاق ، 2 اقليت وجود -ميداند1
"سخت و نامساعد چندان نه و مطلوب و مساعد
تمدني ، و فرهنگ هر مقوم كه ميكند بيان شوايتزر ،
به بازگشت با كه ميكند بيان و است آن اخلاقي جنبههاي
و گرفت را تمدنها سقوط جلوي ميشود حيات ، اخلاقي فلسفه
تمدن موفقيت حاصل را اخلاق شوايتزر ، لذا رسيد موفقيت به
مهمترين و اوبرترين نظر از اخلاقي ارزشهاي و ميداند
.است انساني فرهنگ و جامعه اعتلاي عامل
نيز جهان در اسلامي تمدن گسترش و موفقيت علل مورد در
"نهرو" جمله از كردهاند ابراز سخناني زيادي انديشمندان
:ميگويد "جهان تاريخ به نگاهي" كتاب در
دراز ، قرون طول در كه عرب نژاد اين است شگفتانگيز"
ساير در آنچه از و ميبردند سر به خفتگي حال در انگار
بيدار ناگهان بودند ، بيخبر و جدا ميافتاد اتفاق نواحي
و كرد تهديد را دنيا شگفتانگيز خدمت و نيرو با و شد
كه آوردند وجود به بزرگي تمدنهاي و فرهنگ ساخت ، زيرورو
تازهاي فكر و نيرو ميباشد ، بشري تاريخ شگفتيهاي از يكي
و بهنفس اعتماد از را ايشان و ساخت بيدار را اعراب كه
"...بود اسلام آيين نمود ، سرشار قدرت
را روز آن جهان اعجازآسا صورت به كه اسلامي اصيل تمدن
نه و بود رومي نه و بود غربي نه بود شرقي نه گرفت فرا
انساني ، و بود خدايي بلكه فارسي ، نه بود عربي نه يوناني ،
.اصيل فرهنگهاي و تمدنها مزاياي تمام داشتن با
:ميگويد اسلامي تمدن پيدايش درباره (ره)خميني امام
به توحش در ساكنانش و نبود خبري هيچ غرب در كه روز آن"
استبداد محكوم روم و ايران پهناور دومملكت.ميبردند سر
از اثري و بودند قدرتمندان تسلط و تبعيض و اشرافيت و
تعالي و تبارك خداي نبود ، آن در قانون و مردم حكومت
عظمت از انسان كه فرستاد قوانيني اكرم رسول بهوسيله
آورده آداب و قانون امور ، همه براي ميآيد ، شگفت به آنها
پس تا شود منعقد نطفهاش كه آن از پيش انسان براي ;است
كه طور همان.است كرده وضع قانون ميرود گور به كه آن از
و اجتماعي امور براي دارد ، قانون عبادي وظائف براي
.دارد رسم و راه قانونو حكومتي
فطري اسلام موفقيت عوامل از يكي ،(ره)امام ديدگاه از
برپايه تعليماتش اساس كه است ديني اسلام است ، اسلام بودن
گامهاي پاي به پا هميشه است استوار انسان سرنوشت و فطرت
مردم براي فقط اسلام لذاميرود پيش به زمان رونده پيش
ميشود شامل را مردم تودههاي همه بلكه است ، نيامده خاص
:ميفرمايند (ره)امام است ، بوده انسانسازي آن هدف و
آمده بشر براي اسلام نيست ، خاصي طائفه [به مربوط] اسلام"
".است
را اسلامي تمدن گسترش و موفقيت علل از ديگر يكي (ره)امام
هدايت شئون همه در را جامعه اسلام كه ميداند اين در
:ميفرمايند ايشان ميكند
را خدا كه ميگويد انسان به اينكه با همزمان ، اسلام"
زندگي چگونه ميگويد او به كن ، عبادت چگونه و كن عبادت
كني تنظيم چگونه بايد انسانها ساير با را خود روابط و كن
را روابطي چگونه بايد جوامع ساير با اسلامي جامعه حتي و
نيست جامعه يا فرد از عملي و حركتي هيچ نمايد ، برقرار
اسلام.است كرده مقرر حكمي آن براي اسلام مذهب اينكه مگر
".ميگيرد عهده به ابعاد و شئون همه در را جامعه هدايت
را اسلام موفقيت علل از ديگر يكي (ره)امام همچنين
در انسانها هدايت براي قرآن دقيق و انسانساز برنامههاي
:ميفرمايند و ميدانند زندگي مرحله به مرحله
پناه در ميكند ، بيمه را همه سعادت و است همه براي قرآن"
در امپراتوريها همه بر قرن نيم در اسلام كه بود قرآن
بر قرآنيم پناه در كه مادامي ما ، و كرد غلبه آنوقت
"...كرد خواهيم غلبه دشمنان
برگيداشته و بدوناينكهساز كلمه وحدت با كه ديديد شما"
براي شديد؟ پيروز چرا:شديد قدرتهايبزرگپيروز بر باشيد
بر حق قيام بود ، حق قيام قيام ، اين بود ، خدا براي اينكه
بر قيامانسانيت بود ، طاغوت بر الوهيت قيام بود ، باطل
".بود بربريت بر تمدن قيام بود ، توحش
حكومت تشكيل را اسلام پيروزي عوامل از ديگر يكي (ره)امام
:ميفرمايند و ميدانند اسلامي
اينكه براي نيست ، كافي جامعه اصلاح براي قانون مجموعه"
مجري و اجرائيه قوه به شود بشر سعادت و اصلاح مايه قانون
فرستادن كنار در متعال خداوند جهت همين به و دارد احتياج
دستگاه و حكومت يك -شرعي احكام يعني - قانون مجموعه يك
".است كرده مستقر اداره و اجرا
(ره)خميني امام ديدگاه از مسلمين انحطاط عوامل و علل
دارد ، پرافتخاري بسيار سابقه تمدن ، زمينه در اسلام تاريخ
و سالم و صحيح روابط براساس جامعه يك اداره منادي اسلام
در اسلام كه محيطي است ، انساني ارزشهاي و اخلاق عادلانه ،
و فساد و اخلاقي انحطاط و وحشت دچار آنقدر يافت ، ظهور آن
فكر به حتي روز ، آن بزرگ قدرتهاي كه بود شده تباهي
تمدن پيامبر ، بعثت نبودند ، سرزمين اين استعمار و استثمار
اين ميان در تحولي آنچنان و آورد ارمغان به را بشر واقعي
فرهنگ اسبق وزير "گوستاولوبون" كه آورد وجود به مردم
هيچ تاكنون:ميگويد اسلامي تمدن تاريخ كتاب در فرانسه ،
كوتاه مدتي در كه نشد ديده جزيرتالعرب مردم مانند مردمي
".شوند نائل تمدن از حد اين به بتوانند اندك و
است سوءالي اين كرد؟ افول اسلامي تمدن كه شد چه راستي به
.هستند آن براي پاسخي يافتن صدد در زيادي انديشمندان كه
اسلامي اصالتهاي و اسلامي ارزشهاي مرتبه يك به كه شد چه
بشري تمدن پيشرو روز يك مسلمانان مگر شدند؟ فراموش
دانشمندان كه نبودند آنگونه روزي مسلمانان مگر نبودند؟
را آنان علوم و ميگرفتند فرا آنان نزد را علوم اروپايي
اين كه شد چه اما ميبردند؟ اروپا به ارمغان عنوان به
رفت؟ مسلمانان كف از اسلامي عظيم تمدن
:ميدانند چيز دو را مسلمانان بدبختي علت (ره)خميني امام
خدا براي قيام ترك و نفساني هواهاي شامل كه دروني علت -1
و ميشود حق حكومت تشكيل مانع كه نفساني هواهاي ميشود ،
علت -2;ميشود باطل استمرار موجب كه خدا براي قيام ترك
.است وابسته زمامداران و استعمارگران همان كه بيروني
به رفتن را مسلمانان بدبختي علل از يكي (ره)خميني امام
قدرتمندان برابر در شدن تسليم و نفساني هواهاي سوي
:كه ميدارند بيان و ميدانند مستكبر
اينهمه با كه نيست ننگ جهان مسلمانان براي آيا"
مكتب چنين داشتن با اساسي ، و معنوي و مادي سرمايههاي
و مستكبر قدرتمندان سلطه به تن الهي پشتوانه و مترقي
هواهاي كه نرسيده آن وقت آيا دهد؟ زميني و دريايي دزدان
داده اخوت و مودت دست يكديگر با و گذاشته كنار را نفساني
ننگين حيات به و خارج صحنه از را بشريت دشمنان و
"...دهند؟ خاتمه وستمبارشان
معرفي چنين را مسلمانان انحطاط دروني علل (ره)امام
تعاليم از شدن دور نفساني ، هواهاي به گرفتاري:ميكنند
شدن گرفتار ائمه ، از شدن دور قرآن ، گذاردن كنار اسلام ،
دولت و مردم بين افتادن فاصله و گروهبنديها تجملات ، به
...و
را مسلمانان عقبماندگي علل از ديگر يكي همچنين امام
:ميدارند بيان چنين
مسلمين بزرگ مشكل لكن است ، زياد مسلمانان مشكلات..."
ديگران لواي تحت و گذاشتند كنار را كريم قرآن كه است اين
"...درآمدهاند
را مسلمانان گرفتاريهاي ديگر عامل (ره)خميني امام
و استعمارگران كه معتقدند و ميدانند استكبار و استعمار
و معادن و مسلمان مردم بر بتوانند اينكه براي جهانخواران
و وسيع تبليغات به شروع يابند دست آنها سرزمين و ذخاير
دين جدايي" شعار تبليغات اين جمله از كردند پردامنهاي
:بود "سياست از
بني و بنياميه زمان از كه است بوده شيطاني نقشه يك اين"
آمده حكومتي هر هم آن از بعد و است شده طرحريزي عباس
و شرق راه كه هم "اخيرا و است كرده را امر اين تاييد است
قرار خودش اوج در امر اين شده باز اسلامي دولتهاي به غرب
سياست و خداست و بنده بين شخصي مسائل يك اسلام كه گرفت
و كنند دخالت سياست در مسلمانان نبايد و جداست اسلام از
".شوند سياست وارد روحانيون نبايد
كردن دور براي دشمنان توطئههاي جمله از (ره)امام
بيان چنين را آنها بر يافتن سيطره و اسلام از مسلمانان
:ميكنند
كه پايهاي از مسلمين نظر در را اسلام كه است اين مقدمه"
ذهنشان به كنند جدا اسلام از را مسلمين كنند ، منحطش دارد
خواب را جامعه است آمده كه است ديني يك اسلام كه بياورند
"...را جامعه اين بخورند قدرتمندان تا كند
و دولتها بين تفاهم عدم را مسلمانان ديگر مشكل (ره)امام
:ميفرمايند و ميدانند ملتها
است ، ملتها و دولتها بين تفاهم عدم هست كه ديگري مشكل"
موجب آنها ، گرفتن قرار رودررو بلكه ملت از دولت جدايي
مشكل اين تا و است شده ملت و دولت گرفتاريهاي و آنها ضعف
و ديد نخواهند را سعادت روي نكنند ، رفع دولتها را خود
از منبود خواهند اجانب و خيانتكاران دست گرفتار هميشه
اسلامي وظايف به آشنا و بيدار را مسلمين كه ميخواهم خدا
".بكند
را مسلمين بدبختيهاي بزرگترين از ديگر يكي (ره)امام
:ميفرمايند و ميدانند اختلاف و تفرقه
كه است تفرقهاي اين براي مسلمين بدبختيهاي تمام"
را حكومتها و كنند اجتماع هم با مسلم ملتهاي هست ، بينشان
".بردارند تفرقه از دست اينكه به كنند الزام
اسلام ملتهاي و دولتها اگر و بود اسلامي كلمه وحدت اگر"
ميليارد يك قريب كه نداشت معني بودند ، پيوسته هم به
قدرت قدرت ، اين اگر.باشند قدرتها زيردست مسلمان جمعيت
در برادرانه هم با همه و ايمان قدرت به شود منضم بزرگ
نخواهد غلبه آنها بر قدرتي هيچ بردارند ، قدم اسلام راه
".كرد
را مسلمانان انحراف و گرفتاري علل از ديگر يكي (ره)امام
:ميكنند بيان و ميدانند "نماها روحاني"
خورده ضربه روحانينما مقدسين اين از اسلام كه آنقدر"
آن بارز نمونه و است نخورده ديگري قشر هيچ از است ،
...است روشن تاريخ در كه (ع)اميرالمومنين غربت و مظلوميت
كردن حلال اتهام التقاطي ، و روسي و آمريكايي اتهام راستي
ميشود؟ صادر كساني چه از...و حلالها كردن حرام و حرامها
بيشعور؟ و متحجر نماهاي مقدس از يا مذهب لا آدمهاي از
فرهنگ گرفتن مسخره به و خدا دشمنان با نبرد تحريم فرياد
مشروعيت به نسبت كنايه و طعنها اظهار و شهيدان و شهادت
"...كيست؟ كار نظام
پانوشت *
ميباشد موجود روزنامه دفتر در پاورقيها تمامي-1
|