اجتماعي سينماي بيجان جسم
33-لينچ زبان از لينچ
گلخانه از خروج:ايران سينماي نجات
اجتماعي سينماي بيجان جسم
اجتماعيسازي افراطدر و ايران سينماي خرداد ، دوم جنبش
|
|
|
جدي چرخه در كه كارگرداناني كيميايي ، مسعود و بنياعتماد رخشان صدرعاملي ، رسول
.بودنند اثرگذار هميشه ايران اجتماعي سينماي
|
پوريا امير
چيره ايران ، "اجتماعي سينماي" به موسوم جريان كنار و گوشه بر فراگير و شديد توهمي
يا تهيهكننده فيلمنامهنويس ، فيلمساز ، هر.ندارد تمامي ادعاها و شعارها.است شده
با منطبق و دقيق تصوير كه ميپندارد چنين جايگاه و سطح هر در سينما اين بازيگر حتي
داده ارائه - خودش فقط و - خودش را پيرامونش جامعه آدمهاي يا شرايط هوا ، و حال
واپسين گويا كه افراطي جامعهگرايانه ديدگاههاي مناديان از جرگهاي.است
كره برروي سوسياليسم فروپاشيده و رسيده بنبست به اجتماعي نگرش بازماندگان
و سرگردان شبح و ميكنند تقويت و تشويق بيجا ، و بجا را جريان اين خاكياند ،
.درميآورند پرواز به را اجتماعي سينماي ظاهربين گونه از سردرگمي
هم با نكته يك در جريان ، اين موافقان و مخالفان كه ميرسد نظر به كلي ، نگاهي در
فيلمسازان و فيلمنامهنويسان دنبالهدار و يكباره هجوم كه اين:دارند نظر اشتراك
شكلگيري دوره نخستين همان از مشخص طور به اجتماعي ، ظاهرا مضامين سوي به ايراني
سال 76 در خاتمي سيدمحمد جمهوري رياست آغاز از بعد ارشاد وزارت جديد نظارتي نظام
بين در بيگاه ، و گاه بارقههاي حد در مقطع اين از پيش آنچه.يافت شدت و شد آغاز
شايد ميكشد ، يدك را "اجتماعي" صفت و ميخورد چشم به ايران ، سينماي سالانه توليدات
موج تشكيلدهنده نمونههاي برخي از جزئيات ، پارهاي به توجه جهت به و كيفي لحاظ به
هر به اما (كيميايي 1368 مسعود "مار دندان" مثل) ;بود معناتر با و منسجمتر كنوني ،
.نهاد آن بر را "جريان" نام بتوان كه نبود ابعادي در مطلقا كميت ، حيث از حال
ظهور از پيش سالهاي در كه اجتماعي واكنشهاي و كنش و ناهنجاريها مشكلات ، دايره
اندك محيطي با بسته دايرهاي مييافت ، را فيلمها در طرح امكان و اجازه خرداد ، دوم
در و غيررسمي شكل به كه معاصر جامعه جاري امور از ملاحظهاي قابل بخشبود كوچك و
چشم از هم شهري گذارهاي و گشت سادهترين در و داشت وجود زيرين اصطلاح به لايههاي
مطبوعات از اعم - كشور رسانهاي رسمي ادبيات در نميماند ، پنهان ناظران عاديترين
شصت دهه در - شده كنترل سينماي همچنين و سيما صدايي تك ملي رسانه كمشمار ، و محدود
جامعه ، گويي ;ميماند نهان و ميشد انكار يكسر خورشيدي ، هفتاد دهه نخست نيمه و
مخدر مواد قاچاق يا طلاق فقر ، از پيچيدهتر و نهفتهتر و ظريفتر مسئلهاي يا نكته
.نداشت
|
|
|
ساخت از بعد افخمي ، بهروز
و ، اجتماعيترين"شوكران"
از بعد فيلم پرفروشترين
پيوست سياست جرگه به انقلاب |
فيلمهايي با ، ميلاني تهمينه
"پنهان نيمه"و"دوزن" چون
سينماي در را خود موقعيت
كرد تثبيت اجتماعي |
اول نسل تقوايي ، از ناصر
از بعد كه اجتماعي فيلمسازان
توانستاثرگذارترين خرداد دوم
بسازد را خود اجتماعي فيلم |
به كشور فرهنگي جامعه مبرم نياز نشانگر چيز ، هر از پيش و بيش كه خرداد دوم
از بسياري باور به و بود اجتماعي و سياسي باز فضاي از خفيف چند هر جلوهاي
براي لازم فرصت آمد ، پديد زمانه خللناپذير و قطعي اقتضاي اثر بر پژوهشگران ،
برخي به سالها اين كه كساني.داد هم سينماگران به را ناگفتهها برخي به پرداختن
يا سياسي نهان زدوبندهاي جنسي ، فروخفته تمايلات از رگههايي مثلثي ، عاشقانه روابط
را آن و پرداختند دستگاهها از بعضي كاركنان از برخي شعارپردازيهاي و رياكاريها
همين شايد دادند ، بازتاب فيلمهايشان در مبهم ، يا آشكار شكلهاي اقسام و انواع به
ترتيب ، بديننميدادند راه خود به هم را نكات اين به اشاره تصور حتي پيش سال پنج
اما است روشن كاملا ايران ، سينماي در اجتماعيسازي جريان شدن همگاني اوليه "دليل"
عمومي ذوقزدگي نوعي.داد ارجاع اوليه دليل همين به فقط را سير اين تداوم نميتوان
اغلب آوردن روي براي ميتواند پيشين ، دوره آهنين و بسته درهاي گشايش نتيجه در
دوام وليباشد اساسي محركي ميشد ، خوانده ممنوع قبلا آنچه به ايراني سينماگران
تقريبا آهنين ، نظارت كاهش زمان از پس سال پنج درست امروز ، كه جايي تا جريان اين
آن با ميدهد ، جاي خود دل در نوعي به را كشور سينماي سالانه محصولات تمامي
كه بيشتري فراگيري.نيست توجيه قابل تازه ، آزاديهاي قبال در "شدن هول" و ذوقزدگي
عجيب تلقيات در كه دارد دلايليدارد جداگانه سازوكاري بيشك هستيم ، شاهدش امروز
.است دوانده ريشه اجتماعي ، سينماي نام به پديدهاي قبال در موجود
فضا بازنمايي به اجتماعي ، فيلم از ما سينماگران استنباط كه است قرار اين از ماجرا
در را فيلمي حاضر ، اكثريت اين به اگر.ميشود محدود جامعه مناسبات ظاهري وجوه و
از بخشهايي ،(ظواهر حذف با يا) ظواهر بر علاوه كه كنيد معرفي اجتماعي اثر جايگاه
يا دهد بازتاب هم را آدمها افكار و احساسها روحيات ، و ذهنيات دروني ، انگيزههاي
به آنها.ميشويد مواجه آنان حيرت دستكم يا مقاومت با احتمالا كند ، تامل آن در
طلاق ، ازدواج ، فساد ، فقر ، چون پديدههايي بيروني لايه و سطح فقط كه كردهاند خو اين
ارتباط به و ببينند را اينها امثال و اجارهنشيني سرقت ، قاچاق ، اعتياد ، بيكاري ،
آدمها ، عاطفي و رواني - روحي ذهني ، فردي ، عوامل و حسها با امور اين از يك هر بين
در كه نوشتهام و گفته بارها را اين.نكنند توجهي اجتماعي گروههاي و خانوادهها
ميكل) "فرياد" مثل فيلمي ميتوانيد سختي به اينجا و امروز فيلمسازان و ناقدان تلقي
منزله به را (ويسكونتي ، 1960 لوكينو) "برادرش و روكو" يا (آنتونيوني ، 1957 آنجلو
پيچيدگيهاي چون.كنيد تثبيت و معرفي ايتاليا اجتماعي سينماي متعالي نمونههاي
سينما امكانات سقف كه سليقهاي براي فيلمها ، اين متن در جاري روانشناختي و تقديري
دسيكا ، ويتوريو) "دوچرخه دزد" مثلا را جامعه و انسان مشترك معضلات بازگويي براي
دوروبر كه طور همان درست.بود خواهد ناشدني درك يا ديرهضم دشوار ، ميداند ، (1948
بهرام) "سگكشي" ،(افخمي ، 1378 بهروز) "شوكران" چون فيلمهايي ترجيح خودمان ،
و جذاب جلوههاي مثابه به (تقوايي ، 1380 ناصر) "بيخط كاغذ" و (بيضايي ، 1379
نابسامانيهاي آشكار لايههاي دوستداران براي اصيل ، اجتماعي سينماي اثرگذار
ميلاني ، تهمينه) "زن دو" يا (بنياعتماد ، 1379 رخشان) "پوستشهر زير" در اجتماعي
.ميرسد نظر به قبول غيرقابل و تعجبآور (1377
با برخورد لحن و فكري هسته لحاظ به ايراني اجتماعي فيلم پديده كه است اين واقعيت
اصل اين به همچنان.ميزند پا و دست چهل دهه چپي پندارهاي همان در هنوز مسائل ،
اين بر همچنين.بزند "گنده حرفهاي" ترجيحا و بزند "حرف" حسابي بايد كه است متكي
و سرراست و صريح پرداخت مستقيم ، و خطي روايت بايد حتما كه ميرود پيش اساس
موج ، اين پيدايش زمان از كه هم "جسارت" متاخر بلاي.باشد داشته معترض لحن احيانا
را فيلمها مضموني قالبهاي فقط ميشود ، نازل سينما اين بيجان بدنه سر بر پيوسته
تازه الگوهاي يا غيرمستقيم بيان شيوه ساختار ، در نوآوري و جسارت از و ميگيرد دربر
به ما اجتماعي سينماي سطح تجربهگراترين احتمالا.نيست آنها در نشاني هيچ روايتي
رسول) "دارم سال پانزده ترانه ، من" چون فيلمهايي به غيرمضموني ، عناصر لحاظ
بدعت تنها نه نهايت ، در كه ميرسد (پناهي ، 1378 جعفر) "دايره" يا (صدرعاملي ، 1380
مدرن نمونههاي با قياس در بلكه نميخورد ، چشم به آنها ساختمان در ويژهاي بداعت و
يا (سودربرگ ، 2000 استيون) "سودا قاچاق ، " مثل دنيا روز اجتماعي سينماي فرامدرن و
تجربه مكرر ، ساختارهاي بر مبتني و سنتي شدت به ،(مندز ، 1999 سام) "آمريكايي زيباي"
.ميرسند نظر به سرراست و شده
جايي معمولا ما ، اجتماعي فيلمهاي در "زدن گنده حرفهاي" دغدغه كه اين از صرفنظر
از كه ديرينه عادتي نميگذارد ، باقي متفاوت و منسجم ساختاري نظام به انديشيدن براي
كه واميدارد را آنها رسيده ، ارث به ما امروزي سينماگران به پنجاه و چهل دهههاي
و كنند مطرح تمامتر چه هر صراحت به و فرياد با قطعا و لزوما هم را حرفها همين
جريان.نشوند قائل ژورناليستي بيانيههاي و مقالات با سينما مديوم ميان تفاوتي گاه
پنجاه دهه بعد و چهل دهه اواخر فيلمهاي سبك به هنوز ايران ، اجتماعي سينماي غالب
هم آن) باشد معترض ميخواهد حتما مقدم ، جلال بعضا و نادري امير كيميايي ، مسعود
نمايش با ميخواهد الزاما ،(تودهاي دمده شيوههاي به تلقيناتي و تلقيات با
پياپي هاي"نچنچ" انتظار به هم آن) كند نقد را آن جامعه ، نام به ويرانهاي كليات
است بعيد و (غيره و دولتي نهادهاي عملكرد به نسبت انتقاد همه اين از عادي تماشاگر
رنگ سالها ، همان در گله فريدون فيلمهاي در قطعيت فقدان و صراحت عدم از مثلا كه
"پنهان نيمه" چون فيلمهايي در جامعهنگري عمق ميزان و حد.باشد برگرفته بويي و
مسعود) "اعتراض" يا (درويش ، 1377 احمدرضا) "مهر ماه متولد" ،(ميلاني ، 1379 تهمينه)
فراتر شده ، گفته توصيف از واقعا معترض ، هنر سازوكار تنظيم لحاظ به (كيميايي ، 1377
كليشهاي فيلمهاي سازندگان توجيههاي مثل درست كه رسيده جايي به كار حتي.نميرود
از قبل و تركيه هند ، سينماي در (شهري حتي يا روستايي فضاي با) رعيتي و ارباب
و آشفتگي گونه هر هم سالها اين اجتماعيساز سينماگران خودمان ، انقلاب
چون شعارهايي ضرب به را روز جنجالي جريانهاي با همزمان موجسواري و پراكندهگويي
مقدم ، سامان) "پارتي" مثل ;ميكنند توجيه عيان ، و نهان ظلمهاي برابر در مقاومت
به توجه بدون را پرده پشت باندهاي و رانتخواري به چند كنايههايي و گوشه يا (1379
بسي دارد ، ادامه تاكنون شصت دهه از كه اشارات گونه اين شدن كهنه و حد از بيش تكرار
.(ملاقليپور ، 1380 رسول) "سمي قارچ" مثل ;ميانگارند جسورانه و پربها
شبه و تجاري سينماي سوداگرانه رده به اساسا من كه است حالي در همه اينها
كه وزني و شان نيز اجمالي بررسي همين در حتي گمانم به چون نپرداختم اجتماعيمان
كه است آن از بيش ميشويم ، قائل موج اين تكراري چند هر و معمول هنجارهاي براي
نمونههايي.بگنجانيم آن دل در هم را سالها اين "پسري و دختر" به مشهور فيلمهاي
سعيد) "قو آواز" ،(مقدس ، 1378 نادر) "شورش" ،(شاهحاتمي ، 1378 علي) "دوستان" چون
باز فضاي از بهرهگيري به آشكارا چنان (هاشمي ، 1378 اصغر) "نگين" يا (اسدي ، 1380
در قاعدتا كه پرداختهاند اجتماعي فريبنده رابطه چند رويي جلوههاي نمايش و موجود
براي جايگاهي موجود ، دستاندازهاي همه با ايران اجتماعي سينماي جدي چرخه ساماندهي
.نميكنند پا و دست خود
ما سينماي تاريخ در و ماند خواهد جا به پرسروصدا انبوه اين از آنچه نهايت ، در
هيچ.نيست جدلانگيز و صريح معترض ، آثار آن از يك هيچ اتفاقا شد ، خواهد ماندگار
زمان آزمون از طبقاتي ، اختلافات و بيكاري و فقر به متعارف نگرشهاي آن از يك
خود ، موجگذاري يا تب كردن فروكش با سياسي كاريهاي شلوغ و نميآيد بيرون سربلند
.نميدارد مشغول خود به را پيگير مخاطب روح و ذهن
جسم به پرداختن جاي به كه ميپيوندند تاريخ به فيلمهايي تنها ميدان ، اين در
روح ،(سازد دچار آثار اين "بودن اجتماعي" توهم به را همه است ممكن كه) جامعه ظاهري
،(عياري ، 1378 كيانوش) "نبودن يا بودن" چون آثاري.كنند منعكس را خويش زمانه
به كه فيلمهايي.سازوكارند همين مثالزدني نمونههاي "بيخط كاغذ" يا "شوكران"
به مرسوم ، اجتماعي - سياسي و تيز و تند انتقادهاي اعتراضهاو براي تلاش جاي
به آن ، خلال از بعد و ميبينند را "حيات پهنه در انسان" ابتدا متينتر ، شيوهاي
.ميپردازند هم "جامعه عرصه در انسان"
جوامع ابدي - ازلي چالشهاي از بخشي اقليمها ، و دورهها از فارغ هم نتيجه ، در
.دارند خود در تمامي به را "بودن معاصر" جلوههاي هم و ميكشند تصوير به را بشري
از عام ناظران تعجب ميزان كه طوري ;است نگري جزء از ناشي درست معيت ، جا اين
تنهايي به ظاهرگرا ، و كليگو نمونههاي با قياس در آثار اين خواندن اجتماعيتر
.باشد هم جزئياتپرداز نمونههاي بيشتر اصالت نشاندهنده ميتواند
33-لينچ زبان از لينچ
باش روراست خودت با
رادلي كريس:گردآوري
حركات مثلاميكنيد بازي آدمها حركت طرز با عملا ديگر شما مادربزرگ فيلم در&
چيست؟ ماجرا.است غيرعادي يا ترسناك خيلي گاه مادر ، و پدر
اين از او برداشت.ديگر است پسرك آن دنياي..ااا...خب.كريس نميدانم ،
حركتشان گاهيكنند حركت خاصي شكل به بايد خب ، مادر و پدر ميكنم فكر.دنياست
چه كه بفهمد نميتواند آدم و ميزند سر آنها از كاري حالتي ، .نيست عادي كاملا
بياورد ، در سر آن از نميتواند آدم.است خندهداري چيز ميداني ، .ميكنند دارند كار
.بيايد كنار آن با يا كند دركش
.هستند سياه بيشتر !دارند رنگي فيلمبرداري كه اين با شما ، كوتاه فيلم دو هر&
.زدم سياه رنگ را خانهام توي ديوارهاي "مادربزرگ" و "الفبا" فيلمبرداري موقع.بله
امكان آدم به سياه رنگ از مشخصي مقدار:ميديدم تناسب و نسبت جور يك مثل را آن
.گرفت نظر در برايش رياضي معادلهاي ميشود حتي.كند كار رنگ با كم خيلي كه ميدهد
تا كشيدم خط گچ با را مشخصي جاهاي مادربزرگ دربكنم ميخواستم كه بود كاري اين
را رنگ درها مثل كند ، مشخص را مشابه جاهاي و ديوارها با سقف تلاقي جاي كنجها ،
در را آدم كند ، شلوغ را تصوير خيلي رنگ اگر كه است اين هست ، كه چيزي دارم ، دوست
اصلا آدم كه هست داستانها بعضي.ندارم دوست كه است چيزي اين و ميدارد نگه سطح
و سياه تصور حتي فيلم اين مورد در."آبي مخمل" فيلم مثل كند ، كار رنگي ميخواهد
.ندادم راه خودم به را سفيد
خودتان مادر و پدراست نامطبوع بسيار بسيار مادربزرگ فيلم در مادر و پدر تصوير&
ديدند؟ را فيلم اين
.ديدند كه بله
"ميديده؟ طوري اين را ما ديويد يعني":نگفتند خودشان پيش&
پرسيدهاند خودشان از مطمئنم من نكرديم ، صحبت دربارهاش وقت هيچ واقعا چند هر
از چيزها آن چون !"ديويد طفلكي":گفتهاند حتما ميداني ، آمده؟ كجا از چيزها اين
چيزهاي خيلي ما كه است اين قضيه كل ولي بود ، دور خيلي واقعيت در من شدن بزرگ نوع
در را ممكن چيزهاي عجيبترين ايدهها.ميكنيم تجربه خانه بيرون در را ناخوشايند
اين نميداند آدم و ميشود جاري آدم ذهن ناخودآگاه بخش در ناگهان چون ميگيرد ، بر
خاصي معناي شايد بوده؟ كجا شود ، سبز آدم راه سر كه آن از پيش ;آمده كجا از واقعا
.نميدانم.كند كار رويش آدم تا بوده جا آن مدت تمام شايد دارد ،
ميگويد؟ راست.بوديد ايده از سرشار شما كه گفت من به زماني كيلر تابي&
جمعاند ، جايي يك خودشان ايدهها.ميآورد رو آدم به كه است چيزي بهترين ايده
به ايدهاي ناگهان و ميپرد جا از آدم يكهو بار ، يك وقت چند هر و ميمانند منتظر
و دلبستگي خودش ، با كه ميكني حس و.ميفهمي و ميبيني را چيزي يكهو.ميرسد ذهنش
آدم كه نيست باوركردني اصلا.ميشوي شيفتهاش واقعا و ميآورد شديدي شوق و شور
.بدهد پول او به آنها ، براساس ساختن فيلم براي كسي تا بگيرد را ايدههايي
اولش آدم كه هستند چيزي آن از بزرگتر چون باشد ، روراست ايدهها اين با بايد آدم
در نفهمد ، صددرصد را ايدهها آدم اگر حتي ;موهبتاند جور يك مثل.ميكند تصور
نشان آدم به مختلف سطوح در را خودشان حقيقت باشد ، روراست آنها با كه صورتي
همين فقط ;نميآورند در صدا به را حقيقت زنگ بدهي ، تغييرشان زياد اگر اما.ميدهند
برو كه است چيزي همان مثل جريان ، اين كه معتقدم واقعا منميكنند دنگ و دنگ طور
هفتاد و شصت دهههاي پاپ / جاز مشهور موسيقي گروه) The Beach Boys ساحل بچههاي
به كسي بعدا است ممكن"باش روراست مدرسهات با":ميگفت آهنگش در (م - ميلادي
خرج دلار ميليون صد اجرايش" كه اين يا "ندارد خريدار اصلا ايده اين":بگويد آدم
غلطي راه دارد من ديد از كند ، فكر چيزها اين به اول از آدم اگر ولي ".ميدارد بر
.ميرود
هست ، مادربزرگ فيلم در پسرك اتاق در و شده پر لجن از دقت به كه چيزي آن و درخت آن&
"كني پاك كله مرد" در هنري شخصيت رادياتور توي دنياي از بخشي در سروكلهاش بعدها
پالمر لورا قتل جاي[...] كوچك كپه يك هم "پيكز تويين" فيلم در.ميشود پيدا هم
برميگردد؟ چي به اينها.ميكند علامتگذاري را
جنگل با ارتباطش و پدرم به كه است اين عينياش و ساده خيلي توضيح.نميدانم درست
درخت و دار به والدينشان كار كه هستند هم ديگري آدمهاي حتما خب ، ولي ميگردد بر
[...] كپههاي از.نميدانم.نيست آثارشان در چيزهايي چنين ولي ميشده ، مربوط
كله مرد فيلم ساختن طول در !ميآيد خوشم [...] كپه از جدا ميآيد ، خوشم
جاي در كه ميكرديم زندگي لوسآنجلس در مستقلي خانه در جنيفر با پگي و من پاككني
.داشت گردي و چوبي ناهارخوري ميز.بود معمولي و ارزان خيلي ولي داشت ، قرار قشنگي
از را گل سطل سطل جنيفر ، و من !بود رفته بيرون كاري براي او وقتي پگي ، تولد روز
از 120 ارتفاعش كه شد درست گل از كپهاي ناهارخوري ، ميز روي.خانه توي برديم بيرون
.بود رويش گل از كوهستاني انگار.بود پوشانده را ميز تمام.بود بيشتر هم سانتيمتر
خاك از كه داديم قرار انتزاعي مجسمههايي تونلها ، جلوي و كنديم تونلهايي آن توي
.ميكرد سير عرش در خوشحالي از آمد ، خانه به وقتي خدا بنده پگي.بود شده درست رس
خورد ، را ميز روي چوب سطح ميداني ، .گذاشتيم جا همان ماهها را آن خاطر ، همين به
ميز روي از را آن بالاخره وقتي.داشت ادامه طور همان درونش انفعالات و فعل چون
علاقه اين كه اين.بود معركهاي مجسمه.بود شده جزغاله كاملا ميز روكش برداشتيم ،
چشم به من مختلف تصاوير در گهگاه [...] كپههاي نميدانم ميآيد ، كجا از
شونده تكرار موضوع جور يك فقط.نميپرسم خودم از را دليلش واقعا ولي ميخورند ،
هم قبلا ميرودكه يادم.كردهام كشف تازه را آن ميكنم حس تقريبا بار هر و است
از تا ده قبلا تو مگر !هي":بگويد و شود پيدايش كسي است ممكن.رفتهام سراغش به
.آره "..آ":ميگويم كه است وقت آن."نكردهاي؟ درست [...] كپههاي اين
.كردي را سوال همين هم تو ".بكنم را كار اين باز ميخواهم ولي.چرا نميدانم
.داد توضيحش نميشود
منتقد نگاه
گلخانه از خروج:ايران سينماي نجات
اكبري مينا
هدايتي _ حمايتي برنامههاي اولين اعلام از دهه دو گذشت از بعد ميرسد نظر به
با دولت كه باشد رسيده آن زمان سينما ، گلخانهاي سياست خصوص در بهشتي سيدمحمد
يك در ايران سينماي تا كند وارد آن به عظيمي شوك سينما بغل زير چوبهاي برداشتن
به كساني چه و بازارند اين اهل كساني چه كه دهد نشان _ تقاضا و عرضه _ سالم شرايط
سينماگران نام به عدهاي كه سالهاست.شدهاند وادي اين وارد اتفاق يك واسطه
عدم كلان ، سوبسيدهاي و وامها گرفتن و دولتي سنگين حمايتهاي چتر زير حرفهاي
رانتهاي با و ميپوشانند سينما ساده دلالال يك عنوان به را خود ضعفهاي و كارايي
براي سودي اقتصاد در نه كه ميزنند آثاري ساخت به دست دولت پول با بازي و دولتي
كه نيز دولت ;ميشوند محسوب ماندگار آثاري هنري حيث از نه و دارد ايران سينماي
برق و پرزرق حال عين در و تبليغاتي و فرهنگي كالاي يك عنوان به برايش سينما هميشه
بازار يك شرايط است نشده حاضر هيچگاه داشته اهميت نهادها ، ديگر توجه جلب براي
بكشد بيرون معادله اين از را خود و آورد فراهم را تقاضا و عرضه براساس فرهنگي سالم
كمك سينما دلالان رشد به...و نظارت هدايت ، حمايت ، مثل دخالتي ابزاري با هميشه و
سينمايي ، معاونت مسند بر -داد- كارگردان يك حضور و خرداد 76 از بعد.است كرده
به سينمايي آثار اكران و تهيه توليد ، جمله از سينما مسائل درباره تصميمگيري
تصميمگيري به نفره چند گروههاي قالب در اصناف تا شد واگذار صنفي انجمنهاي
نداد اجازه شد ذكر اين از پيش كه علاقهاي اما بپردازند ، خود منافع و مسائل درباره
در صنف قالب در دلالان بار اين و شود برداشته سينما سر از دولتي ، مديريت سايه كه
.دادند ادامه خود كار به ايران سينماي
بر را پزشك محمدحسن فارابي سينمايي بنياد ميانهروي مدير ، داد سيفالله استعفاي
با سينما شده كمرنگ روابط تعديل و تاخير سياست با كرد سعي او.آورد قدرت سر
بيشتري نظارت و كنترل سينمايي ، توليدات آوردن پايين با و بخشد قوت را دولتي مديريت
بود كرده پيشه را آن عكس داد سيفالله او پيشين خلف كه سياستي ;باشد داشته آنها بر
تصميم روي از آرامي به را دولت مصنوعي تنفس دستگاه تا داشت تلاش سال مدت 4 در و
.ميداد نشان وابسته كاملا مادي لحاظ از همچنان گرچه بردارد ايران سينماي گيرهاي
صورت "داد" دوران در نه برابر شرايط يك در سينماگران بين آزاد رقابت و خصوصيسازي
.است داده نشان آن به خوش روي امروز "پزشك محمدحسن" هيچگاه نه و گرفت
تهيهكنندگان اتحاديه و سينما خانه بين كه جنجالهايي و مشكلات نيز حاضر حال در
كلي طور به و است نمايش صنفي شوراي تركيب تغيير از ناشي آمده وجود به فيلم توزيع و
سينمايي واقع به اماآنها حذف نه است شده اختلافزا دولتي غنايم تقسيم نحوه تنها
بسياري حتي و نكرده اضافه پايتخت در ظرفيتاش به سالن يك حتي گذشته سال در 23 كه
ديگري چيز شخصي منافع جز به را جنجالها اين شده كشيده تعطيلي به آن سالنهاي از
باعث رقابت بازار در اقتصادي منافع كه است اين نه مگر كرد؟ تعبير ميتوان نيز
آثار روي بپردازند حاشيهاي مسائل به كه آن از بيشتر حرفهاي سينماگران كه ميشود
بندهايي و قيد از سينما رهايي زمان ميرسد نظر به.كنند تمركز موفقيت جهت در خود
و تعقل و است رسيده فرا بستهاند آن پاي و دست به منفعت صاحب نهادهاي از يك هر كه
.نفسميكشد آن در كه است گلخانهاي از ايران سينماي نجات راه تنها همگرايي و دورانديشي
|