پسامدرن آنارشيست نگري ،
هوگربه روايت به گادامر
فلسفي پرسش يك و صد
16_ زندگينامه:هابز توماس
يادداشت
پسامدرن آنارشيست نگري ،
در فرانسه ، در تبعيد سال چهارده از پس سياسي ، فعال و راديكال فيلسوف آنتونيونگري ،
محاكمه يك حاصل را او تبعيد طرفدارانش ، .بازگشت ايتاليا زادگاهش به سال 1983
اما بود ، نشده توجهي مدني حقوق و دموكراسي اصول به آن در كه ميدانستند فرمايشي
در حبس به ترور ، اتهام به جولاي 1997 در او.بود نافرجام او براي هم بازگشت اين
او شاهكار گذشته سال در هاروارد دانشگاه انتشارات.شد محكوم رم در "ربيبيا" زندان
آمريكا ، دوك دانشگاه مدعو استاد هارت ، مايكل كمك به كه كرد منتشر را "امپراطوري"
آن.است بوده پاريس دانشگاه در سياسي علوم مدعو استاد خود نگري ، .بود شده نگاشته
و "وحشي نابهنجاري" ،"ديونيزوس كار" او تريلوژي بر است شرحي ميآيد پي در چه
."امپراطوري"
كه قرني در نابهنجار ، و قاعدهشكن است نويسندهاي اسپينوزا ، كه است معتقد نگري
است بوده بورژوايي دولت و ايدئولوژي تولد شاهد
نجفزاده رضا:ترجمه
هارت مايكل مشترك تاليف "شكل - دولت بر نقدي" فرعي عنوان با "ديونيزوس كار" كتاب
شعلهاي و حياتبخش آتشي كار ، ":نوشت نوزدهم قرن در ماركس.است آنتونيونگري و
عنوان به كه جا آن از و است چيزها بودن ناپايدار نشانگر كار ;است شكلدهنده
اين و "است آنها بودن موقتي نشانگر يافته ، نمود حيات چرخه در چيزها دگرديسي
توليد براي است شده وسيلهاي حيات ، تصديقگر ظرفيتهاي تمام با كار" كه است چنين
با نگري و هارت ".سرمايهداري اجتماعي و قانوني نهادهاي بناسازي و سرمايهداري
اصلاحات و كار سوسياليستي و ليبرالي مفاهيم نقد با و ماركسيستي كلاسيك فرض پيش اين
.ميكشند چالش به را شكل _ دولت خود دموكرات ، راديكال منظر يك از نهادي ،
كانون كار ، بيستم ، قرن در كه معتقدند خود ماركسيست اسلاف همانند نويسندگان اين
هارت.است شده - حقوق و ارزش گرانيگاه عنوان به - دولت صوري و مادي ساختبندي محوري
و معيشتي كار بر تمركز با - است اوليهشان كارهاي از كه - كتاب اين در نگري و
نقد ميگيرد ، صورت فردي روابط و روزانه كار تقسيمبندي طريق از كه اجتماعي ، همكاري
اجتماعي نظم نقيض فقط كتاب اين دردادهاند دست به سرمايهدارانه عمل بر كلياي
را آلترناتيو تمايلات و هنجارها ارزشي ، نظام يك نويسندگان بلكه نشده ، ارائه موجود
ظرفيتهايي از جايگزين ، صورتهاي كه معتقدند هارت و نگري.كردهاند صورتبندي نيز
بر داشته وجود نود دهه جنبشهاي تا شصت دهه اجتماعي جنبشهاي تشكيل زمان از كه
.موجودند نيز درمعاصر و هستند كمونيسم ضروريات از صورتها ، اين.ميآيد
شده منتشر تاكنون كه را سياسي نظريه كتب نوترين و مهمترين از يكي نگري و هارت
بين روابط درباره ما تفكر به ميتوانند كه هستند چندي كتابهاي.نگاشتهاند است
.بخشند جديدي جهت كمونيست ، آرمانهاي و دولت و سياسي جنبش
;ماست دوران سياسي متفكران مبتكرترين از يكي آنتونيونگري.آنهاست از يكي كتاب اين
او اثر اولين "ديونيزوس كار" ميرود شمار به فراموششدگان جزء هنوز حال اين با
كمونيسم امكان و دولتي سركوب سياسي ، سازمان مورد در نوشتههايي دربردارنده كه است
سنت در را عمدهاي تغيير است ، شده نوشته هارت مايكل همكاري با كه بخشهايي.است
.است بخشيده ديگري شكل را آن جريان و است كرده ساختدهي زبان ، انگليسي سياسي نظريه
.است دانسته آينده بحث موضوع را خودمختاري نظريه افتاده تاخير به كتاب اين در هارت
و جريانات تداعيگر كتاب ، بر حاكم كلي روح كه است معتقد دوك دانشگاه از سورين كنت
انگليسي ترجمههاي مكمل كه كتابي:است ميلادي شصت دهه بر غالب فكري فضاهاي
مباحث مقدم خط در را كار ساختمند ظرفيت مسئله نگرياوست اخير شده چاپ كتابهاي
نگاشته ، هارت همكاري با كه گفتارهايي و مقالات و است كرده مطرح معاصر ماركسيستي
.كردهاند بررسي ميشود ، خوانده مدرنيسم پست امروز كه چه آن زمينه در را مسئله اين
دهه ، سه حدود كه كردهاند تاليف و تنظيم را بكر مباحث از مجموعهاي نگري و هارت
.است داشته مشغول خود به را پساماركسيستي و نئوماركسيست سياسي نظريه
پست نظريه و نئوماركسيسم پيونددادن در گيرا و كننده شيفته جهدي و جد كتاب ، اين
.است پسامدرن سرمايهداري از مفهومي با مدرن ،
.است شده نوشته زندان در كه كتابي ;است "وحشي نابهنجار" نگري ديگر كتاب
انگليسياش ترجمه كه اثر اين.است "اسپينوزا سياست و متافيزيك قدرت" آن دوم عنوان
زمينه در اسپينوزا سياسي و فلسفي نوشتههاي بازخواني شده ، انجام هارت مايكل توسط
.است سياسي اقتصاد آن ، ملازم و مدرن دولت تكوين تاريخ
كه قرني در نابهنجار ، و قاعدهشكن است نويسندهاي اسپينوزا ، كه است معتقد نگري
ديالكتيكي ، غير روشي با اسپينوزا ، .است بوده بورژوايي دولت و ايدئولوژي تولد شاهد
كارهاي.كرد كشف آزادي و اجتماعي سازمان براي جايگزين عمل و انديشه شيوه يك
اين.ميدهد دست به مدرن انديشه بورژوايي اوليه جرقههاي براي جايگزيني اسپينوزا ،
مطلق ، طور به اسپينوزايي هستيشناسي.است يافته تداوم هگل و روسو تا هابز از ميراث
نيروهاي مادي قدرت مبناي بر كه ميكند ارائه هستي از صدايي تك و اثباتي مفهومي
به است "سبعانه" امري اثباتي ، و صدايي تك هستيشناسي نوع اين.است مبتني متشكلهاش
است شده طرد مراتب سلسله هرگونه و خارجي سازمان و نظم مدل هرگونه آن ، در كه طوري
طريق از پيدرپي ، و همواره مفهوم ، اين كه ميشود پافشاري نكته اين بر آن در عوض در
سبعانه ، متافيزيك اين.ميشود بازسازي نيروها ذات - درون پهنه در ساختمند ، فرايندي
اجتماعي ، نظم آن ، در كه ميكند ارائه راديكال بينش يك براي را پهنهاي و بوم
نابهنجاري اين نگري.است شده ساخته عموم تمايلات و جمعي اعمال توسط منحصرا
هوس و ميل در:است كرده زنده معاصر ، جاري مباحث از برخي بستر در را اسپينوزايي
در ;دموكراسي صورتبندي در و است عقلانيت گرانيگاه كه تخيلي در قدرت ، قلب در موجود
نشان ما به اثر اين در نگري.بود وحشي نابهنجار يك هجدهم قرن در اسپينوزا واقع
.است كرده جبران را خود عقبماندگي نابهنگامش ، دموكراتيك بينش با تاريخ ، كه ميدهد
كه است مهمي اثر نگري ، تاليف":است گفته كتاب اين مورد در اظهارنظري در دلوز ژيل
روش و اساس در نگري خود.ميكند نوسازي اسپينوزا مورد در را ما فهم مختلفي جهات از
".است اسپينوزايي يك
كتاب است ، درآورده تاليف به هارت مايكل همكاري به آنتونيونگري كه كتابي آخرين
در كه گونه آن امپرياليسم:ميگويند نويسندگان.است "امپراطوري" پرسروصداي
مطلوب چندان شايد ما براي و ندارد وجود ديگر امروز است شده مطرح سياسي انديشههاي
جهاني جديد سياسي نظم صورتگر امپراطوري ، .پوياست و زنده امپراطوري ، اما ;نباشد هم
جهان سراسر در قانوني و فرهنگي تغييرات و است يافته ديگري شكل معاصر اقتصاد.است
اين كه معتقدند هارت و نگري.نيست شناخت قابل راحتي به كه تغييراتي.است شده حادث
نظم عنوان به - امپراطوري تاريخي فهم از پيوستاري در بايد را ، تحولات فرايند
نشان آنها كتاب كرد بررسي - نميتابد بر را محدوديتي و مرز هيچ كه جهانياي
گسترش و اروپايي سلطه امپرياليسم از اساسا ظهور ، حال در امپراطوري اين كه ميدهد
"قانون حكومت" عناصر حاصل امروز ، امپراطوري ، است متفاوت پيشين دورههاي در اقتصادي
حال در مرزهاي و دورگه هويتهاي سنت با "قانون حكومت".است متحده ايالات نوع از
تشخيص مفاهيمي در راديكال تغيير يك "امپراطوري".است رسيده انفجار حد به رشد
.مردم و ملت حاكميت ، چون مفاهيمي.ميسازند را مدرن سياست فلسفي مباني كه ميدهد ،
پستمدرن جامعه اقتصادي و فرهنگي تغييرات به را فلسفي تحولات اين نگري و هارت
تمايز ، و هويت جديد مفاهيم نژادپرستي ، جديد اشكال چون عناصري ظهور - ميدانند مربوط
.مهاجرت جديد مسيرهاي و كنترل و ارتباط جديد شبكههاي
استيلاي و مليتي فرا شركتهاي قدرت چگونه ، كه دادهاند نشان همچنين نگري و هارت
كمك جديد امپراطوري جهاني نظم تعريف به توليد ، و كار پساصنعتي اشكال فزاينده
.ميكند
;است سياسي فلسفه حوزه در يوتوپيايي نوشته يك "امپراطوري" شرمندگي ، گونه هيچ بدون
نظم مشخصه كه كنترل و بهرهكشي رژيمهاي به نظر با.جديد كمونيسم مانيفست يك نيز و
پيريزي منظور به جايگزين سياسي پارادايم يك جستوجوي در كتاب اين است ، جهاني
.ميباشد دموكراتيك جهاني جامعه يك مباني
هوگربه روايت به گادامر
با است شده مصادف كه است ، گادامر گئورگ هانس بزرگداشت مناسبت به مجلس ، اين"
استاد اين معرفي به بايد بنده.ايران به هوگربه آلماني ، فيلسوف تشريففرمايي
چند را آلمان فلاسفه انجمن عاليه رياست اولا هوگربه ، استاد جناب بپردازم ، آلماني
متعدد دانشگاههاي در.بودهاند فلسفه استاد [ثانيا] و دارند عهده بر كه است سالي
و بن دانشگاه در الان و دوسلدورف دانشگاه ينا ، دانشگاه گذشته ، سالهاي در آلمان
سال 1980 از و شدهاند متولد سال 1945 در بودهاند ، لايپزيك علوم آكادمي عضو
و ميباشند ينا در دانشگاه استاد سال 1992 در و بودهاند دوسلدورف دانشگاه پروفسور
مسئله كانت" ايشان ، كتابهاي از.هستند مشغول تدريس به بن دانشگاه در سال 1996 از
در آلمان فلسفه" ،(1977) "آركيالوژي علم معنايي مبادي" ،(1974) "استعلايي سمانتيك
"مطلق" ،(1996) "معرفت و حدس"،(1992) "رومانتيك متافيزيك" و (1987) "قرن 19
علاوه به بنده.است ايشان كتاب آخرين كه "تاويل فيلسوف مثابه به فرگه" ،(1998)
استاد كه دارند تشريف نيز هوگربه خانم سركار ما مهمانان ميان در كه كنم اضافه بايد
دارند ، حضور نيز ديگري برجسته استاد ما مهمانان ميان در همچنين ميباشند ، فلسفه
".ميباشند زيباييشناسي بينالمللي انجمن رئيس ايشان كه الياميتس آلس آقاي
پروفسور به گويي خوشآمد و تشكر با مقدمه اين ذكر از پس اعواني غلامرضا دكتر
.آوردند عمل به دعوت سخنرانيشان ايراد براي ايشان از هوگربه ،
مجلس بعدازظهر ، ساعت 4 ايران ، فلسفه و حكمت انجمن در ارديبهشت 1381 ، دوشنبه 9 روز
.گرديد برگزار گادامر ، گئورگ هانس آلماني ، شهير فيلسوف مناسبت به بزرگداشتي
.بودند آلمان از هوگربه پروفسور مجلس اين اصلي سخنران
پروفسور از اعواني غلامرضا دكتر كه بود معرفياي آمد ، پيشتر سطر چند در آنچه
آغاز را گادامر باب در خود سخنراني هوگربه پروفسور ادامه در.آوردند عمل به هوگربه
"روش و حقيقت" معروفش اثر در گادامر كه اصلي ايده بر بود متمركز سخنراني اين كردند
را شنوندگان كه حال عين در كه بود آن بر هوگربه سعي.است پرداخته آن به (1960)
سمانتيك كردن قرباني كه را او بحث اصلي هسته نكند ، گادامر كتاب فني جزئيات درگير
در آينده روزهاي در او سخنراني كامل متن.كند منتقل حضار به است هرمنوتيك پاي در
.رسيد خواهد چاپ به صفحه همين
فلسفي پرسش يك و صد
كوهن مارتين
صالحي آرش:مترجم
ديكتاتيا 2:هشتم مسئله
خرابكار تروريستي باند يك بمبگذاري از پس ديكتاتيا نخستوزير ديديم كه طور همان
.كنند دستگير را مخالف سرشناس چهرههاي از تن سي تا داد دستور و آمد خشم به
بايد يا كه گفت آنها به اوكرد مواجه دوراهي يك با را دستگيرشدگان نخستوزير
از حمايت جرم به تن سي هر يا و بگويند را بمبگذاران از نفر دو نام حداقل
نفر دوكرد ارائه راهحلي مخالفين از يكي نشستي طيشد خواهند تيرباران خرابكاران
.دهند نجات مرگ از را بقيه و شوند انتخاب اعدام براي داوطلبانه يا و قرعه قيد به
نامشان به قرعه كه فلكزدهاي نفر دو آن براي جز البتهاست معقولي راهحل نظر به
مخالف رهبران شود ، منفجر ديگر بمبي كه هنگام آن تا دستكم ترتيب بدين.افتاد خواهد
از جوانتر كه دستگيرشدگان از يكي.بود نمانده زيادي فرصت.كشيد خواهند راحتي نفس
كنيم هراس نبايد اعدام از زد فرياد بود ، داغ خيلي كلهاش و ميرسيد نظر به همه
اگر.چه و چه و دهيم نشان را ديكتاتيا حكومت سبعيت و خود مظلوميت خود سكوت با بايد
طريق از اگر ، .شد نخواهد آلوده دوستانمان خون به دستمان حداقل بميريم همگي
از بقيه تا شوند ، كشته نفر دو آن دهيم اجازه داوطلبانه ، طور به يا و قرعهكشي
.شدهايم شريك شيطاني عملي در بروند ، در قسر معركه
رضايت دموكراسي به تفرقه از پرهيز براي و نداشتند نظري چنين مخالف سران همه اما
مرگ براي نفر دو انتخاب و (كشته نفر سي) كردن سكوت ميان كه شد اين بر تصميم.دادند
.كنند انتخاب را يكي (زنده نفر هشت و بيست)
ميشود؟ اخلاقي آنها عمل و ميكند توجيه را آنها كار رايگيري اين آيا
بعد شماره در هشتم مسئله يادآوري بههمراه مسئله اين يادآوري:هفتم مسئله يادآوري
.است بسيار مسئله دو اين شباهت.شد خواهد ذكر
16_ زندگينامه:هابز توماس
مارتينيك.پي.اي:نوشته
معظمي علي:ترجمه
آكسفورد
پايان به را مقدماتي مباحثات و درسها ترمي دوازده دوره دانشجويان كه هنگامي
ليسانس گرفتن براي بايد كه ميماند بهجا تشريفات از پيچيدهاي مجموعه ميبردند ،
هم باز ميشد ، تصديق آنها مدرك كه هنگامي حتي آنكه عجيب.ميگذراندند را آن
در.ميشد برآورده بايد "تشخيص" آزمون يعني ديگر شرط يك گفتيم ، پيشتر كه همانطور
به كالج بالاتر رده عضو دو.كند دفاع مشخص گزاره يك از كه بود موظف داوطلب تشخيص
بايد و ميگفت پاسخ انتقادها اين به بايد داوطلب.ميكردند انتقاد او موضع
قايل آنها به اصلي حكم از دفاع براي كه نيز گزارههايي ديگر همه از كه ميتوانست
درباره و ميكرد "مشخص" را پرسش صحيح پاسخ جلسه رئيس پايان در.كند دفاع بود ، شده
و ميشد ، پرسيده ارسطو فلسفه درباره پرسش سه.ميكرد اظهارنظر نيز مباحثه مسير
دو اين انساني ، علوم دانشكده در سال 1608 در.ميگفت پاسخ آنها به بايد داوطلب
:ميبردند كار به را پرسش دسته
[نخست دسته]
به جهان همه در گونهگون ، كشورهاي گوناگون زبانهاي جاي به كه است بهتر اينكه.1
.شود گفتوگو زبان يك
آبها همه اينكه يا است بزرگتري مصيبت رود فرو آب زير به زمين همه اگر اينكه2
.بزنند يخ
.است ابله خودش كه كند فكر كسي ميشود اينكه.3
[دوم دسته]
.است خودپسندي مادر ناداني اينكه.1
.است مغناطيس يك ذاتا زمين اينكه.2
.بسپارد گوش اخلاق فلسفه به كه است خوب زن يك براي اينكه.3
ديگر سالهاي پرسشهاي.ميشد بدتر هابز وضع ميشد ، پرسيده بيشتري پرسشهاي هرچه
طلا آيا هستند ، مردان از خوشحالتر زنان آيا است ، شور دريا آيا:بودند دست اين از
دارد حق مرد يك و است ، حجب از بهتر وقاحت آيا ساخت ، پستتر فلزهاي از ميتوان را
مانند هستند گيرا نيز امروز حتي پرسشها اين از بسياري.كند رام را سليطهاي زن كه
.تن مرگ يا است بدتر روح مرگ آيا كه پرسش اين
يادداشت
(5)نبود؟ احمق ميتوان چگونه
!دارد حدي هم چاپلوسي
موسويان نصير سيد
پاپر رايموند كارل و راسل برتراند به احترام با
قرار داوري ارزش مورد مردم سوي از جوامع ، تمام در تقريبا اجتماعي ، رفتارهاي
دسته در همواره...و ادب تواضع ، راستگويي ، ايثار ، سنخ از رفتارهايي ميگيرند ،
.بودهاند تحسين قابل و ستودني رفتارهاي
جزو هميشه تقريبا...و بيادبي و تكبر ، دروغگويي ، خودخواهي ، نوع از چيزهايي
اين آيا كه نيست آن سر بر سخنم امروز.شدهاند نكوهيده كه بودهاند رفتارهايي
به را ما كردهاند سعي كه متفكراني اينكه يا ناصحيحو يا است صحيح قضاوتها
اين به ميخواهم بلكه نادرست ، يا رفتهاند درست برسانند ، بد و نيك اين فراسوي
را راه اجتماعي ، رفتارهاي اين از كداميك يعني كنم ، نگاه خودمان سوال منظر از موضوع
.ميكند هموارتر ناروا عقايد و اشتباه افكار به رسيدن براي
هر نه البته _ است متنوع تجربههاي محتاج هم عقلانيت پروراندن و خرد گرفتن كار به
.شديد انتقادهاي محتاج هم و _ تجربهاي
روبهرو شجاعت يا ندارند را گونهگون تجربههاي جسارت سهو ، به يا عمد به كه كساني
براي.كردهاند تبعيد عقلانيت شهر از را خويش پيشاپيش را ، شديد انتقادهاي با شدن
به را باورهايمان و رفتارها تمام بايد همواره اشتباه باورهاي و رفتارها از پرهيز
در به سالم مهلكهها اين از ما ، فرزندان اين اگر بفرستيم ، انتقادات سختترين كام
ما گهگاه اما.كنيم اعتماد آنها به بتوانيم كه هستند سالم آنقدر البته آمدند ،
توان چون چرا؟ ميكنيم فرار واضحتر ، عبارت به ميبنديم ، را انتقاد در خودمان
نيست ، ما سلامتي نشاندهنده وجه هيچ به سخت ، آزمايشهاي از گريختن نداريم ايستادن
.است بيماري از ما وافر ترس ملاكننده بر تنها
ميشويم ، جذب آن طرف به ما همه ناخودآگاه طور به كه اجتماعي رفتارهاي از يكي
.ميدهيم ترجيح را شدن ديده بهتر موقعيت در همواره كه معني بدين است "چاپلوسي"
و "خودبيني" حس برانگيختن خاطر به تنها ما نزد را محبوبيتشان عقايد ، از بسياري
نفر نه نفر ، ده هر پسران و دختران ميان راسل قول به.ميآورند دست به ما چاپلوسي
اگر.دارند را خودشان دلايل هم كدامشان هر.دارند ايمان خودشان جنس برتري به قويا
قبيل اين از چيزهايي يا و شاعران يا مرد دانشمندان تعداد به ميتوانيد باشيد پسر
خاطر به تنها امر اين كه بگويند ميتوانند دختران مقابل در اما كنيد استناد
بيشتر اينكه يا كردهاند ايجاد زنان براي مردان تاريخ طول در كه است محدوديتهايي
پا بزرگي مرد زني ، هيچ حمايت بدون اينكه يا و بودهاند مرد تاريخ طول در مجرمين
و خودبيني اما است لاينحل اساس از مسئله اين...و است نگذاشته خاكي كره اين برروي
است خوشايند ما براي كه ميآورد ما چشم به را دلايلي تنها ما ، از كدام هر خودخواهي
يعني اين و نميبينيم نميخواهيم ، كه را چه هر ناخودآگاه يا خودآگاه طور به يعني
و اشتباه افكار از تنها نه ما كه ميكند ، فراهم را فضايي چاپلوسي ، .حماقت آغاز
خودمان ، كتاب و بيحساب تاييد از وهمآلود فضايي در بلكه نميشويم آگاه خود ، نادرست
از بلكه نميدهيم قرار نقد معرض در را افكارمان تنها نه ;ميشويم هم لذت در غرق
.هستيم هم خوشحال كار اين
خودمان براي آنقدر خودمان يا گفتهاند ما به آنقدر باشيم ، كه جهان كجاي هر اهل ما
ملل ساير بر خاصي برتري ما ، نژاد يا ما ملت است شده باورمان كه كردهايم ، تكرار
استاندارد ما اما دارد را خودش ناشايستگيهاي و شايستگيها ملتي هر چرا ، اما دارد ،
باشد ، مهمترينها از ما ملت نهايتا كه ميكنيم تنظيم جوري پيشاپيش را داوريمان
است؟ چنين واقعا اما
تمجيد و تعريف كتاب ، و بيحساب كه ميشويم روبهرو جمعي يا شخصي با وقتي بنابراين
آنها در ترديد ديده به و شده خارج خوشبيني از بايد فورا ميريزند ما پاي به
نديدن براي شد خواهد حجابي آنها ، تعاريف حالت ، خوشبينانهترين در بنگريم ،
خودمان به دائما اولا:دارم پيشنهاد دو من كرد؟ ميتوان چه اما.اشتباهاتمان
اينها كه آنچنان چنداني تفاوت و نيستيم تعاريفي چنين مستحق ما كه شويم يادآور
بيمقدار سياره يك از ناچيز و حقير هستيم انساني هم ما نداريم ، بقيه با ميگويند
كه پرتوپلايي خيلي حرفهاي گفتوگو ، ميانه در ثانيا كائنات ، تاريك گوشه يك در
از آن تاييد صورت در كنيم ، مطرح اند نادرست دليل چه به و چرا ميدانيم هم خودمان
!دارد حدي هم چاپلوسي كنيد ، بس لطفا":گفت گوششان كنار آرامي به ميتوان مقابل طرف
|