خاطرهها از هند مارافسايان محو
مردان براي خوب خبرهاي
نوبليستها
![](../imgs/bar.jpg)
خاطرهها از هند مارافسايان محو
رنجبر طاهره
كه هست مارافسايي آمد آنها خانه به ماري اگر كه ميدانستند مردم قديم در
ميدانند گدايان همرديف را آنها اكنون اما است فرستاده نجاتشان براي را او خدا
.ميجنگند خويش بقاي براي اكنون بودند هندي فرهنگ نماد روزگاري كه مارافسايان
تلويزيون ظهور و وحش حيات از حفاظت سختگيرانه قوانين قرباني كه ميگويند آنها
مارها كدويي فلوتهاي پرشور نواي با كه اسرارآميز مردان اين تصوير.شدهاند كابلي
.است درآورده خود تسخير به را ملل ساير ذهن باز دير از ميكنند رقصيدن به وادار را
چيزي افعي و كبرا نظير مرگباري مارهاي دستگيري به در مارافسايان اين چيرهدستي
.ميافزايد خياباني نمايشهاي اين در تماشاچيان شيفتگي به كه است
افسونشدگان و افسونگران
با صحنه اين.ميزنند پرسه آنها اطراف در سنتي ، مارافسايان مجذوب هند ، در بچهها
ميشد روزگاري كه مارافساياني ;ميشود نادرتر روز هر مارافسايان تعداد سريع كاهش
شانه روي و آويخته خيزران لوله انتهاي از را خود پوشيده در سبدهاي كه ديد را آنها
ليست در مارافسايان شدن وارد با اماميزنند قدم خيابانها در و ميكنند حمل
ويتاكر ، رومولوس.ميبازند رنگ بيشتر روز هر مناظر اين انقراض خطر در گونههاي
هند ، در مارافسايان كاهش علت كه است معتقد دراكو فيلمهاي مدير و مشهور خزندهشناس
حيوانات حقوق فعالان جنجالآميز ابتكارهاي و وحش حيات دقيق قوانين بودن نيرومند
مارافسايان كه جايي دهلي ، مركز در دوالان جهان مردهسوزخانه به نزديك محلي در.است
كه كساني تعداد بازديدكنندگان ، اظهارات براساس ميشوند ، جمع هم دور آنجا ديرباز از
.است كرده تنزل نفر ده حدود به گذشته دهه در هستند ، مشغول سنتي هنر اين به هنوز
او.است محل همان ساكن هنوز كه است بيسوادي حرفهاي مارافساي افراد اين از يكي
لايحه قالب در هند دولت توسط خانگي مارهاي نگهداري ممنوعيت زمان از كه ميگويد
زندگي بود ، نشده اجرا كامل طور به گذشته دهه تا كه سال 1972 وحش حيات از حفاظت
و ميگرفت دست در را مارها بود بچه كه وقتي از اواست شده دشوار بسيار او براي
در من اكنون":ميگويد او.هستند او خانواده درآمد منبع تنها مارافسايي نمايشهاي
را خياباني نمايشهاي پليس ترس از مجبورم زيرا گرفتهام قرار نابودي آستانه
".كنم اجرا مخفيانه
گمشده ابهت و بهت
نيز ديگري عامل وحش ، حيات از حفاظت قوانين بر علاوه كه ميگويند هند مارافسايان
برنامههاي رشد روبه بازار آن و است داده سوق فراموشي سمت به را آنها حرفه
اين ديدن از پس شهرنشينان كه معتقدند آنها.است هند در طبيعت گرايش با تلويزيوني
دست از مارها به نسبت را خود احترام و ترس تلويزيون ، در وحش حيات برنامههاي همه
به من شرايط اين با كه ميگويد است نشسته معبد صحن در كه مارافسايي.ميدهند
گرفتن - مارافسايي عمل.كنند دنبال را كار اين كه داد نخواهم اجازه خود فرزندان
نمايش اجراي براي آنها تربيت و طولاني دورههاي براي اسارت در آنها نگهداري مارها ،
طول در هندي خانوادههاي در سنت اين نگهداري.ميرسد پسر به پدر از سنتي طور به -
آنچنان را شغل اين جوانتر نسلهاي اكنون اما.است يافته حياتي مفهومي نسلها
بسياري مارافسايان.كنند انتخاب خود آينده شغل عنوان به را آن كه نميدانند پرسود
زيرا برگزيدهاند را غيره و پليتن فلزي ، زبالههاي جمعآوري كني ، جمع آشغال شغل
مورد در مردم تلويزيون ، واقعگرايي عصر در كه است اين مسئله.است بيشتر آن درآمد
.دارند ترديد ميشد ، تلقي الهي نفوذ تحت حتي مواردي در و افسانهاي روزگاري كه عملي
ساختگي داستانهاي نوع همه با ميشد را مردم بقا راز تلويزيوني برنامههاي از پيش
اطلاعات مارها مورد در آنقدر مردماست دشوار كار اين انجام اكنون اما داد فريب
هنگام به كه گرفتهاند ياد آنها.نيست ممكن آنها زدن گول ديگر كه كردهاند پيدا
مارافسايان كه اندازه آن مار كه گرفتهاند ياد بترسند ، آن از نيست لازم مار ديدن
در.دادهاند دست از را خويش ابهت مارافسايان نتيجه در نيست بد ميكنند ، تفسير
را او خدا كه هست مارافسايي آمد ، آنها خانه به ماري اگر كه ميدانستند مردم قديم
.ميدانند گدايان همرديف را آنها اكنون اما است نجاتشانفرستاده براي
تحريك را او مار برابر در مانند فلوت و بلند سازي نواختن با معمولا مارافسا
خزندهشناسان ، اعتقاد به اما.ميرقصد موسيقي به واكنش در مار ظاهرا.ميكند
بنابراين.نيستند انسان شنوايي محدوده فركانسهاي در صوت شنيدن به قادر مارها
حركات به مار واكنش واقع در موسيقي به پاسخ در مار موزون رقص كه برآنند دانشمندان
.است ساز
national geographic.com
مردان براي خوب خبرهاي
يون كانالهاي برروي را مطالعاتي هاروارد ، پزشكي دانشكده پزشك كلاپام ، ديويد
خاموش و روشن سلول درون در را الكتريكي فعاليت كليد كه شيميايي چكانههاي كلسيم ،
نوع وجود متوجه كه كرد آغاز هنگامي را پژوهشهايش او.است داده انجام ميكند ،
اين افتادن كار از با كه دريافت و شد اسپرم دم در كلسيم يون كانالهاي از غيرعادي
در كانالها اين فقدان آيا ترتيب بدين.ميايستند باز حركت از اسپرمها كانالها ،
شد؟ خواهد نازايي به منجر نرها
تغيير نر موشهاي آن طي كه دادند ترتيب را آزمايشي هاروارد ، در همكارانش و كلاپام
.آوردند وجود به ويژه كانالهاي اين ساخت در توانايي عدم با را يافتهاي ژنتيكي
اين رفتار در.دادند قرار قفسهايي در ماده موشهاي همراه به را موشها اين سپس
نابارور آنها تمامي اما نميشد ديده تفاوتي عادي موشهاي با مقايسه در موشها
.بودند
است گرفته انجام ميكروسكوپ زير در كه بيشتري بررسيهاي كه ميگويد كلاپام دكتر
كه را مسافتي سوم يك تنها كلسيماند كانالهاي فاقد كه اسپرمهايي ميدهد نشان
اينكه بر علاوه اسپرمهايي چنين.ميپيمايند ميكنند ، طي عادي اسپرمهاي
.هستند هم جهت فاقد كنند ، طي هدف به رسيدن تا را مسير كل نميتوانند
و شده فعال پيش از سرسامآوري حالت دچار ميشود نزديك تخمك به اسپرم وقتي معمولا
ايجاد تخمك سخت بسيار خارجي پوشش در سوراخي بتواند اسپرم كه ميشود باعث ويژگي اين
تا پيشروي براي لازم انرژي فاقد باشد شده ژنتيكي تغييرات دچار كه اسپرمي اما.كند
.است نهايي مرحله
شركتهاي كمك به تا دارد قصد او بلكه نيست مردم كردن نازا كلاپام دكتر هدف
دارند وجود انسان اسپرم در كه را كلسيمي يوني كانالهاي كه بيابد دارويي داروسازي ،
.كند بلوكه موقتي طور به
هيچ ايجاد بدون بود خواهد موثر درصد به 100 نزديك چيزي حالتش بهترين در شيوه اين
.جانبي عارضه گونه
نوبليستها
وين فرانس اتوفريتس ورنر كارل ويلهلم
(19281864) آلماني فيزيكدان
Wilhelm carl Werner otto Fritz Franz Wien
گرمايي 1911 تابش فيزيك
مدت به سال 1882 در شرقي ، اروپاي در واقع گافكن اهالي از كشاورز يك فرزند ويلهلم
را مطالعاتش در 1884.پرداخت فيزيك و رياضيات مطالعه به گوتينگن دانشگاه در كوتاهي
نور ، انكسار درباره پاياننامهاش ارائه با در 1886 و سرگرفت از برلين دانشگاه در
پس اما بپردازد كشاورزي كار به پدرش همانند تا بود فكر اين به مدتي اوگرفت دكترا
يك خودش براي تا گرفت تصميم وي بفروشند را املاكشان شدند مجبور والدينش كه آن از
هلمهولتزبه هرمنفون دستيار عنوان به در 1890.كند پا و دست دانشگاهي حرفه
در تا 1889 از 1896يافت راه شارلوتنبرگ در واقع تكنولوژي و علم سلطنتي انستيتوي
ورتزبورگ دانشگاه فيزيك استادي سمت به در 1900 و شد كار به مشغول آكن فني دانشكده
فيزيك زمينه در او.شد مونيخ دانشگاه فيزيك استاد سال 1920 در همچنين.شد منصوب
درباره او پژوهش بزرگترينداد نشان خود از بسياري شايستگي آزمايشگاهي ، و نظري
حداكثر با كه موجي طول كه كرد ثابت در 1893 و بود سياه جسم تابش يا و گرمايي تابش
جسم يك بنابراين.دارد معكوس نسبت منبع مطلق دماي با ميشود ساطع منبع يك از انرژي
به را خود انرژي بيشترين و ميشود مشتعل رنگ سرخ شعلههاي با ابتدا سوختن حين در
موجها طول و رفته كاهش روبه حرارت سپسميكند منتشر قرمز نور موجهاي طول شكل
وين جابهجايي قانون نام با رفتار اين.ميگرايد سفيدي به جسم و ميشوند كوتاهتر
به ميشود ساخته وين فرمول عنوان تحت اكنون كه را فرمولي در 1896 ويناست مشهود
.كرد پيشنهاد موجها طول تمامي از رديفي براي سياه جسم تابش در انرژي توزيع منظور
صدق كوتاه موجهاي طول مورد در تنها فرمول اين كه شد روشن بعدي پژوهشهاي طي
تحت كه تفاوت اين.نميدهد دست به درستي پاسخ بلند موجهاي طول مورد در و ميكند
و كرد روشن را كلاسيك مكانيك علم نارسايي ميشود ، ناميده هم فرابنفش فاجعه عنوان
را سال 1911 فيزيك نوبل جايزه وين.بود كوانتوم نظريه بسط در پلانك ماكس بخش الهام
.ساخت خود آن از گرمايي تابش بر حاكم قوانين درباره كشفياتش خاطر به
|